فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۸۱ تا ۹۰۰ مورد از کل ۴٬۴۲۱ مورد.
جایگاه مشارکت مردم در پیشگیری اجتماعی از جرائم مواد مخدر
حوزههای تخصصی:
مواد مخدر یکی از بلایای عصر حاضر بوده و به عنوان یکی از بحران های قرن بیست ویکم معرفی شده است. پیشگیری از ابتلا به این معضل خانمان سوز بهترین راه حفظ سلامت جامعه و ایجاد امنیت اجتماعی است. مشارکت یا همیاری مردم در پیشگیری از وقوع اعتیاد به عنوان پیشگیری اجتماعی، بهترین نوع پیشگیری است که مقاله حاضر با هدف بررسی چگونگی مشارکت مردم در امر پیشگیری از مواد مخدر و شیوه های جلب مشارکت آنان و شناخت موانع در این زمینه تدوین شد. روش تحقیق حاضر، تحلیلی -توصیفی و با استفاده از تحقیقات، کتب، اسناد و منابع کتابخانه ای مرتبط تدوین شده است. مردم از راه های مختلفی همچون حضور پر رنگ در نهاد خانواده، تربیت و کنترل فرزندان، اطلاع رسانی به نیرو های دولتی و تشکیل گروه های خودجوش مبارزه با مواد اعتیادآور می توانند به پیشگیری اجتماعی از مواد مخدر کمک کنند. مشارکت مردم در امر پیشگیری متناسب با مقدورات هر جامعه متفاوت خواهد بود، تأثیر امکاناتی چون اعلام شماره تلفن های مشخص، اختصاص پایگاه های اطلاع رسانی، اعلام شماره های پیغام گیر و یا پیامک گیر، اختصاص ایمیل و اعلام صندوق پستی و به خصوص اهمیت دادن مسئولین به گزارش های مردمی و واکنش سریع و به موقع به گزارشات، برای مشارکت بیشتر مردم در امر پیشگیری مورد توجه است.
تأثیر آموزش توجه بر بهبود عملکرد تحصیلی دانش آموزان مبتلا به اختلال نارسانویسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: با توجه به اهمیت نارسانویسی در دانش آموزان و لزوم ارائه مداخلاتی برای بهبود این اختلال به منظور پیشگیری از مشکلات بعدی، هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی آموزش توجه بر بهبود عملکرد تحصیلی دانش آموزان با مبتلا به اختلال نارسانویسی بود.
تأثیر رواننمایشگری بر افزایش مهارتهای اجتماعی و عزتنفس بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیای نوع یک و دو(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
هدف: اختلال در مهارتهای اجتماعی ویژگی بارز بیماران اسکیزوفرنیاک است. هدف اصلی مطالعه حاضر بررسی تأثیر رواننمایشگری بر افزایش مهارتهای اجتماعی و عزتنفس بیماران مبتلا به اختلال اسکیزوفرنیای نوع I و II میباشد. روش بررسی: در این مطالعه تجربی و مداخلهای از بین بیماران مرد مبتلا به اسکیزوفرنیا که در طول شش ماه اول سال 1384 در بخشهای اعصاب و روان بیمارستان روانپزشکی ایثار شهر اردبیل بستری بودند، 80 نفر به روش نمونهگیری تصادفی ساده انتخاب شده و بهصورت تصادفیتعادلی به چهار گروه 20 نفره تخصیص یافتند. جلسات اجرایی رواننمایشگری برای گروههای آزمایش نووع یک و دو به مدت ۹ هفته و هر هفته ۳ جلسه شامل مراحل آمادگی، اجرا و درونپردازی و تمرین رفتاری برای جمعآوری دادههای پژوهش، از پرسشنامه اطلاعات جمعیتشناختی، فهرست مهارتهای اجتماعی ویژه بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا و مقیاس عزتنفس روزنبرگ استفاده شد. دادهها با استفاده از آزمون تیمستقل و تحلیل واریانس دو عاملی تجزیه و تحلیل شد. یافتهها: تفاضل میانگین نمرات پیشآزمون- پسآزمون مهارتهای اجتماعی (۰/۰۰۱>p) و عزتنفس (۰/۰۰۵=p) بین گروه آزمایش و کنترل (کل بیماران) تفاوت معنادار وجود داشت. بین گروههای آزمایش نوع ۱ و نوع ۲ از نظر میانگین نمرات پیشآزمون (۰/۰۰۳=p)، پسآزمون (۰/۰۰۱>p) و تفاضل پیشآزمون- پسآزمون (۰/۰۰۹=p) مهارتهای اجتماعی و همچنین از نظر میانگین نمرات پیشآزمون (۰/۰۵=p)، پسآزمون (۰/۰۰۱>p) و تفاضل پیشآزمون- پسآزمون (۰/۰۳۵=p) عزتنفس تفاوت معناداری وجود داشت. بین گروههای آزمایش و کنترل نوع یک اسکیزوفرنیا از نظر تفاضل نمرات پیشآزمون و پسآزمون مهارتهای اجتماعی (۰/۰۰۱>p) و عزتنفس (۰/۰۰۱>p) و همچنین گروههای آزمایش و کنترل نوع دو اسکیزوفرنیا در تفاضل نمرات پیشآزمون- پسآزمون مهارتهای اجتماعی (۰/۰۱=p) و عزتنفس (۰/۰۳=p) تفاوت معنادار وجود داشت. نتیجه گیری: اجرای فنون رواننمایشگری برمهارتهای اجتماعی و عزتنفس بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا مؤثر است و این اثر بر بیماران مبتلا به نوع یک این اختلال بیشتر است.
