هدف اصلی در تحقیق پیش رو تبیین چگونگی تشخیص رابطه علمی بین «تأثیر نظام قدرت و سیاست های اجرایی آن» بر تحول فرهنگ حجاب زنان دوره پهلوی اول است. دستاورد تحقیق حاضر نشان می دهد که مسئله کشف حجاب دوره اوّل پهلوی در نسبت بین قدرت جنسیت، باید اقدامی از سوی نظام قدرت برای تغییر بسترهای فرهنگی، در قالب برنامه ها و اهداف توسعه، دانست؛ ساختار سیاسی قائل به پیش فرض همبستگی بین دو مفهومِ حجاب توسعه بود و بر مبنای آن سیاست های اجرایی خاصی در دستور کار قرار گرفت، حال آن که در عرصه وضع قوانین حمایت از حقوق خانواده و زنان، که می توانست نگاهی عمیق و آسیب شناسانه نسبت به بهبود وضعیت زنان باشد، عملکرد چندانی نداشت. نظام قدرت قائل به تقدّم تغییرات ظاهری و مدیریت پوشش اجتماعی (کشف حجاب) بر تحول بنیادین از جمله تغییر ذهنیت ها، وضع و اجرای قوانین حمایتی، توسعه آموزش اصولی زنان با هدف اعمال تغییر در مدیریت بدن، و نیز توسعه حضور زنان در بیرون از خانه بود. این گونه، در اثر اتخاذ سیاست توسعه، بین تغییر نوع پوشش زنان با برنامه های اجرایی قدرت سیاسی نسبت و ارتباطی تنگاتنگ برقرار شد که قابل بررسی، ارزیابی، و نقد تاریخی است.
"«شکست قطعی و انهدام دشمنان در زمانی سریع، حمایت از دوستان امریکا با هر چهرهای که دارند، حمایت از دموکراسی ظاهری در مواقع ضروری، دوستی با اسرائیل و تثبیت آن در خاورمیانه، کنترل و حفظ منابع انرژی و نفت در دراز مدت، توسل به نیروی نظامی به رهبری واشنگتن، مقابله با تهدیدهای بالقوه و بالفعل جهان سوم علیه امریکا و غرب، مهار اقتصادی و نظامی جهان سوم، گسترش جنگها به جهان کم توسعه و… روح نظم نوین جهانی مورد نظر امریکا را تشکیل میدهد».
در عصر رسانههای جهانی و چندرسانهایها، رسانههایی مورد توجه و حمایت قدرتمندان جهان قرار میگیرند که از نظم نوین جهانی حمایت کنند اما از آنجا که امکان انتخاب رسانه و پیام در عصر سوپرمارکتهای رسانهای فراهم شده، مخاطبان در انتخاب رسانه برای دستیابی به پیام مورد نظر خود از آزادی بیشتری برخوردارند.
مؤلف در مقالة حاضر میکوشد با نشان دادن گوشهای از تلاشهای مردم جهان برای مخالفت با جنگ و دستیابی به اطلاعات صحیح از یک سو اقدامات رسانهها را برای ارسال اخبار جنگ عراق و امریکا بر روی سایتهای اینترنتی بازگو کند و از سوی دیگر به اقدامات طرفداران جنگ برای نابود ساختن این سایتها بپردازد.
"
عدالت، به عنوان یک اصل اجتماعی، مفهومی دیرینه در نظام فکری و اجتماعی انسان به شمار می آید. دیدگاه های لیبرالیستی، نئولیبرالیستی، سوسیالیستی، جان راولزی، جامعه گرایان و اسلامی از گفتمان های مطرح درباره عدالت اجتماعی هستند. چگونگی برقراری عدالت اجتماعی در هر یک از این گفتمان ها متفاوت می باشد. در جامعه ما نیز - علی رغم گذشت چند دهه از انقلاب - عدالت اجتماعی به لحاظ مفهومی در میان اندیشمندان و متفکران جامعه دارای معانی متفاوتی است. در این مقاله، گفتمان های عدالت اجتماعی از منظر اساتید جامعه شناسی دانشگاه های دولتی شهر تهران؛ یعنی دانشکده های علوم اجتماعی دانشگاه های تهران، علامه طباطبایی، شاهد، تربیت مدرس، بهشتی، الزهراء و خوارزمی بررسی شده است. روش پژوهش حاضر، کیفی بوده و با روش تحلیل روایت و تکنیک مصاحبه حضوری انجام و برای انتخاب مصاحبه شوندگان (20 نفر) نیز از روش گلوله برفی استفاده شده است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که گفتمان های راولزی و اسلامی در بین اساتید از اهمیت بیشتری برخوردارند. اینکه گفتمان عدالت اجتماعی اسلامی در کنار گفتمان عدالت راولزی آمده به دلیل برخی شباهت ها میان این دو گفتمان می باشد؛ گرچه در مبانی و محتوای مقولات مربوط به عدالت اجتماعی با هم تضادهایی نیز دارند.اساتید جامعه شناسی، معتقدند برای برقراری عدالت اجتماعی و رسیدن به یک نظریه جامع، نیازمند الگویی متناسب با فرهنگ و بستر اجتماعی جامعه خود هستیم.
زندگی در مجتمع های مسکونی بدون همکاری و سازمان دهی کنش های جمعی دشوار است. نادیده گرفتن اهمیت همکاری، سرمایه های کوچک و پراکنده را بی اثر کرده، تلاش های خرد و دارایی های جمعی افراد را هدر می دهد و محیط ناامنی را برای افراد به وجود می آورد؛ ازاین رو در این مقاله سعی شده است تا با استفاده از روش مطالعه ی موردی بر پایه ی تحلیل نظریه ی زمینه ای و مصاحبه با ساکنان مجتمع های مسکونی در شهر مشهد، به فهم ذهنی آنان از همکاری دست یابیم؛ بنابراین مجتمع مسکونی لاله در شهر مشهد را از تمام زوایا مورد بررسی قرار دادیم. بر این اساس ۳۵ مصاحبه ی نیمه ساختاریافته در مورد خانوار صورت گرفت. بر پایه ی تحلیل یافته ها در مدل پارادایمی تحقیق، همکاری شکننده به عنوان هسته ی مرکزی شناخته شد. ساختار محدود کننده به عنوان شرایط زمینه ساز این امر مطرح گردید؛ ساختارهایی که افراد ممکن است قادر به تأثیرگذاری بر این عناصر باشن د ولی کنت رلی بر آن ها ندارد. خصایص شخصی همکاری گریز، فاصله ی تعاملی، ذهنیت منفی و کنترل مرکزی ضعیف نیز از جمله شرایط علی مدل برای شکل گیری همکاری شکننده است. پیامد چنین تعاملاتی این است که حتی اگر هنجارها و قواعد روشنی در مجتمع وجود داشت باشد و انضباط حاکم باشد، این شرایط بسیار ناپایدار است و در صورت وجود اقلیت مفت بران، به سادگی خیر جمعی مزبور می تواند نابود شود.