فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۱۰۱ تا ۱٬۱۲۰ مورد از کل ۳۵٬۵۲۳ مورد.
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ زمستان (دی) ۱۴۰۳ شماره ۱۴۲
۱۵۰-۱۳۵
حوزههای تخصصی:
زمینه: نوجوانان در شرایط خاص و بحرانی ای قرار دارند و گاهی به خاطر تغییرات هورمونی و ظاهری ممکن است از اجتماعی فاصله بگیرند. این اجتناب می تواند احساس تنهایی را به وجود بیاورد. پژوهش بر روی نوجوانان از نیازهای مبرم هر جامعه ای محسوب می شود. چون نوجوانان نیروی انسانی فعال هر جامعه ای محسوب می شوند. هدف: مطالعه حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان واقعیت درمانی و درمان پذیرش و تعهد بر احساس تنهایی نوجوانان انجام شد. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش، شامل تمامی دانش آموزان پسر دوره دوم متوسطه شهرستان ساری بودند که از این میان نمونه ای با حجم 45 نفر به شیوه تصادفی خوشه ای انتخاب شد. سپس به شیوه تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه جایگزین شدند. گروه آزمایش اول واقعیت درمانی و گروه آزمایش دوم درمان پذیرش و تعهد را دریافت کردند. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه احساس تنهایی (راسل، 1996) استفاده شد. تجزیه وتحلیل داده ها به روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر انجام شد. یافته ها: نتایج بررسی نشان داد واقعیت درمانی و درمان پذیرش و تعهد هر دو بر افزایش احساس تنهایی (001/۰ >p) مؤثر بودند. همچنین بین اثربخشی دو روش درمانی تفاوت معناداری وجود داشت (05/0 >p) و رویکرد واقعیت درمانی اثربخشی بیشتری را از خود نشان داد. نتایج آزمون پیگیری نیز نشان داد اثر درمان پذیرش و تعهد و درمان واقعیت درمانی بر احساس تنهایی نوجوانان ثابت مانده است. نتیجه گیری: در نتیجه هر دو شیوه ی درمان واقعیت درمانی و درمان پذیرش و تعهد در کاهش احساس تنهایی نوجوانان پسر اثر معناداری دارند. بااین حال، رویکرد واقعیت درمانی رویکرد اثربخشی تر است.
مقایسه اثربخشی روش تدریس هم شاگردی و روش تدریس سکوسازی بر استقامت تحصیلی در دانش آموزان دوره ابتدایی شهر خرم آباد
منبع:
پیشرفت های نوین در علوم رفتاری دوره نهم ۱۴۰۳ شماره ۵۷
۳۶۴-۳۵۶
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی روش تدریس هم شاگردی و روش تدریس سکوسازی بر استقامت تحصیلی در دانش آموزان دوره ابتدایی شهر خرم آباد بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل همراه با مرحله پیگیری 2 ماهه بود. جامعه آماری کلیه دانش آموزان دوره ابتدایی شهر خرم آباد در سال 1402 بودند. در مرحله اول تعداد 45 نفر انتخاب و سپس به شیوه تصادفی ساده در 2 گروه آزمایش (هر گروه 15 نفر) و یک گروه کنترل (15 نفر) جایگزین شدند. سپس دانش آموزان گروه های آزمایش تحت روش تدریس هم شاگردی و روش تدریس سکوسازی قرار گرفتند؛ اما گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد و در لیست انتظار باقی ماند. از مقیاس استقامت تحصیلی (AGS) کلارک و مالکی (2019) به منظور گردآوری اطلاعات استفاده شد. تحلیل داده ها از طریق نرم افزار SPSS نسخه 28 با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر انجام شد. نتایج نشان داد هر دو مداخله مذکور تأثیر معناداری بر بهبود استقامت تحصیلی دانش آموزان داشته است (0/05>P). نتایج آزمون تعقیبی بن فرونی نشان داد که روش تدریس هم شاگردی تأثیر بیشتری دارد (0/05>P). بر اساس نتایج پژوهش حاضر، می توان گفت که روش تدریس هم شاگردی و روش تدریس سکوسازی می توانند به عنوان شیوه های آموزشی مناسب برای بهبود استقامت دانش آموزان در مدارس ابتدایی به کاربرده شوند.
