فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۱ تا ۴۰ مورد از کل ۱٬۶۲۸ مورد.
حوزههای تخصصی:
شریف رضی، ادیب و عالم نامدار شیعی در سده چهارم که بیشتر به جهت تدوین نهج البلاغه شهرت دارد، تفسیر بزرگی بر قرآن کریم با عنوان حقائق التأویل فی متشابه التنزیل دارد که گزیده ای از آن را در کتاب تلخیص البیان عن مَجازات القرآن به ودیعت نهاده است. از آنجا که او در علم کلام شاگرد قاضی عبدالجبّار همدانی بود و با آرای معتزله آشنایی کامل داشت، آیات موهم تشبیه، تجسیم و تجویر را بنا بر مشرب معتزلی تأویل می کرد. در این مقاله ضمن پی جویی دیدگاه های کلامی او درباره افعال و صفات خداوند، تلاش می کنیم با توجه به دیدگاه های رقیب، نظرات او را به خصوص درباره دامنه مَجاز در تفسیر آیات قرآن کریم در سنجه نقد قرار دهیم. بر این پایه مهم ترین مواردی که در عقل گرایی اعتزالی شریف رضی مغفول بوده و موجب افراط او در تأویل شده، عبارت اند از: امکان حمل بر استعاره تمثیلیه و تفسیر تمثیلی، تفسیر بر اساس حقیقت باطنی عالم، و تفسیر با توجه به روح معنا.
امکان خوانش الهیاتی از نظریه حاکمیت هابز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال ۲۲ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۶۳)
109 - 120
حوزههای تخصصی:
این مقاله با بازاندیشی در خوانش های رایج از نظریه حاکمیت توماس هابز امکان ارائه تفسیری الهیاتی از آن را بررسی می کند. درحالی که تفاسیر سکولار از اندیشه هابز مسلط بوده اند، پژوهش حاضر با تحلیل زمینه های تاریخی و مبانی نظری او نشان می دهد که الهیات نقشی اساسی در چارچوب فکری وی ایفا می کند. با نقد دیدگاه مارک لیلا درباره «چرخش هابز به سوی انسان شناسی سکولار»، مقاله استدلال می کند که لویاتان نه صرفاً متنی سیاسی بلکه اثری است که در آن الهیات و نظریه حاکمیت به طور نظام مند در هم تنیده اند. در نهایت، مقاله با بررسی پیوند میان الهیات مسیحی و نظریه حاکمیت مطلق هابز بر اهمیت بازخوانی مفاهیم او در چارچوبی فراتر از قرائت های سکولار تأکید می کند.
تعامل هستی شناختی و معرفت شناختی تجربه دینی و هنرهای قدسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال ۲۲ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۶۳)
135 - 146
حوزههای تخصصی:
میان هنر قدسی و تجربه دینی، تعاملی دوسویه برقرار است؛ تجربه دینی، که همراه با ویژگی-هایی همچون حیرت و شگفتی، مجذوب شدگی، مقهوریت، شورمندی و طلب و اشتیاق است، بیش از آنکه ماهیتی عقلانی و مستدل داشته باشد، احساسی و بی واسطه است و تعبیر آن نیز، نه به زبان تعلیمی و خطابی، تعبیر احساسی و طبیعی حالت روحی است که مستقیماً از تجربه به تعبیر می رسد و توسط مخاطب/مخاطبان، فهم و تفسیر می گردد و هنر دینی یکی از انحاء این گونه تعبیر است. پژوهش حاضر، رابطه ای دوسویه را در این میان می یابد؛ هنرهای دینی، از حیث هستی شناختی خود وابسته به تجربه دینی هستند که در مرز میان تجارب دینی و مدلهای مفهومی آفریده می شوند و پرورش می یابند. از دیگر سوی، هنر، خود نیز در تحقق، فهم و تفسیر تجربه دینی موثر است و جایگاهی معرفت شناختی دارد که با ایجاد تجربه ای مشارکتی، ماهیت اثر هنری را از سطح ابژه فراتر می برد و آن را به امری فعال در فرایند فهم و تفسیر تجربه دینی دینداران تبدیل می کند. پژوهش حاضر، در صدد است با رویکردی پدیدارشناختی به مطالعه موردی و تطبیقی برخی هنرهای قدسی و تعامل آنها با آموزه ها و تجربیات دینی بپردازد.
