مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
گرایش به طلاق
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله بررسی عوامل موثر بر گرایش زوجین به طلاق (مطالعه موردی شهرستان داراب) است. چارچوب نظری این پژوهش، ترکیبی از نظریه های جامعه شناسی خانواده و انحرافات اجتماعی است که از نظریه های مبادله، توسعه خانواده، نظام ها، نقش ها و نظریه شبکه ای در قسمت نظریه های جامعه شناسی خانواده و از نظریه های دورکیم و مرتن در قسمت انحرافات اجتماعی استفاده شده است. روش جمع آوری داده ها، پیمایشی است و از تکنیک پرسشنامه همراه با مصاحبه حضوری برای جمع آوری اطلاعات استفاده شده است. جامعه آماری تحقیق متشکل از 150 نفر 115) نفر زن و 35 نفر مرد) است که در شش ماهه دوم سال 1380 طلاق داده یا به دادگستری شهرستان مراجعه کرده و دادخواست طلاق داده بودند. تجزیه و تحلیل داده ها در دو سطح توصیفی و استنباطی انجام شد و مهم ترین نتایج به شرح ذیل است: در تحلیل رگرسیون چند متغیره، در معادله پیش بینی گرایش به طلاق زنان، متغیرهای مدت شناخت، اختلاف سن و مدت زندگی مشترک توانستند 64 درصد از واریانس متغیر وابسته را پیش بینی کنند و برای مردان، سه متغیر مدت شناخت، اختلاف سن و تعداد فرزندان توانستند 77 درصد از تغییرات را پیش بینی کنند.
بررسی علل اجتماعی گرایش به طلاق در بین زنان مراجعه کننده به دادگاه خانواده ی شیراز
حوزه های تخصصی:
موضوع این پژوهش، بررسی عامل های اجتماعی مؤثر بر گرایش زنان به طلاق در بین زنان مراجعه کننده به دادگاه خانواده شیراز است. چارچوب نظری این پژوهش با توجه به پژوهش های پیشین و مطالعاتی که در این زمینه انجام گرفته است، ترکیبی از نظریه های جامعه شناسی خانواده و انحرافات اجتماعی است که از نظریه هایی مبادله، توسعه ی خانواده، نظام ها، نقش ها و انحرافات اجتماعی استفاده شده است. روش پژوهش از نوع پیمایشی میباشد و ابزار مورد استفاده برای گرد آوری داده ها پرسشنامه بوده است. در این پژوهش داده های مورد نظر از افرادی است که در سال 1388 به دادگستری مراجعه و گرایش به طلاق داده بودند، گرد آوری شد. حجم نمونه 353 نفر میباشد که به صورت تصادفی انتخاب شده اند، تجزیه و تحلیل داده ها در دو سطح توصیفی و استنباطی انجام شد که در بخش آمار استنباطی از رگرسیون دو متغیره، چند متغیره، ضریب همبستگی پیرسون، آزمون و آزمون F استفاده شده است، نتایج بدست آمده از پژوهش نشان داد که: در تحلیل رگرسیون دو متغیره، متغیرهای اختلاف تحصیلی زوجین، اختلاف سن زوجین، تحصیلات زن و سن ازدواج با گرایش زنان به طلاق رابطه ای معنادار و مستقیم دارند و متغیرهای مدت زندگی مشترک و تعداد فرزندان با گرایش به طلاق زنان رابطه ای معنا دار و معکوس دارند. متغیرهای برآورده نشدن انتظارات از نقش همسری، خشونت شوهر، عدم صداقت همسر و عدم مشورت در امور زندگی با میزان گرایش زنان به طلاق رابطه ی معنا دار دارند. در تحلیل رگرسیون چند متغیره، معادله ی رگرسیونی جهت پیش بینی میزان گرایش زنان به طلاق به روش گام به گام استفاده شد و متغیرهای عدم برآورد نشدن انتظارات نقش همسری، خشونت همسر و عدم صداقت توانستند 69 درصد از واریانس متغیر وابسته ( گرایش به طلاق ) را پیش بینی کنند.
بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر میزان گرایش به طلاق در شهر یاسوج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام تحقیق حاضر، بررسی عوامل اجتماعی مؤثّر بر میزان گرایش به طلاق در شهر یاسوج است. جامعه آماری تحقیق، خانوارهای شهر یاسوج و روش تحقیق از نوع پیمایشی است. ابزار جمعآوری اطّلاعات، پرششنامه و شیوه نمونهگیری تحقیق، نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای بود و حجم نمونه بر حسب فرمول کوکران، 384 نفر انتخاب شدند. متغیّر وابسته تحقیق، میزان گرایش به طلاق بود که 9 متغیر مستقل شامل تفاوت تحصیلی زوجین، اختلاف سنی زوجین، میزان مراوده با خویشاوندان، میزان رضایت جنسی و عاطفی از همسر، اختلاف طبقاتی خانواده زوجین، میزان وفاداری همسر، معیار انتخاب همسر بر حسب اولویت اوّل ازدواج، میزان شناخت از همسر قبل از ازدواج، سطح انرژی عاطفی در خانواده، در رابطه با آن آزمون گردید. یافتههای تحقیق نشان داد که بین متغیّرهای میزان مراوده با خویشاوندان، میزان رضایت جنسی و عاطفی از همسر، میزان شناخت از همسر قبل از ازدواج، میزان وفاداری همسر و سطح انرژی عاطفی در خانواده، با متغیر میزان گرایش به طلاق رابطه معکوس و معنیدار وجود دارد و بین متغیّرهای تفاوت تحصیلی زوجین، اختلاف سنی زوجین و اختلاف طبقاتی خانواده زوجین با متغیّر میزان گرایش به طلاق، رابطه مستقیم و معنادار وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد، متغیرهای مستقل مجموعأ 44 درصد از واریانس متغیّر وابسته را تبیین میکنند.
