فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۴۱ تا ۸۶۰ مورد از کل ۴٬۸۵۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
مطالعات سنگ شناسی و زمین شناسی در مدیریت منابع طبیعی از اهمیت خاصی برخوردار است. تکنیک فراکتال، یکی از تکنیک های پر کاربرد جهت انجام مطالعات زمین شناسی و سنگ شناسی می باشد. این تکنیک موجب می گردد پژوهشگر در مدت زمان کوتاه تر به نتایج دقیق تری دست یابد. هدف از این پژوهش، مقایسه ی عملکرد دو تکنیک بدون بعد سازی پارامتر های کمی در ژئومورفولوژی از قبیل شاخص تراکم شبکه زهکشی و بعد فراکتال آنها در جدا سازی و تفکیک واحد های زمین شناسی می باشد. سپس با استفاده از نرم افزار Fractalyse و ArcGIS، بعد فراکتال و تراکم آن ها محاسبه گردید. نسبت صحت سنجی در هر دو تکنیک بسیار خوب و شبیه به هم ( 98/0، 99/0، 99/0) بدست آمد. در تکنیک بعد فراکتال شبکه زهکش ضریب تعیین در سه واحد زمین شناسی 87/0 ، 91/0 و 91/0 و زاویه انحراف نیز 05/17 ، 48/1 و 37/8 است. اما در تکنیک تراکم شبکه زهکش در سه واحد زمین شناسی ضریب تعیین 99/0 ، 93/0 و 94/0 و زاویه انحراف 21/0 ، 40/2 و 22/0 می باشد. بنابراین با توجه به نتایج بدست آمده تکنیک تراکم شبکه زهکش نسبت به تکنیک بعد فراکتال شبکه زهکش در شناسایی و تفکیک واحد های زمین شناسی مطالعاتی در حوزه آبخیز تفت واقع در استان یزد، بسیار خوب ارزیابی گردید.
تحلیل توزیع های آماری در برآورد اثرات تغییر اقلیم بر سیلاب های آینده (مطالعه ی موردی: حوضه ی آذرشهر چای)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۶ پاییز ۱۳۹۸ شماره ۲۰
57 - 78
حوزههای تخصصی:
افزایش گازهای گلخانه ای و گرمایش جهانی در اثر تغییرات اقلیمی می تواند باعث افزایش احتمال وقوع رخدادهای حدی اقلیمی مانند سیلاب و افزایش فراوانی و شدت آن در بعضی از مناطق کره ی زمین شود. از این رو ضرورت بررسی مقادیر حدی شدت بارش و فراوانی رخداد این کمیت طی دوره های گذشته و همچنین تأثیر گرمایش جهانی بر روند آن طی دوره های آتی کاملاً احساس می شود. در پژوهش حاضر اثر تغییرات اقلیمی بر رواناب حوضه ی آذرشهر با مدل CanESM2 تحت سناریوهای انتشار، RCP2.6، RCP4.5 و RCP8.5 با ریزمقیاس گردانی آماری مدل SDSM از طریق مدل هیدرولوژیکی SWAT بررسی شد. نتایج ارزیابی مدل SDSM با ضریب نش-ساتکلیف 95/0 بیانگر دقت بالای این مدل در ریزمقاس نمایی داده های بزرگ مقیاس است. نتایج مدل اقلیمی حاکی از افزایش دما به میزان 1/0 تا 25/0 درجه ی سانتی گراد و افزایش 4 تا 7 درصدی بارش در دوره ی زمانی 2005-1976 نسبت به دوره ی 2059-2030 می باشد. به منظور تحلیل فرکانس و شدت سیلاب با استفاده از مدل Easy fit مناسب ترین توزیع براساس سه آزمون نکویی برازش انتخاب شد. نتایج بررسی رژیم جریان های حداکثر سالانه (فراوانی و شدت) از طریق برازش توزیع های احتمالاتی با کمترین میزان خطا برای دوره ی پایه توزیع ویبول، دوره ی آینده RCP2.6 توزیع لوگ پیرسون نوع 3، RCP4.5 لوگ نرمال و RCP8.5 لوگ نرمال به عنوان بهترین توزیع انتخاب شده است. فراوانی و شدت سیلاب نیز افزایش یافته به طوری که، در دوره ی بازگشت 500 ساله افزایش 98 درصدی دبی حداکثر دوره ی آتی RCP8.5 نسبت به دوره ی پایه مشهود شده است.
