فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۰۶۱ تا ۴٬۰۸۰ مورد از کل ۴٬۸۵۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
جریان رواناب ها در سطوح شیب دارعلت اصلی آشفتگی دامنه ها و تولید رسوب برای رودخانه ها هستند.هرچه سرعت جابجایی رواناب ها بیشتر و زمان تمرکز آنها کمتر باشد،نشان دهنده حساسیت سطوح برای سایش بیشتر توسط آب های جاری است.با بررسی زمان تمرکز و سرعت رواناب ها در سطوح شیب دار می توان پتانسیل ایجاد سیلاب ها و رسوب زایی دامنه ها را مورد بررسی قرار داد .حوضه اوجان چای که در دامنه های شرقی کوهستان سهند قرارگرفته است ،دارای دامنه هایی است که سطح آنها توسط آبکندهای متعددی بریده شده و یکی از رسوب زاترین زیرحوضه های آجی چای محسوب می شود. در این مقاله برای برآورد زمان تمرکز رواناب سطحی در سطوح دامنه های حوضه اوجان چای ،سطح حوضه بر حسب محدوده های جمع آوری به بیش از 140 زیرحوضه کوچک تقسیم بندی شده و تمامی محاسبات با استفاده از داده های برگرفته از ویژگی های این زیرحوضه ها صورت گرفته است.در این محاسبات،بخشی از اطلاعات از نقشه های رقومی گرفته شده و بخشی از داده های مورد نیاز از بررسی ها و سنجش های میدانی بدست آمده است .برای برآورد زمان تمرکز و سرعت جابجایی رواناب ها در سطح این زیرحوضه از روابط مختلفی استفاده شده است( Tc1,Tc,Tti,Tt,Tl1,V1,V,.. )که درآنها متغیرهای بارش ،شیب،نوع آبراهه ها و...دخیل داده شده است.نتایج حاصل از بکارگیری این روابط در حوضه اوجان چای نشان می دهدکه میزان تمرکز رواناب ها در آبراهه ها در بخش های شمالی و جنوبی حوضه که شیب دامنه ها زیاد است بالامی باشد.نتایج بررسی ها حاکی از این است که سرعت جابجایی رواناب ها با توجه به نوع متغیرهایی مورد بررسی مانند،شیب ،نوع بارش ،نوع سازندهای سطحی و نوع آبراهه ها در بخش های مختلف حوضه مورد مطالعه ،بسیار متفاوت است .
بررسی تغییرات مکانی- زمانی متغیر های اقلیمی مرتبط با پوشش گیاهی در مناطق شهری (مورد مطالعه: شهر اصفهان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به اهمیت تبخیر- تعرق در چرخه هیدرولوژی و کاربردهای متنوع آن در علوم مختلف، محاسبه مقدار آن بویژه، تبخیر- تعرق واقعی از اهمیت بالایی برخوردار است. با توجه به اینکه فراوانی پوشش گیاهی یکی از مهم ترین عوامل تاثیرگذار بر دمای سطح زمین است، بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی خودهمبستگی فضایی دمای سطح زمین و تبخیر- تعرق، شاخص بارش استاندارد شده و میزان آلبدو در ارتباط با پوشش گیاهی در شهر اصفهان می باشد. با استفاده از پردازش داده ها در محیط Google Earth Engine در قسمت اول، یک مجموعه داده مودیس با وضوح بالا و به صورت فصلی برای هر سال طی یک دوره زمانی بین سال های ، 2000 تا 2020 را مورد تجزیه و تحلیل قرار دادیم. سپس تبخیروتعرق به کمک دیتاهای مودیس و روش تورنت وایت با درنظرگرفتن ضریب رشد گیاهی محاسبه شده مورد مقایسه و بررسی قرار گرفتند. در همین راستا پیشبینی خشکسالی با استفاده از شاخص SPI (یک ماهه،سه ماهه،شش ماهه و دوازده ماهه) برای بازه زمانی 2015 تا 2044 نیز انجام گردید. پس از محاسبه تغییرات جهت شناسایی و کشف الگوها و روندهای موجود در داده های فضایی از یک روش تحلیل فضایی ( لکه های داغ ) در محیط نرم افزار ArcGis بهره گرفته شد. نتایج این تحقیق مشخص کرد که در فصل بهار بالاترین درصد NDVI با پایین ترین میزان دما انطباق مکانی ندارد، به عبارت دیگر درصد شاخص پوشش گیاهی با درجه حرارت سطح زمین رابطه معکوس ندارد. در فصل تابستان بالاترین میزان درصد شاخص پوشش گیاهی از نظر مکانی با کم ترین میزان دمای سطح زمین انطباق مکانی کامل دارد. در فصل زمستان نحوه پراکنش الگوهای دمایی به دلیل نقش تعدیل کننده دمایی پوشش گیاهی با استفاده از ساز و کار تبخیر و تعرق در مقایسه با سایر فصول کاملا متفاوت است.
