فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۹۲۱ تا ۲٬۹۴۰ مورد از کل ۴٬۸۱۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
هامون، مهم ترین پهنه آبی داخلی ایران، در ناحیه بیابانی سیستان جای دارد و زیرساخت مناسبی را برای آن فراهم آورده است. در سیستان، حیات وابسته به هامون است و اهمیت این دریا در تمام ساختارهای زندگی مردم منطقه مشهود است. به علت اهمیت فراوان هامون، مسائل و نارساییهای آن نیز مهم است و توجهی دوچندان را طلب میکند. حفظ عرصه های آبی هامون و پایش دگرگونیهای آن، ازجمله این الزام ها است. این تحقیق با هدف پایش تغییر های تراز آبی در هامون، از طریق تحلیل سری زمانی داده های ماهواره ای و پیجویی علل و عوامل ایجابی آن انجام شده است. بدین منظور، سری زمانی تصاویری را که دارای مشابهت زمانیاند، از سنجنده های MSS, TM & ETM+ ماهوارة Landsat، در یک دورة سی ساله، با هدف آشکار سازی تغییر های تراز آبی پردازش کردیم؛ سپس با استفاده از عملیات پیمایشی مبتنی بر جمع آوری نقاط کنترل زمین (GCP) از بستر خشکیدة دریاچه، اندازه گیری مستحدثات درون دریاچه و جمع آوری دیگر داده های میدانی؛ و به منظور تعیین مقدار تغییر در تراز آبی و تعیین علت های شکل گیری آن، یافته ها را بازپردازش و تحلیل کردیم. نتایج به دست آمده از این بررسیها، تغییر در عرصه های آبی هامون را- که به زیان بخش ایرانی (هامون صابری) و به نفع بخش افغانی (هامون پوزک) است- تأیید میکند. مقایسة عرصه های آب گیریشدة هامون در دو مقطع زمانی 1355 و 1384 با ارتفاع آبی برابر، و بهره گیری از قانون ظروف مرتبط، مؤید کاهش مساحت دریاچه به 357 کیلومتر مربع (10.6%-) است. توزیع فضایی این کاهش، یکسان نبوده و در بخش ایرانی آن (هامون هیرمند)، 777 کیلومتر مربع از عرصة آبی کاسته شده است؛ در حالیکه عرصة جدیدی به مساحت 492 کیلومتر از بخش های غیر آب گیر هامون پوزک در افغانستان، آب گیر شده است. پویش علل و عوامل شکل گیری این رویداد، تغییر در بستر هامون از طریق افزایش ارتفاع را تأیید میکند که حاصل از انباشت رسوب های بادی به واسطة احداث موانع در مسیر حرکت طوفان های شن است. این موانع با هدف های عمرانی (جاده و دیوار ساحلی ) احداث شده اند؛ اما بیتوحهی به مسائل زیست محیطی در احداث آن، تبعاتی مانند جلوگیری از حرکت طوفان های شن و انباشت آن در بخش های جنوبی هامون را به دنبال داشته است.
زمین شناسی، آلتراسیون، کانی سازی و ژئوشیمی محدوده جنوب ارغش (نیشابور)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
منطقه ارغش در 45 کیلومتری جنوب غرب نیشابور واقع شده است. واحدهای نیمه عمیق در منطقه شامل بیوتیت هورنبلند کوارتز مونزودیوریت پورفیری، هورنبلند بیوتیت کوارتز مونزودیوریت پورفیری، هورنبلند مونزونیت پورفیری، بیوتیت هورنبلند مونزونیت پورفیری، مونزودیوریت پورفیری و بیوتیت کوارتز مونزودیوریت پورفیری می باشد. واحدهای آتشفشانی در منطقه شامل هورنبلند بیوتیت داسیت، بیوتیت هورنبلند داسیت، آندزیت و بازالت بالشی است. واحدهای درونی شامل هورنبلند مونزودیوریت، هورنبلند مونزونیت، کوارتز مونزونیت، هورنبلند کوارتز مونزودیوریت، بیوتیت گرانودیوریت، هورنبلند گرانودیوریت، بیوتیت هورنبلند گرانودیوریت، بیوتیت کوارتز دیوریت و پیروکسن دلریت می باشد. پنج نوع آلتراسیونی که در منطقه شناسایی شده شامل پتاسیک، پروپیلیتیک، کربناته، سیلیسی و سرسیتی است و براساس فراوانی کانیهای حاصل از دگرسانی به 12 زون تفکیک شده است. کانی سازی اولیه از نوع کانی سولفیدی پیریت به صورت افشان با فراوانی 3-4% بوده و کانی سازی ثانویه شامل لیمونیت، هماتیت و ژاروسیت است. برای انجام مطالعات دقیق هاله های ژئوشیمیایی و مشخص کردن زون بندی ژئوشیمیایی عناصر، تعداد 20 نمونه خرده سنگی و 8 نمونه رسوب آبراهه برداشت شد. نمونه ها به روش طیف سنجی جذب اتمی (AAS) برای فراوانی عناصر (Cu، Zn، Pb، Ag and Sb) آنالیز شدند. در نمونه های رسوب رودخانه فراوانی مس 34-58 ppm، روی45-422 ppm، سرب28-42 ppm و نقره 2-12 ppm می باشد، در حالی که در نمونه های خرده سنگی میزان مس8-1137 ppm، روی 13-411 ppm، سرب 15-97 ppm و نقره 3-32 ppm است.
