فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۱ تا ۶۰ مورد از کل ۸۷ مورد.
حوزه های تخصصی:
بررسی و تحلیل آثار ادبی بر بنیاد دیدگاه های جدید باعث فهم جنبه های ناشناخته اثر ادبی می شود. داستان زال و رودابه، که در آن با مهارتی خاص لطافت عاشقانه با صلابت حماسه درهم آمیخته، ترکیبی نوآیین و شگفت به وجود آمده، تاکنون از چشم انداز نقد روانکاوانه مورد تحلیل واقع نشده است. بررسی روانکاوانه ی این داستان بر اساس دیدگاه یونگ و تحلیل کهن الگوهای آن، می تواند دریچه های تازه ای از معانی نهفته در شاهنامه را بر روی مخاطبان بگشاید. در این جستار ابتدا مبانی نظری دیدگاه یونگ و کهن الگوهای مورد نظر او باختصار معرفی شده اند. آنگاه کهن الگوهای آنیما و آنیموس، نقاب، سایه، پیر فرزانه و در نهایت فرایند فردیت در داستان زال و رودابه جُسته، به روش کتابخانه ای مورد تحلیل واقع شده اند.
نتایج تحقیق نشان می دهد که زال، برای آن که بتواند پدر جهان پهلوان شاهنامه، رستم، باشد، به نوعی خرد ملکوتی دست می یابد از سنگینی زمین و ماده رها می شود تا به خودیابی(فردانیت) برسد. با رسیدن او به این مرحله، زمینه برای آمیزشی روحانی فراهم می شود و نتیجه ی این پیوند، جهان پهلوان شاهنامه است.
نقد کهن الگویی منظومه بانوگشسب نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از رویکردهای مهم نقد آثار ادبی، نقد کهن الگویی است که ریشه در نقد روان شناسی ژرفانگر دارد. این رویکرد که بر پایه اندیشه های کارل گوستاو یونگ شکل گرفته است، به بررسی انواع کهن الگوها در ضمیر ناخودآگاه بشر اختصاص دارد. به اعتقاد یونگ، علت تکرار مضمون های اسطوره ای را باید در نوعی تجربه همگانی جست وجو کرد که در همه نسل ها تکرار شده است. منظومه بانوگشسب نامه سرشار از کهن الگوهای مختلف است. بانوگشسب الگوی صورت مادر مثالی است که برای رسیدن به فردیّت، مراحل و موانع بسیاری را پشت سر می گذارد. وی به نبرد با سایه های درون خود در قالب نخچیر کردن و مبارزه با خواستگاران انیرانی می پردازد تا به خودیابی و یکپارچگی شخصیّت دست یابد. هدف نگارندگان این پژوهش تحلیل شخصیّت بانوگشسب براساس آرای یونگ و بررسی کهن الگوهایی چون فرآیند فردیّت یافتن، سایه و ماندالا در آن است.
تحلیل ساختار رمان چراغ ها را من خاموش میکنم، بر اساس کهن الگوی سفر قهرمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از ماندگارترین کهن الگوهای موجود در ادبیات مکتوب و شفاهی، کهن الگوی سفر قهرمان است که جوزف کمبل مبتنی بر آرای یونگ درباره کهن الگوی قهرمان، آن را مطرح کرد. به عقیده کریستوفر وُگلر، بسیاری از فیلم ها و داستان های سراسر جهان نیز از این الگوی جهان شمول قصه ها و اسطوره ها برخوردار هستند؛ به عبارت دیگر، در برخی از داستان ها و فیلم ها و اسطوره ها و قصه ها عناصر ساختاری مشترکی یافت می شود و با تحلیلی جزئی تر می توان مراحل کهن الگوی سفر قهرمان را در این آثار دید. مراحل کهن الگوی سفر قهرمان را در رمان چراغ ها را من خاموش می کنم نیز می توان مشاهده کرد که با کاوش در سازکار درونی این رمان آشکار می شود. شخصیت اصلی این رمان، مانند قهرمانان اساطیری سفری به دنیای درون و ذهن در پیش می گیرد و در پایان با اکسیر آگاهی و شناخت خود، به زندگی زناشویی و روابطش با اطرافیان بازمی گردد. پژوهش حاضر به تحلیل این رمان از این منظر اختصاص دارد.