اثربخشی پادکست های انگیزشی بر افزایش عزت نفس دانشجویان جوان: مطالعه موردی
منبع:
پیشرفت های نوین در علوم رفتاری دوره نهم ۱۴۰۳ شماره ۵۷
۴۱۱-۴۰۱
حوزههای تخصصی:
افراد دارای عزت نفس بالا می توانند زندگی باکیفیت تر و از سلامت روان بالاتری برخوردار باشند و پادکست های انگیزشی به عنوان روشی در دسترس می توانند در افزایش میزان عزت نفس افراد تأثیرگذار باشد. پژوهش حاضر باهدف افزایش عزت نفس دانشجویان جوان با استفاده از پادکست های انگیزشی انجام گرفت. پژوهش انجام شده از نوع تجربی یا آزمایشی است و به صورت تک آزمودنی می باشد. جامعه آماری این پژوهش کلیه دانشجویان کارشناسی با جنسیت دختر در دانشکده ای در شهر تهران منطقه 12 بود. نمونه گیری این پژوهش هدفمند و در دسترس بود. ابزار گردآوری اطلاعات، شامل پرسشنامه کوپر اسمیت بود. داده ها مورد تحلیل قرار گرفتند و از جداول دیداری استفاده شد و با 47 درصد بیان شد بهبود معنادار بوده است. طبق پژوهش انجام شده نتایج بیان می کند پادکست های انگیزشی بر افزایش عزت نفس دانشجویان جوان تأثیرات معناداری داشته است. طبق یافته های به دست آمده از این پژوهش می توان بیان کرد که پادکست درمانی می تواند عزت نفس پایین در دانشجویان جوان را بهبود بخشد. پادکست های انگیزشی به منظور بالا بردن عزت نفس دانشجویان جوان می تواند مفید باشد.
بررسی رابطه سلامت معنوی، تنظیم هیجانی و دلبستگی به خدا با کیفیت زندگی پرستاران
منبع:
پیشرفت های نوین در علوم رفتاری دوره نهم ۱۴۰۳ شماره ۵۷
۵۴۴-۵۳۱
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه سلامت معنوی، تنظیم هیجانی و دلبستگی به خدا با کیفیت زندگی پرستاران انجام شد. روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود، جامعه آماری شامل کلیه پرستاران غرب استان مازندران در سال 1401 بود. از این میان 150 نفر با استفاده از جدول مورگان و به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. داده ها با استفاده از ﭘﺮﺳﺸﻨﺎﻣﻪ کیفیت زندگی (SF-36)، پرسشنامه راهبردهای تنظیم هیجان گراس (ERQ)، پرسشنامه سلامت معنوی پولوتزین و الیسون (SWBS) جمع آوری شدند. نتایج نشان داد بین سلامت معنوی با کیفیت زندگی پرستاران رابطه مثبت و معناداری وجود دارد (0/05 = p)، بین تنظیم هیجانی و ابعاد آن مانند ارزیابی مجدد شناختی و بازداری هیجانی با کیفیت زندگی پرستاران رابطه معناداری وجود دارد (0/05 = p)، همچنین بین دلبستگی به خدا با کیفیت زندگی پرستاران رابطه مثبت و معناداری وجود دارد (0/05 = p)، همچنین سلامت معنوی، تنظیم هیجانی و دلبستگی به خدا قابلیت پیش بینی معنادار کیفیت زندگی پرستاران را دارد (0/05 = p). بر اساس یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت، افزایش سلامت معنوی، ارزیابی مجدد شناختی و دلبستگی به خدا و کاهش بازداری هیجانی با افزایش معنادار کیفیت زندگی پرستاران همراه است.
نقش هیجانات مثبت پایین، تجارب مرتبط با اضطراب و درماندگی-ناامیدی مبتنی بر MMPI-3 در تجربه رنج و فشار مراقبتی مراقبان بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس (MS)(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: مولتیپل اسکلروزیس (MS) میتواند بهطور قابلتوجهی بر کیفیت زندگی و فعالیتهای روزمره زندگی مراقبان تاثیر بگذارد و نحوه کنار آمدن با موقعیتهای استرسزا و چالشهای آن برای مراقبان از طریق شخصیت مراقب تعیین میشود. بر این اساس این پژوهش با هدف بررسی نقش هیجانات مثبت پایین، تجارب مرتبط با اضطراب و درماندگی-ناامیدی مبتنی بر MMPI-3 در تجربه رنج و فشار مراقبتی مراقبان بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس (MS) انجام شد. مواد و روشها: روش پژوهش بنیادی و توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه مراقبان همراه بیماران مبتلا به MS در شهر مشهد که در بازه زمانی مهر تا آذرماه 1403 به کلینیکهای تخصصی مغز و اعصاب و انجمن حمایت از بیماران MS مشهد مراجعه کرده بودند، تشکیل داد. تعداد 384 نفر به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه شخصیتی چندوجهی مینه سوتا - نسخه سوم (MMPI-3) و مقیاس فشار مراقبتی (CBS) و پرسشنامه ارزیابی رنج بیمار (SAQ) بود. برای تحلیل دادهها از تحلیل رگرسیون چندگانه استفاده شد. یافتهها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که بیشترین همبستگی بین تجارب مرتبط با اضطراب و تجربه رنج و کمترین همبستگی بین تجارب مرتبط با اضطراب و درماندگی/ناامیدی مشاهده شد (01/0p>). همچنین درماندگی-ناامیدی و تجارب مرتبط با اضطراب 23 درصد واریانس تجربه رنج (23/0 R=Square) را تبیین میکند. بهعلاوه مشخص شد که تجارب مرتبط با اضطراب، هیجانات مثبت پایین و درماندگی-ناامیدی 41 درصد واریانس فشار مراقبتی (41/0 R=Square) را تبیین میکند نتیجهگیری: بر این اساس و با توجه به ارتباط ابعاد شخصیتی با تجربه رنج و فشار مراقبتی پیشنهاد میشود بهمنظور کاهش و تعدیل درد و رنج مراقبان برنامههای آموزشی و درمانی بهمنظور ارتقا و بهبود توانمندیهای شخصیتی مثبت و تعدیل ابعاد شخصیتی منفی از طریق سازمانهای خدمات سلامت روان ازجمله مراکز مشاورهای و درمانی در آموزشوپرورش، بیمارستانها و دانشگاهها طراحی و اجرا گردد.
