فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۰۴۱ تا ۱٬۰۶۰ مورد از کل ۴٬۸۱۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
مکان یابی محل های مناسب دفن پسماند خانگی (طلای کثیف) از اقدامات مهم در فرایند مدیریت جامع پسماند های شهری است. محل کنونی دفن پسماند شهر مرودشت علاوه بر تکمیل ظرفیت، در موقعیت محیطی نامناسبی واقع شده است. آثار آلودگی های زیست محیطی آن نه تنها در شرایط کنونی پدیدار شده، بلکه در آیندة نزدیک نیز آثار منفی خود را بهتر نشان خواهد داد و سرانجام، توسعة پایدار این شهر را با بحران مواجه خواهد ساخت. هدف از انجام این پژوهش، مکان یابی دفن پسماند خانگی شهر مرودشت و کاهش آسیب های حاصل از آن به منابع آب و خاک می باشد. در این پژوهش از عوامل فیزیوگرافی زمین، فاصله از محدودة قانونی شهر، فاصله از جاده، فاصله از عوارض مصنوع (روستا، تأسیسات و تجهیزات شهری، معادن)، فاصله از گسل های منطقه و همچنین بررسی وضعیت هیدرواقلیم از جمله فاصله از آب های سطحی منطقه، جهت باد، دما و بارش در محیطGIS استفاده شده است. ابتدا، محدودیت های منطقة مورد مطالعه از لحاظِ دفن پسماند، استخراج شده و سپس مقادیر لایه های اطلاعاتی بر اساس توابع عضویت فازی و مطلوبیت آن ها نسبت به هدف در بازة استاندارد صفر و یک قرار گرفتند. این لایه ها درنهایت بر اساس وزن های استخراج شده از طریق روشAHP و به روش ترکیب خطی- وزنی با یکدیگر تلفیق و درنهایت مناطق مناسب به منظورِ دفن پسماند استخراج شدند. نتایج تحلیل داده ها نشان داد که منطقة مورد مطالعه به چهار کلاس تقسیم گردید که کلاس چهارم، مناسب ترین مکان برای دفن پسماند خانگی و احداث تکنولوژی بازیافت زباله ( طلای کثیف) در شهر مرودشت تعیین شد.
تخمین ضخامت نوری هواویزها بر روی منطقه ای از ایران با استفاده از تلفیق تصاویر سنجنده های MODIS سکوهای ماهواره ای TERRA و AQUA(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هواویزها [1]ذرات کوچک معلق در هوا در حالت جامد یا مایع هستند که ریشه پیدایش آنها در اثر عوامل طبیعی یا انسانی می باشند. امروزه تخمین عمق نوری [2]هواویز ها به کمک داده های ماهواره ای قابل حصول است اما بدست آوردن آن به دلیل بازتابش های اتمسفری کار راحتی به شمار نمی رود. زیرا نور خورشید توسط سیستم اتمسفر بازتاب می شود و تمام آن به سطح زمین برخورد نمی کند. از جمله روش های موجود برای بدست آوردن پارامتر هواویز، روش های DDV(Dark Dense Vegetation )، Deep Blue Algorithm و روش SYNegry of Terra and Aqua Modis) SYNTAM ) می باشند. روش SYNTAM با ادغام داده های سنجنده MODIS دو سکوی AQUA و TERRA توانسته است محدودیت های موجود در بدست آوردن ضخامت نوری هواویز را از بین ببرد و نتایج درستی را در اختیار قرار می دهد. در این مقاله با استفاده از روش SYNTAM نقشه ضخامت نوری هواویزها، برای منطقه ای از ایران تهیه شده است. مقایسه نتایج بدست آمده از این تحقیق با محصول AOT ناسا برای زمان و موقعیت یکسان رضایت بخش می باشد. مقدارRMSE حاصل از مقایسه داده های NASA و روش SYNTAM به کمک الگوریتم تکرار نیوتن برای طول موج mm 0.55 برابر 253/0 می باشد. بنابراین روش SYNTAM به عنوان روشی قوی برای بدست آوردن نقشه ضخامت نوری هواویز در مناطقی که فاقد ایستگاه های زمینی AERONET هستند معرفی می گردد. در قسمت بعد روش SYNTAM با سرشکنی مدل پارامتریک غیر خطی تلفیق می شود که نتایج حاصل از آن دارای دقت بیشتری نسبت به روش پیاده سازی روش SYNTAM به تنهایی است. مقدار RMSE حاصل از مقایسه داده های NASA و روش SYNTAM به کمک سرشکنی مدل پارامتریک غیر خطی، برای طول موج mm 0.55 برابر 207/0 می باشد. [1]- Aerosols [2]- Optical Thickness
پهنه بندی خطر وقوع زمین لغزش با استفاده از فرآیند تحلیل سلسله مراتبی و GIS (مطالعه ی موردی: حوضه ی آبریز سردول چای، استان اردبیل)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۴ زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۳
1 - 20
حوزههای تخصصی:
در این مقاله سعی بر آن است تا مناطق مستعد از لحاظ وقوع زمین لغزش در حوضه ی آبریز سردول چای واقع در استان اردبیل از طریق پهنه بندی مشخص گردد. برای نیل به این ه دف، لای ه های اطلاعاتی مربوط به 8 فاک تور مؤثر در وقوع زمین لغزش شامل زمین شناسی، کاربری اراضی، شیب، جهت شیب، فاصله از گسل، فاصله از آبراهه، بارش و ارتفاع با استفاده از نرم افزار Arc GIS تهیه شد. سپس با استفاده از روش تحلیل سلسله مراتبی (AHP) و نرم افزار Expert Choice وزن دهی به عوامل صورت گرفت. در نهایت، با تلفیق این لایه ها با توجه به وزنشان، در محیط GIS نقشه ی پهنه بندی به دست آمد. نتایج نهایی به دست آمده از تحقیق حاضر نشان داد که وزن معیارهای هشت گانه مذکور به ترتیب 343/0، 126/0، 215/0، 032/0، 071/0، 151/0، 042/0 و 021/0 است که عامل زمین شناسی بیشترین وزن را داشته است. هم چنین نقشه ی پهنه بندی نشان داد که نواحی شرقی، جنوب شرقی و جنوب غربی حوضه به دلیل وجود سازندهای رسوبی، پادگانه های قدیمی و انواع ترکیباتی از مارن، آهک و شیل، کاربری مراتع ضعیف و جهت شیب شمالی و غربی بیشترین حساسیت را برای وقوع زمین لغزش دارا هستند.
