۱.
مقدمه: آموزش رسمی به عنوان پایه ای برای آموزش های بعدی ضروری اما ناکافی است؛ پس آموزش باید به فضایی کشیده شود که همه افراد بی هیچ محدودیتی بتوانند در آن حاضر شوند، یعنی ورود آموزش به شهر و پیوند آن با زندگی شهری. در بسیاری از کشورها، شهر به خدمت آموزش گرفته شده و تجربیات ارزنده ای به دست آمده است. حال در کشور ایران، هستند افرادی که به آموزش بی نیاز نیستند. در این شرایط در مواردی محدودیت دسترسی به آموزش به تحمیل هزینه های بسیار منجر شده است. با وجود چالش های پیش رو، ظرفیت شهر به عنوان بستر و ابزاری در خدمت آموزش برای افزایش آمادگی در حل چالش ها نادیده انگاشته شده؛ از این رو مسئله پژوهش حاضر این است که در مبحث شهر آموزش دهنده با کاربست مؤلفه اجتماعی فرهنگی، دانش موجود به قدر کافی کاربردی نیست تا ایجاد بستری مناسب برای آموزش به بزرگسالان میسر باشد و شهروندان براساس یادگیری خود از منابع آموزشی شهرها رفتار کنند. بنابراین در پژوهش پیش رو، کوشش شده است تا شکاف موجود در حوزه شهر و مؤلفه اجتماعی فرهنگی آموزش با بهره گیری از مقوله شهر آموزش دهنده مبتنی بر تجارب جهانی موفق رفع شود. به این سبب این تحقیق با هدف بررسی سازوکار مؤلفه اجتماعی فرهنگی شهر آموزش دهنده مبتنی بر تجارب جهانی، در پی دستیابی به پاسخ به این پرسش ها است: الگوی مفهومی مؤلفه اجتماعی فرهنگی شهر آموزش دهنده در ایران مبتنی بر تجارب جهانی بر پایه چه معیارها و شاخص هایی است؟ اولویت بندی آن ها به چه ترتیب است؟ شاخص های شناسایی شده از مؤلفه اجتماعی فرهنگی شهر آموزش دهنده بر هر یک از ابعاد یادگیری مادام العمر چقدر مؤثر است؟ مواد و روش هاتحقیق حاضر با داشتن فلسفه تفسیرگرایانه و رویکرد استقرایی، به لحاظ راهبرد در گروه پژوهش های کاربردی (مبتنی بر هدف) و توصیفی از نوع تحلیل محتوا (از منظر ماهیت) قرار گرفته است. همچنین از حیث انتخاب دارای داده های آمیخته (کیفی کمی)، بر اساس بازه زمانی روش تک مقطعی (در نیمه دوم سال 1402)، گردآوری داده های آن به روش کتابخانه ای میدانی و ابزار اسناد و مدارک موجود و پرسشنامه خبرگان بوده است.انجام این پژوهش بر پایه پنج گام بنا نهاده شد: در وهله نخست، این پژوهش با استفاده از روش کتابخانه ای و ابزار اسناد و مدارک موجود، به بررسی مفاهیم نظری و انتخاب و معرفی 17 نمونه از تجارب موفق جهانی از شهر آموزش دهنده با توجه به ملاک های گوناگون (از جمله دسترسی به سند معتبر، به کارگیری برنامه اختصاصی در آن و حصول نتیجه موفق) پرداخت. در ادامه، پیشینه پژوهش بیان شد. در انتهای این بخش مدل مفهومی پژوهش ارائه شد. در گام دوم، تجارب معرفی شده به روش تحلیل محتوا، مقایسه، دسته بندی و مقوله بندی شد و به صورت معیارها و شاخص های مؤلفه اجتماعی فرهنگی شامل معیارهای تشویق به مشارکت اجتماعی، مبارزه با تبعیض، بهبود سیاست های آموزشی، بهبود کیفیت زندگی، حفظ هویت فرهنگی و ایجاد بنیان ایدئولوژیکی ارائه شد. در گام سوم، پرسشنامه تدوین شده ای برای خبرگان از معیارها و شاخص های شناسایی شده از مؤلفه اجتماعی فرهنگی در اختیار 10 نفر از خبرگان (متخصص شهرسازی) قرار داده شد تا آرای خودشان را در ارتباط با معیارها و شاخص های انتخاب شده ارائه کنند و منطبق با روش آمیخته (کمی کیفی)، معیارها و شاخص های کیفی به اعدادی کمی تبدیل شوند. در چهارمین گام، ابتدا پایایی پرسشنامه توسط آزمون آلفای کرونباخ بررسی شد. سپس، به قصد سنجش روایی پرسشنامه روش تحلیل عاملی اکتشافی به کار گرفته شد. در این روش به منظور تأیید یا رد مناسب بودن تعداد داده های مورد نظر برای تحلیل عاملی از (KMO) و آزمون بارتلت استفاده شد. در راستای انجام روش تحلیل عاملی اکتشافی برای استخراج معیارها از روش مؤلفه های اصلی و برای چرخش عامل ها از روش واریماکس با نرمال سازی کیسر بهره گرفته شد. سپس معیارها و شاخص های پژوهش با به کارگیری روش فریدمن اولویت بندی شدند و پس از آن، میزان تأثیر شاخص ها بر ابعاد اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و فردی یادگیری مادام العمر با استفاده از روش تحلیل مسیر مورد تحلیل قرار گرفت. در گام پنجم الگوی مفهومی پژوهش ارائه شد و در نهایت نتیجه گیری تشریح شد.یافته هاابتدا از پایایی و روایی ابزار اندازه گیری پژوهش (پرسشنامه) اطمینان حاصل شد. پایایی پرسشنامه توسط آزمون آلفای کرونباخ سنجیده شد. نتایج آزمون آشکار ساخت که پرسشنامه مورد استفاده از دقت لازم و پایایی برخوردار بوده است. در ادامه، با هدف سنجش روایی پرسشنامه تحلیل عاملی اکتشافی به کار گرفته شد. در این روش نخست از این مسئله اطمینان حاصل شد که آیا تعداد داده های مورد نظر برای تحلیل عاملی مناسب است یا خیر؟ به همین دلیل از شاخص KMO و آزمون بارتلت استفاده شد. مقدار شاخص KMO برابر 0/906 (بیش از 0/6) حاصل شد، بنابراین تعداد نمونه (تعداد پاسخ دهندگان) برای تحلیل عاملی کافی بوده است. همچنین مقدار sig آزمون بارتلت، برابر صفر (کمتر از 0/05) به دست آمد؛ که نشان داد تحلیل عاملی برای شناسایی ساختار مدل عاملی مناسب است و فرض شناخته شده بودن ماتریس همبستگی، رد شد.در ادامه، در تحلیل عاملی اکتشافی برای استخراج معیارها از روش مؤلفه های اصلی و برای چرخش عامل ها از روش واریماکس با نرمال سازی کیسر بهره گرفته شد. ملاک تصمیم گیری برای بقا یا حذف سؤالات پرسشنامه از تحلیل عاملی، مقادیر اشتراک استخراجی آن ها بوده است. به علاوه، ملاک تصمیم گیری برای دسته بندی سؤالات، مقادیر ویژه بالاتراز یک و نمرات عاملی بالاتر از 0/4 در نظر گرفته شده است. در ادامه، با توجه به تحلیل های انجام شده، با حاصل شدن مقدار اشتراک استخراجی بیش از 0/5 برای همه سؤالات، لازم نیست هیچ یک از پرسش های پرسشنامه از تحلیل عاملی کنار گذاشته شود. به علاوه، با توجه به این تحلیل ها، 6 معیار با مقدار ویژه بالاتر از یک استخراج شد که همه سؤالات مربوط به مؤلفه اجتماعی فرهنگی شهر آموزش دهنده در این 6 معیار قرار گرفتند. همچنین با توجه به بارهای عاملی پرسش ها، هر یک از سؤالات بیشترین بار عاملی را در همان عاملی که از قبل معین شده بود، داشته اند. پس هر سؤال دقیقاً همان عاملی را اندازه گیری کرده که برای آن طراحی شده است، لذا پرسش های پرسشنامه از روایی لازم برخوردارند.به منظور بررسی اهمیت و رتبه معیارها و شاخص های مؤلفه اجتماعی فرهنگی شهر آموزش دهنده از آزمون فریدمن استفاده شد. مطابق نتایج حاصله، در میان معیارهای پژوهش ایجاد بنیان ایدئولوژیکی، بهبود کیفیت زندگی، مبارزه با تبعیض، بهبود سیاست های آموزشی، تشویق به مشارکت اجتماعی و حفظ هویت فرهنگی به ترتیب با وزن 3/71، 3/54، 3/48، 3/45، 3/42 و 3/40 از بیشترین و کمترین اهمیت برخوردارند. 33 شاخص پژوهش نیز به ترتیب وزن های متفاوتی را به خود اختصاص دادند.در آخرین بخش از یافته ها، به منظور بررسی میزان تأثیر شاخص های پژوهش بر یادگیری مادام العمر از روش تحلیل مسیر استفاده شد. نتایج آزمون نشان داد شاخص های پژوهش بر یادگیری مادام العمر با ضریب مسیر 0/7 بر بعد اجتماعی، 0/51 بر بعد اقتصادی، 0/50 بر بعد فرهنگی و 0/44 بر بعد فردی مؤثر بوده است.نتیجه گیریشهرهای آموزش دهنده با تأکید بر مؤلفه اجتماعی فرهنگی نقش اساسی در فرایند آموزش دارند. این شهرها از طریق ایجاد بنیان ایدئولوژیکی، بهبود کیفیت زندگی، مبارزه با تبعیض، بهبود سیاست های آموزشی، تشویق به مشارکت اجتماعی و حفظ هویت فرهنگی، بستر مناسبی را برای توسعه فرایندهای یادگیری مادام العمر ارائه می دهند و موانع مربوط به محدودیت های زمانی و مکانی آموزش را کاهش می دهند و این امکان را فراهم می سازند که دسترسی همه افراد به یادگیری سهولت یابد. به علاوه، با غلبه بر چالش ها و تأکید بر پتانسیل ها، این شهرها به گروه های مختلفی از جامعه، شامل اقلیت ها، افراد محروم و سالمندان، فرصت های آموزشی را ارائه می دهند. این شهرها به عنوان مراکز فرصت های آموزشی، با ارتقای سطح دانش و آگاهی شهروندان، به توسعه جامعه کمک می کند. شاخص های مورد بررسی از مؤلفه اجتماعی فرهنگی شهر آموزش دهنده، به طور مستقیم بر ابعاد 4 گانه اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و فردی از یادگیری مادام العمر تأثیر دارند. این نتایج نشان می دهند اقدامات و فعالیت های اجتماعی و فرهنگی که در جهت بهبود بستر یک شهر آموزش دهنده انجام می شود، می تواند به طور مستقیم به ارتقای فرایندهای یادگیری مادام العمر کمک کند.
۲.
مقدمه: در رابطه با تجربیات جهانى پیاده راه سازى، مى توان به پیاده راه هاى لیمبکر و کتویگر در شهر اسن آلمان، بردیک در شهر کالامازو آمریکا و استروگت در شهر کپنهاگ دانمارک اشاره کرد. پیاده راه سازى در شهرهاى یادشده اثراتى مانند کاهش تدریجى ترافیک و پارکینگ، رونق اقتصادى این محورها، انطباق مرکز شهر با تغییرات فصل ها، سرزندگى پیاده راه ها در شبانه روز را به دنبال داشته است. همچنین، از تجربیات پیاده راه سازى در ایران نیز مى توان به پیاده راه هاى جنت مشهد، تربیت و ولیعصر تبریز، خیام ارومیه و لیان بوشهر اشاره کرد.در حال حاضر، با توجه به تأسیس سازمان زیباسازی در شهرداری ها سعی شده است تا حدودی بر مشکلات مبلمان شهری فائق آید، اما تداخل مسئولیت های سازمان ها و نهادها با یکدیگر نیز تا حدودی به این معضل دامن زده و وظایف سازمان زیباسازی را تحت الشعاع خود قرار داده است. فقدان قوانین و ضوابط لازم و ناظر بر ایجاد حداقل کیفیت های مورد نیاز پیاده راه ها در شهر تبریز، جسارت های قابل ملاحظه ای را به دنبال دارد؛ به این معنا که علی رغم ایجاد پیاده راه، به دلیل بی توجهی به استانداردهای اولیه در طراحی و اجرای پیاده راه ها، معمولاً بعضی از آن ها را به فضاهایی غیر قابل استفاده تبدیل می کند و هزینه ها و اراضی مربوط به احداث چنین پیاده راه های نامناسبی در واقع تلف شده تلقی می شود. در بین چهار پیاده راه مقصودیه، ارک، تربیت و ولیعصر، پیاده راه های مقصودیه و ارک علی رغم وجود عناصر منظر شهری مانند درختان و... به دلیل اغتشاشات بصری حاصل از ناهمگونی نماهای شهری، نامناسب بودن رنگ و مصالح کف سازی ها و دیواره ها، عرض کم پیاده راه ها و عبور وسایل نقلیه موتوری، نبود تسهیلات مناسب و... فاقد منظر شهری مناسب و استاندارد است. همچنین، کیفیت فضایی موجود در این پیاده راه ها همگی نامناسب و نیازمند بازنگری هستند. تا کنون مطالعات قابل توجهی روی خیابان های پیاده محور شهر تبریز صورت گرفته است. با این حال، در هیچ یک از این مطالعات نارسایی ها و کمبودها در خیابان های پیاده محور مورد بررسی قرار نگرفته است. از این رو، پژوهش حاضر برای پوشش این خلأ، در صدد پاسخ به این پرسش است که نارسایی های کیفیت فضایی در خیابان پیاده محور ارک شهر تبریز چیست؟مواد و روش هاروش تحقیق حاضر از نظر ماهیت به صورت توصیفی تحلیلی و اکتشافی همراه با روش ترکیبی کیفی کمی و پیمایشی انجام گرفته است. برای جمع آوری داده ها از روش اسنادی به همراه مصاحبه نیمه عمیق ساختاری و پرسشنامه محقق ساخته استفاده شده است. جامعه آماری تحقیق نیز شامل دو گروه: گروه خبرگان و متخصصان و گروه کاربران، عابران در پیاده راه ارک شهر تبریز است. حجم نمونه خبرگان برابر 20 نفر انتخاب شد. دلیل انتخاب 20 نفر این است که در پژوهش های خبره محور محدودیتی در انتخاب حجم نمونه وجود ندارد. در رابطه با حجم نمونه کاربران و عابران از فرمول کوکران با جامعه آماری نامحدود استفاده شد که برابر 384 نفر به دست آمد.پس از مشخص کردن متغیرها از طریق مصاحبه های انجام گرفته توسط خبرگان و آنالیز با نرم افزار MAXQDA و تهیه پرسشنامه برای کاربران و عابران برای روایی شاخص ها با نظر جامعه آماری گروه متخصصان، اساتید راهنما و مشاور تأیید شد. پایایی شاخص های پرسشنامه نیز با آزمون آلفای کرونباخ برای مؤلفه اجتماعی فرهنگی 0/901؛ کارکردی عملکردی 0/876؛ اقتصادی 0/841؛ دسترسی 0/894؛ زیبایی شناسی 0/803 و کالبدی 0/882 محاسبه شد. یافته هابراساس یافته های حاصل از جدول 9 همه شاخص هاى اجتماعی فرهنگی، کارکردی عملکردی، حرکتی دسترسی، اقتصادی، زیبایی شناسی و کالبدی (متغیر مستقل) داراى رابطه معنادارى با متغیر وابسته پیاده محوری هستند و به ترتیب شاخص هاى، اجتماعی فرهنگی با (0/615) و شاخص زیبایی شناسی با (0/523)، شاخص حرکتی دسترسی با (0/316)، شاخص اقتصادی با (0/225)، کالبدی با (0/209) و کارکردی عملکردی با (0/192) ضریب استاندارد بیشترین تا کمترین تأثیر را بر متغیر میانجی (نارسایی کیفیت فضایی پیاده راه ارک) وابسته (پیاده محوری) دار ند. بنابراین، همه شاخص هاى مورد بررسی با توجه به ضریب تعیین (R2) بر متغیر میانجی کیفیت فضایی پیاده راه ارک و متغیر وابسته پیاده محوری تأثیر دارند و می توان گفت که متغیر وابسته متأثر از شاخص هاى متغیر مستقل است و مقدار بتا (Beta) هم نشان دهنده ارتباط مستقیم شاخص هاى کیفیت فضایی بر متغیر وابسته (پیاده محوری) است. در نتیجه، هرچه مقدار Beta و T بیشتر و سطح معنادارى کوچک تر از (0/05) باشد، متغیر مستقل (اجتماعی فرهنگی، کارکردی عملکردی، حرکتی دسترسی، اقتصادی، زیبایی شناسی و کالبدی) بر متغیر میانجی کیفیت فضایی پیاده راه و متغیر وابسته (پیاده محوری) تأثیر بیشترى دارد. با توجه به نتایج تحقیق می توان نتیجه گرفت که بیشترین اثرگذاری از نظر نارسایی کیفیت فضایی پیاده راه ارک تبریز به صورت مستقیم و غیرمستقیم مربوط به شاخص اجتماعی فرهنگی با اثر مستقیم 0/615 و غیرمستقیم 0/313 و اثر کل 0/928 است. بنابراین، حتماً در ارتقای کیفیت فضایی و رفع نارسایی کیفیت فضایی در پیاده راه ارک تبریز برای پیاده محوری و پیاده مدار بودن به شاخص اجتماعی فرهنگی باید توجه بیش از حد بشود تا با ایجاد شرایط مناسب موجب حضور بیشتر افراد و کاربران و تعاملات اجتماعی بیشتر در پیاده راه شده که خود باعث سرزندگی فضای شهری از بعد پیاده راه ارک با پیاده محوری خواهد شد. کمترین تأ ثیرات نارسایی هم به صورت مستقیم و غیرمستقیم مربوط به شاخص کارکردی عملکردی با اثر مستقیم 0/217 و غیرمستقیم 0/101 و اثر کل 0/318 کمترین اثرگذاری بر نارسایی کیفیت فضایی پیاده راه ارک تبریز داشته است. بنابراین، در اولویت های بعدی پیاده محوری برای ارتقای کیفیت فضایی پیاده راه ارک قرار می گیرد. نتیجه گیریبا توجه به نتایج تحقیق می توان گفت که یکی از روش های مناسب برای تشویق پیاده محوری عابران، دسته بندی طیف استفاده کنندگان از پیاده راه ها و در نظر گرفتن نیازهای آن هاست. به عنوان مثال: کودکان، جوانان، بزرگسالان، سالمندان، استفاده کنندگان در شهرهای کوچک یا در شهرهای بزرگ، استفاده کنندگان بالای شهر و پایین شهر و... در نهایت طراحی پیاده راه های باکیفیت فضایی بالا با اینکه نیاز به سرمایه گذاری زیادی دارند، اما در درازمدت باعث کاهش هزینه ها، کاهش آلودگی، سلامت روحی جسمی افراد جامعه خواهد شد.
