مطالب مرتبط با کلیدواژه

امر معنوی


۱.

درآمدی بر"داد" به سان مفهوم بنیادین حکمت سیاسی ایرانی (با تاکید بر ابوالقاسم فردوسی)(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
تعداد بازدید : ۱۷۵ تعداد دانلود : ۱۴۵
عدالت دغدغه ای همیشگی است که نظام های سیاسی تحقق آن را آرزوی خود می دانند. همه فرهنگ ها متناسب با میزان فرهیختگی شان به این مسئله بنیادین اقبال کرده اند. فرهنگ چند هزار ساله ایرانی عدالت را در قالب مفهوم "داد" مورد توجه قرار داده و متون کلاسیک ایرانی آن را چنان تصویر کرده اند که ارزش علمی و پژوهشی آن هنوز هم پابرجاست. بدین ترتیب، هدف این مقاله بررسی جایگاه "داد" در سپهر اندیشه ایرانی در قیاس با مفاهیم هم خانواده آن مانند عدالت و انصاف است. این مقاله با روش تفسیری تاریخنگاری اندیشه برآمده از مکتب کمبریج نگاهی نو به این مفهوم با تأکید بر کتاب مهم شاهنامه فردوسی می اندازد و سعی دارد مفهوم “داد” را از منظر اندیشه سیاسی بکاود. با این توضیح که اندیشه سیاسی گونه ای از اندیشه است که بخشی از بلوک های ساختمان گفتمان سیاسی امروز ما(شامل زبان و مفاهیم) را تهیه کرده و بینشی در باره ماهیت زندگی سیاسی ارائه کرده یا مباحثی در توجیه و نقد کنش های سیاسی، نهادهای دولتی و سیاستگذاری عمومی ارائه کرده باشد. یافته مهم این مقاله آن است که “داد” مفهومی دو وجهی است که هم زندگی مادی مردم را مورد توجه قرار می دهد و هم امر معنوی را که به تحکیم رابطه قلبی مردم و زمامدار، رضایت مردمی و در سیاسی ترین شکل آن به مشروعیت مردمی می انجامد. نتیجه مقاله این است که توجه نو به این مفهوم بومی ایرانی و کوشش برای نهادسازی آن می تواند گام مهمی در راستای برجسته سازی مفاهیم اصیل ایرانی است.
۲.

هنر روزنه ای به امر معنوی در تفکر هایدگر

کلیدواژه‌ها: هایدگر امر معنوی هنر تفکر سوبژکتیویسم

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۸۷ تعداد دانلود : ۱۷۱
در جهان جدید، تفکر متافیزیکی، یعنی تفکر مفهومی، گزاره محور، منطق سالار و به منزله ی امری تکنیکی، قابل انتقال و بین الاذهانی، در سراسر کره ی زمین سیطره ای تام یافته است، تا آنجا که بشر متافیزیک زده ی روزگار ما اُنس و آشنایی خویش را با هرگونه معرفت معنوی، غیرعلمی، غیرنظری، غیرعینی و غیرروشمند، که در سنن نظری تاریخی به منزله ی بخشی بنیادی از تجربیات بشری تلقی می شد، از دست داده است. این در حالی است که معرفتِ علمی یعنی شناختِ عینی و روشمند، یگانه صورتِ آگاهی نبوده و تنها بخشی از کل تجربه ی بشری را شکل می دهد. در کنار معرفت علمی، آنچنان که در همه ی سننِ تاریخیِ غیرمتافیزیکی تأکید شده است، معرفت معنوی بخشی بنیادی و اجتناب ناپذیر از تجربیات انسانی را تشکیل می دهد.از منظر هایدگر، سوبژکتیویسم متافیزیکی منجر به «بی خانمانی» انسانِ مدرن شده است. او به منظورِ نقدِ  سوبژکتیویسمِ متافیزیکی و گسست از آن و به قصد نشان دادن اینکه برخلاف تفکر متافیزیکی نه می توان انسان را به یک سوبژه (فاعل شناسای علمی و نظری) تقلیل داد و نه می توان جهان را تنها یک ابژه برای سوبژه جهت شناسایی در نظر گرفت و نه می توان رابطه ی سوبژه ابژه، یعنی رابطه ی نظری و علمی را مهم ترین رابطه و بنیادِ هرگونه رابطه ی میان انسان و جهان دانست، به هنر و تجربه ی هنری ارجاع داده است.این پژوهش می کوشد تا نشان دهد که در اندیشه ی هایدگر، هنرمندان با اجازه دادن به حضور یافتنِ «عدم» در کار هنری، نه تنها صحنه را برای رخدادِ حقیقتِ وجود آماده می کنند، بلکه با آگاه کردن ما به تمایز میان «وجود» و «موجود»، موجب گسست ما از سوبژکتیویسم شده و در نتیجه موجب گشایش روزنه ای به امر معنوی می شوند.