فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۰۸۱ تا ۳٬۱۰۰ مورد از کل ۴٬۴۲۰ مورد.
مقایسه فراوانی و شدت افسردگی در بیماران بستری در بیمارستان به علت حمله حاد عروق کرونر و بیماری کاتاراکت(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
"مقدمه: اختلالات افسردگی یکی از ناتوانی های شایع مرتبط با بیماری های ایسکمیک قلبی می باشند و اثرات جدی در افزایش خطر حوادث قلبی بعدی و مرگ و میر در این بیماران دارند. بیماران مبتلا به کاتاراکت نیز با توجه به ماهیت بیماری و ایجاد ناتوانی در وضعیت بینایی در بروز خطر افسردگی می باشند اما به نسبت سایر بیماران بستری در بیمارستان، این میزان شیوع نزدیک تر به شیوع در کل جامعه می باشد و لذا می توانند به عنوان گروه کنترل بیمارستانی مناسبی مد نظر قرار گیرند، لذا این مطالعه با هدف بررسی میزان شیوع افسردگی در بیماران متعاقب حمله حاد عروق کرونر و مقایسه با بیماران مبتلا به کاتاراکت انجام شد. روشکار: این مطالعه یک مطالعه ی توصیفی تحلیلی مقطعی بود. حجم نمونه در هر گروه 140 نفر بود و روش نمونه گیری سرشماری بود. داده ها با استفاده از پرسش نامه ی استاندارد افسردگی بک و هم چنین پرسش نامه ای شامل اطلاعات دموگرافیک جمع آوری گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با کمک نرم افزار آماری SPSS و استفاده از جداول توزیع فراوانی و آزمون آماری خی دو انجام شد. نتایج: درگروه بیماران عروق کرونری، 4/56% مرد،80% متاهل و در گروه بیماران کاتاراکت 1/47% مرد و 8/77% متاهل بودند. تفاوت معنی داری بین گروه ها از نظر عواملی مانند سن، جنس، شغل، وضعیت تحصیلات، وضعیت تاهل و محل زندگی وجود نداشت. با توجه به نتایج حاصل 70% افراد مورد مطالعه در گروه بیماران قلبی و 47% در گروه بیماران چشم افسردگی داشتند (0001/0=P). بیشترین درصد افسردگی در هر دو گروه در زنان دیده شد (002/0=P). در بیماران هر دو گروه کرونری و کاتاراکت در افراد با سابقه فشار خون بالا، دیابت و چربی خون بالا، میزان افسردگی بیشتر بود. بحث: میزان بالای افسردگی در افراد متعاقب حمله حاد عروق کرونر می تواند به علت شرایط ویژه بیماری آن ها، محیط پر استرس بستری و درمان های خاص آنان و هم چنین وجود افسردگی قبلی در آنان باشد. لذا تاثیر آن به عنوان یک عامل خطر تشدید بیماری های عروق کرونر قلبی باید مد نظر بوده و غربالگری بیماران بستری به علت حمله حاد عروق کرونر از نظر افسردگی توصیه می گردد.
"
بررسی میزان شیوع اختلالات رفتاری دانش آموزان دوره ابتدایی شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر به منظور بررسی میزان شیوع اختلالات رفتاری دانش آموزان دوره ابتدایی شهر تهران انجام شده است. روش: این پژوهش از نوع همه گیرشناسی است. جامعه مورد مطالعه شامل کلیه دانش آموزان دوره ابتدایی مدارس دولتی شهر تهران در سال 1385 است. حجم نمونه 1420 نفر با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شد. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه علایم مرضی کودکان (CSI-4) استفاده شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها، آمار توصیفی و استنباطی (آزمون دو نسبت مستقل) به کار بسته شد. یافته ها: نتایج این پژوهش نشان داد که: 1. بیشتر دانش آموزان دوره ابتدایی (68.9 درصد) فاقد اختلالات رفتاری و 31.1 درصد از آنان دارای اختلالات رفتاری هستند. 2. میزان ترس مرضی دانش آموزان دختر به طور معناداری بیشتر از دانش آموزان پسر است. 3. میزان اختلال تیک صوتی و تیک حرکتی دانش آموزان پسر به طور معناداری بیشتر از دانش آموزان دختر است. 4. میزان اختلال اضطرابی دانش آموزان دختر به طور معنادار بیشتر از دانش آموزان پسر است. 5- میزان اختلال نافرمانی (بی اعتنایی مقابله ای) در دانش آموزان پسر بطور معنادار بیشتر از دانش آموزان دختر است. نتیجه گیری: از یافته های به دست آمده می توان نتیجه گیری کرد یک سوم از دانش آموزان دوره ابتدایی شهر تهران دارای اختلالات رفتاری هستند.