۳.
مقدمه: کلان شهر تبریز علی رغم برخورداری از منابع طبیعی فراوان ، تنوع آب و هوایی ، و جاذبه های طبیعی و فرهنگی فراوان در بخش گردشگری، برای توسعه موفق گردشگری با چالش هایی از جمله در بخش حمل ونقل ، زیرساخت ها، توسعه ظرفیت گردشگری، حراست از میراث فرهنگی و طبیعی ، بازاریابی گردشگری، بازآفرینی صنایع دستی بومی و محلی ، و مدیریت آلاینده های زیست محیطی و... روبه رو است . تحقیق حاضر در پی تبیین جایگاه جاذبه های گردشگری در طرح های توسعه شهری و یافتن ضعف های این طرح ها در توجه کافی به گردشگری که است بتوانند ظرفیت های گردشگری شهری را از قوه به فعل درآورند و میان توسعه شهری و گردشگری پیوند ایجاد کنند و با شناسایی بهتر جاذبه های گردشگری شهرهای با پتانسیل بالای گردشگری و تحلیل معیارهای ارزیابی آن ها و همچنین، عوامل مؤ ثر بر ضعف گردشگری شهری در مطالعات شهری کلان شهر تبریز ، بتوان به جایگاه واقعی و قانونی مناسب مقوله گردشگری شهری در فرایند برنامه ریزی ها و تهیه طرح های توسعه شهری دست یافت . با توجه به دستاوردهای امر گردشگری در ابعاد مختلف و تأ کید بر رویکردهای نوین در طرح های توسعه شهری از جمله باز زنده سازی پتانسیل های گردشگری شهری می توان به رونق این جریان کمک کرد و اثرات مثبتی در رونق اقتصادی کلان شهر تبریز ایجاد کرد، زیرا ایران همواره با وجود آثار تاریخی فاخرش از بهترین مقصدهای توریستی محسوب می شده است که بی شک کلان شهر تبریز از این قاعده مستثنا نخواهد بود. سؤال تحقیق حاضر این است که عوامل مؤ ثر در ضعف گردشگری شهری در طرح های توسعه شهری در کلان شهر تبریز کدام اند؟مواد و روش هابا توجه به هدف پژوهش ، نوع پژوهش کاربردی با روش توصیفی تحلیلی است . به منظور انجام این پژوهش، ابتدا به بررسی محتوایی اسناد مرتبط (طرح های جامع ، تفصیلی و هادی شهری) شهرهای مورد مطالعه پرداخته شد. از نظر محتوا ساختار این طرح ها و نحوه نگاه آن ها به گردشگری مورد تحلیل قرار گرفت و جایگاه گردشگری در این طرح ها مشخص شد. سپس جامعه آماری، روش نمونه گیری (با استفاده از روش نمونه گیری روش گلوله برفی) و حجم نمونه ها مشخص شد. به همین منظور، با توجه به مبانی نظری و پیشینه تحقیق مصاحبه های نیمه ساختاریافته با تأکید بر رویکردی اکتشافی با 20 نفر از متخصصان و خبرگان صورت گرفت . در مرحله بعدی، بر اساس عوامل شناسایی شده پرسشنامه ای برپایه طیف پنج گانه لیکرت (خیلی کم ، کم ، زیاد، متوسط و خیلی زیاد) طراحی شد. از طریق این پرسشنامه عوامل ضعف گردشگری در طرح های توسعه شهری در جامعه هدف مورد بررسی قرار گرفت . به منظور تعیین پایایی پرسشنامه ، ابتدا تعدادی پرسشنامه در جامعه آماری توزیع شد و سپس، با استفاده از آزمون آلفای کرونباخ ، پایایی پرسشنامه مورد سنجش قرار گرفت . ضریب آزمون آلفای کرونباخ (0/811) نشان می دهد نتایج این پژوهش قابل اعتماد خواهد بود. پس از سنجش پایایی ، پرسشنامه بین نمونه ها توزیع و سپس، گردآوری شد. در ادامه به منظور شناسایی میزان اثرگذاری عوامل ضعف گردشگری در طرح های توسعه شهری از تحلیل عاملی اکتشافی برای گروه بندی این عوامل استفاده شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها و بررسی ارتباط میان عوامل و تعیین سهم هر یک از آنان از مدل سازی معادلات ساختاری استفاده شده است . مدل معادلات ساختاری یک رویکرد آماری جامع برای آزمون روابط بین متغیرهای مشاهده شده و متغیرهای مکنون است . در این تحقیق برای تجزیه و تحلیل اطلاعات تحقیق از نرم افزارهای SPSS و AMOS استفاده شد.یافته هاتجزیه وتحلیل معادلات ساختاری نشان داد عامل اول یعنی نهادی با نسبت بحرانی 4/894، عامل دوم یعنی ساختاری با نسبت بحرانی 3/742 و عامل سوم یعنی مدیریتی با نسبت بحرانی 5/321 و عامل چهارم یعنی اقتصادی با نسبت بحرانی 3215، و عامل اصلی پنجم یعنی اجتماعی (با نسبت بحرانی 5/252 هر یک با سطح معناداری کمتر از 0/05 رابطه معناداری با ضعف گردشگری در طرح های توسعه شهری شهر تبریز دارند. در نهایت بین این پنج عامل اصلی عامل مدیریتی با وزن برآورد استاندارد 0/915 بیشترین اثرگذاری با متغیرهایش (ناقص بودن دیدگاه مهندسین مشاور طرح هاى توسعه شهرى در خصوص گردشگرى، بی اطلاعی مدیران شهرى از ابعاد اثرگذارى گردشگرى در سطح شهرها، عدم هماهنگی طرح هاى بخشی با عمران ناحیه اى و منطقه اى کم تجربه بودن کادر متخصص در برنامه ریزى شهرى، در سطح تصمیم گیرى کلان کشورى، کمبود کادر متخصص در امور برنامه ریزى شهرى و شهرسازى در کشور) در زمینه ضعف گردشگری داشته است و بعد از آن به ترتیب عامل اجتماعی با وزن برآورد استاندارد 0/899، عامل نهادی با وزن برآورد استاندارد 0/83 و عامل ساختاری با وزن برآورد استاندارد 0/782 و در عامل اقتصادی با وزن برآورد استاندارد 0/769 بیشترین تا کمترین میزان اثرگذاری در ضعف گردشگری طرح های توسعه شهری در تبریز داشته اند. در نتیجه باید در بین پنج عامل اصلی به عامل سوم که عامل مدیریتی در این تحقیق بود بیشتر از سایر عوامل توجه شود تا ضعف های گردشگری پوشش داده شده و بهبود یابد.نتیجه گیریدر نتیجه، باید گفت که مدیریت بر صنعت گردشگری نه تنها مدیریتی غیر تخصصی و ارزش مدار است، بلکه حتی با وجود مدیریتی پرتوان، علمی و اقتصاد مدار هم نمی توان انتظارات زیادی داشت، زیرا مسائلی از جمله وجود شبکه ای از ارتباطات فراقانونی قدرت، بی توجهی مسئولان رده بالا و برنامه ریز کشور، و دست ِآخر، بودجه و امکانات فوق العاده ضعیف و عدم مشارکت مردمی در طرح ها و غیره هر گونه تلاشی را ناکام می گذارند. در این راستا مقاله حاضر با نگاه تازه به طرح های توسعه شهری در پی بازنگری جدید در این طرح ها و ساختار گردشگرمحور آن ها با اضافه کردن سرفصلی به نام گردشگری است.
۴.
