فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۸۱ تا ۹۰۰ مورد از کل ۱۰٬۴۰۶ مورد.
منبع:
پژوهش های جغرافیای انسانی دوره ۵۴ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۱۱۹)
235 - 251
حوزههای تخصصی:
دولت با کارآفرینی و خلق فرصت های جدید، نوآوری، و ایجاد رفاه نقش مؤثری در بهبود وضع اقتصادی و معیشتی جوامع روستایی ایفا می کند. به همین دلیل، در این پژوهش به بررسی جایگاه دولت در فرصت های کارآفرینی پرداخته شده است. این تحقیق پیمایشی، جامعه آماری افراد 32 روس تای شهرستان بهبهان، و جامعه نمونه از طریق فرمول کوکران 387 نفر است. برای تجزی ه و تحلی ل اطلاع ات از آمار استنباطی (آزمون T تک نمونه ای و آزمون آنالیز واریانس یک طرفه)، توابع ترانسلوگ و ترانسندنتال، و رویکرد تحلیل مسیر استفاده شده است. نتایج نشان می دهد از میان شاخص های تبیین کننده، دولت در ارتقای کارآفرینی، فرهنگ سازی، و آموزش افراد بومی (میزان تأثیر کل 68 درصد) به مراتب سهم غیرمستقیم بیشتری در مقایسه با سایر شاخص ها دارد. مدیریت نوین روستایی با تأثیر کل 67 درصدی نیز بیشترین تعداد مسیرهای برون زاد را داشته و به صورت یک ایستگاه مهم عمل می کند. این متغیر به صورت غیرمستقیم و با ضریب های همبستگی معنادار بر متغیرهای مختلف تسهیلات لازم با بهره کافی، یارانه های دولتی، و بیمه محصولات تأثیرگذار است. ضروری است بیان شود که به طور کل فرهنگ سازی و آموزش افراد بومی، تأسیس نهاده ها و شبکه های حمایت، مدیریت نوین روستایی، تسهیلات لازم با بهره کافی، و یارانه های دولتی به ترتیب با نرخ اثرهای 68، 57، 67، 60، و 63 درصد بالاترین میزان اثر کل را داشته اند. این بدان معنی است که دولت با ایفای نقش خود از طریق شاخص های ذکرشده می تواند نقش خود را در ارتقای فرصت های کارآفرینی ایفا کند.
معرفی الگوی کاربردی مقتدرسازی اجتماع منسجم محلی در فضای سایبرنتیک به منظور ارتقاء سطح مشارکت سا کنان در بازآفرینی نواحی دچار افت شهری اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شهری دوره یازدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۴۲
61 - 74
حوزههای تخصصی:
بازآفرینی نواحی دچار افت شهری با مشکلات درهم تنیده اقتصادی، اجتماعی، کالبدی و زیست محیطی، نیازمند ارتقای سطح مشارکت ساکنان بر پایه فرایند مقتدرسازی اجتماع منسجم محلی است، به گونه ای که با قلمرو زدایی از ساختارهای نهادی و قدرت رسمی و استفاده از ظرفیت های فضای سایبرنتیک در چارچوب مقتدرسازی الکترونیکی، بستر مناسبی به منظور تحقق راهکارهای مقابله با مشکلات این نواحی فراهم شود. این مقاله باهدف دستیابی به الگوی مورد کاربرد (Use Case) فرایند مقتدرسازی الکترونیکی ساکنان نواحی دچار افت شهری اصفهان با استفاده از مهندسی خواسته بر پایه یک پژوهش با ویژگی های استقرایی، کاربردی و توصیفی_تحلیلی استوارشده است. به این منظور، با به کارگیری تحلیل ذی نفعان و انجام تحلیل های کمی (آزمون میانگین فریدمن _ آزمون همبستگی اسپیرمن) در محیط نرم افزار SPSS، مراحل فرایند مقتدرسازی الکترونیکی تطبیق یافته برای این نواحی معرفی شده است. سپس با انجام تحلیل محتوا در محیط نرم افزار Atlas ti سازوکار پیاده سازی فرایند مقتدرسازی (تعیین خواسته ها) بر پایه معرفی کاربران مؤثر در فرایند و فعالیت های آنها و ارتباط آنها با فعالیت ها مشخص می شود. بر این اساس الگوی مورد کاربرد (Use case) فرایند مقتدرسازی الکترونیکی در محیط نرم افزار Visual paradigm طراحی می شود. در این فرایند کاربران اصلی شامل ساکنان، مسئولان (تصمیم گیرندگان)، کارشناس تسهیلگر، کارشناس پشتیبان، مربی و کارشناس فنی هستند و در یک چرخه پیوسته پنج گانه به ترتیب فرایندهای (1) عضویت در گروه های محلی و تشکیل شبکه های اجتماعی در فضای سایبرنتیک، (2) عضویت در برنامه و فرایند مقتدرسازی الکترونیکی، (3) انجام مراحل مقتدرسازی الکترونیکی (شامل آموزش، یادگیری و کسب مهارت، آگاهی، تعامل، مطالبه گری و پاسخگویی)، (4) تبادل نظر در مورد کاستی ها و اصلاح فرایند (ارتقا و بهبود سازوکار مقتدرسازی الکترونیکی) و (5) تصمیم گیری با همکاری و مشارکت ساکنان و مسئولان (تصمیم گیرندگان) در راستای ارتقای مشارکت در بازآفرینی شهری نواحی دچار افت شهری اصفهان را انجام می دهند و زمینه را برای ارتقای سطح مشارکت ساکنان نواحی دچار افت شهری در بازآفرینی محلات خود، فراهم می سازند.