نظریه آشوب، فرکتال (برخال) و سیستم های غیر خطی در ژئومورفولوژی
حوزههای تخصصی:
از دیدگاه ژئومورفولوژی سیستمی، برخی سیستم های ژئومورفیک، سیستم های دینامیکی پیچیده غیرخطی هستند که رفتار آشوبناک، تصادفی و غیر قابل پیش بینی دارند. نظریه آشوب در ژئومورفولوژی سعی دارد این سیستم های غیرخطی و بسیار حساس به شرایط اولیه را مورد مطالعه قرار دهد. سیستم های ژئومورفیک در عین حال خود سازمانده بوده و حالت فرکتال (برخال) دارند. این ویژگی را می توان در بسیاری از سیستم های جریانی، حرکت های توده ای، سیستم خاک و زمین های مرطوب ساحلی مشاهده کرد. با استفاده از نظریه آشوب می توان بین فرم (?بعد فرکتال) و فرآیند (خودسازماندهی) در پدیده های ژئومورفولوژیک روابطی را برقرار کرد. نظریه آشوب به درک، تحلیل و پیش بینی پذیری سیستم های ژئومورفیک کمک می کند. پیچیدگی سیستم های ژئومورفیک و حالت آشوبناک آن ها به حدی است که نمی توان قواعد اساسی ریاضی و فیزیک را با قطعیت برای آن ها به کارگرفت و در مقیاسی بزرگ تعمیم داد. لذا دیدگاه های جدید سعی دارند برای تحلیل و شبیه سازی رفتار پیچیده سیستم های غیرخطی در ژئومورفولوژی از قواعد ساده و خرد مقیاس (فیزیک و ریاضی) در قالب مدل های سلولی اتومات استفاده کنند.
نحوه تشکیل و تحول کانال های خود ساخته آهکی و نقش آن ها در مورفولوژی زمین های آهکی (مطالعه موردی: سکوی تراورتنی تخت سلیمان )(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سکوی تراورتنی تخت سلیمان که در اثر نهشته گذاری چشمه های آهک ساز جدید به وجود آمده، در شمال غرب ایران قرار گرفته است. آب چشمه های دریاچه روی سکو که از دو دریچه به بیرون جاری می شود، دارای املاح زیادی است که به صورت نهشتههای دیواری شکل در مسیر آبهای جاری ته نشین شده اند. این توده های باریک کلسیتی، مورفولوژی خاصی را در سطح زمین های آهکی به وجود آوردهاند. هدف این پژوهش، شناسایی عوامل مؤثر در تشکیل این پدیده ها، دسته بندی و بررسی نقش آنها در مورفولوژی زمینهای تراورتنی محدوده باستانی تخت سلیمان است. در این پژوهش، از کارهای میدانی، مانند: حفر ترانشه برای بررسی اجزای درونی کانالها، اندازهگیری میزان ته نشست نهشتههای کلسیتی، آنالیز شیمیایی آبهای جاری و نمایش مورفولوژی کانالها از طریق GIS استفاده شده است. نتایج این پژوهش نشان میدهد، پیدایش این کانال ها به عواملی، مانند سرعت آب، افزایش دما، فتوسنتز گیاهی و کاهش فشار جزیی وابسته است. افزایش ارتفاع، فرو ریزی و جابهجایی کانال های خود ساخته، چشم انداز آهکی محدوده را به هم زده است. این کانالها در روند شکلگیری، سه مرحله کودکی، بلوغ و پیری را سپری کردهاند. کانال های سنگی خودساخته در سطح و اطراف سکو از لحاظ مورفولوژی به چهار دسته تقسیم میشوند: نهشتههای توفایی دیوار مانند، کانال سنگی فروریخته، کانالهای خود ساخته روی سکو و کانالهای خود ساخته بیرون از سکو.
انواع جریان های سیلابی رخ داده در رودخانه مادرسو (در اثنای سیلاب های کاتاستروفیک مرداد ماه سال های 1380 و 1381)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سیلاب های شدید مردادماه سال های 1380 و 1381 حوضه رودخانه مادرسو از نظر نوع جریان با سیلاب های عادی تفاوت های زیادی داشته است، به طوری که تغییرات عمده ای را در ریخت شناسی (مورفولوژی) حوضه ایجاد کرده است. این پژوهش با استفاده از روش های توصیفی ـ تحلیلی و ابزارهایی چون عکس های هوایی، تصاویر ماهواره ای، نقشه های توپوگرافی و زمین شناسی منطقه و اندازه گیری های حاصل از برداشت های میدانی و عکس های زمینی به بررسی و تقسیم بندی انواع جریان های سیلابی وقوع یافته در رودخانه مادرسو (جنگل گلستان) پرداخته است. تجزیه و تحلیل در قالب روش حوضه ای و داده های ایستگاه هیدرومتری با استفاده از مدل های هیدرولوژیک و سرانجام تطبیق آنها با یافته های روی زمین انجام پذیرفته است. نتایج نشان می دهد که از تعداد 75 زیرحوضه واقع در حوضه های تنگراه و جنگل گلستان، قیزقلعه و دشت، حدود 42 زیرحوضه دچار جریان های سیلابی معمولی شده است، در حالی که 3 زیرحوضه با جریان های بسیار غلیظ و 30 زیرحوضه نیز با جریان های مواد مواجه بوده اند. مسئله مهمی که مورد تاکید قرار گرفته، این است که حجم جریان های بسیار غلیظ، جریان های مواد، جریان های چوبی و دبی های آنها، بسیار بزرگ تر از جریان های سیلابی معمولی است. بدیهی است که در برنامه ریزی های آتی برای طراحی هر سازه ای در مسیر رودخانه، باید این مسئله پیش بینی شود.