بررسی کهن الگوی پیر فرزانه در داستان زال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در نقد کهن الگویی تحلیل نمادهای مظهر کهن الگو، محور اصلی مباحث را تشکیل می دهد. پیر فرزانه از برجسته ترین نمونه های کهن الگو است که به گفته یونگ، شخصیت ثانوی همه افراد است و در ادبیات و اساطیر، در قالب شخصیت پیران خردمند روشن ضمیر، تمثل یافتهاست. یونگ در آثار مختلف خود شاخصه های متعددی همچون دانش، تعمق، بینش، خرد، زیرکی، جذبه و نیز ارتباط با ماوراءالطبیعه را برای این کهن الگو برشمرده و مصادیقی چند برای آن در اساطیر جهان مشخص کردهاست. در داستان های شاهنامه فردوسی نیز چهره های زیادی همچون فریدون، جاماسپ و بزرگمهر وجود دارند که شاخصه های کهن الگوی پیر فرزانه بر آنها قابل تطبیق است، اما برجسته ترین مصداق پیرفرزانه در بخش حماسی شاهنامه، زال زر است؛ پیر خردمندی که در مقاطع حساس تاریخ اسطوره ای به یاری ایرانیان می شتابد و با بهره گیری از هوش متعالی و خرد ناب خود، گره گشای معضلات فروبسته است.
تحلیل تولد «دوباره» پیر چنگی در مثنوی مولوی بر اساس نظریه یونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به بررسی داستان پیر چنگی از دیدگاه روانشناسی تحلیلی یونگ پرداخته ایم. بر اساس این بررسی و تحلیل نمادهای کهن الگوی من، خود، خواب و رؤیا، سایه، نقاب، پیر دانا و ناخودآگاه فردی و جمعی، نشان داده می شود که پیر چنگی با گذر از این مراحل به یاری پیر دانا از گذرگاه صعب حودآگاهی به ناخودآگاهی حرکت می کند و سرانجام به تولد دوباره و فرایند فردیت می رسد و سازش خودآگاهانه ای با مرکز درونی خود می یابد و در پرده فنا و استغراق در ناخودآگاه جمعی خویش زندگی جدیدی را شروع می کند.
پرداختِ شخصیت در داستان فرود، با توجّه به نقش شخصیت های کهن الگویی در فیلم نامه نویسی
حوزه های تخصصی:
کریستوفر ووگلر، استاد فیلم نامه نویسی و نمایندة الگوی ساختاری شخصیتْ محور یا سفر قهرمان در جهان است. او به پیروی از جوزف کمبل بر بنیادِ نقش مایه های اندیشه های اسطوره ای و روان شناختیِ کارل گوستاو یونگ به شیوه ای دراماتیک به شناخت و کارکردِ شخصیت ها در داستان می پردازد. این جستار با نگرش به دیدگاه ووگلر، افزون بر بررسی شخصیت فرود که نمودی از کهن الگوی قهرمانِ تراژیک است، به همانندی های دیگر شخصیت های این داستان و کهن الگوهای پرکاربردِ هفت گانة شخصیت پرداخته است.پردازشِ شخصیت در پیوند با ساختار داستان از نگاه ووگلر، چنان فراگیر و انعطاف پذیر است که کمابیش دیدگاه های نامی ترین پژوهندگانِ گونه های داستانی را دربر می گیرد. با واکاوی در ساختار و شخصیت های داستان فرود در شاه نامة فردوسی، به این برآیند می رسیم که هم شاه نامه از سرشارترین دست مایه ها برای این نوع پژوهش است و هم کتاب سفر نویسندة ووگلر یکی از برترین الگوها برای بازآفرینیِ سینمایی شاه نامه است.
