نقش پردازی در کاشی کاری های مجموعه ابراهیم خان نمونه ای ارزنده از منظره سازی به شیوه ترکیبی ایرانی ـ اروپایی است که کاربرد عناصر بومی و منطقه ای در آن کاملا مشهود است. عناصری از طبیعت و منظر مانند کبک کوهی، درخت شکوفه، و انواع گل های کوهی که در منطقه کرمان یافت می شود و نقش آنها بر فرش های کرمان نیز وجود دارد. همچنین مقایسه بعضی از نقش ها با کاشی کاری های ترکیه عثمانی که متاثر از تزیینات ایرانی است. منظره پردازی در این مجموعه بنا به دو شیوه هندسی و سنتی و شیوه اروپایی با حجم نمایی و سایه پردازی انجام شده است.تنوع در رنگ آمیزی، طراحی و کاربرد موضوعات گوناگون در بخش های مختلف این مجموعه و ارتباط و هماهنگی موضوعات با محل قرار گیری آنها از نمونه های عالی، اصیل و پابرجای تزیینات دوره قاجار است.در این نوشتار به معرفی و تحلیل نقش های بدیع و استثنایی از طبیعت گرایی بومی در تزیینات عصر قاجار کرمان اشاره خواهد شد.
محور اصلی بحث در مقاله حاضر بر مقایسه دیدگاههای ارسطو و نیچه در زمینه های گوناگون قرار دارد . تفاوت نگرش این دو فیلسوف به حدی است که می توان با توجه به تأثیر وسیع نظریات ارسطو تا عصر روشنگری بر جوامع ( بخصوص جوامع اروپایی ) و همچنین تأثیر کوبنده نظریات نیچه از قرن هیجدهم ، دو شیوه زندگی متفاوت تحت عنوان ( جامعه زایی ) و ( فرد زایی ) را از هم تشخیص داد . این دو شیوه به تبع خود ، معماری و شهر سازی این دو دوره را نیز تحت تأثیر قرار داده اند ، چنانکه می توان نظم صوری ساختار کالبدی شهر سنتی را نشانه ای از یک نوع ویرانی اخلاقی که در وهله اول بر معنویات و اهداف مشترک متمرکز ...
معماری به عنوان یکی از جلوه های هنر، سهم ویژه ای در انتقال اصول و ارزش های نظری هر جامعه بر عهده دارد. معماری را می توان تنظیم رابطه درون و بیرون متأثر از ماهیت دو وجه آن دانست. آثار معماری به ویژه زمانی که صحبت از معماری اسلامی در میان باشد، تجلی بخش سنت اسلامی است که در ادوار مختلف، به صورت های متفاوتی در آثار مختلف تجلی یافته است. این آثار با هر شکل و کارکردی که باشند، بر اصولی واحد استوارند، تحت عنوان اصول معماری ایرانی از آنها یاد می شود. این اصول به تعبیر دکتر پیرنیا و دکتر فلامکی است که در گونه های مختلف معماری نمود پیدا کرده است. بر همین اساس معمار مسلمان، سعی در متجلی کردن این اصول در ساختار معماری خود داشته و در این باره از راهکارهای مختلفی نیز بهره جسته است. هدف پژوهش نحوه نمودپذیری اصول معماری ایران و همچنین ریشه یابی آنها از دیدگاه دکتر پیرنیا و دکتر فلامکی است. تحقیق حاضر از حیث ماهیت کیفی بوده و داده ها با ابزار کتابخانه ای شامل کتب و نشریه های تخصصی گردآوری شده است. نتایج نشان می دهد که معماری ایران دارای ویژگی هایی است که در مقایسه با معماری کشورهای دیگر جهان از ارزشی ویژه برخوردار است و اصول معماری آن برگرفته از مبانی اعتقادی و ایدئولوژیک اسلامی هستند و معمار مسلمان با علم به این مبانی و در جهت تجلی آنها در آثار خویش، از این اصول بهره گرفته است.
