فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۶۱ تا ۱۸۰ مورد از کل ۱٬۸۲۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
یکی از مهمترین مواریث اقلیمی دوران چهارم در ارتفاعات ایران ژئومرفولوژی یخچالی و اثار یخچال های آن دوران به شمار می رود در این میان یخچالهای علم کوه به عنوان مهمترین یخچال های منطقه با بیش از 14 زبانه کوچک و بزرگ آثار فعالیت و حیات در آنها بخوبی دیده می شود تنها باز مانده آن یخچال ها است مطالعات پراکنده ای در یک قرن اخیر از سوی محققین ایرانی و خارجی بر روی این یخچال ها صورت گرفته ولی با این وجود تا امروز گزارش جامعی که خصوصیات ژئومرفولوژیک و مرفودینامیک یخچال های مذکور را بیان و تفسیر نماید تدوین نشده است به ویژه انکه حدود گسترش آنها در اخرین دوره یخچالی وجود نداشته و اختلاف نظر قاطعی در مورد حدود فعلی و حدود گسترش آنها در آخرین دوره یخچالی را در حال حاضر و در آخرین دوره یخچالی تعیین نماید روش تحقیق مبتنی بر انجام کار های میدانی و مشاهدات مستقیم روی زمین بوده است نتایج نشان می دهند که یخچالهای علم کوه تحت تاثیر افزایش دمای دوران حاضر در حال تحلیل و ذوب تدریجی است و هسته های یخی موجود باقی مانده دوره های یخچالی گذشته است تغذیه ناچیز یخچال ها از طریق ریزش بهمن ها در انتهای سیر کهای یخچالی برای تغذیه آنها کافی نیست لیکن هنوز آثار و شواهد حیات درحرکت زبانه ها کاملا مشهود است
برسی خطر زمین لغزش و تحلیل ریسک پذیری آن در نواحی روستایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمین لغزش یکی از پدیده های طبیعی است که در تحول و فرسایش اشکال زمین مشارکت دارد. این پدیده زمانی که جوامع انسانی را تحت تاثیر قرار می دهد می تواند به حادثه خطرناکی تبدیل شود. با توجه به اینکه خطرپذیری جوامع انسانی در مطالعات مربوط به رویداد زمین-لغزش کمتر مورد توجه قرار می گیرد، بنابراین این پژوهش سعی دارد ضمن ارائه نقشه خطر، به شناسایی روستاهای در معرض خطر زمین لغزش پرداخته و خطرپذیری جوامع انسانی شمال توده کوهستانی سهند را تحلیل و بررسی کند. برای دستیابی به این هدف با بهره گیری از سیستم اطلاعات جغرافیایی GIS)) و نرم افزار Arc /View، روش های آماری ومدل وزنی شاهد، نقشه پهنه بندی خطر زمین لغزش در 5 پهنه بسیار پرخطر، پرخطر، متوسط، کم خطر و بسیار کم خطر، ترسیم شد. برای تحلیل ریسک پذیری، یافته های پهنه بندی خطر زمین لغزش با داده های محیط انسانی ترکیب شد. نتایج این مطالعه نشان می دهد که 68/41 درصد از مساحت دامنه شمالی کوهستان سهند از نظر وقوع زمین لغزش در پهنه خطر متوسط تا بسیار پرخطر قرار دارد. 60 درصد آبادی های این منطقه با 17531 نفر جمعیت در نواحی با خطر متوسط و 20 درصد روستاها با 2348 نفر جمعیت در محدوده های با خطر زیاد وقوع زمین لغزش زندگی می کنند.