مقایسه توان شبیه سازی حرکتی کودکان فلج مغزی و کودکان سالم: نقش شناخت جسمی شده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: در دستور ساخت مدار جسمی شده، درک زبان مبتنی بر شبیه سازی معنایی صورت می گیرد. پژوهش های عصب شناسی زبان نیز نشان داده اند که درک و تولید زبان مستقل از دیگر توانایی های شناختی نیست و دانش زبان جسمی شده است. پژوهش حاضر با همین رویکرد به بررسی چگونگی ارتباط بین سیستم های حرکتی و پردازش افعال حرکتی و همچنین تأثیر آن بر شبیه سازی حرکتی کودکان فلج مغزی می پردازد. روش کار: پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی_تحلیلی از نوع موردی_شاهدی است که در آن 13 دانش آموز 7 تا 12 ساله مبتلا به فلج مغزی (6 پسر و 7 دختر) از آموزشگاه استثنایی ویژه کودکان با محدودیت های جسمی و حرکتی و همچنین مدارس عادی (تلفیقی) در شهر شیراز با داشتن معیارهای ورود به مطالعه انتخاب و با همسالان طبیعی خود مورد مقایسه قرار گرفتند. یافته ها: داده های به دست آمده از آزمون شبیه سازی حرکتی نشان داد که تفاوت بین میانگین مدت زمان پاسخگویی به افعال همخوان، ناهمخوان با عضو مشابه و ناهمخوان با عضو متفاوت در دو گروه فلج مغزی و سالم در سطح 0/001>P از لحاظ آماری معنادار است. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که شناخت از جسم جدا نیست، بلکه تحت تأثیر توانایی های حسی - حرکتی و تجربیات آن شکل گرفته است. از آنجا که شناسایی پردازش های زبانی سیستم های حسی_حرکتی در سنین پایین مهم است، تعریف و تبیین این مفاهیم می تواند به درک بهتر و بازنمایی دقیق تر این مفاهیم در حافظه و درک کلمات مرتبط در کودکان فلج مغزی فارسی زبان کمک کند.
دریچه زندگیِ پس از طلاق: برساختی متنوع از زیست جهانی جدید (مطالعه کیفی پیامدهای طلاق بر زندگی زنان در شهر تهران)(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۲۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۹۴
101-142
حوزههای تخصصی:
مقدمه: زندگی پس از طلاق و مواجهه با آن دیری نپایید که جای خود را در نظام مسائل اجتماعی در سطحی بین المللی بازکرده است. هدف از پژوهش حاضر مطالعه جامعه شناختی و البته با رویکردی اِمیک و کیفی از تجربه زندگی زنان شهر تهران پس از طلاق است. روش: روش شناسی پژوهش با رویکرد کیفی انجام شد. به این منظور با 39 زن طلاق گرفته شهر تهران که با روش نمونه گیری هدفمند و استراتژی گلوله برفی انتخاب شد. مصاحبه ها تا مرحله اشباع نظری ادامه پیداکرده است. تجزیه وتحلیل داده از طریق نظام کدگذاری باز، محوری و گزینشی صورت گرفته و درنهایت مقوله هسته استخراج شد. یافته ها: 155 کدباز، 33 مقوله فرعی، 7 مقوله اصلی و یک مقوله هسته از خلال نظام کدگذاری داده ها استخراج شد: زندگی فرزندان طلاق: دوگانه پیروزی و شکست، رسیدن به فردیت فراموش شده، مِیل و تجربه صُور لذتهای طغیان گر، تجربه ناخوشایند بازگشت به خانه پدری، چالشهای اقتصادی (رهاشدگی و مشقت)، گونه گون شدن توجه های منفی، نقابی مفهومی از داغ ننگ طلاق، طردی چندساحتی. همچنین تجربه مشقت تا فردیت یافتگی مدرن به عنوان مقوله هسته انتخاب شد و درنهایت نمودار درختی مستخرج از داده ها تنظیم شد. بحث: زندگی پس از طلاق دست کم در نگاه اول تجربه ای از زیست زنان طلاق گرفته است که تشریح وضعیت آنان به سادگی حاصل نمی شود. در حقیقت می توان زندگی پس از طلاق را برای زنان به یک نمایش درام تشبیه کرد که تماشای وضعیت پیش برنده آن، جریانی متناقض از امور خیر و شر و نابسندگی در پیش بینی است.