تحلیل و ارزیابی مدل شناختی دیدگاه فرهنگستان علوم اسلامی در تولید علوم انسانی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال ۲۲ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۶۲)
31 - 47
حوزههای تخصصی:
تحلیل و ارزیابی مدل شناختی رویکردهای مختلف علم دینی با بازنمایی دقیق تر مدل های ممکن در تولید علم دینی زمینه ایجاد اجماع و توافق بیشتر میان باورمندان علم دینی را فراهم می کند و گامی عملیاتی در مسیر پیشبرد مباحث علم دینی و خروج از مباحث انتزاعی علم دینی محسوب می شود. ارزیابی مدل شناختی این رویکردها با محوریت سه مؤلفه عام و اصلی ناظر بر تعریف مدل و مبانی نظری و فلسفی، منطق و روش شناسی تولید علم، انسجام و نظام مندی و سازگاری درونی است که ذیل آن مجموعه دیگری از مؤلفه های فرعی ناظر بر مهم ترین مواضع چالش و نزاع در روش شناسی تولید علم دینی قابل استخراج است. در این نوشتار، ضمن اذعان به ضرورت های معرفتی و اخلاقی و فرهنگی علم دینی، به روش توصیفی تحلیلی به ارزیابی مدل شناختی رویکرد فرهنگستان علوم بر اساس عناصر پیش گفته پرداخته شد. رویکرد فرهنگستان علوم اسلامی به دلیل پرداختن به مؤلفه های عام اصلی و اکثر مؤلفه های فرعی یکی از مدل های ممکن در مسیر تولید علوم انسانی اسلامی است؛ گرچه تا رسیدن به مدل کارآمد که مورد اجماع اکثریت باورمندان علم دینی باشد نیازمند همگرایی، اصلاح، ارتقاء، و تکمیل است.
بازخوانی پاسخ های ابن عربی به مسئله شرّ با رویکرد به الهیات معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شر از جمله مسائلی است که الهی دانان جهان بر مبنای دغدغه های الهیاتی خود به طور جدی با آن مواجه شده و به آن پاسخ داده اند. در این میان، الگوهای الهیات های پویشی، گشوده، اعتراض، ضعف خدا، صلیب، مرگ خدا، اگزیستانسی، و فمینیستی نمونه هایی قابل توجه هستند. الهی دان بزرگ عرفانی، ابن عربی، نیز به مسئله شرّ پاسخ هایی گفته است که در این مقاله قصد داریم آنها را با توجه به الگوهای الهیاتی معاصر بازسازی کنیم. برخی از مؤلفه های موجود در پاسخ های بازسازی شده به تفکیک نوع الهیات به طور خلاصه عبارت اند از سریان قدرت مطلق و عدم انحصار آن در خدا و وجود امکان های تعین ناپذیرِ آینده برای انسان ها در الهیات پویشی، عاملیت انسان در جهان و تأثیرگذاری و تأثیرپذیری از پدیده های آن و تبادل یگانه انگارانه بین خدا و انسان در الهیات گشوده، عینیت خدا با جهان و با اسباب خیر و شرّ جهان که مجوز حق اعتراض به خداست در الهیات اعتراض، اعتدال الهی در خصوص خیرات و شرور جهان و دلالت آن بر «بدیع ترین جهان ممکن» دانستن جهان در الهیات ضعف خدا، تحول رنج عیسی از طریق شهید بودن خود و رقیب بودن خدا برای قوم در الهیات صلیب، دلالت تعابیری نظیر «عنقاء مغرب» و «غیب مطلق» بر غیبت خدا و تأکید بر اصل شادی قلبی و باطنی در الهیات مرگ خدا، قابلیت های معناسازی و بازسازی رابطه با خدا در الهیات اگزیستانسی، و تأکید بر دو جنبه لاهوتی و ناسوتی در انسان و کامل تر بودن مشاهده فاعلانه-منفعلانه خدا در زن در الهیات فمینیستی.