معرفی یک مدل جدید ترکیبی الگوریتم مبنا به منظور پیش بینی حساسیت زمین لغزش های سطحی اطراف شهر بیجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
افزایش صحت و اعتماد و در نتیجه کاهش عدم قطعیت نقشه های پیش بینی مکانی مخاطرات زمینی از جمله زمین لغزش ها یکی از چالش های پیش رو در این گونه مطالعات می باشد. هدف این پژوهش ارائه یک مدل ترکیبی جدید داده کاوی الگوریتم- مبنا به نام Random Subspace-Random Forest (RS-RF)،برای افزایش میزان صحت پیش بینی مناطق حساس به وقوع زمین لغزش های سطحی اطراف شهر بیجار می باشد. در ابتدا، نوزده عامل مؤثر بر وقوع زمین لغزش های سطحی منطقه ی مورد مطالعه شامل درجه شیب، جهت شیب، ارتفاع از سطح دریا، انحنای معمولی شیب(Curvature)، تقعر و تحدب شیب(Profile curvature)، همگرایی و واگرایی شیب (Plan curcvature)، شدت تابش خورشید (Solar radiation)، شاخص قدرت جریان، شاخص نمناکی توپوگرافی، شاخص طول و زاویه شیب، کاربری ارضی، شاخص پوشش گیاهی، لیتولوژی، فاصله از گسل، تراکم گسل، بارندگی، فاصله از آبراهه، تراکم آبراهه و فاصله از شبکه جاده شناسایی شدند. سپس، بر اساس شاخص Information Gain Ratioدوازده عامل مؤثر از بین آن ها انتخاب و جهت مدل سازی به کار گرفته شدند. اهمیّت نسبی هر کدام از عوامل در مدل Random Forest و مدل ترکیبیRS-RFبررسی شدند.معیارهای Kappa، Precision، Recall، F-Measure، AUROCبرای ارزیابی مدل ها هم برای داده های تعلیمی و هم برای داده های صحت سنجی استفاده شدند. نقشه های پیش بینی مکانی وقوع زمین لغزش های سطحی با این دو مدل نیز به دست آمدند. نتایج نشان داد که در مدل RF جهت شیب و در مدل ترکیبی RS-RFدرجه شیب مهم ترین فاکتورهای مؤثر بر وقوع زمین لغزش های منطقه ی مورد مطالعه شناخته شدند. نتایج ارزیابی مدل توسط معیارهای معرفی شده بیانگر تأیید این مدل ها برای داده های تعلیمی و داده های صحت سنجی بودند. نتایج ارزیابی صحت نقشه پهنه بندی به دست آمده نشان داد که درصد مساحت زیر منحنیROC(AUROC) برای داده های تعلیمی در مدل RF و مدل ترکیبی RS-RFارائه شده به ترتیب 729/0 و 784/0 وبرای داده های صحت سنجی به ترتیب 717/0 و 771/0 به دست آمدند. بطور کلی، نتایج نشان داد که تکنیک Random Subspaceمنجر به افزایش صحت پیش بینی مکانی حساسیت زمین لغزش های سطحی منطقه ی مورد مطالعه شده است. دستیابی به یک نقشه ی پیش بینی مکانی زمین لغزش های سطحی با صحت بالاتر، کمک شایانی در توسعه ی معقول تر تأسیسات، اراضی شهری و روستایی، طرح های آمایش سرزمین، طرح های آبخیزداری و همچنین جلوگیری از هدر رفت خاک و فرسایش توده ای و انتقال رسوبات به پایین دست خواهد شد.
بهبود الگوریتم وارونگی سه مرحله ای در برآورد ارتفاع جنگل با استفاده از داده های تداخل سنجی پلاریمتری راداری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله روشی برای بهبود نتایج حاصل از الگوریتم وارونگی سه مرحله ای، با استفاده از تکنیک تداخل سنجی پلاریمتری راداری و برمبنای مدل دولایه ای پراکنش حجمی نامنظم روی سطوح، عرضه می کند. در روش مرسوم سه مرحله ای، مقادیر فاز زمین و ضریب میرایی و ارتفاع لایة حجمی، در یک روند سه مرحله ای هندسی و بدون نیاز به داده مبنای مدل رقومی ارتفاعی زمین یا اطلاعات اولیه برآورد می شوند. در این روش، برآورد مقادیر میرایی و ارتفاع لایة حجمی، در مرحلة سوم و با جست وجو در فضایی دوبعدی، انجام می شود. در الگوریتم بهبودیافتة مطرح شده، معرفی یک شاخص هندسی جدید برمبنای میزان نفوذ سیگنال حجمی در جنگل، دامنة جست وجوی مقدار میرایی در مرحلة سوم را محدود می کند. شاخص مطرح شده، در جایگاه اطلاعات کمکی، سبب می شود جست وجو در محدودة مناسب تری صورت پذیرد. الگوریتم عرضه شده روی داده های پلاریمتری اینترفرومتری تک خط مبنا و تک فرکانس باند L سنجندة ESAR اجرا شد. محدودیت ایجادشده در دامنة مقدار عددی میرایی، در مقایسه با روش سه مرحله ای، بهبود میانگین دقت 5/2 متر را در ارتفاع برآوردشده نتیجه داد.
