بی ثباتی در روابط کشورهای ایران و عثمانی سابقه ای طولانی داشته است و عوامل متنوعی در تداوم این وضعیت نقش داشته اند. مقاله پیش رو ضمن بررسی نقش این عوامل نشان می دهد که اصطکاک در روابط سیاسی الزاماً به معنای گسست و تخاصم در حوزه های روابط اقتصادی و فرهنگی نمی باشد و روابط فرهنگی و تجاری این دو کشور به رغم سابقه تنش میان آنها، به طور مستمر و نیرومند برقرار بوده است.
در این مقاله، رویکرد خاص رولان بارت در کتاب او، امپراتوری نشانه ها، از دیدگاهی انسان شناختی بررسی می شود. بارت را به هیچ رو نمی توان انسان شناس دانست، اما آثار او در زمینة نشانه شناسی اثر عمیق و پایداری در این شاخة علمی گذاشته است. بخش اعظم این تأثیر از خلال ورود گفتمان و مباحث بارت در حوزة ساختارگرایی و پساساختارگرایی و همچنین سهم او در اندیشه های پسامدرن در فرانسه بوده است. امپراتوری نشانه ها روایتی است از سفر رولان بارت به ژاپن، که در آن با رویکردی بیرونی (اتیک) به این کشور یا، به عبارت دقیق تر، با تصویری که بارت از این کشور می سازد آشنا می شویم. در این مقاله، تلاش می شود که با تحلیلی ساختاری، اندیشة بارتی در متن مزبور بررسی گردد و در نهایت، نشان داده شود که چگونه بارت از طریق مناسبات دوگانه و نشانه شناختی فرهنگ ژاپنی می کوشد تا فرهنگ خود را بهتر تحلیل کند و سازوکارهای درونی اش را نمایان سازد. در اینجا باید تأکید کرد که امپراتوری نشانه ها را اثری «سفرنامه »ای تلقی کردن درکی نادرست است که شاید ناشی از قالبِ برگزیدة بارت باشد؛ اما این قالب در کتاب به صورتی نظام مند نفی و رویکردی تفسیری جانشین آن شده است.