بررسی و تحول کانال های گیسویی در سطح مخروط افکنه ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کانال های گیسویی انشعاباتی از جراینهای رودخانه ای هستند که بر سطح مخروط افکنه ها گسترش می یابند و مکانیسم تشکیل و تحول آنها به دینامیک جریان و ویژگیهای حوضه آبخیز وابسته است. بدیهی است بررسی این ویژگیها و مکانیسم ها می تواند ما را در شناخت تحول و پیش بینی خطرات ناشی از آنها آگاه نماید. مخروط افکنه رودخانه تنگوئیه یکی از بزرگترین مخروط افکنه های موجود در حاشیه کویر سیرجان است. با توجه به مطالعات میدانی انجام گرفته و نیز مشاهدات غیرمستقیم، شبکه متراکمی از کانال های گیسویی رد سطح این مخروط افکنه دیده می شود. هدف این مقاله، بررسی علل تغییراتی زمانی کانال های گیسویی بر سطح این مخروط افکنه ها است. برای دستیابی به این هدف از عکسهای هوایی منطقه با فاصله زمانی 37 ساله (1332 و 1372) به عنوان ((ابزار)) اصلی استفاده شده است. تکنیک کار، مقایسه تغییرات شبکه کانال ها بر سطح مخروط افکنه از طریق انطباق شبکه زهکشی در عکسهای هوایی دو دوره با استفاده از نرم افزارهای کامپیوتری بوده است. علاوه بر این، از داده های میدانی، اطلاعات آماری هواشناسی و هیدرولوژی استفاده شده و این اطلاعات در قالب روشهای آماری، تجزیه و تحلیل گردیده و در نهایت، نتیجه گیری بعمل آمده است. این نتایج نشان می دهد که کانال های گیسویی طی دوره تحت بررسی، ناپایدار بوده و موقعیت و مسیر آنها بطور نامنظم تحت تاثیر نحوه عملکرد سیلابها تغییر نموده است. استفاده از ((روش تحلیلی)) در مقایسه نسبت تغییرات، بیانگر این نکته است که جابجایی و تحول شبکه، هم از نظر زمانی و هم از نظر مکانی یکسان نبوده و عملکرد متفاوتی داشته است. شواهد نشان می دهد، جراینهایی که در دراز مدت تغییر کرده و متحول شده اند، تحت تاثیر فعالیت تکنونیکی منطقه بوده اند. عملکرد تکتونیک عموماٌ در راستای تثبیت حوضه و متقابلا سوبسیدانس چاله سیرجان به عنوان مصب این رودخانه بوده است. از سوی دیگر، جراینهایی که در کوتاه مدت تغییر کرده و جابجا شده اند، تحت تاثیر سیلابهای فصلی و ناگهانی با دبی و بار رسوبی زیاد و نیز تغییرات زمانی بارش قرار داشته اند.
بررسی و تحلیل شواهد ژئومورفیک زمین ساخت فعال در حوضه رودبار از سرشاخه های دز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مناطق فعال، قسمت هایی از پوسته زمین هستند که در کواترنر پسین و به خصوص عهد حاضر دارای حرکات زمین ساختی اند و در آینده نیز مستعد بروز خطر خواهند بود. این مناطق را می توان با شواهد و شاخص های ژئومورفولوژی تشخیص داد. بر همین اساس و با استفاده از شاخص نسبی فعالیت زمین ساختی (Iat) که ترکیبی از شاخص های انتگرال هیپسومتری، نسبت کشیدگی حوضه، تقارن آبراهه ها، نسبت عرض کف دره به ارتفاع آن و طول ـ گرادیان رودخانه را شامل می شود، به بررسی و شناخت وضعیت حوضه رودبار واقع در محدوده زاگرس مرکزی اقدام شد. برای این منظور، مدل رقومی ارتفاع از داده های توپوگرافی SRTM با دقت 90 متر برای کل منطقه تهیه شده و در محیط های نرم افزاری آرک مپ، آرک ویو و گلوبال مپر، ترسیم آبراهه ها، تقسیم بندی زیرحوضه ها، اندازه گیری شاخص ها، رقومی کردن نقشه های زمین شناسی و تلفیق داده ها صورت گرفت. نتایج به دست آمده نشان می دهند که این حوضه 2256 کیلومترمربعی را می توان به 4 بخش ـ بسیار فعال، فعال، نیمه فعال و با فعالیت کم ـ تقسیم کرد. گسل های رورانده دهسور، وحدت آباد و زردکوه و همچنین گسل جوان زاگرس، چهار گسل مهمی هستند که در بروز ناپایداری در این حوضه نقش داشته اند. جابه جایی 500 متری که در طی 40 تا 50 هزار سال گذشته در مسیر سرشاخه های رودخانه های گشان و الوس صورت گرفته، حرکت راستگردی را در قطعه ای از گسل جوان زاگرس که بین دو قطعه دورود و اردل قرار گرفته است اثبات می کند. در نتیجه این حرکت، یک سطح خرد شده و فرسایش پذیر ایجاد شده که رودخانه رودبار به سرعت در حال حفر آن است و سطح اساس منطقه را پایین می برد. این عمل به تجدید سیکل فرسایش منجر شده است. در زمان حاضر سد رودبار در قسمت خروجی این حوضه و در مسیر گسل جوان و فعال زاگرس در حال احداث است؛ بنابراین ممکن است این سازه در معرض مخاطرات جدی قرار بگیرد.