بررسی اثر خصوصیات مکانی حوزه آبخیز بر واسنجی وقایع تک رخدادی سیلاب (مطالعه موردی: حوضه آبخیز کوه سوخته)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استفاده از مدل های هیدرولوژیکی یکی از روش های رایج در تجزیه وتحلیل کمی حوضه های آبخیز است. پیشرفت های اخیر در زمینه سازی های بارش –رواناب که انعطاف بیشتری در حل مسائل و پدیده های هیدرولوژیکی دارند، آن ها را جایگزین مناسبی به جای روابط تجربی کرده است. به طور مرسوم در پژوهش های صورت گرفته پیشین مبتنی بر بهینه سازی مدل در همان مقیاس محلی موردبررسی قرارگرفته که فاقد عمومیت مکانی است. هدف این مطالعه ارائه پارامترهایی با اندازه معین است تا در سطح عمومی تری برای تمام زیرحوضه ها پاسخ قابل قبولی را ارائه دهد. بدین منظور پارامترهایی از مدل هیدرو گراف سیلاب که در هیدروگراف سیلاب نقش دارند، در مقیاس زیرحوضه ای و بزرگ مقیاس مورد مقایسه قرارگرفته است. در این مطالعه از مدلHEC-HMSبرای مدل سازی رواناب زیر حوضه ها و میزان رواناب خروجی از حوضه استفاده شده است؛ برای ساختار مدل از عوامل شماره منحنی SCS برای روش تلفات و هیدروگراف واحد SCS جهت روش انتقال استفاده شد. به منظور واسنجی ابتدا بهینه سازی پارامترها در هریک از زیرحوضه ها به صورت جداگانه انجام گرفت و سپس مقدار عمومی پارامترها با به دست آوردن اندازه ثابتی از پارامترهای حساس که در همه زیر حوضه ها پاسخ قابل قبولی ارائه دهند، انجام شد. یافته های تحقیق نشان می دهد که گرچه کارایی مدل در واسنجی با پارامترهای محلی برتر از واسنجی با استفاده از پارامترهای بزرگ مقیاس است، ولی ایستایی پارامترهای عمومی بهتر است. به منظور ارزیابی کارایی مدل از شاخص Nash-sutcliffeاستفاده گردید که این شاخص برای کالیبراسیون محلی ۸۵/۰ و کالیبراسیون بزرگ مقیاس ۶۵/۰ به دست آمد که در دامنه مطلوبی برای شبیه سازی قرار دارد.
پهنه بندی مناطق رویشی پسته از نظر اقلیمی در استان آذربایجان شرقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استمرار خشکسالی های اخیر در استان آذربایجان شرقی باعث کاهش منابع آبی قابل دسترس، افت شدید سطح سفره های آب زیرزمینی، خشک شدن و پسروی دریاچه ارومیه و گسترش سطح اراضی شور حاشیه دریاچه ارومیه شده است. از طرف دیگر، سطح زیر کشت باغات و اراضی زراعی نیزکه شدیداً وابسته به منابع آب زیرزمینی بوده، بصورت بی رویه و نامتناسب با شرایط اقلیمی توسعه پیدا کرده است. لذا تغییر الگوی کشت راهکار اساسی برای اصلاح الگوی مصرف آب در بخش کشاورزی بوده و تنها راه حل عملی در ارتباط با توسعه کشاورزی پایدار منطقه بشمار می رود. تحقیق حاضر با هدف تعیین پهنه های مناسب رویشی پسته جهت جایگزینی آن با باغات درجه دو و سه موجود در سطح استان انجام شده است. پهنه های مناسب کاشت پسته بر اساس فاکتورهای اقلیمی مختلف تاثیر گذار در مراحل مختلف رشد گیاه با استفاده از مدل سازی در محیط نرم افزار ArcGIS صورت گرفته است. نتایج این تحقیق نشان داد که از کل مساحت استان حدود 25 درصدکاملاً مناسب، 27 درصد نسبتاً مناسب و 4/48 درصد نیزکاملاً نامناسب جهت کاشت پسته می باشد. نکته قابل توجه اینکه مناطق حاشیه دریاچه ارومیه جزء مناطق کاملاً مناسب بوده و این امر نشان می دهد که امکان جایگزینی باغات پسته با باغات موجود در این مناطق که نیاز آبی بالائی دارند، کاملاً عملی و امکان پذیر است. نتایج حاصله می تواند مبنای تصمیم گیری مطمئن تر برنامه ریزان بخش کشاورزی جهت ارائه الگوی کشت جدید و جایگزینی باغات پسته با باغاتی با نیاز آبی بالا گردد.
