مطالب
فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۰۲۱ تا ۴٬۰۴۰ مورد از کل ۵۳۱٬۶۴۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف: مسئولیت اجتماعی سازمان در سال های اخیر مورد توجه بسیاری قرار گرفته است و از طریق آن مصرف کنندگان می توانند صداقت و قابلیت اطمینان یک سازمان را ارزیابی کنند. این پژوهش با هدف بررسی تأثیر مسئولیت اجتماعی سازمان بر رفتار شهروندی مشتری با نقش میانجی کیفیت خدمات ادراک شده و تصویر سازمان در بانک پاسارگاد انجام شده است.روش پژوهش: پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش توصیفی- پیمایشی است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه مشتریان بانک پاسارگاد در شهر تهران می باشند. حجم نمونه 384 نفر محاسبه شده است.یافته ها: نتایج نشان می دهد که مسئولیت اجتماعی سازمان بر رفتار شهروندی مشتری و همچنین بر کیفیت خدمات ادراک شده و تصویر سازمان تأثیر معناداری دارد. کیفیت خدمات ادراک شده بر رفتار شهروندی مشتری تأثیر مثبت و معناداری دارد و تصویر سازمان نیز بر رفتار شهروندی مشتری تأثیر مثبت و معناداری دارد. همچنین کیفیت خدمات ادراک شده و تصویر سازمان در رابطه بین مسئولیت اجتماعی سازمان و رفتار شهروندی مشتری، میانجی گری کامل دارند. همچنین بر اساس نتایج مقدار معناداری و ضرایب مسیر، مسئولیت اجتماعی سازمان بر رفتار شهروندی مشتری، کیفیت خدمات ادراک شده و تصویر سازمان تأثیر مثبت و معناداری دارد.نتیجه گیری: نتایج نشان می دهد اقدامات مربوط به مسئولیت اجتماعی سازمان به عنوان مرجع اصلی درک مشتری از کیفیت خدمات عمل می کند. همچنین سطح بالایی از کیفیت خدمات ادراک شده برای بهبود رفتار شهروندی مشتری مفید است. اهمیت و ارزش عمده این پژوهش در یاری رساندن به سازمان ها و مؤسسات مختلف از جمله بانک ها در جهت حفظ مشتریان کنونی و جذب مشتریان جدید است، که در نهایت منجر به افزایش شهرت و اعتبار بانک، کاهش هزینه های آن در بلندمدت، افزایش تقاضا و در نتیجه افزایش سودآوری و بهبود عملکرد آتی بانک می شود.
شناسایی عوامل مؤثر بر فرایند تصمیم گیری خرید برخط با تأکید بر تصویر ایدئال خود مجازی با رویکرد های شناختی: روش فراترکیب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بازرگانی دوره ۱۷ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
266 - 300
حوزههای تخصصی:
هدف: تصمیم گیری مصرف کنندگان و در اصل، فرایند تصمیم گیری خرید مصرف کنندگان و مشتریان، یکی از اصول اولیه و بنیادی در مفهوم کلی رفتار مصرف کننده است که در این حوزه نیز اهمیت بسیاری یافته است. در عصر حاضر، افزایش فناوری ها، سَبک زندگی ما و به طبع، فرایند خرید را نیز تغییر داده است. امروزه خرید مجازی و برخط و همچنین، خرید از پلتفرم های اینترنتی در جهت رفع نیازها، به دلیل مزایا و سهولت آن، در زندگی کنونی مصرف کنندگان کاربرد بسیاری دارد و در کانون توجه قرار گرفته است. خرید برخط، به جنبه فراگیری از فرهنگ مصرف کننده مدرن تبدیل شده است؛ به طوری که امروزه، تصمیم خرید برخط به عنوان بخشی جدایی ناپذیر از رفتار مصرف کننده شناخته شده است. رفتار خرید و درک نحوه تصمیم گیری افراد، امروزه عنصری حیاتی و لازم برای شرکت ها و کسب وکارها محسوب می شود؛ به ویژه کسب وکارهای برخط و حوزه تجارت الکترونیکی که هدف آن ها عملکردی با بهره وری بیشتر و رضایتمندی مشتریان است. در عصر دیجیتال، جایی که رسانه ها و شبکه های اجتماعی نقش اصلی را در زندگی ما ایفا می کنند، مفهوم تصویر ایدئال خود مجازی، به عنوان عاملی برجسته و مؤثر بر رفتار مصرف کننده، به ویژه در حوزه خرید برخط، پدیدار شده است. با ظهور شگفت انگیز فضای مجازی و رسانه های اجتماعی و شکل گیری دنیایی مجازی از ارتباطات و تعاملات، مفهوم ها و برداشت های افراد از خود حقیقی و ایدئال نیز به این دنیای مجازی سرایت کرده است و به دلیل حضور افراد در تعاملات و فعالیت های پُررنگ آنان در رسانه های اجتماعی، تعریف هویت دیجیتال و همچنین، هویت ایدئال در فضای مجازی، به امری اجتناب ناپذیر تبدیل شده است. درک عوامل شناختی ای که زیربنای تصویر ایدئال مجازی از خود هستند، برای طراحی راهبردهای بازاریابی و ارتباط با مشتریان حائز اهمیت است. هدف از ایﻦ ﭘﮋوﻫﺶ، ﺷﻨﺎﺳﺎیی عوامل مؤثر ﺑﺮ فرایند تصمیم گیری خرید برخط با تأکید بر تصویر ایدئال خود مجازی و رویکردهای شناختی، در ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ ایﻦ پرسش اﺳﺖ کﻪ چه عواملی بر فرایند تصمیم گیری خرید برخط با تأکید بر تصویر ایدئال خود مجازی مؤثرند.
روش: پژوهش حاضر از لحاظ روش، کیفی و بر اساس رویکرد فراترکیب اجرا شده است. مطالعات مرتبط انجام شده در زمینه تصمیم گیری خرید برخط و تصویر ایدئال خود مجازی، جامعه پژوهش را تشکیل می دهند که این اسناد بین سال های ۲۰۰۰ تا ۲۰۲۳ در نشریه های معتبر علمی جست وجو شدند. در نهایت ۷۴ مقاله، به عنوان نمونه انتخاب و پس از تحلیل محتوای آن ها، عوامل مؤثر بر فرایند تصمیم گیری خرید برخط با تأکید بر تصویر ایدئال خود مجازی استخراج شد.
