پژوهش در رابطه نهاد روشنفکری ایرانی و دولت ها، همواره نشان از تشتتی آشکار و عدم نهادینگی دارد. دولت ها معمولاٌ دو رویکرد 1- تلاش در جذب و به خدمت گرفتن و حتی اجیر کردن روشنفکر از سویی و از سوی دیگر و در صورت محقق نشدن خواست اول، 2- طرد، نفی و در حاشیه قرار دادن روشنفکر داشته اند. از طرفی روشنفکران نیز در وهله نخست سعی در تأثیر گذاشتن بر دولت، ایجاد تصمیم سازی به واسطه دولت و در شکلی حداکثری، ابزار کردن دولت و قدرت متمرکز او نظر داشته اند و در صورت عدم توفیق در این امور با گارد مخالفت در مقابل دولت ها و ظاهر شدن در نقش اپوزیسیون از طریق رسانه ها، محافل، اصناف و اتحادیه ها قد علم کرده اند. بنابراین تلاش نگارنده در این مقاله بر این اصل بوده است که روشنفکران را به دو گروه درون حاکمیت و بیرون حاکمیت تفکیک نماید و رویکرد آنها را به دولت در دوره های مختلف تاریخی ایران بررسی نماید.
ا دو دهه از اواخر عمر ابن اثیر مورخ مشهور وصاحب کتاب الکامل مقارن ومعاصر با حمله مغول گذشت واو شاید نخستین گزارشگر حمله دهشتناک مغول در همان عصر بود .گزارش های او از حمله مغول گذشته از اصالت خاص آن،توأم با ارزیابی وتحلیل هایی است که با شکوه نامه ای مملواز درد مندی وناخرسندی همراه است.از طرفی نوشته ابن اثیر هم بعنوان یک منبع مهم ونزدیک به عصرمغول و ایلخانی وهمچنین برای حمله مغول می توانست منبع مورخان ایلخانی باشد، در حالیکه مورخان ایلخانی بی رغبتی وبی اعتنایی خاصی نسبت به او از خود نشان داده اند.حال این نوشته بنا دارد تا ضمن بررسی گزارش نخستین ابن اثیر از حمله مغول وارزیابی های او از آن ، به موضعگیری، اقبال ویاعدم اقبال مورخان ایلخانی در قبال او به پردازد واینکه مورخان ایلخانی علی رغم نزدیکی زمانی وآشنایی با وی ،بر خلاف سایر مورخان معاصر ومتأخر (غیر ایلخانی) ازابن اثیر دوری گزیدند.با این وصف این نوشته بنا دارد تاچرایی وچگونگی مناسبات نسبتاً پیچیده مورخان ایلخانی با ابن اثیر وجوانب آن را به بحث گذارد.