تجربه زیسته فقرا برای مشارکت در فعالیت های مرتبط با طبیعت گردی در روستاهای منتخب شرق استان سمنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ابتکارات گردشگری حامی فقرا به دنبال پیوند مستقیم بین فعالیت های گردشگری و رویکردهای کاهش فقر باهدف شنیده شدن صدای فقرا و مشارکت آن ها در فرایند رشد و توسعه گردشگری است. بر این اساس، پژوهش حاضر با رویکرد کیفی و مصاحبه های چهره به چهره درصدد کشف تجربه زیسته فقرای روستاهای منتخب شرق استان سمنان (قلعه بالا، ابر و رضاآباد) برای مشارکت در فعالیت های مرتبط با طبیعت گردی است. این سه روستا در سال های اخیر به روستاهای محبوب گردشگری در کشور تبدیل شده اند ولی با این وجود آمارها نشان می دهد که فقرای زیادی نیز در آنجا زندگی می کنند. نتایج نشان می دهد که اکثر مشارکت کنندگان در مواجهه با رشد گردشگری در روستاهای خود از سه راه «تلاش برای مشارکت در مشاغل رسمی»، «تلاش برای مشارکت در فعالیت های غیررسمی» و «تلاش برای یادگیری و افزایش مهارت ها» به دنبال نفوذ و مشارکت خود در فعالیت های مرتبط با طبیعت گردی بوده اند.
تحولات نظام قشربندی روستایی در ایران بعد از انقلاب اسلامی (موردمطالعه: روستاهای شهرستان بویین زهرا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ساختار قشربندی روستایی در یک سده اخیر دستخوش تغییر و تحولات بسیاری شده است. نخستین نشانه های تغییر در بافت اجتماعی و سیاسی روستاها را می توان همزمان با روی کار آمدن دولت مدرن (1304) در ایران مشاهده کرد. در کنار طرح فراگیر اصلاحات ارضی (51-1341) تدریجاً نفوذ و دخالت های دولت در قالب برنامه های آموزشی و درمانی افزایش یافت. بعد از انقلاب 1357، حضور نهادهای انقلابی و اجرای طرح های ضربتی بیانگر تمایل شدید دولت پسا انقلابی به حضور قدرتمند و همه جانبه در روستاها بود. بعد از گذشت یک دهه و چرخش در سیاست های فرهنگی و اقتصادی دولت، روستاها اهمیت گذشته خود را از دست دادند. در این مقاله تغییرات نظام قشربندی روستایی در چهار دهه اخیر بررسی شده است. مراد از نظام قشربندی در این نوشتار صرفاً جایگاه افراد در ساختار اقتصادی روستا نیست بلکه سعی شده است از منظر قدرت محلی و منزلت اجتماعی نیز تغییرات چهار دهه اخیر، موردبررسی قرار گیرد. به لحاظ روشی شناسی این تحقیق گونه پژوهش روندپژوهی محسوب می شود؛ لذا داده ها به دلیل ماهیت روندی، از منابعی نظیر اسناد کتابخانه ای، نتایج تحقیق های مرتبط با موضوع، مصاحبه با مطلعین محلی در قالب یک کار میدانی جمع آوری شده است. نتایج نشان می دهد در دهه نخست بعد از انقلاب حضور نهادهای انقلابی باعث به وجود آمدن تغییراتی در ساختار قدرت محلی و نظام منزلت روستایی شده است. در سه دهه بعدی نیز شواهد امر بیانگر آن است که متناظر با فرایند شهری شدن روستاها، اقتصاد غیرکشاورزی (فعالیت خدماتی، تجاری و صنعتی) در مقایسه با اقتصاد روستایی (کشاورزی و دامداری) رشد روزافزونی داشته است.
واکاوی مؤلفه های راهبردی و مشارکت پذیری شهروندان در راستای تحقق الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: امروزه توسعه دغدغه خاطر بسیاری از کشورهاست که هدف آن بهبود بخشیدن به شرایط کیفی زندگی انسان است. برای رسیدن به الگوی توسعه مطلوب یا استفاده صحیح از منابع و فرصت ها و توزیع عادلانه امکانات، مشارکت مردم راهکار اصلی و محوری به شمار می رود. بر این اساس پژوهش حاضر به بررسی و ارزیابی میزان تحقق پذیری شاخص های مشارکت فعال مردمی در راستای الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت می پردازد. روش بررسی: نوع پژوهش کاربردی- تطبیقی و روش پژوهش، تحلیل محتوا است و از روش اطلاعات کتابخانه ای و میدانی در انجام پژوهش استفاده شده است. در روش میدانی از تکنیک پرسشنامه جهت جمع آوری اطلاعات استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش شامل50 نفر از نخبگان و کارشناسان در دسترس می باشد. جهت تجزیه و تحلیل داده های پرسشنامه از نرم افزار آماری SPSS و آزمون های آماری T تک نمونه ای و کروسکال والیس و همچنین جهت تعیین نقاط قوت، ضعف، فرصت ها و تهدیدها از مدل استراتژیک SWOT استفاده شده است. یافته ها و نتیجه گیری: نتایج حاصل از آزمون t نشان داده است که یک رابطه معناداری بین متغیرهای مستقل مورد مطالعه در پژوهش حاضر و تحقق پذیری الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت وجود دارد. بنابراین متغیرهای مستقل مورد مطالعه بر تحقق پذیری الگو اثرگذار می باشند. همچنین نتایج آزمون کروسکال والیس نیز نشان داده که تمایل مردم به مشارکت در ارتباط با شاخص های و متغیرهای مورد سنجش در جهت تحقق پذیری الگو از وضعیت مطلوبی برخوردار است. نتایج بدست آمده از مدل سوات
تحلیل و ارزیابی شاخص های شکوفایی در محلات شهری (مطالعه موردی: شهر سقز)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
