زن در توسعه و سیاست (پژوهش زنان)
زن در توسعه و سیاست دوره 18 تابستان 1399 شماره 2 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
این پژوهش تلاش دارد «زیبایی بدن زنانه» را به منزله یک نظم گفتمانی توصیف کند و به تفسیر گفتمان های حاضر در این عرصه و همچنین سازوکارهای هژمونیک بازنمایی سوژه زن درون هر گفتمان بپردازد. در این راستا، با رویکردی کیفی و در چارچوب روش تحلیل گفتمان، به بسط تحلیلی گفتمان های زیبایی بدن زنانه پرداخته شد. داده های پژوهش با بهره گیری از تکنیک مصاحبه نیمه ساخت یافته در میان 30 نفر از زنانی که به روش نمونه گیری نظری هدفمند انتخاب شدند گردآوری شده است. یافته های پژوهش به تفسیر بدن به عنوان سوژه در سه سطح گفتمان های ورزش، پزشکی و رژیم غذایی منجر شد. مفاهیم ساخت و زنانگی بدن ذیل گفتمان ورزش، استاندارد و اروتیک شدن زیبایی در گفتمان پزشکی و مفاهیم انضباط و شرم بدن ذیل گفتمان رژیم غذایی صورت بندی شده است. تفسیر این سه سطح گفتمانی نشان می دهد که در بالاترین سطح هژمونی گفتمانی، مرد سالاری به منزله گفتمان عینیت یافته وجه هژمونیک دارد و ذهنیت زنان را در راستای مدیریت بدن جهت دهی می کند. این گفتمان با طرح مفهوم «زن ایدئال» به دنبال نفی شکل های دیگر زنانگی بوده و اصولاً گره گاه زیبایی بدن زنانه را در قالب نگاه هژمونیک مردانه به بدن زنانه برساخت می کند.
تحلیل جامعه شناختی راهبردهای مواجهه با موضوع « حجاب» زنان در جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به جایگاه «حجاب» در جهت گیری نیروهای سیاسی و اجتماعی فعال در نهضت ملی کردن صنعت نفت در اواخر دهه 1320 شمسی (1320 1330) اختصاص دارد. دهه 1320 و به ویژه تحولات اواخر این دهه، تحت تأثیر دو دسته روندهای بین المللی و داخلی است: نخست «چرخش استعماری»، و ظهور نظم تازه جهانی پس از جنگ جهانی دوم و نیز بازخیزی اسلامی در نتیجه افول سلطنت های ملی در کشورهای اسلامی؛ و دوم، احیای نیروهای سرکوب شده اجتماعی و سیاسی پس از برکناری رضاخان و بازبینی راهبردهای سیاسی و اجتماعی نیروهای متجدد ملی گرا برای عبور از بحران مشروعیت ناشی از ملی گرایی استبدادی رضاخانی. مقاله نشان خواهد داد که در میانه مناقشات بر سر نفت و انتخابات در تحولات آخر این دهه، چگونه مسئله زنان تحول یافته است و سه راهبرد در میان نیروهای سیاسی و اجتماعی پیرامون موضوع «حجاب» را شرح خواهد داد: راهبرد نادیده انگاری سیاسی حجاب، راهبرد بی اثرسازی اجتماعی حجاب و راهبرد الزامی سازی حداکثری حجاب. در این مقاله، برای استخراج داده، به منابع و مواضع جبهه ملی ایران، حزب توده ایران، جامعه مجاهدین اسلام و جمعیت فداییان اسلام رجوع شده و از منابع دست اول تاریخی و تاریخ شفاهی استفاده شده است.