عوامل پیش بینی کننده ی گرایش زوجین به طلاق در مناطق مرزی: مطالعه ی موردی شهر بانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: مقاله ی حاضر با هدف شناسایی عوامل پیش بینی کننده ی گرایش زوجین به طلاق در مناطق مرزی صورت گرفته است. در بخش نظری بر اساس نتایج به دست آمده از بررسی نظریه ها و مرور منابع تجربی موجود یک چارچوب مفهومی تنظیم و در قالب آن فرضیه های اصلی مطرح شده است. روش: پژوهش به روش هم بستگی و نحوه ی گردآوری اطّلاعات پیمایشی و ابزار پرسش نامه در مورد 400 نفر نمونه از زوجین ساکن در شهر مرزی بانه انجام گرفته است. داده های به دست آمده با استفاده از روش های آماری هم بستگی کندال، تحلیل رگرسیون چندمتغیّره و تحلیل مسیر با بهره گیری از نرم افزار20 SPSS تحلیل شدند. یافته ها: با وجود شناخت بالای زوجین از هزینه ها و عواقب طلاق در جامعه، گرایش متوسّطی نسبت به طلاق در ابعاد عاطفی و رفتاری آن وجود دارد. یافته ها نشان می دهد که متغیّرهای میزان برآورده نشدن انتظارات، تصوبر مثبت از پیامدهای طلاق، مداخله ی اطرافیان، تفاوت عقاید، از هم گسیختگی خانواده، ناهمسانی زوجین، مصرف رسانه های خارجی، پایگاه اقتصادی اجتماعی، بلوغ فکری عاطفی اثر تقویت کننده ایی بر گرایش به طلاق داشته و متغیّرهای پای بندی دینی، دستیابی به اهداف، مصرف رسانه های داخلی و سطح تحصیلات اثر کاهنده ایی بر گرایش به طلاق داشته است. در مجموع متغیّرهای مذکور حدود 58 درصد از تغییرات گرایش به طلاق در زوجین مورد بررسی را تبیین می کنند. نتیجه گیری: مهم ترین عامل پیش بینی کننده ی گرایش به طلاق، متغیّر نابسامانی اجتماعی بوده است که خود متأثّر از تغییرات ارزشی و محیطی (رشد تجارت مرزی و اقتصاد غیر رسمی، تغییرات شدید در وضع اقتصادی منطقه، افزایش نامتعارف حجم سرمایه ی اقتصادی در میان بخشی از مردمان این منطقه)می باشد.
بررسی فعالیت های اشتراکی با همسر و رابطه آن با پایداری زندگی زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در پژوهش حاضر، رابطة فعالیت های اشتراکی با همسرو مؤلفه های مرتبط با پایداری زندگی زناشویی (نشاط زناشویی و گرایش به طلاق) و روند نسلی آن بررسی شده است. جامعة آماری پیمایش شامل متأهلان تهران می شود که در این راستا 1736 نمونه به شیوة خوشه ای چندمرحله ای به کار گرفته شده است. براساس نتایج، میزان فعالیت های اشتراکی با همسر در ابعاد مختلف یکسان نیست و در دیدارهای اجتماعی و گذران زمان خارج از خانه بیش از گذران زمان در خانه، گفت وگو با همسر و هزینه کرد مالی است. فعالیت های اشتراکی با همسر با نشاط زناشویی همبستگی مستقیم و با گرایش به طلاق همبستگی معکوس معنادار دارد. در دیدار اجتماعی و گذران زمان در خانه، فعالیت های اشتراکی در نسل اول بیشتر و در بعد گفت وگو با همسر کمتر از دیگر نسل هاست. در گذران زمان خارج از خانه و هزینه کرد مالی تفاوت نسلی معناداری مشاهده نشده است. فعالیت های اشتراکی با همسر در نسل جوان اهمیت بیشتری دارد و درصورت تحقق نیافتن آن، احتمال واکنش های جدی تر در این نسل بیشتر است. به طور کلی، فردگرایی میان همسران در تهران یافتة شایعی نیست و هرچند در ابعاد مختلف سیر صعودی گسست در روابط میان همسران تأیید نمی شود، شناخت نسل جوان و عوامل اثرگذار بر فعالیت های اشتراکی با همسر در ایشان اهمیت بیشتری دارد.