اثربخشی واقعیت درمانی گروهی بر افسردگی زنان نابارور قبل از(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: ناباروری، یک بحران پیچیده در زندگی زوج های نابارور محسوب می شود. واکنش نسبت به ناباروری با عکس العمل های روان شناختی منفی از جمله افسردگی، بی کفایتی شخصی، اختلال های زناشویی و مشکلات ارتباطی و... مشاهده می شود. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی واقعیت درمانی گروهی بر افسردگی زنان نابارور تحت درمان با روش کمک باروری IUI شهر مشهد انجام گرفت.
مواد و روش ها: این پژوهش از نوع پژوهش های نیمه آزمایشی (طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل) است. بدین منظور، از بین زنان نابارور مراجعه کننده به کلینیک ناباروری نوین شهر مشهد جهت درمان با روش کمک باروری IUI (Intra Uterine Insemination )، 60 نفر از افراد داوطلب توسط پرسش نامه افسردگی بک (Beck Depression Inventory ) مورد ارزیابی قرار گرفتند. سپس، 40 نفر از آن ها به صورت تصادفی ساده انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه آزمایش (20 نفر) و کنترل (20 نفر) تقسیم شدند. در گروه آزمایش، مداخله های واقعیت درمانی طی 8 جلسه نود دقیقه ای اجرا شد. اما گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. هر دو گروه در پایان دوره درمان و قبل از انجام عمل IUI، مجدداً مورد پس آزمون قرار گرفتند. نتایج با شاخص های آماری (مانند آزمون tدر گروه های مستقل و تحلیل کوواریانس) تجزیه و تحلیل شد.
یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که مداخله های واقعیت درمانی در کاهش افسردگی آزمودنی های گروه آزمایش به طور معنی داری (05/0p<) مؤثر بوده است.
نتیجه گیری: با توجه به تأثیر مثبت واقعیت درمانی بر کاهش افسردگی زنان نابارور تحت درمان با روش کمک باروری IUI، این رویکرد جهت کاهش اختلال های روان شناختی این گروه از زنان و هم چنین بهبود کیفیت زندگی آن ها توصیه می شود.
مدل یابی اختلال هراس اجتماعی بر پایه مولفه های هیجانی، شناختی و جنسیت: کاربرد تحلیل مسیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف پیش بینی هراس اجتماعی به وسیلة متغیرهای جنسیّت، ابراز خشم، ادراک ارزیابی منفی توسط دیگران، خود ارزیابی منفی، توجه متمرکز برخود، بازداری رفتاری و طرحواره های ناسازگار اولیه میان دانشجویان دانشگاه پیام نور بهارستان انجام شد. تعداد نمونه شامل 310 نفر بود که براساس نمونه گیری در دسترس و داوطلبانه انتخاب شدند. سپس شرکت کنندگان پرسشنامة اضطراب اجتماعی کانور و همکاران، پرسشنامة کانون توجهوودی، گلس و چمبلس، پرسشنامة صفت- حالت بیان خشم اسپیلبرگر،مقیاس بازداری رفتاری بزرگسالان گلدستون و پاکر، پرسشنامة رویدادهای منفی اجتماعی ویلسون و راپی و فرم کوتاه طرحواره های ناسازگار اولیه یانگرا تکمیل کردند. در این پژوهش داده ها با استفاده از نرم افزار AMOS و با روش تحلیل مسیر تجزیه و تحلیل شد. یافته های حاصل از پژوهش حاضر نشان داد با اینکه مؤلّفه های جنسیّت و ابراز خشم نتوانستند به طور معناداری هراس اجتماعی را پیش بینی کنند (05/0<p)، اما مؤلّفه های ادراک ارزیابی منفی خود توسط دیگران، خودارزیابی منفی و بازداری رفتاری به عنوان متغیرهای میانجی، اثر مستقیم بر هراس اجتماعی دارند (05/0>p) درحالی که مؤلّفه های طرحواره های ناسازگار اولیه و توجه متمرکز بر خود، اثر غیر مستقیم بر هراس اجتماعی داشتند (05/0>P). همچنین مدل حاضر توانست 72/0% از واریانس هراس اجتماعی را تبیین کند. براساس این مطالعه می توان گفت که طرحواره های ناسازگار اولیه به عنوان یک متغیر شناختی عمیق تر، از طریق متغیرهای شناختی- رفتاری سطحی (ادراک ارزیابی منفی خود توسط دیگران، خودارزیابی منفی و بازداری رفتاری) بر هراس اجتماعی اثر می گذارند.