شایستگیِ فرانیاز و توسعه معناداری در کارکنان زن شاغل در سازمان های دولتی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شایستگیِ فرانیاز نیروی کار پس از بحران اقتصادی در سال 2008 به عنوان دغدغه ای مهم در پژوهش های اجتماعی، اقتصادی و مدیریتی مطرح شد، زیرا پیامدهایی جدی در سطوح کلان، سازمانی و فردی به دنبال داشت. با توجه به تفاوت در میزان فراگیری شایستگیِ فرانیاز، ابعاد و پیامدهای آن در زنان و همچنین تفاوت در جوامع و فرهنگ های مختلف در این زمینه، شایستگیِ فرانیاز زنان، به خصوص در جوامع شرقی، به عنوان یکی از خلأهای پژوهشی در این زمینه مطرح شده است. لذا پژوهش حاضر با انتخاب زنان دارای شایستگیِ فرانیاز، که در سازمان های دولتی ایران شاغل اند، به بررسی عوامل سازمانی که از دیدگاه آنان در کاهش ادراک شایستگیِ فرانیاز و پیامدهای منفی آن مؤثر است، با استفاده از روش داده بنیاد گلیزر می پردازد. نتایج به دست آمده حکایت از محوریت مقوله معناداری شغل در کاهش ادراک شایستگیِ فرانیاز و پیامدهای منفی نگرشی آن دارد. در الگوی استخراح شده معناداری در دو سطح معناداری شغل و معناداری محیط کار در قالب پنج متغیر معرفی می شود که عبارت اند: از تقدیر شغل، آزادی عمل، هدف گذاری و چالش مداوم (عوامل معناداری شغل)، روابط توسعه یافته و تمامیت فردی (عوامل معناداری محیط کار). در پایان، با استفاده از نتایج این پژوهش با محوریت معناداری متغیرهای ادبیات پژوهشی در مورد شایستگیِ فرانیاز تبیین شده است. نتایج حاصل علاوه بر توجه به خلأ پژوهشی درباره شایستگیِ فرانیاز زنان و استفاده از رویکرد کیفی که تا کنون کمتر در این حوزه استفاده شده، سازمان ها را قادر می سازد به رغم همه محدودیت ها، در بهبود شرایط کارکنان زن دارای شایستگیِ فرانیاز خود و استفاده از توانمندی های آنان قدم بردارند.
بررسی فرایند پذیرش موقعیت بحران در مناطق روستایی با تأکید بر نقش زنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در فرایند پذیرش موقعیت بحران، افراد می توانند احساس خوشایندتری را تجربه کنند و در خلق محیط های خانوادگی، شغلی و اجتماعی نقشی برجسته را ایفا کنند. این پژوهش با هدف بررسی فرایند پذیرش موقعیت بحران در مناطق روستایی با تأکید بر نقش زنان انجام گرفت.جامعه آماری پژوهش شامل زنان روستایی بود که پس از زلزله کرمانشاه در روستای خود باقی ماندند و تلاش کردند با شرایط پس از زلزله کنار بیایند. از میان جامعه ذکرشده نمونه گیری به صورت هدفمند تا حد اشباع (12 نفر زن روستایی) ادامه یافت. در این پژوهش، برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش پدیدارشناسی استفاده شد. به این ترتیب که با کمک مصاحبه ساختارنیافته اطلاعات مرتبط با افراد نمونه جمع آوری شدند.فرایند پذیرش موقعیت بحران در زنان روستایی طی شش مرحله و ذیل مضامین اصلی «مواجهه با تهدید (قبل از زلزله)، مواجهه با بحران (بعد از زلزله)، تلاش برای بازسازی زندگی، مرحله استقرار یافتن در شرایط، پیوند با فراز و نشیب های زندگی و مرحله توان افزایی» طبقه بندی شد. این بررسی نشان دهنده فرایندی است که زنان در روستا طی کردند تا به پذیرش موقعیت بحران دست یافتند؛ فرایندی که از ابتدا تا به انتها نیازمند کوشش و تلاش خاصی از سوی زنان با توجه به ویژگی های زنانه خود است.
پاتوق و تولید اجتماعی فضا: مطالعه پدیدارشناسانه زندگی روزمره در پاتوق های زنانه اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی پژوهش حاضر فهم تجربه زیسته و ادراکات فضایی زنان از پاتوق های زنانه و نقش این پاتوق ها در بازتولید ساختار اجتماعی است. به منظور دستیابی به این اهداف، با تکیه بر سنت پدیدارشناسی، مصاحبه و مشاهده به منزله تکنیک های جمع آوری اطلاعات در نظرگرفته شد. در این زمینه، چهار نوع پاتوق زنانه انتخاب شد و از طریق نمونه گیری هدفمند، 27 نفر از زنان پاتوق نشین شهر اصفهان در این پاتوق ها مصاحبه شدند. پژوهش حاضر نشان می دهد که پاتوق نشینی و مصرف مکان هایی نظیر کوچه و جلسات مذهبی می تواند به عنوان ابزاری در جهت بازتولید مناسبات قدیمی زنان در جامعه به کار گرفته شود. در واقع، این دو فضا «بازتولید و استمرار پرکتیس فضایی سنتی» را در خود دارند که به «بازتولید ایدئولوژیکی فضای جمعی» منجر می شود. در مقابل این دو فضا، کافه و محافل شعر و موسیقی به مثابه پاتوق هایی عمل می کنند که در آن ها شکل جدیدی از زیست روزمره تولید می شود که مبتنی بر بازتولید ارزش های مردسالارانه یا استمرار ارزش های سنتی جامعه نیست. چنین پاتوق هایی را می توان «تولید نشانه شناسانه فضای اجتماعی مدرن» دانست که در برخی موارد مانند محافل ادبی و هنری به «تولید فضای روشنفکرانه و مقاومت فرهنگی» منجر می شود.