اثربخشی روایت درمانی بر کاهش گرایش به طلاق و مؤلفه های آن در زنان با ازدواج زودهنگام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ مشاوره و روان درمانی سال نهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۳۳
73 - 98
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی روایت درمانی بر کاهش گرایش به طلاق و مؤلفه های آن صورت گرفته است. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه زنان متأهل 15 تا 19 سال مشغول به تحصیل در مقطع متوسطه دوم شهرستان نیشابور، در سال تحصیلی 96-95 می باشند. از بین افراد در دسترس، 16 نفر داوطلب شرکت در پژوهش که نمره بالایی در پرسشنامه گرایش به طلاق روزلت، جانسون و مورو (1986) کسب کرده بودند، به عنوان نمونه انتخاب شدند؛ این افراد به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند؛ سپس طی 9 گام، جلسات فردی روایت درمانی برای آزمودنی های گروه آزمایش اجرا شد؛ بعد از اتمام مداخلات درمانی، پس آزمون از هر دو گروه آزمایش و کنترل گرفته شد. جهت تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس چند متغیره نمرات تفاضلی استفاده شد. یافته ها نشان می دهد که روایت درمانی بر کاهش گرایش به طلاق در گروه آزمایش مؤثر بوده است (92/641= F؛ 0/05>p). اجرای روایت درمانی به طور انفرادی مؤلفه های تمایل به خروج از رابطه و مسامحه را کاهش و ابعاد ابراز احساس و وفاداری را افزایش داده است. با توجه به یافته های پژوهش می توان از این رویکرد در جهت بهبود روابط و کاهش میزان طلاق در جامعه استفاده کرد.
نقش تمایل به نماز در کاهش گرایش زوجین به طلاق در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال هفتم آذر ۱۳۹۷ شماره ۹ (پیاپی ۳۰)
195-212
حوزه های تخصصی:
طلاق یکی از پدیده های مهم اجتماعی است که افزایش آن در هر جامعه ای موجب بروز برخی از آسیب های اجتماعی دیگر می شود. این پژوهش باهدف بررسی رابطه بین گرایش به طلاق و نقش نماز در کاهش آن انجام شد. طرح پژوهش توصیفی-همبستگی و کاربردی است. جامعه آماری کلیه دانشجویان متأهل دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه بیرجند مشغول به تحصیل در سال تحصیلی 96-1395 در مقاطع تحصیلی کارشناسی و کارشناسی ارشد و دکترا است. نمونه 100 نفری با روش تصادفی ساده انتخاب شد. داده ها با استفاده از پرسشنامه میل به طلاق روزلت، جانسون و مورو (1986) با آلفای کرونباخ (91/0) و پرسشنامه تمایل نگرش و التزام عملی به نماز انیسی، نویدی و حسینی نژاد نصرآباد (1388) با آلفای کرونباخ (92/0) جمع آوری شد. داده ها با آزمون های t تک نمونه ای، همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون تحلیل شد. نتایج نشان داد که میانگین نمره آزمودنی ها در گرایش به طلاق کمتر از میانگین آزمون بود. میانگین نمره آزمودنی ها در تمایل به نماز بیشتر از میانگین آزمون بود. بین تمایل به نماز و گرایش به طلاق رابطه معنادار منفی وجود دارد. مؤلفه ی اهتمام و التزام جدی فرد برای انجام نماز می تواند به شکل معناداری گرایش به طلاق را پیش بینی کند. زمانی که افراد به دنبال انجام اعمال مذهبی مانند نماز، به احساس لذت ناشی از برقراری ارتباط با منبع کمال و تعالی دست می یابند، خود برای رسیدن به کمال نیز دارای انگیزه می باشند؛ انگیزه ای که آنان را ترغیب به شایسته زیستن و دوری از منکرات می کند.
ارائه مدل علّی گرایش به طلاق مردان متأهل مراجعه کننده به مراکز مشاوره براساس باورهای غیرمنطقی ارتباطی و تمایزیافتگی فردی با نقش واسطه ای عملکرد جنسی و سرخوردگی زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره نوزدهم بهار (خرداد) ۱۳۹۹ شماره ۸۷
361-374
حوزه های تخصصی:
زمینه : باورهای غیر منطقی ارتباطی، تمایز یافتگی فردی و سرخوردگی زناشویی از عواملی است که باعث به وجود آمدن گرایش طلاق در مردان می شود. اما مسئله اصلی اینست آیا بین باورهای غیرمنطقی ارتباطی و تمایزیافتگی با واسطه گری عملکرد جنسی و سرخوردگی زناشویی با گرایش به طلاق مردان رابطه معنی داری وجود دارد؟ هدف: ارائه مدل علّی گرایش به طلاق مردان متأهل مراجعه کننده به مراکز مشاوره براساس باورهای غیرمنطقی ارتباطی و تمایزیافتگی فردی با نقش واسطه ای عملکرد جنسی و سرخوردگی زناشویی بود. روش : پیمایشی از نوع همبستگی و تحلیلی بود. جامعه آماری شامل کلیه مردان متأهل مراجعه کننده به مراکز مشاوره در سراسر شهر تهران بود، به روش نمونه گیری تصادفی در دسترس تعداد 240 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار عبارتند از: پرسشنامه های استاندارد شده باورهای ارتباطی آدیلسون و اپشتاین، تمایزیافتگی فردی (1982)، عملکرد جنسی مردان ( FSEI ) روزن و همکاران (2000)، سرخوردگی زناشویی نیهویس و بارتل (2006) و گرایش به طلاق روزلت، جانسون و مورو (1986). داده ها با استفاده آزمون های رگرسیون چندگانه و تحلیل مسیر تحلیل شد. یافته ها : مؤلفه های باورهای غیرمنطقی ارتباطی و تمایزیافتگی فردی با نقش واسطه ای عملکرد جنسی و سرخوردگی زناشویی در گرایش به طلاق مردان رابطه دارد (0/05> p ). نتیجه گیری : کاهش سرخوردگی زناشویی و باورهای غیرمنطقی ارتباطی می توانند در کنار افزایش تمایزیافتگی فردی و عملکرد مناسب جنسی مردان در کاهش گرایش به طلاق مردان دارای مشکل زناشویی، تأثیر مثبتی بگذارند.
