مقالات
حوزه های تخصصی:
از آنجا که در ادبیات و فرهنگ این مرز و بوم، عرفان و تصوف اسلامی بیشترین گستره و حجم را به خود اختصاص داده است، بررسی و تحلیل همه جانبه آن از دربایست هایی است که بر دوش پژوهندگان و ادبای ماست. در این راستا، گونه ای نادر از تبرک، کرامت و شفابخشی از خلال متون عرفانی انتخاب و مورد بررسی قرار گرفت. به کرّات خوانده ایم که پیران عرفانی به سبب قوّت و قدرت باطنی و پرداختن مدام به روح خویش، می توانند در نفوس اشخاص، مریدان حتی اشیا و طبیعت اثرگذار باشند. این تأثیر گاه از راه نگاه و نظر(آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند) و گاه با دعا و توجه قلبی است که غالباً به همّت تعبیر شده است(همّت طلب از باطن پیران سحرخیز) و در مواردی نیز مشایخ تصوف برای تیمن، دست یا انگشت بر سر و روی شخصی می کشیدند. اما نوع نادر و شگفت از تبرک و شفابخشی ـ که موضوع این مقاله است ـ آن بوده که گاه عارف «آب دهان» خود را به دهان مرید یا اندامی که مبتلا به درد و بیماری بوده، می رسانده است و نتایجی شگرف و دیرباور از این «آب دهان» حاصل می شده است. این نوع از تبرّک به ندرت در آثار صوفیه دیده می شود و در متن مقاله به قدر وسع، شواهد آن جمع آوری و تحلیل گردیده است. در این مقاله، کوشیده تا ریشه های تاریخی این نوع از کرامت پیدا شود که نمونه های متعدد در زندگی حضرت رسول(ص) و یک نمونه از حضرت مسیح(ع) نیز در انجیل نشان داده شده است.
مقایسه برخی از جنبه های محتوایی و شکلی غزلیات شمس و معارف بهاء ولد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هرگونه بررسی و شناخت آثار و افکار مولوی بدون توجه به منابع فکری و تحصیلی او جامع نیست. از میان این منابع، آنچه بیشتر جلب نظر می کند، سه مأخذ است: قرآن کریم، شعر و نثر فارسی، و تعلیمات بهاء ولد، پدر او که در کتاب معارف آمده است. در این مقاله به همین منبع سوم توجه شده و مقایسه ای بین محتوای معارف با غزلیات شمس صورت گرفته است. از میان موضوعات مشترک مطرح در هر دو متن، عمدتاً به موضوع هایی پرداخته شده که منشأ قرآنی دارد و از آن طریق، به متون عرفانی دیگر و از آنجا به کتاب معارف و سپس به غزلیات شمس راه یافته است. اگرچه این موضوع ها در غزلیات شمس جامه نظم پوشیده، نوع تفکر و برداشت از آیات و شیوه بیان مطالب، همان گونه است که در کتاب معارف آمده است. از جمله موضوع ها، خالقیتِ و فاعلیتِ خداوند است. دوم منحصر نبودن تسبیح خداوند به انسان است. سوم، آفرینش خداوند بر اساس فضل وکرم و مسئله مترتب برآن یعنی ترک اسباب است. این اشتراک دیدگاه ها همچنین در به کارگیری زبان روزمره و محاوره و سبک موعظه و بیان منبری نیز در هر دو متن قابل تبیین است.
تجلی و احکام آن در عرفان عملی محیی الدین ابن-عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آنچه از نظریه مهم تجلی در عرفان ابن عربی بیشتر مورد تبیین و تشریح قرار گرفته است، بیان مفاهیم و قواعد و کاربردهای این نظریه در عرفان نظری وی است، و اغلب از نقش این مفهوم و قواعد و کاربردهای آن در عرفان عملی غفلت شده است. مقاله پیش رو، عهده دار تبیین این بعد از نظریه «تجلی» در عرفان عملی ابن عربی است. اگر تجلی در عرفان نظری محیی الدین در ظهور مظاهر از مبدأ و رجوع آن ها به او در دو قوس نزول و صعود نقش دارد، اما این مفهوم در عرفان عملی وی عبارت است از تابش نور الهی بر قلب سالک که باعث ترقّی وی در قوس صعود می گردد و کارکردهای متفاوتی با تجلی در عرفان نظری دارد. در این مقاله، ضمن اشاره به این کارکردها به وجه تمایز تجلی از مرادفات آن مانند کشف و شهود، همچنین احکام پنج گانه تجلی در عرفان عملی ابن عربی، و بالاخره اقسام آن از جمله تجلی ذاتی، تجلی صفاتی و تجلی افعالی نیز تلاش جهت حل معضل (پارادوکس) تجلی ذات در عرفان ابن عربی پرداخته می شود.