ارزیابی شرایط هیدروژئومورفولوژی رودخانه ی طالقان با استفاده ازشاخص کیفی مورفولوژیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۶ زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۱
133 - 154
حوزههای تخصصی:
رودخانه ها سیستم های طبیعی پیچیده ای هستند که طبقه بندی آنها می تواند درک بهتری از مطالعه فرآیندها و اشکال رودخانه فراهم آورد. رودخانه ها از نظر شکل کانال و میزان پویایی بسیار متعدد هستند. هدف از این مطالعه ارزیابی شرایط هیدروژئومورفولوژی رودخانه ی طالقان واقع در استان البرز با استفاده از شاخص کیفی مورفولوژیک (MQI) می باشد. در این روش عوامل مؤثر شامل دخالت های انسانی، پوشش گیاهی و پیوستگی فرآیندهای رودخانه ای می باشد. به این منظور 6 بازه در بالادست رودخانه ی طالقان مشخص شد و با استفاده از تصاویر ماهواره ای و بازدیدهای میدانی میزان MQI برای هر بازه ی مشخص گردید. برای ارزیابی کیفیت مورفولوژیک بازه های رودخانه سه جنبه ی پیوستگی فرآیندهای رودخانه ای (طولی و عرضی)، شرایط مورفولوژیکی کانال، شکل مقطع عرضی و رسوبات بستر و پوشش گیاهی مورد توجه قرار گرفت، که این جنبه ها در قالب سه مؤلفه عملکردهای ژئومورفولوژیک، فرایندها و اشکال رودخانه ای (F)، مصنوعی (A) و تعدیل های کانال (CA) مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد بازه ی شماره ی 1 با محدوده ی امتیاز 71/0در طبقه خوب قرار گرفت که از دلایل آن دخالت های کم انسانی و واقع بودن در بالادست رودخانه بوده است. اما بازه های 2، 3 ، 5 و 6 به ترتیب با امتیاز های 58/0، 54/0، 59/0و 61/0 در طبقه متوسط قرار می گیرند که این بازه ها نسبت به بازه ی 1 میزان دخالت های انسانی در آنها بیشتر بوده است و در بازه ی 4 امتیاز MQI 49/0 می باشد که در طبقه ی ضعیف قرار می گیرد که دلیل آن دخالت های انسانی از جمله برداشت شن و ماسه و سازه هایی مانند پل می باشد. نتایج به دست آمده بیانگر آن است که مدل MQI جهت طبقه بندی رودخانه در دامنه ی جنوبی البرز مناسب است.
بررسی تغییرات کاربری اراضی با استفاده از روشهای پیکسل پایه و شی گرا و تحلیل اثرات تغییر کاربری ها بر فرسایش خاک (مطالعه موردی: شهرستان مراغه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این تحقیق ، روش مبتنی بر پیکسل پایه و روش مبتنی بر شیءگرا در تهیه نقشه کاربری اراضی شهرستان مراغه با استفاده از تصاویر سنجنده ASTER در یک بازه زمانی 17 ساله، از سال 2000 تا 2017 و تاثیر تغییرات کاربری ها بر فرسایش، مورد بررسی قرار گرفت. برای مقایسه عملی نتایج، د ر هر د و روش از د اد ه های آموزشی یکسان برای طبقه بندی استفاد ه گرد ید ؛ سپس مهم ترین روش های ارزیابی صحت شامل د قت کلی و ضریب کاپای طبقه بندی استخراج شد و مشخص شد که نتیجه طبقه بندی به روش شیءگرا نسبت به روش حداکثرشباهت 3% نتایج بهتری ارائه می دهد. بعد از طبقه بندی و مقایسه نقشه های استخراج شده، اقدام به آشکارسازی تغییرات حادث شده در این بازه زمانی شد و مشخص شد که طبقات مرتع و بایر دارای روند کاهشی و طبقات باغات متراکم و آب دارای روند افزایشی می باشد. با توجه به نقشه های کاربری های حاصل از دو روش طبقه بندی حداکثرشباهت و شیءگرا و مقایسه و تطبیق دادن این نقشه ها با واقیت های زمینی، نتایج حاصل از روش طبقه بندی شیءگرا مورد تأیید قرار گرفت. با توجه به نتایج حاصل از مطالعه با روش شیءگرا در طی بازه ی زمانی مورد مطالعه در شهرستان مراغه کاربری های باغات متراکم، باغات کم تراکم، مسکونی، کشاورزی، صنعتی و ارتباطی در روش شیءگرا دارای افزایش، و کاربری های زراعی، مرتع، دیم و بایر دارای کاهش مساحت بوده اند. که این امر بیانگر اهمیت کشاورزی و باغداری در این شهرستان می باشد. با توجه به نتایج پهنه بندی خطر فرسایش سال 2000 به ترتیب 08/9 و 88/15 درصد و با توجه پهنه بندی فرسایش 2017 به ترتیب 66/13و 76/29 درصد از مساحت شهرستان در دو طبقه بسیار پرخطر و پرخطر قرار دارند. هم چنین نتایج تحقیق نشان می دهد که در دوره یاد شده، ضمن افزایش کاربری باغات متراکم، باغات کم تراکم، مسکونی و صنعتی، تخریب و تبدیل شدن اراضی مرتعی و اراضی دیم در سطح قابل توجهی صورت گرفته است که نقش مهمی در افزایش آسیب پذیری منطقه مورد مطالعه در مقابل فرسایش خاک دارد.