براورد آب قابل بارش کلی با استفاده از تصاویر ماهواره ای MODIS و داده های رادیوساوند: ناحیه تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توانایی در براورد آب قابل بارش کلی در پیش بینی میزان باران، زمان، میزان سرریز سدها و همچنین پیش بینی وقوع سیلاب مفید میباشد. برای استخراج آب قابل بارش ماهواره ای از باندهای فروسرخ نزدیک تصاویر سنجنده مادیس استفاده شده است. اعتبارسنجی آب قابل بارش ماهواره ای، با داده های رادیوساوند انجام شده است. با توجه به محدودیت های اجرای الگوریتم به شرایط آسمان فاقد ابر و جو تقریباً پایدار، وضعیت عمومی جو در روز گذر ماهواره به کمک نمودارهای ترمودینامیکی Skew-T و نیز تفسیر بصری، به طور کامل بررسی شده است. به کمک معادلات ترمودینامیکی، آب قابل بارش حاصل از کل گمانه زنیهای رادیوساوند محاسبه شده است. آن گاه با توجه به پایداری و نبود ورود توده هوای جدید به منطقه برای روزهای منتخب، از طریق ترسیم و تحلیل های نمودارهای Skew-T ، آب قابل بارش کلی به وسیله رادیوساوند در لحظه گذر ماهواره درونیابی شده است. از طریق تکنیک نسبت بازتابندگی ظاهری باند جذبی به باند غیر جذبی بخار آب MODIS، میزان قابلیت عبور بخار آب برای هر یک از باندهای مخصوص بخار آب به دست آورده شد. کل بخار آب قابل بارش در مسیر سنجنده- زمین، با توجه به زوایای زنیت خورشید، ماهواره و قابلیت عبور بخار آب به دست آمده از تکنیک نسبت باندی با اجرای الگوریتم باند فروسرخ نزدیک مادیس در شرایط مختلف جوّی به دست آورده شد. برای تعیین مقادیر و در الگوریتم مذکور از شاخصEVI استفاده شد. در پایان، رگرسیون بین آب قابل بارش ماهواره ای و آب قابل بارش محاسبه شده از داده های رادیوساوند، نشان داده است که باندهای 18 و 19 مادیس برای استخراج آب قابل بارش در شرایط جوّی ایستگاه مهرآباد مناسب میباشند.
ناحیه بندی سینوپتیک دمای منطقه خزر بر مبنای متغیرهای ترمودینامیک ترازهای فوقانی جو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دما از مهم ترین عناصر مؤثر بر آب و هوا و محیط زیست هر منطقه است. دریای خزر به عنوان یک توده آبی گسترده در حاشیه شمالی ایران میتواند سهم مهمی را در تعدیل نوسان های دما بر عهده داشته باشد. برای بررسی شرایط همدید و تعیین نواحی دمایی منطقه خزر و عوامل مؤثر در ناحیه بندی آن، داده های روزانه جوی ترازهای مختلف این منطقه در سال های 1994 تا 2003 میلادی فراهم و شاخص های تعیینکننده وضعیت دمایی شامل دمای هوا، دمای پتانسیل، فرارفت دمای جو در سطوح 1000 تا 100 هکتوپاسکال محاسبه شد. سپس با استفاده از تحلیل مؤلفه مبنا و تحلیل خوشه ای، نقشه نواحی هر سه شاخص دمایی منطقه خزر برای ستون جوی 1000 تا 100 هکتوپاسکال و هم چنین نقشه های نواحی دمایی برای ترازهای 300، 500، 700، 850 و 1000 هکتوپاسکال ترسیم شد.
نتایج نشان میدهد برای هرکدام از شاخص ها، هفت ناحیه در منطقه خزر وجود دارد که عرض جغرافیایی و سیستم های سینوپتیکی به خصوص استقرار سامانه پرفشار آسیایی در روزهای سرد سال در بخش شرقی و شمال شرقی خزر (عامل کاهش دما) و انواع سامانه های کم فشار و پرفشار مهاجر در بخش غربی و جنوب غربی (عامل افزایش دما)، مهم ترین عوامل مؤثر بر تفکیک نواحی دمایی در همه ترازها محسوب میشوند. هم چنین نتایج حاصل از مقایسه نقشه های نواحی شاخص های دمایی(دما، دمای پتانسیل و فرارفت دما) نشان میدهد که محدوده خشکی و آبی خزر از هم تفکیک نشده است, در این صورت نقش پهنه بزرگ آبی دریاچه، در مقیاس سینوپتیک در توزیع مکانی و ناحیه بندی دمایی منطقه، قوی نیست و به احتمال زیاد با انتقال و تبادل انرژی و ایجاد جریان های نسیم خشکی- دریا، تأثیر آن در مقیاس کوچک تا متوسط و در بخش هایی از سال قابل رؤیت است. در مجموع در ترازهای مختلف جوی، بین شمال و جنوب منطقه، به طور متوسط7 تا 10 درجه سانتیگراد و بین شرق و غرب منطقه به طور متوسط 2 تا 3 درجه سانتیگراد اختلاف دما وجود دارد و سردترین ناحیه در قسمت شمال شرقی منطقه واقع است.