بیان، فرایند تحقق یا ظهور یک «بود» درونی است آنگاه که یک واقعیت همچون یک مفهوم، حس یا رابطه در فضای اندیشه ای، احساسی، خیالی، شهودی، آرمانی یا تجربی درون انسان درک، حس، تصور، مشاهده، آرزو یا تجربه می شود. این نوشتار برپایی اثر معماری را عمل تبیین در بروز حقیقت معماری می داند. با طرح چیستی بیان و نسبت میان بیان و زبان در این مقاله، قابلیت های بیانی معماری مورد پژوهش قرارگرفته و با طرح موضوع بازخوانی معماری، روش تحلیل آثار برپاشده برپایه ی ویژگی بیانگری معماری مورد توجه قرار می گیرد. در عین حال دو مقوله ی همگرایی و واگرایی در بیان به عنوان دو عامل تعیین کننده در تمایز معماری کهن از معماری نو معرفی می شوند. بدین سان معماری از طریق تعریف زندگی ای که اثر را مکان رخداد آن می نماید، ابرازکننده ی حقیقت زندگی وابسته به خود می گردد. از این رو نظام صورت بخش معماری می تواند به مثابه ی دستگاهی زبان گونه، بر وجود ابزارهای بیانی دلالت داشته باشد که تحقق تبیین در اثر را سبب می شوند و به این ترتیب به نظر می آید تحلیل کیفی آثار قدیم معماری را به عنوان متون نگاشته شده با شناخت ماهیت تبیین معمارانه و به واسطه ی ابزارهای بیانی بتوان ممکن ساخت.
بی تردید خلق و درک درست نسبت به هر یک از رشته های هنری مستلزم توجه و آشنایی دقیق از مواد کاربردی آن می باشد. یکی از هنرمندان مجسمه ساز که به این امر آثار خود را خلق کرده است راشل وایت رید می باشد. وایت رید به سال 1963 در لندن متولد شد. آثار وایت رید را می توان به دو دسته تقسیم کرد: یک دسته آثاری که همه چیز را در درون خود پنهان ساخته و مخاطب را به تماشای بیرون و فرم کلی آن دعوت می کند. دسته دوم شامل حجم هایی شفاف است که می توان نظاره گر درونیات هرحجم شد هم چون درهای رزینی (2010) شبح شبح (2008) و یادبود (2001) که اکثراً با رزین پلی اورتان ساخته شده اند که نشان از دنیایی شفاف، هم آمیزی فضا و تأثیر بی نظیر نور در اثرش اشاره کرد.
شهر، به عنوان اساسی ترین جلوه تجلیات روح خلاق انسان، همواره در ارتباط با آفرینش های بشری، از جمله صنعت و هنر، معنا یافته و در نتیجه خوانش های مختلف از نو زاده می شود. حضور شهرها در ادبیات، نه تنها فضاهای مورد نیاز عناصر روایی را تأمین می کند، بلکه با خلق خاطره ها در بطن فضاهای شهری، این فضاها را به اسطوره هایی بیانگر روح حاکم بر جامعه بدل می کند. ادبیات که بسیار زودتر از سینما، هنرهای تجسمی، و سایر هنرها، شهر را به تصویر کشیده و خاطرات و کهن الگوهایی را در آن ایجاد کرده است، در دوران معاصر، و با افزایش فضاهای شهری، بیش از پیش به شهر و فضای بیرونی توجه می کند، تا آنجا که شخصیت های داستان و روایت، هویّت خود را در متن شهر جستجو می کنند، شهری که خود به عنوان شخصیت و قهرمان (یا ضد قهرمان) اصلی روایت مطرح می شود. در این بین نویسندگانی چون فرانسوا بن(François Bon)، با نزدیک شدن به فضاهای فراموش شده شهری، چهره ای دیگر از شهر ارائه می دهند. بن با به صحنه آوردن فضاهایی طرد شده، چون زاغه ها، تصویری نو از زندگی در فضای شهری معاصر ارائه می دهد، فضایی که گاه به عنوان عاملی برای تخریب هویّت فرد و خاطرات او عمل می کند. مطالعه پیش رو، با هدف مطالعه این نوع خاطره پردازی ها در سطح منظر شهری، و با تکیه بر آراء متفکرانی چون رن وژل و میشل کولو در حوزه روابط فضایی و انعکاس منظر، به مثابه فضای زیسته، در آثار هنری و به خصوص ادبیات، در صدد پاسخگویی به این پرسش است که تصاویر و خاطرات شهر معاصر چگونه در دو رمان فرانسوا بن، یعنی خروجی کارخانه و دکورسیمان، شکل گرفته و چه منظری از فضای شهری معاصر ارائه می دهند؟ پرسشی که درنهایت با ارائه تصاویر و خاطرات برآمده از فضاهایی گم شده در این رمان ها، فضای شهری حاضر در آنها را چون نامکانی درمی یابد.