سازگاری کشاورزان با تغییرات آب و هوایی و نقش آن در امنیت غذایی خانوارهای روستایی شهرستان پلدختر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تغییرات آب و هوایی اثرات زیادی بر معیشت خانوارهای کشاورز دارد که امنیت غذایی آنها را تحت تاثیر قرار داده است. هدف این مطالعه بررسی روش های سازگاری کشاورزان با تغییرات آب و هوایی، همچنین نقش آن در امنیت غذایی خانوارهای روستایی بوده است. تحقیق حاضر از نظر هدف، کاربردی و روش انجام آن، ترکیبی (کیفی و کمی) است. ابزار گردآوری داده ها و اطلاعات پرسش نامه بوده است. جامعه آماری شامل خانوارهای کشاورز شهرستان پلدختر (9431 N= ) بوده که با استفاده از فرمول کوکران و به روش نمونه گیری تصادفی ساده 380 خانوار به عنوان نمونه انتخاب شد. ابزار گردآوری داده ها پرسش نامه (ساختاریافته و بدون ساختار) می باشد. برای تحلیل داده ها از آزمون های t تک نمونه ای، ضریب همبستگی V کرامر و همبستگی اسپیرمن استفاده شد. نتایج یافته ها نشان می دهد 97 درصد از خانوارهای مورد بررسی، آگاه بودند که تغییرات آب و هوا روی داده و اثرات زیادی بر روی تولید محصولات کشاورزی آنها داشته است. از میان اثرات تغییرات آب و هوایی، خشکسالی و سیل، و در مورد آثار احتمالی این تغییرات، کاهش سطح زیرکشت محصولات مهم ترین تقش را در ناامنی غذایی کشاورزان داشته است. در رابطه با روش های سازگاری، یافته ها نشان داد کشاورزانی که از چندین روش سازگاری استفاده نموده اند در برابر تغییرات آب و هوایی آسیب کمتری دیده اند. در زمینه امنیت غذایی بررسی یافته ها نشان داد که 53 درصد خانوارها برای تامین مواد غذایی خود مشکلی نداشته اند؛ 32 درصد به مواد غذایی دسترسی داشته ولی کیفیت این مواد غذایی در حد پایینی بوده است؛ 11 درصد از پاسخگویان معتقد بودند که برای تامین مواد غذایی خانواده خود دچار نگرانی بوده اند، همچنین 3 درصد پاسخگویان معتقد بودند که در بعضی از روزها از سه وعده غذایی، به یک یا دو وعده غذایی دسترسی داشته اند. در مجموع می توان گفت، خانوارهایی که نسبت به تغییرات آب و هوا آسیب پذیر تر بودند دچار ناامنی غذایی بالاتری نیز بودند.
ارزیابی روش رگرسیون لجستیک در بررسی پتانسیل وقوع زمین لغزش مطالعه ی موردی: کرانه ی جنوبی حوضه ی آبریز اهر چای از روستای نصیرآباد تا سد ستارخان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۴ تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱۱
127 - 148
حوزههای تخصصی:
این ﭘﮋﻭﻫﺶ ﺑﺎ ﻫﺪﻑ ﺷﻨﺎﺳﺎیی ﻋﻮﺍﻣﻞ ﻣﺆﺛﺮ ﺩﺭ ﺍیﺠﺎﺩ ﭘﺪیﺪﻩ ی ﺯﻣیﻦ ﻟﻐﺰﺵ ﻭ ﺗﻌییﻦ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﺩﺍﺭﺍی ﭘﺘﺎﻧﺴیﻞ ﺯﻣ یﻦ ﻟﻐ ﺰﺵ ﺩﺭکرانه های جنوبی اهرچای از روستای نصیرآباد تا سد ستارخان ﺣﻮﺿ ﻪ ی جنوبی اهرچای ﺑ ﺎ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺭﻭﺵ ﺭﮔﺮﺳیﻮﻥ ﻟﺠﺴﺘیﮏ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. به همین منظور از تصویر سنجده Resourcesat ، 2014 ماهواره IRS استفاده شد. فاکتورهای مؤثر وقوع زمین لغزش در محیط GIS آماده و سپس با لایه ی پراکنش زمین لغزش ها قطع داده شده و نقشه ی پهنه بندی خطر زمین لغزش در روش فوق تولید شد. نتایج نشان داد که روش رگرسیون لجستیک نتایج بهتری را در بررسی پتانسیل وقوع زمین لغزش در منطقه ی مورد مطالعه دارد. بر اساس نقشه ی تهیه شده بخش های غربی و جنوبی و محدوده ی شمال شرق منطقه ی مورد مطالعه از نظر وقوع زمین لغزش بیشترین پتانسیل وقوع زمین لغزش را دارد. با توجه به اطلاعات به دست آمده، 19/17درصد از اراضی محدوده ی مورد مطالعه با پتانسیل متوسط به بالا (34 درصد زمین لغزش ها) و 3 درصد از مساحت منطقه ی مورد مطالعه در محدوده با پتانسیل خیلی زیاد که بیش از 18 درصد زمین لغزش ها در آن به وقوع پیوسته است قرار دارد.
مکانیابی سد زیرزمینی با استفاده از روش تحلیل سلسله مراتبی مطالعه موردی: حوضه آبخیز دشت کویر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به فصلی بودن آبراهه ها در مناطق خشک و نیمه خشک و انتقال آب سطحی به زیر سطح زمین استفاده از سازه هایی که کنترل و ذخیره کننده جریان برای فصول کم باران سال باشد ضروری است. به دلیل پرهزینه و زمانبر بودن مکانیابی سد زیرزمینی، استفاده از تکنیک های سیستم های اطلاعات جغرافیایی همراه با فرایندهای تصمیم گیری به عنوان یکی از ابزارهای کاربردی در این مطالعات محسوب می گردد. سدهای زیرزمینی سازه هایی هستند که در مسیر جریان آب زیرزمینی ساخته شده و باعث بالا آمدن و ذخیره آب در مخزن خود می شوند. منطقه مورد مطالعه بخشی از حوضه آبخیز دشت کویر است که در شمال غرب استان سمنان واقع شده است. هدف از این مطالعه تعیین محل مناسب احداث سد زیرزمینی با استفاده از تلفیق و امتیازدهی به لایه ها در محیط نرم افزار سیستم اطلاعات جغرافیایی به منظور تغذیه و کنترل آب های زیرزمینی در بخشی از حوضه آبخیز دشت کویر برای حفظ منابع آب در فصول کم باران می باشد. در این تحقیق به منظور اولویت بندی مکان های مناسب جهت احداث سدهای زیرزمینی، از روش تحلیل سلسله مراتبی استفاده گردید که با در نظر گرفتن معیارهای ارزیابی، شش مکان مناسب جهت احداث سد زیرزمینی در مرحله دوم مکانیابی مشخص شد. در مرحله پایانی به علت نظرات و عقاید مختلف کارشناسان و برای تأمین نظرات و خواسته های تمامی گروه های دخیل در این امر 5 سناریو برای وزندهی و ارزش گذاری معیارهای اصلی تعریف شد که طی این پنج سناریو وزن نهایی برای هر یک از 6 محور محاسبه شد. نتایج بدست آمده، نشان داد که مناطق جنوبی دشت دارای پتانسیل خوبی برای احداث سدهای زیرزمینی می باشد.