مقدمه: شهر تبریز یکی از قطب های گردشگری منطقه شمال غرب و کانون اصلی گردشگری استان آذربایجان شرقی است. این شهر با برخورداری از طبیعت زیبا و چشم نواز، اماکن فرهنگی و ابنیه تاریخی ، از پتانسیل های زیادی برای توسعه گردشگری برخوردار است و سالانه گردشگران زیادی از نواحی مختلف کشور برای گردش و تفریح به این شهر می آیند. از این رو، ضرورت طرح های بازآفرینی بافت تاریخی فرهنگی شهر تبریز و کمک به توسعه یکپارچه این شهر، رویکردی متفاوت را می طلبد که از آن جمله می توان به توسعه گردشگری با هدف نهایی بازآفرینی در بافت های تاریخی مختلف این شهر اشاره کرد. وجود جاذبه های گوناگون بدون در نظر گرفتن صنایع فرهنگی و توسعه مؤلفه های شهری مهم و تأثیرگذار، نمی تواند موجب توسعه گردشگری در تبریز شود. به این ترتیب ، عرصه پیش روی این پژوهش، بررسی عوامل اصلی مؤثر بر توسعه گردشگری شهری است که در طرح ها و تحقیقات گذشته ، کمتر ارزیابی شده و فقط به دنبال ایجاد بهره گیری از جاذبه ها برای تقویت نقش بافت تاریخی و احیای بافت فرسوده مناطق مختلف شهر بوده اند؛ بنابراین آن ها نتوانسته اند از فرصت ها، سرمایه ها و توان های تاریخی فرهنگی شهر برای بازآفرینی آن و از این رو، توسعه گردشگری شهر استفاده کنند و درنتیجه، از پسرفت شرایط اقتصادی اجتماعی ، کیفیت زیستی و دیگر نابسامانی های کالبدی، اجتماعی و اقتصادی شهر جلوگیری به عمل آورند؛ بنابراین سؤال تحقیق این است که عوامل مؤثر برای توسعه گردشگری میراث فرهنگی در بافت تاریخی شهر تبریز کدام اند؟مواد و روش هااین مقاله با رویکرد مطالعه موردی به بررسی پتانسیل بازآفرینی شهری از طریق گردشگری مبتنی بر میراث فرهنگی در بافت تاریخی فرهنگی شهر تبریز می پردازد. مانند سایر مطالعات موردی، این بررسی با بیش از یک منبع انجام شده است که شامل منابع کتابخانه ای، مطالعات میدانی و همچنین مصاحبه نیمه ساختار یافته بود که با 19 متخصص انجام شد. جامعه آماری مصاحبه شوندگان شامل خبرگان شهری بودند که با اشباع نظری در فرایند مصاحبه به دست آمد و نمونه به سه دسته مختلف تقسیم شد: برای کشف حوزه های بالقوه تحقیق، اظهارات مصاحبه شوندگان طبقه بندی و از طریق تحلیل محتوای کیفی برای استخراج عوامل استراتژیک قوت ها، ضعف ها، فرصت ها و تهدیدها (SWOT) مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. برای اولویت بندی استراتژی های به دست آمده از تحلیل SWOT نظرات کارشناسان از طریق پرسش نامه های جمع آوری و با استفاده از مدل فرایند شبکه تحلیلی (ANP) با کمک نرم افزار Super Decision برای امتیازدهی به موارد استخراج شده مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. از طریق تحلیل محتوای کیفی برای استخراج عوامل استراتژیک قوت ها، ضعف ها، فرصت ها و تهدیدها (SWOT) تجزیه وتحلیل شد. در مرحله بعد، ماتریس SWOT با سازماندهی عوامل استراتژیک داخلی و خارجی که زیربنای اصلی استراتژی توسعه هستند، بسط داده شد. برای اولویت بندی استراتژی های به دست آمده از تحلیل SWOT، نظرات کارشناسان از طریق پرسش نامه های جمع آوری و با استفاده از مدل فرایند شبکه تحلیلی (ANP) با کمک نرم افزار Super Decision برای امتیازدهی به موارد استخراج شده مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. مزیت اصلی این رویکرد، تأثیر عوامل داخلی و خارجی اولویت بندی شده در استراتژی های جایگزین برای بازآفرینی شهری و توسعه گردشگری است. ANP یک روش تصمیم گیری چندمعیاره است که معمولاً مورد استفاده قرار می گیرد، که مقایسه های زوجی بین عوامل را برای اولویت بندی آن ها با استفاده از رویکرد محاسبه ارزش ویژه انجام می دهد. هدف از استفاده ANP در چارچوب SWOT، ارزیابی سیستماتیک عوامل SWOT و یکسان سازی شدت آن ها بود.یافته هاطبق نتایج تحلیل SWOT، مهم ترین محدودیت ها عبارت اند از: نبود ابزار جامع برای سیاست گذاری فرهنگی (0/0182)، فقدان منابع مالی پایدار برای فعالیت های فرهنگی و امکانات گردشگری (0/0114)، کاهش کیفیت فرش تبریز (0/0153)، و کاهش کیفیت فضاهای مربوط به رویدادها و مراسم فرهنگی (0/0134). مهم ترین فرصت ها عبارت اند از: استفاده از بناهای تاریخی به عنوان مراکز رویدادهای اجتماعی و فرهنگی (0/0629)، احیای صنعت قالی بافی (0/0554)، از احیای مراسم های محلی و موسیقی محلی (0/0411). مهم ترین معایب و ضعف ها عبارت اند از: رقابت برای تولید فرش توسط سایر کشورها (0/0411) و تخریب فضاهای عمومی، مانند قسمتی از بافت های تاریخی بازار، و تخریب آثار تاریخی مانند قلعه و ارگ علیشاه (0/0244). مهم ترین قوت ها عبارت اند از: آثار تاریخی مانند بازار تاریخی، قلعه و ارگ علیشاه (0/07070). به منظور تدوین استراتژی ها، از فرصت های خارجی و قوت های داخلی بهره گرفته شد و تلاش شد استراتژی هایی به منظور کاهش تهدیدهای خارجی و ضعف های داخلی تدوین شود. بر اساس جدول SWOT، استراتژی های حاصل با استفاده از مدل anp در نرم افزار Super Decision اولویت بندی شدند. یافته ها اشاره دارد که استراتژی های دفاعی (WT) با وزن 0/0575 از بالاترین اولویت در کاهش آسیب پذیری شهر برخوردار ند. به دنبال این استراتژی ها، استراتژی های حمله (SO)، استراتژی های بازنگری (WO)، و استراتژی های تنوع (ST) مطرح هستند.نتیجه گیریتوسعه گردشگری اگر هدفمند صورت گیرد، باعث بازآفرینی در بافت تاریخی تبریز می شود. به علت وجود جاذبه های تاریخی فراوان در بافت تاریخی تبریز و پتانسیل برای جذب گردشگر درواقع تقویت و احیای مراکز گردشگری می تواند موتور محرک بازآفرینی شهری در این محدوده شود. باید گفت که اگر توسعه گردشگری در این بافت هدفمند نباشد، باعث از بین بردن ساختار بافت، شلوغی و ترافیک و صلب آسایش از ساکنان خواهد شد. در راستای تحقق بازآفرینی شهری برای توسعه گردشگری میراث فرهنگی در بافت تاریخی شهر تبریز، شش سیاستِ اجرایی را می توان در نظر گرفت که شامل:1. تهیه ضوابط مصوب حفاظت از بافت های تاریخی فرهنگی شهر تبریز؛2. طراحی شهری با تجدید حیات شهری در بافت های تاریخی فرهنگی شهر تبریز؛3. حمایت از جاذبه های گردشگری و تاریخی از طریق تقویت سرمایه گذاری و تعیین کاربری های متناسب در شهر تبریز؛4. اجتناب از مداخلات کالبدی گسترده و تأکید بر حفاظت از وحدت نظام ساختاری کالبدی و اجتماعی در بافت تاریخی فرهنگی شهر تبریز؛5. تجدید حیات اقتصادی عرصه های فرهنگی و تاریخی در شهر تبریز؛6. برنامه ریزی حفاظت و احیای تک بناها، مجموعه ها، محدوده ها و عرصه های تاریخی شهر تبریز.
۵.
مقدمه: با ظهور بیماری کرونا در سرتاسر جهان، نظم زندگی شهری دچار اختلال و دگرگونی شد. این ویروس که به وسیله ارتباطات اجتماعی منتشر می شد، شرایطی را به وجود آورد که به خلاف موارد پیشین با تأثیر کاملاً مستقیم بر زندگی شهری، عرصه های جدیدی در اثرات اجتماعی و اقتصادی چه در ابعاد جهانی و چه در ابعاد محلی به همراه داشت. از اساسی ترین راه های نجات از این بحران، ایجاد تغییراتی در کالبد، روابط و ساختارهای شهری بود. سرعت بالای انتشار ویروس بود. سرعت انتشار و جهانی شدن این ویروس، هر چه بیشتر در ماهیت شهر و شهرنشینی و مؤلفه های توسعه شهری قابل جست وجو بود. به تعبیری، این ویروس شرایطی را به وجود آورد که به خلاف موارد پیشین سوار بر ارکان زندگی امروزی، عرصه های جدیدی در اثرات اجتماعی و اقتصادی چه در ابعاد جهانی و چه در ابعاد محلی به همراه داشته است. از این رو، می توان گفت که کرونا، ویروسی شهری است و به وسیله تعاملات و ارتباطات اجتماعی منتشر می شود. از این رو، در پژوهش حاضر با هدف ایجاد ارتباط بین طراحی شهری و شرایط محیط شهری در دوران بیماری های واگیردار تحت عنوان «طراحی شهری حساس به پاندمی» انجام گرفت تا بتوان به مؤلفه ها و متغیرهای تأثیرگذار بر پاسخ دهی و کارایی شهرها در شرایطی ویژه دست یافت. در راستای هدف پژوهش، سؤالات مقاله حاضر را می توان شامل: «طراحی شهری حساس به پاندمی و اهمیت آن در نظام شهرسازی معاصر چیست؟» و «مؤلفه ها، متغیرها و سنجه های طراحی شهری حساس به پاندمی در مداخلات و مطالعات شهری چند نوع بوده و کدام اند؟» دانست.مواد و روش هااز آنجا که پژوهش حاضر به دنبال دستیابی به مؤلفه های تأثیرگذار بر پاسخ دهی شهرها در شرایط خاص پاندمیک است، از نظر روش، به صورت آمیخته (تحلیل محتوای کیفی متون مستخرج از حوزه طراحی شهری و بیماری های فراگیر و روش دلفی) صورت می گیرد. نوع پژوهش از حیث هدف، بنیادی توسعه ای بوده و به لحاظ داده ای توصیفی تحلیلی و با رویکرد استدلال منطقی (فرهنگی گفتمانی) و تحلیل محتوای کیفی است. در راستای پاسخ دهی به پرسش های پژوهش، روش گردآوری اطلاعات مورد نیاز به صورت روش های اسنادی (کتابخانه ای) بوده است. به این صورت که برای بیان مفاهیم نظری و تبیین مؤلفه ها و شاخص های پژوهش در زمینه «طراحی شهری حساس به پاندمی: مؤلفه ها، متغیرها و سنجه ها»، با بهره گیری از مطالعات مرتبط و پرسشنامه خبرگان در راستای تکنیک دلفی بهره گرفته شده و پس از ارزیابی پایایی و روایی مدل و چهارچوب نهایی ارائه شده است.رویه انجام تحقیق به این صورت است که بخش نظری پس از مرور پیشینه موضوع و تعاریف، مؤلفه های اولیه تأثیرگذار بر پاسخ دهی شهرها که از مرور ادبیات این حوزه به دست آمد، استخراج می شوند. با توجه به ماهیت موضوع و وجود شاخص های مختلف به دست آمده، بهترین راه شناسایی و رتبه بندی مؤلفه های پاسخ دهی شهرها با استفاده از طراحی شهری، به شرایط پاندمیک، استفاده از نظرات متخصصان در این زمینه است. برای این منظور، پس از غربال معیارهای شناسایی شده از متون و منابع مختلف، از پرسشنامه نظرسنجی متخصصان (پرسشنامه دلفی)، حاوی معیارها و زیرمعیارهای استخراج شده، تهیه شد و در اختیار متخصصان قرار گرفت. سپس معیارها، بر اساس نظر متخصصان در 4 مؤلفه و بعد دسته بندی شده و بر اساس فراوانی غربال شدند. پس از غربال نظر متخصصان، شاخص های پاسخ دهی نیز بر اساس فراوانی و نیز همپوشانی با حوزه نظریِ منابع اطلاعاتی و متون استخراج شده و به عنوان چهارچوب طراحی شهری حساس به پاندمی ارائه می شوند.یافته هاافراد انتخابی در حوزه های تخصصی در چهار گروه «طراحان، برنامه ریزان و مدیران شهری»، «جامعه شناسان»، «پزشکان» و «روان شناسان» بوده اند. معیار های گزینشی که شامل نفوذپذیری، تنوع، خوانایی، انعطاف پذیری، همه شمولی، خودکفایی، فرهنگ و سبک زندگی، اعتماد، همکاریِ میان بخشی و مشارکت مردمی، تاب آوری، امنیت روانی و سلامت بوده اند، در جدولی بر اساس فراوانی و تکرار دسته بندی شدند. در مرحله اول که تعداد 10 پرسشنامه بین متخصصان توزیع شد، در مجموع این 11 معیار، در 4 مؤلفه اصلی کالبدی، عملکردی، زیست محیطی و معنایی شناسایی شده و دسته بندی شدند. نتایج مرحله اول، علاوه بر معیارهای اولیه سه معیار غنای حسی، رنگ تعلق و تناسبات بصری را به معیارهای پاسخ دهی اضافه کردند. سپس 40 پرسشنامه توزیع شده در مرحله دوم بین متخصصان، در مجموع 7 معیار پاسخ دهی پیشنهاد شد و سایر معیارها بر اساس نوع ارتباط به عنوان متغیرها در زیرمجموعه این 7 معیار کلی دسته بندی شدند. به بیانی، در مجموع 7 معیار حذف شده و 3 معیار به شاخص های پاسخ دهی شهرها در شرایط پاندمیک اضافه شدند. از این رو، مفهوم طراحی شهری حساس به پاندمی، یک نمونه چهارچوب طراحی محیطی پایدار بوده که قابلیت انعطاف پذیری ویژه آن در برابر بحران های محیطی، خاصه بحران های مرتبط با سلامتی شهروندان از جمله نقاط عطف در حوزه طراحی شهری است. از این رو، پاسخ دهندگی یک بافت شهری، با مرور مؤلفه های محیط های پاسخ ده، و نظر متخصصان، به صورت الگوها، زیرمعیارها و شاخص های اولیه مستخرج از پرسشنامه ها استخراج شده اند، شامل موارد زیر می شوند: معابر عریض (برای عبور و مرور بهتر به خصوص در شرایط اضطراری، نفوذ هوا و باد، نورگیری معابر و...)، تعریف لبه برای فضاهای شهری و نیز محلات (برای مدیریت بهینه محلات و نیز خودکفایی به خصوص در شرایط پاندمیک و کاهش ارتباطات)، محصوریت پایین معابر (با استفاده از تعریض معابر و نیز کاهش تعداد طبقات) و عوامل دیگر.نتیجه گیریتاریخ بشریت و تمامی جوانب زندگی انسان ها همواره درگیر مسائل پیرامون سلامت خاصه بیماری های همه گیر بوده است. از این رو، آمادگی و انعطاف پذیری بستر زندگی شهروندان در شهرهای کنونی از جمله اقدامات و تدابیر کلیدی ضروری در عصر حاضر است. این مطالعه با بازشناسی کیفیات، معیارها و ابعاد طراحی شهری پاسخ ده با وجود سایه بحران پاندمی، در قالب طراحی شهری حساس به پاندمی، به بازتعریف معیارهای پاسخ دهی بافت های شهری پرداخت. بر همین اساس، مؤلفه های چهارگانه به همراه معیارهای هفت گانه سازنده پاسخ دهی محیطی، مورد بازشناسی قرار گرفته و جامعیت آن با استفاده از نظر خبرگان و متخصصان این حوزه مورد تأیید قرار گرفت. با توجه به ضرورت این مهم و همچنین، اهداف و مطالعات مقاله حاضر، نتایج حاکی از آن است که طراحی شهری نقشی حیاتی در واکنش صحیح به بحران، خاصه بحران های سلامت محور و پاندمی کرونا دارد. طراحی شهری برای پاسخ و واکنش صحیح به این بحران باید تدابیر کل نگرانه و مدیریتی را در کنار تدابیر خرد و مردمی با توجه به مؤلفه های تعریف شده به کار ببندد. همچنین، طراحی شهری حساس به پاندمی در قالب 4 مؤلفه عملکردی، کالبدی فضایی، زیست محیطی و معنایی بصری قابلیت مطالعه جامع را دارد. از این رو، مؤلفه ها و معیارهای طراحی شهری پاسخ ده و حساس به پاندمی را می توان شامل: 1 مؤلفه کالبدی فضایی شامل نفوذپذیری، انعطاف پذیری، و خوانایی در کالبد؛ 2 مؤلفه عملکردی شامل گوناگونی و تنوع، انعطاف پذیری در عملکرد؛ 3 مؤلفه زیست محیطی شامل غنای حسی و انعطاف پذیری؛ و 4 مؤلفه معنایی بصری شامل غنای حسی، خوانایی، حس تعلق و تناسبات بصری دانست.
۶.