مقایسه توانمندی های شخصیت و خودسرکوبگری در زنان متقاضی طلاق و زنان غیر متقاضی
حوزههای تخصصی:
مقدمه: با توجه به آثار و پیامدهای منفی طلاق در سطوح فردی و اجتماعی به ویژه برای زنان، نیاز به اقدامات پیشگیرانه برای کاهش این آسیب ها مشهود است. هدف: هدف از پژوهش حاضر مقایسه توانمندی های شخصیت و خودسرکوبگری در زنان متقاضی طلاق و زنان غیرمتقاضی بود. روش: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع علی- مقایسه ای و جامعه آماری تمام زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر قم در سال 1401 بودند که از میان آنها با استفاده از نرم افزار G*Power تعداد 30 نفر زنان متقاضی طلاق و تعداد 30 نفر از زنان غیرمتقاضی با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش، پرسشنامه توانمندی ها و ارزش ها در عمل پترسون و سلیگمن (2003) و مقیاس خودسرکوبگری جک (1991) بود. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس چند متغیری برای با استفاده از نرم افزار SPSS26 استفاده گردید. یافته ها: نتایج نشان داد بین توانمندی های شخصیت و خودسرکوبگری در زنان متقاضی طلاق و زنان غیرمتقاضی تفاوت وجود دارد (01/0>P) و زنان متقاضی طلاق نمره بالاتری در خودسرکوبگری و نمره پایین تری در توانمندی های شخصیت کسب کردند. نتیجه گیری: نتایج نشان داد بین توانمندی های شخصیت و خودسرکوبگری در زنان متقاضی طلاق و زنان غیرمتقاضی تفاوت وجود دارد. پیشنهاد می شود به منظور افزایش توانمندی های شخصیتی، تمرکز بر توانمندی های فردی مانند امید، خوش بینی، خلاقیت و نشاط در آموزش زوجین و جلسات زوج درمانی مورد توجه قرار گیرد.
تدوین مدل عملکرد تحصیلی دانشجویان بر اساس ویژگی های شخصیت و درگیری تحصیلی با میانجی گری خودکارآمدی و انگیزش تحصیلی
حوزههای تخصصی:
مقدمه: عملکرد تحصیلی دانش آموزان شاخصی است که به وسیله آن میزان یادگیری و پیشرفت آن ها قضاوت می شود و عوامل فردی و محیطی متعددی در عملکرد تحصیلی اثرگذار هستند. هدف: هدف پژوهش حاضر تدوین مدل عملکرد تحصیلی دانشجویان بر اساس ویژگی های شخصیت و درگیری تحصیلی با میانجی گری خودکارآمدی و انگیزش تحصیلی بود. روش: روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی و جامعه آماری پژوهش حاضر شامل تمام دانشجویان دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات در سال 1398 و 1399 بودند که از میان آن ها 422 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه پنج عاملی نئو کاستا و مک ری (1989)؛ پرسشنامه درگیری تحصیلی ریو و همکاران (2013)؛ مقیاس خودکارآمدی شرر و همکاران (1982)؛ مقیاس انگیزش تحصیلی والرند و همکاران (۱۹۹۲) و آزمون کارکرد تحصیلی درتاج و دلاور (1384) بود. برای تحلیل داده ها از روش مدلیابی معادلات ساختاری استفاده شد. یافته ها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد ضریب مسیر غیرمستقیم بین درگیری تحصیلی و عملکرد تحصیلی از طریق بی انگیزه تحصیلی معنادار است (01/0>p، 056/0=β). ضریب مسیر غیرمستقیم بین روان رنجورخویی و عملکرد تحصیلی از طریق خودکارآمدی معنادار است (01/0>p، 05/0-=β). ضریب مسیر غیرمستقیم بین وظیفه شناسی و عملکرد تحصیلی از طریق انگیزش تحصیلی درونی (01/0>p، 064/0=β) و از طریق بی انگیزگی تحصیلی (01/0>p، 055/0=β) مثبت و معنادار بود. ضریب مسیر غیرمستقیم بین توافق پذیری و عملکرد تحصیلی از طریق انگیزش تحصیلی درونی (01/0>p، 068/0=β) و از طریق بی انگیزگی تحصیلی (05/0>p، 034/0=β) معنادار بود. نتیجه گیری: ویژگی های شخصیت و درگیری تحصیلی با میانجی گری خودکارآمدی و انگیزش تحصیلی پیش بینی کننده عملکرد تحصیلی هستند. برگزاری کارگاه هایی با محتوای خودکارآمدی تحصیلی به مسئولین و مدیران و معلمان پیشنهاد می شود
اثربخشی معنا درمانی مبتنی بر اندیشه های مولانا بر بهزیستی روان شناختی و هوش معنوی سالمندان
حوزههای تخصصی:
بهزیستی روان شناختی و هوش معنوی نشانگرهای مهمی در ارزیابی سلامت روان هستند و بهبود آن ها منعکس کننده حفظ و ارتقای سلامت روانی در سالمندان است. پژوهش حاضر باهدف بررسی اثربخشی معنا درمانی مبتنی بر اندیشه های مولانا بر بهزیستی روان شناختی و هوش معنوی سالمندان انجام گرفت. این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل تمامی سالمندان بالای 60 سال ساکن شهرستان ساری در سال 1402 بود که از میان آن ها نمونه 30 که معیارهای ورود به پژوهش را داشتند به روش در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و کنترل گمارش شدند. گروه آزمایشی به مدت 8 جلسه هر هفته تحت مداخله معنا درمانی مبتنی بر اندیشه های مولانا قرار گرفتند و گروه کنترل هیچ مداخله دریافت نکرد. از پرسشنامه بهزیستی روان شناختی ریف (1987) جهت ارزیابی بهزیستی روان شناختی و از پرسشنامه هوش معنوی کینگ (2008) جهت ارزیابی هوش معنوی در پیش آزمون و پس آزمون استفاده شد. از روش تحلیل آماری آنکوا در نرم افزار SPSS نسخه 28 جهت تجزیه وتحلیل آماری داده ها استفاده شد. نتایج آزمون آنکوا نشان دهنده تفاوت معنادار در بهزیستی روان شناختی و هوش معنوی بین دو گروه آزمایشی و کنترل در پس آزمون بود (P<0/05). به این معنی که معنا درمانی مبتنی بر اندیشه های مولانا باعث بهبود بهزیستی روان شناختی و هوش معنوی در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل شده است. یافته های پژوهشی نشان دهنده اثربخشی معنا درمانی مبتنی بر اندیشه های مولانا بر بهزیستی روان شناختی و هوش معنوی در سالمندان است، این رویکرد درمانی را می توان به عنوان یک راهکار مؤثر بر بهبود بهزیستی روان شناختی و هوش معنوی سالمندان استفاده کرد.