نظریه ژئو دوالیتی (ایده ای در حوزه دانش ژئومورفولوژی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تا کنون سعی ژئومورفولوژیست ها بر این بوده که پدیده های ژئومورفیک را در چارچوب قانون علیت تبیین نمایند. حال آنکه در جغرافیای فضایی بر خلاف جغرافیای کلاسیک الزامی بر علی بودن روابط بین پدیده ها وجود نداشته و تنها روابط مطرح شده از نوع ژنریک است که می تواند علیت را توجیه نماید و البته روابط ژنریک با آنچه تحت عنوان روابط همبستگی بیان میشود تفاوت اساسی دارد. دوال را شاید بتوان دوگانه و دوالیتی را دوگانگی معنی کرد. واژه ای که ضمن در بر داشتن مفهوم تباین ضمنی، تزویج و همراهی دو پدیده را نیز بیان می دارد. دوالیتی، قرینه بودن دو پدیده، عکس هم عمل کردن و مشخص نمودن پاره ای از نسبتها را هم می تواند در برگیرد. منظور از دوالیتی در ژئومرفولوژی پدیده خاصی است که با پدیده ای ثانوی زوج شده و اگر چه می توان ماهیتی مستقل و جدا برای آنها منظور داشت ولی پیوندی بین آنها منعقد است که میتوان رفتار یکی را در ارتباط با پدیده دیگر تبیین نمود. طرح نظریه دوالیتی در ژئومرفولوژی که از این پس تحت عنوان ژئودوالیتی از آن یاد می شود تنها بیان یک مفهوم ساده و بیان مصادیق آن در ژئومرفولوژی نخواهد بود بلکه محققان در این حوزه را به تجدید نظری کلی پیرامون نحوه مدیریت، کنترل و پایش بسیاری از پدیده ها در ژئومرفولوژی وا می دارد. در تشریح این ایده سعی شده است به اتکای روشی تجربی - قیاسی و با تکنیک تداخل سنجی موجی نسبت به تعریف این مفهوم و تاثیرات آن در تحلیل های ژئومرفولوژی اقدام گردد. بطور کلی نتایج حاصل از بکار گیری این مفهوم نشان می دهد که: تحلیل بسیاری از داده ها در چهارچوب نظریه ژئودوالیتی می تواند علت تامه متفاوتی را نسبت به تحلیل های کلاسیک در ژئومرفولوژی بوجود آورد. اگرچه مفهوم دوال با مفاهیمی چون کوپلینگ و ثنویت تشابه کاذب دارد و می توان تشابهاتی درحوزه تکنیک های بکار گرفته شده در مورد تحلیل اعداد و ارقام بین آنها مشاهده نمود ولی تفاوت ماهوی بین آنها وجود دارد. دوال را نباید با مفهوم ثنویت معادل دانست بلکه از دیدگاه فلسفی واژه ای که می تواند بار معنایی آنرا در زبان فارسی حامل باشد واژه زوجیت است.
ارزیابی و تحلیل تغییرات کاربری اراضی محدوده تالاب های بین المللی آلاگل، آلماگل و آجی گل ترکمن صحرا با استفاده از تصاویر ماهواره ای چند زمانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ایران با دارا بودن تالاب های متعدد، که 22 تالاب آن در معاهده بین المللی رامسر به ثبت جهانی رسیده است، دارای جایگاه ویژه ای در آسیای جنوب غربی است. سه تالاب بین المللی آجی گل، آلماگل و آلاگل در دشت ترکمن صحرا از اکوسیستم های مهم جهانی بوده که در این تحقیق با استفاده از تصاویر چند زمانه لندست بررسی شده اند. تصاویر ماهواره ای سنجنده های TM و ETM+ در سال های 1987، 2000، 2005 و 2010 بعد از عملیات تصحیح اتمسفری و هندسی با نمونه های تعلیمی برداشت شده با روش طبقه بندی ماکزیمم احتمال در شش کلاس آب، اراضی نمکی، اراضی بایر، پوشش گیاهی تراکم کم، پوشش گیاهی تراکم متوسط و پوشش گیاهی تراکم زیاد رده بندی شدند و با انتقال به محیط GIS و استفاده از تابع تحلیلی Union ، تغییرات رخداده در قالب ماتریس های اولیه_ثانویه طی دوره مورد مطالعه (1987-2010) ارزیابی شده اند. کاهش سطح آب تالاب ها از 8/2591 هکتار در سال 1987 به 6/1280 هکتار در سال 2010 و همچنین کاهش اراضی نمکی، کاهش پوشش گیاهی با تراکم زیاد و افزایش پوشش گیاهی با تراکم متوسط و کم، و در نهایت، بدون تغییر ماندن میزان مساحت اراضی بایر از اهم این تغییرات است، که از جمله علل اصلی این تغییرات را باید در مسائلی مانند خشکسالی های اخیر، احداث سد، برداشت بی رویه آب تالاب ها برای مصارف کشاورزی، پرورش ماهی و احداث کانال و جاده در منطقه و بین تالاب ها جستجو کرد.