یافته ها: کدهای فرعی که نشان دهنده عوامل مؤثر بر فرایند تصمیم گیری خرید برخط با تأکید بر تصویر ایدئال خود مجازی است، در پژوهش استخراج شد. در مرحله بعدی، با استفاده از این کدها و با توجه به نزدیکی معانی و مفاهیم آن ها، ۱۹ کد محوری (تم) تعیین و تعریف شد و در مرحله نهایی، کدهای محوری تدوین شده، ذیل ۷ مؤلفه اصلی قرار گرفتند. این مؤلفه ها عبارت اند از: ۱. هویت و خودپنداره واقعی و ایدئال؛ ۲. تصویر بدن و تفاوت های جنسیتی؛ ۳. عوامل فرهنگی، اجتماعی و جمعیت شناختی؛ ۴. رفتار خرید و عوامل بازاریابی و تجاری؛ ۵. عوامل درونی و روان شناختی؛ ۶. بستر برخط و فناوری های مجازی و ارتباطی؛ ۸. فرایندهای ذهنی و شناختی.
نتیجه گیری: در این پژوهش عوامل هویت و خودپنداره واقعی و ایدئال، تصویر بدن و تفاوت های جنسیتی، عوامل فرهنگی، اجتماعی و جمعیت شناختی، رفتار خرید و عوامل بازاریابی و تجاری، عوامل درونی و روان شناختی، بستر برخط و فناوری های مجازی و ارتباطی و فرایندهای ذهنی و شناختی، به عنوان عوامل اثرگذار بر فرایند تصمیم گیری خرید برخط با توجه به تصویر ایدئال خود مجازی شناسایی شدند که شناخت و درک این عوامل هنگام تصمیم گیری خرید، می تواند در تحلیل رفتار مصرف کنندگان و بهبود تجربه مشتریان در فروشگاه های برخط و خرید مجازی، روان شناسی مصرف کنندگان، خرید موفق و رضایت بخش مشتریان، طراحی محصول، طراحی وبسایت و فروشگاه های برخط و افزایش فروش و سودآوری کسب وکارهای برخط و حوزه تجارت الکترونیک مؤثر و بااهمیت باشد.
بررسی ارتباط بین عدم قطعیت و انواع برنامه ریزی استراتژیک با میانجیگری گرایش استراتژیک (مورد مطالعه: شرکت های مستقر در پارک فناوری پردیس تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بازرگانی دوره ۱۷ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۳
177 - 198
حوزههای تخصصی:
هدف: امروزه در جهانی که به طور شگرفی در حال تغییر و رویدادهای آینده با عدم قطعیت همراه است، دستیابی مدیران به راهبردهایی که بتوانند با برقراری توازن لازم بین تعهد و تغییر، سازمان را به مزیت رقابتی برسانند، دشوارتر می شود. یکی از مسیرهای تحقق چنین توازنی، برنامه ریزی انعطاف پذیر است. در این بین، مدیریت سازمان ها در نحوه ارتباط اجزای درونی با جهان بیرونی و در کل، عملکرد کلی سازمان متبوعش فوق العاده تأثیرگذار است. این نکته به ویژه در خصوص بنگاه های کوچک و متوسط که وزن عامل مدیریت بر عملکرد کلی بنگاه، به مراتب بیشتر است، بیش از پیش نمود می یابد. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه عدم قطعیت با انواع برنامه ریزی استراتژیک با نقش میانجی گرایش استراتژیک انجام گرفت. روش: جامعه آماری این پژوهش، مدیران عالی شرکت های مستقر در پارک فناوری پردیس تهران است. پژوهش حاضر از نظر ماهیت و روش، از نوع توصیفی پیمایشی است. روایی پرسش نامه از طریق مبانی نظری و نظر خبرگان و پایایی آن از طریق آلفای کرونباخ تأیید شد. به منظور بررسی روابط و تجزیه وتحلیل داده، از روش معادلات ساختاری و هم بستگی استفاده شده است. یافته ها: نتایج تحقیق حاکی از آن است که بین عدم قطعیت با گرایش استراتژیک، رابطه معنادار و مثبت و بین میزان عدم قطعیت با برنامه ریزی استراتژیک رابطه معناداری وجود دارد. همچنین بین گرایش استراتژیک با انتخاب برنامه ریزی استراتژیک، رابطه معنادار و مثبتی وجود دارد و در نهایت، نقش گرایش استراتژیک به عنوان میانجی تأیید شد. نتیجه گیری: برنامه هایی که بیشترین هم بستگی را باعدم قطعیت دارند، به ترتیب عبارت اند از: استراتژی یادگیرنده و پدیدارشونده، استراتژی پابرجا، استراتژی موضوعات استراتژیک، برنامه ریزی شکل دهنده و رویکرد برنامه ریزی استراتژیک. در این میان، پنجمین نوع از برنامه ریزی، یعنی رویکرد برنامه ریزی استراتژیک، بیشترین میانگین را به دست آورد. دومین نتیجه گیری این است که چون گرایش استراتژیک، دید و ذهنیت مدیران را به استراتژی ها و آینده مشخص می کند، در ارتباط باعدم قطعیت و رویکردهای برنامه ریزی استراتژیک، نقش فوق العاده تأثیرگذاری دارد.
The Role of Modern Marital Therapies: A Comparative Analysis of the Effectiveness of the Gottman Approach and Cognitive-Behavioral Therapy on Marital Satisfaction (A Case Study of Married Students at Islamic Azad University, Hamedan Branch)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to compare the effectiveness of Gottman couple therapy and cognitive-behavioral couple therapy in improving marital satisfaction among married students at Islamic Azad University, Hamedan Branch. Methods: The study utilized a quasi-experimental pretest-posttest design with a control group. A total of 45 married students were selected through convenience sampling and randomly assigned into three groups: Gottman couple therapy (n = 15), cognitive-behavioral couple therapy (n = 15), and a control group (n = 15). The intervention groups received 10 sessions of Gottman couple therapy or 8 sessions of cognitive-behavioral couple therapy, while the control group received no intervention. The ENRICH Marital Satisfaction Questionnaire (47-item short form) was used to assess marital satisfaction before and after the interventions. Data were analyzed using SPSS-24 software, employing multivariate analysis of covariance (MANCOVA) and one-way analysis of variance (ANOVA) to compare the effects of the interventions. Findings: The results indicated that both Gottman couple therapy and cognitive-behavioral couple therapy significantly improved marital satisfaction compared to the control group (p < 0.05). The effect size analysis revealed that Gottman couple therapy had a greater impact (η² = 0.789) compared to cognitive-behavioral couple therapy (η² = 0.721), particularly in areas related to emotional communication, conflict management, and decision-making. However, the ANOVA results showed no statistically significant difference between the two intervention groups (p > 0.05), indicating that both approaches were similarly effective in enhancing marital satisfaction. Conclusion: Both Gottman couple therapy and cognitive-behavioral couple therapy were effective in increasing marital satisfaction among married students, with Gottman couple therapy demonstrating a slightly greater impact. Given the shared principles of these approaches, future research should explore the potential benefits of integrating them to create a more comprehensive intervention for couples.