رابطه سبک های دلبستگی با دشواری در تنظیم هیجان شناختی در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش رابطه بین رابطه سبک های دلبستگی با دشواری در تنظیم هیجان شناختی در یک نمونه دانشجویی مورد بررسی قرار گرفت. طرح این پژوهش غیرآزمایشی از نوع همبستگی است. جامعه آماری پژوهش حاضر را کلیه دانشجویان دانشگاههای آزاد مراجعه کننده به مراکز مشاوره دانشگاه های آزاد شهر تهران با شکایت عمده در حوزه روابط بین فردی در سال تحصیلی 1403-1402 تشکیل دادند که از این تعداد 400 نفر به شیوه نمونه گیری داوطلبانه انتخاب شدند. از آزمودنی ها خواسته شد پرسشنامه های دلبستگی هازن و شیور (1987) و پرسشنامه دشواری در تنظیم هیجان گرتز و رومر(2004) را تکمیل کنند. نتایج پژوهش نشان داد که بین سبک دلبستگی ایمن با دشواری در تنظیم هیجان شناختی و مولفه های آن رابطه منفی معنادار و بین سبک های دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا با دشواری در تنظیم هیجان شناختی و مولفه های آن رابطه مثبت معنادار وجود دارد. بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان نتیجه گرفت که سبک های دلبستگی با دشواری در تنظیم هیجان شناختی و مولفه های آن همبستگی دارند.
هنجاریابی پرسشنامه اسناد دینی در فرهنگ ایرانی-اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
روانشناسی و دین سال ۱۷ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۶۷)
37 - 54
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر هنجاریابی پرسشنامه اسناد دینی گری و همکاران مطابق با فرهنگ ایرانی -اسلامی بود. روش پژوهش توصیفی و از نوع پیمایشی بود. جامعه آماری بیماران مبتلا به کووید-19 دو استان قم و تهران بود که از طریق انتشار لینک تعداد 548 نفر به پرسشنامه اسناد دینی گری و همکاران و پرسشنامه سبک های اسناد بیماران مبتلا به کووید پاسخ دادند. برای بررسی ویژگی های روان سنجی، داده ها با استفاده از نرم افزار spss26 و amos24 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. برای فرایند روایی از سه روش روایی محتوایی، روایی ملاک و روایی سازه به شیوه روش های همسانی درونی و روش تحلیل عاملی به شیوه تاییدی و اکتشافی بهره برده شد. یافته ها حاکی از شناسایی سه عامل؛ «اسناد دینی مثبت»، «بازخواست خداوند» و «مجازات الهی» بود. عامل «باز خواست خداوند» و «مجازات الهی» بایکدیگر عامل «اسناد دینی منفی» را تشکیل دادند. اعتبار آزمون با روش دو نیمه کردن آزمون، ضریب اسپیرمن – براون و ضریب دو نیمه سازی گاتمن و تعیین ضریب آلفای کرونباخ مورد محاسبه قرار گرفت. نتایج حاکی از آن بود که نسخه فارسی پرسشنامه اسناد دینی گری و همکاران، از روایی و اعتبار بالایی برخوردار بوده و ثبات و قابلیت پیش بینی آن مورد تایید است.