شناسایی فرصت های توسعه ناشی از زلزله با تاکید بر ابعاد کالبدی شهر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رابطه میان توسعه، بلایا و بازسازی از مهمترین مقولات نظری در مطالعات مدیریت بحران و سوانح محسوب می شود. اگرچه اعتقاد بر این است که بلایای بزرگ طبیعی و غیر طبیعی روند توسعه را به تاخیر می اندازد و موجبات تخریب منابع و ایجاد اختلال در فعالیت های اقتصادی و اجتماعی جوامع را به دنبال دارد، ولی در عین حال بحران ها و بلایا همچنین فرصت هایی برای توسعه بخصوص در فرآیند بازسازی فراهم می آورند. مدیران و برنامه ریزان می توانند با بهره گیری از این فرصت ها آستانه های مقاوم سازی جامعه و بهره گیری از شرایط بحران در جهت رفع مشکلات قبلی را ارتقا دهند. شرایطی که در موارد عادی به ندرت امکان پذیر می باشند. به هنگام وقوع بحران ها و بلایا همچنین، کمک های خیرین افزایش یافته و امکانات مالی لازم برای تغییرات کالبدی در رابطه با ایمن سازی و بهبود کیفیت محیط مصنوع سرعت بیشتری به خود می گیرد. هدف این مطالعه آن است که روابط بین توسعه و بلایا بررسی و فرصت های توسعه کالبدی زلزله بم شناسایی و عوامل و معیارهای موثر بر نحوه و چگونگی استفاده از آنها شناسایی و تحلیل شوند. روش تحقیق توصیفی - تحلیلی می باشد و شیوه های گردآوری اطلاعات شامل روش های اسنادی و میدانی (مشاهده، مصاحبه و پرسشنامه) است. یافته های تحقیق نشان می دهند که از فرصت های توسعه کالبدی بعد از زلزله بم در زمینه های مسکن (مقاوم سازی، نظارت بر ساخت و ساز، نمای ساختمان و...) و خدمات عمومی (خدمات آموزشی، درمانی، ورزشی و...) بیشترین استفاده صورت گرفته در حالی که فرصت های کالبدی در زمینه خدمات زیربنایی (آب، برق، مخابرات و فاضلاب شهری) معابر و بافت شهر مورد توجه و استفاده چندان قرار نگرفته اند. به نظر می رسد نحوه مدیریت و عدم هماهنگی لازم در برنامه ها و بین سازمان های درگیر نقش زیادی در استفاده و عدم استفاده از این فرصت های توسعه کالبدی داشته اند و اینکه نقش دولت در بازسازی، اثرگذارترین عامل در میزان استفاده از فرصت های توسعه بوده است.
کنش های ژئومورفولوژیک - واکنش ها و تغییرات کلیماتیک(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
مقایسه روش آمایش فیزیکی(ژئومرفولوژی) و روش آمایش سرزمین جهت ارزیابی توان اکولوژیکی حوزه آبخیز نساء در استان هرمز گان
حوزههای تخصصی:
ارزیابی توان اکولوژیکی و آمایش سرزمین در یک منطقه، می تواند بهترین نوع کاربری ها را تعیین نموده و نقش مهمی را در برنامه ریزی صحیح و همگام با توسعه پایدار ایفا نماید که در این میان، روش های متفاوتی برای ارزیابی توان اکولوژیکی توسط متخصصان امر ایجاد گردیده است. در این تحقیق نیز، ارزیابی توان اکولوژیکی حوزه آبخیز رودخانه نساء که بخشی از شهرستان حاجی آباد واقع در استان هرمزگان می باشد، از دو طریق، روش آمایش سرزمین و بر اساس مدل های اکولوژیکی مخدوم و روش آمایش فیزیکی(روش ژئومرفولوژی) مورد بررسی قرار گرفت و نتایج به دست آمده از این دو روش با یکدیگر مقایسه گردید. نتایج به دست آمده، نشان می دهد که به کاربردن روش ژئومرفولوژی برای ارزیابی توان اکولوژیکی این منطقه نتایج تقریباً مشابهی با روش آمایش سرزمین داشته و توان بیش تر نقاط منطقه، مرتع داری فقیر و حفاظت به دست آمده است. بر طبق روش ژئومرفولوژی، 60% از سطح حوزه آبخیز نساء دارای توان حفاظت و 50% از سطح منطقه دارای توان مرتع داری فقیر می باشد. هم چنین بر طبق روش آمایش سرزمین، 56% منطقه دارای توان حفاظت و 47% منطقه دارای توان مرتع داری فقیر می باشد. اما مزیت روش آمایش سرزمین و مدل های اکولوژیکی مخدوم در این است که توان منطقه را برای کاربری های متنوع تری از جمله توریسم، توسعه شهری، صنعتی و روستایی نیز به دست آورده که از این لحاظ راه را برای برنامه ریزی بهتر و مدیریت مناسب تر منابع فراهم می آورد.