نظریه دلبستگی و مشکلات هیجانی- اجتماعی در دانش آموزان با مشکلات ویژه یادگیری: تبیین نظری و کاربردهای بالینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: نظریه دلبستگی در تبیین مشکلات هیجانی-اجتماعی دانش آموزان با مشکلات یادگیری چارچوب نظری مفیدی را فراهم می کند. در این راستا کیفیت دلبستگی به عنوان یک عامل خطر یا عامل حفاظتی در تبیین ناسازگاری های رفتاری و هیجانی-اجتماعی این گروه مطرح است. همسو با نظریه بالبی، الگوی کاری دلبستگی در اصل بر پایه روابط اولیه با مراقبان اصلی رشد می کند و به تدریج به سوی ایجاد روابط دلبستگی ویژه و جدید با دیگران از جمله معلم، گسترش می یابد. ایجاد و حفظ چنین روابطی بر سازگاری و عملکرد هیجانی-اجتماعی در حال رشد دانش آموزان با مشکلات یادگیری تاثیر ویژه ای دارد.
نتیجه گیری: براین اساس، با توجه به نقش الگوهای دلبستگی در تبیین مشکلات هیجانی-اجتماعی کودکان با مشکلات یادگیری، می توان از نظریه دلبستگی به عنوان چارچوبی برای طراحی مداخله های موثر برای کاهش ناسازگاری های هیجانی-اجتماعی این کودکان استفاده کرد. کاربردهای بالینی و الزام های عملی پژوهش های دلبستگی که بر بهبود کیفیت روابط دلبستگی والدین-کودک، توانمندسازی مادران، بهبود منابع مقابله ای کودکان و بهبود روابط معلم-دانش آموز تاکید دارد، در متن مقاله تشریح شده اند.
اثربخشی قصه گویی بر افسردگی و پرخاشگری کودکان پیش دبستانی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: با توجه به تاثیر قصه گویی بر مشکلات روان شناختی کودکان، این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی قصه گویی بر پرخاشگری و افسردگی کودکان پیش دبستانی انجام شد.
روش کار: جامعه ی آماری این پژوهش، شامل کودکان پیش دبستانی 6-4 ساله ی مهدکودک های شهرستان ساوه در سال 1392 بودند. با استفاده از نمونه گیری در دسترس 40 کودک با نمرات بالای پرخاشگری و افسردگی بر اساس پرسش نامه ی اختلالات رفتاری راتر، انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه برابر آزمون و شاهد تقسیم شدند. پس از انجام پیش آزمون، برنامه ی قصه درمانی به مدت 12 جلسه ی یک ساعته (دو بار در هفته) برای گروه آزمون اجرا شد. پس از اتمام جلسات، پس آزمون و یک ماه بعد نیز پی گیری انجام شد. داده ها با آمار توصیفی، روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و نرم افزار SPSS تحلیل شدند.
یافته ها: نتایج نشان داد که نمرات پیش آزمون افسردگی و پرخاشگری دو گروه تفاوت معنی داری نداشته (05/0<P) در حالی که میزان نمرات افسردگی و پرخاشگری در گروه قصه درمانی نسبت به گروه شاهد کاهش معنی داری نشان داد (01/0=P) که در پی گیری نیز ادامه یافت.
نتیجه گیری: با توجه به نتایج، به نظر می رسد که قصه گویی در کاهش پرخاشگری و افسردگی کودکان پیش دبستانی تاثیر دارد و می توان از آن به عنوان یک روش اثربخش در بهبود اختلالات رفتاری کودکان استفاده کرد.