بررسی و حل تعارض نمای معرفت فطری در قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برخی فلاسفه غربی معتقدند حقایقی در نفس انسان وجود دارد که گویی انسان آن را از جهان دیگری با خود به همراه آورده و پیش از تولد دنیوی واجد آنها بوده یا به نحو دیگری در سرشت انسان نهاده شده اند. طبعاً این حقایق، از جهت هستی شناختی، از تجربه نشئت نگرفته اند. معرفت به چنین حقایقی «معرفت فطری» نام دارد. اما عمده فلاسفه اسلامی، ضمن پذیرش اصل «فطرت» در انسان، فطری بودن معرفت را رد کرده اند. در قرآن نیز، صریح برخی آیات دال بر عدم فعلیت معرفت فطری است، لیکن ظاهر آیات دیگر به نحوه ای از فعلیت معرفت فطری اشارت دارد. مدعای نوشتار حاضر این است که تعارض نمای فوق را به دو شیوه می توان برطرف کرد: (1) اخذ ظاهر آیات دسته نخست و تأویل آیات دسته دوم به نفع آیات دسته نخست (شیوه تفسیری)؛ (2) تفکیک علم حصولی و علم حضوری، به این معنا که آیات دسته نخست در مقام تبیین علم حصولی است و آیات دسته دوم در مقام تبیین علم حضوری (شیوه فلسفی). نتیجه این که از منظر تفسیری، معرفت فطری در بدو خلقت به نحو بالفعل حاصل نیست، و در منظر فلسفی، معرفت فطری صرفاً ناظر به علم حصولی (که عمده علوم بشری را در بر می گیرد) به نحو بالفعل حاصل نیست، ولی ناظر به علم حضوری به نحو بالفعل حاصل است.
بررسی آموزه نجات در الاهیات اوریگن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال ۲۱ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۶۰)
229 - 241
حوزههای تخصصی:
مبحث نجات در مسیحیت از جمله آموزه های اساسی است که هم کتاب مقدس و هم سنت رسولان و هم آثار برجای مانده از آباء کلیسا به آن پرداخته اند. اصل بنیادین در آموزه نجات در میان آباءِ یونانی زبان به طور عام و اوریگن اسکندرانی به طور خاص، شخص مسیح است. از نظر اوریگن نقشه نجات توسط پدر آسمانی طرح ریزی شده و توسط یگانه پسرش به اجرا درآمده است. مومن مسیحی با توبه و تعمید، در مسیر رشدِ معنوی قرار گرفته و با تأمل در کتابِ مقدس که همان حقیقت لوگوس یا پسر است و استقامت در کسب علم روحانی با کمک روح القدس به فیضِ نجات نائل می شود. آخرین مرتبه روحانی در مسیر نجات یکی شدن و فنایِ در لوگوس بوده که جانِ جهان است. یکی شدن با لوگوس و زندگی به شیوه مسیح و کسب فضائل اخلاقی همان خداگونگی است که در اندیشه اوریگن عبارت اُخرایِ نجات است. اوریگن دامنه رحمت و محبتِ پدر آسمانی را چنان وسیع و همه گیر می بیند که به موجب آن تمامی مخلوقات در غایتِ امر طعم رستگاری را خواهند چشید. شاید بتوان مهمترین نظریه اوریگن در بابِ نجات را نظریه شمول گرایی برشمرد که به موجب آن حتی گنهکاران و بالاتر از آن شیاطین نیز در نهایت به نجات خواهند رسید. نظریه ای که به کام کلیسا خوش نیامد و یکی از دلایل تکفیر اوریگن شد.
هرمنوتیک فلسفی گادامر، بستری راهبردی برای تحقق الهیات تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الهیات تطبیقی به مثابه رویکردی جدید در الهیات در تلاش است مواجهه سازنده با سایر ادیان و الهیات ها داشته باشد و فهمی عمیق از خلال مقایسه و تطبیق با سایر ادیان به دست آورد. راهبرد رسیدن به این فهم در الهیات تطبیقی نیازمند بستر و رویکردی مناسب برای تحقق اهداف این الهیات است. در این مقاله سعی بر آن است با تکیه بر مبانی هرمنوتیک فلسفی گادامر راهبردهای هرمنوتیکی الهیات تطبیقی بررسی و کاربست آن در این الهیات بررسی شود. نتیجه ای که از این تحلیل برمی آید حاکی از قرابت های هرمنوتیک فلسفی گادامر با الهیات تطبیقی است، همچون پایان ناپذیری جریان فهم، امتزاج افق ها، بازی فهم، خویشتن فهمی از طریق فهم دیگری، پذیرش پیش داوری به عنوان جزء جدایی ناپذیر جریان فهم، و در نهایت غنی سازی الهیات با فهمی که از طریق مطالعه الهیات «دیگری» به دست آمده است. با توجه به این نتیجه، می توان پدیدار فهم در الهیات تطبیقی را مبتنی بر هرمنوتیک گادامر تبیین کرد و بسط و توسعه در الهیات تطبیقی و دست آوردهای این الهیات را با اتکا بر ابزارهای هرمنوتیک گادامر شاهد بود. الهیات تطبیقی، در کنار پذیرش معانی اصیل و سنتیِ آموزه ها و شعائر دینی، بر درکی پویا از سنت های دینی و انعطاف پذیری هرمنوتیکی نسبت به آموزه های دینی بنا شده است.