شهر ها به عنوان کانون تغییر و محلی که سیاست ها در آن تحقق می یابند , پدیدار شده اند . در این راستا سند نهایی کنفرانس توسعه پایدار ملل متحد با عنوان "آینده ای که ما می خواهیم" بیان داشته است؛ اگر شهرها به خوبی برنامه ریزی و توسعه داده شوند, می توانند جوامع پایدار اقتصادی , اجتماعی و زیست محیطی را تحقق ببخشند. این سازمان برای تحقق نیک بختی شهرها الگویی به نام شهر شکوفا را معرفی کرد. این مقوله می تواند با تحلیل وضعیت موجود و اولویت بندی مداخلات برنامه ریزی، چشم انداز توسعه همه جانبه برای شهرها را ترسیم کند. در این پژوهش نیز که باهدف ارزیابی شاخص های شکوفایی شهری در سطح محلات شهر سقز انجام شده است ؛ شاخص های مؤثر در شکوفایی محلات شهر سقز را بااستفاده از نرم افزار MicMac شناسایی و سپس این عوامل کلیدی با استفاده از مدل کوپراس در سطح محلات 22گانه شهر سقز سطح بندی شدند و برای بیان بصری از GIS استفاده شده است. در این پژوهش به منظور ارزیابی شاخص های شکوفایی از 49 شاخص در پنج بعد استفاده شده است که بااستفاده از نرم افزار میک میک، 14شاخص کلیدی شناخته شده اند. نتایج تحقیق نشان می دهد که با توجه به شاخص های شکوفایی محلات 22گانه شهر سقز ، محلات 16، 19، 4، 11، 10که در جنوب شرقی مرکز و غرب شهر واقع شده اند از تأثیرگذاری کم و محلات 22، 21، 9، 2، 20،1 که در جنوب شرقی، مرکز وتا حدودی شمال شهر واقع شده، محلاتی بوده اند که می توانند در راستای تحقق شکوفایی وضعیت بهتری داشته باشند. می توان بیان کرد که بهبود فضایی و توزیع مناسب درآمدها، انسجام و مشارکت بیشتر، امکان دسترسی محلات با تاثیرگذاری کم به پارک ها و خدمات آموزشی و توزیع بهتر شاخص ها به ویژه شاخص های بهره وری و کیفیت زندگی در سطح این محلات از مهم ترین پیشنهادهای ارائه شده می باشد.
سنجش تاب آوری کسب و کارهای گردشگری در برابر بحران شیوع ویروس کووید 19، مطالعه موردی: سکونتگاه های ساحلی شهرستان بابلسر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای انسانی دوره ۵۴ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۱۲۲)
1211 - 1226
حوزههای تخصصی:
شناخت و تبیین عوامل موثر بر تاب آوری مالکان کسب وکارهای گردشگری جهت مدیریت و برنامه ریزی بهینه برای تقویت ظرفیت انطباقی فعالیت ها در برابر تغییرات ناگهانی ضروری می باشد. هدف از این تحقیق شناخت و تبیین میزان تاب آوری کسب وکارهای مرتبط با بخش گردشگری در برابر بحران شیوع ویروس کووید 19 در نواحی ساحلی شهرستان بابلسر است. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی مبتنی بر پیمایش می باشد.. داده های تحقیق از طریق پرسشنامه محقق ساخته جمع آوری شده است. جامعه آماری تحقیق کلیه صاحبان کسب وکارهای مختلف مرتبط با بخش گردشگری در شهر بابلسر و روستاهای ساحلی این شهرستان می باشد. با توجه به گستردگی جامعه آماری و بر اساس فرمول نمونه گیری کوکران، تعداد 200 نفر صاحبان کسب وکار مرتبط با بخش گردشگری به عنوان حجم نمونه به روش تصادفی ساده مورد انتخاب قرارگرفته اند. داده های جمع آوری شده از طریق آزمون های آماری تی تک نمونه ای، تی مستقل، رگرسیون و تحلیل مسیر مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج مطالعات نشان می دهد که به طورکلی میزان تاب آوری کسب وکارهای مرتبط با بخش گردشگری در شهر بابلسر و روستاهای ساحلی این شهرستان بالاتر از حد متوسط و میانگین عددی مفروض می باشد. همچنین نتایج بیانگر آن است در بین عوامل موثر بر میزان تاب آوری کسب وکارها در مقابل شیوع بحران کرونا، عوامل اقتصادی تأثیر مستقیم معنادار و میزان وابستگی اقتصادی به بخش گردشگری؛ تأثیر معکوس معناداری بر آن داشته است. اما تأثیر میزان حمایت دولت از کسب وکارهای مرتبط با بخش گردشگری بر سطح تاب آوری آن ها در برابر این بحران معنادار نبوده است.
تحلیل مدل ساختاری رفتار محیط زیست گرایانه گردشگران در منطقه سرخ آباد سوادکوه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای انسانی دوره ۵۴ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۱۲۲)
1415 - 1433
حوزههای تخصصی:
امروزه با افزایش معضلات و بحران های محیط زیستی، باعث شده تا اهمیت بحث و تحقیق در مورد مسائل محیط زیست افزایش یابد. تغییراتی که با رفتار انسان ها در محیط زیست رخ می دهد، می تواند باعث تخریب محیط شود. برای جلوگیری از تخریب محیط زیست باید رفتار انسان ها به سمت وسوی ابعاد محیط زیست گرایانه تغییر کند. دستیابی به تغییرات رفتاری در ارتباط با محیط زیست، نیازمند شناخت نگرش افراد نسبت به آن است. هدف از این پژوهش بررسی عوامل موثر بر رفتار محیط دوستانه گردشگران در منطقه ییلاقی سرخ آباد سوادکوه می باشد. روش پژوهش توصیفی پیمایشی و ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه بود که روایی آن با بهره گیری ازنظر اساتید و کارشناسان مربوطه و پایایی آن با استفاده از آزمون آلفای کرونباخ تائید شد. جامعه آماری پژوهش شامل 110 نفر بوده است که با استفاده از فرمول کوکران، 86 نفر از گردشگران به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS 22 و نرم افزار Smart PLS انجام گرفت. نتایج حاصل از همبستگی متغیرهای دانش، نگرش و درک نشان داد که بین درک محیط زیستی و رفتار محیط زیستی گردشگران رابطه مثبت معنادار وجود دارد (p≤0/01). نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام حاکی از این است که رفتار محیط زیستی ارتباط معنی داری در سطح پنج درصد با متغیر درک دارد. مطابق یافته های مدل سازی معادلات ساختاری، متغیر درک، نگرش و دانش محیط زیستی بر متغیر رفتار تأثیر می گذارند. به عبارتی باید بیان داشت در بین عامل های اثرگذار بر بروز رفتارهای محیط زیستی، درک محیط زیستی گردشگران اثر بالاتری بر رفتارهای آنان داشته است.