بررسی حافظه سرگذشتی و شواهد عصب روان شناختی در اختلالات وسواسی – اجباری و اضطراب فراگیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: نقایص عصب روان شناختی در سبب شناسی اختلال وسواسی-اجباری با شواهد فراینده ای روبه روست. هدف پژوهش حاضر سنجش و مقایسه حافظه سرگذشتی در اختلالات وسواسی ـ اجباری و اضطراب فراگیراست.
روش: آزمودنی های این بررسی مقطعی-تحلیلی سه گروه 22 نفری از مبتلایان به اختلال وسواسی-اجباری، اختلال اضطراب فراگیر و افراد بهنجار بودند که پس از همتاسازی در متغیرهای سن، جنسیت، میزان تحصیلات و وضعیت تاهل وارد مطالعه شدند. ابزار: داده های این مطالعه با استفاده از آزمون های تشخیصی اضطراب بک، افسردگی بک II، مقیاس وسواسی- اجباری ییل- براون و مصاحبه ساختاریافته حافظه سرگذشتی به دست آمدند و به وسیله روش های آمار توصیفی و استنباطی تجزیه و تحلیل شدند.
یافته ها: نتایج حاکی از تفاوت معنادار میانگین های مورد مقایسه گروه ها در سنجش حافظه سرگذشتی بود. به این ترتیب که گروه وسواسی نسبت به دو گروه دیگر عملکرد ضعیف تری نشان داد (05/0< p).
نتیجه گیری: به نظر می رسد که وجود نقایص عصب روان شناختی در اختلال وسواسی- اجباری، به عملکرد ضعیف تر حافظه سرگذشتی این بیماران در مقایسه با مبتلایان به اختلال اضطراب فراگیر و افراد بهنجار بینجامد.
طراحی، ارزیابی و اجرای دوره آموزش پیشگیری از سوء مصرف مواد مخدر
حوزههای تخصصی:
طرح حاضر با هدف طراحی، ارزیابی و اجرای دوره آموزش پیشگیری از سوء مصرف مواد مخدر برای دانش آموزان مقطع متوسطه انجام یافته است. جهت طراحی دوره، نظریات سوء مصرف، پیشگیری و منابع مرتبط مورد بررسی قرار گرفت و با توجه به موارد مشترک و متفاوت نظریات و دوره های پیشین و اعمال نظر متخصصان، دوره مذکور طراحی و تدوین شد و مورد تایید 5 نفر از روان شناسان قرار گرفت. نگرش سنج دانش آموزان به مواد مخدر، پس از بررسی مبانی نظری مرتبط و ابزارهای پیشین به صورت مقدماتی طراحی گردید. روایی محتوایی آزمون با استفاده از ضریب توافق داوران (28 نفر از اساتید روان شناسی و مشاوره و عموماً با تجربه کار بالینی با معتادان) مورد تایید قرار گرفت. پایایی آزمون مذکور، با اجرای مقدماتی (Pilot) بر روی 30 نفر از دانش آموزان مقطع متوسطه در سال سوم دبیرستان، با استفاده ازآلفای کرونباخ محاسبه شده و ضریب به دست آمده 733/0 میباشد. جهت اجرای دوره، 2 گروه از دانش آموزان مقطع دبیرستان در پایه سوم انتخاب شدند. با استفاده از طرح نیمه آزمایشی پیش آزمون، پس آزمون با گروه گواه، پس از اجرای پیش آزمون بر روی گروهها (نگرش سنج محقق ساخته)، دوره آموزشی طی 4 جلسه برای گروه آزمایشی برگزار و سپس پس آزمون اجرا گردید. در نهایت، داده ها با استفاده از آزمون های t مستقل و تحلیل کو واریانس مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که دانش آموزانی که دوره آموزش پیشگیری از سوء مصرف مواد مخدر را گذراندند (گروه آزمایشی)، نگرش منفیتری به سوء مصرف مواد مخدر را از گروه آموزش ندیده (گروه گواه) دارند.