پیش بینی گرایش به طلاق بر اساس دلزدگی زناشویی و تحمل پریشانی با میانجیگری احساس تنهایی در زنان متقاضی طلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ مشاوره و روان درمانی سال یازدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۴۲
121 - 141
حوزه های تخصصی:
سابقه و هدف: پیچیدگی پدیده طلاق و آمار رو به رشد آن در تمام جوامع حاکی از لزوم مطالعه همه جانبه عوامل زمینه ساز این معضل اجتماعی است. پژوهش حاضر با هدف پیش بینی گرایش به طلاق بر اساس دلزدگی زناشویی و تحمل پریشانی با میانجیگری احساس تنهایی در زنان متقاضی طلاق در شهر کرمانشاه، انجام گرفته است. مواد و روش ها: روش پژوهش حاضر توصیفی-همبستگی بود که در قالب تحلیل رگرسیون و تحلیل مسیر انجام شد. جامعه مورد پژوهش کلیه زنان متقاضی طلاق در شهر کرمانشاه بود که از میان آنها تعداد 100 نفر به عنوان نمونه و با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند . ابزار گردآوری اطلاعات در این پژوهش عبارت بود از: مقیاس دلزدگی زناشویی (MDS)، مقیاس تحمل پریشانی هیجانی و مقیاس احساس تنهایی اجتماعی عاطفی برای بزرگسالان (SELSA-S). دادههای حاصل در سطح توصیفی با استفاده از میانگین و انحراف استاندارد و در سطح استنباطی با استفاده از دو نرم افزار SPSS و AMOS تحلیل شدند. یافته ها:تحلیل داده ها نشان داد که مقیاسهای دلزدگی زناشویی و تحمل پریشانی اثر مستقیمی بر احساس تنهایی داشته اند. رابطه احساس تنهایی با گرایش به طلاق به صورت مستقیم معنادار بوده و همچنین اثر غیرمستقیم دلزدگی زناشویی و تحمل پریشانی بر گرایش به طلاق به واسطه ی احساس تنهایی معنادار است. نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش می توان با آموزش و مشاوره در زمینه بهبود دلزدگی زناشویی، تحمل پریشانی و احساس تنهایی در زنان متقاضی طلاق مانعی برابر گرایش به طلاق در ایشان ایجاد کرد.
بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر گرایش به طلاق در شهر شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات جمعیتی دوره ۴ بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱ (پیاپی ۷)
101 - 126
حوزه های تخصصی:
طلاق به عنوان یکی از جدی ترین آسیب های اجتماعی در سال های اخیر، گریبان گیر جامعه ایران شده و چالش های بسیاری را برای نهاد خانواده، به عنوان یکی از ارکان اصلیِ جامعه، به وجود آورده است. آمار طلاق در کل کشور از یک سو، و در کلان شهرهایی مانند شیراز از سویی دیگر، ما را بر آن داشته است که در جستجوی عوامل اجتماعی مؤثر بر آن در شهر شیراز باشیم. تحقیق حاضر، با رویکردی جامعه شناختی، در بین شهروندان 59-15 ساله، و متأهل شهر شیراز صورت گرفته است. نمونه مورد بررسی 380 نفر می باشد که با روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شده است. فرضیه های تحقیق، با استفاده از نظریات مبادله، همسان همسری، نظریه نقش ها، نظریه قشربندی جنسیتی و نظریه شبکه، طراحی و به آزمون گذاشته شده اند. نتایج نشان داد که متغیرهای مستقل، قادر به تببین 62 درصد از تغییرات گرایش به طلاق به عنوان متغیر وابسته تحقیق بوده اند و در این بین، به ترتیب، تصور مثبت از طلاق (404/0=بتا)، رضایت جنسی و عاطفی (184/0-=بتا)، دخالت اطرافیان (160/0=بتا) و جنسیت (زن بودن) (115/0=بتا) بیشترین تأثیر را بر گرایش به طلاق داشته اند. تصور مثبت به طلاق به عنوان مهمترین عامل، بیانگر آن است که ذهنیتِ افراد تا حد زیادی می تواند بر گرایش به طلاق مؤثر باشد. همچنین رگرسیون چندگانه نشان داد، متغیرهای همسان همسری، انتظارات برآورده نشده، مدت ازدواج، سن، تحصیلات پاسخگو و همسر، تعداد فرزند و درآمد همسر تأثیر معناداری بر گرایش به طلاق نداشته است.