الزامات به کارگیری فناوری های نوین دیجیتال در راستای بهبود معیشت پایدار کشاورزان (موردمطالعه: استان تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های روستایی دوره سیزدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۵۱)
452 - 467
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش بررسی الزامات بکارگیری فناوری های نوین دیجیتال برای بهبود معیشت پایدار کشاورزان است. این پژوهش از نوع تحقیقات پیمایشی است. جامعه آماری این پژوهش، شامل کلیه کشاورزان استان تهران بود که از فناوری های نوین دیجیتالی در مزارع خود استفاده نموده اند و تعداد آنان 112 نفر است. با توجه به محدود بودن تعداد کشاورزانی که از فناوری های نوین دیجیتالی استفاده نموده اند، همه آن ها به صورت سرشماری مورد بررسی قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش معادلات ساختاری (SEM) به کمک نرم افزار Smart PLS3 صورت گرفت. یافته های تحقیق نشان دهنده آن است که الزامات آموزشی بکارگیری فناوری های نوین دیجیتال با ضریب مسیر 236/0 تأثیر مثبت و معناداری بر بهبود معیشت پایدار کشاورزان دارد، همچنین الزامات اقتصادی با ضریب مسیر 234/0، الزامات ساختاری با ضریب مسیر 146/0، الزامات نهادی با ضریب مسیر 135/0، الزامات سیاست گذاری با ضریب مسیر 118/0، الزامات مدیریتی با ضریب مسیر 114/0 و الزمات مهارتی به کارگیری فناوری های دیجیتال با ضریب مسیر 104/0 بر معیشت پایدار تأثیر مثبت و معناداری دارند.
اولویت بندی مؤلفه های رفتار شهروند سازمانی در نظام برنامه ریزی شهری (نمونه موردی: شهر مشهد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه شهرها همچون سازمان بزرگ و پیچیده ای می باشند، که شهروندان به عنوان عنصر اصلی این مجموعه به حساب می آیند. رفتار شهروند سازمانی به عنوان رفتارهای فرانقشی، باعث بهبود مؤثر وظایف و نقش های سازمان می شوند. لذا با توجه به اهمیت شهرها به لحاظ تأثیرپذیری برنامه ریزی های شهری از رفتار شهروند سازمانی، ضرورت شناسایی مؤلفه های رفتار شهروند سازمانی در شهرها وجود دارد. لذا هدف پژوهش حاضر شناسایی و اولویت بندی مؤلفه های رفتار شهروند سازمانی می باشد، که از نظر ماهیت و روش توصیفی و از نظر هدف، کاربردی است. جمع آوری داده ها از مطالعات کتابخانه ای و تهیه 384 پرسشنامه انجام شده است. روایی پرسشنامه با نظر چند تن از صاحبنظران در این زمینه، پایایی پرسشنامه براساس آلفای کرونباخ، تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل عاملی تأییدی و اولویت بندی از آزمون فریدمن بهره گرفته شده است. طبق یافته ها، در میان متغیرهای اصلی، همبستگی و رابطه معناداری وجود دارد و در میان متغیر های اصلی انگیزه، پاسخ، محرک، تقویت و نگرش، متغیر انگیزه و پاسخ دارای اولویت بالاتری در میان متغیرهای دیگر می باشد، لذا نتایج حاکی از آن است، در اولویت بندی مؤلفه های رفتاری شهروند سازمانی در نظام برنامه ریزی شهری، مدیران و برنامه ریزان شهری باید انگیزه شهروندان در شهر مشهد را در برنامه ریزی های شهری مد نظر داشته باشند، چون بر پاسخ دهی شهروندان که به شکل میزان تعهد و رضایت شهروندی از شهر بروز می دهد، تأثیرگذار است.
سنجش رضایتمندی شهروندان از محور غذا و تفریح در برندسازی شهری، مطالعه موردی: شهرک توحید سبزوار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برندهای شهری ماندگار از بسترهای اجتماعی و برهم کنش جریانات تعاملی انسان و محیط شکل می گیرند و ملاک ارزیابی آن، میزان رضایتی است که در اثر تجربه محیط بر ذهن شهروندان ثبت می شود. هدف اصلی این پژوهش، سنجش میزان رضایت مندی شهروندان شهر سبزوار از تجربه طرح آزمایشی برندسازی خیابانی منتخب در شهرک توحید شهر سبزوار با عنوان"خیابان غذا و تفریح" می باشد. روش تحقیق این پژوهش ماهیتی تحلیلی-توصیفی دارد که در ابتدا، برای مشخص شدن بهترین خیابان جهت اجرای طرح آزمایشی برندسازی و بررسی دیدگاه شهروندان با تکیه بر مولفه های ترافیکی و کالبدی، از تکنیک تاپسیس استفاده شده است. بر این اساس، خیابان فردوسی به عنوان بستر آزمایش طرح برندسازی انتخاب و سپس با اجرای جشنواره آزمایشی خیابان غذا و تفریح به ثبت میزان رضایت و شناسایی نیازهای اصلی شهروندان در صورت تداوم طرح، پرداخته شد. در این راستا، از طریق فرمول کوکران، 384 پرسشنامه بین تمامی شهروندان، توزیع و طبق آزمون کرونباخ پایایی و اعتبار این پرسشنامه ها 713/0 محاسبه شد. در نهایت داده های گردآوری شده با آزمون تی تک نمونه مورد ارزیابی قرار گرفت بر این اساس سطح معنای مولفه ها از 05/0 کمتربوده و فرضیه رضایتمندی شهروندان از طرح پیشنهادی با عنوان خیابان غذا و تفریح تائید شد. تنها مولفه ای که از منظر شهروندان نیاز به توجه بیشتر در طرح های آتی دارد، بحث آسایش اقلیمی با سطح معنای 10/0 است. در نهایت نیز از طریق آزمون فریدمن مولفه های رضایت مندی کاربران از طرح برندسازی، به ترتیب در 4 سطح: رضایت از کیفیت های اجتماعی، کیفیت های عملکردی-کالبدی، کیفیت های مدیریتی و کیفیت های زیست محیطی رتبه بندی شدند.