مقایسة تأثیر دو روش شناخت درمانی تیزدل و بک در کاهش نشانه های افسردگی و اصلاح باورهای فراشناختی در بیماران افسرده خو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسة اثربخشی دو روش شناخت درمانی تیزدل و بک در کاهش نشانه های افسردگی و اصلاح باورهای فراشناختی در بیماران مبتلا به اختلال افسرده خویی است. نمونه پژوهش شامل 30 بیمار مبتلا به اختلال افسرده خویی بود که از میان مراجعه کنندگان به شش کلینیک در سطح شهر مشهد انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه گمارده شدند و هر گـروه بـا یکـی از دو روش شنـاخت درمانی مبتنی بـر هوشیاری فـراگیر تیزدل و شناخت درمانـی بـک به مدت سه ماه تحـت درمـان قرار گرفتند. آزمودنـیها در سـه مرحلة پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری، پرسشنامة افسردگی بک و پرسشنامة فراشناخت را تکمیل کردند. نتایج تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر نشان داد که هر دو روش شناخت درمانی بک و تیزدل در کاهش نشانه های اختلال افسرده خویی و اصلاح باورهای فراشناختی مؤثر بودند. اما در کاهش نشانه های اختلال افسرده خویی و اصلاح باورهای فراشناختی، بین دو روش تفاوت معناداری به دست نیامد.
نقش نقص های حسی در سبک های دلبستگی و مشکلات رفتاری کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعه حاضر به بررسی تاثیر نقص های حسی شامل نابینایی و ناشنوایی بر نوع دلبستگی (ایمنی/ ناایمنی دلبستگی) و سبک های دلبستگی (ایمن، دوسوگرا، اجتنابی، آشفته/ سرگشته)، تاثیر این نقص ها بر مشکلات رفتاری کودکان نابینا و ناشنوا در مقایسه با کودکان عادی، و رابطه نوع دلبستگی با مشکلات رفتاری در سه گروه نابینا، ناشنوا و کودکان عادی می پردازد.
آزمودنی های این پژوهش شامل 84 کودک نابینا، ناشنوای مطلق و کودکان عادی 7-6 ساله دختر و پسر بود. ابزارهای این پژوهش شامل آزمون های اضطراب جدایی، مقیاس مشکلات رفتاری آخن باج، آزمون هوشی ریون پیشرونده و پرسشنامه محقق ساخته جمعیت شناختی بود. برای تحلیل آماری داده های پژوهش از تحلیل واریانس یک متغیری، آزمون تعقیبی LSD، آزمون t، آزمون خی دو استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که کودکان ناشنوا بیش از کودکان عادی در معرض خطر نا ایمنی دلبستگی قرار دارند. اما کودکان نابینا از این لحاظ آماری تفاوت معنی داری با کودکان عادی نداشتند. توزیع پراکندگی کودکان نابینا و ناشنوا در چهار سبک دلبستگی (ایمن، دوسوگرا، اجتنابی، آشفته/ سرگشته) با توزیع پراکندگی کودکان عادی در چهار سبک مذکور تفاوت معنی دار نداشت. یافته دیگر نشان داد که کودکان نابینا و ناشنوا بیش از کودکان عادی دارای مشکلات رفتاری هستند. همچنین بین ناایمنی دلبستگی با مشکلات رفتاری در کودکان عادی رابطه معنی دار به دست آمد اما در کودکان نابینا و ناشنوا این رابطه از لحاظ آماری معنی دار نشد.
بررسی تاثیر آموزش به شیوه ایفای نقش بر بهبود تصور از خود نوجوانان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
"
چکیده مقاله:
چکیده : مقدمه : این تحقیق با هدف بررسی تاثیر آموزش به شیوه ایفای نقش بر بهبود تصور از خود نوجوانان دختر کارکنان سپاه انجام شده است. روش: ابتدا کلیه دانش آموزان یکی از مراکز آموزشی در مقطع راهنمایی با روش نمونه گیری سرشماری پرسشنامه تصور از خود بک را تکمیل کردند. در مرحله بعد، 202 نفردرهرسه پایه تحصیلی که پایینترین نمرات را در مقایسه با سایر اعضاء گروه کسب کرده بودند، برگزیده شدند وبه طورتصادفی در دو گروه آزمایشی و کنترل جایگزین شدند(101 نفر گروه آزمایش و 101 نفر گروه کنترل). برای گروه آزمایش در سه پایه تحصیلی بطور جداگانه، شش جلسه 90 دقیقهای آموزش به شیوه ایفای نقش برگزارگردید. درپایان آموزش هردو گروه آموزشی و کنترل مجدداً مورد آزمون قرار گرفتند. برای تحلیل داده ها از شیوه تحلیل اختلاف میانگین نمره های بدست آمده در پیش آزمون وپس آزمون بااستفاده از آزمون t بهره گرفته شد. نتایج : یافته های بدست آمده نشان داد؛ بین تصورازخود دانش آموزانی که تحت آموزش با روش ایفای نقش قرار گرفتند با دانش آموزانی که چنین آموزشی را دریافت نکردهاند، تفاوت معنی دار وجود دارد. نتیجه گیری : از روش آموزش به شیوه ایفای نقش می توان به عنوان روشی کارآمد در بهبود تصورازخود نوجوانان دختر استفاده نمود.
