مقدمه. ارزشیابی فرآیند نظام مند گردآوری، تحلیل و تفسیر داده ها به منظور ارزش گذاری و قضاوت است. اساتید و معلمان باید از میان روش های مختلف ارزشیابی متناسب با اهداف آموزشی خود، بهترین روش را برگزینند. آزمون ها یا سئوالات چندگزینه ای یکی از رایج ترین آزمون ها در علوم پزشکی هستند. این آزمون ها به علت عینیت کامل، از حداکثر پایایی ممکن برخوردارند، اما روایی آنها هنوز مورد توجه صاحب نظران بحث ارزشیابی است. با این که آزمون های چندگزینه ای به صورت گسترده به خصوص در پرستاری و پزشکی استفاده می شوند، اما مطالعات در این زمینه حاکی از ایرادهای اساسی در طراحی این نوع سئوالات است. بنابراین، تجدیدنظر و مطالعه بیشتر اساتید در رابطه با قواعد طراحی سئوالات چندگزینه ای امری الزامی به نظر می رسد. نتیجه گیری. ...
"پژوهشهاى اخیر نشان داده است که داشتن تجربه رابطه و تعامل اجتماعى با دانشآموزان استثنایى و دسترسى اطلاعات و آگاهى درباره افراد با نیازهاى ویژه، مىتواند بر نگرش دانشآموزان عادى، نسبت به دانشآموزان استثنایى تأثیر مثبت بر جا گذارد.از اینرو، هدف از پژوهش حاضر، بررسى تأثیر برنامههاى آگاهسازى و رابطه اجتماعى بر تغییر نگرش دانشآموزان دختر دبیرستانى نسبت به دانشآموزان عقب مانده ذهنى و ضرورت یکپارچهسازى آموزشى آنها است.در این تحقیق، هفتاد و پنج دانشآموز دختر پایه اول دبیرستانى، به روش نمونهگیرى خوشهاى تصادفى، از سه دبیرستان، در شهر کرد انتخاب و به صورت تصادفى دو گروه آزمایشى و یک گروه کنترل تقسیم شدند.در مورد گروه آزمایشى اول، ابتدا برنامه آگاهسازى و پس از آن برنامه رابطه اجتماعى اجرا شد. در مورد گروه آزمایشى دوم، فقط برنامه آگاهسازى اجرا گردید و گروه کنترل هیچ برنامه مداخلهاى را دریافت نکرد.سپس براى سنجش نگرش افراد مورد مطالعه، مقیاس نگرش به پژوه(1991)به مرحله اجرا درآمد.دادهها با استفاده از روش تحلیل واریانس یک طرفه، مورد بررسى قرار گرفتند.نتایج بدست آمده نشان داد که تفاوت میانگینهاى نگرش سه گروه مورد مطالعه، نسبت به دانشآموزان عقب مانده ذهنى معنادار بودند.بطورى که بین میانگینهاى نگرش گروه آزمایشى اول با گروه کنترل و بین میانگینهاى نگرش گروه آزمایشى دوم با گروه کنترل تفاوتها(001/0< P )معنادار بودند.در مقابل، بین میانگینهاى نگرش گروه آزمایشى اول(شرکتکنندگان در برنامههاى آگاه سازى و رابطه اجتماعى)و نگرش گروه آزمایشى دوم(شرکتکنندگان در برنامه آگاهسازى)تفاوت معنادارى به دست نیامد.در پایان، مقایسه میانگینهاى نگرش دانشآموزان دبیرستانى، نسبت به یکپارچهسازى آموزشى دانشآموزان عقب مانده ذهنى، در سه گروه مورد مطالعه، تفاوت معنادارى را نشان نداد.
"
هدف پژوهش بررسی میزان اثربخشی برنامه های درسی دروس تربیتی دوره های کارشناسی رشته های مختلف دبیری بر ارتقای سطح دانش، نگرش و مهارتهای دانشجویان دانشگاههای آزاد اسلامی استان مازندران بوده است. روش تحقیق توصیفی از نوع مقطعی بود. جامعه آماری شامل دانشجویان دوره کارشناسی رشته های مختلف دبیری دانشگاههای آزاد اسلامی استان مازندران به تعداد 1644 نفر بود که در سال تحصیلی 86 ـ 85 مشغول به تحصیل بودند.