شناسایی و اولویت بندی محلات نیازمند بازآفرینی شهری (مطالعه موردی: منطقه10 کلانشهر تبریز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و توسعه فضای شهری سال نهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۱۹)
111 - 126
حوزههای تخصصی:
در دهه های اخیر، نبود روابط شهر و روستا در یک بستر متوازن و منطقی باعث سیل عظیمی از مهاجرت های روستایی به شهرها از یک طرف و ناکارآمدی نظام مدیریت و برنامه ریزی از سوی دیگر شده است. به طوری که اکثر شهرهای ایران با معضلات اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی حادی گریبان گیر بوده و بافت های ناتوانی را در بدنه خود به همراه داشته اند. شناسایی چنین محدوده هایی اولین اقدام اساسی در راستای ساماندهی و توانمندسازی آن ها می باشد. هدف پژوهش حاضر، شناسایی و اولویت بندی محلات نیازمند بازآفرینی شهری منطقه10 کلانشهر تبریز است. این تحقیق از لحاظ هدف، از نوع کاربردی و از حیث ماهیت و روش از نوع توصیفی-تحلیلی می باشد. که با استفاده از شاخص هایی در ابعاد مختلف اجتماعی، اقتصادی، کالبدی و زیست محیطی- مخاطراتی مبادرت به شناسایی محدوده ها و محلات نیازمند بازآفرینی نموده است. داده های بکار رفته ز طریق سرشماری مرکز آمار در سال 1395 برای بلوک های شهری و همچنین از داده های مکانی مربوط به طرح توسعه و عمران منطقه شهری تبریز اخذ شده است. بدین منظور از GIS و ترکیب آن با مدل فرایند تحلیل سلسله مراتبی(AHP) برای شناسایی و اولویت بندی محلات نیازمند بازآفرینی استفاده گردید. نتایج نشان داد که بین برخی از محلات شهر تبریز از حیث شرایط اجتماعی-اقتصادی و دسترسی به فضاهای خدماتی شکاف عمیقی ایجاد گشته است. که به ترتیب محلات محمدیه، رضوانشهر و شربت زاده محلاتی با بیشترین فراوانی فضاهای ناکارآمد و نیازمند به بازآفرینی شناسایی شدند و شاخص های اجتماعی نسبت به سایر شاخص ها، بیشترین اثرگذاری را در شناسایی محلات داشته اند.
تحلیل عوامل مؤثر قدرت در توسعه شهری با روش FAHP ، نمونه موردی: شهر قزوین(1357- 1397)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شهر فضای تعامل قدرت های مختلف است؛ جایی که در آن تمرکز قدرت ها و فرهنگ ها متبلور است. قدرت به مثابه «نهاد» و حاکمیت به مثابه «ساختار» تلقی شده و رابطه آن ها با یکدیگر براساس این دو مفهوم تعیین شده است که بر توسعه شهر اثرگذار است. لذا، در این مقاله به تحلیل و بررسی عوامل موثر قدرت در توسعه شهر قزوین بر اساس ابعاد سیاسی-قانونی (ایدئولوژیک)، اجتماعی-فرهنگی (هویتی)، اقتصادی و ارتباطی-زیرساختی پرداخته شده است. این پژوهش بر اساس ماهیت و روش توصیفی تحلیلی و بر اساس هدف از نوع کاربردی می باشد که در آن با مدل تحلیل سلسله مراتبی فازی به تحلیل داده های پژوهش پرداخته شده است. هم چنین، به منظور ارزیابی میزان تاثیرگذاری عوامل موثر قدرت در شهر قزوین از 25 خبره استفاده گردیده شده است و از طریق انجام مصاحبه، اقدام به استخراج نظرها و دیدگاه های آن ها شده است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که مؤلفه سیاسی و ایدئولوژیکی در جایگاه نخست واقع شده است و از لحاظ اثرگذاری بیشترین نقش را در قدرت شهرسازی شهر قزوین داشته است. مؤلفه های نیاز شهرداری به کسب درآمد و قوانین و مقررات نیز به ترتیب در جایگاه های دوم و سوم قرار دارند و در نهایت مؤلفه های ارتباطی، ضعف قدرت سیاسی و عدم استقلال عملکردی(شهرداری) و ایجاد شهرک های صنعتی به ترتیب کمترین نقش را در قدرت شهرسازی شهر قزوین داشته است.
