همزمان با دوره زمام داری رضا شاه درایران ، شاهد اوج گیری دسته بندی ها وجناح بندی های اساسی در اروپا هستیم . بسیاری از ممالک غربی ، که بعدها درجنگ جهانی دوم به عنوان دول متخاصم رو به روی یکدیگر صف آرایی نمودند ، چند سال قبل از آغاز جنگ به منظور پیشبرد اهداف سیاسی واقتصادی خود به رقابت شدیدی برای تحت سلطه قراردادن کشورهایی که هم از نظر منابع نفتی و هم ازنظر ژئوپلتیکی حایز اهمیت بودند ، دست به کارشدند. دراین میان ، ایران ازجمله این کشورها به شمار می آمد که هم دارای منابع عظیم نفتی بود وهم از نظر استراتژیکی ازجایگاه والایی برخوداربود. در این بین نگاه دولت مردان ایرانی به کشوری همچون آلمان و امیدهایی که به این کشور بسته بودند ، و موقعیت خاص ایران از دید آلمانی ها ، سبب نزدیکی دوکشور شده بود. اما این پیوند بر اثر اشتباهات تاکتیکی دو کشور و پاره ای شرایط تحمیل شده بین المللی سرانجام با ناکامی و شکست رو به رو شد . در این مقاله سعی شده است دلایل عدم موفقیت دو کشور در بهره برداری از این رابطه مورد بررسی قرار گیرد .
کاریکاتور همچون رسانه ای مستقل یا از طریق ارائه از رسانه های دیگر، سهم عمده ای در ارتباطات میان فرهنگی داشته و چه بسا مناسبات ملت ها، اقوام و دولت ها را دستخوش تغییرهای جدّی کرده است. نمونه هایی از این تأثیرگذاری را می توان در بحث کاریکاتورهای موهن دانمارکی مشاهده کرد. بر این اساس و با هدف شناخت بیشتر از کاریکاتورهای غربی دربارة اسلام، این مقاله در صدد آن است که با بهره برداری از شیوة تحلیل محتوا، کاریکاتورهای غربی دربارة اسلام و انگاره های موجود در آن ها را مطالعه و بررسی کند.
در این زمینه، نظریة برجسته سازی و تئوری اقناع و متقاعدسازی، مبنای نظری تحقیق قرار گرفته است. روش نمونه گیری نیز غیراحتمالی سهمیه ای است. نتایج این بررسی نشان می دهد که کاریکاتورهای غربی مؤکدانه اسلام و مسلمانان را دین خشونت و دشمن غرب و ارزش های تمدنی غرب معرفی کرده اند و تأثیر عمده ای در گسترش پدیدة اسلام هراسی در جهان، به ویژه غرب داشته اند.