شناسایی مناطق کارستی با استفاده از مدل دمسترشافر و روش فازی (منطقه مورد مطالعه: شمال غرب استان فارس)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ژئومورفولوژی کمی سال هفتم بهار ۱۳۹۸ شماره ۴ (پیاپی ۲۸)
160 - 175
حوزههای تخصصی:
سرزمینهای کارستی آب اشامیدنی 25 درصد از جمعیت جهان را تامین می کنند. منابع اقتصادی کارست، اهمیت سرزمین های کارستی در کشاورزی و دارا بودن عوامل اقلیمی دیرینه به منظور شناسایی تحولات ژئومورفولوژی مشخص می نماید. از طرفی مطالعه کارست ها در مناطق خشک به دلیل مناطق مناسبی که برای ذخیره سفرهای آب شیرین محسوب می شوند، بسیار مهم به نظر می رسد. با توجه به اهمیت موضوع هدف از این مطالعه تعیین مناطق کارستی با استفاده از الگوریتم جدیدی به نام دمپسترشافر و مقایسه آن با روش فازی می باشد. به منظور تعیین مناطق مستعد کارست از داده های زمین شناسی، فاصله از گسل، بارندگی، ارتفاع، دما، فاصله از رودخانه، شیب در محیط GIS استفاده شد. در روش فازی بعد از تهیه نقشه فازی برای هر یک از پارامترها به روش تحلیل سلسله مراتبی وزن هر یک از لایه ها مشخص شد. نتایج حاصل از مقایسه زوجی در روش تحلیل سلسله مراتبی نشان داد که با توجه به نرخ ناسازگاری 01/0 وضعیت زمین شناسی دارای بیشترین وزن (297/0) و شیب کمترین اهمیت (وزن 045/0) در تعیین مناطق کارستی منطقه مورد مطالعه دارندنتایج حاصل از روش فازی نشان داد که نیمه جنوبی و غرب منطقه احتمال وجود مناطق کارستی بیشتر است. در حالیکه نتایج حاصل از روش دمپسترشافر نشان دادند که مناطق غرب دارای مناطق کارستی بهتری نسبت به سایر مناطق هستند. با مقایسه دو روش و مقایسه آن با میزان فاصله از جاده نشان داد که روش دمپسترشافر دارای دقت بالاتری نسبت به روش فازی می باشد. بطوریکه در روش دمپسترشافر با افزایش سطح اطمینان و کاهش ریسک پذیری احتمال وجود مناطق کارستی کاهش می یابد.
پهنه بندی زمین لغزش و برنامه مدیریتی کنترل خطر آن در استان کهگیلویه و بویراحمد با استفاده از مدل حائری - سمیعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ژئومورفولوژی کمی سال هفتم بهار ۱۳۹۸ شماره ۴ (پیاپی ۲۸)
176 - 196
حوزههای تخصصی:
در آمایش سرزمین و راهبرد توسعه پایدار، انتخاب و آرایش گزینه های کاربری زمین، طراحی پروژه ها و شیوه های مدیریت محیط با الزامات قانونی و فنی، بر نقشه های ارزیابی توان و پهنه بندی شدت و تیپ خطرات محیطی مانند زمین لغزش و ناپایداری زمین استوارند. با پهنه بندی خطر وقوع زمین لغزش می توان مناطق حساس و دارای پتانسیل خطر بالای زمین لغزش را شناسایی نمود و با ارائه راه حل ها، روش های کنترل و مدیریت مناسب تا حدی از وقوع زمین لغزش ها جلوگیری و یا از خسارات ناشی از وقوع آنها کاست. در این تحقیق پهنه بندی خطر زمین لغزش در استان کهگیلویه و بویراحمد با استفاده از مدل تجربی حائری – سمیعی و تلفیق نقشه های موضوعی سنگ شناسی، زاویه شیب، طول گسل، طول راه و رودخانه، میزان بارندگی، شدت بارندگی و زمین لرزه در مقیاس 1:1500000 انجام گرفته است. پس از تهیه نقشه پهنه بندی زمین لغزش، با بررسی دقیق تصاویر Google Earth محدوده هایی از استان که انتظار می رفت پتانسیل وقوع زمین لغزش در آنها بیشتر باشد، مشخص گردید. سپس طی بازدیدهای گسترده میدانی مختصات جغرافیایی زمین لغزش های مشاهده شده ثبت و با تهیه فایل مختصات نقطه ای زمین لغزش ها در محیط نرم افزار Arc Map و انتقال آنها بر روی تصاویر Googel Earth، محل زمین لغزش ها شناسایی و محدوده مربوط به هر کدام به صورت یک فایل پلی گونی تهیه و به محیط نرم افزار Arc Map منتقل شد و به این ترتیب نقشه رقومی پراکنش زمین لغزش های استان تهیه گردید. برای ارزیابی نقشه پهنه بندی خطر زمین لغزش از شاخص نسبت دانسیته (Dr) استفاده شد. نتایج نشان داد که فقط از لحاظ عامل زمین شناسی حدود 40 درصد مساحت استان کهگیلویه و بویراحمد حساسیت بالایی نسبت به وقوع زمین لغزش دارد، در صورتی که از لحاظ سایر عوامل شامل زاویه شیب، طول گسل، طول راه و رودخانه، میزان بارندگی، شدت بارندگی و زمین لرزه، حدود 95 درصد مساحت استان کهگیلویه و بویراحمد حساسیت کمی نسبت به وقوع زمین لغزش دارد. پس از تلفیق امتیاز عددی نقشه های موضوعی مدل حائری- سمیعی، نقشه خطر زمین لغزش در 4 کلاس بدون خطر، خطر بسیار کم، کم و متوسط به ترتیب با توزیع مساحت 3/26، 8/33، 9/36 و 2 درصد تهیه شد. در ارتباط با ارزیابی کارایی مدل با استفاده از شاخص نسبت دانسیته، نتایج نشان داد که مدل توانسته است پهنه های خطر زمین لغزش را به خوبی از هم تفکیک کند و در کلاس خطر بسیار کم از دقت بیشتری برخوردار است. بر اساس نتایج حاصل از پهنه بندی، می توان گفت که وقوع خطر زمین لغزش در استان کهگیلویه و بویراحمد در وضعیت فعلی تقریباً بسیار ناچیز است و صرفاً می توان با برنامه های مدیریتی کنترل خطر یا اصل پیشگیری، از وقوع زمین لغزش ها در آینده در استان جلوگیری کرد. نتایج این مطالعه گامی مؤثر در جهت برنامه ریزی و مدیریت هر چه بهتر سرزمین در استان کهگیلویه و بویراحمد است.