بررسی توفان های همرفتی عمیق و سطوح جهیده مرتبط با آن ها در غرب ایران با استفاده از تصاویر SEVIRI(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مطالعه سامانه همرفتی عمیق روز ۲۷ مارس ۲۰۰۷ و سطوح جهیده (OT) مرتبط با آن که در برخی مناطق غرب و جنوب غرب ایران منجر به رخداد توفان و بارش های شدید شد، با استفاده از تصاویر SEVIRI مورد بررسی قرار گرفت. توسعه و اضمحلال سامانه با کاربرد تصاویر RGB حاصل از باندهای مریی، فروسرخ میانی و پنجره فروسرخ پایش شد. همچنین با کاربرد تصویر باند مریی، پدیده-های OT شناسایی شدند و توانایی روش های اختلاف دمای درخشندگی باندهای بخار آب، ازن و دی اکسیدکربن با IRW، برای شناسایی OT ارزیابی شد. درنهایت برای درک شرایط رخداد سامانه همرفتی مورد بررسی که با پدیده OT همراه بوده است، نقشه های انرژی پتانسیل همرفتی، روباد سطح پایین و جریان باد و همچنین نمودار هوف مولر رطوبت نسبی و رطوبت ویژه تفسیر شدند. نتایج نشان داد بیش تر پدیده های OT سطوحی با دمای ۲۰۸ تا ۲۱۵ درجه کلوین دارند که با معیار بیشینه دمای OT مطابقت دارد؛ اما چند پدیده OT با سطوحی اندکی گرم تر از ۲۱۵ درجه کلوین نیز مشاهده شده اند. در هر سه روش اختلاف دمای درخشندگی باندهای فروسرخ، برخی پیکسل ها به اشتباه به عنوان OT شناسایی شدند و برخی پدیده های OT بر اساس آستانه های تعیین شده، شناسایی نشدند، که به دلیل قدرت تفکیک مکانی نسبتاً ضعیف تصاویر مورد استفاده است. با وجود این که با کاربرد این تصاویر و روش ها تعداد و محل دقیق این پدیده ها را نمی توان به درستی تعیین نمود، اما می توان رخداد یا عدم رخداد آن ها را به طورکلی مورد بررسی قرار داد که می تواند برای تعیین ویژگی های فضایی و زمانی و همچنین شرایط رخداد پدیده OT که اثرات اقلیمی و جوی مهمی دارند، مفید و پرکاربرد باشد. بررسی شرایط رخداد سامانه مورد مطالعه نشان داد در روز رخداد این سامانه و روز قبل آن روباد سطح پایین در منطقه حضور داشته و در تزریق هوای گرم و مرطوب به منطقه نقش مؤثری داشته است.
بررسی قابلیت منابع آب زیرزمینی در سازند کارستی کوه خورین کرمانشاه با تکنیک GIS و روش های ژئوفیزیکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به ضرورت و اهمیت وجود آب به عنوان یک منبع حیاتبخش و به دلیل افزایش جمعیت و نیاز روزافزون به این منبع، تأمین آب مورد نیاز برای مصرف شرب، کشاورزی و صنعتْ یکی از دغدغه های جهان امروز محسوب می شود. کارست را می توان منبع مناسبی برای تأمین آب در نظر گرفت .مطالعات و پژوهش های منابع آب کارستیک، به علت محدودیت منابع آبرفتی از نظر کیفی و کمی و به علت گسترش وسیع سازندهای کارستی در سطح کشور، از اهمیت ویژه ای برخوردار است. منطقه آهکی خورین، در شمال غرب شهر کرمانشاه قرار دارد. عمده آب سکونتگاه های اطراف این منطقه و تالاب هشیلان را چشمه ها، سراب ها و آبخوان های کارستی این کوهستان تأمین می کنند. در این پژوهش، با استفاده از الگویFuzzy Logic/AHP و به کارگیری هشت معیار مؤثر، نقشه پهنه بندی پتانسیل منابع آب کارست منطقه تهیه شده است. سپس برای حصول اطمینان از پهنه های به دست آمده، این پهنه ها با عملیات میدانی و روش های ژئوفیزیکی ارزیابی شده اند. نتایج نقشه تهیه شده با الگوی منطق فازی نشان داد که دامنه جنوبی کوه خورین و اطراف تالاب هشیلان، نسبت به دامنه شمالی آن دارای قابلیت نفوذ و پتانسیل منابع آب کارستی بیشتری است. برای صحت سنجی این امر، عملیات صحرایی و برداشت داده ها به روش سونداژ الکتریکی قائم در دو پروفیل جداگانه، در دامنه جنوبی و شمالی کوه خورین انجام شد. وجود منبع آبی غنی، با کیفیت مناسب در بخش میانی مقطع دامنه جنوبی و نبود منابع آب، با کمیت و کیفیت مناسب در دامنه شمالی، صحت نتایج پهنه بندی الگوی Fuzzy Logic/AHP را تأیید کرد.