آیرونی در مقالات شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آیرونی، نوعی شیوه بیانی است که تقریبا معادل اصطلاحات ادبی رایجی همچون تجاهل العارف طنزآمیز، مجاز به علاقه تضاد، مدح شبیه به ذم، ذم شبیه به مدح، کنایه طنزآمیز، طعنه، استهزا و ایهام به کار می رود. به بیان دیگر، نوعی دوگانگی بیانی خلاف انتظار، یا نوعی استنباط خلاف مقصود گوینده است که با عنوان آیرونی از قرن هجدهم به بعد در ادبیات اروپا شایع شده است. اما ریشه لغوی آن به زمان سقراط و یونان باستان و شیوه های بیانی آن حتی به پیش تر از آن برمی گردد، زیرا این شیوه سخن گفتن همواره با زبان همراه بوده است، چنان که در بسیاری از آثار ادبی کلاسیک فارسی نیز نمونه های آن را می توان یافت از جمله در مقالات شمس که دارای زبان وشیوه های بیانی خاصی است، انواع مختلف آیرونی را می توان نشان داد. در واقع شمس برای برجسته کردن کلام خویش، به طور طبیعی و به گونه ای که اصلاً مصنوعی به نظر نمی رسد، از این شیوه به خوبی بهره جسته است. سخن و اندیشه شمس به طور طبیعی آیرونیک است، یعنی نوع اندیشه و شیوه سخن گفتن او به گونه ای است
تنهایی در برخی صوفیانه های شعر فارسی با رویکرد ویژه به شعر سهراب سپهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«تنهایی» از مسائلی است که آدمی همیشه با آن مواجه بوده و در حوزه های مختلفی چون عشق، عرفان و تصوف، روانشناسی، فلسفه و... معنی و مفهومی خاص داشته است. ادبیّات به عنوان تجلّی گاه اندیشه و عواطف انسانی به طرق مختلف به انعکاس این معانی و مفهوم ها پرداخته است. در شعر صوفیانه فارسی که یکی از پربارترین شاخه های ادبیات فارسی است، در دو دوره کلاسیک و معاصر، توجه ویژه ای به این مسئله شده و «تنهایی» در آن به عنوان یکی از درونمایه های اصلی شعر مطرح شده است. نگارندگان در این گفتار به بررسی تنهایی در شعر صوفیانه فارسی می پردازند و در پایان نتیجه می گیرند که مفهوم «تنهایی» در شعر شاعران صوفیانه سرای کلاسیک، مفهومی برگرفته از عرفان و تصوف ایرانی ـ اسلامی رایج در آن روزگار و به معنی عام خلوت و عزلت است، اما تفاوت هایی نیز بین برداشت های شاعران از تنهایی وجود دارد. برخی چون سنایی بیشتر بر جنبه ظاهری خلوت و عزلت تأکید دارند و بعضی چون مولوی بر جنبه ظاهری و باطنی آن، و عدّه ای چون حافظ بیشتر بر جنبه باطنی آن. کسانی چون سعدی نیز بیشتر به علت رواج این مضمون در آن دوره بدان پرداخته اند و حتی گاهی نیز با نیش و کنایه از آن سخن گفته اند
سعدالدین حمویه در مراد المریدین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در سیر تطور عرفان اسلامی، قرن هفتم، به سبب تلاقی مشرب های مختلف اهمیت ویژه-ای دارد. یکی از چهره های برجسته این دوره سعدالدین حمویه (م: 649 ﻫ. ق) است که علی-رغم جایگاه مهمش در عرفان اسلامی، اطلاعات زیادی درباره وی در دست نیست و هر منبعی که ما را در شناخت بیشتر او و پیرامونیان او یاری دهد، بی تردید از اهمیتی خاص برخوردار است. مراد المریدین، نوشته نوشناخته خواجه غیاث الدین هبه الله ابن یوسف ابن ابراهیم، از نوادگان سعدالدین حمویه، زنده در اوایل قرن هشتم، در شرح احوال و زندگی شیخ حاوی اطلاعات دست اول و قابل اطمینانی در باب آرا و اندیشه های اوست که ضمناً مناسبات اجتماعی و خانوادگی، مشایخ و مریدان وی را هم معرفی می کند. به علاوه درباره بعضی از بزرگان عالم عرفان از جمله نجم الدین کبری و ابن عربی، علما و دانشمندان، چهره های تاریخی، شاعران و عده ای از صوفیان گمنام هم در آن مطالب مفیدی می توان یافت. این کتاب به زبان عربی است و تنها نسخه شناخته شده آن در قرن نهم کتابت شده است. این مقاله بعضی از ارزش های مراد المریدین را معرفی می کند.