نقش باورهای غیرمنطقی، ادراکات خودکارآمدی و حمایت اجتماعی در عود اختلال سوءمصرف مواد
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف تعیین نقش سیستم باورهای غیرمنطقی، ادراکات خودکارآمدی و شبکه حمایت اجتماعی در پیش بینی عود و عدم عود سوء مصرف مواد و مقایسه تفاوت این دو گروه در متغیرهای مذکور به انجام رسید. روش: به این منظور 100 نفر از کسانی که عود مکرر داشتند و 100 نفر از کسانی که عود نداشتند به صورت نمونه گیری در دسترس از سازمان بازپروری و توانبخشی شهر تبریز انتخاب شدند. برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامه های باورهای غیرمنطقی آلبرت الیس، خودکارآمدی شرر و حمایت اجتماعی واکس استفاده شد. یافته ها: نتایج به دست آمده نشان دادند که بین دو گروه دارای عود و بدون عود، در باورهای غیرمنطقی، ادراکات خودکارآمدی و حمایت اجتماعی، تفاوت معنا داری وجود دارد. نتیجه گیری: نتایج تحقیق تلویحات کاربردی در کلینیکهای ترک اعتیاد دارد.
نیمرخ رشد زبان دانش آموزان با و بدون اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف تحقیق حاضر بررسی نیمرخ رشد زبان دانش آموزان با و بدون اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی است. روش بررسی: در این پژوهش مقایسهای مورد– شاهدی، از بین دانش آموزان پایه اول ابتدایی شهر قزوین ۳۰ کودک (15 پسر و 15 دختر) با اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی با نمونهگیری ساده و ۳۰ کودک سالم که با گروه مورد همتاسازی شده بودند شرکت کردند. ابزارهای بهکار رفته، آزمون رشد زبان (TOLD-P:3) برای ارزیابی زبان و گفتار، مقیاس درجه بندی کانرز برای معلمان بهمنظور ارزیابی اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی و آزمون ریون برای ارزیابی هوش بودند. دادههای حاصل با روش تحلیل واریانس مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها: بین نیمرخ رشد زبان دانش آموزان دارای اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی و دانشآموزان سالم تفاوت معناداری وجود داشت (001/0P<)، اما در بین گروه های جنسی در هر یک از گروههای مورد (۰/۲۵۴=P) و شاهد (۱/۰۰=P) تفاوت معنادار آماری وجود نداشت. واژگان تصویری، واژگان ربطی، واژگان شفاهی، درک دستوری، تمایزگذاری کلمه، گوش کردن، سازماندهی، صحبت کردن، معنی شناسی و نحو در گروه مورد به طور معناداری پایین تر از گروه شاهد بود، اما در تقلید جمله، تحلیل واجی و تولید کلمه بین دو گروه تفاوتی وجود نداشت. نتیجه گیری: کودکان با نارسایی توجه/ بیش فعالی در برخی از جنبه های رشد زبان از سطح پایین تری نسبت به کودکان طبیعی برخوردارند.
نقش میانجی بهزیستی روانی در رابطه بین باورهای فراشناختی و تیپ شخصیتی D با شدت علایم بیماری در بیماران مبتلا به پسوریازیس(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش باورهای فراشناختی، تیپ شخصیتی D و بهزیستی روانی در پیش بینی شدت علایم بیماری پسوریازیس انجام شد.
مواد و روش ها: این مطالعه، یک پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه مورد مطالعه را تمامی افرادی تشکیل داد که برای درمان بیماری پسوریازیس به درمانگاه های پوست شهر کرمانشاه در زمستان سال 1393 مراجعه کرده بودند. برای انتخاب نمونه، تعداد 115 نفر به صورت در دسترس انتخاب شدند. از بین این تعداد، 51 نفر مرد بودند. پس از تکمیل مقیاس درجه بندی شدت علایم پسوریازیس توسط پزشک، پرسش نامه های مورد نظر شامل مقیاس تیپ شخصیتی D، پرسش نامه بهزیستی روانی، پرسش نامه فراشناخت Cartwright-Hatton و Wells اجرا گردید. روش ضریب همبستگی Pearson و معادلات ساختاری برای تحلیل داده ها به کار گرفته شد.
یافته ها: یافته ها نشان داد که باورهای فراشناختی و تیپ شخصیتی D رابطه منفی و معنی داری با بهزیستی روانی داشت. همچنین، باورهای فراشناختی و سنخ شخصیتی D، از طریق کاهش بهزیستی روانی، شدت علایم بیماری پسوریازیس را پیش بینی نمود.
نتیجه گیری: کمک در غنی سازی بهزیستی فردی در تمامی مؤلفه های آن از طریق مدخلات آموزشی روان شناختی متناسب می تواند کمکی در جهت تسریع درمان مبتلایان به این بیماری باشد.