بررسی و تحلیل اثرات ناهنجاری دمای سطح دریای سیاه برتغییرات الگوی رخداد دما و بارش غرب و شمال غرب ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشهای تغییرات آب و هوایی سال اول بهار ۱۳۹۹ شماره ۱
83 - 96
حوزههای تخصصی:
برهمکنش جو-اقیانوس به دلیل انتقال تکانه انرژی تأثیر به سزایی در سیستم های جوی ایفا می کند. در این میان نوسانات سطح دریا اثرات متنوعی بر تغییرپذیری عناصر اقلیمی دارد. هدف از این مطالعه بررسی و تحلیل اثرات ناهنجاری های دمای سطح دریای سیاه بر دما و بارش غرب و شمال غرب ایران است. برای این منظور دمای سطح آب پهنه آبی دریای سیاه () از سایت NCEP/NCAR اخذ شده است. بعد از استخراج 1 ، آمار بارش روزانه دما و بارش 108 ایستگاه برای در پهنه غرب و شمال غرب کشور طی دوره آماری 1341 تا 1390 به دست آمده. سپس به کمک ضریب همبستگی پیرسون رابطه دما و بارش شمال غرب با ناهنجاری های مثبت و منفی دمای سطح دریای سیاه مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که ناهنجاری های مثبت دمای سطح دریای سیاه بیشتر دمای غرب کشور را تحت تأثیر قرار داده است به طوری که ضریب تغییرات مکانی دما در زمان حاکمیت ناهنجاری های منفی دریای سیاه بیشتر بوده است. این در حالی است که دمای شمال غرب کشور بیشتر با ناهنجاری های منفی در ارتباط است. در مورد بارش وضعیت متفاوت است به طوری که بارش در پهنه غرب و شمال غرب بیشتر با ناهنجاری های منفی دمای سطح دریای سیاه ارتباط دارد که در این میان استان های غربی بیشتر تحت تأثیر قرار دارند. در زمان ناهنجاری های مثبت تنها استان های اردبیل، آذربایجان شرقی و غربی آن هم به طور ضعیفی تحت تأثیر ناهنجاری های مثبت دمای سطح دریای سیاه می باشند.
تهیه نقشه «گنبد نمکی جهانی» و مناطق متأثر از گنبد نمکی با استفاده از مدل شبکه عصبی مصنوعی و داده های ماهواره لندست 8(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از پدیده های مهم و قابل توجه در امر زمین شناسی میتوان به تشکیلات تبخیری از جمله گنبدهای نمکی اشاره کرد. تشکیلات تبخیری از جمله سازندهای زمین شناسی هستند که از نظر جغرافیایی دارای گسترش چشمگیری میباشند. گنبدهای نمکی و رسوبات مجاور آن نمونه ای از یک محیط زمین شناسی پیچیده است. مطالعه آنها به خاطر ویژگیهای منحصر به فرد نمک از لحاظ تکتونیکی و سنگ شناسی، برهم کنش های قوی میان جریان های حرکتی و حرارتی، وجود منابع مهم از لحاظ جنبه اقتصادی و تأثیرگذاری این حوزه های تبخیری در کیفیت منابع مناطق پیرامون گنبد های نمکی از اهمیت شایانی در زمین شناسی، مدیریت و برنامه ریزی منابع انسانی برخوردار است. فناوری سنجش از دور در سالهای اخیر نقش پررنگی در کسب اطلاعات از این پدیده های منحصر به فرد بر عهده دارد. هدف از پژوهش استفاده از روش شبکه عصبی مصنوعی و تحلیل مؤلفه های اصلی(PCA) برای طبقه بندی و تهیه نقشه گنبد نمکی جهانی و مناطق متأثر از گنبد نمکی با استفاده از تصاویر سنجنده های OLI ماهواره لندست8، جهت تحلیل و بررسی از لحاظ پوشش و نوع کانی های تشکیل دهنده آن می باشد. نتایج در هشت کلاس مجزا طبقه بندی شده نشان داده شد که کلاس ماسه-نمک با 100 درصد صحت، رس، 05/96 درصد، گچ- نمک 03/99 درصد، سنگ آهک 100 درصد، گیاهان 73/96 درصد، ماسه سنگ 67/94 درصد، صخره های نمکی 09/96 درصد، خاک های گچی 58/93 درصد، شیل 73/86 طبقه بندی شدند. در این پژوهش روش شبکه عصبی به ترتیب با صحت کل 3501/95 درصد و ضریب کاپا 37/94 درصد عملکرد مناسبی در طبقه بندی، تهیه نقشه محدوده مورد مطالعه داشته است.