نماد نور در ادبیات صوفیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عرفا با اندیشه ها و تجارب اصیل عرفانی خود دیدگاه های مهمی را در مورد «نور» مطرح ساخته اند که می توان از آن تحت عنوان بیانیه صوفیه درباره نور یاد کرد. نور خدا که انسان با طی مراحل و مراتبی می تواند به آن برسد، نشانه اصلی و یا کلید معنایی متون عرفانی است. یافتن دلالت معناییِ نشانه هایِ متون عرفانی به خاطرمناسبات منطقی و منظمِ درونی نشانه ها، درک ژرفای معانی را آسان می کند. به گمان، در تفسیری که صوفیه از نور خدا ارائه می دهند «اندیشه عرفانی اتحاد با مطلق» سرمشق مفسرین بوده است. نور خدا دارای مراتبی است که این مراتب بنا به تجارب عرفانی و روحانیِ صوفیه مختلف است. لیکن با همه این مراتب مختلف و کشف آن ها در لایه نهانی خود، واقعیت دیگری است و آن حضور مسائلی چون، خودشناسی، خداشناسی و دیگر موضوعات بنیادین دینی و عرفانی در چارچوب اساسی این تجربه عرفانی است. در این نوشته سعی شده است که ضمن مطالعه و بررسی پیشینه مفهوم نماد «نور» در تفاسیر کهن عرفانی، به سیر و تطور آن در متون برجسته عرفان و تصوف اسلامی نیز پرداخته شود.
روش های خلسگی شمنیسم در برخی از فرقه های تصوف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چگونگی اقتباس و تأثیرپذیری فرقه های مختلف تصوف، از برخی آداب، اعمال و عقاید مشارب و مکاتب غیر اسلامی، همواره در کانون توجه محققانی بوده است که در پی تحلیل و تشریح ریشه ها و خاستگاه رفتار و افکار موجود در بین برخی از صوفیان و عرفای ایرانی و اسلامی اند. غالب این محققان، بر این موضوع اتفاق نظر دارند که برخی از مشابهت های موجود در افکار و اعمال صوفیان با مکاتب عرفانی دیگر چون عرفان بودایی، گنوستیک و... نشانه ای از تأثیر عقاید و اعمال مکاتب غیر بومی در حوزه تصوف ایرانی اسلامی است. با وجود آنکه بسیاری از عقاید یا اعمال اقتباسی را نمی توان منفی و مانع سلوک دانست، بی گمان پاره ای از دیدگاه ها و رفتارها ـ به دلیل الگوپذیری مردم ازکلام و رفتار صوفیان می تواند آثار بسیار منفی و ویرانگر به پیکره جامعه وارد کند. یکی از اقتباس های مخرّب و خطرناک در سلوک صوفیانه، الگوبرداری پاره ای از فرقه های صوفیه و صوفی نماها از روش های شمنی در رسیدن به خلسه و نشئگی است؛ مسئله ای که تاکنون با جدیت به آن توجهی نشده و یا به صورت کاملاً سطحی بدان اشاره شده است. این پژوهش، ضمن بررسی مرام فکری شمنیسم، به مسائلی مانند چرایی و چگونگی اقتباس برخی از صوفیان از روش های شمنیسمی برای ایجادِ خلسه و توهّم و رسیدن به استغراق و فنا پاسخ داده است