مطالبی در مورد زلزله
حوزههای تخصصی:
دوالیتی در ژئومورفولوژی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در طبیعت پدیده های مختلف و به نسبت جدایی وجود دارند که می توانند با یکدیگر در ارتباط باشند . در بسیاری از موارد ، ارتباط این پدیده ها با عنوان همبستگی بیان می شود و با روش های ریاضی نیز میزان این روابط سنجش می شود . از میان آنها، زوج پدیده هایی یافت می شوند که روابط خاصّی با یکدیگر دارند، ولی نمی توان این روابط را باعنوان همبستگی مطرح کرد، بلکه ویژگی ارتباط آنها باهم سبب شده با عنوان دوال مطرح شوند. دوالیتی به تشریح چنین ارتباطی می پردازد که قرینگی، عکس هم عمل کردن و بیان پاره ای از نسبت ها را می توان ازجمله ویژگی های آن تلقّی کرد. به طورکلّی دوالیتی بیانگر تباین دو پدیده یا به معنی هماهنگی منظّمی از دو قسمت متضاد یا مکمّل از یک کل است که با یکدیگر در ارتباطی خاص هستند. منظور از دوالیتی (زوجیّت) در ژئومورفولوژی پدیده ی خاصّی است که با پدیده ای ثانوی زوج شده و اگرچه می توان ماهیّتی مستقل و جدا برای آنها منظور داشت، ولی پیوندی خاص بین آنها برقرار است، به طوری که رفتار یکی را باید در ارتباط با پدیده ی دیگر بیان کرد. این مقاله که برگرفته از یک طرح پژوهشی در دانشگاه اصفهان است، تلاش دارد با استفاده از روش تداخل سنجی راداری و با بررسی پدیده ی فرونشست زمین در چند دشت ایران، مفهوم دوالیتی را بیان کند. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد، اوّل اینکه برداشت مازاد از آبهای زیرزمینی، دلیل تامّه ی پدیده ی فرونشست نیست و دوم، پدیده ی فرونشست در دشت های ایران، معلول دوالیتی در تحرّکات پوسته ای بین دشت ها و کوهستان های مجاور آنهاست.
گسلش فعال در طول گسل تبریز (شمال غرب ایران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اگرچه در طول دو قرن اخیر، فعالیت لرزه ای مهمی در طول گسل تبریز مشاهده نشده؛ اما بررسی های صحرایی نشان دهنده گسلش فعال در طول این گسل است. بر اساس شواهد صحرایی، در طول این گسل عوارض متعدد زمین ریختی مرتبط با گسلش فعال دیده می شود که احتمال رخداد زمین لرزه ای مخرب توسط این گسل در آینده دور از انتظار نیست. گسل تبریز از 2 قطعه اصلی تشکیل شده است. این گسل در طول خود دارای هندسه یکسانی نبوده و بر اساس تغییرات در هندسه سطح گسلش، می توان این گسل را به سه بخش تقسیم نمود. بخش شمالی از شمال فرودگاه تبریز تا شهر صوفیان امتداد داشته و منطبق بر قطعه شمالی گسل تبریز است. در این بخش، گسل تبریز سبب قرار گرفتن رسوبات میوسن بر روی رسوبات جوان کواترنری شده و دارای شیبی نسبتاً زیاد به سمت NE است. بخش میانی، از شمال فرودگاه تبریز تا شرق شهرک باغمیشه تبریز امتداد داشته و سبب قرار گرفتن رسوبات میوسن بر روی رسوبات جوان کواترنری شده و دارای شیبی به سمت NE است. همچنین سطوح تراسی حاکی از بالا آمدگی بلوک شمالی این گسل است. بخش میانی و بخش شمالی گسل تبریز توسط ساختاری Pull-Apart از هم جدا شده اند. در نهایت بخش جنوبی گسل تبریز که از شرق شهرک باغمیشه تبریز تا شهر بستان آباد امتداد داشته و سبب قرار گرفتن رسوبات پلیو-کواترنری با مرز گسله بر روی رسوبات میوسن شده است. بخش جنوبی گسل تبریز بر خلاف بخش میانی و جنوبی این گسل، دارای شیبی به سمت SW است. در هر 3 بخش فوق گسل تبریز سبب جابجایی راستبر رسوبات شده و دارای مؤلفه فشاری است.