مقدمه: در دهه های اخیر رشد شتابان شهرنشینی معضلاتی را به همراه آورده است که از پیامدهای آن، شدت یافتن ضریب آهنگ تغییرات فضایی - کالبدی و ناکارآمدی بافت های شهری می باشد. این روند افزایش جمعیت، افت منزلت های اجتماعی، نابسامانی در سازمان فضایی - کالبدی، اقتصادی و کارکردی را در محله های شهری که نقش اساسی در حیات و زوال شهر دارند؛ به همراه آورده است. در این میان محله خواجه ربیع در مشهد، یکی از محلاتی است که در دهه های اخیر با مسائلی مانند فقر، فرسایش فیزیکی و اجتماعی وکاهش سطح زندگی همراه بوده است دراین محله علاوه بر آنکه قشر کم درآمد وکم برخوردار ساکن بوده که توان مالی مناسبی برای بهبود کیفیت زندگی خود را نداشته اند، وجود یکی از مهم ترین آرامستان های شهر نیز درآن احتمال متروک شدگی وتنزل کیفیت این بافت را در پی خواهد داشت، به همین دلیل اجرای یک برنامه جامع و پایدار برای بازآفرینی این محله به منظور بهبود کیفیت زندگی ساکنان ضروری می باشد. از این رو این پژوهش، با هدف ارئه سناریو های بازآفرینی شهری در محله خواجه ربیع در شهر مشهد تا افق 1412 وتدوین راهبردهای تحقق بازآفرینی شهری در محله خواجه ربیع انجام شده است. مواد و روش هاروش تحقیق در این پژوهش، توصیفی - تحلیلی و مبتنی بر انجام مطالعات اسنادی و کتابخانه ای است. بدین منظور، در بخش مبانی نظری، متغیرهای پژوهش جمع آوری و با روش تحلیل ساختاری (در این روش تأثیرگذاری و تأثیرپذیری متغیرهای پژوهش باتوجه به طیف امتیازبندی 0 تا3 که 0 به منزله بدون تاثیر، یک به منزله تاثیر ضعیف، دو به منزله تاثیر متوسط، سه به منزله تاثیر زیاد و p به معنای اثرگذاری مستقیم و غیر مستقیم به صورت بالقوه هستند)رتبه بندی شدند. پس ازآن، جامعه آماری از گروه نخبگان به حجم نمونه 20 نفراز میان کارشناسان شهرسازی، شهرداری منطقه سه، اساتید دانشگاه و دانشجویان دکترا انتخاب گردیدند و با نظر سنجی های صورت گرفته در قالب پرسشنامه ماتریس اثرات متقاطع، متغیرهای تاثیر گذار در میک مک شناسایی و پیشران های کلیدی از بین متغیرهایی با اثرگذاری و عدم قطعیت بالا انتخاب شدند . در گام بعد، با مصاحبه های انجام شده با کارشناسان دفتر تسهیل گری 22 بهمن در مشهد به تعداد 10 نفر، حالت های احتمالی پیشران های کلیدی و وضع موجود شناسایی و با استفاده از روش تحلیل تاثیر متقابل در سناریو ویزارد، سناریوهای سازگار تعیین گشت. در نهایت با شناسایی نقاط قوت و ضعف و فرصت و تهدید که وضعیت موجود را نشان می دهند و سناریوهای حاصل شده، با استفاده از مدل swot به تعیین راهبردهای تحقق سناریو مطلوب و کنترل سناریو فاجعه پرداخته شد.یافته هایافته ها در میک مک نشان می دهد داده ها از 74% روایی مطلوب برخوردار می باشند و پراکنش متغیرها در نقشه اثر وابستگی مستقیم بیانگر وجود یک سیستم ناپایدار در حوزه بازآفرینی در محله خواجه ربیع بوده است. متغیرهایی که به عنوان پیشران های کلیدی در نرم افزار میک مک شناسایی شده و پیش بینی می شود می توانند در هدایت سیستم محله خواجه ربیع به سوی پایداری نقش داشته باشند، شامل: دسترسی به خدمات، امکانات و تسهیلات اجتماعی، تجهیزات و زیرساخت ها، نوع توسعه، شبکه معابر، سرمایه گذاری در فرایند نوسازی و بهسازی محله، نوع مدیریت، نوع برنامه ریزی، نوع مشارکت ساکنین، قوانین و مقررات بازافرینی محله و اجرای پروژه می باشد. یافته ها در سناریو ویزارد در خروجی دیاگرام شبکه سیستم بازافرینی شهری محله خواجه ربیع، بیانگر آن است که پیشران های سرمایه گذاری در فرایند نوسازی و بهسازی، نوع مشارکت ساکنین و قوانین و مقررات بازافرینی محله نسبت به سایر پیشران ها در این محله از اهمیت بیشتری بر خوردار بوده و قادرند به طور موثری سیستم را کنترل کنند. خروجی سناریوهای سازگار، سناریوها را در دو گروه مطلوب با 289 درصد سازگاری شامل: دسترسی تمام ساکنین به خدمات، امکانات و تسهیلات اجتماعی، توسعه کامل تجهیزات و زیرساخت های محله، توسعه میان افزا و رشد هوشمند در محله، ساماندهی شبکه معابر در تمامی ابعاد (ترافیکی، آسفالت و ...)، تخصیص بسته های تشویقی برای سرمایه گذاری در فرایند نوسازی و بهسازی برای همه ساکنین، حکمروایی خوب شهری در طرح بازآفرینی محله، تدوین برنامه جامع بازآفرینی محله، ظرفیت سازی و نهاد سازی در تمامی ابعاد، نظارت بر اجرای کامل قوانین و مقررات بازافرینی محله و به کار گیری مشاوران حرفه ای در تدوین و اجرای طرح بازافرینی محله و فاجعه با 356 درصد سازگاری شامل: عدم توجه دسترسی به خدمات، امکانات و تسهیلات اجتماعی، عدم توسعه تجهیزات و زیرساخت های محله، پراکنده رویی و رشد بدون برنامه، عدم وجود بسته های تشویقی، برنامه ریزی از بالا به پایین، عدم تدوین برنامه جامع بازافرینی، عدم ظرفیت سازی و نهادسازی، عدم نظارت بر اجرای قوانین و مقررات بازافرینی محله و عدم اجرای طرح بازافرینی دسته بندی کرده است. نتیجه گیرینتایج نشان می دهد ایجاد فضاهای فرهنگی، فراغتی و ورزشی مانند احداث کتابخانه و پارک برای دسترسی تمامی ساکنین به خدمات، امکانات و تسهیلات اجتماعی، استفاده از زمین های بایر و سرمایه گذاری جهت ایجاد اماکن گردشگری و ایجاد مراکز تجاری و برندسازی در نزدیکی آرامگاه خواجه ربیع برای توسعه میان افزا و رشد هوشمند در محله، کفسازی باکیفیت پیاده روها با حمایت شهرداری برای ساماندهی شبکه معابر، حمایت بخش خصوصی و دولتی در ساخت وساز مساکن و اعطای وام به مردم و سرمایه گذاری جهت ایجاد مشاغل جدید در محله برای تخصیص بسته های تشویقی و نوسازی و بهسازی محله برای تمامی ساکنین، عدالت فضایی در رسیدگی به محله توسط شهرداری برای حکمروایی خوب شهری، جلب مشارکت سرمایه گذاران از طریق اعطای امتیازات تشویقی برای نوسازی محله جهت ظرفیت سازی و نهادسازی مهم ترین راهبردها جهت بازآفرینی محدوده خواجه ربیع خواهد بود.
۷.
مقدمه: با توسعه سریع اقتصاد اجتماعی جهان امروزی و بهبود استانداردهای زندگی، مردم بیشتر به گردشگری علاقه مند شده و این موضوع باعث شده که گردشگری به سرعت توسعه یابد. گردشگری یک صنعت محرکه مهم برای توسعه اقتصاد ملی با کارکردهای اقتصادی و اکولوژیکی است و در توسعه پایدار شهر ها ضروری است. شهرها با ارائه کالا و خدمات متنوع از فعالیت های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و همچنین، فعالیت های خدماتی مانند امکانات پذیرایی و فراغتی، زمینه توسعه گردشگری را فراهم می کنند. گردشگری در شهر هایی توسعه پیدا می کند که علاوه بر داشتن جاذبه های تاریخی، فرهنگی و هنری از امکانات و خدمات مناسب نیز بهره مند باشند. رشد انفجاری گردشگری داخلی و خارجی در سال های اخیر ضمن ارتقای توسعه اقتصادی کشور ها و مناطق مختلف، مشکلات و چالش های زیادی را به همراه داشته است. بنابراین، ارزیابی ظرفیت برد گردشگری یک شهر مقصد گردشگری برای تحقق توسعه پایدار گردشگری شهر از اهمیت بالایی برخوردار است. شهر یاسوج از جمله شهر هایی است که دارای پتانسیل و شرایط آب و هوایی مناسب برای جلب گردشگران خارجی و داخلی است. وجود جاذبه های گردشگری در زمینه های طبیعی، تاریخی و فرهنگی می تواند زمینه های رشد و توسعه اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی را در این شهر فراهم آورد و به عنوان یک قطب مهم گردشگری در سطح ملی مطرح شود. اما باید توجه کرد که توسعه گردشگری مستلزم تعیین ظرفیت و کسب شناخت همه جانبه از توان های طبیعی، تهدیدها و فرصت های موجود در محیط خارجی و بازشناسی ضعف ها و قوت های داخلی آن به منظور سنجش وضعیت و تدوین راهبردها برای هدایت و کنترل سیستم مدیریتی آن است.مواد و روش هادر این تحقیق ظرفیت برد گردشگری شهر یاسوج با استفاده از مدل داگلاس مورد ارزیابی قرار گرفته و سپس با هدف بررسی توان و تنگنا های صنعت گردشگری و در نهایت، ارائه راهکار هایی به منظور تقویت و توسعه آن، تجزیه و تحلیل استراتژیک آن با استفاده از تکنیک سوات مورد پژوهش قرار گرفته است. شهر یاسوج به عنوان مرکز استان کهگیلویه و بویراحمد در جنوب غربی ایران در کنار رودخانه بشار و در دامنه قلل دنا بین 30 درجه و 9 دقیقه تا 31 درجه و 32 دقیقه عرض شمالی و 49 درجه و 43 دقیقه تا 51 درجه و 52 دقیقه طول شرقی در ارتفاع ۱۸۷۰ متری از سطح دریا قرار گرفته است. این شهر به دلیل قرارگیری در دامنه های زاگرس و موقعیت کوهستانی، دارای طبیعتی زیبا و آب و هوایی معتدل برای گذران اوقات فراغت گردشگران است. به همین دلیل، سالانه گردشگران زیادی به این شهر کوهستانی سفر می کنند. در همین راستا ابتدا مقادیر پارامتر های مدل داگلاس با پیمایش های دقیق صحرایی تعیین و سپس، به صورت کاملاً عملیاتی قوت ها و ضعف ها؛ فرصت ها و تهدیدهای پارک های مورد مطالعه به لحاظ گردشگری کمپینگ در مقیاس دقیق بررسی شد و با نظرخواهی از کارشناسان و با استفاده از روش خبرگان وزن دهی به هر یک از عوامل صورت گرفت.یافته هامحاسبه ظرفیت برد پارک های مورد مطالعه نشان داد این پارک ها ظرفیتی معادل 732643 نفر گردشگر در سال و 5426 نفر در روز را دارند. با بررسی میدانی پارک های مورد مطالعه مشخص شد که فقط یک محدوده محصور 2 هکتاری در پارک مهرورزی برای فعالیت چادر زدن نسبتاً استاندارد است که ظرفیت 29176 نفر گردشگر در سال و 216 نفر گردشگر در روز را دارد که حدود 4 درصد تعداد گردشگرانی است که در فضای غیر استاندارد مبادرت به چادر زدن در پارک های مورد مطالعه می کنند. با هدف بررسی توان و تنگنا های صنعت گردشگری و در نهایت ارائه راهکار هایی به منظور تقویت و توسعه آن، با استفاده از تکنیک سوات راهبرد توسعه گردشگری پارک ها مشخص شد. نتایج نشان داد قوت ها ( S)، ضعف ها ( W)، فرصت ها ( O) و تهدیدهای ( T) صنعت گردشگری در پارک های شهر یاسوج به ترتیب دارای امتیاز 2/98، 3/15، 3/19 و 3/26 هستند که بر اساس محاسبه مجموع ضرایب عوامل داخلی و خارجی مشخص شد که استراتژی موجود در پارک های مورد مطالعه تدافعی (W-T) است. در راستای تبدیل ضعف ها به قوت و تهدید ها به فرصت برای توسعه گردشگری در شهر یاسوج، راهبردهای تدافعی از قبیل بالا بردن آگاهی گردشگران جهت جلوگیری از تخریب و آلوده کردن پارک ها، توجه به جنبه های بهداشتی و نظافت در پارک ها، تقویت حس امنیت در پارک ها و غیره ارائه شده است. نتیجه گیریدر مطالعه حاضر می توان این گونه نتیجه گیری کرد که سازمان های متولی شهری و گردشگری در شهر یاسوج فقط اقدام به توسعه های فیزیکی معمول و ایجاد یک امکانات و شرایط حداقلی می کنند و به موضوع گردشگری به صورت دقیق و متناسب با استاندارد های جهانی فکر نمی کنند و اگر شرایط به همین منوال پیش برود، ضمن اینکه محیط گردشگرپسند پارک های شهری روز به روز تخریب خواهد شد، تعداد گردشگران نیز کاهش خواهد یافت و از این نظر صدماتی متوجه درآمدزایی و اشتغال شهر خواهد شد. لازم است پیش از طراحی و اجرای زیرساخت ها و امکانات گردشگری در پارک های شهری، ابتدا اقدام به ظرفیت برد آن شود و طراحی و به کارگیری امکانات بر اساس اصول و متناسب با ظرفیت برد اجرا شود. در بررسی کلی پارک های مورد مطالعه و میزان استقبال گردشگران، در نگاه اول به نظر می آید که پارک های شهر یاسوج شرایط مناسبی برای گردشگری دارند، اما با بررسی همه عوامل داخلی (قوت ها و ضعف ها) و عوامل خارجی (فرصت ها و تهدیدها) و تحلیل آن ها در کنار هم مشخص شد که اتفاقاً ضعف ها بر قوت ها و تهدیدها بر فرصت ها برتری دارد و برای مدیریت گردشگری پارک ها در حال حاضر باید یک راهبرد تدافعی برای مقابله با ضعف های درونی و تهدیدهای بیرونی اتخاذ کرد.
۸.