تبیین تجربه زیسته مادران با داشتن دو فرزند پیاپی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندازه گیری تربیتی سال ۱۴ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵۸
93 - 118
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مطالعه تجربه زیسته مادران با داشتن دو فرزند پیاپی انجام گردید . پژوهش حاضر از نوع رویکرد پدیدار شناسی می باشد که با استفاده از تحلیل مضمون انجام شد. ابزار پژوهش مصاحبه نیمه ساختاریافته است که تعداد 32 مادر که دارای دو فرزند پیاپی در فاصله سنی یک تا سه سال بودند با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. مصاحبه از این مادران تا رسیدن به نقطه اشباع ادامه پیدا کرد. داده های مصاحبه با استفاده از نرم افزار مکس کیودا تحلیل شد وکدگذاری از طریق سه مرحله باز، محوری و گزینشی انجام شد تجزیه و تحلیل نتایج نشان داد که تجربه مادران از داشتن دو فرزند پیاپی در 5 مقوله اصلی که شامل آموزشی، عاطفی، مالی، خانوادگی و اجتماعی می باشد مقوله های اولیه عبارتند از درس نخواندن، کمک همسر در مسائل آموزشی، علاقه زیاد به بازیهای کامپیوتری، بحث در خصوص برنامه تلویزیونی ، حسادت نداشتن، عدم همکاری در کارهای خانه، حسادت به همدیگر، ظلم شدن در حق بچه اول ، عصبانیت و خستگی ، فرق گذاشتن پدر بین دو کودک، تفاوت شخصیتی بین دو کودک، مشکلات مالی، تمایل به داشتن گوشی، اتاق و اسباب بازی مستقل ، تمایل به جشن تولد مستقل، تفاهم نداشتن زوجین در تربیت دو کودک، روابط زناشویی مناسب، مشکل در روابط جنسی، کمک همسر در کارهای خانه، هماهنگی در تربیت فرزند، نداشتن روابط اجتماعی ، عدم سازش دو کودک، بهتر شدن روابط اجتماعی می باشد
ارائه الگوی ساختاری اضطراب امتحان بر اساس کمال گرایی با میانجی گری ترس از ارزیابی منفی در دانش آموزان شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناسی تربیتی سال ۲۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵۶
26 - 1
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف ارائه الگوی ساختاری اضطراب امتحان بر اساس کمال گرایی با میانجی گری ترس از ارزیابی منفی در دانش آموزان انجام شده است. طرح پژوهش توصیفی از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان پسر دوره اول متوسطه شهر تهران در سال 1400 بودند که با روش نمونه گیری در دسترس، 500 نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. برای اندازه گیری متغیرهای پژوهش از سیاهه اضطراب امتحان (TAI) ابوالقاسمی و همکاران(1375)، مقیاس کمال گرایی چندبعدی(MPS) هویت و فلت (1991) و فرم کوتاه مقیاس ترس از ارزیابی منفی (BFNE) لری(1983) استفاده شد. داده ها با ضریب همبستگی پیرسون و معادلات ساختاری و با استفاده از نرم افزار 24SPSS و AMOS تحلیل شد. نشان داد که بین کمال گرایی با میانجی گری ترس از ارزیابی منفی با اضطراب امتحان رابطه مثبت و معناداری وجود دارد (01/0>P). همچنین نتایج نشان داد مسیرهای مستقیم این پژوهش معنادار شدند و مسیرهای غیرمستقیم کمال گرایی از طریق نقش میانجی ترس از ارزیابی منفی بر اضطراب امتحان معنادار بود. بر اساس یافته های این پژوهش، مدل نهایی پژوهش از برازش مطلوبی برخوردار بود (058/0=RMSEA و 05/0>P-value). این یافته ها بر اهمیت توجه به کمال گرایی و ترس از ارزیابی منفی به عنوان عوامل مؤثر در ایجاد اضطراب امتحان تأکید می کند و می تواند به طراحی برنامه های مداخله ای برای کاهش اضطراب در دانش آموزان کمک کند.
اثربخشی زوج درمانی گروهی راه حل محور بر سازگاری، صمیمیت و کیفیت زندگی زناشویی زنان دارای همسر درحال ترک اعتیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ آذر ۱۴۰۳ شماره ۹ (پیاپی ۱۰۲)
۲۴۰-۲۳۱
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی زوج درمانی گروهی راه حل محور بر سازگاری، صمیمیت و کیفیت زندگی زناشویی زنان دارای همسر معتاد بستری در کمپ ترک اعتیاد انجام شد. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون_ پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی زنان دارای همسر معتاد و بستری در کمپ های ترک اعتیاد شهر رفسنجان در بهار و تابستان 1402 تشکیل داد. از این جامعه آماری تعداد 30 نفر به صورت هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و گواه (15 نفر) گمارده شدند. ابزارهای این پژوهش شامل مقیاس صمیمیت زناشویی والکر و تامپسون (1983) (MIS)، مقیاس سازگاری زناشویی اسپانیر (1976) (DAS) و مقیاس کیفیت زندگی زناشویی باسبی و همکاران (1995) (RADS) بود. گروه آزمایش به مدت 8 جلسه هر هفته 3 جلسه و هر جلسه 90 دقیقه در برنامه زوج درمانی گروهی راه حل محور شرکت کردند. داده های با استفاده از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیره تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها نشان داد که با کنترل پیش آزمون بین میانگین پس آزمون سازگاری، صمیمیت و کیفیت زندگی زناشویی زنان دارای همسر معتاد بستری در کمپ ترک اعتیاد در سطح (001/0>P) تفاوت معنادار وجود داشت. با توجه به یافته ها می توان اظهار داشت که زوج درمانی گروهی راه حل محور می تواند رویکرد مناسبی برای افزایش صمیمیت و سازگاری زناشویی و متعاقب این عوامل موجب بهبود کیفیت زندگی زناشویی در افراد معتاد و همسران آن ها گردد.