پهنه بندی خطر زمین لغزش در باغ های چای ( جنوب لاهیجان و لنگرود )(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله مورد نظر در زمینه پهنه بندی خطر زمین لغزش در باغ های چای جنوب لاهیجان و لنگرود می باشد. با بررسی ویژگی های طبیعی و عملیات میدانی و استفاده از 9 متغیر( سنگ شناسی، فاصله از گسل، شیب، جهت شیب، بارش، فاصله از شبکه زهکشی، فاصله از جاده، فاصله از روستا و پوشش- کاربری زمین)، عوامل مؤثر در وقوع این پدیده ها شناسایی شدند و به ایجاد بانک اطلاعاتی اولیه و تهیه نقشه های توپوگرافی، زمین شناسی، ژئومورفولوژی، اقلیم شناسی، پوشش _کاربری زمین اقدام شد. سپس ضمن تهیه نقشه پراکنش زمین لغزش ها، هر یک از نقشه های فوق به ترتیب به نقشه های معیار(شیب، جهت شیب، سنگ شناسی، فاصله از گسل، همباران، فاصله از جاده، فاصله از روستا، فاصله از شبکه زهکشی و پوشش _ کاربری زمین) تبدیل شدند. برای مدل سازی از روش احتمالی نسبت فراوانی شده است. اصلی ترین و مهمترین متغیر ها و عوامل مؤثر در وقوع و پیش بینی زمین لغزش ها، شناسایی و پهنه بندی خطر زمین لغزش در منطقه مورد مطالعه مدل سازی گردید. جهت تاثیر هر کدام از عوامل مربوطه و صحت نقشه نهایی از منحنی ROC استفاده شد. این نقشه می تواند کاربرد های مفیدی در برنامه ریزی های توسعه ای و عمرانی منطقه ای، ناحیه ای و محلی داشته باشد.
دریاچه های دوران چهارم بستر تبلور و گسترش مدنیت در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دیدگاه های تکاملی، چه در علوم اجتماعی و چه در علوم دیگر، همواره کوشیده اند سیر تکوینی خاصی را برای بروز پدیده های ترسیم نمایند. در مقابل کاتاستروفیست ها همواره بر نوعی تغییر تاکید دارند که به جای ترسیم یک سیر تکوینی، نوعی تناوب و تکرار را در بروز پدیده ها حاکم می دانند (رژه کک 1370). انتخاب یکی از این دو دیدگاه توسط محقق، بر نحوه تفسیر واقعیت ها تاثیر فراوان دارد.از چندی پیش باستان شناسان به خوبی در یافتند که بررسی های اقلیم شناسی دیرینه و ژئومرفولوژی محیط های طبیعی می تواند در برداشتی واقع بینانه تر از وقایع گذشته آنها را یاری دهد و همین احساس سبب شده است که رشته جدیدی به نام زمین باستان شناسی Geoarcheology در دهه های اخیر پایه گذاری شود.اطلاعات مربوط به بسترهای زیستی مدنیت ها و تاثیراتی که تغییرات اقلیمی و طبیعی در نوع معیشت، نحوه زندگی، جابه جایی و مهاجرت ها، انقطاع یا ظهور حیاتی گونه ها داشته، نه تنها بسیاری از واقعیت های مورد توجه باستان شناسان را توضیح داده است که گاه پاره هایی از انگاشته های قطعی درمورد سیر تکوین جوامع را نیز به تجدید نظر جدی طلبیده است. اطلاعات زمین باستان شناسی به خوبی بر این واقعیت تاکید دارد که بستر ظهور مدنیت ها در همه نقاط یکسان نبوده است و بر اساس عوامل محیطی تبلور این کانون ها از پدیده های خاص طبیعی تبعیت نموده است. برای مثال دربسیاری از نقاط رود خانه ها، و در پاره ای از مناطق سواحل، در بعضی موارد عملکرد یخچالها، و در ایران به صورت عام دریاچه های دوران چهارم در رشد و تبلور کانونهای جمعیتی و مدنی موثر بوده اند.در این مقاله به استناد شواهد ژئومرفیک و تکیه بر شواهد تاریخی و باستان شناسی سعی شده است تاثیر بستر دریاچه های دوران چهارم در تبلور کانونهای جمعیتی ایران و رشد آنها را روشن سازد و گستره ایران را بر اساس اهمیت شاخص ها و مولفه های طبیعی در طبیعی در ایجاد انعقاد نطفه یا گسترش این کانونهای مدنی طبقه بندی نماید.