بررسی جهان بعد از مرگ در سینمای ژانر وحشت از نظر ادیان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال ۲۱ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۶۱)
255 - 271
حوزههای تخصصی:
این مقاله در جست وجوی پاسخ به این پرسش است که معیار دینی ارواح در سینمای ژانر وحشت چیست و چگونه می توان در این ژانر ارتباط معنایی مشترک با موضوع جهان پس از مرگ یافت. در طول تاریخ، بشر همواره در پی یافتن فطرت خود بوده است. گاه راه درست در پیش گرفته و گاه در راه غلط به ادیان غیر الهی تمسک جسته است. مسئله فطری ترس از مرگ و دنیای اسرارآمیز آن دست مایه خوبی برای فیلم سازان این ژانر شده است. در این مقاله با رویکرد کیفی به تحلیل فیلم های شاخص ژانر وحشت با موضوع جهان پس از مرگ پرداخته شده است. شناخت جهان پس از مرگ در ادیان بر اساس مبنای نظری ادوارد تیلور در ادیان غیر توحیدی و کتاب مقدس (انجیل) در دین مسیحیت انجام شده است. سپس به جهان پس از مرگ در سینمای ژانر وحشت پرداخته شده است. در نتیجه بررسی ها، این موضوع به دست آمد که سینمای ژانر وحشت با موضوع جهان پس از مرگ علاوه بر اشارات مستقیم دینی می تواند به طور غیر مستقیم نیز کارکردی دینی داشته باشد از آن جهت که مخاطب ماده گرای عصر جدید را به طور ناخودآگاه معطوف به فطرت خویش می کند.
بررسی انتقادی رویکرد خداباوری گشوده در حل مسئله شر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال ۲۱ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۶۱)
273 - 283
حوزههای تخصصی:
هر رویکرد و مکتب جدیدی در کلام و فلسفه دین برای ارائه جامعیت و انسجام خود باید در مسائل مختلفی که خداباوران با آن ها روبه رو هستند راه حلی بیابد. خداباوری گشوده، که در اعتراض به عدم انطباق خداباوری کلاسیک با کتاب مقدس و تکیه و پیروی محض آن از متافیزیک و فلسفه یونانی به وجود آمد، در همین زمینه تلاش کرد و مبتنی بر آموزه گشودگی به ارائه راه حل های خود در این مسائل پرداخت. مسئله شر نیز یکی از آن هاست که الهی دانان گشوده ضمن بازتعریف رابطه خداوند با جهان، با رویکردی تقلیل گرایانه نسبت به قدرت خداوند و بر اساس دفاع مبتنی بر عشق، سعی در حل آن کردند. اما رویکرد آن ها در این مسئله با نقدهای جدی مواجه است؛ طوری که علاوه بر نادیده گرفتن قدرت قهری خداوند حتی در انتساب صفت عشق به او نیز ناموفق بوده اند. بازگشت به الهیات کلاسیک و وجود پارادوکس در مفهوم شر گزاف از جمله مهم ترین نقدهایی است که در رابطه با دفاع آن ها مطرح می شود. در این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی رهیافت خداباوری گشوده در حل مسئله قرینه ای شر مورد نقد و ارزیابی قرار می گیرد. چون به رغم پژوهش های اندکی که در خصوص این مکتب الهیاتی صورت گرفته نگاه و رویکرد آنان در حل مسئله شر تاکنون مورد ارزیابی قرار نگرفته و این مهم در جستار حاضر محقق شده است.