تحلیل و تبیین نقش کودک و دوران کودکی در بوستان سعدی براساس نظریه سبک زندگی آلفرد آدلر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ آذر ۱۴۰۳ شماره ۹ (پیاپی ۱۰۲)
۲۵۲-۲۴۱
حوزههای تخصصی:
ادبیات آیینه ی تمام نمای شرایط هر جامعه در دوران های مختلف تاریخی است و متون ادبی همواره بهترین مرجع برای مطالعه و بررسی شرایط اجتماعی اقشار مختلف مردم در هر دوران می باشد. کودکان نیز پایه های اصلی شکل گیری هر جامعه ای هستند و بررسی نقش و میزان توجه حکما و نویسندگان هر قوم و ملتی به این گروه از جامعه، می تواند روشن کننده بسیاری از مسایل فرهنگی و اجتماعی آن دوران باشد. از این جهت در تحقیق پیش رو به روش توصیفی – تحلیلی چگونگی حضور کودکان در یکی از متون ارزشمند ادب فارسی، بوستان سعدی، در بستر نظریه ی سبک زندگی آلفرد آدلر، روانشناس برجسته قرن بیستم بررسی می شود. یافته های این پژوهش نشان می دهد توجه به جنسیت کودکان در بوستان سعدی چندان مهم نیست و جایی هم که از جنسیت نام برده می شود پسران مورد توجه هستند، همچنین در بین سبک های فرزندپروری آدلر دو سبک مقتدرانه و مستبدانه بیشترین حضور را دارند. که می تواند نشان دهنده ی روحیه نصیحت گر و آرمان گرای سعدی باشد. برای انجام این پژوهش (گرد آوری و تحلیل داده ها )دو ماه وقت صرف شده است.
مدل ساختاری رابطه بین ذهن آگاهی و احساس تنهایی در دانشجویان با تجربه شکست عاطفی: نقش میانجی پریشانی روان شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ بهمن ۱۴۰۳ شماره ۱۱ (پیاپی ۱۰۴)
۱۲۴-۱۱۵
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی مدل ساختاری رابطه بین ذهن آگاهی و احساس تنهایی به همراه نقش میانجی پریشانی روان شناختی در دانشجویان با تجربه شکست عاطفی اجرا شد. روش پژوهش حاضر توصیفی _همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این مطالعه تمامی دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد رشت در سال تحصیلی 1401-1400 بودند که 314 نفر از آن ها با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند به عنوان نمونه انتخاب شدند. پرسشنامه های پژوهش شامل: پرسشنامه احساس تنهایی LS) ، آشر و همکاران، 1984)، پرسشنامه ذهن آگاهی FFMQ) ، بائر و همکاران، 2006)، و پرسشنامه پریشانی روانشناختی K10)، کسلر و همکاران، 2002) بود. داده ها با روش تحلیل معادلات ساختاری قرار گرفت. یافته ها نشان داد که مدل از برازش مطلوبی برخوردار بود. برآورد اثر مستقیم ذهن آگاهی بر احساس تنهایی، منفی و معنادار؛ اثر مستقیم ذهن آگاهی بر پریشانی روانشناختی، منفی و معنادار؛ و اثر مستقیم پریشانی روانشناختی بر احساس تنهایی، مثبت و معنادار بود (05/0>p). همچنین اثر غیرمستقیم پریشانی روانشناختی در ارتباط بین ذهن آگاهی و احساس تنهایی، منفی و معنادار بود (05/0>p). از یافته های فوق می توان نتیجه گرفت نقش میانجی پریشانی روان شناختی در ارتباط بین ذهن آگاهی و احساس تنهایی در دانشجویان با تجربه شکست عاطفی تایید شد.
اثربخشی طرحواره درمانی بر خودسرزنش گری و اجتناب شناختی در افراد دارای نشانگان وسواس فکری-عملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ بهمن ۱۴۰۳ شماره ۱۱ (پیاپی ۱۰۴)
۱۷۴-۱۶۵
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر، باهدف تعیین اثربخشی طرحواره درمانی بر خودسرزنش گری و اجتناب شناختی افراد دارای نشانگان وسواس فکری-عملی انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش کلیه زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره ی سراهای محله در منطقه 22 تهران در سال 1402 بود که از بین آنها تعداد نمونه 30 نفر که در پرسشنامه وسواس فکری عملی (Y-BOCS، ییل-براون، 1986) نمره بالایی کسب کردند، به شکل در دسترس انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه (گروه آزمایش و گروه کنترل) و هر گروه 15 نفر گمارش یافتند. ابتدا هر دو گروه به وسیله ابزار آزمون شامل مقیاس خودسرزنش گری (SBS، گیلبرت و همکاران، 2004) و مقیاس اجتناب شناختی (CAQ، سکستون و دوگاس، 2008) مورد سنجش قرار گرفتند و سپس گروه آزمایش به مدت 8 جلسه تحت مداخله طرحواره درمانی یانگ و کلوسکو (2003) قرار گرفت. داده های جمع آوری شده با استفاده از آزمون های تحلیل کوواریانس چندمتغیری مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون بین میانگین پس آزمون خودسرزنش گری و اجتناب شناختی در دو گروه تفاوت معناداری در سطح 05/0 وجود داشت. لذا می توان اینگونه نتیجه گرفت که طرحواره درمانی بر کاهش خودسرزنش گری و اجتناب شناختی افراد دارای نشانگان وسواس فکری-عملی موثر بوده است.