بررسی توسعه کارست در استان کردستان؛ مکانیسم تشکیل ژئومورفولوژی غارها و هیدروژئولوژی چشمه های کارستی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۶ پاییز ۱۳۹۸ شماره ۲۰
41 - 56
حوزههای تخصصی:
تکتونیزه شدن استان کردستان و گسترش سنگ های کربناته انحلال پذیر، باعث توسعه ی کارست شده است. تعیین واحد کارستی و غیرکارستی و انتقال موقعیت چشمه ها و غارها روی نقشه نشان داد که تمام غارهای منطقه بر روی واحدهای کارستی قرار گرفته اند. مقایسه ی دیاگرام گلسرخی امتداد گسل های اطراف چند غار با امتداد راهروهای این غارها تأثیر آب یا ساختار در کنترل الگوی توسعه ی غارها مشخص گردید. با اینکه 29 درصد از سازندهای استان را واحدهای کارستی تشکیل می دهد، به علت تراکم و دبی بالای چشمه های کارستی، 5/69 درصد آبدهی کل چشمه های استان از واحدهای کارستی می باشد. از نظر کاربری حدود 79 درصد آب مورد نیاز کشاورزی و 4 درصد آب شرب استان کردستان از چشمه های کارستی تأمین می شود. کمترین هدایت الکتریکی مربوط به چشمه های سازند سخت و واحدهای کارستی بوده و بیشترین و کمترین دبی ویژه به ترتیب مربوط به سنگ های کربناته و سنگ های بلورین می باشد. با توجه به شرایط زمین شناسی و تکتونیکی منطقه حدود ۹0 درصد چشمه ها تحت تأثیر درز و شکستگی های تکتونیکی تشکیل شده اند. سیستم توسعه ی کارست در بخش های جنوبی استان عمدتاً کانالی و در بقیه ی قسمت های منطقه افشان است.
- بررسی روند تغییرات کاربری اراضی حوضه ی آبریز علی آباد چای هوراند و ارزیابی تأثیرات آن بر روند مصرف آب در باغات میوه در بازه ی زمانی 1992-2017(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۶ تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱۹
37 - 56
حوزههای تخصصی:
حوضه ی آبریز علی آباد مهم ترین شبکه هیدرولوژی شهرستان هوراند می باشد و در دهه های اخیر از بحران تغییرات مخرب کاربری اراضی در امان نبوده است، بنابراین پژوهش حاضر سعی دارد، کشف و آشکارسازی تغییرات کاربری اراضی این حوضه را در بازه زمانی 25 ساله (2017- 1992) به منظور ارزیابی مسائل آبی مورد مطالعه قرار دهد. به همین منظور از تصاویر لندست با سنجنده هایTM) و (OLIبا مسیر 168 و ردیف 33 و طرح نیاز خالص آبیاری محصولات کشاورزی ایران و البته مطالعات میدانی و داده های آماری بارش و عمق چاه های نمونه استفاده گردید. با توجه به داده ها و روش تحقیق مشخص شد که اراضی کشت آبی، جنگل متراکم، مرتع درجه 1، بستر رودخانه و مناطق آبی در عرض 25 سال کاهش مساحت داشته اند در حالی که اراضی باغی، اراضی زراعت دیم، جنگل تنک، مرتع درجه 2 و 3 از افزایش مساحتی چشمگیری برخوردار بوده اند که در این خصوص اراضی باغی از مساحت 62/7 به 77/12 کیلومتر مربع افزایش یافته که این افزایش به میزان 67 درصد بوده است و این افزایش نیاز مصرفی باعث حذف جریان سطحی رودخانه و پایین رفتن سطح آب های زیرزمینی حوضه شده است و آزمون آماری پارامتریک پیرسون این نتایج را تأئید کرد.