بررسی معماری سنتی همساز با اقلیم سرد مطالعه ی موردی: شهر سنندج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در کشور ما مناطق اقلیمی متفاوت و شرایط آب و هوایی در فصول سال مختلف می باشد، معماری سنتی راه حل ها و شیوه هایی منطقی جهت فراهم نمودن شرایط آسایش انسان را ابداع نموده است. یکی از سمبل های معماری پایدار، معماری سنتی ایرانی است که به موضوع های اکولوژیکی و کارایی انرژی، هم به لحاظ پایین بودن قیمت اولیه و هم به لحاظ پایین بودن قیمت جاری و کارکردی بنا، پاسخگو بوده است. در بررسی بناهای سنتی و بومی ، استفاده از انرژی های تجدید پذیر همچون جریان هوا ، نور ، حرارت آفتاب و ... در ساخت و سازها مد نظر سازندگان بوده است ، همچنین سعی شده است تا ساخت بنا کم ترین تاثیر منفی را بر محیط زیست داشته باشد. مهم ترین نکته در معماری جدید استفاده بیش از حد از انرژی های غیر قابل تجدید(فسیلی) است که علت اصلی آن استفاده از مصالح نامناسب و حمل و نقل آنها و طراحی اشتباه بنا با استفاده از وسائل گرم کننده و خنک کننده با توجه به شرایط اقلیمی است. در این مقاله سعی گردید تا ویژگی های معماری سنتی ایران در شهر سنندج و اقلیم سرد بررسی شود تا بدین طریق به ارتباط معماری گذشتگان در جهت استفاده بهینه از انرژی و پایداری محیط اشاره شود.
اثر نرخ کرنش بر تغییرات فشار آب منفذی در آزمایش تحکیم با نرخ کرنش ثابت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آزمایش تحکیم با نرخ کرنش ثابت (CRS) بعنوان یک روش سریع در تعیین خصوصیات تحکیم پذیری خاکها مورد استفاده قرار میگیرد. معمولاً معیار انتخاب نرخ کرنش بر اساس فشار آب منفذی نسبی، یعنی نسبت فشار آب منفذی در کف نمونه به تنش کل وارد بر نمونه میباشد. در این تحقیق برای بررسی اثر سرعت فشردگی بر نحوه تغییرات فشار آب منفذی نسبی، چهار نوع خاک رسی با خصوصیات خمیرائی متفاوت تحت نرخهای مختلف کرنش بصورت آزمایشگاهی مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج آزمایشها نشان داد که الگوی تغییرات فشار آب منفذی در آزمایش تحکیم با کرنش ثابت تابعی از شرایط حاکم بر رژیم جریان زهکشی بوده و بر حسب نوع جریان (دارسی و یا غیر دارسی) دارای دو روند مختلف میباشد. همچنین نتایج آزمایشهای صورت گرفته بر روی انواع خاکهای رسی نشان داد که خصوصیات خمیرایی خاک تاثیر قابل توجهی بر روند تغییرات فشار آب منفذی ندارد.
تحلیل احتمالاتی شدت- مدت خشکسالی در استان تهران با استفاده از توابع مفصل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برای تحلیل و مدیریت ریسک خشکسالی در یک ناحیه، اطلاعاتی لازم است که از مهمترین آنها بررسی فراوانی ویژگی شدت- مدت خشکسالی است. با توجه به همبستگی بالای این دو عامل بایستی از ابزاری استفاده شود که میزان ارتباط و تأثیراتی که در تحلیل خشکسالی دارند را نمایان سازد. در این تحقیق از طیف متنوعی از توابع مفصل برای این منظور استفاده شده است و برای ارائه روش شناسی مربوط نیز از شش ایستگاه در سطح استان تهران و شاخص بارندگی استاندارد شده ((SPI سه ماهه استفاده گردید. در ادامه ضمن برآورد ارقام شدت- مدت و فراوانی برای ایستگاه ها، مقایسه بین آنها نیز انجام گردید. نتایج نشان داد که بر اساس شاخص SPI، مقادیر شدت- مدت و فراوانی در ایستگاه های مورد مطالعه از شباهت نسبی برخوردار هستند و این امکان را فراهم آورد که بتوان آنها را بطور استانی ارائه نمود. تحلیل های فوق براساس آستانه های خشکسالی نیز انجام شد، که کاربردی شدن بیشتر نتایج و بخصوص امکان تولید سناریوهای خشکسالی را فراهم میآورد
تفاوت های راهبردی سواحل ایران
حوزههای تخصصی:
مناطق ساحلی به عنوان فصل مشترک و محل تلاقی دو زیست بوم خشکی- دریا، دارای ویژگی های بسیار متفاوتی از دیگر نواحی زمین است. این نوارها از سده شانزدهم با آغاز انقلاب دریانوردی، آرام آرام به کانون و هسته سیستم نوین جهانی تبدیل شدند. چنان که از نیمه دوم سدة گذشته با ساحلی شدن اقتصاد، جمعیت ها و فعالیت ها به سوی آن کشیده شده اند. به عنوان نمونه تا آغازهای2010، حدود7/3میلیارد از جمعیت زمین در100کیلومتری ساحل زندگی می کردند. اما تا جایی که به کرانه های ایران برمی گردد، به دلیل فضای امنیتی چیره بر دریا و کرانه ها به ویژه در محور جنوب، چشم اندازها پیچیده بوده و نیازمند شناختی همه جانبه است. این کرانه ها با در اختیار داشتن تمام صادرات نفتی، بیشتر میدان های نفت- گاز، محورهای بازرگانی، ماهیگیری، ترانزیت و نیز کُنش های نظامی، در واقع پایه های استراتژیک ایران به شمار می روند. این در حالی است که جز در مفهوم ساحل بودن، هیچ شباهت چشمگیری میان سه کرانه دریایی ایران از دیدگاه کارکردهای استراتژیک به چشم نمی خورد
مقایسة تجمع زیستی جیوه کل در بافت عضلة دو گونه ماهی کپور معمولی و کپور نقره ای سد قشلاق سنندج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
غلظت جیوة کل (T-Hg) تجمع یافته در بافت عضلة دو گونة ماهی کپور معمولی و کپور نقره ای سد قشلاق سنندج به عنوان پرمصرف ترین ماهیهای منطقه در خلال ماه های تیر تا آذر 1388 ارزیابی شد، تا ضمن مقایسة غلظت جیوة تجمعیافته در بافت های خوراکی این ماهیها، روند تغییرات T-Hg در خلال فصول مطالعه تعیین شود. در هر ماه 4 قطعه ماهی از هر دو گونه (مجموعاً 48 نمونه) به صورت تصادفی صید و غلظت T-Hg در بافت عضلة این ماهیها با استفاده از دستگاه پیشرفته اندازه گیری جیوه (Advanced Mercury Analyzer, Model; Leco 254 AMA) تعیین شد. میانگین (± خطای استاندارد) T-Hg در بافت عضله دو ماهی کپور معمولی و کپور نقره ای به ترتیب 67/20 ± 233 و 43/26 ± 367 بر حسبppb یا ng g-1 وزن خشک به دست آمد. مقایسة میانگین های ماهانه جیوة تجمعیافته در بافت عضلة دو گونه ماهی کپور معمولی و نقره ای اختلاف معنیداری از خود نشان ندادند (1926/0 P = , 29/2 =36, 5(F، در حالیکه میانگین T-Hg تجمعیافته در بافت عضلة گونه کپور نقره ای به صورت معنیداری بیشتر از کپور معمولی بود (0068/0 P = , 70/19 =36 ,1(F. غلظت جیوه تجمع یافته در بافت عضلة دو گونه کپور معمولی و نقره ای با متغیرهای زیستی طول کل، طول استاندارد و وزن، همبستگی معنیدار و مثبتی از خود نشان دادند (05/0 P <). غلظت T-Hg در بافت عضلة کلیة ماهیهایی که وزن آنها بیشتر از 500 گرم بود، بالاتر از استانداردEPA و در نمونه هایی که وزن آنها بیشتر از 850 گرم بودند، بالاتر از دو استاندارد جهانی WHO وFAO بودند
آلودگی سفرة آب زیرزمینی دشت انار به نیترات، سرب، ارسنیک و کادمیو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پ ژوهش در ارتباط با بررسی تغییرات غلظت نیترات، سرب، ارسنیک و کادمیوم در آبهای زیرزمینی دشت انار واقع در جنوب شرقی ایران (غرب استان کرمان) است. به این منظور تعداد 21 نمونه از چاههای سراسر دشت در اردیبهشت 1388 برداشت شد و پس از تجزیه و تحلیل و کنترل نتایج، نقشه های هم غلظت و نمودارهای مربوط ترسیم و تفسیر شد. براین اساس غلظت کادمیوم در بخش جنوب و جنوب شرق منطقة مورد مطالعه که در مجاورت چندین معدن مس قرار دارد بالاست و در نمونه ای به حد مجاز آب آشامیدنی نزدیک میشود. غلظت آرسنیک در نمونه های واقع در جنوب شرقی دشت (در مجاورت معادن مس) و نمونه های غرب روستای بیاض بالاتر از حد مجاز آب آشامیدنی است. غلظت سرب در بیشتر نمونه های بخش میانی دشت بالا و در برخی نمونه ها بیش از حد مجاز آب آشامیدنی (ppb10) است. منبع سرب این قسمت جادة اصلی منطقه (جاده کرمان- یزد) فرض میشود. بالا بودن غلظت آرسنیک، سرب و کادمیوم در یک نمونه واقع در غرب روستای بیاض به فعالیت های هیدروترمال نسبت داده نمیشود. بالا بودن دما، pH پایین و قرارگیری در زون گسل انار مؤید این نکته است. به نظر میرسد منبع کادمیوم، آرسنیک و سرب موجود در نمونه های جنوب شرق منطقه، رگه های سولفیدی موجود در معادن مس باشد. غلظت نیترات در دو نمونه در مجاورت شهر انار بیش از حد مجاز آب آشامیدنی است. منبع نیترات در این نمونه ها فاضلاب های شهری است. تمرکز فعالیت های کشاورزی و مناطق مسکونی در بخش میانی دشت باعث افزایش متوسط غلظت این ترکیب در این بخش شده است.