بررسی ارتباط برف-پوش (SC) و دمای سطح زمین (LST) با مولفة توپوگرافیکی ارتفاع در ارتفاعات البرز مرکزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ژئومورفولوژی کمی سال نهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۳۴)
227 - 249
حوزههای تخصصی:
پهنه های دارای پوشش برف (SC) و دمای سطح زمین (LST) و نوسانات و تعییرات آنها در طبقات ارتفاعی مختلف، در بررسی های اکولوژیکی مهم است. یکی از واحد های کوهستانی اصلی کشور ایران، البرز مرکزی است. در این پژوهش ارتباط SC و LST و ارتفاع در این واحد در بازه های ماهانه، فصلی و سالانه بررسی شد. بدین منظور از داده های ماهوارة ترا و آکوا در بازة 2003 تا 2018 استفاده شد. ارتباط واضحی بین افزایش ارتفاع و افزایش SC در ارتفاعات البرز مرکزی مشاهده شد. ارتباط این دو مولفه، مستقیم بوده که البته تغییرات آن در باند های ارتفاعی مختلف متفاوت است. دو آستانة ارتفاعی مشخص در البرز مرکزی مشاهده شد که نخست در ارتفاع 1000 و دیگری در 4000 متری قرار دارد. SC تا ارتفاع 1000 متری با افزایش ارتفاع به طورملایم افزایش می یابد و بعد از آن شیب افزایش SC با ارتفاع تشدید می گردد. بعد از ارتفاع 4000 متری مجدداً شیب تغییرات ملایم می گردد. تغییرات LST معکوس تغییرات SC است، و افزایش ارتفاع منجر به افت LST می گردد، البته تا ارتفاع 1000 متری از این وضعیت استثنا بوده و افزایش ارتفاع باعث افزایش LST می گردد که دلیل آن در تاثیر دریای خزر و رطوبت بالا در محدوده و کاهش تراکم پوشش گیاهی تا این ارتفاع است. از ارتفاع 1000 متری به بالا روند کلی افزایش ارتفاع منجر به کاهش LST می گردد. ارتفاع خط تعادل دمای سطح زمین و برف-پوش (ELALS) که ارتفاعی است که در آن LST و SC به تعادل می رسند، در دورة آمای مورد بررسی در تراز 2800 متری قرار دارد. حداقل تراز ELALS در فصل زمستان در ارتفاع 1740 قرار دارد. این نمایة محیطی در فصول و ماه های سرد گرایش به تراز های ارتفاعی پائین و در فصول گرمتر تمایل به ارتفاعات بالاتر دارد. در نهایت این نمایة محیطی قابلیت استفاده در مطالعات اکولوژیک چشم انداز های کوهستانی را دارد.
واکاوی جزیره گرمایی رویه زمین در شهرهای ارومیه و تبریز و ارتباط آن با وردش های پهنه آبی دریاچه ارومیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای طبیعی دوره ۵۳ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۱۱۷)
415 - 430
حوزههای تخصصی:
پایش مکانی و زمانی جزیره گرمایی شهری با داده های دورسنجی رو به افزایش است و یکی از مهم ترین دلایل آن ارائه اطلاعات مکانی بیشتر از دمای شهرها نسبت به داده های زمینی است. هدف از این پژوهش واکاوی اثر نوع پوشش زمین در منطقه خارج از شهر بر جزیره گرمایی شهری است. به این منظور ، از دمای رویه زمین مودیس در چهار برداشت روزانه برای برآورد شدت جزیره گرمایی شهرهای تبریز و ارومیه بهره گرفته شده است. به منظور بررسی اثر نوع پوشش حومه شهر بر شدت جزیره گرمایی، گونه های غالب پوشش زمین در اطراف این دو شهر جداگانه کندوکاو شد. همچنین ، بررسی وردش های زمانی گستره دریاچه ارومیه و ارتباط آن با شدت جزیر ه گرمایی از دیگر اهداف این پژوهش است. یافته ها نشان داد نوع پوشش حومه اثر چشم گیری د ر شدت جزیره گرمایی و سرمایی رویه دارد. هر کدام از دو شهر مورد واکاوی با توجه به نوع و تراکم پوشش اطراف آن رفتار متفاوتی را ، به ویژه در وردش های درون سالانه جزیره گرمایی ، نشان می دهند. تغییر نوع پوشش حومه بر جزیره گرمایی ارومیه اثر بیشتری نسبت به تبریز دارد. این شرایط در پیوند با تغییرات گستره دریاچه ارومیه نیز در شهر ارومیه چشم گیرتر است. یافته ها همچنین گویای این است که افت وخیز بیشتر دمای رویه زمین نسبت به دمای هوا جزیره گرمایی شدیدتری را نیز برای شهرها به دست می دهد.
تعیین مناطق مستعد فرسایش خندقی با استفاده از تابع عضویت فازی(مطالعه موردی:شهر مهر در جنوب استان فارس)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فرسایش خندقی از انواع فرسایش آبی است که رخداد و گسترش آن موجب تغییرات بارز در منظر زمین و پسرفت اراضی و تخریب محیط زیست می شود. این نوع فرسایش با توجه به ابعاد نسبتا وسیع، توسعه سریع و تولید رسوب، سبب تخریب گسترده اراضی می گردد. برای کنترل این پدیده شناخت مکان هایی که مستعد ایجاد این نوع فرسایش هستند، بسیار مهم می باشد. با توجه به اهمیت موضوع هدف از این مطالعه تعیین مناطق مستعد فرسایش خندقی شهر مهر در جنوب استان فارس با استفاده از توابع عضویت فازی و مدل تحلیل سلسله مراتبی می باشد. برای این منظور ابتدا با استفاده از توابع عضویت، نقشه های فازی برای هر یک از پارامترها تهیه شد. در ادامه با استفاده از روش AHP وزن هر یک از پارامترها به منظور تهیه نقشه نهایی مناطق مستعد فرسایش خندقی تعیین شد. نتایج حاصل از روش فازی و AHP نشان داد که مناطق واقع در مرکز (حدود 15 درصد) دارای حساسیت بیشتری نسبت به فرسایش خندقی می باشند. در انتها برای اعتبار سنجی مدل از منحنی ROC استفاده شد. نتایج نشان داد که در مناطقی که مستعد فرسایش خندقی هستند خندق های بزرگی در منطقه دیده شده است. و مقادیر AUC نزدیک به 85 بدست آمد که نشان دهنده دقت بالای مدل برای پیش بینی نواحی مستعد فرسایش خندقی می باشد.