چگونگی اطلاق اصل آسان باوری بر تجربه دینی، با تکیه بر نقش اصل سادگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ریچارد سوئینبرن، با تأسی از سی. دی. براد، اصل آسان باوری را بر تجربه دینی قابل اطلاق می داند. او ادعا می کند که طبق این اصل، تجربه دینی تجربه ای واقعی است، و در نتیجه می تواند به مثابه قرینه ای برای فرضیه خداباوری تلقی گردد و احتمال وجود خداوند را افزایش دهد. من در این مقاله استدلال خواهم کرد، بر خلاف ادعای ریچارد سوئینبرن، اصل آسان باوری نمی تواند بر تجربه دینی قابل اطلاق باشد. بدین منظور، ابتدا به تبیین دیدگاه سوئینبرن درباره اصل آسان باوری خواهیم پرداخت، سپس به بررسی نقد مطرح شده از جانب ویلیام رو خواهم پرداخت، که ادعا می کند به دلیل عدم تمایز میان تجربه دینی اصیل و موهوم، اصل آسان باوری بر تجربه دینی قابل اطلاق نیست. در ادامه به پاسخ های ارائه شده به رو خواهم پرداخت که ادعا می کنند تجربه دینی، همانند تجربه حسی، قابل ارزیابی است و در نتیجه اصل آسان باوری بر تجربه دینی قابل اطلاق است. در آخر نشان خواهم داد اطلاق این اصل بر تجربه دینی با مشکل جدی تری روبرو است، و با ارجاع به ابتنای اصل سادگی بر اصل آسان باوری استدلال خواهم کرد که به دلیل پیچیدگی متعلَق تجربه دینی (خداوند به مثابه امری نامتناهی)، اصل آسان باوری نمی تواند بر تجربه دینی اطلاق شود. از این رو برای حفظ ارزش معرفت شناسانه تجربه دینی، باید به توجیه دیگری توسل جست.
معقولیت ایمان عمل گرایانه به خدا به مثابه ارزشی متعالی از منظر جاشوا گلدینگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جاشوا گلدینگ، در تقریر نوین خویش از استدلال های عملی، به ایمان به خدا به عنوان ارزشی متناهی ولی متعالی اشاره می کند. به باور او، دستیابی به ارتباط خوب با خدا دارای ارزش بالقوه متعالی است و حصول ارتباط خوب با خدا را از طریق سبک زندگی مؤمنانه از احتمال بالاتری نسبت به سبک زندگی نامؤمنانه می داند. گلدینگ با افزودن مؤلفه ارزش متناهی متعالی به استدلال خود سعی در رفع اشکال استدلال عملی پاسکال و توجیه عمل گروانه زندگی مؤمنانه دارد. از آنجا که گلدینگ ارزش عملی ایمان به خدا را بالاتر از بدیل های نامؤمنانه می داند، این مقاله می کوشد به دفاع از ادعای گلدینگ بپردازد. به دلیل آن که استدلال گلدینگ مبتنی بر ارزش شناسی خداباوری است، استدلال های موافقان و مخالفان ارزش شناسی خداباوری نیز در این مقاله بررسی شده است. این بررسی نشان می دهد ادعای مخالفان ارزش وجود خدا در سطح غیرشخصی از مقبولیت برخوردار نیست. در سطح شخصی نیز استدلال معنای زندگی مخالفان ارزش وجود خدا قابل دفاع نیست. مدافعان برهان اختفای الهی نیز، با انکار بحث ارزش شناسی خداباوری، استدلال مخالفان ارزش وجود خدا را با اشکال مواجه می کنند. بنابراین، با توجه به استدلال موافقان ارزش وجود خدا، خدا به عنوان موجود خیری که به لحاظ اخلاقی کامل است ضرورتاً به ارزش هر وضعیت اموری که در آن وجود دارد می افزاید. از این رو، ادعای استدلال عمل گروانه گلدینگ در تلقی ارزش مدارانه از ارتباط خوب با خدا قابل دفاع است.
تبیین و بررسی استدلال احتمالاتی استفان آنوین برای اثبات وجود خدا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال ۲۱ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۶۰)
201 - 216
حوزههای تخصصی:
استفان دی آنوین، در کتاب احتمال خدا، یک محاسبه ساده که حقیقت نهایی را ثابت می کند، استدلالی را بر مبنای قضیه بیز برساخته و با استناد به شش حوزه از شواهد یعنی ادراک خوبی و بدی، وجود شر اخلاقی و طبیعی، وجود معجزات طبیعی و فراطبیعی، و تجربه های دینی نتیجه گرفته است که احتمال وجود خدا 67 درصد است. در این مقاله، ضمن تقریر استدلال آنوین، نشان می دهیم که او در فراهم آوری شواهد به صورت حداکثری عمل نکرده است و توضیحات او در مورد هر یک از شواهد نیز با اشکالات متعدد همچون بی دقتی در تعریف ها و مصادره به مطلوب و شخصی و احتمالی بودن روبه روست. تناقض درونی، مغالطی بودن، و جدلی بودن نیز از دیگر اشکالات وارد بر این استدلال است. از این رو این استدلال برای اثبات مهم ترین گزاره ادیان، یعنی «خدا وجود دارد»، کارایی ندارد. ولی می توان از آن در مقاصد عملی همچون ترجیح جانب دین داری بر غیر دین داری در عمل بهره گرفت. مقاله حاضر با روش توصیفی و انتقادی سامان یافته است.