نقد کهن الگویی حکایت «پادشاه و برهمنان» در کلیله و دمنه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقد کهن الگویی از انواع نقد اسطوره ای است که بیش تر بر نظریات یونگ در مورد ناخودآگاه جمعی و صور ازلی تأکید دارد. در نظر یونگ، کهن الگوها آن دسته از صور ازلی و نوعی اند که در عمق ناخودآگاه جمعی انسان ها، به صورت بالقوه وجود دارند و خفته اند. این صور کهن و اساطیری، می توانند در هنر و ادبیات تجلی یابند. در حکایت «پادشاه و برهمنان» کلیله و دمنه، کهن الگوهای آنیمای مثبت و منفی و پیر خردمند را به ترتیب، در چهره های ایراندخت، زن دیگر پادشاه و کارایدون حکیم می توان دید. کهن الگوهای اعداد، مرگ و تولد دوباره و ماندالا هم در این حکایت نمود یافته اند. با توجه به این صور ازلی، می توان به لایه های معنایی دیگری از متن دست یافت.
گرشاسب؛ شبه قهرمانِ حماسه ی اسدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه بررسی متون گذشته از منظرهای نوین یکی از محورهای بنیادین مطالعات ادبی است. در این میان نقد اسطوره شناختی یا کهن الگویی که رویکردی تلفیقی از علومی چون روان شناسی و انسان شناسی است از اهمیتی ویژه برخوردار است. این نوع رویکرد بر پایة اندیشة کارل گوستاو یونگ شکل گرفت، او پس از مطالعه ی اسطوره های ملل مختلف، به منشأ آن ها توجه و «ناخوداگاه جمعی» -که حاوی کهن الگوهاست- را به عنوان خاستگاه مشترک اسطوره های بشری معرفی کرد. به زعم یونگ لازمه «تفرّد» و یکپارچگی شخصیتِ قهرمان این است که «قهرمان» بتواند پس از تمام دشواری ها «سایه» را مقهور کرده و خود را از سلطه آن نجات دهد.
در این جستار تلاش شد داستان گرشاسب، به روایت اسدی، به روش توصیفی-تحلیلی مورد مطالعه قرار گیرد. در این تحقیق علاوه بر معرفی شخصیت گرشاسبِ حماسی، نقبی هم به شخصیتِ اساطیریِ گرشاسب زده شد تا ضمن معرفی این شخصیت به بیان شباهت ها و تفاوت های دو روایت اساطیری و حماسی پرداخته و هم چنین علت این تفاوت ها تبیین شود. در اساطیر و متون پهلوی نابودی نهاییِ ضحاک به دست گرشاسب صورت می گیرد و قهرمانِ ما الگوی «نبرد قهرمان و سایه» را تکمیل می کند. اما در حماسه گرشاسب نامه، گرشاسب مطیع ضحاک و در سیطره اوست و نبردِ فرجامین او، که مطابق با الگوی اسطوره ای نبرد با ضحاک است، محقق نمی شود؛ بنابراین به سبب مسکوت ماندن این موضوع و سلطه «سایه» بر «قهرمان»، «فرایند فردیتِ» روان و خودشناسی قهرمان در این حماسه رخ نمی دهد.
نقد کهن الگویی ریشه های دوگانه انگاری اسطوره ای در شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گومیزشن و وزارشن به دو دوره از مهم ترین ادوار آفرینش در اساطیر ایرانی اطلاق می شود که طی آن، نبرد میان دو بن متخاصم خیر و شر، به شدیدترین مرحله خود می رسد و در نهایت به پیروزی نهایی خیر بر شر می انجامد. اعتقاد به نبرد و درگیری میان دو اصل نیک و بد که اساس تفکّر اسطوره ای ایرانی را تشکیل می دهد، در شاهنامه فردوسی در قالب جنگ ها و کشمکش های درازآهنگ ایران و نیران (غیر ایرانی) نمود یافته است. در شاهنامه، ایران، نماد سرزمینِ اهورامزدا و نیران (عموماً توران)، نماد سرزمینِ اهریمن است و نبرد میان این دو سرزمین، تجلّی گومیزشن در اساطیر ایرانی است که در پایان بخش حماسی شاهنامه، به وسیله کیخسرو پایان می یابد و به وزارشن خود در شاهنامه می رسد. در این نوشتار سعی شده است تا با تکیه بر دیدگاه های روان شناسی کارل گوستاو یونگ، ریشه های دوگانه انگاری در تفکّر اسطوره ای ایرانی و به تبع آن، در شاهنامه فردوسی مورد بررسی قرار گیرد و جنبه های اهورایی و اهریمنی به عنوان نمادهای خودآگاهی و ناخودآگاهی در روان شناسی یونگ، رمزگشایی شود. دستاورد پژوهش حاکی از آن است که در بینش دوگانه انگار اسطوره، دنیای نیکی و اهورایی با خودآگاهی و دنیای بدی و اهریمنی با ناخودآگاهی قابل مقایسه است و تقابل اهورامزدا/اهریمن یا ایران/نیران در شاهنامه و تفکر اسطوره ای حاکم بر آن، با جدال خودآگاهی و ناخودآگاهی روان برای رسیدن به خود جامع، سنجیدنی است. از آن جا که تسلسل فراز و فرود حیات پادشاهان برجسته در شاهنامه با پیروزی نهایی ایران بر توران در دوره پادشاهی کیخسرو پایان می پذیرد، می توان گفت روح حماسه ملی که از ابتدا در کالبد کیومرث دمیده شده بود، با ازسرگذراندن تجسّدهای مختلف –که می توانند نماد پرسونا یا نقاب در نظریه یونگ باشند- و با توالی مستمر کهن الگوی مرگ و زندگی، به جاودانگی کیخسرو دست می یابد.