پالئوژئومورفولوژی چاله سبزوار و نقش آن در هویت آفرینی مدنیت شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دریاچه ها در ژئومورفولوژی و علوم محیطی ابزارِ بازشناسی شرایط محیطی گذشته، شناخته می شوند. زمانی اهمیت آنها دو چندان می شود که هویت مکانی خاصی را برای ساکنان ناحیه ساحلی خود نیز بوجود می آورند. در سال 1380 انتشار نظریه «دریاچه های دوران چهارم، بستر تبلور و گسترش مدنیت در ایران» واقعیت عمیق تری از نقش دریاچه ها به عنوان یک اکوسیستم طبیعی برملا کرد. این ادعا که دریاچه ها پایه ایجاد هویت مکانی و به وجود آورنده یکی از مهم ترین سازمندی اجتماعی در ایران به شمار می آیند؛ برای ژئومورفولوژیست ها نکات درخور تأمل و ابعاد جدیدی را به همراه داشت و ذهن آنها درگیر این موضوع کرد شهرهای باسابقه ای چون سبزوار که داشتن مدنیت شهری آن در ادوار تاریخی اثبات شده است، چه نسبتی با دریاچه های دوره چهارم می تواند داشته باشد؟ چگونه ممکن است هویت خود از دریاچه حاشیه خود گرفته باشند؟ این پژوهش سعی دارد از منظر، تلاشی را در شناسایی عمیق تر محیط در رد یا تأیید این نظریه در سبزوار با روش پدیدارشناسی و تمسّک جستن به اطلاعات ژئومورفولوژی، باستان شناسی و رسوب شناسی به عمل آورد. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که مجموعه ای از اطلاعات باستان شناسی، ژئومورفولوژی و رسوب شناسی دال بر وجود دریاچه ای قدیمی درحوضه آبریز سبزوار به وسعت حدود 32500 کیلومترمربع بوده است. فرم های ناتعادلی در بخش جنوب غربی دریاچه، حکایت از شکافتگی این دریاچه و تخلیه آب آن به دشت کویر مرکزی ایران دارد و شواهد فرم شناسی در منطقه که متکّی به شاخص های توپوگرافی و نحوه استقرار سکونتگاه ها در منطقه است، همگی حکایت از وجود دو پادگانه در حاشیه این دریاچه دارد.
بررسی تغییرات مکانی - زمانی مورفولوژی رودخانه سیلاخور در استان لرستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تغییرات هیدرولوژیک طبیعت به تدریج موجب تغییر موقعیت و مورفولوژی رودخانه ها می شود. یکی از این تغییرات، پیچان رود ی شدن رودخانه هاست که در مکان ها و زمان های مختلفی در طول مسیر یک رودخانه اتفاق می افتد. در این تحقیق با هدف شناسایی تغییرات مکانی- زمانی رودخانه سیلاخور در استان لرستان در یک دوره 20 ساله(2015-1995) در بازه ای به طول 61 کیلومتر، از تصاویر ماهواره ای، نقشه های زمین شناسی و توپوگرافی جهت برآورد تغییرات استفاده شده است. به طوری که ابتدا با استفاده از تصاویر ماهواره ای بستر رودخانه(تغییرات مکانی) در 3 دوره زمانی 1995، 2005 و 2015 در نرم افزار ENVI استخراج شد. سپس با استفاده از ابزار Union در نرم افزارArc GIS تغییرات زمانی(مقدار فرسایش، رسوبگذاری و محدوده های بدون تغییر) رودخانه در 3 دوره زمانی 2005-1995، 2015-2005 و 2015-1995 نسبت به همدیگر دیگر برآورد شدند. نتایج نشان داد که با توجه به ماهیت مئاندری بودن رودخانه سیلاخور، عمده تغییرات در بازه 2 و 3 رودخانه بوده است. هم چنین تغییرات زمانی رودخانه نشان می دهد که در بازه های اول، دوم و سوم در 3 دوره زمانی مورد مطالعه، ساحل راست رودخانه عمدتا فرسایشی و ساحل چپ در حال افزایش(رسوبگذاری) بوده است. برآورد میزان فرسایش، رسوبگذاری و محدوده های بدون تغییر رودخانه نیز نشان داد که بیشترین میزان فرسایش در بازه زمانی 2005- 1995، بیشترین مقدار افزایش(رسوبگذاری) در بازه های زمانی 2005-1995 و 2015-2005 و بیشترین مساحت بدون تغییر در بازه زمانی 2005-2015 بوده است.