بخشش خطاهای اخلاقی در قرآن کریم و تبیین های تکاملی آن ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
انسان ها نسبت به انسان های دیگر انواع خطاهای اخلاقی انجام می دهند. یکی از واکنش های اخلاقی نسبت به این خطاها بخشش آن هاست. قرآن کریم توصیه نموده که برخی خطاها بخشیده شوند و برخی نشوند. نظریه تکامل به ویژه با انتخاب طبیعی تبیین هایی برای آن توصیه ها ارائه می کند. انتخاب طبیعی در سطوح مختلف عمل می کند. دو سطح مهم فرد و گروه است. بخشش به حفظ روابط ارزشمند زیستی با نزدیکان کمک می کند. بنابراین انتخاب فرد چنین بخشنده هایی را بر انتقام گیرندگان ترجیح می دهد. بخشش در آیات قرآن کریم فراتر از جبران است. تحقیقات در نظریه بازی هم نشان می دهد که چنین است، ولی در نهایت جبران را تقویت می کند. انتخاب گروه بین بخشش درونی ها و بیرونی ها، و بین درونی های رعایت کننده اخلاقیات گروهی و رعایت نکننده، و بین بیرونی های قابل درونی شدن و ناقابل تفکیک می نهد. توصیه های بخشش دشمن و خوبی کردن در برابر بدی او، یا نبخشیدن او را در قرآن کریم با این تفکیک ها بهتر می توان فهمید. انتخاب گروه فرهنگی هم گسترش توصیه های اخلاقی قرآن کریم درباره بخشش را تبیین می کند.
استدلال جهان شناختی رابرت کونز در اثبات واقعیت ضروری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استدلال جهان شناختی به دسته ای از استدلال ها گفته می شود که برای اثبات واقعیتی ضروری اقامه می شوند و دست کم یک مقدمه پسین دارند. در اواخر قرن بیستم، رابرت کونز نسخه پیشرفته ای از این استدلال را مطرح کرده و مدعی است که استدلال او می تواند پاسخ قانع کننده ای در برابر اشکالات فیلسوفانی مانند هیوم، کانت، راسل و... فراهم کند. بدین جهت، او از پیشرفت های منطقی و فلسفی قرن بیستم، مثل منطق موجهات جدید، منطق های غیریکنواخت و پارشناسی استفاده می کند. این ابداعات باعث می شوند که نسخه کونز از استدلال جهان شناختی مبتکرانه به نظر آید. او در ابتدا مفهوم «کیهان» را مطرح کرده و آن را انباشت همه واقعیت های کاملاً ممکن تعریف می کند و سپس اثبات می کند که کیهان خود نیز واقعیتی کاملاً ممکن است و در مرحله بعد با استفاده از این اصل علّی که هر واقعیت کاملاً ممکنی معلول است (مگر این که خلاف آن ثابت شود)، علّتی برای کیهان اثبات می کند. او سپس از اصل دیگری استفاده می کند و بیان می کند که چون علّت و معلول باید از لحاظ وجودی با هم متمایز باشند، پس علّت کیهان متمایز از خود آن است. بنابراین این علّت باید نه واقعیتی ممکن بلکه یک واقعیت ضروری باشد. ما در این مقاله، ابتدا به بیان پیش فرض های استدلال کونز می پردازیم و سپس استدلال او را در حلّ مشکلات استدلال های قبلی ارزیابی می کنیم.