پهنه بندی ایران بر مبنای دماهای حداقل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دماهای حداقل در ایران، بر مبنای آمار چهل ساله 44 ایستگاه سینوپتیک، با استفاده از روش ها و تکنیک های آماری، از جمله تجزیه و تحلیل واریانس یک طرفه، آزمون مقایسه های چندگانه بونفرونی و معادله های رگرسیون چندگانه، مطالعه شد و بر مبنای تحلیل خوشه ای ( CA )، سطح ایران از نظر دماهای میانگین حداقل با استفاده از قابلیت های نرم افزارهای GIS ، به صورت سالانه و فصلی پهنه بندی گردید. همچنین برای میان یابی و برآورد نقطه ای تغییرات مکانی در قالب نقشه های دما و ضریب تغییرپذیری از روش کریجینگ استفاده شد. نتایج تحقیق، چهار پهنه متفاوت دمایی میانگین حداقل سالانه را برای کشور مشخص کرد که بررسی نقشه سالانه و نقشه های پهنه بندی فصلی، نقش عرض جغرافیایی را در توزیع دماها، بخصوص در نوار ساحلی جنوب بخوبی نشان می دهد، اما در سایر نقاط، بویژه منطقه شمال غرب و زاگرس، نقش ارتفاع بارزتر است. آزمون های آماری از جمله تجزیه و تحلیل واریانس یکطرفه و آزمون مقایسه های چندگانه بونفرونی، درستی پهنه بندی ها را تأیید می نمایند. از سوی دیگر، مقادیر انحراف معیار و تغییر پذیری دماهای صبحگاهی در مناطق مرتفع بیشتر از مناطق پست است. مقایسه ضرایب β استاندارد، مدلهای رگرسیون چندگانه و نیز ضرایب همبستگی نشان می دهد که در تمام فصول و همین طور در طول سال، نقش ارتفاع در کنترل دماهای صبحگاهی، بیشتر از عرض جغرافیایی است. همچنین، بررسی ضرایب تعیین (2 r ) معلوم می دارد که نقش تلفیقی این دو عامل، ضمن آنکه در کل بسیار چشم گیر است، در توجیه تغییرات دماهای صبحگاهی زمستانه، بیشتر از دماهای تابستانه است. به عبارت دیگر، عوامل محلی ( عرض جغرافیایی و ارتفاع ) در کنترل دماهای حداقل دوره سرد سال نقش بیشتری دارند. در سطح کشور بین مقادیر ارتفاع و عرض جغرافیایی از یک سو و دماهای میانگین حداقل و حداقل مطلق سالیانه و فصلی از سوی دیگر، روابط معنی دار و معکوس در سطح01/0 مشاهده می شود. ضرایب رگرسیونی نشان می دهد که مقدار گرادیان دماهای میانگین حداقل سالانه در کشور، 9/5 درجه سانتیگراد کاهش در هر کیلومتر و بیشترین گرادیان فصلی مربوط به فصل پاییز به میزان 7/6 درجه سانتیگراد کاهش در هر کیلومتر بوده است.
آثار محیط زیستی احداث تونل مشترک تأسیسات شهری (مطالعة موردی: منطقة 22 تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در شهر های امروزی شبکة گسترده ای از تأسیسات مختلف نظیر آب، برق،گاز و لوله های جمع آوری فاضلاب وجود دارد. در اغلب اوقات محل و عمق کارگذاری تأسیسات بسیار ضعیف انجام شده و تعداد دفعات مورد نیاز برای انجام تعمیرات، یا اقدامات توسعه ای که نیاز به آسفالت شکافی معابر دارد، افزایش یافته و باعث ایجاد مشکلات ترافیکی و تحمیل هزینه های سنگین بر شهر و شهروندان میشود. استفاده از تونل تأسیسات شهری از چند دهه قبل در اکثر کشور های اروپایی و امریکایی آغاز شده است. در داخل کشور نیز از چند سال قبل اقداماتی صورت گرفته که از جمله میتوان به تونل تأسیسات شهری منطقة 22 که برای نخستین بار در کلان شهر تهران در حال اجراست، اشاره کرد. در این تحقیق به بررسی شرایط زیست محیطی منطقة 22 شهرداری تهران و انجام مطالعات میدانی در ارتباط با تونل در حال تأسیس پرداخته و با توجه به مطالعات انجام شده عمده آثار ساخت این تونل بر محیط فیزیکوشیمیایی (هوا و صوت )تحمیل میشود. اندازه گیری کیفی آلاینده های هوا و صدا در دو فاز ساختمانی و بهره برداری انجام شد؛ سپس با استفاده از ماتریس تلفیقی (لئوپلد-ساراتوگا) تأثیر عملیات احداث تونل بر مشخصه های محیطی بررسی شد. با توجه به نتایج حاصل، ساخت تونل تأسیسات شهری در بخش اجتماعی و اقتصادی دارای آثار مثبت شاخص همچون ایجاد شغل و درآمد، افزایش تسهیلات رفاهی، بهبود سیستم حمل ونقل شهری و... است و در بخش فیزیکوشیمیایی دارای برخی آثار منفی همچون ایجاد آلودگی صوتی، آلودگی خاک و هواست که با انجام مدیریت صحیح و اجرای اقدامات اصلاحی مناسب آثار منفی قابل کاهش هستند.
