امروزه دو قرائت از وضعیت خانواده در نتیجه ی فرآیند جهانی شدن وجود دارد. در قرائت اول، تغییر ساختارها و کارکردهای خانواده، به عنوان نشانه ای از فروپاشی و بحران در خانواده ی معاصر تلقی می گردد، در حالی که در قرائت دوم، تغییرات صورت گرفته در خانواده ی سنتی، به نفع تکثر اشکال خانوادگی و امری مطلوب قلمداد می شود. در بسیاری از کشورهای جهان قوانین و سیاست های متعددی در راستای پذیرش رویکرد دوم وضع شده که به شرایط بحرانی خانواده و تضعیف آن دامن زده است. نوشتار حاضر تلاش نموده تا ضمن بررسی سیاست های جهانی تقویت کننده ی تغییرات مفهومی و کارکردی نهاد خانواده در غرب، به بررسی سیاست های کلان و موردی جمهوری اسلامی ایران در خصوص خانواده بپردازد. این امر از طریق بررسی اسنادی، استفاده از رویکرد سیاست پژوهی و با تأکید بر ارزیابی سیاست ها انجام شده است. بررسی روند سیاست گذاری در جمهوری اسلامی ایران نشان می دهد مجموعه ی سیاست های کلان اتخاذ شده در مقایسه با سیاست های جهانی، کاملاً خانواده گرا بوده و در تضاد با پذیرش سیاست های تکثرگرا در خصوص اشکال و مفهوم خانواده است. البته در راستای تکثر قوانین خانواده محور، در نظام جمهوری اسلامی ایران، قوانین و سیاست هایی نیز وضع شده که می توان آنها را همگرا با سیاست های جهانی ذکر شده قلمداد کرد. هر چند این امر به طور مستقیم منجر به فروپاشی خانواده ی ایرانی نمی گردد، اما این سیاست ها با اختلال در الگوی مطلوب خانواده و تضعیف آن موجب تشدید آسیب های اجتماعی چون افزایش طلاق، کاهش ازدواج، کاهش فرزندآوری و ... می شوند.
هدف از این پژوهش، مطالعه رابطه جهانی شدن، هویت مستقل از خانواده و سب ک زندگی زنان در کلان شهر شیراز و مقایسه آن با شهر استهبان بود . پژوهش با رویکرد کمی و روش پیمایشی انجام گرفته و از ابزار پرسشنامه استفاده کرده است. جامعه آماری آن شامل زنان 20 تا 45 سال ه شهر شیراز است. حجم نمونه بر اسا س جدول لین با 95 درصد اطمینان برای شهر شیراز 383 نفر و برای استهبان 357 نفر و در مجموع 740 نفر برآورد شد . شیوه نمونه گیری، نمو نه گیری تصادفی چند جفت و ضریب همبستگی T مستقل و T مرحله ای بوده است . داده ها با استفاده از آزمون های تحلیل شدند . یافته های پژوهش نشان می دهد که سبک زندگی فراغتی زنان در شهرها بی ش تر به سمت حوزه های عمومی و شهری کشیده شده ه م چنین، تعریف زنان از هویت مستقل از خانواده با گرایش آن ها به سمت سبک زندگی فراغتی در فضای عمومی و شهری ارتباط داشته است ، اما در این دو مورد تفاوت معناداری میان کلان شهر(شیراز) و شهر کوچک تر (استهبان ) مشاهده نشده است. نتایج ه م چنین، حاکی از آن است که بین ابعاد جهانی شدن (استفاده از رسانه های ارتباطی و آگاهی از جهانی شدن و فردگرایی ) و سبک زندگی زنان در هر دو شهر رابطه معناداری وجود دارد . در نهایت، حضور زنان در فضاهای شهری تحت تاثیر جهان یشدن و تعریف هویتی مستقل از خانواده تشدید شده و هرچه این فرایندها بی شتر در جامعه رسوخ کنند، این حضور پررن گتر خواهد بود.
اروپا پس از رنسانس و به رسمیت شناختن بسیاری از حقوق فردی و انسانی درصدد تصویب قوانینی برآمد که بتواند این حقوق را تأمین کند. در این میان زنان
نیز که از ابتدای یترین حقوق مدنی، بهره ای نداشتند، طی کنوانسیون ها و معاهده هایی «کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان»، صاحب امتیازاتی شدند. یکی از این موارد «کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان» است. این پژوهش با روش تحلیل اسنادی در نظر دارد مقایسه ای بین «کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان» با «منشور حقوق و مسئولیت های زنان در نظام جمهوری ایران» انجام دهد. مهمترین اصل در این کنوانسیون القای مفهوم تشابه حقوقی بین زن و مرد است که با طرح این مبحث زنان را از قدرت نمایی در محیط خانواده خارج کرده و روانه ی محیط های مردانه کرده است؛ در حالی که در منشور «حقوق و مسئولیت های زنان در ایران» مبنای اساسی، بر یکسانی زن و مرد در فطرت، سرشت، هدف خلقت، برخورداری از امکانات و استعدادها و امکان کسب ارزش ها در اسلام می باشد و انسان ها فارغ از جنسیت فقط به واسطه ی رشد همه جانبه ی انسانی در سایه ی دانش و تقوای الهی بر یکدیگر مزیت دارند. این منشور می تواند در جامعه ی
ایران و بقیه ی کشورهای اسلامی مبنایی برای برخورداری زنان از حقوق شایسته و بایسته ی خویش باشد.