مقدمه: در حال حاضر، شتاب جمعیت و افزایش نرخ رشد شهرنشینی مرزهای پیشروی خود را در سطوح ملی و جهانی حفظ کرده و از این نظر نیازمند مجموعه ای از تأملات فکری نو و بهره گیری از ظرفیت های عملی دانش های کاربردی همانند شهرسازی و معماری ازجمله روی آوری به ساخت شهرهای جدید است. این نوشهرها اشتراک های وسیعی با مقولات و مفاهیم پایه شهرسازی و شهرنشینی همانند «کلان شهرها»، «رشد جمعیت»، «ساخت مسکن»، «کیفیت زندگی»، «خودکفایی» و «شهرگرایی» دارند و به نوعی همواره ارتباط خود را با این مفاهیم در قالب یک شبکه مفهومی منسجم حفظ کرده است. استقرار و احداث شهرهای جدید به معنای قرن بیستمی آن ، یکی از سیاست های شناخته شده در عرصه نظری و عملی دانش شهرسازی است که هم اکنون نسل های نوین آن در سطح جهانی در دستور کار قرار داشته و می توان از زوایای مختلفی به آن نگریست. در این زمینه، کشورهای مختلف جهان هریک به نوعی به سمت وسوی استقرار شهرهای جدید قرن بیست و یکمی حرکت داشته اند. تولد گونه ها و نسل های جدیدتر شهرهای جدید؛ اهمیت این الگوهای استقراربخش را به دلیل تحول در نوع نگاه به این شهرها، تنوع در اهداف و رویه ها و نیز و روی آوری به ابعاد کیفی در این دسته از شهرها را افزایش داده است. با این وجود، نگاهی بر ادبیات تحقیق و نیز مبانی نظری در دسترس در حوزه شهرهای جدید نسل دوم به ویژه در سطح کشور ایران نشان می دهد تا کنون تحقیقات و ایده های جهت دهنده مکفی و غنی در این زمینه شکل نگرفته و از این نظر نوعی خلأ علمی وجود دارد. از این نظر، شهرهای جدید نسل نو در ایران نیازمند الگوهای مشخص استقرار با پشتیبانی مبانی نظری ویژه، دقیق و مستحکم است. هدف از این پژوهش نیز پُر کردن خلأ دانشی یادشده و نیز تبیین الگوی آمیخته اکتشافی استقرار شهرهای جدید نسل نو به مطالعه موردی شهر جدید تیس است. مواد و روش هارویکرد پژوهش حاضر از میان رویکردهای سه گانه پژوهش از نوع رویکرد آمیخته و ماهیت آن کاربردی است. در این زمینه و در راستای شناسایی الگوی مطلوب اکتشافی استقراربخش شهر جدید تیس و ارکان و مؤلفه های ناظر بر آن از راهبرد رویکرد آمیخته شامل بر روش های ترکیبی زنجیره ای (Sequential Mixed Methods Procedures) و راهبرد اکتشافی متوالی (Sequential Exploratory Design) به شکل استفاده متوالی روش های کیفی کمّی بهره گرفته شده است. ابزار عملیاتی پژوهش شامل دو پرسشنامه محقق ساخته کیفی و کمّی است که ابتدا بخش کیفی تدوین و سپس، از برون دادهای پرسشنامه اول؛ بخش دوم کمی شکل گرفته است. از برون دادهای کیفی به منظور شناسایی مؤلفه های الگوی مطلوب استقرار شهر تیس استفاده شده و از تعامل برون داد کمّی با بخش کیفی نیز الگوی نهایی استقرار شهر معرفی و تبیین شده است. روش گردآوری داده ها در پرسشنامه ها شامل بر استفاده از فن استقرایی نظریه داده بنیاد و روش تحلیل سلسله مراتبی به ترتیب در دو بخش کیفی و کمی است که برای تجزیه وتحلیل بهتر این داده ها نیز از دو نرم افزار مکس کیو دا (Maxqda) و انتخاب خبره (Expert Choice) استفاده شده است. در بخش نظریه داده بنیاد از الگوی کلاسیک گلیزری و مراحل کدگذاری جوهری شامل دو بخش کدگذاری مستقل باز و کدگذاری انتخابی و نیز کدگذاری نظری استفاده شده و در بخش تجزیه وتحلیل کدگذاری نظری نیز از خانواده راهبردشناسی (Strategy Family) به منظور دسته بندی مقولات نهایی کمک گرفته شده است. جامعه آماری پژوهش نیز شامل بر 20 خبره دانشگاهی و خبره حوزه اجرا در قالب دو گروه 10نفره در هر دو بخش کیفی و کمّی است. یافته هاالگوی نهایی پژوهش دارای سه لایه است. لایه اول ماهیت آمیخته اکتشافی کیفی کمّی دارد. در این لایه به طور مشخص 12 «مقوله پایه» و 47 «مقوله راهبردی» استقرار شهر وجود داشته که به ترتیب تعیین کننده سمت وسوی استقرار و جهت دهنده به شکل و شمایل شهر هستند. به این منظور، در گام نخست برای عملیاتی سازی فرایند اکتشافی آمیخته پژوهش ابتدا به کمک کدهای برگرفته از «سازه های علمی» و کدهای «پژوهشگرساز» در نظریه داده بنیاد، 12 مقوله پایه استقرار شهر شناسایی و به عنوان محورهای اصلی استقرار شهر تیس در اختیار خبرگان به منظور تأیید و یا افزایش مقولات قرار داده شد که درنهایت به دلیل عدم تجمیع و اشباع مقوله پایه جدید؛ همان 12 مقوله پایه استقرار شهر تثبیت شد. 47 «مقوله راهبردی» نیز به کمک کدهای درونی خبره محور شناسایی شدند. به این ترتیب، طی 2 مرحله کیفی و کمّی، 4 مؤلفه پایه «گردشگرپذیری شهری»، «زیست پذیری شهری»، «زیرساخت های شهری» و «ابعاد مدنی اجتماعی» به ترتیب بیشترین امتیازها را از بین 12 مقوله پایه به دست آورده اند و زیرمعیارهای راهبردی این 4 مؤلفه نیز در گام های بعدی پژوهش شناسایی شدند. علاوه بر لایه اول، لایه دوم و سوم به ترتیب بیانگر الگوی مفهومی استقرار «بدنه کالبدی» و الگوی مفهومی استقرار «ساحل» شهر تیس هستند. در این دو لایه، به جهت ابعاد گردشگری شهر تیس از مفاهیم و مقولات گردشگری در کنار مفاهیم و مقولات شهرسازی استفاده شده است. سازوکار این سه لایه به این صورت است که این سه لایه به صورت یکپارچه عمل کرده و امکان تفکیک آن از یکدیگر وجود نداشته و برای اجرا نیز نیازمند تدقیق سازی مقولات راهبردی به شکل موردی است. در همین راستا، مجموعه ای از «مختصات قوام بخش» و «مختصات استمراربخش» بدنه شهر و ساحل شهر نیز در هر لایه های دوم و سوم تعبیه شده که به ترتیب عناصر بیرونی و عناصر درونی شکل دهنده ساختار شهر را پوشش می دهند. برای این دو الگو و در ابتدا؛ برای هر یک الگوی تک هسته ای استقراربخش معرفی شده و از امتزاج این دو «الگوی تک هسته ای» نیز مدلی جامع تر با نام «الگوی دو هسته ای» پدیدار شده که به نوعی کامل ترین الگوی مطلوب استقرار شهر تیس را شامل بر الگوی مطلوب استقرار بدنه شهر و الگوی مطلوب استقرار ساحل شهر را به صورت تجمیع می شود و یکپارچه نمایش می دهد. نتیجه گیری شهرهای جدید نسل نو نیازمند الگوهای ویژه استقرار به دلیل پیچیدگی و رویکردهای کیفی هستند که این الگوها می توانند با توجه به ماهیت ویژه هر یک از این نوشهرها جهت گیری خاص خود را داشته باشند. بر این اساس و بنا به یافته های پژوهش، سه لایه معرفی شده با یکدیگر و الگوهای «تک هسته ای» و به ویژه الگوی «دوهسته ای» معرفی شده؛ سیمایی جامع از الگوی مطلوب استقرار شهر تیس را بیان می کنند. این الگوها، علاوه بر قابلیت تبیین چگونگی استقرار شهر تیس به تشریح تمامی ارکان و عناصر این سه لایه پرداخته و از این نظر می توانند به عنوان یک نمونه برای سایر شهرهای جدید نسل نو ازجمله سایر شهرهای جدید گردشگرپذیری نسل نو همانند فردوس و تابناک مطرح و ارزیابی شوند.
۹.
مقدمه: در این تحقیق موضوع تاب آوری ویژگی های اقتصادی اجتماعی در سکونتگاهای غیر رسمی در شهر تبریز بر چالش های شهری تأکید می کند. بنابراین چالش های شهر تبریز در زمینه سکونتگاه های غیررسمی با کمبود فضاهای باز شهری، هزینه بالای زندگی، زیرساخت های ناکافی و کیفیت مسکن مشخص می شود. برای رسیدن به هدف این تحقیق، زیرساخت ها به عنوان امکانات فیزیکی، اجتماعی - اقتصادی و زیست محیطی در نظر گرفته شده اند که برای عملکردی مؤثر و کارا در بافت های شهری ایجاد شده اند . مسائل مرتبط با سکونتگاه غیررسمی در این تحقیق، براساس تعریف سازمان ملل متحد است که سال ۲۰۰۶ آن را این گونه تعریف می کند «مناطقی که دارای فضای جغرافیایی با عملکردی پایین تر از استاندارد برنامه ریزی مورد نیاز در شهرها است.» استانداردهای اتخاذ شده برای برنامه ریزی در این زمینه از کشوری به کشور دیگر متفاوت است. بنابراین، برنامه ریزی استاندارد شده در این مقاله در ارتباط با زمینه منطقه مورد مطالعه است. همچنین، این تعریف شامل سکونت با شواهدی از وجود مسکن غیر استاندارد، شرایط محیطی تخریب شده و آسیب دیده، آرایش و چینش تصادفی ساختمان ها با معابر تودرتو و پله پله و ایجاد مکان هایی برای جرم از نظر اجتماعی است. با توجه به دیدگاه جهانی این چالش ها ( زیرساخت های ضعیف و پایین بودن کیفیت بودن زندگی در سکونتگاه غیر رسمی) و پتانسیل آن در تمام کشورهای جهان؛ این مطالعه به ارزیابی ویژگی های اقتصادی اجتماعی در پاسخ به تاب آوری شهری در سکونتگاه های غیررسمی با توجه به درک وضعیت موجود و کافی نبودن زیرساخت ها در این گونه محلات در شهر تبریز می پردازد. مواد و روش ها در این مطالعه از روش مطالعه موردی استفاده شد و در آن سکونتگاه های غیررسمی شهر تبریز مورد بررسی قرار گرفت. خبرگان و مصاحبه از اهالی محله برای جمع آوری داده ها و مطالعه تحقیق انتخاب شدند. روش مثلث بندی برای جمع آوری داده ها استفاده شد، جمع آوری داده ها از طریق استفاده از دو یا چند رویکرد است و این امر در مطالعه برای تأیید و تقویت داده های جمع آوری شده ضروری است. روش مثلث بندی داده ها در این تحقیق به این صورت است که راهبرد جمع آوری اطلاعات در این پژوهش شامل منابع اولیه گردآوری داده ها، منابع ثانویه جمع آوری داده ها با بیش از یک رویکرد ( کیفی و کمی جمع آوری داده ها) است. منابع اولیه جمع آوری داده ها از طریق استفاده از بررسی شناسایی، مشاهده، تعامل غیر مستقیم ( بدون ساختار) با ساکنان و خبرگان منتخب جمع آوری شد. همچنین، در مجموع 383 پرسشنامه ساختاریافته ( 383 پرسشنامه) در سکونتگاه های غیر رسمی شهر تبریز اجرا شد و در مجموع، 370 پرسشنامه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. برای درک بیشتر یک پرسشنامه آنلاین با خبرگان اجرا شد و در مجموع، 30 پرسشنامه برای هدف این مطالعه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. منابع ثانویه داده های اتخاذ شده شامل بررسی متون مربوط به محتوا و زمینه مرتبط با متون مربوط به تمرکز تحقیق است. این امر به عنوان بستری برای مفاهیم تحقیق، جمع آوری داده ها و تجزیه و تحلیل داده ها مورد استفاده در این مطالعه عمل می کند. داده ها با استفاده از روش ترکیبی تجزیه و تحلیل شدند ( روش کمی و کیفی تجزیه و تحلیل داده ها) . کمی شامل استفاده از روش تحلیل معادلات ساختاری با روش تحلیل عاملی تأییدی مرتبه دوم و تحلیل رگرسیونی انجام گرفت، در حالی که روش کیفی شامل استفاده از صفحات و ابزارهای توصیفی مورد استفاده در تفسیر مصاحبه ها است. داده ها تفسیر شدند و نتایج یافته ها برای انعکاس ویژگی های سکونتگاه های غیر رسمی در رابطه با ویژگی های اجتماعی اقتصادی از نظر تاب آوری در منطقه مورد مطالعه یکپارچه شدند. ویژگی های اجتماعی اقتصادی و تاب آوری سکونتگاه های غیر رسمی تعیین و براساس آن پیشنهادهایی ارائه شد. این تحقیق به منظور استخراج اطلاعات خاص و عمومی دانش تاب آوری شهر تبریز به خصوص سکونتگاه های غیررسمی شهر تبریز در رابطه با سکونت غیر رسمی و برنامه ریزی اجتماعی اقتصادی انجام شد. یافته هانتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده های تحقیق حاکی از آن است که ویژگی های اعتماد به افراد محله در مواجهه با بحران ها توسط ساکنان سکونتگاه های غیررسمی و تمایل به مشارکت و تشکیل انواع نهادها در این مناطق رابطه متقابلی با مؤلفه های اقتصادی-اجتماعی افراد دارد. از این رو دست یابی به منابع اقتصادی و ارزش های اجتماعی از یک سو و وجود ساختارهای اجتماعی اقتصادی از سوی دیگر، موجبات ارتقای تاب آوری در سکونتگاه های غیررسمی و به تبع آن، تاب آوری اجتماعی را فراهم خواهد کرد. تحقق این شاخص ها تأثیر قابل توجهی بر افزایش اعتمادبه نفس افراد، توانایی حل مشکلات در مواقع بحرانی و خلق راه حل های مختلف و بهبود خودکارآمدی آن ها می گذارد. همچنین ، برنامه ریزی مناسب در ابعاد فردی و اجتماعی سکونتگاه های غیررسمی می تواند با توانمند ساختن آن ها موجبات ارتقای تاب آوری افراد در برابر مشکلات و بحرآن ها، ارتقای کارایی فردی، کاهش استرس و اضطراب در مواقع بروز سوانح و افزایش روحیه مشارکتی برای غلبه بر مسائل مختلف شود. نتیجه گیریاین مطالعه موارد زیر را توصیه می کند و سپس به شرح زیر نتیجه گیری می کند: ۱. دولت باید به فکر استحکام ساختمان و طرح های مسکن در سکونتگاه های غیر رسمی شهر تبریز باشد. تا جمعیت زیاد شهروندان کم درآمد را در خود جای دهد. ۲. مدیریت محلی باید رویکرد طراحی جامع را تا حد ممکن اتخاذ کند، دولت محلی باید مردم ( شهروندان) را به خوبی آموزش دهد و آگاهی و حساسیت بهتری نسبت به آنچه که در حال حاضر در محل زندگی شان وجود دارد، ایجاد کند. همچنین، نقش و مزایای مردم ( شهروندان) و دولت باید به وضوح برای دستیابی به طراحی جامع و موفقیت پروژه های آغاز شده در رابطه با سکونتگاه های غیررسمی شهر تبریز بیان شود. ۳. همچنین، سیاست های موجود در زمینه معیارها برای دستیابی به برخی از مقررات مسکن عمومی دولت باید با انجمن مشارکت شهروندان (سکونتگاه های غیررسمی) بررسی شود. این وضعیت از نظر افراد مصاحبه شده مسخره به نظر می رسد و حتی به عنوان بخشی از منشأ بدنامی فرض می شود، زیرا مردم بر این باورند که برای رسیدن به چنین معیارهایی باید واقعاً شخص باید فقیر باشد. بنابراین، شرط تخصیص نباید طوری ارائه یا ایجاد شود که بی عدالتی به وجود آورد. ۴. آموزش عمومی و روشنگری نیز باید برای اجتناب از بدنام کردن اشغالگران مسکن عمومی در سکونتگاه های غیررسمی شهر تبریز انجام شود. ۵. اصلاحات سیاست اقتصادی نیز باید برای تشویق توسعه اقتصادی برابر یا حداقل کاهش شکاف بین غنی و فقیر به عنوان محصولات اقتصادی کشور انجام شود.
۱۰.