مقایسه اثربخشی آموزش سرمایه های روان شناختی و فعال سازی رفتاری بر امید در دانشجویان دختر خوابگاه های دانشگاه اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی و مقایسه اثربخشی آموزش سرمایه های روان شناختی و درمان فعال سازی رفتاری بر امید دانشجویان دختر خوابگاه های دانشگاه اصفهان در نیمسال دوم سال تحصیلی 1397 1398 بود. طرح پژوهش نیمه تجربی از نوع پیش آزمون پس آزمون همراه با گروه گواه بود. برای اندازه گیری امید از پرسش نامه امید اشنایدر و همکاران (1991) استفاده شد. روش نمونه گیری داوطلبانه بود. ابتدا روی 45 نفر داوطلب شرکت در تحقیق پیش آزمون اجرا شد. سپس آن ها به طور تصادفی به سه گروه واگذار شدند و از سه گروه، به صورت تصادفی دو گروه به عنوان گروه آزمایشی 1 و 2 و گروه دیگر به منزله گروه گواه در نظر گرفته شد. آن گاه دو گروه آزمایشی به ترتیب تحت درمان فعال سازی رفتاری و آموزش سرمایه های روان شناختی قرارگرفتند، اما گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکرد. پس از اتمام جلسات مداخله، برای هر سه گروه (جمعاً 38 نفر) پس آزمون اجرا شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل کواریانس چند متغیری استفاده شد. نتایج نشان دهنده معنا دار بودن تفاوت نمره های پس آزمون امید مجموع گروه هاست (008 / 0=P). مقایسه زوجی نشان داد که هر دو نوع مداخله آموزش سرمایه های روان شناختی و درمان فعال سازی رفتاری موجب افزایش معنادار امید در مقایسه با گروه گواه شده است (به ترتیب 003 / 0=P و 019 / 0=P)، اما دو گروه آزمایشی از نظر نمره های امید با یکدیگر تفاوت معنا داری نداشتند. از یافته ها چنین نتیجه گرفته می شود که به رغم اینکه درمان فعال سازی رفتاری از روش های سنتی مبتنی بر درمان اختلالات روان شناختی و آموزش سرمایه های روان شناختی از مداخلات مبتنی بر روان شناسی مثبت است، هر دوی این مداخله ها بر متغیر امید تأثیر دارند و می توان از هر دوی آن ها برای افرایش امید استفاده کرد.
موانع نهادی مشارکت سیاسی زنان منطقه بلوچستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دست یابی به توسعه سیاسی، مشارکت سیاسی گروه های اجتماعی جامعه را می طلبد و مشارکت سیاسی زنان در این خصوص اهمیت بالایی دارد. تحقق مشارکت مطلوب زنان در حوزه سیاست در هر جامعه ای با موانع خاص خود مواجه است. بر این اساس، در این پژوهش مشارکت سیاسی زنان منطقه بلوچستان با استفاده از روش های پژوهش کیفی و رویکرد نهادگرایی مورد مطالعه قرار گرفته است. مصاحبه های کیفی با نخبگان بلوچستان مقولات و تم هایی را در اختیار پژوهشگران قرار داد که امکان تبیین وضعیت مشارکت سیاسی زنان این قوم را فراهم کرد. یافته های پژوهش حاضر بیانگر آن است که موانع مشارکت سیاسی زنان منطقه بلوچستان از دو نگاه درخور توجه هستند؛ نگاه نخست متوجه موضع گیری نهادهای رسمی به زنان است و نگاه دوم فرهنگ بلوچ را در نسبت با زنان شرح می دهد. نتایج به دست آمده موانع اصلی را نهادهای غیررسمی یا ناملموس همانند فرهنگ پدر/ مردسالاری و بخشی از باورهای سنتی تعریف می کند؛ باورهایی که از سویی علت خودناباوری زنان در فعالیت های سیاسی است. با وجود این، نهادهای مشارکتی از جمله شوراهای اسلامی شهر و روستا موفق شده اند اثربخشی نفوذ نهادهای غیررسمی را با مرور زمان بر مشارکت سیاسی زنان بلوچ کاهش دهد.