تدوین الگوی ارتقای رضایت زناشویی و بررسی اثربخشی آن در کاهش گرایش به طلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف تدوین الگوی ارتقای رضایت زناشویی و بررسی اثربخشی آن در گرایش به طلاق اجرا شده است. روش تحقیق، آمیخته (از نوع طرح اکتشافی متوالی) است. مرحله اول پژوهش به روش کیفی از نوع نظریه داده بنیاد صورت گرفته است. در این مرحله، پژوهشگر به شناسایی مؤلفه های سازنده رضایت زناشویی و گرایش به طلاق و طراحی برنامه مداخله ای به منظور ارتقای رضایت زناشویی پرداخته است. به همین منظور با ده زوج که در آزمون رضایت زناشویی نمره زیاد (زوجین خشنود) کسب کرده بودند و ده زوج که نمره کم در آزمون رضایت زناشویی و نمره زیاد در آزمون گرایش به طلاق (زوجین ناخشنود با گرایش به طلاق) کسب کرده بودند، مصاحبه شد. در این مرحله روش نمونه گیری هدفمند بود. برای جمع آوری داده ها از روش مصاحبه نیمه ساختاریافته و تعاملی بهره گرفته شده است. به منظور تجزیه و تحلیل داده های مصاحبه ها از روش شناسه گذاری محوری استفاده شده است. براساس یافته های مصاحبه ها، الگوی ارتقای رضایت زناشویی تدوین شد و مورد تأیید ده تن از استادان قرار گرفت؛ به علاوه برای بررسی روایی نظری الگوی از روش تطبیق الگو استفاده شد. الگوی ارتقای رضایت زناشویی در قالب 12 جلسه آموزشی و برای تحقق پنج هدف برگرفته از مرحله کیفی، تدوین شد. در مرحله دوم از طرح نیمه آزمایشی گروه کنترل نامعادل استفاده شد. در این مرحله، 20 زوج شهر مشهد، که طی فراخوانی جذب شده بودند و نمره کم (بیش از یک انحراف معیار کمتر از میانگین) در آزمون رضایت زناشویی و نمره زیاد (بیش از یک انحراف معیار بیشتر از میانگین) در آزمون گرایش به طلاق کسب کرده بودند به روش در دسترس انتخاب شدند و در گروه آزمایش و گواه جای گرفتند. به منظور بررسی گرایش به طلاق از پرسشنامه " گرایش به طلاق" روزولت، جانسون و مارو (1986) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده های بخش کمی از تحلیل کووواریانس تک متغیره و چندمتغیره استفاده شد. یافته ها نشان داد که اجرای الگوی ارتقای رضایت زناشویی بر کاهش گرایش به طلاق مؤثر است؛ ضمن اینکه یافته ها نشان داد، آموزش الگوی ارتقای رضایت زناشویی بر دو بعد آزمون گرایش به طلاق، گرایش برای خروج از رابطه و مسامحه (تغافل و کوتاهی) مؤثر بوده است. با توجه به یافته های پژوهش می توان برای افزایش رضایت زناشویی و کاهش گرایش به طلاق در زوجین از بسته آموزشی ارتقای رضایت زناشویی استفاده کرد.
الگوی معادلات ساختاری در رابطه بین گرایش به طلاق با مهارت های ارتباطی و سلامت خانواده اصلی با نقش واسطه ای صمیمیت زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش ها و مدل های روان شناختی سال دوازدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۴۳
131 - 143
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف : جامعه ایران نیز در مسیر تحولات فزاینده ناشی از فروپاشی توافقی پیوندهای زناشویی و افزایش میزان طلاق های توافقی قرار گرفته است. پژوهش حاضر با هدف ارائه الگوی معادلات ساختاری در رابطه بین گرایش به طلاق با مهارت های ارتباطی و سلامت خانواده اصلی با نقش واسطه ای صمیمیت زناشویی شهر کرمانشاه انجام شد. روش : جامعه آماری این پژوهش، کلیه زوجین شهر کرمانشاه می باشد. روش نمونه گیری به صورت خوشه ای می باشد و از بین نواحی 8 گانه شهرداری، ناحیه 8 انتخاب و از بین زوجین 200 نفر به عنوان اعضای نمونه انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش، پرسشنامه های صمیمیت زناشویی واکر و تامپسون(1993)، سلامت خانواده اصلی هاوستات و همکاران (1985)، مقیاس مهارت های ارتباطی کویین دام (2001)، مقیاس گرایش به طلاق روزولت و همکاران(1986) بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار IBM AMOS 24 استفاده شد. نتایج پس از برازش مدل ارائه گردید. یافته ها : یافته ها نشان داد سلامت خانواده اصلی از طریق صمیمیت زناشویی با گرایش به طلاق رابطه دارد. همچنین نتایج نشان داد مهارت های ارتباطی از طریق صمیمیت زناشویی با گرایش به طلاق رابطه دارد. همچنین صمیمیت زناشویی با گرایش به طلاق نیز به صورت مستقیم در ارتباط است. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که توجه به متغیرهای زوجی و رضایت زناشویی از جهت سلامت فردی و سلامت عمومی جامعه در کاهش میزان طلاق بسیار حایز اهمیت می باشد.