واکاوی توسعۀ فضایی روستاهای نواحی کوهستانی و جلگه ای (نمونه موردی: روستاهای بخش بندپی شرقی شهرستان بابل)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آینده سرزمینی مناطق روستایی کشور نیازمند طراحی راهبردهایی به منظور توسعه فضایی است که در هر برنامه ای راهگشای حل مسائل روستاها خواهد بود. امروزه مهم ترین هدف هر کشوری رشد و تعالی همه جانبه جوامع انسانی است و وجود نابرابری در ابعاد مختلف اقتصادی، اجتماعی، کالبدی و... از نشانه های توسعه نیافتگی یک کشور محسوب می شود. مناطقی که امروزه توسعه یافته شناخته می شوند، علاوه بر اینکه از شاخص های اقتصادی و اجتماعی بالایی برخوردار هستند، بلکه توزیع درآمد و امکانات نیز در این مناطق عادلانه تر هستند. برنامه توسعه و عمران روستایی براساس الگوهای مختلف در شهرستان بابل، توفیق مورد انتظار را در رونق اقتصادی و بهبود زندگی روستائیان نداشته و به لحاظ اجتماعی نیز در نهادینه کردن مشارکت روستائیان و توانمندسازی آنان موفقیت چندانی کسب نکرده است؛ ازاین رو هدف پژوهش حاضر بررسی شاخص های توسعه روستاهای کوهستانی و جلگه ای بخش بندپی شرقی شهرستان بابل بوده و به منظور دستیابی به اهداف مورد نظر از دو روش کتابخانه ای و میدانی استفاده شد. جامعه آماری تحقیق حاضر روستاهای بخش بندپی شرقی بابل (4 روستای کوهستانی و 4 جلگه ای) است که با استفاده از فرمول کوکران 210 خانوار به عنوان نمونه انتخاب شدند. به منظور سنجش متغیرهای تحقیق از آزمون های T مستقل و مان وایتنی و تحلیل رگرسیون خطی چندگانه استفاده شد. نتایج حاصل از آزمون های مذکور حاکی از آن است که تفاوت معنادار و 99 درصدی، بین اکثر شاخص های اقتصادی، کالبدی و اجتماعی در روستاهای کوهستانی و جلگه ای ناحیه مورد مطالعه وجود دارد. با بررسی میزان رضایت مردم از امکانات و زیرساخت های توسعه یافتگی در روستاها می توان اذعان داشت که مناطق جلگه ای از سطح توسعه یافتگی بالاتری نسبت به مناطق کوهستانی بخش بندپی شرقی برخوردار است. نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون خطی چندگانه نیز نشان می دهد که موقعیت جغرافیایی در توسعه فضایی روستاها بسیار موثر است، به نحوی که براساس ضریب تعدیل و ضریب تعیین محاسبه شده، مشخص شد که شاخص های توسعه تا 76 درصد به اصلاح خطوط مواصلاتی، سهولت دسترسی و زیرساخت های توسعه وابسته هستند.
تحلیل و سطح بندی مناطق پانزده گانه کلان شهر اصفهان برمبنای رویکرد برنامه ریزی شهری بیوفیلیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای انسانی دوره ۵۴ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۱۲۱)
1107 - 1124
حوزههای تخصصی:
به دنبال رشد سریع جمعیت، گسترش شهرها و افزایش جدایی گزینی شهر از طبیعت، مشکلات متعددی ازجمله آلودگی هوا، کاهش پویایی اجتماعی در ارتباط با طبیعت، عدم همخوانی طبیعت با کالبد شهر، هدر رفتن منابع طبیعی و معضلات ترافیکی ناشی از کاهش استفاده از گزینه های حمل ونقلی سازگار با محیط طبیعی گریبان گیر شهرها و به ویژه کلان شهرها شده است. رویکرد نوین برنامه ریزی شهری بیوفیلیک با در نظر گرفتن ارتباط شهر و شهروندان با طبیعت به عنوان اصل اساسی در برنامه ریزی، در راستای رفع مشکلات فوق ارائه گردیده است. پژوهش حاضر با هدف ارائه چارچوبی چندبعدی برای سنجش رویکرد برنامه ریزی شهری بیوفیلیک در مقیاس کلان و تحلیل و سطح بندی مناطق پانزده گانه کلان شهر اصفهان برمبنای رویکرد برنامه ریزی شهری بیوفیلیک می باشد. در این راستا از پارادایم پژوهش مختلط (شامل روش های کمی و کیفی به صورت ترکیبی) استفاده شده و اطلاعات موردنیاز از طریق روش های کتابخانه ای و میدانی (از نوع پرسشنامه) گردآوری شده است. برای تحلیل داده ها از روش های تحلیل فضایی (تحلیل شبکه، تحلیل فاصله اقلیدسی و درون یابی) و سنجش ازدور، جهت سطح بندی مناطق از روش شکست های طبیعی و نیز برای وزن دهی به سنجه ها و مؤلفه ها از روش سوارا بهره گرفته شده است. نتایج پژوهش حاکی از عدم توازن میان مناطق پانزده گانه کلان شهر اصفهان به لحاظ برخورداری از امکانات و پتانسیل های طبیعت محور می باشد به گونه ای که از یک سو در مناطق مرکزی و غربی به خصوص مناطق 1، 3 و 9 عمده شرایط و زیرساخت های برنامه ریزی شهری بیوفیلیک تجمع یافته اند و از سوی دیگر مناطق 14 و 15 در محروم ترین وضعیت به لحاظ رویکرد برنامه ریزی شهری بیوفیلیک می باشند.