سنجش و برآورد حساسیت پذیری رخساره های ژئومورفولوژی با استفاده از تونل باد؛ مطالعه موردی: شهرستان گناباد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فرسایش بادی یکی از مشکلات زیست محیطی بخصوص در مناطق خشک و نیمه خشک کشور است. در این پژوهش جهت برآورد توان فرسایشی رخساره های ژئومورفولوژی شهرستان گناباد، رسوبات به مدت ده دقیقه در معرض فرسایش بادی قرار گرفت و آستانه فرسایش و مقدار فرسایش پذیری آن مشخص گردید. توان حمل ماسه نیز با استفاده از نمودار گلماسه مورد بررسی قرار گرفت. تپه های ماسه ای با سرعت آستانه 6 متر برثانیه، حساس ترین رخساره و پس از آن دشت هایی با شیب ملایم و بدون پستی و بلندی و تپه های خاکی با پستی و بلندی با آستانه 10 متر بر ثانیه از مناطق حساس به فرسایش بادی در منطقه برآورد گردید. شهر گناباد با قرار گرفتن در رخساره حساس دشت های با شیب ملایم و بدون پستی و بلندی مستعد فرسایش بادی است. همچنین، انطباق گلماسه ها با سرعت آستانه های گوناگون نشان داد در رخساره تپه های ماسه ای جهت جریان ماسه شمال غربی بوده و تپه هایی که در شرق جاده آسیایی(جاده شمال به جنوب) قرار دارد همواره تهدیدی جدی برای این جاده و تاسیسات اطراف آن محسوب می شود.
واکاوی زمانی-مکانی سپیدایی روشن (White Sky Albedo)بالاتر از میانگین در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای طبیعی دوره ۵۳ بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۱۱۵)
141 - 155
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر واکاوی رفتار زمانی- مکانی سپیدایی روشن در ایران است. سنجنده مودیس سپیدایی تیره را برای تابش مستقیم و سپیدایی روشن برای تابش پراکنده همسان گرد در ظهر محلی ارائه می دهد. برای این منظور، داده های ترکیبی سپیدایی سنجنده مودیس تررا- آکوا (MCD43A3v006) برای بازه زمانی 1378-1398 به صورت روزانه و در تفکیک مکانی 500×500 متر به کار گرفته شد. تغییرات زمانی- مکانی مقادیر سپیدایی روشن با استفاده از تحلیل مؤلفه اصلی واکاوی شد. نتایج نشان داد سه مؤلفه اصلی قادر به تبیین 7/97 درصد از پراش داده هاست. واکاوی مکانی سپیدایی روشن حاکی از آن است که سپیدایی های بالاتر از میانگین در نواحی مرتفع و کوهستانی ایران، همچون رشته کوه های زاگرس و البرز، ارتفاعات شمال غرب کشور مانند قله های سبلان و سهند وجود دارد که در ارتباط با پوشش برفی است. بنابراین، مؤلفه اول پوشش برفی نام گذاری شد. در مؤلفه دوم سپیدایی در سه فصل بهار، تابستان، و پاییز برابر است. واکاوی مکانی مؤلفه دوم نشان داد سپیدایی های بالاتر از میانگین در ارتباط با پوشش نمکی است. بنابراین، مؤلفه دوم پوشش نمکی نام گذاری شد. واکاوی تغییرات زمانی سپیدایی در مؤلفه سوم حاکی از آن است که سپیدایی های بالاتر از میانگین در برف خوان هاست. درنتیجه، مؤلفه سوم برف خوان نام گذاری شد.
ارتباط الگوهای پیوند از دور با میزان اُزون کلی در اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظر به اهمّیّت لایه ی اُزون در زندگی بشر، پژوهش های زیادی تلاش در کشف قانونمندی حاکم بر تغییرات آن داشته اند. هدف این پژوهش مطالعه ی اثر شاخص های اقلیمی بر نوسان مقادیر اُزون کلّی در ایستگاه اصفهان است. برای این امر، آمار ماهانه ی اُزون کلّی ایستگاه اُزون سنجی اصفهان و نیز داده های مربوط به سیگنال های اقلیمی از پایگاه داده های اقلیمی NCEP/NCAR مورد استفاده قرار گرفت. همچنین از تحلیل همبستگی پیرسون و مدل های مختلف رگرسیون برای سنجش روابط استفاده شد. نتایج این پژوهش نشان داد ارتباط بین شاخص های AO و NAO با مقادیر اُزون در ماه های سرد؛ دسامبر، ژانویه و فوریه معکوس و ضعیف، ولی از بقیّه ی ماه های سال قوی تر است. روابط بین شاخص SOI با مقادیر اُزون کلّی از روند ماهانه ی مشخّصی پیروی می کنند و این ضرایب در ماه های سرد سال منفی و قوی و در ماه های گرم سال مثبت و ضعیف هستند. از این رو انتظار می رود با افزایش این شاخص، مقدار اُزون در بالای اصفهان افزایش یابد و برعکس. به طوری که بالاترین مقدار اُزون طیّ 15 سال با 433 دابسون همزمان با پایین ترین شاخص SOI و بالاترین دمای سطح آب در اقیانوس آرام روی داده است. شاخص SOI با زمان تأخیر دو و سه ماهه و شاخص AO با زمان تأخیر دوماهه و به صورت منفی، ارتباط معنادارتری با تغییرات اُزون کلّی دارند. ارتباط معکوس و قوی شاخص وزش باد مداری در سطح 200 میلی باری با تغییرات اُزون نشان می دهد با افزایش شاخص وزش باد مداری مقدار اُزون در ایستگاه اصفهان کاهش می یابد. بنابراین حرکت نصف النهاری/مداری باد می تواند بر افزایش/کاهش مقدار اُزون کلّی مؤثّر باشد.
