غالباً در مباحث تاریخ فرهنگ و تمدن ملل مسلمان از نقش تمدن های پیش از اسلام در شکل گیری تمدن مسلمین و یا مراکز علمی موثر در انتقال مواریث علمی گذشته به عالم اسلام سخن به میان می آید. تمدن ایرانی، یونانی، هندی و مصری مهم ترین آنهاست. در یادکرد از مراکز علمی ایران در اواخر دوران ساسانیان نیز به شهر جندی شاپور و یا خراسان، به ویژه نیشاپور و مرو، شاهجان و برخی دانشمندان برآمده از این نواحی و یا مهاجر به آن، اشاره می شود. مسئله ایی که در این مقاله بدان توجه شده آن است که دانشمندان طبرستان و فضای علمی ـ فرهنگی آن چه نقشی در انتقال دانش عصر ساسانی به تمدن اسلامی داشتند؟ به نظر می رسد و فرض بر این است که طبرستان در سده های نخستین هجری، مرکزی فعال در امور علمی در حوزه های مختلف از جمله طب، نجوم و ریاضیات وحتی ادبیات پارسی بوده است. در این پژوهش با استفاده از منابع متنوع و گزارش ها و مستندات تاریخی، به نمونه هایی از دانشمندان این ناحیه اشاره و سپس تبیین و تحلیلی از چگونگی رشد علمی آنان ارائه خواهد شد. آنگاه با اشاره به شواهد تاثیر گذاری علمی آنان بر محیط جدید علمی جهان اسلام، این مقاله در صدد برخواهد آمد تا نقش طبرستان در انتقال دانش عصر ساسانی به دوره اسلامی را پی گیری نموده و نشان دهد.
بر پایه روایات باستانی که در شاهنامه و ادبیات پهلوی آمده، می توان قدیمی ترین الگوی شاه گزینی ایران را در آن ها یافت. این ساختار شاه گزینی برپایه جهان بینی ساسانیان قرار دارد که دارای یک چارچوب معین و از پیش تعیین شده است و نیز قاعده منسجمی برای شاه گزینی دارد. پیش فرض مشروعیت حکومت یک شاه در این الگوی شاه گزینی، تعلق داشتن به خاندان شاهی، گزینش شاهزاده نخست زاده، نژاده بودن مادر، همچنین داشتن اسباب و نمادهای قدرت شاهی در تأیید حکومت وی نقش مهمی ایفا می کردند. این ویژگی ها، ضروری ترین دلایل برای مشروعیت شاه بود و تشخیص این ویژگی ها به عهده بزرگان، اشراف و هموندان خاندان های نژاده شاهی و پهلوانان بود. در آن دوره، آن ها به مثابه انجمن گزینشی عمل می کردند و نقش تعیین کننده ای در انتخاب شاه داشتند و حتی این انجمن گزینشی برای پیدا کردن شخصی که با این معیارها متناسب بود به جستجوی شخص مورد نظر می پرداختند. در این پژوهش کوشش خواهد شد با نگاهی به چگونگی شاه گزینی در اساطیر ایران، مهم ترین مبانی شاه گزینی در تاریخ ایران را مورد مطالعه قرار دهیم.
کورنوکوپیا یا شاخ نعمت، از جمله نمادهای فرهنگی و اجتماعی است، که در اروپا و ایالات متحده امریکا، مظهر فراوانی و برکت به شمار می رود. منشاء کورنوکوپیا به اساطیر یونانی باز می گردد و به بخشی از افسانه ی زندگی زئوس، بزرگ ایزد یونانی، و نیز به داستان های اسطوره هایی چون هرکول، هِیدِس، دیمیتر و تیشه مرتبط می شود، اما نقش کورنوکوپیا را بر روی برخی نقش برجسته ها و سکه های دوره ی اشکانی نیز می توان شناسایی کرد و برخی از معدود اشیاء بازمانده از آن عصر، به صورت کورنوکوپیا یعنی به شکل شاخی میان تهی طراحی و ساخته شده اند. در این مقاله، به شیوه توصیفی تحلیلی، ضمن معرفی این آثار، معنا و دلالت ضمنی کورنوکوپیا با رویکرد نشانه شناختی فرهنگی، در عرصه ی سپهر نشانه ای دوره ی اشکانی بررسی شده است. حاصل این پژوهش، از توجه اشکانیان به استفاده خویشکاری نماد کرونوکوپیا در تبیین اقتدار و مشروعیت حکومت آنان، به ویژه در محل سکنای مهاجرنشین های یونانی در میان رودان حکایت می کند.