تبیین نقش مکان سازی در احیا روابط اجتماعی محلات شهری معاصر(نمونه موردی: محلات منتخب شهر تبریز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه : از آنجایی که ضعف روابط اجتماعی در محلات می تواند سبب مشکلاتی از قبیل کم رنگ شده حس تعلق به مکان، روحیه جمعی و ...شود، به منظور بهبود این شرایط، ایجاد بستر و مکان مناسب برای رویارویی افراد محله و برقراری تعاملات اجتماعی و مشارکت آن ها در برنامه های مربوط به محله، امری ضروری می باشد. رویکرد مکان سازی، در طی دهه های اخیر با هدف خلق و تبدیل فضا به مکان های اجتماعی به وجود آمده است. داده و روش : مقاله حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر روش توصیفی- تحلیلی می باشد. در این پژوهش سعی شده است جهت بررسی مفهوم مکان سازی در احیا روابط اجتماعی محلات شهری، محلات عباسی، منصور، ماندانا، پرواز و فردوس به عنوان نمونه مورد مطالعه انتخاب شود. در این مقاله و در بخش تحلیل داده ها، محلات شهری منتخب براساس آزمون های آماری رگرسیون، اسپیرمن ، فریدمن و آنوا ارزیابی گردید. یافته ها : یافته های پژوهش حاکی از این است که بر اساس نتایج بدست آمده از مطالعات آماری، ابعاد کالبدی، ابعاد اجتماعی، ابعاد مدیریتی- سیاست گذاری، ابعاد ادراکی- معنایی و ابعاد اقتصادی دارای ارتباط معنادار با تبیین مفهوم مکان سازی در احیا روابط اجتماعی از دیدگاه شهروندان هستند و بعد کالبدی و اجتماعی بیشترین میزان اثرگذاری را بر میزان تبیین مفهوم مکان سازی در احیا روابط اجتماعی در فضاهای شهری منتخب ایفا می کند. نتیجه گیری : مجموع نتایج حاصل از این پژوهش از یک سو چارچوب لازم جهت بررسی علمی و منطقی مفهوم مکان سازی در محلات شهری را فراهم آورده و از سوی دیگر زمینه اقدامات آینده در راستای احیا روابط اجتماعی در سطح محلات شهری را فراهم آورد. سنجش مدل پژوهش در محلات شهری بیشتر و دیگر شهرهای ایران می تواند درک عمیق تری از مکانیسم تبیین مفهوم مکان سازی در احیا روابط اجتماعی محلات شهری را فراهم آورد.
طراحی الگوی همراستایی برنامه و بودجه در شهرداری تهران با استفاده از متدولوژی سیستم نرم (SSM)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد و برنامه ریزی شهری دوره ۳ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳
52 - 67
حوزههای تخصصی:
عدم همراستایی برنامه و بودجه در سازمان های عمومی مشکلی همیشگی است. با این حال، کاهش شکاف ها برای ایجاد دولتی کارآمد و اثربخش ضرورتی انکارنشدنی است. هدف پژوهش حاضر، طراحی مدلی برای همراستایی برنامه و بودجه شهرداری تهران است. با توجه به پیچیدگی مساله پژوهش، طراحی مدل براساس روش شناسی سیستم نرم و نگاشت شناختی، در قالب یک مطالعه کیفی با رویکرد توصیفی-اکتشافی انجام شد. جامعه مورد بررسی شامل ذینفعان و طرف های درگیر با برنامه و بودجه بوده که شامل طیف وسیعی از نهادها و بخش های داخلی شهرداری تهران هستند. جهت انتخاب نمونه با 25 نفر از افراد صاحب نظر با روش گلوله برفی مصاحبه به عمل آمد و فرآیند مصاحبه تا رسیدن به اشباع نظری ادامه پیدا کرد. در نهایت نگاشت ذهنی هر کدام از آنها ترسیم شده و با تجمیع این نقشه ها تصویر غنی شده از مساله تحقیق ایجاد شد. جهت تبیین تعاریف ریشه ای از رویکرد CATWOE استفاده شد و بر اساس تعاریف ریشه ای ارائه شده مدل مفهومی فعالیت ها استخراج گردید. بر اساس نتایج حاصله، عدم ارتباط بین برنامه و بودجه در شهرداری تهران صرفا یک مساله فنی (ارتباط بین کدینگ برنامه و بودجه) نیست بلکه تحت تاثیر عوامل ریشه ای درون و برون سازمانی از جمله نبود قوانین پشتیبان، ضعف در سیستم بودجه ریزی، ضعف ساختار برنامه، ضعف در سازوکارهای نظارت درون و برون سازمانی بر برنامه و بودجه، ضعف های مالی و حسابداری، الزامات زیرساختی، نبود هماهنگی بین ذینفعان و... است که در این راستا 11 فعالیت هدفمند و اقدامات متناظر با هر کدام از آن ها برای همراستایی برنامه و بودجه شهرداری تهران پیشنهاد شده اند.
بررسی و تحلیل فضاهای بی دفاع شهری با رویکرد آمایش (مطالعه موردی: منطقه 9 شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد و برنامه ریزی شهری دوره ۳ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳
164 - 177
حوزههای تخصصی:
فضاهای بی دفاع تأثیرات مختلفی بر فضاهای شهری و زندگی شهروندان می گذارند که تأثیر بر افزایش جرائم و کاهش احساس امنیت شهروندان مهم ترین تأثیرات آن می باشد. شناسایی و بررسی نقش فضاهای بی دفاع شهری در وقوع جرم با تأکید بر منطقه 9 شهر تهران پرداخته شده است .روش تحقیق مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای، اسنادی و میدانی براساس فرمول کوکران تعداد 150 نفر به عنوان جامعه نمونه مشخص شد. تجزیه و تحلیل اطلاعات به وسیله نرم افزار SPSS و مدل وایکور انجام گرفت. معیارهای ناهنجاری اجتماعی، کمبود امکانات روشنایی و آلودگی نیز به ترتیب رتبه های اول تا سوم را کسب کرده اند. معیار ناهنجاری اجتماعی با وزن 2752/0 بیشترین وزن را کسب کرده بنابراین از اهمیت بیشتری نسبت به سایر معیارها برخوردار است. رتبه بندی براساس شاخص ویکور نشان داد محله استاد معین بهترین وضعیت را در بین سایر محله های منطقه 9 دارد. ناهنجاری اجتماعی با بتای 398/0 بالاترین تأثیر را بر کیفیت فضایی نسبت به کاربری های نامناسب و کمبود فضای تفریحی داشته است. مجموع متغیرهای بکار رفته (کیفیت فضایی و کیفیت اجتماعی و روان شناختی) 1/55% از واریانس فضای بی دفاع شهری را پیش بینی می کند. کیفیت فضایی، اجتماعی و روان شناختی در سطح (01/0<α)، قادر به پیش بینی فضای بی دفاع شهری منطقه 9 شهرداری تهران می باشند. ناامنی و نامطلوبیت محله منطقه 9 شهر تهران از حیث فضاهای بی دفاع و برخورداری این فضاها از چندین شاخص است. نبود برنامه مشخص از سوی سازمان های مرتبط برای چنین فضاهایی، چیزی جز تشدید خشونت، ناامنی، افزایش نرخ بزهکاری و خروج جمعیت بومی محله به همراه ندارد.