ارزیابی تاثیر تغییر اقلیم بر دما و بارش ایران در دهه های آینده با کمک مدل MAGICC-SCENGEN(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله شرایط اقلیم ایران در دهه های 2000، 2025، 2050، 2075 و 2100 با استفاده از خروجی دو مدل گردش عمومی جو HadCM2 و ECHAM4 و با در نظر گیری 18 سناریوی انتشار IPCC، مدل سازی شده است. از مدل MAGICC-SCENGEN برای ریزمقیاس نمایی داده های با قدرت تفکیک کم خروجی مدل های گردش عمومی استفاده شد. در این تحقیق به بررسی و مقایسه نتایج دو مدل HadCM2 و ECHAM4 پرداخته شده است. بر این اساس، نتایج مدل HadCM2 حاکی از کاهش بارش های ایران تا دهه 2100 به میزان 5/2 درصد است، در حالی که برای دوره مشابه در مدل ECHAM4 بارش های کشورمان به میزان 8/19 درصد افزایش یافته است. تحلیل منطقه ای نتایج مدل HadCM2 نشان می دهد که در دهه های آینده استان های مازندران، گلستان، خراسان شمالی، شمال خراسان رضوی و سمنان، تهران و بخش هایی از گیلان و قزوین با افزایش بارش مواجه خواهد شد، در حالی که مدل ECHAM4 برای مناطق مذکور کاهش بارش را پیش بینی کرده است. همچنین مدل HadCM2 برای نواحی جنوب شرق کشورمان شامل استان های هرمزگان، کرمان، بوشهر، جنوب فارس و بخش هایی از سیستان و بلوچستان کاهش بارش را پیش بینی کرده است، اما در مدل ECHAM4 مناطق مذکور در دوره مشابه با افزایش بارش مواجه خواهند بود. براساس بررسی های به عمل آمده، نتایج هر دو مدل بیانگر افزایش دمای تمامی استان های کشورمان در دهه های آینده است. این دو مدل تا دهه 2100 به طور میانگین افزایش دمای 3 تا 6/3 درجه سانتیگراد را برای کشورمان پیش بینی می کنند، که در این دو مدل توزیع مکانی افزایش دما با هم مطابقت دارند.
ارزیابی کاربرد روش مه پاشی و کاربرد توام آن با بخاری باغی در مبارزه با سرمازدگی بهاره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به طور کلی دو روش برای حفاظت در مقابل سرما زدگی وجود دارد: فعال و غیرفعال. روش های غیرفعال، بایستی خیلی زودتر از زمان سرمازدگی انجام گیرند، چرا که این روش ها برای مقابله مستقیم با سرمازدگی نیستند، بلکه راه هایی برای اجتناب و دوری از یخبندان هستند. روش های فعال، راه های مبارزه با سرمازدگی اند که بلافاصله قبل از سرمایه زدگی یا در زمان سرمازدگی به کار گرفته می شوند و شامل بخاری های باغی، آبیاری بارانی، ماشین های باد و مانند اینها هستند. در این تحقیق سه روش مبارزه با سرما شامل: مه پاشی، بخاری و بخاری ـ مه پاش با تیمار شاهد مقایسه گردید. برای انجام این مقایسه ابتدا در داخل باغ بادامی به وسعت 20 هکتار سه کرت به ابعاد پنجاه در پنجاه متر انتخاب گردید و در داخل هر کرت یک پناهگاه چوبی مجهز به دمانگار و دماسنج های ماکزیمم و مینیمم قرار داده شد. فاصله ای معادل با پنجاه متر نیز بین کرت ها در نظر گرفته شد. کرت شاهد نیز به فاصله حدود 1000 متر دورتر از این کرت ها و در داخل باغ با شرایط مشابه کرت های تیمار قرار گرفت. به کمک ثبت آمار دما و تجزیه و تحلیل آنها به کمک آنالیز واریانس و مقایسه میانگین ها به کمک آزمون دانت، مشخص گردید که در بین تیمارها تنها تیمار بخاری ـ مه پاش تفاوت معنی داری را با شاهد در سطح 5 درصد نشان می دهد و این خود مبین این نکته است که کاربرد دستگاه مه پاش به تنهایی نتوانسته است نقش زیادی در افزایش دما داشته باشد، به طوری که در بهترین حالت تنها دما به میزان 6/0 درجه سانتی گراد افزایش یافته و به طور متوسط 3/0 درجه دمای هوا را افزایش داده است. بهترین نتیجه زمانی به دست می آید که دستگاه مه پاش در کنار بخاری استفاده شود، به نحوی که افزایش دما در این حالت به 8/1 درجه سانتی گراد نیز رسیده و به طور متوسط حدود 9/0 درجه دمای هوا را افزایش داده است. به منظور کنترل نتایج دیدبانی های فنولوژیکی درصد خسارت سرما بر روی شکوفه ها انجام گرفت که نشان داد کاربرد مه پاش و بخاری در کنار هم بهترین نتیجه را در کاهش خسارت سرما داشته است.
مدل سازی مراحل نمو یک رقم گلرنگ بهاره، با استفاده از درجه حرارت و طول روز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برای ارزیابی تاثیر پذیری طول مراحل مختلف نمو گلرنگ رقم اراک، از تغییرات طول روز و دما و مدل سازی سرعت نمو در دوره های مختلف نمو، آزمایش هایی با بهره گیری از تاریخ های مختلف کاشت طی سال های 86-1385 و 87-1386 در مزرعه تحقیقات کشاورزی کبوترآباد اصفهان انجام گردید. برای تخمین سرعت نمو طی هر مرحله، عکس طول هر مرحله به عنوان متغیر تابع و متغیرهای حرارتی، طول روز و حاصل ضرب متغیرهای حرارتی با متغیرهای طول روز به عنوان متغیر مستقل در رگرسیون مرحله ای مورد استفاده قرار گرفتند. مرحله ای از رگرسیون به عنوان مدل مناسب انتخاب گردید که ضریب رگرسیون و ضریب تشخیص آخرین جزء آن حداقل در سطح احتمال 10 درصد معنی دار باشد و حداکثر ضریب تشخیص کل را داشته باشد. تعداد روز از کاشت تا سبز شدن، سبز شدن تا رویت طبق، سبز شدن تا رسیدگی و گل دهی تا رسیدگی از تاریخ های کاشت تاثیر پذیرفت. با افزایش دما، طول مراحل نمو کاهش یافت. طول دوره سبز شدن تا رؤیت طبق بیشترین تاثیر را از طول روز پذیرفت و با افزایش آن کاهش یافت. درجه حرارت حداقل تنها متغیری بود که وارد مدل شد و به تنهایی حدود 76 درصد تغییرات سرعت سبز شدن رقم اراک را توضیح داد. حدود 84 درصد تغییرات سرعت نمو در طول دوران سبز شدن تا رویت طبق به وسیله حاصل ضرب درجه حرارت حداکثر در طول روز، توجیه گردید. بخش عمده واریانس سرعت نمو این رقم طی دوران سبز شدن تا رسیدگی به وسیله حاصل ضرب مربع میانگین حرارت در مربع طول روز و به میزان حدود 66 درصد توضیح داده شد. حاصل ضرب میانگین دما در طول روز، توان چهارم، دوم و اول درجه حرارت حداقل متغیرهای بعدی بودند که وارد مدل شدند و روی هم حدود 80 درصد تغییرات سرعت این دوره را بیان کردند. توان چهارم درجه حرارت حداقل تنها متغیری بود که سرعت نمو مرحله گل دهی تا رسیدگی را به میزان حدود 55 درصد توضیح داد.