The Effect of Individual and Group Sexual Skills Training on Sexual Satisfaction and Sexual Self-Esteem in Women: A Quasi-Experimental Study on the Effectiveness of Individual Sexual Skills Training on Sexual Satisfaction(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The aim of this study was to compare the effects of individual and group training in sexual skills on sexual satisfaction and sexual self-esteem among women attending comprehensive health centers in Sanandaj. Methods: This quasi-experimental study was conducted on 60 women attending comprehensive health centers in Sanandaj, who were randomly assigned to three groups: individual training, group training, and control. Data collection tools included a demographic and obstetric questionnaire, the Hudson Sexual Satisfaction Questionnaire, and the Sexual Self-Esteem Inventory–Short Form (SSEI-W-SF). Data were collected according to the objectives of the study and analyzed using STATA version 12. The significance level was set at 0.05. Findings: Based on the results, all three study groups were homogeneous in terms of demographic and clinical characteristics. Four weeks after the intervention, the mean and standard deviation of sexual satisfaction in the individual training group showed a statistically significant difference (p < 0.05; p = 0.00). However, the mean satisfaction scores in the group training and control groups did not show a statistically significant difference. In all three groups, the mean and standard deviation of sexual self-esteem scores four weeks after training did not show a significant difference. Conclusion: The results of this study demonstrated that individual-based training leads to an increase in sexual satisfaction. Utilizing this educational approach in comprehensive health centers can enhance women's sexual health and improve the dysfunctional cycle of family clinical relationships.
فهم و بازتاب پدیده استعفای خاموش از دیدگاه نسل زِد به عنوان نسل نو وُرود به سازمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت دولتی دوره ۱۷ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
328 - 373
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش بر شناخت مفهوم استعفای خاموش، به عنوان پدیده ای نوظهور در سازمان ها تمرکز دارد که اغلب به نسل کاری زِد نسبت داده می شود. انجام دادن کار در حداقلی ترین حالتِ ممکن و اکتفای صِرف به انجام شرح شغل، از جمله تعاریف اولیه ای است که برای این مفهوم ارائه شده است. هدف پژوهش حاضر، فهم این پدیده از دیدگاه کارکنان نسلِ زد و بازتاب این فهم بود.
روش: با قرار دادن دو معیار سن و سابقه کار، ۱۵ نفر از کارکنان شاغل در یکی از سازمان های دولتی در صنعت فناوری اطلاعات در شهر تهران برای انجام مصاحبه در قالب گروه های کانونی انتخاب شدند. تحلیل داده ها به روش تحلیل تم بازتابی انجام شد. ذهن انگاری و بازتابندگی پژوهشگر، امکان تولید تم هایی برای روایت داستان، فراهم آوردن مبنایی برای تولید تم های مکنون در کنار تم های معناشناختی و نیز بافت مندی و موقعیت مندی روایت، به عنوان خردمایه هایی در توجیه مناسب بودن این روش شرح داده شد. داده ها در شش گام و با بهره گیری از ابزارهایی مانند نگاشت تماتیک و یادداشت نگاری بازتابی تحلیل شدند.
یافته ها: سه تم اصلیِ «استعفای خاموش صدای واضحی دارد»، «استعفای خاموش، پارادوکسی کارآمد است» و «استعفای خاموش، تلاش برای هماهنگی زندگی کار است»، تم هایی بودند که مفهوم پدیده استعفای خاموش را از دیدگاه نسل زد تشکیل دادند. تم اول با دو تم فرعی «صدای اعتراض است» و «سپر دفاعی است» تعریف شد. سه تم فرعی «همیشه خودخواهانه نیست»، «به نظر منفی می رسد؛ می تواند ماهیت مثبت داشته باشد» و «سوءبرداشت نسلی است»، نیز تم دوم را تشکیل داد.
نتیجه گیری: سهم یاری پژوهش حاضر در دو حیطه بود. نخست، تلاش شد تا خلأ موجود در این حوزه پژوهشی نوظهور، به ویژه در پژوهش های داخلی کاهش یابد. دومین سهم یاری پژوهش، فهم پدیده استعفای خاموش از دیدگاه کارکنان نسل زِد، به عنوان متأثرترین نسل از این پدیده بود. نسل زِد از پدیده استعفای خاموش برای ابرازِ چیزی استفاده می کرد و این در واقع واکنش آن ها به ناخوشایندی بود. این واکنش گاهی جنس اعتراض داشت و گاهی برای دفاع از خود به کار گرفته می شد. تمِ «استعفای خاموش صدای واضحی دارد»، بیانگر این گونه واکنش است. تم «استعفای خاموش، پارادوکسی کارآمد است»، دیدگاه خاصِ نسلِ زد، مبنی بر لزوم تعریف کارآمدی از دیدگاه آنان را نشان می داد. آن ها بیشتر ویژگی هایی را که نسل های دیگر کاری به آن ها نسبت می دادند، می پذیرفتند، با این تفاوت که این ویژگی ها را لزوماً در تعارض با کارآمدی نمی دانستند. خاستگاه اعتقاد آنان به این کارآمدی، در سه حوزه خاص چشمگیر بود. اولی «خودِ افراد» بود که قصد و نیت آنان را برای رفتارهای استعفای خاموش لزوماً منفی نمی دانستند. دومین خاستگاه «خودِ پدیده» بود که آن را لزوماً ناکارآمد نمی دانستند. سومین خاستگاه «افرادِ دیگر» یعنی از دید نسلِ زد، افراد متعلق به دیگر نسل هایی بودند که کارآمدی را تعریف می کردند و برای آن شاخص های رفتاری می گذاشتند که لزوماً با رفتارهای آنان یکسان نبود. در نهایت، تم «استعفای خاموش، تلاش برای هماهنگی زندگی کار است»، نشان می داد که نسل زِد با ارجح دانستن زندگی بر کار، استعفای خاموش را تلاشی برای حفظ کلیت زندگی خود و در عین حال زیرمجموعه های آن می شمارد.