واکاوی تغییرات مقدار، فراوانی، و شدت بارش سالانه ناحیه خزری طی دوره آماری 1966-2016(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بارش یکی از عناصر و فرایندهای اصلی اقلیم هر منطقه است که در برنامه ریزی های شهری و روستایی، مکان یابی صنعتی، معماری، کشاورزی، صنایع، و ... نقش تعیین کننده دارد. ازاین رو، در تحقیق حاضر تلاش شده است تا مقدار، فراوانی، و شدت بارش های سالانه ناحیه خزری ارزیابی شود. بدین منظور، از داده های روزانه 385 ایستگاه همدید، اقلیم شناسی، و باران سنجی سازمان هواشناسی کشور و ایستگاه های باران سنجی وزارت نیرو طی بازه زمانی ۱۹۶۶-2016 استفاده شده است. با برازش مدل رگرسیون خطی به روش پارامتری، روند مقدار، فراوانی، و شدت بارش سالانه بررسی شد. نتایج حاصل از این پژوهش که در دیگر مطالعات مشهود نبوده است بیانگر این است که میانگین بارش سالانه و فراوانی آن به ترتیب در 4/61درصد و 1/47درصد از پهنه دارای روند افزایشی است. شدت بارش سالانه در همه پهنه دارای رفتار ایستاست. روند ضریب تغییرات میانگین بارش سالانه نشان داد که گستره تحت حاکمیت روند ایستا بیشتر است؛ به طوری که در همه خط ساحلی و بخش هایی از ارتفاعات البرز توزیع بارش در گذر زمان در طی فصل های مختلف سال تغییری نکرده است. بخش های شرقی ناحیه، ارتفاعات البرز (جنوب دریای خزر)، بخش هایی از ارتفاعات البرز غربی، و بخش بسیار کوچکی از غرب ناحیه روند کاهشی در ضریب تغییرات میانگین بارش سالانه دیده می شود.
ارزیابی مدل WRF برای پیش بینی دما و رخداد سرمازدگی در حوضه آبریز زاینده رود(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای طبیعی دوره ۵۱ بهار ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۱۰۷)
163 - 182
حوزههای تخصصی:
وقوع مخاطرات جوی، همچون یخبندان و سرمای دیررس بهاره، سالانه، خسارات زیادی در بخش کشاورزی ایجاد می کند. برنامه ریزی به موقع می تواند خسارت ناشی از بلایای طبیعی را کاهش دهد. امروزه، با استفاده از مدل های پیش بینی عددی وضع هوا، می توان از خسارت های ناشی از آن ها جلوگیری کرد. در این تحقیق، برای ارزیابی پیش بینی دما توسط مدلWRF در زمان وقوع سرماهای دیررس بهاره، از یازده ایستگاه هواشناسی واقع در حوضه آبریز زاینده رود، با درجه تفکیک افقی یک کیلومتر، شبیه سازی شد. سپس، با دو رویکرد نقطه ای و منطقه ای دماهای شبیه سازی شده با مقادیر دیدبانی متناظر در پیش بینی های 24 و 48ساعته دمای سطحی (دومتری) ارزیابی شد. براساس نتایج جذر میانگین مربعات خطا، ضریب تعیین اصلاح شده و شاخص میانگین اریبی که برای دمای شبیه سازی 24ساعته بهتر از 48ساعته است به ترتیب 8/2، 88/0، و 48/0 بود. ارتباط قابل قبولی از لحاظ آماری (ضریب همبستگی) بین متغیر مستقل، که همان داده های مدل WRF است، و متغیر وابسته، که همان داده های دیدبانی شده (واقعی) است، وجود دارد.
بر آورد فرسایش ناشی از خندق های موقتی با مدل EGEM در حوضه آبریز لنبران، اهر چای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فرسایش خندقی یکی از انواع پدیده های ژئومورفولوژیکی است. هر ساله خسارت های زیادی به اراضی کشاورزی، مرتعی و جاده ها وارد می کند. شناسایی علل و مدل سازی آن نقش مهمی در مدیریت حوضه های آبریز دارد. یکی از انواع فرسایش خندقی، فرسایش خندقی موقتی است. در حال حاضر مدل EGEM تنها مدلی است که می تواند این نوع فرسایش را ارزیابی کند. بدین جهت منطقه مورد مطالعه از سال 1387 بعد از بارندگی مورد مشاهده قرار گرفت. داده های لازم برای اجرای مدل EGEM جمع آوری شد. در تحلیل های کمی نیز از نرم افزارهای Excel و SPSS استفاده شد. با توجه به تحلیل های صورت گرفته بین پارامترهای اندازه گیری شده و نتایج حاصل از مدل بالاترین ضریب همبستگی بین عمق، سطح مقطع ، حجم و پهنای تخمینی و اندازه گیری شده بترتیب با ضریب همبستگی 849/0، 845/0، 818/0 و 814/0 وجود دارد.- خندق های موقتی در در این منطقه بیشتر در زمینهای کشاورزی شکل می گیرند. شدت بارندگی، گسترش مسیرهای ارتباطی و آتش زدن پوشش گیاهی نقش مهمی در توسعه خندق های موقتی دارند. نسخه استاندارد مدل EGEM در حوضه آبریز لنبران قابل استفاده است. برای رسیدن به نتایج مطلوب این مدل باید در سایر نواحی اقلیمی ایران نیز به کار گرفته شود. در این حوضه مساحت حوضه، پهنا، طول و طول تمرکز خندق بیشترین نقش را در فرسایش خاک دارند. عمق و سطح مقطع خندق های موقتی کمترین تاثیر را در فرسایش دارند.