بررسی عوامل مؤثر در تبخیر و تعرق مرجع، با استفاده از آنالیز حساسیت معادله فائو ـ پنمن ـ مانتیث مطالعه موردی: ایستگاه های یزد، طبس و مروست(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از راه های هدررفت آب در مناطق مختلف آب و هوایی ایران، تبخیر و تعرق است. این پدیده سهم مهمی در اتلاف آب به ویژه در مناطق کویر مرکزی کشور دارد و تابع پارامترهای مختلف اقلیمی و ویژگی های توپوگرافی هر منطقه است. اولویت بندی و تعیین شدت تاثیر هر یک از این پارامترها بر روی تبخیر و تعرق می تواند ضمن افزایش شناخت از عوامل مؤثر بر تبخیر و تعرق در هر منطقه، به مدیریت منابع آب در آن منطقه بسیار کمک کند. در این تحقیق اقدام به بررسی و آنالیز میزان حساسیت پدیده تبخیر و تعرق نسبت به تغییر پارامترهای اقلیمی مؤثر بر آن در چند نقطه از استان یزد در ایران مرکزی شده است. بدین منظور ابتدا به تغییر مقادیر پارامترهای ورودی به مدل کراپ وات، به عنوان یکی از معتبرترین مدل های محاسبه تبخیر و تعرق مرجع به روش فائو ـ پنمن ـ مانتیث پرداخته شد، و سپس تاثیر تغییر این پارامترها در هر یک از ماه های سال در ایستگاه های مختلف به صورت کمی محاسبه گردید و مورد مقایسه قرار گرفت. این تغییرات شامل افزایش و کاهش ، و درصد پارامترهای ورودی به مدل بود. نتایج این تحقیق نحوه اولویت بندی پارامترهای اقلیمی و میزان تاثیرگذاری آنها را در ماه های مختلف سال در هر یک از ایستگاه های مطالعاتی نشان می دهد. بر این اساس، تغییرات دو پارامتر بیشینه دما و سرعت باد در سال بیشترین تاثیر را در نوسانات تبخیر و تعرق در هر سه ایستگاه داشته است. همچنین اولویت بندی عوامل مؤثر در تبخیر و تعرق در فصول مختلف متفاوت اند، به طوری که برای مثال در فصل بهار در هر سه ایستگاه دمای بیشینه، سرعت باد و دمای کمینه به ترتیب مؤثر ترین عوامل بوده اند، در حالی که در فصل پاییز سرعت باد، دمای بیشینه و رطوبت نسبی به ترتیب مؤثرترین عوامل بوده اند.
ژئوتوریسم ، بهره گیری از جاذبه های ژئومورفولوژیکی و زمین شناختی دره های کوهستانی(نمونه موردی دره سیمین – جنوب همدان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله در صدد آنست تا با بررسی نمونه کوچکی از پتانسیل های ژئوتوریستی کشور (دره سیمین در جنوب شرق شهر همدان)به بسط و گسترش این رویکرد نوین به فضاهای طبیعی کمک نماید ، بدین منظور در این تحقیق برای بررسی و ارزیابی پتانسیل های اکوتوریسمی محدوده مطالعاتی از دو فاکتور راههای دسترسی بر اساس ضریب فشردگی (pr) و پتانسیل گردشگری بر مبنای ضریب (Ep) استفاده شده است . برای انجام تحقیق از روشهای اسنادی ، میدانی و آزمایشگاهی بهره گرفته شده و با استفاده از نقشه های زمین شناسی و توپوگرافیکی منطقه ، بررسی عوارض ژئومورفولوژیکی و زمین شناختی منطقه پرداخته شده است . محدوده مطالعاتی به لحاظ جاذبه غنی طبیعی ، مجاورت با شهر تاریخی همدان ، وجود الگوهای زیستی روستایی - عشایری و همچنین برخورداری از شبکه دسترسی مناسب از پتانسیل بالای گردشگری در حوزه های اکوتوریستی برخوردار است. در عین حالی که تکتونیک فعال منطقه ، امکان تبدیل آنرا به آزمایشگاهی طبیعی جهت مطالعه چین خوردگیها و گسل خوردگیها ، ماگماتیسم ، دایکها ، پگماتیتها و باتولیت زایی ، مطالعات سنگ شناسی ، کانی شناسی ، فرآیندهای دگرگونی و آذرین برای پژوهشگران علوم زمین و محدوده ای جاذب برای ژئوتوریستها در آورده است .