پهنه بندی خطر زمین لغزش حوضه چرمله شهرستان سنقر استان کرمانشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حوضه آبریز چرمله در شمال شهرستان سنقر در استان کرمانشاه واقع شده است. این حوضه جزیی از حوضه رودخانه گاوه رود است که پس از عبور از استان کرمانشاه به رودخانه سیروان وارد می شود و پس از عبور از مرز ایران وارد کشور عراق می شود. حوضه مذکور از لحاظ زمین شناسی جزیی از زون سنندج- سیرجان می باشد. نفوذناپذیر بودن سنگ زیر بنا (سنگ های دگرگونی و آذرین)، بارش فراوان و شیب و ارتفاع زیاد این حوضه را از لحاظ وقوع زمین لغزش بسیار آسیب پذیر ساخته است. 9 نقشه شامل شیب، کاربری اراضی، ارتفاع، لیتولوژی، حساسیت سنگ به فرسایش، آب و هوا، هم باران، هم دما و پوشش گیاهی در سیستم اطلاعات جغرافیایی همپوشانی داده شده اند و از طریق چهار روش تراکم سطح، قضاوت کارشناسی (تحلیل سلسله مراتبی)، وزن متغیر ها و ارزش اطلاعاتی نقشه های خطر زمین لغزش این حوضه تهیه گردیده است. در نهایت از بین نقشه های تهیه شده به روش های مذکور نقشه حاصل از روش قضاوت کارشناسی بیشترین تناسب را با زمین لغزش های مشاهده شده در حوضه، داشته است. با استفاده از این روش و استفاده از سیستم اطلاعات جغرافیایی GIS پهنه های مستعد زمین لغزش در سطح محدوده مورد مطالعه شناسایی و به صورت دقیق ترین نقشه پهنه بندی ارایه گردیده است. بطوری که کمترین خطر لغزش در بخش های جنوبی حوضه و بیشترین خطر در بخش های شمالی حوضه به علت عمده ای جنس زمین شناسی و شیب زیاد واقع شده است که این امر می تواند در برنامه ریزی های مختلف مد نظر برنامه ریزان قرار گیرد.
کارایی واحدهای ژئومرفولوژی در ارزیابی فرسایش و رسوب ( مطالعه موردی : حوضه آبخیز بوجان )(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حوضه های آبخیز در ایران از نظر زمین شناسی ، ناهمواری ، اقلیم و سایر عوامل مؤثر در امر فرسایش بسیار متفاوت هستند ؛ بطوریکه ارزیابی فرسایش و اولویت بندی اراضی در روش استفاده از واحدهای هیدرولوژیکی را با مشکل مواجه می سازند . تحقیق حاضر ، شناخت ویژگی واحدهای ژئومرفولوژی را جهت ارزیابی میزان فرسایش و رسوب ضروری می داند ؛ بطوریکه بتوان از آن بعنوان مدل و پلان کار استفاده نمود. دراین روش ، ابتدا با استفاده از ملاکهای جنس سنگ و عوامل توپوگرافی یعنی ارتفاع ، شیب و جهت دامنه ها می توان واحدهای ژئومرفولوژی یک منطقه را تعیین نمود . سپس برای تخمین مقدار فرسایش در این واحدها و طبقه بندی اراضی بر اساس معیارهای کمّی ، با یک دید همه جانبه از کلیه عوامل مؤثر ، از روش پسیاک استفاده نمود . ارزیابی فرسایش با روش مذکور در واحدهای ژئوفرمولوژی ثابت می کند که فرضیات تحقیق درباره سرعت ، دقت عمل بیشتر ، تشخیص مهمترین عوامل فرسایش و بحرانی ترین نواحی از نظر تولید رسوب ، تعیین روابط و نحوه توزیع مکانی فرسایش و بحرانی ترین نواحی از نظر تولید رسوب ، تعیین روابط و نحوه توزیع مکانی فرسایش خاک در سطح منطقه صحیح می باشد .