بررسی دیدگاه هسکر به مثابل پاسخ نوخاسته گرایان جوهری به مسئلۀ آگاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال ۲۱ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۶۰)
173 - 185
حوزههای تخصصی:
آگاهی یکی از چالش های اصلی فلسفه ذهن در دوره معاصر است. به عبارتی مسئله بزرگ فلسفی در گفتمان معاصر این است که آگاهی چگونه ممکن است و مغز چگونه سبب آن می شود و این تحت عنوان «مسئله سخت» و فقدان توضیح در خصوص آن «گسست تبیینی» نامیده شده است. هسکر برای پاسخ به مسائل حوزه آگاهی نظریه نوخاستگی جوهر ذهنی را ارائه کرده است. از نظر او آگاهی جوهری ذهنی است که از ماده طی فرایندی پیچیده، نوخاسته و ایجاد می شود. اما آیا این نظریه می تواند مشکلات نظریات پیشین در حوزه آگاهی را مرتفع کند؟ در این نوشتار ابتدا مبانی فکری پیروان نوخاسته گرایی جوهری مورد تدقیق و بررسی قرار می گیرد و سپس مبتنی بر تحلیل و بررسی ماهیت آگاهی چالش های آگاهی و پاسخ های ارائه شده مشخص می شود که هرچند هسکر و پیروان نظریه نوخاسته گرایی جوهری با قبول شهود «من» تلاش علمی مؤثری برای حل وفصل برخی چالش ها کرده اند، تعارض های ناشی از شهود «من» و فیزیکالیسم را کماکان نتوانسته اند مرتفع کنند. مسائلی همچون علت نوخاستگی، دوگانه تعین پذیری و تبیین ناپذیری، رابطه تحویل ناپذیری با تقلیل علّی و تعلیق قوانین، تعارض با اصل طرد و بستار و استقلال یا وابستگی جوهر ذهنی به ماده مسائلی است که نظریه جوهر ذهنی نوخاسته را با مشکلات و چالش های متعدد مواجه ساخته است.
عبور از معرفت شناسی معرفت محور به معرفت شناسی فهم محور در فلسفۀ دین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فلسفه دینِ فهم محور، علاوه بر بررسی عقلانیت باورهای دینی، به نحوه حصول فهم دینی و عوامل مؤثر در آن نیز توجه دارد و بنابراین بلندهمت تر از معرفت شناسی معرفت محور، در کنار توجه به عقل و استدلال، بر ابعاد دیگری همچون ابعاد تجربی، عملی، احساسی، اجتماعی و فرهنگی دین نیز تأکید می کند. در این نگاه فلسفی به دین، از مجموع بینش های به دست آمده در این ابعاد مختلف برای تقویت فهم بیشتر دین و ایمانی عمیق تر استفاده می شود. معرفت شناسی فهم محور هم به نوعی باعث گسترش در وظایف فیلسوف دین می شود و هم به تغییر تمرکز در فلسفه دین از اختلاف به گفتگو، از عقلانیت معطوف به افراد به خرد به دست آمده توسط جوامع، و از اختلافات به عنوان چالش معرفتی به تنوع به عنوان یک فرصت معرفتی، کمک می کند و در هم افزایی سنت های مختلف دین نیز مؤثر است.
بررسی تلقی آیت الله جوادی آملی و آیت الله مصباح یزدی از «علم دینی» و نقش آن در تبیین گستره مرجعیت علمی قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال ۲۱ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۶۱)
331 - 346
حوزههای تخصصی:
بحــث مرجعیــت علمــی قــرآن کریــم نهتنهــا یــک اصــل اساســی در حــوزه تفکـر اسلـامی اسـت، بلکـه از ســوی دانشــمندان شــیعه مــورد تأکیــد بوده اســت. از این رو، قــرآن به عنــوان محــور مشـترک همـة مسـلمانان، باید در علوم مختلـف، اعـم از اسـلامی و انسـانی، مدار و محور قرار بگیرد و شـاخصة اصلـی حرکـت اسـلامی در جهـان بـر مبنـای آن شـکل بگیـرد. در ایـن مسـیر، تلاشهـای زیادی صـورت گرفتـه؛ امـا ابعـاد روششـناختی، مبانـی نظـری، و جهتگیریهـای کاربـردی آن تـاکنون مـورد توجـه جـدی قـرار نگرفتـه و در قلمرو تـلاش آکادمیک دانشـمندان اسلـامی نبـوده اسـت. رویکــرد مرجعیــت علمــی قــرآن کریــم از جایــگاه معرفتــی و وحیانــی در علــوم اسـلـامی، انســانی، و طبیعــی به عنــوان عرصههای گوناگــون علــوم ســخن به میــان مــیآورد. همچنیــن در هــر یــک از علــوم قلمروهــای مختلفــی به عنــوان ســطوح آن علم وجــود دارد کـه مرجعیـت علمـی قـرآن کریـم به دنبـال بررسـی تأثیـر قـرآن بـر ایـن سـطوح دانشـی اسـت. تحقیق پیش رو با هدف واکاوی نظریات آیتالله جوادیآملی و آیتالله مصباحیزدی به گستره مرجعیت علمی قرآن از حیث داشتن قابلیت استناد میپردازد. این مقاله با روش توصیفی و مطالعه موردی به نظریات و دیدگاه دو مفسر فوق درباره مرجعیت علمی قرآن خواهد پرداخت.