Enhancing Fake News Detection by Attention-Based BiLSTM and Hybrid Whale-Multi-Verse Optimization(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Journal of Information Technology Management , Volume ۱۷, Special Issue on SI: Intelligent Security and Management, ۲۰۲۵
168 - 197
حوزههای تخصصی:
The proliferation of fake news, characterized by the dissemination of inaccurate information to deceive audiences, has become a pressing concern in recent times. Traditional approaches to phony news detection, often focused on analyzing Twitter content, are susceptible to noise and variations in input sequences, leading to suboptimal performance. To address these challenges, this study proposes a novel method called Multi-Head Attention-Hierarchical Bidirectional Long Short-Term Memory (MHA-HBiLSTM) Networks. Our approach involves two phases: training and testing, wherein we employ tweet pre-processing techniques such as stemming, punctuation removal, stop-word elimination, URL handling, and Twitter control removal. Features are represented using the Glove word embedding technique for experimental evaluation and comparison. The MHA-HBiLSTM model integrates multi-head attention and hierarchical concepts, allowing meaningful information extraction from Twitter data. Notably, our model utilizes dual-level attention mechanisms and a hierarchical structure, reflecting the inherent hierarchy in documents and prioritizing key material during document representation. The effectiveness of the proposed MHA-HBiLSTM algorithm is evaluated using the Whale & Multi-Verse (W-MVO) Optimizer approach, with tests conducted on Kaggle and FakeNewsNet datasets. Comparative analysis with traditional machine learning approaches and deep learning models demonstrates the superior performance of the MHA-HBiLSTM approach in fake news detection.
Identifying Factors Shaping Parental Responses to Children’s Negative Emotions(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to explore the individual, relational, and contextual factors that shape how parents respond to their children’s negative emotions. Methods and Materials: A qualitative design was employed to capture the lived experiences of parents in managing children’s emotional challenges. Twenty-two parents from Chile participated in semi-structured interviews, focusing on their perceptions, attitudes, and practices when responding to children’s negative emotions such as sadness, anger, and frustration. Participants were recruited through community centers and parenting networks, ensuring diversity in socio-demographic backgrounds. Interviews were audio-recorded, transcribed verbatim, and analyzed using thematic analysis with the support of NVivo 14 software. Data collection continued until theoretical saturation was reached. Trustworthiness was ensured through peer debriefing, reflexive memos, and constant comparison during coding. Findings: Analysis revealed four overarching themes. (1) Emotional awareness and regulation in parents highlighted recognition of children’s emotions, self-regulation strategies, empathy, cultural norms in emotional expression, and awareness of emotional contagion. (2) Parenting beliefs and attitudes encompassed views on discipline, developmental understanding, attitudes toward emotional expression, emotion-coaching roles, intergenerational patterns, and moral or religious values. (3) Contextual and social influences included family environment, societal expectations, work–life balance, socioeconomic challenges, peer and social networks, and media exposure. (4) Coping strategies in responding to children’s negative emotions featured immediate reactions, long-term approaches, distraction and redirection, seeking external support, and communication techniques. Illustrative quotations underscored the variability and complexity of parental practices. Conclusion: The findings suggest that parents’ responses to children’s negative emotions are multifaceted, shaped not only by individual self-regulation and beliefs but also by cultural expectations, social contexts, and available coping resources. These insights underscore the need for interventions that support parental emotional awareness, resilience, and communication skills, while addressing contextual stressors to promote more adaptive emotion socialization.
Assessing the Impact of a Strength-Based Parenting Program on Family Cohesion and Marital Conflicts(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to evaluate the effectiveness of a strength-based parenting program in enhancing family cohesion and reducing marital conflicts among parents. Methods: A randomized controlled trial design was employed with 30 participants (15 in the intervention group and 15 in the control group), all of whom were parents residing in Italy. The intervention group participated in a nine-session, strength-based parenting program delivered over nine weeks, while the control group received no intervention during the study period. Both groups completed assessments at three time points: pretest, posttest, and a five-month follow-up. The standardized tools used included the Family Adaptability and Cohesion Evaluation Scales IV (FACES IV) to measure family cohesion and the Marital Conflict Questionnaire (MCQ) to assess marital conflicts. Data were analyzed using repeated measures ANOVA and Bonferroni post-hoc tests in SPSS version 27. Findings: The repeated measures ANOVA indicated significant time × group interaction effects for both family cohesion (F(2,56) = 16.63, p < .001, η² = .39) and marital conflicts (F(2,56) = 18.38, p < .001, η² = .41). Post-hoc comparisons revealed that the intervention group experienced significant increases in family cohesion from pretest to posttest (Mean Difference = 6.87, p < .001) and follow-up (Mean Difference = 6.14, p < .001). Similarly, marital conflicts significantly decreased in the intervention group from pretest to posttest (Mean Difference = -10.85, p < .001) and remained lower at follow-up (Mean Difference = -11.19, p < .001), with no significant changes observed in the control group. Conclusion: The strength-based parenting intervention proved effective in promoting family cohesion and reducing marital conflict over time, with sustained benefits evident at a five-month follow-up. These findings highlight the value of strengths-focused approaches in enhancing family relationships and emotional well-being.
ارزیابی و بررسی عوامل مؤثر بر روش های مشارکت عمومی-خصوصی جهت تأمین مالی توسعه بیمارستان ها و مراکز خدمات درمانی استان کردستان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: رشد و توسعه اقتصادی کشورها در گرو پروژه های مختلف زیرساختی و خدماتی می باشد. محدودیت منابع بودجه ای دولت ها برای تأمین مالی پروژه های توسعه بیمارستان ها، همچنین تقاضای زیاد مالی در زمینه سرمایه گذاری در این پروژه ها، دولت ها را بر آن داشته تا تمامی تلاش خود را برای مشارکت فعال بخش خصوصی و ایجاد فضای رقابتی مناسب برای فعالیت آن ها به کار ببندند. لذا هدف اصلی تحقیق حاضر ارزیابی و بررسی عوامل موثر بر روشهای مشارکت عمومی-خصوصی جهت تأمین مالی توسعه بیمارستان ها و مراکز خدمات درمانی در استان کردستان است. نتیجه گیری: اتخاذ سیاستهای پولی کارآمد توسط بانک مرکزی مانند اعطای وام های بلندمدت، تخفیف در دریافت جریمه دیرکرد اقساط؛ اتخاذ سیاست ثبات و جلوگیری از ایجاد هرگونه ناامنی در سیاستهای اقتصادی؛ پرهیز از صدور مصوبه های غیرضروری؛ تقویت نهادهای مالی مانند بانکها و شرکتهای تأمین سرمایه؛ فراهم کردن مشوقهای اقتصادی و قانونی لازم؛ ایجاد دانش و مهارت ارزیابی فنی، مالی و اقتصادی پروژه ها در واگذاری به بخش خصوصی و ارائه سیاست های تشویقی و قانونی به بخش خصوصی؛ برنامه ریزی منسجم برای بسترسازی مشارکت عمومی -خصوصی و رفع محدودیت های دولتی ازجمله قوانین دست و پاگیر از راهکارهای موثر بر مشارکت بخش خصوصی در پروژه های مشارکت عمومی-خصوصی می باشد.