نقد و بررسی روند تکامل شخصیت قهرمان در هفت خان رستم و اسفندیار بر اساس نظریه ی یونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه تکامل شخصیت یونگ با همة اهمیتش، در مقایسه با ادبیات فارسی بسیار نوپا است. با این حال از زمان ارائه به منزلة معیار جدید نقد روان شناختی در حوزة ادبیات رونق بسیاری یافت. ازطرف دیگر یکی از مهم ترین مضامین ادبیات حماسی فارسی داستان هفت خان رستم و همچنین اسفندیار است که با وجود شهرت و اهمیتشان تاکنون ازمنظر روان شناسی یونگ هدف نقد قرار نگرفته اند.
هدف پژوهش حاضر اعتبارسنجی نظریة مزبور در نقد روان شناختی این دو هفت خان به مثابة دو روایت گران سنگ ادب فارسی است. از این منظر، مقالة پیش رو تلاش می کند تا با توسل به نظریة تکامل شخصیت یونگ بر اهمیت ارتباط موجود میان مضمون هفت خان و مکتب روانشناسی یونگ تأکید ورزد.
این پژوهش به بررسی و تحلیل هریک از ارکان تشکیل دهندة نظریة یونگ، یعنی کهن الگوهای سایه، آنیما، آنیموس، پرسونا و... در هفت خان رستم پرداخته و سپس کیفیت وقوع آنها را در هفت خان اسفندیار مدنظر قرار می دهد. برای رسیدن به نتیجة بهتر مفاهیم کلیدی هفت خان از دیدگاه روان شناسی یونگ رمزگشایی شده است. نتیجة تحقیق مشخص کرد که تمام ارکان نظریة یونگ به وضوح، ترتیب و در برخی موارد صورت مکرر در هفت خان رستم دیده می شوند. برخلاف هفت خان رستم، این الگو در هفت خان اسفندیار از نظم مشخصی برخوردار نیست و در پاره ای موارد به صورت تلویحی به آن نگریسته شده است. نیز می توان به فقدان کهن الگوی «آنیموس» در طرحوارة هفت خان اسفندیار اشاره کرد.
نمودهای سودمند کهن الگوی آنیموس در ادب پارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
همه ما از نظر زیست شناختی، به میزان چشمگیری ظرفیت های جنس دیگر را داریم؛ از این رو، واجد صفات مردانه و زنانه به طور توأم هستیم. اما فشارهای اجتماعی به تفاوت های جنسی جنبة اغراق آمیز می دهد: زنان را مجبور می کند وجه زنانه خود را رشد بیشتری دهند و مردان را وادار به تأکید بیشتر بر طبیعت مردانه خود می کند. نتیجه آنکه «جنبه دیگر»، واپس زده و ضعیف می شود. با وجود این، «زنِ درون» یا آنیما در مردان و «مردِ درون» یا آنیموس در زنان، به صورت های گوناگون، از جمله رؤیاها، خیال پردازی ها، اساطیر، ادبیات و... ظاهر می شود. در این مقاله، دو نمود سودمند آنیموس، یعنی «معشوق (مرد آرمانی)» و «همراه درونی»، با نمونه ها و مثال های مختلف، در ادبیات و فرهنگ ایرانی تحلیل شده است و این نتیجه حاصل شده است که حداقل یکی از نمودهای آنیموس در ناخودآگاه زن ایرانی از پروتوتایپ واحدی نشأت می گیرد و این پروتوتایپ، به احتمال زیاد، ایزدِ مهر است.