"
مقایسه سلامت روان و شیوه های فرزند پروری در بین افراد معتاد و غیر معتاد(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
"
چکیده مقاله:
چکیده: مقدمه: امروزه مسئله اعتیاد علاوه بر مشکلات فردی، اجتماعی یک مشکل خانوادگی هم می باشد. معضل اعتیاد بر روی بهداشت روانی فرد معتاد و خانواده وی نیز اثر بدی می گذارد. بر این اساس مقاله حاضر می کوشد تا وضعیت کیفیت فرزند پروری و سلامت روانی افراد معتاد را با افراد غیر معتاد مورد مقایسه قرار می دهد. روش: روش تحقیق حاضر علی مقایسه ای (پس رویدادی) و مقطعی می باشد. به عبارت دیگر درپژوهش حاضر دو گروه افراد معتاد و غیر معتاد از نظر وضعیت فرزند پروری در گذشته و وضعیت سلامت روانی در حال حاضر مورد مقایسه قرار گرفته اند. تعداد 25 نفر معتاد و 25نفر از افراد عادی انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات عبارت بود از: چک لیست نشانههای روانی SCL90 و از پرسشنامه محیط خانوادگی استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که در مقیاسهای سایکوتیک، ترس مرضی، پر خاشگری، اضطراب، افسردگی، حساسیت بین فردی میزان علائم اختلال در افراد معتاد بیش از افراد غیر معتاد بوده ولی در مقیاسهای شکایت جسمانی، وسواس عملی ـ فکری و افکار پارانویا تفاوت معناداری بین دو گروه وجود نداشت (05/0P<) از سویی دیگر در شیوه فرزند پروری، کنترل- آزادی بین دو گروه تفاوت معنی داری نبود در حالیکه شیوه فرزند پروری گرمی ـ سردی در بین دو گروه تفاوت معنی داری را نشان داد (0001/0P<). نتیجه گیری: هر یک از شیوه های فرزند پروری تأثیرات متفاوتی بر سلامت روانی فرزندان دارد. لازم است والدین از تأثیر هر یک از این الگوهای فرزند پروری بر وضعیت روانی و رفتاری فرزندانشان آگاهی داشته باشند تا بتوانید از آسیبهای اجتماعی از جمله اعتیاد فرزند پیش گیری نمایند.
"
اثربخشی روش درمان فعال سازی رفتاری و قراردادی گروهی بر درمان بیماران وابسته به مواد افیونی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی روش درمان فعال سازی رفتاری و قراردادی گروهی بر درمان اختلالات مصرف مواد افیونی بود. در یک طرح آزمایشی صدوبیست بیمار مرد با تشخیص وابستگی به مواد افیونی (بر پایه معیارهای (DSM-IV-TR) که برای درمان نگهدارنده با متادون مراجعه کرده بودند به صورت تصادفی به تساوی در سه گروه آزمایشی و یک گروه گواه در هر گروه 30 نفر اختصاص داده شدند: 1) گروه درمان با روش فعال سازی رفتاری و قراردادی گروهی همراه با متادون (2 گروه درمان با روش فعال سازی رفتاری و قراردادی گروهی همراه با آموزش حمایت خانواده و متادون؛ (3 گروه درمان با روش شناختی - رفتاری همراه با متادون؛ و (4 گروه درمان با متادون. گروه های آزمایشی اول و دوم هشت جلسه و گروه آزمایشی سوم دوازده جلسه تحت روان درمانی گروهی قرار گرفتند. آزمودنی ها توسط مصاحبه ساختاریافته شاخص مصرف مواد افیونی (OTI) و پرسشنامه سلامت روانی (MHI) قبل از شروع درمان و پنج ماه پس از پایان درمان گروهی مورد ارزیابی قرار گرفتند. گروه گواه بدون هیچ درمان گروهی تنها داروی متادون دریافت کرد. داده ها به کمک روش آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد که در هر سه گروه آزمایشی، شاخص های درمانی شامل بهبود عملکرد اجتماعی، کاهش رفتارهای بزهکارانه، بهبود تندرستی، افزایش بهزیستی روان شناختی، کاهش درماندگی روان شناختی از گروه دریافت کننده درمان با متادون تنها موثرتر بود. با توجه به یافته های پژوهش به نظر می آید به کارگیری روش درمان فعال سازی رفتاری و قراردادی گروهی به نحو قابل توجهی اثربخشی درمان دارویی را در درمان بیماران وابسته به مواد افیونی افزایش می دهد.