طراحی و اعتباریابی الگوی توسعه رهبری اخلاقی در مدارس دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تربیت اسلامی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۱
23 - 52
حوزههای تخصصی:
مقدمه و اهداف: یکی از دغدغه های اصلی سازمان ها و پژوهشگران در چهار دهه گذشته، سبک های رهبری بوده است. به خوبی اثبات شده است که سبک های مختلف رهبری با سلامت روانی پیروان مرتبط هستند. رهبری یکی از مفاهیم اصلی در رویکردهای پست مدرن و معاصر به شمار می رود. شفقّت، مراقبت و عدالت اصول اخلاقی اساسی در رهبری و مدیریت هستند. یکی از عواملی که بر اثربخشی معلّمان تأثیر می گذارد، پایبندی آنها به اخلاق است. به نظر می رسد تعهّد اخلاقی یکی از نگرانی های بنیادین هر نظام آموزشی در جوامع مختلف است. اخلاق در قلب رهبری جای دارد. به عنوان تنظیم کننده روابط انسانی، اخلاق همواره از اهمیت قابل توجّهی برخوردار بوده است. در مباحث مدیریتی، این مکانیزم درونی، بدون نیاز به اجرای اجباری خارجی، می تواند عملکرد اخلاقی کارکنان را تضمین کند و یک سازمان اخلاقی ایجاد کند. رهبری اخلاقی به طور مستقیم با عملکرد خلاقانه مرتبط است. رهبری اخلاقی در قرن بیست ویکم توجه زیادی را به خود جلب کرده است. بررسی پژوهش ها نشان می دهد که گستره و تنوع مطالعات در این حوزه ناشی از اهمیت روزافزون رهبری اخلاقی به عنوان یک نگرانی جدی برای سازمان ها و نیز دیدگاه های منحصربه فرد هر پژوهشگر در این زمینه است. بنابراین، با توجه به نکات فوق، پژوهش حاضر قصد دارد مدلی برای توسعه رهبری اخلاقی در مدارس ابتدایی شهر اردبیل طراحی و اعتبارسنجی کند.روش پژوهش: این پژوهش از نظر هدف، کاربردی بوده و از نظر ماهیت داده ها از روش ترکیبی (کیفی و کمی) بهره گرفته است. روش تحقیق، طرح اکتشافی بود. در مرحله کیفی، از مصاحبه های نیمه ساختاریافته و روش نظریه پردازی داده بنیاد استفاده شد، در حالی که در مرحله کمی، مدل سازی معادلات ساختاری (SEM) به کار گرفته شد. جامعه پژوهش در بخش کیفی شامل اساتید دانشگاه و کارشناسان حوزه علوم تربیتی استان اردبیل بود. برای نمونه گیری در مرحله کیفی از روش نمونه گیری هدفمند، که یک روش نمونه گیری غیر احتمالی است، استفاده شد. کفایت نمونه براساس اشباع داده ها و تکرارپذیری تعیین شد و تعداد نمونه شامل ۱۵ استاد دانشگاه در حوزه علوم تربیتی از اردبیل بود. جمع آوری داده ها در این مرحله از طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته انجام شد. در مرحله کمی، جامعه آماری شامل تمامی معلمان مقطع ابتدایی شهر اردبیل بود. تعداد کل معلمان ابتدایی اردبیل در سال تحصیلی ۱۴۰۲-۱۴۰۳ تقریباً ۲۶۰۰ نفر بود. براساس حجم جامعه آماری و فرمول کوکران، ۳۳۵ معلم به عنوان نمونه در مرحله کمی انتخاب شدند که از روش نمونه گیری غیرتصادفی و در دسترس استفاده شد. برای تحلیل داده ها، در مرحله اوّل کدهای ساختاری از طریق سه روش کدگذاری باز، محوری و انتخابی جمع آوری شدند. در مرحله دوّم، تحلیل عاملی تأییدی با استفاده از داده های مرحله اول انجام شد. با توجه به توزیع غیر نرمال داده ها، از روش حداقل مربعات جزئی (PLS) و تکنیک بوت استرپینگ در نرم افزار Smart PLS برای به دست آوردن شاخص های برازش مدل استفاده شد.نتایج: پس از تحلیل کیفی که به شناسایی کدهای اولیه منجر شد، این کدها براساس شباهت ها و ارتباط داده ها در قالب چندین مضمون دسته بندی شدند. در نهایت، مضامین در دسته بندی های مشخصی سازماندهی شدند. پس از فرآیند مستمر کدگذاری باز، محوری و انتخابی، داده های جمع آوری شده براساس رویکردی نظام مند به ۱۳۰ کد باز، ۹۹ مفهوم، ۱۰ مضمون و ۶ دسته بندی سازماندهی شد. یافته های پژوهش نشان می دهد که مدل توسعه رهبری اخلاقی در مدارس ابتدایی شهر اردبیل در قالب مضامینی ازجمله ویژگی های شخصی و شخصیتی، تقویت ارتباطات و تعاملات، توسعه مهارت های فردی و حرفه ای، مدیریت بحران، تقویت انگیزه، حفظ و پاسداری از ارزش های اخلاقی، شفافیت، اثربخشی سازمانی، رشد حرفه ای و افزایش اعتماد و انسجام دسته بندی شده است. مدل مورد نظر اعتبارسنجی شد و برازش مناسبی داشت (p<0.05).