مقدمه: آموزش یکی از حوزه های مورد توجه در شهرهای هوشمند است و در این زمینه آموزش هوشمند اصطلاحی است که به آموزش ارائه شده توسط شهرهای هوشمند اطلاق می شود. آموزش هوشمند، که به لطف اینترنت اشیا (IoT) و هوش مصنوعی (AI) امکان پذیر است، گام بزرگی به جلو در زمینه مدام در حال تغییرِ آموزش است. این به طور کامل نحوه یادگیری شهروندان در این عصر دیجیتال را تغییر خواهد داد. آموزش هوشمند بخشی از فناوری است که می تواند روش یادگیری ما را تغییر دهد که روشی کاملاً جدید برای آموزش است. با توجه به اهمیت هوشمندسازی شهرهای امروزی و نقش مؤلفه های آموزشی در تحقق این نوع از شهر، هدف از تحقیق سنجش شکل گیری شهر هوشمند اردبیل برمبنای شهر آموزش دهنده در شهر اردبیل است. شهر اردبیل شهر بزرگ استان اردبیل است که بر اساس اطلاعات سرشماری مرکز آمار ایران در سال 1400، 590286 نفر جمعیت داشته و طی دوره 60 ساله (1340 1400) شاهد 8 برابر شدن جمعیت خود بوده است . این شهر با توجه به نقش خود در سلسله مراتب شهرها نیازمند برنامه ریزی در ابعاد مختلف به ویژه هوشمندسازی شهر است تا ضمن ارتقای کیفیت زندگی و دست یابی به توسعه پایدار، و جلوگیری از پیچیده تر شدن مشکلات زندگی مردم و همچنین، مانع از مهاجرت ساکنان شهرهای کوچک و میانی شود. از طرفی، ضروری است با تأکید بر شاخص های آموزشی و یادگیری اجتماعی در محیط شهر از جانب مدیران و مسئولان ، شهری ظرفیت دانش و پذیرش شاخص های شهر هوشمند توسط شهروندان را توسعه بخشید. سؤال اصلی پژوهش این است که در پذیرش شهر هوشمند آموزش دهنده اردبیل کدام عامل تأثیر بیشتری نسبت به بقیه عوامل داشته است؟ مواد و روش هاتحقیق حاضر به صورت توصیفی تحلیلی از یک رویکرد تحقیق کمی استفاده می کند. روش نمونه گیری به صورت گلوله برفی و هدفمند و نظامند است. جمع آوری داده ها به صورت اسنادی و با پرسشگری از 35 نفر از خبرگان متخصص در حوزه شهرسازی و معماری به صورت نظام مند انجام شد. درخور یادآوری است در تحقیقات خبره محور در انتخاب حجم نمونه محدودیت انتخاب وجود ندارد و اصولاً بین 8-50 نفر انتخاب می شوند، سؤالات براساس مقیاس پنج گزینه ای طیف لیکرت اندازه گیری شدند که با توجه به مطالب مبانی نظری تدوین شده بودند. تجزیه و تحلیل اطلاعات با استفاده از روش معادلات ساختاری مربعی حداقل جزئی با استفاده از نرم افزار SPSS و SMARTPLS انجام شد چون استفاده ساختاری مربعی حداقل جزئی بهترین روش برای تحقیقات با متغیرهای کمتر از 50 آیتم است و در این تحقیق هم چون شاخص ها کمتر از 50 است از این روش معادلات ساختاری استفاده شد. از این رو، در این مطالعه از تحلیل های توصیفی تحلیلی و استنباطی برای آنالیز داده های تحقیق استفاده شد.یافته هابراساس نتایج تحقیق در بین متغیرهای مؤثر بر شهر هوشمند آموزش دهنده اردبیل، عامل امکانات آموزشی با بار عاملی (0/812) بیشترین اثرگذاری داشته است. بعد از آن به ترتیب عامل آموزش شهروندان با بار عاملی (0/803)، عامل محیط شهری با بار عاملی (0/795)، و عامل زندگی هوشمند در شهر هوشمند با بار عاملی (0/786)، محیط هوشمند با بار عاملی (0/779)، تحرک هوشمند با بار عاملی (0/718)، دولت هوشمند با بار عاملی (0/681)، مردم هوشمند با بار عاملی (0/617)، اقتصاد هوشمند با بار عاملی (0/573) اثرگذار بوده اند. نتایج حاصل از جدول 3 و شکل 3 اثرات متغیرهای مستقل بر وابسته را با استفاده از آزمون t دو نمونه ای با سطح معنا داری 5% نشان می دهد ( 0/05) . همان طور که مشاهده می شود، تمام t - value ها بالاتر از 1/96 است. علاوه بر این، نتایج حاصل از جدول ۵ مقادیر R2 را نیز نشان می دهد که عبارت اند از: رتبه بندی ضرایب مسیر مختلف متغیرهای مستقل تحقیق، که در آن امکانات آموزشی در شهر هوشمند آموزش دهنده اردبیل دارای قوی ترین اثر 0/709 ( 0/595) و پس از آن، آموزش شهروندان در شهر آموزش دهنده اردبیل با 0/701 ( 0/512) ، بعد آن به ترتیب محیط شهری شهر آموزش دهنده اردبیل با 0/682 ( 0/499) ، مردم هوشمند در رابطه با شهر هوشمند با 0/659 ( 0/433) ، تحرک هوشمند در شهر هوشمند اردبیل 0/439 (193)، زندگی هوشمند اردبیل 0/346 (0/119) یعنی دولت هوشمند در شهر اردبیل با 0/273 (0/075)، محیط هوشمند در اردبیل با 0/240 ( 0/058) ، و در نهایت اقتصاد هوشمند با 0/189 ( 0/036) است. بنابراین، رابطه مسیر فرض شده ( فرضیه 1 - فرضیه 9) از نظر آماری قابل توجه است. چون مقدار R2 بزرگ تر از 0/1 و p - value کمتر از 0/05 است. این مطالعه ابعاد شهر هوشمند آموزش دهنده را شناسایی می کند و مدل پذیرش شهر هوشمند آموزش دهنده را برای ارزیابی طرح شهر هوشمند شهر آموزش دهنده اردبیل توسعه می دهد. نتیجه گیریبا توجه به بررسی های صورت گرفته می توان گفت که از نظر هوشمندسازی، شهر اردبیل در وضعیت مطلوبی نیست و در این راستا به منظور تحقق شهر هوشمند اردبیل به ترتیب اولویت برنامه ریزی در ابعاد مدیریت هوشمند، محیط هوشمند، شهروند هوشمند، اقتصاد هوشمند، تحرک هوشمند و زندگی هوشمند ضروری است. همچنین ، به منظور تحقق شاخص های شهر هوشمند شهر اردبیل، رویکرد آموزش (شهر آموزش دهنده ) می تواند نقش محوری ایفا کند.
۱۱.
مقدمه: شهر به عنوان موجودی زنده، امن ترین زیستگاه برای انسان به شمار می آید که ویژگی ها و مختصات آن از طریق انسان درک می شود. این درک باعث ایجاد رشته های احساسی متعددی میان انسان ها و مکان هایی که در آن ها زندگی می کنند یا از آن ها بازدید می کنند، می شود. دنیای امروز، دنیای تصاویر و تصورات است؛ تصورات و ادراک های دیداری و شنیداری که پیام های زیادی به ذهن مخاطبان ارسال می کند. برندسازی شهری به عنوان راهکاری برای شناخته شدن غنای معماری شهر و ارتقای تاریخ، کیفیت مکان، فرهنگ و سبک زندگی افراد در نظر گرفته می شود. این مفهوم در توسعه سیاست ها و خط مشی های شهری نیز نقش اساسی دارد، زیرا هم زمان به دنبال توسعه اقتصادی و به عنوان مجرایی برای هویت شهر عمل می کند. هر یک از شهرهای ایران با توجه به ظرفیت ها، امکانات و پتانسیل های خاص خود، شهرتی منحصربه فرد دارند که آن ها را از سایر شهرها متمایز می کند. این تمایز گاهی از طریق عناصر و بناهای شاخص و معمارانه در فضای شهری شکل می گیرد. شهرهایی که ویژگی های ممتاز ندارند، در تلاش هستند تا با بازسازی معماری، هویت خود را دوباره تعریف کنند. این مقاله به بررسی و مقایسه اصلی ترین مؤلفه های معماری مؤثر در برندسازی شهری میان شهرهای یزد و رشت می پردازد. بررسی این موضوع در حوزه معماری و شهرسازی ضروری به نظر می رسد. پژوهش حاضر بر آن است تا نخست با سنجش میزان تأثیرگذاری مؤلفه های معماری در حوزه برندسازی شهری، میزان تأثیرگذاری این مؤلفه ها را در دو شهر یزد و رشت به عنوان نمونه از شهرهای ایران که به لحاظ اقلیم، فرهنگ و مقیاس متفاوت هستند بررسی کند. همچنین، این پژوهش در پی یافتن پاسخ به این پرسش است که مؤلفه های معماری چگونه در برندسازی دو شهر یزد و رشت تأثیرگذار است؟مواد و روش هادر این پژوهش محقق در صدد جمع آوری، تحلیل و تفسیر اطلاعاتی است که از طریق مشاهده و مصاحبه به دست می آید . در این راستا از دو رویکرد قیاسی و استقرایی بهره گرفته شده است، زیرا با توجه به سؤالات مطرح شده در پژوهش و اهداف نیاز بود تا مدل نظری و معیارهای استخراج شده از آن بررسی شود. آن بخش از پژوهش که از مفروضات قبلی درباره برندسازی شهری کمک می گیرد رویکرد قیاسی دارد. استدلال استقرایی در پژوهش در بخش مشاهدات است که فارغ از مطالعاتی که در گذشته انجام شده و با بررسی مستقیم معیارها بر نمونه های موردی است، این رویکرد در ارتباط با پارادایم تفسیرگرایی و توصیف کیفی است. روش پژوهش براساس هدف، کاربردی است و مبتنی بر رویکرد روش تحلیل محتوای کیفی است که محقق به دنبال پاسخ به این سؤال است که مؤلفه های معماری چگونه در برندسازی دو شهر یزد و رشت تأثیرگذار است. در راستای رسیدن به هدف، پرسشنامه پنج گانه مقیاس لیکرت برای مقایسه میزان تأثیرگذاری مؤلفه های معماری مؤثر بر برندسازی بین دو شهر یزد و رشت طراحی شد، همچنین در انتخاب نمونه ها از روش تصادفی ساده استفاده شده است.یافته هاپایایی پرسشنامه طراحی شده در پژوهش در نرم افزار SPSS که ابزار تحلیل داده ها نیز بود از طریق آلفای کرونباخ محاسبه شد. از آنجا که در پرسشنامه میزان آلفای کرونباخ بیش از 0/7 به دست آمد، پایایی پرسشنامه ها تأیید می شود. با توجه به روند استراتژی برندسازی شهری و همچنین، جانمایی و تعریف جایگاه مؤلفه های معماری تأثیرگذار بر برندسازی شهری طبق پژوهش انجام شده هریک از ریزمؤلفه های تعریف شده در دو شهر نمونه یزد و رشت بررسی شد و نتایج پرسشنامه مورد بررسی توسط نرم افزار SPSS تحلیل شد. یافته های پژوهش نشان می دهد میان اثرگذاری مؤلفه های معماری مؤثر بر برندسازی دو شهر یزد و رشت در مقایسه مؤلفه هایی مانند رنگ، نمای شهری، بافت کهن شهری، تصویر شهری، مصالح و موقعیت مکانی و پدیده های اجتماعی فرهنگی بین دو شهر یزد و رشت تفاوت وجود دارد. در مقایسه میان دو مؤلفه اقلیم و سیاست گذاری شهری بین دو شهر یزد و رشت تفاوت چشمگیری وجود ندارد.نتیجه گیریامروزه، برندسازی شهری به یک روند جهانی تبدیل شده است که دولت ها به طور فعال آن را دنبال می کنند. شهرها در سرتاسر دنیا به دنبال ارتقای هویت و تصویر خود هستند. این ارتقا به عنوان یک برند، بر پایه این فرضیه استوار است که مردم قبلاً تصوری از آن شهر دارند. تصویر شهر در ذهن افراد از طریق پردازش ادراک و تصاویری که از آن دارند شکل می گیرد و در واقع، مردم تصاویری از شهرهای مورد علاقه خود را از پیش تصور کرده اند. برندسازی شهری نه تنها به ایجاد هویت های شهری کمک کرده، بلکه موجب الهام بخشی برای نوآوری های جدید نیز شده است. به همین دلیل، شهرهای قدیمی با فرهنگ مشخص و ویژگی های معماری قابل شناسایی، محبوب تر از شهرهایی هستند که این ویژگی ها را ندارند. برخی شهرها که فاقد ویژگی های منحصربه فرد هستند، می کوشند تا با بازسازی معماری خود و ایجاد هویت های جدید، موقعیت خود را در صحنه جهانی بهبود بخشند. داشتن برند شهری منحصربه فرد به معنای وجود یک یا چند نشانه است که به کمک آن ها می توان معنا و هویت جدیدی به مکان ها و فضاهای شهری بخشید. نتایج نشان می دهد بافت کهن شهری در یزد به عنوان عامل اصلی تأثیرگذار شناخته شده و در رشت نیز بافت کهن شهری و نمای شهری از اهمیت بالایی برخوردارند، هرچند تأثیرگذاری این عوامل در یزد بیشتر از رشت است. این پژوهش همچنین به تحلیل سایر مؤلفه ها مانند مصالح، اقلیم، رنگ، موقعیت مکانی و پدیده های فرهنگی اجتماعی پرداخته و این نتیجه به دست آمد که مؤلفه فرهنگی اجتماعی در شهر رشت تأثیرگذارتر از شهر یزد است و این نشان می دهد که تفاوت اقلیم، فرهنگ و مقیاس در دو شهر مورد بررسی بر میزان تأثیرگذاری مؤلفه های معماری مؤثر بر برندسازی شهری دو شهر یزد و رشت مؤثر است. بر اساس بررسی جامع ریزمؤلفه های معماری تأثیرگذار بر برندسازی شهری یزد و رشت، نتیجه گرفته شد که تمامی این مؤلفه ها در فرایند برندسازی شهری این دو شهر از طریق معماری نقش دارند، اما میزان تأثیرگذاری هر یک متفاوت است.
۱۲.
