یکی از جنبه های تاریخ نگاری شبه قاره هند، مساعدت فارسی زبانان به اعتلاء و رشد این علم است.بخشی از این مهم، به وسیله ایرانیانی انجام گرفته که به دلایل مختلف به هند مهاجرت کردند.یکی از مهاجران ایرانی که در ترقی تاریخ نگاری شبه قاره ایفای نقش نموده، اسدبیگ قزوینی است.وی با تألیف یک اثر کم حجم ولی پرفایده، به نام تاریخ اسدبیگ، توانسته است به تبیین تاریخ سیاسی و اجتماعی دوره ای کوتاه از تاریخ هند در اواخر حکومت اکبرشاه و اوایل سلطنت جهانگیر شاه بپردازد. اسدبیگ در تاریخ نگاری، تحت تاثیر اندیشه و اعتقاداتش و نیز محدودیت های خاص محیط زندگی اش قرار داشت.این تأثیرپذیری، مانع تبیین بهینه واقعیت ها و حقایق گردیده است؛ با این حال، با روشنگری های ارزنده و ارائه برخی اطلاعات کمیاب، به بازسازی بخشی از تاریخ هند مدد رسانده است.در این مقاله، ابتدا تلاش می شود که شناخت اجمالی از زندگی مولف تاریخ اسدبیگ و شخصیت و طرز تفکر او به دست آید.آنگاه با بررسی مندرجات اثر تاریخی وی، به بیان ویژگی های تاریخ نگاری کتاب اسدبیگ پرداخته شود.مشخص ساختن چگونگی برخورد مولف تاریخ اسدبیگ با اهالی قدرت، میزان شجاعت و صراحت وی در بیان واقعیت ها، حد پایبندی او به مستندنویسی و علت جویی وقایع، میزان اهتمامش در رعایت ترتیب زمانی مطالب کتاب، محدود نشدن مولف به تاریخ سیاسی و عنایت به تبیین تاریخ اجتماعی و اقتصادی آن روزگار، از جمله نکاتی است که در بحث تاریخ نگاری مطرح می شود
در جریان استیلای مغولان و نیز پیش از آن، کوچ های روشنفکری که از سرزمین های اسلامی تحت اشغال به آناتولی اتفاق افتاده بود در آناتولی به صورت گروه های سازمان یافته پخش شد و موجبات پیشرفت و هر چه ریشه دار شدن فرهنگ و مدنیت اسلامی را فراهم کرد. همچنین مشخص کردن افرادی که در این فرایند نقش داشتند، فهم ما را از ماهیت فرهنگ و اندیشه اسلامی که بعدها در این منطقه جغرافیایی شکل گرفت، آسان خواهد نمود. در این مقاله درباره نوادگان امام غزالی که به آناتولی آمده و در آقسرای اقامت گزیدند، بحث خواهیم نمود. در ابتدا، منبعی با نام الولد الشفیق را که در مورد این موضوع در دوره سلجوقی تنها منبع اطلاعاتی ثبت شده محسوب می شود و همچنین نویسنده آن را معرفی خواهیم کرد. به دنبال آن موضوع مدنظر این منبع که اطلاعاتی دربارة با نوادگان امام غزالی است را بررسی خواهیم کرد. در آخر بر چگونگی فهم و درک اطلاعات موجود در کتب ترجمة الاحوال که حاکی از نداشتن فرزند پسر امام غزالی هستند و نیز اطلاعات موجود در منابع در دسترس، متمرکز خواهیم شد.