بحث و نتیجه گیری: شرایط علّی در این پژوهش شامل ویژگی های شخصی و شخصیتی بودند. نتایج نشان می دهد که ویژگی های فردی و شخصیتی تأثیر قابل توجّهی بر توسعه رهبری اخلاقی در مدارس ابتدایی دارند. این ویژگی ها می توانند به طور مثبت یا منفی بر اخلاق و رفتار رهبران در مدارس تأثیر بگذارند. همچنین یافته ها نشان می دهد که راهبردها نیز نقش مهمی در توسعه رهبری اخلاقی ایفا می کنند. در این پژوهش، راهبردها شامل تقویت ارتباطات و تعاملات، توسعه مهارت های فردی و حرفه ای، و مدیریت بحران بودند. تحقیق نشان می دهد که بهبود ارتباطات و تعاملات، توسعه مهارت های فردی و حرفه ای، و مدیریت بحران برای پرورش رهبری اخلاقی در مدارس ابتدایی ضروری است. این راهبردها به تقویت روابط بین اعضای جامعه مدرسه، بهبود مهارت های رهبری اخلاقی، و ارتقای کیفیت تصمیم گیری های اخلاقی در محیط آموزشی کمک می کنند. علاوه بر این، نتایج نشان می دهد که شرایط مداخله گر نیز تأثیر قابل توجّهی بر توسعه رهبری اخلاقی دارند. در این پژوهش، تقویت انگیزه به عنوان یک عامل مداخله گر شناسایی شد. یافته ها نشان می دهد که مداخلاتی مانند ایجاد محیط انگیزشی، تقویت تفکر مثبت، ترغیب به شور و اشتیاق، افزایش انگیزه رهبران، و ارتقای پویایی در میان افراد می توانند به توسعه رهبری اخلاقی کمک کنند. تقویت انگیزه به عنوان یک عامل مداخله گر نقش مهمی در پرورش رهبری اخلاقی ایفا می کند. این مطالعه همچنین نشان می دهد که توجه به ارزش های اخلاقی و حفظ آنها، به همراه شفافیت، به عنوان شرایط زمینه ای، تأثیر مثبتی بر توسعه رهبری اخلاقی دارند. پژوهش بیان می کند که این شرایط زمینه ای به پرورش رهبرانی متعهّد به اصول و ارزش های اخلاقی کمک می کنند و محیطی شفاف و اخلاق مدار در مدرسه ایجاد می نمایند. ارزش های اخلاقی نظیر خودسازی، صداقت، امانت داری، و دوراندیشی، هنگامی که به طور دقیق رعایت شوند، می توانند به شکل گیری ذهنیتی اخلاقی کمک کنند و پایداری اصول اخلاقی را در تصمیم گیری ها و اقدامات رهبری تضمین کنند. پژوهش نشان می دهد که پرورش رهبری اخلاقی در مدارس ابتدایی می تواند به ایجاد سازمان هایی سالم و پایدار کمک کند و نتایج مثبت متعدّدی برای این محیط ها به همراه داشته باشد. توسعه رهبری اخلاقی در میان معلّمان و کارکنان مدارس ابتدایی می تواند به افزایش اعتماد و همبستگی منجر شود. درنهایت، محور اصلی این پژوهش حول محور رهبری اخلاقی می چرخد که بدون وجود عوامل و شرایط مناسب ممکن است به نتایج منفی منجر شود. رهبری اخلاقی مهمترین عنصر در مدارس ابتدایی است که می تواند عدالت و ارزش را به فرهنگ و محیط آموزشی مدرسه اضافه کند.
بررسی تأثیر نرخ ترجیح زمانی بر استخراج منابع تجدیدناپذیر نفت و گاز در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش به بررسی تأثیر نرخ ترجیح زمانی بر روی استخراج منابع تجدیدناپذیر نفت و گاز در ایران طی سال های 1396-1346 پرداخته شده است. چون نرخ ترجیح زمانی یک مفهوم ذهنی و یک عامل غیرقابل مشاهده است، ازطریق عوامل تأثیرگذار بر آن احتساب شده است. برای رسیدن به این هدف، از روش تجزیه و تحلیل معادلات ساختاری با شیوه حداکثر راست نمایی و نرم افزار آموس بهره گرفته شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که رابطه بین نرخ ترجیح زمانی و استخراج منابع تجدیدناپذیر نفت و گاز در ایران، یک رابطه معنادار و مثبت است و استخراج گاز نسبت به نرخ ترجیح زمانی تأثیر بیشتری پذیرفته است. همچنین عواملی چون تولید ناخالص داخلی، نرخ تورم، نرخ بیکاری، امید به زندگی، انرژی تولیدی از سوخت های فسیلی و نرخ رشد شهرنشینی، دارای اثر مثبت و معناداری بر نرخ ترجیح زمانی هستند. در بین متغیرهای تأثیرگذار بر نرخ ترجیح زمانی، بیشترین تأثیر را نرخ رشد تولید ناخالص داخلی داشته است.
تحلیل و بررسی شبهات منکرین مهدویت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سفینه سال ۲۲ بهار ۱۴۰۴ شماره ۸۶ «ویژه پژوهش های حدیثی»
۱۹۰-۱۷۵
حوزههای تخصصی:
باور به منجی، با عنوان اصل مهدویت، موردتوجه همه ادیان الهی و غیر الهی است و از مسائل موردبحث در علوم اسلامی ازجمله مباحث عقیدتی، علوم قرآنی، احادیث، فقه سیاسی و علومی چون روانشناسی، جامعه شناسی، علوم سیاسی است که محققان بسیاری به بحث پیرامون آن پرداخته اند. این اصل با ایجاد امید باعث تحرک و پویایی و ایستادن مقابل ظلم است، لذا در طول تاریخ همواره از راه های مختلف به آن ضربه واردشده تا موجب ناامیدی و سستی مردم گردند. یکی از این راه ها؛ انکار آن است و به این منظور شبهاتی نیز به این موضوع وارد کرده اند. این مقاله که با روش مطالعات کتابخانه ای و تحقیقات نظری انجام شده، پس از پرداختن به اصل مهدویت، به شرح برخی از شبهات عامدانه و غیرعامدانه منکران مهدویت پرداخته و بر اساس ضوابط عقلی و با خوانش شیعی آن ها را نقد و تحلیل کرده و به نتایجی دست می یابد تا موجب معرفت افزایی معارف شیعی گردد.