مقدمه: انتقال کاربری زمین به معنای تغییرات در مورفولوژی های کاربری اراضی، از جمله مورفولوژی غالب و مورفولوژی مغلوب یک منطقه خاص، طی یک دوره زمانی معین ناشی از تحولات اقتصادی اجتماعی است. در واقع، فرایندی است که انواع مختلف کاربری زمین به صورت فضایی با هم درگیر می شوند و بین عوامل طبیعی و توسعه اجتماعی اقتصادی، تعامل پیچیده ای شکل می گیرد و دولت های چندسطحی سعی می کنند با تغییر مورفولوژی کاربری زمین، تضادها و تعارضات نوظهور که عمدتاً ناشی از تغییر عرضه و تقاضای انواع کاربری زمین است را کاهش دهند تا به فعالیت های مختلف انسانی پاسخ گو باشند. هدف اصلی این پژوهش، بررسی فرایند، روند و جهت انتقال کاربری زمین در منطقه کلان شهری تهران است. تحقیق حاضر به دنبال شناسایی نیروهای محرک انتقال کاربری زمین منطقه کلان شهری تهران و میزان اثرگذاری عوامل بر تغییرات طولانی مدت در ساختار و عملکرد کاربری زمین در منطقه کلان شهری تهران است.مواد و روش هابراساس اهداف پژوهش، تحقیق حاضر ماهیتی توصیفی تحلیلی دارد. پارادایم به کارگرفته شده کمی گرا است. به دلیل استفاده از داده های عددی، تحلیل های آماری، به کارگیری متغیرهای وابسته و مستقل و وابستگی تحقیق به منطق استقرایی در جهت شناسایی، توصیف و تبین انتقال کاربری زمین، از پارادایم کمی گرا استفاده شده است. از نظر بازه زمانی، پژوهش از نوع مطالعات طولی است، چراکه کاربری زمین را در دو بازه زمانی حال و گذشته بررسی کرده است. روش جمع آوری داده های مورد نیاز تحقیق حاضر، کتابخانه ای و مطالعه اسناد است. برای جمع آوری داده های مورد نیاز برای بررسی میزان انتقال کاربری زمین و متغیرهای تأثیرگذار بر انتقال کاربری زمین در منطقه کلان شهری تهران از داده های مرکز آمار، اسناد فرادست و تصاویر ماهواره ای استفاده شده است. برای بررسی روند و جهت انتقال کاربری زمین از ماتریس انتقال کاربری زمین بهره گرفته شد که با نرم افزار TerrSet نقشه انواع انتقال استخراج و از طریق نرم افزار GIS نقشه های مورد نظر تهیه شد. در راستای شناسایی عوامل مؤثر بر انتقال کاربری زمین در این منطقه از مدل سازی رگرسیون وزن دار جغرافیایی (GWR)، حداقل مربعات معمولی (OLS)، مدل رگرسیون لجستیک در محیط نرم افزارهای GIS و TerrSet استفاده شد.یافته هاطی 20 سال اخیر، منطقه کلان شهری تهران تحت تأثیر نیروی محرکه رشد جمعیت و افزایش نرخ شهرنشینی و به تبع آن، افزایش فعالیت های انسانی، رشد و توسعه سریع اقتصادی قرار گرفته است. فرایندی که انتقال کاربری زمین در منطقه کلان شهری تهران طی کرده است ابتدا روندی کاهشی برای اراضی کشاورزی، جنگل و مرتع و روندی افزایشی برای زمین های ساخته شده و پهنه های آبی است. روند کاهشی اراضی کشاورزی در مرکز و شمال شرقی منطقه، روند کاهشی مراتع در نیمه غربی و جنوب منطقه و روند کاهشی جنگل در جنوب شرقی منطقه است که جهت انتقال از اراضی کشاورزی، جنگل و مرتع به زمین های ساخته شده است. در ارتباط با شدت انتقال می توان گفت که در بیشتر نواحی روندی طولانی مدت و فعال را نشان داده که در بیشتر شهرستان ها شدت انتقال از اراضی کشاورزی، جنگل و مرتع به اراضی ساخته شده فعال است و تنها در شهرستان های فردیس، ورامین، ری، طالقان، اسلامشهر، دماوند، پردیس و شمیرانات شدت انتقال در اراضی کشاورزی فعال است. همچنین، بررسی ها نشان داد مناطق فعال در افزایش مراتع در شهرستان های فردیس، ورامین، اسلامشهر و ری مشاهده شده است. تغییرات فضایی تراکم جمعیت، بیشترین اثر مثبت را بر انتقال کاربری زمین در منطقه کلان شهری تهران داشته است. متغیر تأثیرگذار دیگر، شیب منطقه است که به عنوان عامل کلیدی و بازدارنده از عوامل طبیعی محسوب می شود و در نواحی مرکزی، شمال غربی و جنوب شرقی که شیب مناسبی در منطقه کلان شهری تهران دارد تاثیر بیشتری بر انتقال کاربری زمین گذاشته است.نتیجه گیریاز نتایج بررسی ویژگی های انتقال کاربری زمین در منطقه کلان شهری تهران چنین حاصل شد که مورفولوژی کاربری زمین در منطقه کلان شهری تهران دچار تغییر و تحولاتی طی دوره 20ساله شده است که پدیده انتقال زمین های کشاورزی، مرتع و جنگل به زمین های ساخته شده شکل گرفته است که می توان آن را ناشی از سیاست ها و برنامه ریزی نادرست کاربری زمین در سطوح چندگانه دانست که نتوانسته اند میان عرضه و تقاضا تعادل برقرار سازند. فرایندی که انتقال کاربری زمین در منطقه کلان شهری تهران طی کرده است به این صورت بوده که منطقه کلان شهری تهران شاهد تغییرات کمی، تحولات ساختاری و نحوه پراکنش کاربری های کشاورزی، مراتع، جنگل و زمین های ساخته شده و بایر در فضا بوده است. این منطقه با روند کاهشی زمین های کشاورزی، مرتع و جنگل و روند افزایشی زمین های ساخته شده اعم از زمین های شهری و صنعتی مواجه شده که ناشی از افزایش تقاضا است. در منطقه کلان شهری تهران برای انتقال از زمین های کشاورزی، مرتع و جنگل به زمین های ساخته شده و بایر بوده است، به گونه ای که رابطه میان انتقال زمین های کشاورزی، مرتع و جنگل در منطقه کلان شهری تهران در بازه زمانی با انتقال زمین های ساخته شده و بایر از نوع رابطه دوسویه و مثبت است.در نهایت، عوامل و نیروهای محرکه انتقال کاربری زمین در منطقه کلان شهری تهران را با استفاده از مدل رگرسیون لجستیک و حداقل مربعات معمولی و رگرسیون وزن دار جغرافیایی پرداخته شد. در مدل لجستیک از میان 10 متغیر مستقل به ترتیب فاصله از مراکز روستایی با ضریب تأثیر 4/207، فاصله از زمین های ساخته شده با ضریب تأثیر 1/205، شیب با ضریب تأثیر 3/001- و تولید ناخالص داخلی با ضریب تأثیر 0/9175 بیشترین تأثیر را بر انتقال کاربری زمین در منطقه کلان شهری تهران داشته اند. در مدل حداقل مربعات معمولی تراکم جمعیتی به عنوان یک عامل اجتماعی در منطقه کلان شهری تهران دارای ارتباطی مستقیم و قوی با انتقال کاربری زمین است. پس از آن، شیب و ارتفاع به عنوان عوامل و نیروهای محرکه طبیعی دارای ارتباطی قوی، اما منفی با انتقال کاربری زمین در منطقه کلان شهری تهران دارند. با پیاده سازی مدل رگرسیون وزن دار جغرافیایی متغیرهای تراکم جمعیت، فاصله از زمین های ساخته شده، فاصله از مراکز روستایی و شیب منطقه قدرت بیشتری در انتقال کاربری زمین در منطقه کلان شهری تهران داشته است. در مجموع، برای حل معضلات موجود در حوزه انتقال کاربری زمین باید سیاست های زمین از بعد کمی به بعد کیفی تغییر کند و دولت این موضوع را بیش از پیش جدی بگیرد تا از منابع طبیعی و زمین های باارزش حفاظت شود. علاوه بر این، باید به منافع عمومی توجه بیشتری شود و یک سیستم شفاف اطلاعات کاربری زمین و نظارت عمومی بر سیاست گذاری ها تعبیه شود. همچنین، برای کاهش بیش از حد انتقال زمین های کشاورزی به زمین های ساخته شده شهری و صنعتی باید بین زمین های اکولوژیکی و زمین های زراعی با زمین های ساخته شده، تناسب ایجاد شود و تخصیص فضا به صورت بهینه صورت پذیرد. در کنار این، می توان به ترویج کشاورزی مدرن، توسعه درون زا و افزایش کارایی تولید کشاورزی مبادرت کرد. در نهایت از طریق تثبیت، بهره برداری، احیا، اصلاح و حفاظت از زمین های کشاورزی، جنگل و مراتع، به یکپارچه سازی انواع کاربری زمین در منطقه کلان شهری تهران اقدام لازم انجام گیرد.در پاسخ به اثرات منفی انتقال کاربری زمین در منطقه کلان شهری تهران بر توسعه اقتصادی روستایی، می توان فرصت های شغلی اضافی و فعالیت های حمایتی معیشتی ایجاد کرد تا وابستگی به منابع طبیعی به حداقل برسد. می توان از طریق برنامه ریزی کاربری اراضی روستایی و فناوری های پیشرفته، تولید اقتصادی انبوهی را شکل داد تا از انتقال زمین های کشاورزی و خرد کردن این اراضی جلوگیری کرد و فشار حاکم بر زمین را کاهش داد و کارایی زمین ها و منابع طبیعی را بهبود بخشید.
۱۳.
مقدمه: شهر هوشمند شهری است که فناوری های مدرن را برای خدمات خودکار و کارآمد یکپارچه می سازد تا سبک و کیفیت زندگی شهروندان را بهبود بخشد. در حالی که سه جنبه مهم شهر هوشمند شاملِ عوامل نهادی، عوامل فناوری و عوامل انسانی است، در ادغام یکپارچه این سه عامل است که شش مؤلفه اصلی شهر هوشمند تحت عناوین اقتصاد هوشمند، مردم هوشمند، حکمروایی هوشمند، زندگی هوشمند، پویایی هوشمند و محیط زیست هوشمند شکل می گیرد. این شش مؤلفه ابزار کارآمد کردن دولت در لوایِ مدیریت و حکمروایی شایسته است. از نظر تاریخی، توسعه شهری نشان می دهد هوشمندی یک شهر نه تنها به عوامل فناوری نوآورانه متکی است، بلکه مهم تر از آن به مدیریت و هماهنگی هوشمندانه حوزه های مختلف شهری و بازیگران شهری متکی است. حکمروایی هوشمند در میان سایر محورهای شهر هوشمند از یک سو به دلیل نقش بارزی که در امر سیاست گذاری، برنامه ریزی، جلب مشارکت عمومی و تأمین و ارائه خدمات عمومی به عهده داشته و از سوی دیگر به واسطه نقش مهمی که در شکل گیری بنیان های اصلی شهر هوشمند دارد از اهمیت بالایی برخوردار است. این اهمیت تا جایی است که به نظر برخی صاحب نظران، شهرهای هوشمند با حاکمیت هوشمند آغاز می شوند. مدیران شهری باید بدانند که فناوری به خودی خود شهری را هوشمندتر نخواهد کرد، بلکه ساخت شهر هوشمند نیازمند درک سیاسی از فناوری ست. از این رو نتیجه می گیریم که هوشمندسازی شهر به دلیل پتانسیل بالا ضرورت به کارگیری آن کاملاً احساس می شود و باعث کارآمدی در حکمروایی می شود زیرا مبنای آن مشارکت هوشمند شهروندان از درگاه فناوری های اطلاعات و ارتباطات شکل می گیرد. هوشمندسازی شهرها به مقامات شهرها امکان تعامل مستقیم با جامعه و زیرساخت های شهری را می دهد و این موضوع می تواند رویه مدیریت اثربخشی را رقم زند که باعث کاهش فساد اداری، نظارت درست، امکان پاسخ دهی های آنی به چالش ها، جلوگیری از هدررفت منابع و غیره را میسر کند که می تواند به کارآمدی در حکمروایی و جلب اعتماد در شهروندان منجر شود. باید به این نکته توجه داشت که این شیوه اداره شهرهای کشور یک فرایند است و نه یک پروژه، هدف و مقصد نهایی. مطالعه حاضر تأکید بر حکمروایی کارآمد بر مبنای هوشمندسازی شهر است. بنابراین، هدف پژوهش حاضر ارائه راهبردهای کلان تحقق چشم انداز نقش هوشمندسازی شهر در حکمروایی کارآمد از دید شهروندان تهرانی است. سؤال اصلی در این پژوهش آن است که هوشمندسازی شهر در حکمروایی کارآمد از نظر شهروندان چه تأثیری دارد.
مواد و روش هااین تحقیق با استفاده از روش گراندد تئوری اشتراوس و کوربین با محوریت کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری انتخابی و با استفاده از مصاحبه های عمیق و نیمه ساختاریافته با ۱۹ نفر از شهروندان تهرانی با نمونه گیری به روش نظری بوده است. 14 کد گزینشی در پنج دسته شرایط علّی، راهبردها، مداخله گر، زمینه ای و پیامدها و 133 کد محوری و 668 کد باز از مجموع مصاحبه ها استخراج شد و پدیده محوری در این پژوهش «هوشمندسازی شهر تهران» است. محقق از مصاحبه شماره 16 به اشباع نظری رسید، اما برای اطمینان بیشتر مصاحبه را تا نفر 19 ادامه داد. تحلیل داده ها و کدگذاری با نرم افزار مکس کیودا 2020 است. برای ارزیابی معیارهای کیفیت معیار مقبولیت، قابلیت تأیید، قابلیت اعتماد و معیار انتقال پذیری انجام شد.