بررسی تأثیر آسایش بر پایداری اجتماعی فضاهای شهری، نمونه موردی: پیاده راه خیابان عالی قاپو اردبیل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حرکت پیاده، طبیعی ترین، قدیمی ترین و ضروری ترین شکل جابجایی انسان در محیط است و پیاده روی هنوز مهم ترین امکان برای مشاهده مکان ها، فعالیت ها و احساس شور و تحرک زندگی و کشف ارزش ها و جاذبه های نهفته در محیط به شمار می رود. برنامه ریزی برای توسعه فضاهای پیاده در شهرها و همچنین ممنوعیت ورود خودروها به فضاهای شهری پرتردد محور اصلی برنامه ریزی های شهری است. ضرورت توجه به جوامع بشری و کاهش تعاملات و ارتباطات انسانی به خصوص در زمینه پایداری اجتماعی از یک سو و پیچیدگی و گسترش مباحث مربوط به آسایش انسان به دلیل ارتباط دو سویه از سوی اقلیم و اجتماع انسانی و عدم وجود مبانی مدون در این زمینه از سوی دیگر، سبب کاهش حضور انسانی و احساس عدم آسایش در فضاهای عمومی گردیده است. لذا پژوهش حاضر با هدف بررسی مهم ترین عوامل تأثیرگذار بر آسایش انسانی و میزان ارتباط آن در جهت ارتقای پایداری اجتماعی عابرین پیاده، به صورت کاربردی با رویکرد کمی-کیفی و روش تحقیق توصیفی-تحلیلی با استفاده از ابزار پرسشنامه و تحلیل نرم افزاری انجام گردیده است. جامعه آماری تحقیق، ساکنان شهر اردبیل و حجم نمونه بر اساس فرمول کوکران 300 نفر می باشد. با تبیین مفاهیم و مولفه های نظری مربوط به متغیرهای تحقیق و ارائه مدل مفهومی در پاسخ به سوال اصلی پژوهش، نتایج حاصل از آزمون داده ها مبین این موضوع است که وجود آسایش بر افزایش سطح پایداری اجتماعی در فضاهای شهری در سطح اطمینان 95% با شدت همبستگی"قوی "و رابطه معنادار تأثیرگذار می باشد.
سنجش نگرش کارشناسان و بهره برداران مرتعی در زمینه سرمایه های معیشت در شهرستان فریدونشهر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: معیشت به عنوان محور و مرکز ثقل مدیریت پایدار مراتع به رسمیت شناخته شده است. براین اساس، توجه به معیشت، زیربنای هر طرح و برنامه ای برای تحقق مدیریت پایدار مراتع است. دراین راستا، سازمان جنگل ها، مراتع و آبخیزداری کشور برای مقابله با چالش ها و مشکلات مدیریت منابع طبیعی و بهبود معیشت بهره برداران مرتعی اقدام به تصویب و اجرای پروژه های حفاظت، صیانت، توسعه، احیاء و اصلاح کرده است. هدف پژوهش: تحقیق حاضر با هدف سنجش تأثیر این پروژه ها بر معیشت بهره برداران صورت گرفته است. از این میان، تاثیر پروژه ها بر سرمایه های معشیت (طبیعی، انسانی، اجتماعی، مالی و فیزیکی) در شهرستان فریدون شهر مورد بررسی قرار گرفت. روش شناسی تحقیق: این تحقیق از نظر روش شناسی توصیفی-تحلیلی-پیمایشی می باشد. در این مطالعه از روش غیراحتمالی و نمونه برداری هدفمند از کارشناسان باتجربه سازمان، افراد خبره و آگاهان کلیدی محلی استفاده شد. پرسش نامه ساختارمند سرمایه های معیشت تدوین شد. داده های پرسشنامه به صورت کمی و با مقیاس رتبه ای و براساس طیف لیکرت گردآوری، وارد اکسل، و سپس با نرم افزار SPSS تجزیه وتحلیل شدند. روایی پرسش نامه از طریق پنل کارشناسان و پایایی پرسش نامه از طریق آزمون کرونباخ مورد تأیید قرار گرفتند. قلمروجغرافیایی پژوهش: جامعه آماری کارشناسان مطلع اداره کل منابع طبیعی استان اصفهان و شهرستان فریدون شهر و بهره برداران مرتعی شهرستان فریدون شهر بودند. یافته ها و بحث: آنالیز تعقیبی کروسکال والیس نشان داد بین معیارهای سرمایه های معیشت برای هر دو گروه بهره برداران و کارشناسان اختلاف معنی دار وجود دارد. علاوه براین، آنالیز من ویتنی نشان داد بین دیدگاه های بهره برداران و کارشناسان اختلاف معنی داری وجود دارد. در این تحقیق، واگرایی و همگرایی دیدگاه های گروه های هدف بحث شدند. نتایج: به طورکلی سرمایه طبیعی و سرمایه انسانی بالاترین بار اهمیت بین سرمایه های معیشت را به خود اختصاص دادند که بیانگر اهمیت ویژه این سرمایه ها در برنامه ریزی ها و سیاست گذاری های آینده برای مدیریت پایدار مراتع می باشند.