بررسی و مقایسه مؤلفه های کیفیت رابطه زناشویی در زوجین متقاضی طلاق و زوجین عادی
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: یکی از بزرگترین مسائلی که این روزها تقریباً تمام جوامع بشری با آن سر و کار دارند و پیامدها و چالش های خاصی را به همراه دارد، طلاق است. هدف این پژوهش بررسی و مقایسه مؤلفه های کیفیت رابطه زناشویی در زوجین متقاضی طلاق و زوجین عادی شهر قزوین بود. روش پژوهش: روش این پژوهش توصیفی از نوع علی-مقایسه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه زوجین متقاضی طلاق بود که در تابستان 1399 به مراکز مشاوره شهر قزوین مراجعه کرده بودند. شیوه نمونه گیری این پژوهش تصادفی ساده بود، به طوری که از میان کلیه زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره قزوین تعداد 30 زوج (زن و شوهر ) انتخاب شدند و با 30 زوج عادی که متقاضی طلاق نبودند مقایسه شدند. لازم به ذکر است که هر دو گروه ازنظر ویژگی هایی مثل سن، جنسیت و میزان تحصیلات همتاسازی شدند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش پرسشنامه کیفیت رابطه زناشویی ادراک شده (PRQC) بود. داده های این پژوهش با استفاده از روش تجزیه و تحلیل واریانس چند متغیره (مانوا) تحلیل شدند. یافته ها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که بین زوجین متقاضی طلاق و زوجین عادی از لحاظ تمامی مؤلفه های کیفیت رابطه زناشویی تفاوت معنی داری وجود دارد (0/05>=Ƥ). نتیجه گیری: بر اساس یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که مؤلفه های کیفیت رابطه زناشویی پیش بینی قوی برای اقدام به طلاق و متقاضی بودن آن هستند.
رابطه ی ویژگی های شخصیت، نگرش مذهبی و رضایت جنسی با گرایش به طلاق در زنان پیراپزشک شهر کرمان در سال 1394-95(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
پژوهش در دین و سلامت دوره ۵ زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴
20-33
حوزه های تخصصی:
سابقه و هدف: به دلیل افزایش روزافزون طلاق و پیامدهای مخربی که این پدیده می تواند برای افراد و جوامع داشته باشد، این پژوهش با هدف بررسی پیش بینی گرایش به طلاق بر اساس ویژگی های شخصیت، نگرش مذهبی و رضایت جنسی در زنان پیراپزشک شهر کرمان انجام شده است. روش کار: پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه ی آماری پژوهش شامل کلیه ی زنان پیراپزشک متأهل شهر کرمان در سال 95-1394 بود که از بین آنان 200 نفر با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای جمع آوری اطلاعات شامل پرسش نامه ی گرایش به طلاق، پرسش نامه ی شخصیتی پنج عاملی، مقیاس نگرش سنج مذهبی و مقیاس رضایت جنسی زنان بود. برای تجزیه و تحلیل داده های پژوهش از آمار توصیفی (فراوانی، میانگین و انحراف استاندارد) و استنباطی (ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون هم زمان و گام به گام) استفاده شد. در این پژوهش همه ی موارد اخلاقی رعایت شده است و مؤلفان مقاله هیچ گونه تضاد منافعی گزارش نکرده اند. یافته ها: نتایج آزمون همبستگی نشان داد که نگرش مذهبی و رضایت جنسی رابطه ی منفی و معناداری با گرایش به طلاق داشتند. علاوه براین، از بین ابعاد شخصیت نئو، بُعد روان آزرده گرایی رابطه ی مثبت و معنادار با گرایش به طلاق (01/0P< و 34/0 = r)؛ و برون گرایی (01/0P< و 25/0- = r)، موافق بودن (01/0P< و 39/0- = r) و با وجدان بودن (01/0 P<و 41/0- = r) رابطه ی منفی و معنادار با گرایش به طلاق نشان دادند و بین گشودگی (05/0 < P و 10/0 = r) و گرایش به طلاق رابطه یی یافت نشد. مهم ترین متغیّر پیش بین برای گرایش به طلاق نیز رضایت جنسی (001/0 P < و 78/362 = F) بود. نتیجه گیری: با توجه به نتایج این پژوهش، متولیان و مسئولان بیمارستان ها برای بهبود شرایط کارکنان خود می توانند در جهت برگزاری کارگاه های آموزش روابط جنسی صحیح در جهت بهبود رضایت زناشویی و همچنین آگاهی رسانی در زمینه ی اهمیت این موضوع اقدام نمایند.
