فرش بافیِ هندوستان تا قبل از حاکمیت تیموریان، از تشکیلات منسجم برخوردار نبود. حمایت سلاطینِ خوش قریحه تیموریِ هند، برپایی کارگاه های درباری و بافت تولیدات نفیس را در پی داشت. نقوش حیوانی موجود در فرش های هند از تنوع و ترکیب بندی های گوناگون برخوردار است. شناسایی گونه های نقوش حیوانی در قالی های تیموریانِ هند و طبقه بندی آن ها براساس چگونگی کاربست، سوال اصلی این پژوهش است. جستجوی عوامل تاثیرگذار بر توسعه قالیبافی به صورت یک ساختار منسجم در قلمرو هندوستانِ عصرِ تیموری ضرورت مطالعه حاضر است. نتیجه پژوهش اینکه، الگوبرداری از قالی های وارداتی ایران به هند، فرهنگ- هنر و اساطیر کهن هندی، جغرافیای بومی و تمایل به ثبت صحنه های روزمره و درباری از عوامل موثر بر توسعه و بومی گرایی فرش بافیِ هند بوده است. قالی های هندی تیموریان براساس نقوش موجود در متن و حاشیه قابل تقسیم بندی به انواع مختلفی هستند؛ همچنین سلیقه و فرهنگ بومی هنرمندان بر انتخاب گونه های طبیعی و اساطیری حیوانات تصویرشده در فرش ها و طبقه بندی آنها موثر بوده است. گردآوری اطلاعات به شیوه کتابخانه ای و مشاهده صورت پذیرفته و روش پژوهش توصیفی-تحلیلی می باشد.
در دوران بعد از اسلام عواملی مانند بنای شهر بغداد، رونق تجارت و سفر حج موجب رونق راههای ارتباطی شرق جهان اسلام که عمدتاً از ایران می گذشتند، گردید. تأمین امنیت و آسایش این راهها از مسائل مهم به شمار می آمد. در قرون سوم و چهارم هجری هر قسمت از راههای ارتباطی مورد بحث در حیطه یکی از سلسله های متقارن ایران قرار داشت. این سلسله ها در دوران اوج خود به گونه ای امنیت و رفاه مورد نیاز راهها را تأمین می کردند. با این حال، بسیاری از تأسیسات لازم همچون رباط، در راهها و شهرها، تحت لوای ارزشهای فرهنگی جامعه همچون وقف ایجاد و گسترش یافت، پشتوانه دینی و موضوع خیرات موجب مشارکت گروههای مختلف در مسائل مربوط به راهها و تأمین لوازم مورد نیاز مسافران گردید. پژوهش حاضر در نظر دارد چگونگی نقش فرهنگ عمومی جامعه ایرانیان را در طی سده های مذکور در فراهم آوردن تأسیسات مسافرتی و رفع نیازهای مسافران بررسی نماید.
ابن خلدون نخستین فردی است که در مقدمه به بحث درباره تمدن پرداخت، اما سخنی از تمدن اسلامی به میان نیاورد. به نظر می رسد نخستین بار متفکران اروپایی بودند که در دوره معاصر، پس از درک مفهوم تمدن و سخن گفتن از تمدن اروپایی، به بحث از تمدن اسلامی نیز پرداختند. در اینجا این مسئله مطرح می شود که متفکران مسلمان از چه زمانی به تمدن اسلامی توجه کردند و در پی شناسایی آن برآمدند؟ پژوهش حاضر با مطالعه آثار نگاشته شده متفکران مسلمان درباره تمدن و تمدن اسلامی، به این نتیجه رسیده است که متفکران مسلمان به موازات طرح مباحثی درباره تمدن و آغاز تاریخ نگاری تمدن در غرب از دهه چهارم تا دهه هفتم قرن نوزدهم به تمدن کهن اسلامی توجه و درک اجمالی از آن پیدا کرده اند و از دهه هشتم این قرن با نگارش آثاری جدی درباره تمدن اسلامی، به شناسایی گسترده آن پرداخته اند.