بررسی اثربخشی درمان های ترکیبی شناختی-رفتاری و نوروفیدبک برکاهش عود در سوءمصرف کنندگان مواد محرک دارای نشانه های افسردگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عصب روانشناسی سال ۱۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۳۶)
1 - 14
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف مطالعه حاضر تعیین اثربخشی درمان ترکیبی شناختی-رفتاری و نوروفیدبک برکاهش عود در سوءمصرف کنندگان مواد محرک دارای نشانه های افسردگی است. روش: پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و دوره پیگیری دو ماهه انجام شد. تمامی مردان سوءمصرف کننده مواد مراجعه کننده به مرکز درمان سوءمصرف مواد سپاهان منطقه 1 شهر تهران در سال 1402 جمعیت آماری پژوهش را تشکیل دادند. با روش نمونه گیری در دسترس و مبتنی بر هدف از بین سوءمصرف کنندگان مواد دارای معیارهای ورود به پژوهش تعداد 36 نفر انتخاب و به شیوه تصادفی سازی در 2 گروه 18 نفری (گروه درمان ترکیبی در سوءمصرف کنندگان مواد محرک، گروه کنترل در سوءمصرف کنندگان مواد محرک) جایگزین شدند. گردآوری داده ها با چک لیست اطلاعات دموگرافیک-فرم محقق ساخته، پرسشنامه تجدیدنظر شده افسردگی و پرسشنامه خطر عود مصرف مواد انجام شد. تحلیل داده ها با روش های آماری، آزمون پیش فرض های آمار پارامتریک و آنالیز واریانس با اندازه گیری مکرر با نرم افزار آماری Spss-v26 انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد درمان ترکیبی در آزمودنی های گروه آزمایش دو گروه سوءمصرف کننده مواد محرک بر کاهش میزان عود مصرف و ابعاد آن (قصد مصرف، مشکلات هیجانی، اجبار در مصرف، فقدان کنترل و انتظار مثبت از مصرف مواد) اثربخش است (05/0>P). نتیجه گیری: این مطالعه بیش از پیش نقش سازه های روانی-رفتاری را در مبتلایان به سوءمصرف مواد روشن ساخته و لزوم استفاده از رویکردهای درمانی ترکیبی (شناختی-رفتاری و نوروفیدبک) را به منظور تعدیل علائم در مبتلایان به سوءمصرف مواد آشکار می سازد.
مقایسه اثربخشی درمان حساسیت زدایی با حرکات چشم و پردازش مجدد (EMDR) و تحریک فراجمجمه ای مغز با جریان مستقیم (tDCS) بر استرس ادراک شده و اضطراب زنان مبتلا به اختلال پرخوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عصب روانشناسی سال ۱۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۳۶)
15 - 32
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی مقایسه اثربخشی درمان حساسیت زدایی با حرکات چشم و پردازش مجدد و تحریک فراجمجمه ای مغز با جریان مستقیم بر استرس ادراک شده و اضطراب زنان مبتلا به اختلال پرخوری بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل همراه با مرحله پیگیری 2 ماهه بود. جامعه آماری کلیه زنان مبتلا به اختلال پرخوری مراجعه کننده به مراکز تغذیه در بهار 1402 شهر کرج بودند. در مرحله اول با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند تعداد 45 نفر انتخاب و سپس در 2 گروه آزمایش(هر گروه 15 نفر) و یک گروه کنترل(15 نفر) جایگزین شدند. سپس گروه های آزمایش تحت 8 جلسه 60 دقیقه ای درمان حساسیت زدایی با حرکات چشم و پردازش مجدد و 8 جلسه 60 دقیقه ای تحریک فراجمجمه ای مغز با جریان مستقیم قرار گرفتند؛ اما گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد و در لیست انتظار باقی ماند. از مقیاس شدت پرخوری(BES) گورمالی و همکاران (1982)، مقیاس استرس ادراک شده(PSC) کوهن و همکاران(1983) و سیاهه اضطراب بِک(BDI-II) بک و همکاران(1988) به منظور گردآوری اطلاعات استفاده شد. تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست آمده از اجرای پرسشنامه ها از طریق نرم افزار SPSS نسخه 28 در دو بخش توصیفی و استنباطی(تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بن فرونی) انجام پذیرفت. نتایج نشان داد هر دو مداخله مذکور در مرحله پسآزمون و پیگیری نسبت به گروه کنترل اثربخشی معناداری بر کاهش استرس ادراک شده و اضطراب داشته است(05/0>P).