نقد دیدگاه منکران مشروعیت علم دینی از منظر قرآن (با رویکرد پاسخ به شبهات)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال ۲۱ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۶۱)
285 - 300
حوزههای تخصصی:
از پیش فرض های اصلی در موضوع علم دینی و اسلامی سازی علوم مشروعیت و جواز تأسیس است که بر پایه آن مطلوبیت و سپس ضرورت مستدل می شود. بنابراین تلاش در جهت اثبات آن اهمیت دارد. در این عرصه برخی از روشنفکران مسلمان، مبتنی بر دلایلی، علم دینی را مشروع و جایز نمی دانند. این مقاله به روش کتابخانه ای بر اساس آموزه های قرآنی و با رویکرد تحلیلی انتقادی به بررسی دیدگاه منکران مشروعیت علم دینی و به صورت ویژه اسلامی سازی علوم در قالب پاسخ به شبهات پرداخته است. شبهات مستخرج از دیدگاه منکران در محورهای علمی و عقلانی نبودن علم دینی، ایدئولوژیک سازی علوم و وابسته بودن آن به حاکمیت، پیچیده بودن شرایط امروزی و کاستی مبانی دینی، متروک شدن اسلامی سازی علوم، تقدس علوم منتسب به اسلام و انسداد باب نقد و ناکارآمد شدن آن، وجود اختلافات گسترده میان صاحب نظران و حیرت در زمینه اسلامی سازی علوم، لغویت علوم انسانی اسلامی یا عدم اقبال به آن، دخالت ناروا در علوم تجربی و ابهام در نحوه تأثیر آموزه های وحیانی بر علوم تجربی بشری قابل دسته بندی است که در این مقاله بر مبنای آموزه های قرآنی و استدلال عقلایی بدان ها پاسخ داده شد. نتیجه آنکه تأسیس علم دینی امری مشروع و مجاز است و عدم فهم صحیح از آن، فرایند تحقق، و کاستی ها یا کوتاهی های صورت گرفته در این زمینه موجب تشکیک در جواز و مشروعیت اصل آن نمی شود.
بررسی انتقادی رابطۀ عقل و بُعد تعهدی ایمان از منظر جان کاتینگهام با تاکید بر دیدگاه علامۀ طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال ۲۱ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۶۰)
243 - 254
حوزههای تخصصی:
جان کاتینگهام –فیلسوف معاصر انگلیسی- دیدگاه خود در رابطه عقل و ساحت تعهدی ایمان را ذیل سه محور مطرح کرده است: 1. کارکرد تعهد دینی در حیات اخلاقی انسان؛ 2. عدم منافات میان تعهد دینی و خودمختاری انسان؛ 3. کارکرد متمایز قرینه در تعهد دینی و علم تجربی. در اثر پیش رو دیدگاه کاتنیگهام در دو محور نخست ارزیابی شده است. وی در محور اول، پشتوانه تعهد دینی و التزام به قوانین اخلاقی را اعتقاد به منبع خیر بودن خداوند می داند. در محور دوم، با استفاده از مبانی اگزیستانسیالیستی در رابطه انسان و جهان، معتقد است انسان موجودی خودساز نیست و در شرایطی قرار دارد که خود تاثیری در تحقق آن نداشته است. در چنین شرایطی، تسلیم در برابر قوانین اخلاقی، تسلیم در مقابل اراده بیگانه نیست، بلکه انتخابی آگاهانه برای رشد خویش است. دیدگاه وی در این دو محور با توجه به آراء علامه طباطبایی قابل بررسی است. در محور نخست، تبیینی عالی تری بر اساس مبانی فلسفی علامه طباطبایی قابل طرح است. اما نسبت به محور دوم، دو نکته قابل ملاحظه وجود دارد: نخست آنکه پاسخ او در این مساله، بیانی متوسط در تبیین رابطه خداوند و انسان است، و دوم آنکه تعهد اولیه به همان رکن ایمان مقدم بر عمل است، نه متاخر از آن.