تبیینی نو از نهاد سرمایه داری در خاورمیانه و شمال آفریقا: ظهور، تحول و تکامل آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات بین المللی سال ۲۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۴ (پیاپی ۸۴)
77 - 94
حوزههای تخصصی:
خاستگاه نهاد سرمایه داری- به مثابه یک نظام ( اقتصاد و سیاسی)، شکل بندی،(اجتماعی و اقتصادی) نظم (اجتماعی اقتصادی بازارمحور) - در خاورمیانه و چگونگی تحول و تکامل آن، علیرغم اهمیت در نظام مسائل معاصرخاورمیانه تا حد خیلی زیادی در پژوهش ها( به ویژه داخل) مرتبط اقتصادسیاسی( در سطوح خرد و کلان) مغفول مانده است. این مقاله در تلاش است به سئوال مهم خاستگاه و منشاء ظهور سرمایه داری در خاورمیانه و چگونگی تحول و تکامل آن در بستر تاریخ، پاسخ دهد. سطح تحلیل پژوهش حاضر، جهانی و مبتنی بر نظریات نظام جهانی ( والرشتاین، جیوانی اریگی، نظریه توسعه ناموزون و مرکب تروتسکی/انیه واس و اغلو) و از نظر روشی از روش تاریخی- دگرگونی(مرحله گرا)، تبیینی و آماری و مقایسه ای بهره می برد. از حیث زمانی نیز به دوران پیشا استعمار تا به امروز محدود می باشد. یافته های پژوهش در نگاه اول، چشم اندازی « مرحله ای- غیر خطی» و «تعاملی» از ظهور و بسط سرمایه داری در خاورمیانه نشان می دهد که هر مرحله از تحول، خاورمیانه صورتبندی خاصی از سرمایه داری در تطور تاریخ تجربه کرده است. این پژوهش ضمن پوشش برخی نقاط کور مفهومی و تجربی، در کلیت تا حدی فروض مهم اروپا محوری ( تاریخی، هنجاری، پیش آگاهی و مرحله گرا) و انتزاعیات فضایی ناشی از آن- یعنی رد عاملیت علی جهان غیر اروپایی/ سرپوش گذاشتن برخشونت سرمایه داری اروپایی- در مراحل مختلف تحول و تکامل و بسط سرمایه داری در خاورمیانه به چالش می کشد.
بررسی و تحلیل حرف اضافه مکانی «زیر» با رویکرد زبان شناسی شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای زبانی دوره ۱۶ خرداد و تیر ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۸۶)
117 - 139
حوزههای تخصصی:
حروف اضافه به عنوان گروهی از واژه های دستوری پربسامد و مهم نقش مهمی در بسیاری از زبان ها و ازجمله زبان فارسی ایفا می کنند. هدف پژوهش حاضر این است که در چارچوب رویکرد زبان شناسی شناختی و براساس دو نظریه چندمعنایی اصولی (Tyler & Evans, 2001, 2003) و نظریه طرح واره های تصوری (Johnson, 1987)، چندمعنایی حرف اضافه «زیر» را بررسی کند. داده های پژوهش شامل مجموعه ای از جملات و عبارات فارسی حاوی حرف اضافه «زیر» است که از پیکره همشهری (نسخه دوم) استخراج شده اند. علاوه بر این پیکره، از دو فرهنگ دهخدا و معین نیز استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که حرف اضافه «زیر» در مفهوم اولیه و سرنمونی خود بیانگر وضعیتی است که در آن یک شیء (شیء متحرک) از لحاظ موقعیت مکانی در راستای عمود در جایگاهی پایین تر از شیء دیگر (زمینه ثابت) قرار می گیرد که بین آن ها می تواند فاصله باشد یا نباشد و یکی دیگری را پوشش دهد یا ندهد. علاوه بر این، «زیر» دارای سه مفهوم «کم تر»، «تسلط و کنترل» و «تأثیرپذیری» نیز هست که حاصل بسط استعاری مفهوم سرنمونی به حساب می آیند.
هزارتوی روایت ها؛ بازخوانی هویت پژوهشی مدرسه در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های رهبری آموزشی سال ۹ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۳۴
7 - 53
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این مطالعه، شناسایی و تحلیل روایت های غالب مدرسه از طریق بازخوانی ادبیات پژوهشی موجود می باشد. برای دستیابی به این هدف، از روش پژوهش اسنادی، نوع مرور روایتی بهره گرفته شد. در نتیجه جستجو، شناسایی و پالایش مطالعات صورت گرفته 178 پژوهش به صورت هدفمند انتخاب و با روش تحلیل تفسیری مورد بررسی قرار گرفتند. دراین نوشتار، هویت پژوهشی مدرسه در سین های سیاسی -ایدئولوژیک، ارتباطات، تعاون و تبادل، اقتصادی- شغلی، سلامت روانی- جسمانی، سازمانی- مدیریتی، علمی- آموزشی ، محیط فیزیکی- معماری و تاریخی به دقت بازخوانی شد. در این پژوهش با بهره گیری از الگوی چندبعدی مدیریت آموزشی سندر( 1989)، روایت های موجود طبقه بندی و تحلیل شدند. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که مدرسه در ایران به عنوان نهادی پیچیده و چندوجهی، تنها محل آموزش و یادگیری نیست، بلکه کانون تلاقی نیروهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی است. نوشتار حاضر بر ضرورت رویکرد جامع و چندجانبه برای بهبود مدیریت مدرسه در ایران تاکید دارد که به تمامی ابعاد آن توجه دارد و بر مبنای تنوع، خلاقیت و تفکر انتقادی شکل می گیرد. در نهایت، پیشنهاداتی همچون توسعه رویکردهای میان رشته ای، تقویت پژوهش های انتقادی و توجه به تنوع فرهنگی و اجتماعی به منظور ارتقای کیفیت هویت پژوهشی مدرسه در ایران ارائه شده است.