اثربخشی آموزش مدل همسرآزاری بر کاهش گرایش به طلاق زنان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره سوم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۱۳)
509 - 523
هدف: هدف از پژوهش حاضر اثربخشی آموزش مدل همسرآزاری بر کاهش گرایش به طلاق زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر سنندج بود. روش پژوهش: روش مطالعه حاضر جزء تحقیقات نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه گواه محسوب می شود. جامعه آماری تحقیق شامل کلیه زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره طلاق، بهزیستی، اورژانس اجتماعی و مراکز مشاوره سطح شهر سنندج در سال 1400 بود که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس تعداد 400 نفر انتخاب شدند. از بین 400 نفر، تعداد 30 نفر از زنانی که در پرسشنامه گرایش به طلاق روزلت، جانسون و مورو (1986) نمره بالا را کسب کردند و حاضر به شرکت بودند به شیوه در دسترس انتخاب و در دو گروه آزمایش (15 نفر) و گواه (15 نفر) قرار گرفتند. پس از آموزش مدل بر اساس پروتکل آموزشی تدوین شده توسط محقق (گروه گواه هیچ آموزشی دریافت نکردند)، پس آزمون گرفته شد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و نرم افزار SPSS-22 تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد به دلیل اینکه سطح معناداری به دست آمده برای آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر کمتر از 05/0 می باشد، لذا اختلاف معناداری بین گرایش به طلاق زوجین در گروه آزمایش و گروه گواه وجود دارد و گرایش به طلاق زوجین (42/6=F، 017/0=P) در گروه آزمایش کمتر از گرایش به طلاق زوجین در گروه گواه می باشد. نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت مدل علی همسرآزاری بر کاهش گرایش به طلاق زوجین اثر دارد. با آموزش همسرآزاری می توان رفتار همسران را نسبت زنان در جامعه تغییر و از بروز خشونت و همسرآزاری در روابط زناشویی جلوگیری نمود و در نهایت می توان از آسیب های بعدی ممانعت به عمل آورد.
بررسی نقش تعارضات زناشویی و شیوه های برخورد با تعارض در گرایش به طلاق (مورد مطالعه: شهروندانِ دارایِ همسرِ شهر اردبیل)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
راهبرد اجتماعی فرهنگی سال یازدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴۵
341 - 376
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش دو مقوله تعارضات زناشویی و سبک های حل تعارض در شکل گیریِ گرایش به طلاق در جامعه اردبیل در دو بخش کیفی (تحلیل محتوای مصاحبه ها) و کمی (پیمایش) به انجام رسیده است. نتایج کیفی نشان داد که تعارضات زناشویی در جامعه اردبیل در 5 مقوله «تعارضات عاطفی»، «تعارضات فرهنگی» و «تعارضات اخلاقی»، «تعارضات اقتصادی» و «تعارضات ارتباطی» و شیوه های برخورد با تعارضات در قالب مقولاتِ «برخورد عاطفی»، «برخورد دموکراتیک»، «برخورد عقلانی»، «فرار از موقعیت» و «برخورد قهری یا ابزاری» قابل شناسایی است. همچنین، طبق نتایج کمی، اکثریت قریب به اتفاق زوجین (بیش از 95درصد) کم و بیش با مسئله تعارضات زناشویی دست به گریبان هستند که از این میان، بیشترین میزان مربوط به تعارضات عاطفی و کمترین میزان مربوط به تعارضات فرهنگی می باشد. از سوی دیگر، میزان بسیار کمِ استفاده از شیوه های قهری در برخورد با تعارضات در مقابلِ میزان قابل توجه استفاده از برخوردهای عقلانی و دموکراتیک بیانگر اولویت شیوه های نرم نسبت به راهبردهای سخت در بین زوجین است. طبق نتایج، زوجین در برخورد با تعارضات عاطفی-اخلاقی از شیوه های برخورد سخت (قهری) و در برخورد با تعارضات فرهنگی-ارتباطی از شیوه های برخورد نرم (عقلانی و دموکراتیک) بیشتر استفاده می کنند. در بحث تبیین گرایش به طلاق نیز نتایج نشان داد که شیوه های حل تعارض از قدرت تبیین کنندگی بیشتری در مقایسه با تعارضات زناشویی برخوردارند. بنابراین، با توجه به اجتناب ناپذیر بودن تعارض زناشویی، تمرکز بر تقویت مهارت های حل مسئله در سیاست گذاری های حوزه-خانواده، به مراتب سودمندتر و حتی به صرفه تر از تمرکز بر شکل گیریِ زناشویی های عاری از تضاد و تعارض خواهد بود.
مطالعه رابطه بیگانگی و گرایش به طلاق در میان زنان شهر مشهد(مقاله علمی وزارت علوم)
روند رو به افزایش طلاق در ایران طی سالیان اخیر، آن را تبدیل به یک مساله اجتماعی نموده است. مطالعه حاضر، ارتباط میان گرایش به طلاق با بیگانگی را در میان نمونه ای از زنان شهر مشهد مورد کنکاش قرار داده است. جامعه آماری تحقیق، کلیه زنان متاهل شهر مشهد و حجم نمونه نیز 384 نفر می باشد. برای انتخاب نمونه ها، از روش نمونه گیری خوشه ای استفاده شد. یافته های تحلیل مسیر نشان می دهد که تاثیر بیگانگی بر صمیمیت زناشویی، دخالت خانواده ها، نزاع بر سر قدرت تصمیم گیری و گرایش به طلاق معنادار است. هم چنین تاثیر بیکاریِ همسر بر صمیمیت زناشویی، نزاع بر سر قدرت تصمیم گیری و گرایش به طلاق معنادار است. براساس یافته ها، متغیر بیگانگی همراه با متغیرهای میانجی 53 درصد از عوامل گرایش به طلاق را تبیین کردند. از آن جایی که ریشه احساس بیگانگی در «عدم یکپارچگی» و «عدم انسجام» فردی و اجتماعی نهفته است، سیاست گذاری در جهت افزایش و بهبود روش های منتهی به کنش ارتباطی مناسب در حوزه عمومی جامعه ضرورت دارد.