تحلیل سفر اسکندر در دارابنامة طرسوسی بر اساس کهن الگوی «سفر قهرمان» جوزف کمپبل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحلیل روایات کهن از رهگذر کهن الگوی «سفر قهرمان» که جوزف کمپبل ارائه کرده، از رویکردهای مهم نقد کهن الگویی است. یکی از روایاتِ مهم سفر اسکندر، روایت داراب نامه طرسوسی است. حوادث این سفر، با مدد از اجزای کهن الگوی «سفر قهرمان» کمپبل چون عزیمت، دعوت، امداد غیبی، تشرف، جاده آزمون، زن وسوسه گر، برکت نهایی، بازگشت، دست نجات و... قابل تحلیل است. مهم ترین مرحله سفر قهرمان در بخش عزیمت، دعوت به سفر توسط ارسطاطالیس در نقش کهن الگوی پیرِ داناست. غلبه بر دارا به عنوان نگهبان آستان نخستین، رویارویی با بوران دخت در نقش زن وسوسه گر و سپس ازدواج با او و تبدیل وی به آنیمای مثبت در بخش جاده آزمون، جست وجوی آب حیات به عنوان برکت نهایی، دیدار با فرشتگان و رسیدن به مرحله ای پیامبرگونه، دیدن عجایب و غرایب و فرمانروایی بر جهان از مراحل مهم سفر قهرمان در روایت طرسوسی است. پژوهش حاضر بیانگر دیگرگشتِ حادثه ای تاریخی به چارچوب های اساطیری و حماسی است. با این چارچوب می توان به خوانشی جدید از این روایت دست یافت.
رویکردی انتقادی به انگاره های کهن الگویی زنان در آثار غزاله علیزاده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ویژگی های مشترک زیادی تعدادی از شخصیت های زن در داستان های غزاله علیزاده را شاخص و قابل توجه کرده و از آنها انگاره هایی اسطوره ای یا شبه اسطوره ای ساخته است؛ ویژگی های مثبت و منفی شیطان یا فرشته بودن، کودک یا پیر بودن همزمان، برخورداری از قدرت جادوی زنانه، فرزانگی روحانی، مظهر الهام و ارضای معنوی بودن و دیگر ویژگی هایی که برای انگاره های کهن الگویی ذکر شده است. از آنجا که بین نقد اسطوره ای و شیوه روان شناختی ارتباط کاملاً نزدیکی وجود داردو کهن الگوها همچون غرایز، بر رفتار انسان تأثیرمی گذارند و به شکل گیری شخصیت کمک می کنند و هر دوی اینها با انگیزه های زیربنایی رفتار انسان سر و کار دارند، در این مقاله با رویکردی انتقادی به تحلیل ویژگی های شخصیت های زن در آثار علیزاده پرداخته شده است.این پژوهش نشان می دهد که خلق تصاویریکسویه، رمزآلودگی و ناشناختگی، و نابهنجاری در پیوند بین واقعیت و رؤیا در خلق چهره زنان از جمله پیامدهای توجه نویسنده به نشانه های اسطوره ای است.