تحلیل عوامل مؤثر بر مدیریت خشک سالی در نواحی روستایی (مطالعه موردی: شهرستان اسلام آباد غرب)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای طبیعی دوره ۵۱ پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳ (پیاپی ۱۰۹)
403 - 416
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر تحلیل عوامل مؤثر بر مدیریت خشک سالی در نواحی روستایی است که به صورت موردی در مناطق روستایی شهرستان اسلام آباد غرب انجام شده است. جامعه آماری پژوهش را کلیه خانوارهای ساکن بالای بیست خانوار (به دلیلِ داشتن زمین های کشاورزی و شرایط توپوگرافی) در هفت دهستان تشکیل می دهد. با استفاده از فرمول کوکران، 374 نفر از آنان واقع در 21 روستا در هر دهستان 3 روستا به دلیل ساختار محیطی به عنوان نمونه مطالعه شده اند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل عاملی تأییدی در محیط نرم افزار Spss 22 و Smart-Pls و برای ارزیابی وضعیت منطقه از نظر شدت خشک سالی از شاخص Spi استفاده شده است. نتایج نشان داد که ابعاد اقتصادی، اجتماعی، زیست محیطی، و نهادی – زیربنایی به ترتیب با ضرایب مسیر 0.168، 0.351، 0.251، و 0.381 به طور مستقیم مدیریت خشک سالی را تبیین می کنند. بنابراین، باید در برنامه ریزی های مدیریت خشک سالی، با توجه به نتایج تبیین الگوی کمی پژوهش، هر چهار شاخص هم زمان در روستاهای مورد مطالعه برای بهبود وضعیت و مدیریت خشک سالی ارتقا یابند.
بررسی اثرهای تغییرات کاربری/ پوشش اراضی منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس بر ارزش اقتصادی خدمات اکوسیستمی با استفاده از تصاویر سنجش از دوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس بزرگ ترین منطقه ویژه اقتصادی صنایع نفت و گاز و پتروشیمی در جهان است. در این تحقیق با استفاده از تصاویر لندست تغییرات کاربری/ پوشش اراضی این منطقه پیش از تأسیس (1377-۱۳۶۴) و بعد از آن (۱۳۷۷-1397) محاسبه شد. با تلفیق مساحت به دست آمده از هر کلاس با ارزش اقتصادی خدمات اکوسیستمی آن ها، روند تغییرات ارزش خدمات اکوسیستمی منطقه مقایسه شد. نتایج نشان دهنده آن است که پیش از تأسیس این منطقه در بین سال های 1364 تا 1377 اراضی کشاورزی و نخلستان ها به میزان 79/308 و 48/852 هکتار (56/75 و 100درصد) افزایش و جنگل های مانگرو به میزان 68/67 هکتار (45/36درصد) کاهش یافته است. با تأسیس این منطقه در سال 1377 شاهد افزایش اراضی انسان ساخت و جنگل های مانگرو به میزان 61/2756 و 40/113 هکتار (100 و 11/96درصد) و کاهش اراضی کشاورزی و نخلستان ها به میزان 53/397 و 33/579 هکتار (41/55 و 21/34درصد) تا سال 1397 بوده ایم. کاهش تالاب نای بند به میزان 4000 هکتار (79/46درصد) مهم ترین تغییرات انجام گرفته در این منطقه است که ارزش اقتصادی خدمات اکوسیستمی این میزان از تالاب نابودشده برابر با صد میلیون دلار در سال است.
شناخت الگوهای دینامیکی و ترمودینامیکی بارش های سنگین فراگیر زمستانه ایران در بازه زمانی 1960- 2010 (مطالعه موردی بارش سنگین فراگیر 05/12/1974)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف شناخت الگوهای دینامیکی و ترمودینامیکی بارش های سنگین فراگیر زمستانه ایران در بازه زمانی 1960-2010 انجام گرفته است. ازاین رو، نخست شدیدترین دوره مرطوب در بازه زمانی پنجاه ساله مشخص (سال 1974) و سپس فراگیرترین روز با بارش سنگین انتخاب شد (روز 5/12/1974). در ادامه، کمیت های دینامیکی و ترمودینامیکی موردنظر در محیط برنامه نویسی فورترن 77 تعریف شد و برای تحلیل تغییرات زمانی کمیت ها نقشه های گرافیکی آن ها ترسیم و تحلیل شد. نتایج نشان می دهد در زمان رخداد بارش سنگین فراگیر، منطقه همگرایی قوی در سطح کشور شکل گرفته که منطبق بر منطقه واگرایی تراز میانی جو صعود دینامیکی هوا را موجب شده است. در این شرایط، مقادیر تاوایی نسبی و تاوایی مطلق منطبق بر بخش شرقی ناوه افزایش می یابد. مقادیر تاوایی پتانسیلی راسبی - ارتل ترازهای فشاری 500 و 50 هکتوپاسکالی و سطح هم آنتروپی 330 کلوین نیز به سبب عواملی چون افزایش گرادیان دمای پتانسیل، افزایش تاوایی مطلق، و همچنین زیادشدن پایداری ایستایی در سطوح فوقانی جو افزایش می یابد. این شرایط نشان می دهد که در رخداد بارش های سنگین این نواحی، علاوه بر تغییرات دینامیک سطوح میانی و زیرین وردسپهر، تغییرات دینامیک پوشن سپهری نیز نقش مهمی ایفا می کند.