نمونه آماری با استفاده از فرمول تعیین حجم نمونه (نادری و سیف نراقی، 1380 و دلاور، 1384) به روش تصادفی طبقه ای نسبی به تعداد 310 نفر انتخاب گردید. ابزار جمع آوری اطلاعات، پرسشنامه بسته پاسخ محقق ساخته بود که براساس فرضیه های تحقیق و به شیوه مقیاس لیکرت پس از به دست آوردن اعتبار (74/0) اجرا شد.
به منظور تجزیه و تحلیل اطلاعات از روشهای آماری توصیفی از قبیل توزیع فراوانی، درصد فراوانی و جدولهای آماری مربوط به آن استفاده گردید. در بخش آمار استنباطی به منظور بررسی تاثیر برنامه های دروس تربیتی برحسب رشته ها و سالهای مختلف تحصیلی با توجه به مقایسه بیش از دو گروه مستقل از نظر یک متغیر رتبه ای، آزمون کروسکال ـ والیس به کار گرفته شد.
در ارتباط با متغیر جنسیت با توجه به اینکه در طرح مستقل دو موقعیتی از آزمودنیهای متفاوتی برای هر یک از موقعیتها استفاده می شود، از آزمون یومان ـ ویتنی استفاده شد.
نتایج نشان داد که دانش، نگرش و مهارتهای دانشجویان برحسب رشته های مختلف تحصیلی و جنسیت دستخوش تغییر مطلوبی شده است. این تغییر در رشته آموزش ابتدایی در مقایسه با سایر رشته ها با توجه به ارائه حجم وسیعی از واحدهای درسی دروس تربیتی، بیشتر و در مردان با توجه به برخورداری از شرایط و فرصت های بیشتر برای فراگیری و کاربرد آموخته ها، بیشتر از زنان بوده است. در ارتباط با متغیر سال تحصیلی، تنها دانش دانشجویان تغییر مطلوبی یافته، ولی نگرش و مهارتهای آنان با توجه به اینکه در برنامه های درسی سنتی به این حیطه ها توجه کمتری شده است، تغییر معنا داری پیدا نکرد.
هدف اصلی این پژوهش بررسی هزینه تحصیلی و صلاحیت علمی دانش آموختگان اعزامی به خارج در مقایسه با دانش آموختگان همتراز داخل کشور در طول برنامه های اول و دوم و سوم توسعه بوده است. روش تحقیق این پژوهش از نوع توصیفی (اسنادی و پیمایشی) است. جامعه آماری این تحقیق شامل کلیه اعضای هیات علمی با رتبه حداقل استادیار در دانشگاه های کشور که تعداد آن ها 13649 نفر، همچنین شامل کلیه اسناد و مدارک مربوط به اعزام دانشجو به خارج است و از این جامعه با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای، تعداد 386 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه پژوهشگر ساخته بود که روایی آن از طریق اخذ نظرات از متخصصان و پایایی آن با اجرای مقدماتی 30 پرسشنامه، محاسبه و ضریب آلفای آن 75/0 به دست آمده است. داده های به دست آمده ضمن توصیف، با توجه به هر یک از سوالات پژوهش، با استفاده از روش های آماری آزمون تحلیل واریانس، آزمون کروسکال والیس تجزیه و تحلیل شده است. نتایج این تحقیق نشان می دهد که هزینه تحصیل در دانشگاه های معتبر خارج در طول سه برنامه توسعه، بالاتر از دانشگاه های داخلی است و هزینه تحصیل در دانشگاه غیر دولتی داخل (دانشگاه آزاد اسلامی) پایین تر از دانشگاه های دولتی داخل و دانشگاه های خارج از کشور است. در خصوص صلاحیت های علمی-آموزشی بین دانش آموختگان داخل و خارج تفاوت چندانی وجود ندارد؛ در زمینه صلاحیت های علمی- پژوهشی و اجرایی، اعضای هیات علمی دانش آموخته خارج نسبت به دانش آموخته دانشگاه دولتی و غیر دولتی همتراز داخل کشور، رتبه بالاتری دارند.