واکاوی همدید- آماری روزهای فرین همراه با ازون در تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آلودگی هوا به عنوان یکی از مهم ترین مخاطرات طبیعی در کلان شهرها، به یک مسئله مهم جهانی تبدیل شده که واکاوی شرایط رخداد آن، یکی از اولویت های عمده در پژوهش های اقلیمی است. بدین منظور در این پژوهش، شرایط همدید مرتبط با روزهای آلوده به ازون (O3) در تهران با استفاده از رویکرد محیطی به گردشی و واکاوی خوشه ای بررسی گردید. نخست با استفاده از داده های آلایندگی ازون در بازه 7 ساله از سال 1388 تا 1394 برای 41 ایستگاه تهران، ماتریسی به آرایه ی 41×2417 تشکیل شد. سطرها نشان دهنده روز های همراه با ازون و ستون ها نماینده تعداد ایستگاه هاست. سپس با انجام تحلیل خوشه ای پایگانی به روش ادغام وارد روی ماتریس روزهای فرین همراه با این پدیده، هشت خوشه متفاوت و مجزا شناسایی شد. نتایج آماری و همدید این پژوهش حاکی از این است که فراوانی روزهای آلاینده ازون در این گونه ها، اغلب روند فصلی دارد و در شش ماه اول سال بیشتر مشاهده می شود که شرایط جوی کشور از یکدستی و همگنی اقلیمی به علت استقرار پرفشار جنب حاره برخوردار است. رخداد این شرایط، مسبب ایجاد ماندگاری و تداوم چندروزه آلودگی در تهران و اغلب کلان شهرهای کشور می شود.
بررسی میزان رسوب زایی با استفاده از واحدهای همگن روی کاربری های اراضی و سازندهای زمین-شناسی (مطالعه ی موردی: حوضه ی آبخیز تنگ بستانک، استان فارس)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۴ بهار ۱۳۹۶ شماره ۱۰
99 - 119
حوزههای تخصصی:
شناسایی مناطق مولّد رسوب و تعیین سهم آن ها در تولید رسوب از مهم ترین مصادیق مدیریت خاک به منظور بهره برداری مطلوب آن می باشد. هدف از تحقیق حاضر تعیین واحدهای همگن بر روی کاربری های اراضی و سازندهای زمین شناسی جهت اندازه گیری میزان مشارکت و اهمیّت نسبی آن ها بر رسوب خروجی بود. بر این اساس از مدل های Fargas، BLM و اندازه گیری مستقیم رسوب استفاده شد. سپس با استفاده از نقشه ی سیمای فرسایش واحدهای همگن روی نقشه ی کاربری های اراضی و سازندهای زمین شناسی است خراج شد و میزان رسوبات تولیدی حاصل از فرسایش سطحی، ش یاری و خندقی اندازه گیری شد. با احتساب مجموع میانگین رسوب اندازه گیری شده در هر کاربری، سازند و نیز احتساب مساحت هر کدام، میزان مشارکت از کل رسوب تولیدی مشخص شد. نتایج نشان داد کاربری اراضی مرتع با کدهای B S33R42G21، C S34R43G32 و D S34R43G32با مجموع میانگین73/38 تن در هکتار و سازند رازک با کدهایC S43R42G21 وD s44R43G32 با مجموع میانگین 83/17 تن در هکتار بیشترین مقدار تولید رسوب داشتند. بیشترین سهم تولید رسوب مربوط به کاربری اراضی مرتع با مقدار 9/64% و سازند آسماری با مقدار 43/55% می باشد. سازند بختیاری و اراضی زراعی کمترین اهمیّت نسبی را در فرسایش و تولید رسوب دارند.
بررسی اثرات تغییر اقلیم بر پارامترهای اقلیمی حوضه ی آبخیز تویسرکان به کمک مدل های گردش عمومی جو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۴ پاییز ۱۳۹۶ شماره ۱۲
89 - 110
حوزههای تخصصی:
تغییر اقلیم تأثیر زیادی بر تمامی ابعاد زندگی بشر گذاشته است. از جمله تأثیرات محسوسی که تغییر اقلیم داشته است، کاهش منابع آب سطحی و زیرزمینی کشور بوده که دستخوش تغییراتی زیادی شده است. تغییرات اقلیمی بر میزان، زمان و نوع بارش، تأثیر در کیفیت آب، باعث افزایش خشکسالی، افزایش تقاضا برای آب، تغییر در نوع مدیریت منابع آب و همچنین افزایش سطح آب دریاها و مشکلات ناشی از آن می شود. تغییر اقلیم بر دامنه ی تغییرات دمایی نیز تأثیرات زیادی داشته است به طوری که بر مقادیر حد نهایی دمای کمینه و بیشینه مؤثر بوده و دامنه ی تغییرات دمایی را تحت تأثیر قرار داده است. بنابراین هدف از تحقیق حاضر بررسی آثار تغییر اقلیم بر بارش، دمای کمینه و بیشینه به ک مک 15 مدل گردش عم ومی جو تحت دو س ناریوی A1B و B1 در دوره ی 2039-2011 می باشد. به این منظور با استفاده از توزیع آماری بتا تغییرات بارش، دمای کمینه و بیشینه استخراج شده از 15 مدل گردش عمومی جو، در احتمال وقوع 20، 50 و 80 درصد محاسبه گردید. نتایج نشان داد که از احتمال وقوع 20 به 80 درصد تحت هر دو سناریوی A1B و B1 دمای کمینه و بیشینه در حال اف زایش و بارش در حال کاهش می باشد. دمای کمینه و بیشینه تحت سناریوی A1B بیشتر از سناریوی B1 افزایش یافته است و بارش تحت تأثیر سناریوی B1 نسبت به سناریویA1B بیشتر کاهش یافته است. در نهایت نتایج نشان داد که بارش 19 تا 22% کاهش و دمای کمینه 13 تا 20% و دمای بیشینه 2/4 تا 6/4 درصد نسبت به دوره ی پایه در حوضه ی آبخیز تویسرکان افزایش یافته است.