ارزیابی روش جمع کیفی (QS) جهت تعیین گامای بهینه در تهیه نقشه پهنه بندی خطر زمین لغزش (مطالعه موردی: جنگل توسکستان تا گرگان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از انواع فرآیندهای دامنه ای که هر ساله موجب خسارات جانی و مالی فراوان در بسیاری از نقاط ایران و جهان می شود، پدیده زمین لغزش است. افزایش جمعیت و گسترش سکونتگاه های انسانی در نواحی کوهستانی، مشکل بودن پیش بینی زمان وقوع زمین لغزش و متعدد بودن عوامل مؤثر در رخداد این پدیده، ضرورت پهنه بندی خطر زمین لغزش را آشکار می سازد. تهیه نقشه پهنه بندی زمین لغزش این امکان را فراهم می سازد که مناطق آسیب پذیر شناسایی و در برنامه ریزی های محیطی مد نظر قرار بگیرد. استان گلستان در شمال ایران از جمله مناطق مستعد زمین لغزش در کشور است. بنابراین هدف از این پژوهش، پهنه بندی خطر زمین لغزش در حد فاصل جنگل توسکستان تا گرگان با شناسایی عوامل مؤثر بر رخداد زمین لغزش و عملگر فازی گاما می باشد. از ابزارهایی مانند نقشه های توپوگرافی، زمین شناسی، تصاویر ماهواره ای و ... جهت پهنه بندی خطر زمین لغزش استفاده شده است. مجموعه اطلاعات ورودی جهت ارزیابی پتانسیل خطر زمین لغزش در این پژوهش شامل 8 لایه ی ارتفاع، شیب، جهت دامنه، زمین شناسی، کاربری اراضی، تراکم پوشش گیاهی، فاصله از جاده و تراکم آبراهه هستند. ابتدا نقاط لغزشی منطقه با استفاده از تصاویر ماهواره ای به پهنه های لغزشی تبدیل شدند و سطح همبستگی هر یک از عوامل مؤثر و پهنه های لغزشی با استفاده از مدل نسبت فراوانی ( FR ) مشخص و سپس نقشه های پهنه بندی خطر زمین لغزش با استفاده از عملگر فازی گامای 7/0، 8/0 و 9/0 تهیه شد. نتایج نشان داد که پهنه های با سازندهای سست و نزدیک به راههای ارتباطی و پهنه های با بارش فراوان تر دارای پتانسیل بیش تری از نظر احتمال وقوع لغزش هستند. هم چنین شاخص مجموع کیفیت ( Qs ) نشان داد که گامای 7/0 با مقدار جمع کیفی 42/2، از دقت بالاتری نسبت به دو گامای دیگر در پهنه بندی خطر زمین لغزش حد فاصل جنگل توسکستان تا گرگان برخوردار است.
Estimation of heating and cooling energy consumption of earth-sheltered buildings due to the hot dry climate changing - case study: Shahdad Desert(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشهای تغییرات آب و هوایی سال اول زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴
21 - 34
حوزههای تخصصی:
One of the main concerns of today's world is the reduction of non-renewable energies and environmental pollution caused by them in buildings, which can be controlled by saving and optimizing energy consumption. On the other hand, global climate change and its local and regional effects are important in buildings energy management policies. To this end, identifying and exploiting passive systems and climate-friendly design strategies are one of the cheap and sustainable solutions in this regard. The present study examined the use of soil thermal potentials and earth-sheltered design as one of the practical solutions for providing thermal comfort and reducing energy consumption in hot and dry climates and case studied “Shahdad Desert”. Various active and passive techniques are currently used throughout the world to reduce energy consumption, some of which have been common from the past to the present such as the construction of buildings in the shelter of earth, like the Iranian native architecture. This study empirically and practically investigated the effect of the depth of a building in the soil on the rate of cooling and heating energy consumption. The information required for the construction site of the earth-sheltered building was obtained by conducting a field survey in the Shahdad Desert. It was further suggested to build a tourist residence by taking refuge in the heart of the Kaluts in the hot and dry climates of Shahdad. By moving the designed building inside Kalut, the rate of cooling and heating energy consumption of the building during the year was calculated and the results showed that changing the depth of the earth-sheltered building did not have much effect on heating energy, but as it approached the earth edges, its cooling energy increased. As the building left the earth, the total cooling and heating energy consumption increased dramatically.