الگوی مدیریت در مدارس مناطق چند قومیتی: طراحی الگو با رویکرد نظریه داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های رهبری آموزشی سال ۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۳۳
193 - 228
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، طراحی الگوی مدیریت در مدارس مناطق چند قومیتی بود. به این منظور از روش داده بنیاد با رویکرد اشتراوس و کوربین استفاده گردید. جامعه آماری پژوهش، مدیران و معلمان مناطق چند قومیتی استان خراسان رضوی بودند. داده های پژوهش با استفاده از مصاحبه های فردی نیمه ساختاریافته جمع آوری گردید، نمونه آماری شامل 14 نفر از مدیران مدارس مناطق چند قومیتی و 8 نفر از معلمان مناطق چند قومیتی و 4 نفر از اساتید دانشگاه و متخصص در زمینه مدیریت آموزشی بودند که به شیوه نظری هدفمند انتخاب شدند. داده ها با استفاده از روش کدگذاری سه مرحله ای اشتراوس و کوربین (1990) تحلیل شده اند. یافته های پژوهش بیانگر این است که مدیریت مشارکتی و سازنده گرا مبتنی بر چند فرهنگی، به مثابه پدیده محوری عمل می کند و زمینه های فردی، سازمانی و اجتماعی در این بخش تأثیرگذارند. همچنین شرایط علّی شامل ایجاد آرامش در محیط مدرسه، ارزش گذاری به نقش های مدیریت چند فرهنگی، بسترسازی فرهنگی بود. عوامل مداخله گر مشتمل بر میزان مشارکتی سازی رهبری، میزان تسهیلگری در راستای آموزش چند قومیتی، میزان دانش و آگاهی حرفه ای چند فرهنگی بودند و راهبردهای مدنظر، تقویت فرهنگ مشارکت جمعی در مدارس، ارتقا مهارت ها و شایستگی های مدیریتی، مدرسه محوری در مناطق چند قومیتی احصا شدند. درنهایت پیامد الگوی مدیریت در مدارس مناطق چند قومیتی بر مبنای نظر پژوهشگران در سطح خرد، اصل ارتقا دانش، بینش و مهارت دانش آموزان از اقوام مختلف و در سطح کلان، هم زیستی اقوام و توسعه فرهنگی مبتنی بر وحدت قومی عنوان گردید.
مقایسه اثربخشی آموزش تاب آوری و آموزش تنظیم شناختی هیجان بر پردازش هیجانی و اضطراب کودکان با ضرب آهنگ شناختی کند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از این پژوهش مقایسه اثربخشی آموزش تاب آوری و آموزش تنظیم شناختی هیجان بر پردازش هیجانی و اضطراب کودکان با ضرب آهنگ شناختی کند بود. روش شناسی: روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل شامل کلیه دانش آموزان مقطع ابتدایی پسر 9 تا 12 ساله مبتلا به ضرب آهنگ شناختی کند شهر تبریز در سال 1402 بود. حجم نمونه شامل 45 نفر از جامعه آماری به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و در گرو ه های آزمایش و گواه جایگماری شدند. برای گروه آزمایشی اول آموزش تاب آوری طی 10 جلسه 45 دقیقه ای در طول چهار هفته و برای گروه آزمایشی دوم، آموزش تنظیم شناختی هیجان طی 10 جلسه 45 دقیقه ای در طول چهار هفته اجرا شد. در حالی که گروه کنترل آموزشی دریافت نکردند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه ضرب آهنگ شناختی کند، مقیاس پردازش هیجانی و مقیاس اضطراب کودکان اسپنس بود. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش تاب آوری و آموزش تنظیم شناختی هیجان بر پردازش هیجانی و اضطراب کودکان با ضرب آهنگ شناختی کند تاثیر دارد (05/0p<). همچنین نتایج آزمون تعقیبی نشان داد که بین دو روش درمانی در پردازش هیجانی و اضطراب تفاوت معنی داری وجود ندارد (05/0p>). نتیجه گیری: یافته های این پژوهش اهمیت استفاده از مداخلات روان شناختی هدفمند مانند آموزش تاب آوری و تنظیم شناختی هیجان را در بهبود مؤلفه های هیجانی کودکان با ضرب آهنگ شناختی کند نشان می دهد و بر لزوم توجه به این کودکان در برنامه های آموزشی تأکید دارد.
مقایسه اثربخشی گروه درمانی وجودی و مبتنی بر پذیرش و تعهد بر احساس تنهایی دانشجویان مجرد در شرف ازدواج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی گروه درمانی وجودی و گروه درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر احساس تنهایی دانشجویان مجرد در شرف ازدواج بود. روش شناسی: مطالعه حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. ۷۵ نفر از دانشجویان ورودی مهرماه ۱۴۰۲ دانشگاه آزاد اسلامی واحد الهیه مشهد به صورت در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در سه گروه ۲۵ نفره (دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل) گمارده شدند. گروه درمانی وجودی در قالب ۱۰ جلسه و گروه درمانی پذیرش و تعهد در قالب ۸ جلسه گروهی برگزار شد. ابزار پژوهش، مقیاس احساس تنهایی UCLA بود. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس تک متغیره و چندمتغیره تحلیل شدند. یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که بین گروه ها از نظر کاهش احساس تنهایی تفاوت معناداری وجود دارد (p<0.01). هر دو گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل کاهش معناداری در احساس تنهایی نشان دادند و این کاهش در هر دو مرحله پس آزمون و پیگیری حفظ شد. همچنین، مقایسه میانگین ها نشان داد که گروه درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد اثربخشی بیشتری نسبت به گروه درمانی وجودی داشت. نتیجه گیری: یافته های این پژوهش نشان می دهد که هر دو رویکرد درمانی می توانند در کاهش احساس تنهایی دانشجویان مجرد در شرف ازدواج مؤثر باشند، اما مداخله مبتنی بر پذیرش و تعهد کارایی بیشتری دارد. بر این اساس، می توان از این روش ها در برنامه های مشاوره و سلامت روان دانشگاهی بهره گرفت.
The comparative effect of gamified and non-gamified flipped classrooms on Iranian EFL learners’ grammar(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
Curriculum Research, Volume ۶, Issue ۲ , ۲۰۲۵
1 - 25
حوزههای تخصصی:
This quasi-experimental research investigated the comparative effects of gamified versus non-gamified flipped classrooms on the grammar proficiency of Iranian English as a Foreign Language (EFL) learners, with a focus on the acquisition of past tenses. Sixty intermediate-level EFL learners (aged 12–15) were selected non-randomly from a pool of 90 students based on their scores on the Cambridge Preliminary English Test. The participants were randomly assigned into two experimental groups: one experienced a gamified flipped classroom and the other a non-gamified flipped classroom. Both groups received instruction on English past tenses through pre-class videos and in-class activities over 12 sessions. The gamified group used game-based platforms, while the non-gamified group followed traditional methods. Grammar pre-test and post-test were administered to assess learning outcomes. Analysis using one-way ANCOVA revealed that gamified flipped classroom group significantly outperformed the non-gamified group in acquiring English past tenses. The findings suggest that integrating gamification into flipped classroom models can significantly enhance acquisition of past tenses among EFL students. These results hold implications for EFL educators, curriculum designers, and policymakers seeking to adopt engaging and effective instructional strategies.