تحلیل و مقایسه ی رسوب معلق در حوضه های آبخیز خزر و ایران مرکزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۴ تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱۱
59 - 81
حوزههای تخصصی:
فرسایش خاک یکی از مهم ترین مخاطرات طبیعی در هر کشور بشمار می آید که پیامدهایی چون کاهش حاصلخیزی، کاهش محصول و بیابان زایی به ویژه در مناطق خشک را به همراه دارد. هدف این تحقیق، مقایسه رسوب معلق در حوضه های آبخیز دریای خزر با اقلیم مرطوب و ایران مرکزی با اقلیم خشک کشور است. جهت انجام پژوهش از داده های باران سنجی، دبی سنجی و رسوب سنجی به همراه شیب، توپوگرافی، کاربری اراضی و سنگ شناسی استفاده شده است. برای تحلیل داده ها از روش های تحلیل آماری در نرم افزاSPSS استفاده شده است. نتایج حاصل از آزمون همبستگی نشان داد که رابطه و همبستگی قوی بین دو پارامتر بارش و رسوب وجود دارد. با توجه به نتایج حاصله از مدل رگرسیون چندمتغیره، بین متغیر های بارش، دبی و رسوب سالانه در حوضه های مورد مطالعه رابطه ی معنادار و مستقیم وجود داشته و مدل های نسبتاً خوبی از روابط متغیر های بارش، دبی و رسوب معلق به دست آمد. بر اساس توزیع فضایی رسوب، در حوضه ی آبخیز ایران مرکزی بیشترین میزان رسوب در غرب حوضه در ایستگاه های قلعه ی شاهرخ و چمریز و کمترین میزان رسوب در شمال و جنوب حوضه مشاهده می شود. در حوضه ی آبخیز خزر، بیشترین میزان بار رسوبی در حوضه ی آبخیز قره سو و ران در ایستگاه قزاقلی سپس در حوضه ی سفیدرود در ایستگاه قره گونی مشاهده می گردد. کمترین میزان بار رسوبی نیز مربوط به حوضه ی آبخیز خزر در حوضه ی تالش و ایستگاه های جنوبی خزر است.
تعیین تغییرات دینامیک خط ساحل بخش شرقی دریای خزر به کمک داده های چند زمانه/ چند سنجده ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دینامیک و تحول پذیری سواحل هر چند پدیده شناخته شده ای است، اما فرکانس و شدت این تغییر و تحول در زمان الگوهای متفاوتی را معرفی می کند که فرایندهای مختلفی را پیامد دارد. این تحول پذیری برای سواحل واجد پسکرانه حساس مانند سواحل جنوبی دریای خزر پدیدآورنده پیامدهای خاص در ابعاد انسانی- اقتصادی و زیست محیطی است که درک و شناخت آن می تواند ابزاری کارآمد برای مدیریت مسأله فراهم آورد. انباشتگی جمعیت و پرارزش بودن کارکردهای اقتصادی و زیست محیطی در عرصه های خشکی و کرانه آبی ساحل در جنوب دریایی خزر و به خصوص بخش شرقی حساسیت و شکنندگی ویژه ای نسبت به مسأله تغییرات تراز آبی و تغییر خط ساحل فراهم می آورد. این تحقیق با درک این حساسیت مسأله تعیین تغییرات تراز آبی و خط ساحلی را در نیم قرن گذشته هدف داشته است. بدین منظور سری داده های چند سنجنده ای و چندزمانه ای سنجش از دوری برای تعیین و استخراج تغییرات خط ساحل ناشی از تغییر در تراز آبی تهیه و پس از انجام مراحل تصحیح و هم مرجع سازی، خطوط ساحلی در مقاطع مختلف زمانی استخراج و تحلیل شد. بررسی و مقایسه نقشه های برداری خروجی مؤید تغییرپذیری پرفرکانس تراز آبی و به طبع آن تغییر مکانی خط ساحل در بازه های زمانی کوتاه است. به طوری که هر چند تراز آبی یک دوره 30 ساله به نسبت ثابت و یا با تغییرپذیری حداقلی از سال 1955 تا 1985 را در برداشته، اما از این سال تا اوایل دهه 90 رشد شتابندی در افزایش تراز آبی و مالا تغییر خط ساحلی مشاهده شده، به طوری که پشروی آب دریا و تهدید مستحدثات ساحلی بزرگ ترین بحران محیطی و مالا اقتصادی را برای این نواحی فراهم آورده است. مبتنی بر یافته های تحقیق از سال های آغازین قرن جاری میلادی (2001) تراز آبی روند کاهشی برخوردار بوده که تا سال 2011 این روند با شیب ملایم امتداد داشته و با روندی کند و بطئی عرصه های تصرف شده خشکی در دهه گذشته را آزاد کرده است. تحقیق روشن ساخت که از سال 2011 روند کاهش تراز آبی و پسروی کرانه ساحلی در اراضی کم عمق خلیج گرگان و سواحل گمیشان سرعت یافته و در نیمه دوم سال 2014 با کاهش بیش از 80 سانتی متری به حداکثر می رسد. با حدوث این مسأله خط ساحلی به روشنی جابه جای شده و بخش های زیادی از عرصه آبی به خشکی تبدیل می شود. محاسبات حاصل از یافته تحقیق مؤید پرحجم بودن تعییرات در بخش غربی خلیج گرگان و نوار شمالی- جنوبی سواحل شرقی است. به طوری که بخش قابل ملاحظه ای از مساحت آبی خلیج گرگان به عرصه های خشکی و یا سطوح مردابی تبدیل کرده است.