مقایسه فراشناخت ها در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا اختلال اضطرابی و گروه کنترل غیربیمار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر به بررسی این فرضیه پرداخته است که فراشناخت ها یکی از عوامل آسیب پذیری در اختلالات روانشناختی هستند. به نظر می رسد که بیماران دچار اسکیزوفرنیا و بیماران دچار اختلال اضطرابی، در مقایسه با گروه غیربیمار، در مقیاس های نقایص فراشناخت نمرات بالاتری کسب می کنند.
روش: پژوهش حاضر یک مطالعه تحلیلی – مقایسه ای بود که به صورت مقطعی انجام شد. دو گروه بیماران شرکت کننده در این مطالعه از بین بیماران بستری در مرکز روانپزشکی، و مراجعه کنندگان به کلینیک روانپزشکی و روان درمانی انتخاب شده، که به وسیله روانپزشکان و روانشناسان بالینی براساس ملاک های DSM-IV-TR تشخیص اسکیزوفرنیا (32=n) و اختلالات اضطرابی (فوبی اجتماعی (26=n) و وسواس فکری – عملی (28=n)) دریافت کرده بودند. به منظور افزایش اعتبار تشخیص ها، با این بیماران بر اساس DSM-IV مصاحبه تشخیصی شد و سپس همراه با گروه غیربیمار (30=n) به وسیله پرسشنامه فراشناخت ها مورد ارزیابی قرار گرفتند.
یافته ها: بیماران دچار اسکیزوفرنیا در مقایسه با سایر گروه ها، سطوح بالاتری از باورهای فراشناختی ناسازگارانه را نشان دادند. گروه بیماران دچار اختلال اضطرابی در مقایسه با گروه بیماران اسکیزوفرنیا نمرات پایین تر و در مقایسه با گروه غیربیمار نمرات بالاتری گرفتند. همچنین، گروه غیربیمار در مقایسه با گروه بیماران، باورهای فراشناختی سالم تر و سازگارانه تری نشان داد.
نتیجه گیری: باورهای فراشناختی از عوامل آسیب پذیری معمول در طیف اختلالات روانشناختی، به ویژه اختلالات روانپریشی هستند.
بررسی دانش و نگرش گروهی از ارامنه تهران در مورد اعتیاد و مصرف مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف مطالعه حاضر بررسی دانش و نگرش جمعی از ارامنه ساکن تهران در مورد اعتیاد و مواد مخدر است.
روش: این مطالعه در بهار 1386 در 47 نفر از شهروندان ارمنی ساکن شهر تهران که در کارگاه آموزش پیش گیری از اعتیاد شرکت کرده بودند، انجام شد. به تمام اقلیت های مسیحی ساکن تهران در مورد حضور در کارگاه به شکلی نظام مند اطلاع رسانی شد.
یافته ها: شرکت کنندگان، ناامیدی، مشکلات روان شناختی، دسترسی به مواد و معاشرت با افراد معتاد را عوامل مهم در شروع مصرف دانستند و اکثر آنها وسوسه زیاد، فقدان حمایت کافی خانواده و تداوم ارتباط با مصرف کنندگان را مهم ترین عوامل عود در افراد درمان شده ذکر کردند، و از پی گیری درمان و مشاوره با مراکز بازتوانی به عنوان مهم ترین عوامل جلوگیری کننده از عود در معتادان درمان شده نام بردند. اکثر شرکت کنندگان در مورد مواد موجود و نیز خطرات ناشی از آن در جامعه اطلاعات قابل قبولی داشتند.
بحث: با توجه به میزان شیوع اعتیاد در میان اقلیت های دینی، ضروری به نظر می رسد که روان شناسان و مشاوران مدارس با توجه به ویژگی های فرهنگی این گروه، در طول دوره تحصیل نوجوانان شان در مورد اعتیاد و مواد مخدر به آنان آموزش بدهند تا از همان زمان دانش بیشتر و نگرش صحیح تری نسبت به آن پیدا کنند.