تحلیل عوامل مؤثر بر مدیریت خشک سالی در نواحی روستایی (مطالعه موردی: شهرستان اسلام آباد غرب)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای طبیعی دوره ۵۱ پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳ (پیاپی ۱۰۹)
403 - 416
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر تحلیل عوامل مؤثر بر مدیریت خشک سالی در نواحی روستایی است که به صورت موردی در مناطق روستایی شهرستان اسلام آباد غرب انجام شده است. جامعه آماری پژوهش را کلیه خانوارهای ساکن بالای بیست خانوار (به دلیلِ داشتن زمین های کشاورزی و شرایط توپوگرافی) در هفت دهستان تشکیل می دهد. با استفاده از فرمول کوکران، 374 نفر از آنان واقع در 21 روستا در هر دهستان 3 روستا به دلیل ساختار محیطی به عنوان نمونه مطالعه شده اند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل عاملی تأییدی در محیط نرم افزار Spss 22 و Smart-Pls و برای ارزیابی وضعیت منطقه از نظر شدت خشک سالی از شاخص Spi استفاده شده است. نتایج نشان داد که ابعاد اقتصادی، اجتماعی، زیست محیطی، و نهادی – زیربنایی به ترتیب با ضرایب مسیر 0.168، 0.351، 0.251، و 0.381 به طور مستقیم مدیریت خشک سالی را تبیین می کنند. بنابراین، باید در برنامه ریزی های مدیریت خشک سالی، با توجه به نتایج تبیین الگوی کمی پژوهش، هر چهار شاخص هم زمان در روستاهای مورد مطالعه برای بهبود وضعیت و مدیریت خشک سالی ارتقا یابند.
بررسی تغییرات مکانی - زمانی مورفولوژی رودخانه سیلاخور در استان لرستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تغییرات هیدرولوژیک طبیعت به تدریج موجب تغییر موقعیت و مورفولوژی رودخانه ها می شود. یکی از این تغییرات، پیچان رود ی شدن رودخانه هاست که در مکان ها و زمان های مختلفی در طول مسیر یک رودخانه اتفاق می افتد. در این تحقیق با هدف شناسایی تغییرات مکانی- زمانی رودخانه سیلاخور در استان لرستان در یک دوره 20 ساله(2015-1995) در بازه ای به طول 61 کیلومتر، از تصاویر ماهواره ای، نقشه های زمین شناسی و توپوگرافی جهت برآورد تغییرات استفاده شده است. به طوری که ابتدا با استفاده از تصاویر ماهواره ای بستر رودخانه(تغییرات مکانی) در 3 دوره زمانی 1995، 2005 و 2015 در نرم افزار ENVI استخراج شد. سپس با استفاده از ابزار Union در نرم افزارArc GIS تغییرات زمانی(مقدار فرسایش، رسوبگذاری و محدوده های بدون تغییر) رودخانه در 3 دوره زمانی 2005-1995، 2015-2005 و 2015-1995 نسبت به همدیگر دیگر برآورد شدند. نتایج نشان داد که با توجه به ماهیت مئاندری بودن رودخانه سیلاخور، عمده تغییرات در بازه 2 و 3 رودخانه بوده است. هم چنین تغییرات زمانی رودخانه نشان می دهد که در بازه های اول، دوم و سوم در 3 دوره زمانی مورد مطالعه، ساحل راست رودخانه عمدتا فرسایشی و ساحل چپ در حال افزایش(رسوبگذاری) بوده است. برآورد میزان فرسایش، رسوبگذاری و محدوده های بدون تغییر رودخانه نیز نشان داد که بیشترین میزان فرسایش در بازه زمانی 2005- 1995، بیشترین مقدار افزایش(رسوبگذاری) در بازه های زمانی 2005-1995 و 2015-2005 و بیشترین مساحت بدون تغییر در بازه زمانی 2005-2015 بوده است.