تحلیل همدید الگوهای جوّی توأم با موج های سرمای زمستانه در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در پژوهش حاضر تلاش شده با استفاده از رویکرد محیطی به گردشی، الگوهای همدید توأم با موج های سرمای زمستانی در ایران شناسایی شود. براین اساس با استفاده از داده های میان یابی شده دمای کمینه برای زمستان های ۱۳۳۹ تا ۱۳۸۸ ضمن شناسایی روزهای همراه با سرمای فراگیر، داده های جوی شامل فشار تراز دریا و ارتفاع ژئوپتانسیل تراز ۵۰۰ هکتوپاسکال برای شناسایی الگوهای جوی همراه با موج-های سرمای فراگیر زمستانه در ایران بکار گرفته شد. با انجام تحلیل خوشه ای بر روی داده های فشار تراز دریا طی ۴۸۷ روز همراه با سرمای فراگیر، درنهایت ۵ الگوی همدید تشخیص داده شد. بررسی این الگوها نشان داد که تمامی موج های سرمای فراگیر در پهنه کشور با تکوین یک الگوی پرفشار گسترده بر روی ایران و مناطق همجوار آن توأم بوده است. برهمکنش سامانه های پرفشار سیبری و پرفشارهای اروپایی با کم فشارهای جنب قطبی در انتقال هوای سرد از نواحی قطبی و شمال اسکاندیناوی به عرض-های جنوبی نقش مهمی داشته است. همچنین استقرار پشته ها و سامانه های بندالی تراز میانی جو در بخش های مرکزی و شرقی اروپا و استقرار ناوه شرقی آن ها بر روی ایران با ریزش هوای سرد به قسمت عقب این ناوه توأم بوده و در ایجاد و تداوم موج های سرمایی در سطح کشور تأثیر زیادی داشته است.
تحلیلی بر شرایط زیست اقلیمی و درجه روزهای نیاز گرمایشی و سرمایشی شهر اسلام آباد غرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از کاربردهای اقلیم در برنامه ریزی محیطی شناخت پتانسیل های بیوکلیمایی مناطق مختلف است. در این تحقیق، شرایط زیست اقلیمی شهر اسلام آباد غرب براساس داده های اقلیمی در مقیاس ماهانه براساس شاخص های زیست قلیمی، بیکر، ترجونگ، فشار عصبی، سوز باد و اولگی ارزیابی شد، نیازهای گرمایشی و سرمایشی شهر اسلام آباد غرب نیز با استفاده از داده های دمای روزانه و روش درجه روزهای فعال (GDD) در آستانه های دمایی مختلف مشخص گردید. نتایج نشان می دهد که، ماه های فروردین، اردیبهشت، مهر و آبان دارای بیوکلیمای آسایشی و ماه های آذر، دی، بهمن و اسفند به دلیل تنش سرما و ماه های خرداد، تیر، مرداد و شهریور نیز به علت تنش گرما خارج از محدوده آسایش هستند. نتایج شاخص های ترجونگ، اولگی و سوز باد با شرایط اقلیمی منطقه همخوانی بیش تری دارند. براساس آستانه 10 درجه سانتی گراد پتانسیل گرمایی منطقه مورد مطالعه از اواسط خرداد تا اواخر شهریور ماه به بالاترین سطح می رسد، با توجه به پتانسیل گرمایی در این بازه زمانی بیوکلیمای انسانی خارج از محدوده آسایش قرار دارد، برای تعدیل دمای محیط نیاز سرمایشی ضروری می باشد. با توجه به واقع شدن منطقه در اقلیم نیمه سرد وجود 207 درجه روز سرمایش و 2273 درجه روز گرمایش لزوم برنامه یزی جهت طراحی اقلیمی که به کاهش مصرف انرژی منتهی گردد را بیش از پیش ایجاب می کند. بالاترین میزان انحراف از شرایط بهینه حرارتی از آبان تا دی ماه رخ م ی دهد، که استفاده از نیاز گرمایش برای ت عدیل دمای محیط را ضروری می سازد. نتایج این دستاوردها در بهینه سازی مصرف انرژی همچنین مدیریت سیستم های گرمایشی و سرمایشی در مناطق مسکونی حائز اهمیت است.
واکاوی نقش دمای رویه زمین در پراکنش پوشش برف در ایران به کمک داده های ماهواره ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش کنونی، بررسی نقش دمای رویه زمین در پراکنش روزهای برف پوشان در ایران است. در گام نخست داده های دمای رویه زمین سنجنده مودیس ماهواره ترا از تارنمای ناسا برای بازه زمانی 1393-1382 در تفکیک مکانی 1×1 کیلومتری دریافت شد. برای بررسی پوشش برف کشور نیز از داده های سنجنده مودیس ترا و مودیس آکوا برای بازه زمانی 1393-1382 در تفکیک مکانی 500 × 500 بهره گرفته شد. پس از آماده سازی داده ها در محیط نر م افزار مت لب، به کمک مدل رقومی ارتفاع (Dem) ایران برای هر یک از گروه های ارتفاعی در گام های ارتفاعی یک متری میانگین سالانه دما محاسبه شد. یافته های این پژوهش نشان داد، مناطقی که میانگین سالانه دمای رویه آن ها کمتر از 30 درجه سلسیوس است، برای نشست پوشش برف به طور نسبی مهیا هستند و از ارتفاع 1700 به بالا دمای رویه زمین در ایران به کمتر از 30 درجه سلسیوس می رسد. واکاوی پیوند میان شمار روزهای برف پوشان با میانگین دمای رویه زمین آشکار ساخت، دمای رویه زمین در مناطقی از ایران که به طور میانگین هیچ گونه پوشش برفی ندارد، 37 درجه سلسیوس است و بیشترین شمار روزهای برف پوشان در کشور در مناطقی است که میانگین سالانه دمای رویه آن ها صفر درجه سلسیوس است.