اشتغال زنان، نشاط زناشویی و گرایش به طلاق (مطالعه موردی: متأهلان شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۱۴ زمستان ۱۳۹۵ شماره ۴
451 - 475
حوزه های تخصصی:
این مقاله با هدف بررسی تأثیر اشتغال زنان بر پایداری خانواده، به مقایسه خانواده های تک شاغل و خانواده های هر دو شاغل پرداخته است. جامعه آماری این پیمایش، زنان و مردان متأهل شهر تهران است و به شیوه نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای هزار و 736 نمونه از 50 حوزه شهر تهران انتخاب شد و در تجزیه تحلیل نهایی به کار گرفته شد. نتایج این تحقیق نشان می دهد: نشاط زناشویی در مردان خانواده های هر دو شاغل بیش از مردان خانواده های تک شاغل است. درآمد و منزلت شغلی بالا در مردان خانواده های تک شاغل با کاهش نشاط زناشویی و در زنان خانواده های تک شاغل افزایش درآمد با افزایش نشاط زناشویی در ایشان همراه است. همبستگی نشاط زناشویی و گرایش به طلاق در زنان خانواده های هر دو شاغل بیش از زنان خانواده های تک شاغل و در مردان خانواده های تک شاغل بیش از مردان خانواده های هردو شاغل است. هزینه کرد مالی اشتراکی در خانواده های هردو شاغل بیش از خانواده های تک شاغل و تضاد میان کار و خانواده در آن ها کمتر است. به طور کلی، می توان گفت یافته هایی که نشان دهد اشتغال زنان پایداری خانواده را تضعیف می کند مشاهده نشد، اما اشتغال زنان منابعی را برایشان فراهم می کند که از آن می توانند در انحلال زندگی زناشویی ناخوشایند استفاده کنند. با توجه به اینکه نشاط زناشویی و گرایش به طلاق از شرایط شغلی متأثر است، به کارگیری سیاست های مناسب اشتغال می تواند در پایداری خانواده کمک کننده باشد. یافته های تحقیق تأییدکننده تئوری های مبادله، فرصت اقتصادی و اقتصاد خانه جدید است.
رویکرد کوتاه مدت راه حل محور برای کاهش گرایش به طلاق در زنان و مردان مستعد طلاق(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال یازدهم زمستان ۱۳۹۰ شماره ۴۳
۱۳۴-۱۲۱
حوزه های تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر به منظور بررسی اثر رویکرد راه حل محور بر کاهش گرایش به طلاق زنان و مردان مستعد طلاق شهر اصفهان صورت گرفته است. رویکرد راه حل محور یکی از انواع درمان های کوتاه مدت است که بر یافتن راه حل ها توسط مراجع با کمک مشاور تأکید دارد. روش: این پژوهش نیمه تجربی است و در آن از پیش آزمون و پس آزمون دو گروه شامل گروه آزمایش و گروه گواه استفاده شده است. جامعه پژوهش شامل آن دسته از زوجین مراجعه کننده به مرکز مداخله در بحران شهر اصفهان می باشد که به صورت خود معرف مراجعه کرده بودند. نمونه پژوهش شامل 32 زوج است که از زوجینی که داوطلب به شرکت در مطالعه بودند، به صورت نمونه در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. ابزار پژوهش پرسش نامه استعداد طلاق روزلت و همکاران(1386). یافته ها: برای تجزیه و تحلیل داده ها علاوه بر استفاده از روش های آمار توصیفی از روش تحلیل هم پراکنش استفاده شد. بحث: رویکرد راه حل محور بر کاهش گرایش به طلاق مؤثر است(001/0 p< )
مدل خود خاموشی و گرایش به طلاق با نقش واسطه ای تعارض زناشویی در زنان متأهل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۲ آذر ۱۴۰۲ شماره ۹ (پیاپی ۹۰)
۱۷۸-۱۶۹
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی نقش واسطه ای تعارض زناشویی در رابطه بین خود خاموشی با گرایش به طلاق در زنان متأهل انجام شد. پژوهش حاضر توصیفی_همبستگی به روش مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش حاضر، کلیه خانم های متأهل شهر مشهد در سال 1400 بودند که از بین آن ها به صورت در دسترس 240 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای این پژوهش شامل مقیاس گرایش به طلاق (DTS، روزبلت و همکاران، 1986)، پرسشنامه تعارض زناشویی (MCQ، ثنایی، 1379) و مقیاس خود خاموشی (STSS، جک و دیل، 1992) بودند. داده ها با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری تجزیه و تحلیل شدند. نتایج مدل یابی معادلات ساختاری حاکی از برازش مناسب مدل بود. یافته ها نشان داد که خود خاموشی به صورت غیر مستقیم از طریق تعارض زناشویی توانست گرایش به طلاق را پیش بینی کند (۰01/۰p‹). از یافته ها می توان نتیجه گرفت که خود خاموشی و تعارض زناشویی نقش کلیدی در گرایش به طلاق زنان دارند و لزوم توجه به این عوامل در تعامل با یکدیگر در برنامه های ارتقای کیفیت زندگی زناشویی ضروری است.