تحلیل مورفوتکتونیکی حوضه های آبریزکوهستان کرکس روی سامانه گسلی قم - زفره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از دیدگاه ساختمانی گسلها شاخص فعالیتهای تکتونیکی و تحول لندفرمهای سطح زمین در یک منطقه می باشند. آثار و شواهد لندفرمی این تغییر و تحول در ناهنجاری پدیده های ژئومورفیک، به میراث باقیمانده اند. با تحلیل مدل های رقومی ارتفاعی (DEMs)، امکان کمّی سازی اثرات فرایندهای تکتونیکی بر روی لندفرمهای تحول یافته، فراهم می گردد. روش تحقیق مبتنی بر روشهای ژئومورفومتری و بهره گیری از قابلیت های تحلیلی نرم افزار TecDEM2.0 جهت تحلیل مورفوتکتونیکی حوضه های آبریز محدوده سامانه گسلی قم-زفره (QZFS) می باشد. محدوده مورد مطاله شامل حوضه های آبریز دامنه های کوه کرکس واقع در بخش میانی زون QZFS می باشد که اساسا این ناحیه به دلیل داشتن شرایط ناپایدار و تغییرات زیاد مورفوتکتونیکی برای مطالعه انتخاب گردیده است. هدف از این تحقیق ارائه یک مدل مورفومتریک جهت تعیین حوضه های آبریز حساس به فرایندهای مورفوتکتونیکی است. نقشه های مورفوتکتونیکی تهیه شده در نرم افزار TecDEM، اساسا بطور غیر مستقیم وضعیت هیدرودینامیکی و هیدروژئومورفولوژی حوضه های آبریز مورد مطالعه را بیان می کند. از متغیرهای اصلی مورد بررسی می توان به شاخص های انتگرال هیپسومتری(Hi)، شیب نرمال(Ksn) ، تقعر(q) و شاخص هَک (SL) اشاره نمود. مؤلفه های موردبررسی در این تحقیق با استفاده از مدل رقومی ارتفاع (DEM)، استخراج و با استفاده از رتبه بندی آبراهه ای به روش استرالر(1975)، علاوه بر شناسایی میزان فعالیتهای تکتونیکی ناشی از گسلهای اصلی هر حوضه، میزان نسبی بالاآمدگی تکتونیکی حوضه ها نیز محاسبه و ارائه گردیده است. براساس نتایج تحقیق، پایین بودن مقادیر شاخص های تقعر از 2/0تا 89/0 و بالا بودن مقادیر شاخص حداکثر شیب 1/112 تا 57/192 درصد دلالت بر وجود فعالیت های تکتونیکی غیر همسان در بخشهای مختلف کوهستان کرکس است. همینطور نرخ بالاآمدگی تکتونیکی در برخی حوضه ها (در بخش شرقی) 5/2 و در برخی حوضه ها (در بخش غربی) 55/0 میلی متر در سال برآورد گردیده است. از طرفی، پس از بررسی های میدانی و شواهد مورفوتکتونیکی نظیر وجود دره های خطی و پرتگاه خط گسلی در حوضه های: سرسخت، طامه و اوره، پشته های مسدودکننده در امتداد آبراهه های اوره و طامه، جابه جایی رأس مخروط افکنه ها و آبراهه های موجود در بخش شرقی کوهستان کرکس ناشی از فعالیت گسل معکوس و امتدادلغز نطنز (از گسلهای اصلی و تاثیر گذار زون گسلی قم-زفره)، ارزیابی گردید. از نتایج دیگر این تحقیق ارزیابی مناسب قابلیت تحلیلی و محاسباتی نرم افزار TecDEM در اثبات فعالیت های تکتونیکی در منطقه موردمطالعه می باشد.
بررسی جهت رخنمون و تغییرات مورفومتری گنبدهای نمکی سری هرمز در سطوح میزبان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ژئومورفولوژی کمی سال هفتم بهار ۱۳۹۸ شماره ۴ (پیاپی ۲۸)
197 - 213
حوزههای تخصصی:
گنبدهای نمکی سازند هرمز در محدوده وسیعی از جنوب و جنوب غرب ایران، خلیج فارس و سرزمین های شرقی عربستان رخنمون یافته اند. این گنبدها، در موقعیت های گوناگونی همچون واحدهای خشکی (زاگرس) و آبی (خلیج فارس)، سطوح رورانده و مرتفع، سطوح پست و دشتی و مجاورت با گسل های اصلی و پی سنگی قرارگرفته اند که این عوامل باعث تغییراتی در شکل، گستردگی، ارتفاع و روند رخنمون آن ها شده است. هدف از این پژوهش بررسی رفتار مورفومتری گنبدهای نمکی سری هرمز در سطوح میزبان محل رخنمون و بررسی روند رخنمون گنبدهای نمکی سری هرمز است. در این پژوهش با استفاده از نقشه های زمین شناسی با مقیاس 1:250000، تصاویر ماهواره ای و لایه رقومی ارتفاع (DEM) اقدام به شناسایی موقعیت گنبدهای نمکی و رقومی سازی محدوده رخنمون گنبدها و سپس استخراج پارامترهای مورفومتری (گرد شدگی، مساحت و ارتفاع) با استفاده از نرم افزار Arc GIS شد. جهت بررسی پارامترهای مورفومتری در طبقات ارتفاعی، اقدام به طبقه بندی DEM محل رخنمون گنبدها شد و جهت بررسی روند رخنمون، نمودار Trend برای کلیه ی گنبدها ترسیم گردید. نتایج نشان می دهد که؛ به طورکلی پارامترهای گردشدگی و مساحت گنبدهای نمکی در تضاد با ارتفاع آن ها قرار دارد به گونه ای که با افزایش ارتفاع سطح میزبان، ارتفاع آن ها افزایش پیدا می کند و از مساحت و گردشدگی آن ها کاسته می شود، طوری که گردترین گنبدهای نمکی در محدوده خلیج فارس با میانگین گردشگی17/1، پهناورترین گنبدهای نمکی در محدوده ناودیس و دشت ها با میانگین مساحت6/36 کیلومتر مربع و مرتفع ترین گنبدها در سطوح روراندگی و طاقدیس ها با میانگین ارتفاع1663 متر از سطح دریا قرار دارند. نتایج حاصل از بررسی روند رخنمون گنبدهای نمکی نشان می دهد که گنبدهای نمکی سری هرمز دارای دو روند رخنمون اصلی هستند، گنبدهایی که بالاتر از گسل های جهرم، فسا و در ناحیه زاگرس مرتفع و کنار گسل کازرون قرار دارند، با روند شمال باختری- جنوب خاوری رخنمون پیداکرده اند و گسل هایی که پایین تر از گسل های جهرم و فسا، در ناحیه زاگرس چین خورده و خلیج فارس قرار دارند به تبعیت از گسل های پی سنگی دارای روند رخنمون شمال شرق- جنوب غرب هستند.