یافته هاهوشمندسازی شهر به عنوان پدیده محوری در این پژوهش فرایندی است که با استفاده از فناوری های نوین مانند اینترنت اشیا، هوش مصنوعی، تحلیل داده ها و سیستم های اطلاعات جغرافیایی به منظور بهبود کیفیت زندگی شهروندان، بهره وری منابع، حفظ محیط زیست و تسهیل ارتباطات در شهرها انجام می شود. شرایط علّی در این پژوهش ضعف در مدیریت شهر و عدم یکپارچگی بین سازمان ها، مشکلات اقتصادی و کمبود منابع مالی، مشکلات اجتماعی و زیست محیطی شهری و عقب ماندگی از استانداردهای جهانی است. مفهوم ضعف در مدیریت شهر و عدم یکپارچگی بین سازمان ها شامل فرهنگ و ساختار عقب مانده از تکنولوژی، عدم مدیریت واحد شهری، مشکلات سیاسی و اجتماعی در سطح مدیریتی جامعه، نبود استراتژی های جامع در اداره شهر، عدم آمادگی مدیریت شهر در بحران بلایای طبیعی و منسوخ شدن مدیریت سنتی است. مفهوم مشکلات اقتصادی و کمبود منابع مالی شامل تحریم، کسری بودجه در منابع دولتی و کمبود سرمایه گذاری بخش غیردولتی است. مفهوم مشکلات اجتماعی و زیست محیطی شامل مشکلات زیست محیطی و کمبود منابع، عدم تناسب زیرساخت شهری با جمعیت و عدم مناسب سازی معابر، تغییر وضعیت آسیب های اجتماعی و افزایش آنومی اجتماعی است. عقب ماندگی از استانداردهای جهانی به معنای عدم تطابق و پیروی از استانداردها، مقررات و رویکردهای بین المللی است که در زمینه های مختلفی از جمله فناوری، محیط زیست، اقتصاد و اجتماعی وجود دارند. این عقب ماندگی می تواند باعث کاهش رقابت پذیری، عقب ماندگی و محدودیت همکاری بین المللی شود.راهبردها در این پژوهش شامل بسترسازی برای هوشمندسازی، پیاده سازی مدیریت دانش، ایجاد بستر تأمین مالی و بهره گیری از فناوری نوین است. بسترسازی برای هوشمندسازی ایجاد، بازنگری و اطلاع رسانی قوانین، بهره گیری از سرمایه انسانی و بسترسازی زیرساختی و سخت افزاری است. مدیریت دانش به اشتراک گذاری دانش و تجربیات بین اعضای سازمان و در سطح کلان شهر کمک می کند. این اشتراک دانش باعث افزایش همکاری و هماهنگی بین اعضا و در نهایت سازمان ها می شود و بهبود فرایندها و اتخاذ تصمیمات بهتر را تسهیل می کند. ایجاد بستر تأمین مالی هم در داخل و هم از خارج از دیگر راهبردهای تحقق هوشمندسازی در شهر تهران است. بهره گیری از فناوری نوین شامل آموزش های نوین با ابزار نوین و بهره گیری از ابزارهای نوین است.نگرانی امنیتی و حریم خصوصی و سیستم مدیریت ناکارآمد از عوامل مداخله گر در این پژوهش است. نگرانی امنیتی و حریم خصوصی شامل آسیب هک شدن اطلاعات شخصی افراد و نشت اطلاعات، رصد کردن رفتار شهروند توسط دولت از طریق ابزارهای دیجیتال که باعث ایجاد اعتماد کمتر و ترجیح اپلیکیشن های خارجی نسبت به داخلی ست از دیگر مصادیق این امر است. سیستم مدیریت ناکارآمد به معنای پایین بودن دغدغه مندی و مسئولیت پذیری مدیران در حل مشکلات شهری، تمرکز امکانات در شهر تهران، توجه کم مدیران به اخلاق مداری، عدم نیازسنجی قبل برنامه و پاسخ نامناسب به مسائل موجود، ترجیح اپلیکیشن خارجی به داخلی، عدم استمرار در برنامه ریزی و نظارت دولت، عدم شایسته سالاری و ضعف استفاده از نخبگان و خلاقیت شهروندان است.شرایط زمینه ای در این پژوهش شامل حکمرانی مطلوب و یکپارچه و ارتباطات فرامرزی است. حکمرانی مطلوب و یکپارچه در شهر هوشمند به معنای داشتن یک سیستم مدیریتی که اطمینان حاصل کند تمامی ارگان ها و بوم های مرتبط با توسعه شهر هوشمند، به صورت هماهنگ و همسو عمل کنند. مؤلفه ها و شاخص های حکمرانی مطلوب در یک شهر شامل شفافیت، مشارکت شهروندی، هماهنگی، انعطاف پذیری، کارایی و اثربخشی، پایداری و نوآوری است. ارتباطات فرامرزی شامل تبادل داده ها، تجارت، همکاری های فنی و فرهنگی بیشتر بین شهرها و کشورها می شود. اشتراک تجارب و دانش، همکاری در پروژه های مشترک و جذب سرمایه گذاری خارجی از مزایای ارتباطات فرامرزی است. پیامدهای هوشمندسازی در این پژوهش شامل پیامدهای مثبت و منفی است. پیامدهای مثبت هم در ابعاد اجتماعی (همگرایی اطلاعات شهری، افزایش فرصت های شغلی، افزایش امنیت اجتماعی، افزایش سرمایه اجتماعی، کاهش مشکلات شهری، توسعه پایدار شهر و ایجاد مدیریت یکپارچه) هم در ابعاد فردی (سهولت دسترسی به خدمات شهری، توسعه شبکه ارتباطی، افزایش کیفیت زندگی فردی، امکان پیشرفت اجتماعی و سهولت دسترسی به دانش) است. پیامدهای منفی هم شامل تبعات اجتماعی (وابستگی مفرط ساختارهای کشور به فناوری، حذف برخی مشاغل و از بین رفتن سنت ها) و هم تبعات فردی (ایجاد آسیب های نوپدید، کم تحرکی و مشکلات جسمی و کاهش مهارت های نرم و افزایش اختلالات روان شناختی) است.
نتیجه گیریهوشمندسازی در حکمروایی شهری نقش مهمی در توسعه پایدار و بهبود کیفیت زندگی شهروندان دارد. این مفهوم، با استفاده از فناوری های اطلاعات و ارتباطات، به منظور بهبود مدیریت شهری، افزایش شفافیت، مشارکت شهروندان و بهینه سازی منابع شهری شکل می گیرد. پس به طور کلی می توان نتیجه گرفت که حکمروایی کارآمد در بستر هوشمندسازی می تواند باعث ترویج شفافیت و مشارکت بیشتر شهروندان در تصمیم گیری ها و اجرای برنامه ها، کاهش بروکراسی با ساده سازی فرایندها، بهبود ارتباطات و تنظیم مقررات مناسب در حوزه مدیریت شهری می شود. از دیگر دستاوردهای آن، توسعه خدمات الکترونیک شهری و کاهش هزینه ها، مدیریت ترافیک و حمل ونقل هوشمند، کاهش ترافیک، بهبود ایمنی و کارآمدی حمل ونقل عمومی، مدیریت پسماندها، مدیریت و هوشمندسازی شبکه های انرژی، مدیریت منابع آبی و جلوگیری از هدررفت منابع آبی، مدیریت بهره وری، تصمیم گیری مبتنی بر اطلاعات از جمله ارائه داده ها و آمارهای دقیق و به روز به حکمرانان و افزایش کیفیت تصمیم گیری و اجرای سیاست ها، بهبود خدمات عمومی است که می تواند به افزایش پاسخ گویی، تصمیمات به موقع و مناسب و شفافیت در اداره شهر منجر شود. برای هموار کردن این مسیر نیاز به ترویج آگاهی شهروندان از جمله برگزاری دوره های آموزشی و کارگاه ها برای آگاهی بخشی به شهروندان در مورد مفاهیم هوشمندسازی، تشویق به مشارکت شهروندان و ایجاد فرصت های مشارکت شهروندان در تصمیم گیری های مرتبط با شهر، ایجاد پلتفرم های الکترونیکی برای دریافت نظرات و پیشنهادهای شهروندان، توسعه پروژه های هوشمندسازی و اطلاع رسانی در خصوص آن، تحقیق و پژوهش و ایجاد پایگاه داده های ملی از راهکارهای اثرگذار در این مسیر است.
۱۴.
مقدمه: در چند ده ساله اخیر، گسترش وسایل نقلیه، فضا و معابر شهری، طراحی و برنامه ریزی شهری را از حالت انسان محور بودن و به خصوص ویژگی های ایرانی اسلامی، فاصله داده و در نتیجه، از تعاملات اجتماعی و فرهنگی و ارزش های فضاهای شهری کم کرده است. تداوم چنین جریانی باعث شده زندگی شهری فضاها و تمدن آن و به دنبال آن، کیفیت فضاهای شهر با آسیب روبه رو شود. بنابراین، سطح زندگی شهری و مدنی زمانی به اوج خود می رسد که حضور ساکنان شهری در فضاهای همگانی ضمن آسایش، موجب کسب دانش و ارتقای معنوی و تعالی روح و فرهنگ جمعی آن ها، که تابعی از ارزش ها و اعتقادات مذهبی، تاریخ و فرهنگ اسلامی است در فضاهای همگانی شهر شود [11]. پیاده راه ها، محل حضور همه ساکنان شهری و مشارکت در زندگی اجتماعی است. به همین دلیل، وجود آن ها در شهرها به ارتقای تصویرسازی ذهنیتی مردم از شهر کمک می کند. لذا فلسفه وجودی پیاده راه ها فقط عمل نمودهای فیزیکی و ارتباطی نیست، بلکه تقویت و تثبیت بعضی مسائل اقتصادی و گسترش تعاملات اجتماعی فرهنگی و ایجاد، مقیاس انسانی و کاربری ها در فضای همگانی است [11]. در شهرهای ایرانی اسلامی به علت غلبه جهان بینی اسلامی، محرمیت افراد در فضاهای خصوصی و نیمه خصوصی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در واقع، محرمیت به عنوان حق شخصی افراد بوده و القاکننده مفاهیمی مانند فضا، حریم، قلمرو و حوزه نفوذ است. در شرایط مطلوب، شبکه ای از سلسله مراتب محرمیت، فضای شهری را در بر می گیرد. این سلسله مراتب از واحدهای مسکونی به عنوان محرم ترین و خصوصی ترین فضا شروع شده و به همگانی ترین فضای مرکزی شهر ختم می شود [12]. به همین دلیل، در شهرهای ایرانی اسلامی برای از بین بردن انزواگزینی، به ایجاد ارتباط اجتماعی اهمیت خاصی داده می شود. در حقیقت، این فضاها بخشی از فضاهای باز و همگانی شهرها هستند که زندگی جمعی در آن ها در جریان است. همه مردم اجازه دسترسی به این فضاها را دارند، و تعامل و تقابل اجتماعی از مهم ترین مشخصه های آن است. ایجاد آرامش، سرگرمی، فراهم آوردن ارتباط، زمینه معاشرت و امکان تردد از دیگر عملکردهای فضاهای همگانی شهری است. وجود این فضاها برای پیشگیری از درماندگی، افسردگی، گوشه گیری و خشونت بسیار مؤثر و ضروری است. به این ترتیب، این فضاها می توانند موقعیتی برای رشد خلاقیت به وجود آورند و محیطی سازنده در یک مجموعه شهری باشند [2].شهرسازی شهرهای امروزی فاقد اصول و ارزش های معنوی و اعتقادی و همچنین ویژگی ها و مشخصه های بومی و محلی هستند. فقدان معیارهای مبتنی بر مبانی نظری برآمده از فرهنگ اسلامی ایرانی در همه عناصر و اجزای شهر غالب و چیره شده است [13]. ازجمله مسائلی که در فضاسازی زندگی اجتماعی مورد تأکید قرآن کریم و حدیث قرار گرفته ظواهری است که برانگیزنده یاد خدا باشد.هدف این پژوهش، بررسی عوامل مؤثر بر ارتقای کیفیت فضاهای پیاده رو با تأکید بر شهرهای ایرانی اسلامی شهر بهبهان از دیدگاه ساکنان و پاسخ گویی به سؤال زیر است. 1- شاخص های مؤثر در برنامه ریزی، طراحی و مدیریت خیابان شهری با توجه به آموز های اسلامی و فرهنگ ایرانی چیست؟بنابراین پژوهش حاضر در صدد آن است که با ملاحظه وضعیت پارامترهای مؤثر بر ارتقای کیفیت فضاهای پیاده رو، به عنوان مؤلفه های پژوهش با نگرشی سیستمی به ارزیابی و تحلیل عوامل مؤثر بر تقویت پیاده رو با نگرش ایرانی اسلامی را در شهر بهبهان مشخص سازد.مواد و روش هاپژوهش حاضر به دلیل تحلیل و بررسی عوامل مؤثر بر ارتقای کیفیت فضاهای پیاده رو با تأکید بر شهرهای ایرانی اسلامی شهر بهبهان از دیدگاه ساکنان، کاربردی بوده و رویکرد کلی آن کمی است. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه ای است که با مطالعه پژوهش های صورت گرفته، مبانی نظری تحقیق و نظرسنجی از کارشناسان با 5 شاخص در قالب 30 گویه به صورت طیف پنج گزینه ای لیکرت طراحی شد. نماگرهای مورد بررسی عبارت اند از: 1- تردد و دسترسی (4 گویه)؛ 2- امنیت همگانی و ایمنی تردد (7 گویه)؛ 3- کالبدی- بصری (7 گویه)؛ 4- کارنمودهای اجتماعی کارکردی (7 گویه) و 5- محیط زیست (5 گویه) (جدول 1). برای تجزیه وتحلیل داده ها و اطلاعات از نرم افزارهای SPSS26 و Excell استفاده شد.با توجه به سطح سنجش متغیرها از آزمون های مناسب ازجمله آزمون ضریب همبستگی پیرسون استفاده و... بررسی شده است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه ساکنان شهری و ساکنان شهر بهبهان واقع در استان خوزستان بوده است، بر اساس آمارگیری رسمی نفوس و مسکن سال 1395، جمعیت این شهر معادل 122604 نفر بوده است؛ لذا نمونه آماری این پژوهش بر اساس فرمول کوکران 386 به دست آمد. میزان آلفای محاسبه شده به مقدار 0/814 نمایانگر مطلوبیت پایایی پرسشنامه است.یافته هاغربالگری داده هابرای بررسی مفروضه های آمار پارامتریک، همان گونه که از قبل مشخص شد، داده های پژوهش به صورت فاصله ای اندازه گیری شده است. همچنین، از روش نمونه گیری احتمالاتی برای انتخاب نمونه ها استفاده شده است. از طرف دیگر، با توجه به یافته های جدول 3 می توان گفت که ضرایب کشیدگی و چولگی متغیر پژوهش و ابعاد آن در محدوده 2+ و 2- قرار دارد که نشان می دهد فرض نرمال بودن توزیع نیز رعایت شده است.به دلیل بررسی و تحلیل مؤلفه های پژوهش از روش آماری آزمون تی، استفاده شد. تحلیل ها با استفاده از نرم افزارهای spss26 انجام و میزان سطح معناداری برای آزمون دو دامنه برابر با 0/05 در نظر گرفته شد.نتایج وضعیت شناسی کیفیت فضای پیاده روهای شهر بهبهان نشان می دهد میانگین محاسبه شده نمره آزمودنی ها در فاصله اطمینان 95 درصدی آزمون t و در حد پایین قرار دارد؛ بنابریان می توان نتیجه گرفت که وضعیت سلامت شهری در محدوده مورد مطالعه (شهر بهبهان) در وضعیت مناسب و مطلوب قرار دارد و مثبت است و این یافته در سطح (α=.01) معنادار است.نتیجه گیریپیدایش مشکلات شهرنشینی و در نتیجه، کاهش کیفیت فضاهای شهری، متخصصان امر را به سوی یافتن راهی مناسب برای تعدیل شرایط فضاهای شهری و ارتقای سطح کیفیت آن ها سوق داده است. معماری و شهرسازی شهرهای ایران در گذشته متناسب با فرهنگ مردم، روحیات آنان و اجتماع شهری بود، در حالی که امروزه در طراحی شهری این شاخصه ها به دست فراموشی سپرده شده و بیشتر منافع اقتصادی مورد توجه قرار گرفته است. در نتیجه، خیابان ها و پیاده روهای شهری همچون ویترین شهرها بوده و شخصیت شهرها تا حد زیادی معطوف به وجود آن ها بوده و حتی ممکن است برخی از خیابان ها روی هویت و شخصیت آن شهر تأثیرگذار باشد. در نتیجه، پژوهش حاضر به بررسی و مطالعه شاخصه های کیفیت فضاهای پیاده رو در شهر بهبهان با تأکید بر شهرهای ایرانی اسلامی پرداخته است. نتایج آزمون t (در سطح α=.01) شاخص ها و متغیرهای کیفیت فضاهای پیاده رو در شهر بهبهان نشان می دهد : 1) مؤلفه تردد و دسترسی با ضریب (105/83)؛ 2) مؤلفه امنیت همگانی و ایمنی تردد با ضریب (95/105)؛ 3) مؤلفه کالبدی بصری با ضریب (369/116)؛ 4) مؤلفه کارنمودهای اجتماعی کارکردی با ضریب (335/128) و 5) مؤلفه محیط زیست با ضریب (461/90)، معنادار است. میانگین محاسبه شده نمره آزمودنی ها در فاصله اطمینان 95 درصدی آزمون t و در حد بالای آن قرار دارد؛ و بیانگر آن است که کیفیت فضاهای پیاده رو در شهر بهبهان در وضعیت مطلوب و مناسب قرار دارد.