واکاوی تغییرپذیری مکانی مؤلفه های اقلیمی استان اصفهان با استفاده از تحلیل عاملی، خوشه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشهای تغییرات آب و هوایی سال اول تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲
29 - 38
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش شناخت تغییر مؤلفه های اقلیمی پهنه های مکانی در گستره استان اصفهان است. در این راستا، ماتریسی از ایستگاههای منتخب و مؤلفه های اقلیمی در اندازه ۲۹ × ۲۴، شامل ۲۴ ایستگاه هواشناسی همدید در استان و استان های مجاور و ۲۹ پارامتر مؤثر بر اقلیم تشکیل شد. با توجه به ماهیت پژوهش از داده های نرمال سالانه استفاده شده است. به دلیل تفاوت در مقیاس اندازه گیری متغیرها از نمره استاندارد متغیرها مورد استفاده قرار گرفت. همچنین از روش میانیابی IDW جهت ایجاد گرهها و از روش کریجینگ برای ایجاد پهنه ها استفاده شده است. نتایج گویای این است که پنج عامل «ارتفاع، دما و بارش»، «تندر و بارش»، «ابرناکی و نمناکی»، «نمناکی» و «غبار» می تواند بیش از ۹۲ درصد رفتار اقلیمی استان را تبیین نماید. تحلیل خوشه ای این عوامل گویای هفت ناحیه اقلیمی در استان اصفهان است.
تأثیر تغییر مقاطع عرضی بر طغیان و ظرفیت انتقال رسوب رودخانه آبشینه همدان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه تحلیل و شبیه سازی طغیان و انتقال رسوب با مدل های مهندسی رودخانه کاربرد فراوانی در هیدرولیک جریان دارند. هدف از این تحقیق، شبیه سازی تأثیر تغییر شکل هندسی مقاطع عرضی -رودخانه آبشینه همدان بر فرآیندهای جریان و انتقال رسوب با استفاده از نرم افزار SMADA و شبیه-سازی هیدرولیکی رودخانه با مدل HEC-RAS می باشد. بررسی ها نشان می دهد که تغییرات عرضی رودخانه آبشینه به تغییرات مکانی الگوی کنش (فرسایش و رسوب گذاری) نسبت داده می شود که به دلیل تکرار و فراوانی وقوع سیلاب های منفرد و بزرگ می باشد. همچنین به دلیل فرآیند فرسایش، افزایش سرعت آب و شیب زیاد، مقاطع عرضی بالا دستV شکل بوده و مقاطع میانی به دلیل فرآیند فرسایش و رسوبگذاری به شکلU و در انتهای مسیر به دلیل وجود سد اکباتان و باز شدگی بستر فرآیند انباشت رخ می دهد. نتایج حاصل از مدل HEC-RAS نشان می دهد که مقدار ظرفیت انتقال رسوب با رواناب و سرعت جریان رابطه مستقیم داشته و میزان رسوب از مقدار دبی و بارش تأثیر می-پذیرد و بیانگر این است که در مقطع عرضی از دوازده کیلومتری پایین دست تا مقطع عرضی موجود در نزدیکی سد، میزان جریان رسوب نمی تواند از بستر رودخانه و کناره ها طغیان کند لذا خطری برای مناطق حاشیه رودخانه در پی نخواهد داشت. اما در مقطع عرضی هشت کیلومتری پایین دست حوضه میزان دبی عبوری و رسوب از ظرفیت این مقطع بالا بوده و برای جلوگیری از انباشته شدن رسوبات و بالا آمدن بستر و طغیان رودخانه در این بازه، باید مدیریت لازم و ساماندهی مهندسی رودخانه انجام گیرد.
مطالعه اثرات تغییر اقلیم بر ضریب استفاده از باند فرودگاه به روش FAA. مورد مطالعه: فرودگاه زاهدان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشهای تغییرات آب و هوایی سال اول بهار ۱۳۹۹ شماره ۱
55 - 62
حوزههای تخصصی:
در مقاله حاضر با استفاده از گلبادهای قطبی شانزده جهتی، ضریب استفاده از باند فعلی فرودگاه زاهدان (باند 35-17) در دو دوره آماری 2017-1991 و 2050-2020 و با در نظر گرفتن بادهای جانبی مجاز (13 نات در ساعت) به روش FAA محاسبه شد. در این راستا با بکارگیری نرم افزار SDSM و مدل CanESM<sub>2</sub> و بر اساس سه سناریوی RCP<sub>2.6</sub>، RCP<sub>4.5</sub> و RCP<sub>8.5</sub>، سمت و سرعت وزش باد ایستگاه زاهدان تا سال 2050 مورد مطالعه قرار گرفت و با استفاده از نرم افزار WRPLOT گلبادهای شانزده جهتی روزانه برای دوره های آماری مزبور ترسیم گردید. نتایج نشان می دهد که ضریب استفاده از باند فعلی فرودگاه زاهدان در دوره 2017-1991 برابر با 02/95% است. همچنین پیش بینی ها نشان می دهد که تا سال 2050، ضریب استفاده از باند فعلی این فرودگاه در دو سناریوی RCP<sub>2.6</sub> و RCP<sub>4.5</sub> به ترتیب با 99/2% و 01/3% افزایش مواجه شده و به بیش از 01/98% می رسد. در حالی که ضریب مزبور در RCP<sub>8.5</sub> با 8/1% کاهش مواجه شده و برابر با 22/93% می شود که از حداقل ضریب استفاده از باند (95%)، کمتر است. بنابراین بر اساس سناریو RCP<sub>8.5</sub> در فرودگاه زاهدان جهت تامین حداقل ضریب استفاده از باند، نیاز به احداث باند دیگری منطبق با جهت باد نائب غالب شناسایی شده در این سناریو (135 درجه) وجود دارد.