تحلیل کیفیت بیداری قهرمان درون در شخصیت سیاوش و کی خسرو با تکیه بر نظریة پیرسون -کی مار
حوزه های تخصصی:
بی گمان شاهنامة فردوسی متنی است که نظام اخلاقی-انسانی آن، حصار جغرافیایی و نژادی را برداشته و بدان خاصیتی جهانی و فرازمانی- فرامکانی بخشیده است. از نشانه های این ادعا، ظرفیت کم نظیر شاهنامه و شخصیت های آن با نمادهای جهانی و کهن الگوهای شخصیتی انسان هاست. این پژوهش به شیوة توصیفی-تحلیلی مبتنی بر چارچوب نظری تحلیل روان شناختی-کهن الگویی کارول.اس. پیرسون و هیو کی مار در نظریة «بیداری قهرمان درون» و در بستر نظریة «سفر قهرمان» جوزف کمپل تلاش کرده است به اثبات این فرضیه در داستان زندگی سیاوش وکی خسرو در شاهنامه بپردازد. از نتایج کاربردی این نظریات برمی آید که داستان زندگی سیاوش و کی خسرو از کهن الگوی «یتیم» و نهادینه شدن آن در وجود آن ها آغاز می شود و با وجود تلّون و تبدّلی که ناشی از تحول در شخصیت و موقعیت زندگی آن هاست، این کهن الگو تقریبا در وجود سیاوش به گونه ای نمادین با مرگ به تکامل می رسد و نمود بیرونی و عینی این دگردیسی تکاملی و بیداری یا بازگشت در وجود کی خسرو با بروز کهن الگوی «فرزانه» در او به بیداری درون منجر می شود. بنابراین فرایند شخصیت سازی فردوسی از سیاوش تا کی خسرو هم از نظر چرخة مرگ و حیات (خدای نباتی و شهیدشونده در وجود سیاوش تا الهة باروری و حیات در وجود کی خسرو) و هم از نظر کیفیت سفرقهرمان مکمل یک دیگر است.
بررسی سفر قهرمانی شخصیت در رمان شازده احتجاب با تکیه بر کهن الگوهای بیداری قهرمان درون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقد کهن الگویی از نظریه های مدرن نقد ادبی و مبتنی بر نقد روان شناختی است که بر اساس آرای یونگ بنا شده است. در این نوع نقد، ضمن مطالعه و بررسی کهن الگوهای یک اثر، چگونگی جذب آن ها توسط ذهن شاعر و نویسنده نشان داده می شود. کهن الگوها که محصول تجربه های مکرر بشر در زندگی است و در ناخودآگاه وی به ودیعه نهاده شده است، از زوایا و ابعاد گوناگون مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته اند. بر پایه این مطالعات، سفر قهرمانی برای رسیدن به کمال و رؤیای فردیت با تکیه بر حضور کهن الگوها در زندگی هر فرد میسر است. هدف این مقاله، بررسی رمان شازده احتجاب نوشته هوشنگ گلشیری از منظر نقد کهن الگویی با تکیه بر مبانی فکری کارول. اس. پیرسون و هیو. کی. مار بر پایه کهن الگوهای دوازده گانه بیداری قهرمانان درون است. پژوهشگران تلاش می کنند تا ضمن آشنایی اجمالی با این کهن الگوها، نشان دهند شخصیت های داستانی نیز همچون شخصیت های هشیوار، با تجلی این کهن الگوها، می توانند در فرایند تفرّد گام نهاده و سفر قهرمانی را پیش گیرند. نتایج این تحقیق نشان می دهد رمان شازده احتجاب سرشار از کهن الگوهاست و به دلیل رویکرد روان شناسی خود، بر پایه نظریات کهن الگویی قابل تحلیل است. شازده احتجاب با حلول نه کهن الگو، روند تفرد را در پیش می گیرد و دیگر شخصیت های داستان نقش پرورش دهندگی را در مسیر تشرّف برای او دارند.
بررسی کهن الگوی پیر خرد در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شاهنامه ی فردوسی، حماسه ی ملی ایرانیان است و ریشه در ناخودآگاه جمعی و ملی این قوم دارد. این اثر ارزشمند را می توان از دیدگاه های مختلف از جمله روانکاوی یونگ تحلیل و بررسی کرد. کهن الگوها از مهم ترین موضوعات نظریه ی یونگ اند و پیر خرد یکی از رایج ترین آن هاست. این کهن الگو در داستان ها و رویاها همراه با یک قهرمان نمود می یابد و او را در رسیدن به تفرّد و خودپرورانی یاری می دهد. پیر خرد در بسیاری از داستان های شاهنامه دیده می شود. کیومرث اولین پیر خرد شاهنامه است که راهنمایی های او هوشنگ را به شهریاری رساند و زال، نمونه ی برتر و پررنگ تر این کهن الگوست که آموزه هایش، یاریگر و نجات بخش رستم، قهرمان ملی شاهنامه و شهریارانی چون کی کاووس و نجات بخش ایران و ایرانیان است.