زمین شناسی و توان معدنی استان مازندران
حوزههای تخصصی:
تحلیل فعّالیّتهای نئوتکتونیک با استفاده از روشهای ژئومرفورلوژی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
منطقه مورد مطالعه در شمالغربی ارتفاعات تالش واقع شده است. فعّالیّتهای کوهزایی در قسمتهای مختلف ایران هنوز هم ادامه دارد. کوههای تالش نیز به عنوان بخشی از پیکره جغرافیائی ایران از این قاعده مستثنی نیست. بنابراین برای آگاهی از میزان فعّالیّتهای نیروهای درونی و تکتونیکی در دامنه شمالغربی تالش از شاخصهای ژئومرفیک نظیر سینوزیته جبهه کوهستان، نسبت پهنای کف درّه به ارتفاع، شاخص گرادیان رودخانه و … استفاده گردیده است. شاخص گرادیان رودخانه (SL)، در پانزده حوضه شمالغربی بین 5/88 تا 9/780 محاسبه شده است. جنوبشرقی منطقه با متوسّط گرادیان 5/524 دارای گرادیان بیشتری نسبت به سایر بخشها (ارتفاعات جنوب اردبیل و ارتفاعات شمالشرقی)، از فعّالیّت تکتونیکی بیشتری برخودار میباشد. میزان سینوزیته رودخانه در پانزده حوضه بین 1 تا 6/1 میباشد که نشانه فعّالیّت تکتونیکی منطقه است. مقدار نسبت پهنای کف درّه به ارتفاع آن در جنوبشرقی منطقه کمتر از دو بخش دیگر میباشد(64/0). این قسمت از بالاآمدگی بیشتری نسبت به سایر قسمتها برخودار است و دارای درّههای تنگتری است. جنوبشرقی منطقه بادارا بودن پائین (1/1 تا 5/1) از فعّالیّت تکتونیکی بیشتری نسبت به ارتفاعات شمالشرقی وارتفاعات جنوب اردبیل برخورداراست. به طور کلّی بررسی و مطالعه پارامترها و شاخصهای فوق نشان میدهد که منطقه مورد مطالعه از نظر تکتونیکی هنوز هم فعّالیّت دارد. اما در بخش جنوبشرقی منطقه این نیروها دارای شدّت بیشتری نسبت به ارتفاعات جنوب اردبیل و ارتفاعات شمالشرقی منطقه است.
دیرینه لرزه شناسی کلیدی بر معمای زمین لرزه تهران
حوزههای تخصصی:
پهنه بندی خطر زمین لغزش با استفاده از مدلANP(مطالعه موردی: حوضه پیوه ژن دامنه جنوبی بینالود)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رخدادهای طبیعی فرآیندهای پیچیده ای هستند که بر تمامی بخش های کره زمین تأثیرگذارند که دراین بین زمین لغزش به عنوان یکی از مهم ترین معضلات جهانی باعث خسارات عدیده ای به مناطق مسکونی، جاده ها، زمین های کشاورزی و... می گردد که با شناسایی عوامل مؤثر در وقوع حرکت های توده ای و پهنه بندی آن، می توان کمک مؤثری در تدوین برنامه مدیریت خطر و کاهش خسارات ناشی از وقوع این پدیده نمود. هدف از انجام این پژوهش نیز پهنه بندی خطر زمین لغزش با استفاده از مدل تحلیل شبکه (ANP) در حوضه پیوه ژن دامنه جنوبی بینالود می باشد. بدین منظور، لایه های اطلاعاتی 10 عامل: ارتفاع، بارش، شیب، جهت شیب، زمین شناسی، تراکم پوشش گیاهی، کاربری اراضی، فاصله از جاده، فاصله از رودخانه و فاصله از گسل تهیه شد. سپس جهت تهیه نقشه پهنه بندی از مدل ANP استفاده گردید. نتایج حاصل از این مدل نشان می دهد که عوامل فاصله از رودخانه و فاصله از جاده به ترتیب بیشترین امتیاز وزنی(0.228 و 0.204) و شیب و جهت شیب کمترین وزن(0.012، 0.021) را در حوضه موردمطالعه به خود اختصاص دادند. از تعداد 31 زمین لغزش رخ داده در حوضه مطالعاتی، 17 زمین لغزش در فاصله 50-0 متری و 14 زمین لغزش دیگر در فاصله 150-50 متری از رودخانه به وقوع پیوسته است که نشان از تأثیر مستقیم و مهم فرسایش و زیر شویی رودخانه می باشد. همچنین فعالیت های انسانی نظیر جاده سازی در حوضه موردنظر خطر وقوع زمین لغزش را چندین برابر نموده است به طوری که 22 زمین لغزش در فاصله 0 تا 500 متری از راه های ارتباطی، رخ افتاده و راه ها را مورد هجوم خود قرارداده اند. درنهایت، بر اساس نتایج حاصل از این پژوهش و انطباق داده های زمین لغزشی و مشاهدات میدانی، می توان گفت مدل ANP می تواند به عنوان مدلی مناسب و کارآمد برای پیش بینی پدیده لغزش به کار گرفته شود به طوری که در پژوهش حاضر 5/64 درصد زمین لغزش های حوضه در پهنه های خیلی زیاد و زیاد به وقوع پیوسته است.