مدلسازی تغییر مورفولوژی زمین لغزش با استفاده از مدل فلوئنت (مطالعه موردی دامنه شمالی الوند همدان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ژئومورفولوژی کمی سال هفتم بهار ۱۳۹۸ شماره ۴ (پیاپی ۲۸)
125 - 141
حوزههای تخصصی:
با بررسی تغییر مورفولوژی و سرعت جابجایی زمین لغزش ها می توان میزان ناپایداری دامنه ها را مشخص نمود. هدف از این بررسی، مدلسازی سرعت جابجایی و تغییر مورفولوژی زمین لغزش مریانج در دامنه های شمالی الوند همدان با استفاده از شاخص های مورفومتری، مدل پیش پردازندهGAMBIT و مدل محاسبه گر FLUENT است. ابتدا ابعاد لغزش ها اندازه گیری و ضریب تغییر شکل عرضی، طولی و تغییر شکل زمین لغزش ها بررسی و سپس خواص سیال شامل مقدار چگالی و ویسکوزیته مواد لغزشی با نمونه گیری و انجام آزمایشات مکانیک خاک محاسبه و بر اساس شیب و اعداد رینولدز سرعت و نحوه تغییر مورفولوژی زمین لغزش برای زمان های 0، 50 و 100 ثانیه اندازه گیری و محاسبه شد. نتایج بررسی شاخص های مورفومتری نشان داد که زاویه شیب و آب بر گسترش جانبی و تغییر شکل عرضی مواد لغزش یافته تأثیر فراوان دارد. بررسی های مربوط به تحول مورفولوژی لغزش نشان می دهد که در لغزش ابتدا تغییرشکل طولی خیلی ضعیف و سپس تغییر شکل عرضی ضعیف رخ داده است. نتایج حاصل از محاسبه معادلات رینولدز در مدل فلوئنت نشان می دهد که نحوه حرکت اولیه و جداسازی توده لغزشی تحت تأثیر نیروی ثقل و شیب در نخستین ثانیه های حرکت به شکل طولی و در ثانیه 50 به شکل نه چندان عرضی و بعد از گذشت زمان و با کاهش اثر نیروی ثقل و شیب در ثانیه 100 به شکل کاملا عرضی و جانبی می باشد. نتایج حاصله نشان داد که هر چقدر ویسکوزیته توده لغزشی بیشتر باشد تشکیل پیشانی قارچی شکل با شدت بیشتری را می دهد و با افزایش نرخ جریان ورودی سیال حجم توده لغزشی و تغییر مورفولوژی آن افزایش وگسترش جانبی توده نیز در پایین دست بیشتر می شود. همچنین نتایج حاصل از بررسی مدل فلوئنت و میدانی با نتایج حاصل از شاخص ها کاملا منطبق می باشد.
بررسی تأثیر شرایط آب و هوایی مختلف بر تحرک توده های نمکی با استفاده از روش تداخل سنجی سری زمانی تصاویر ASAR (مطالعه موردی: گنبدنمکی شاه غیب لارستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای طبیعی دوره ۵۱ پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳ (پیاپی ۱۰۹)
513 - 528
حوزههای تخصصی:
مطالعه رفتار ساختار های نمکی رخنمون یافته در سطح زمین و ارتباط آن با عوامل محیطی می تواند در شناخت هرچه بیشتر این ساختارها و اثرهای زیست محیطی آن ها مؤثر باشد. گنبد های نمکی جنوب ایران از جمله گنبد نمکی شاه غیب لارستان یکی از بزرگ ترین ساختار های نمکی رخنمون یافته است که در راستای جنبش شناسی نمک و تعیین ارتباط احتمالی آن با تغییرات آب و هوایی در این پژوهش از آن استفاده شده است. تغییر شکل های رخداده بر روی این گنبد نمکی، با استفاده از روش تداخل سنجی سری زمانی تصاویر راداری ASARمربوط به سال های 2003 تا 2008 بررسی و اندازه گیری شد. نتایج به دست آمده، ضمن اینکه بیانگر فعال بودن این گنبد نمکی است، به منظور تعیین ارتباط بین جابه جایی های رخداده با شرایط آب و هوایی متفاوت، نقشه های جابه جایی مقطعی تهیه و با داده های دما و بارش متناظر با دوره های یادشده مقایسه شد. براساس نتایج، بین میزان جابه جایی و دمای متوسط ارتباط مستقیمی وجود دارد؛ به طوری که با افزایش دما میزان بالاآمدگی سطح نمک افزایش می یابد و میزان فرونشست نیز کاهش می یابد. بنابراین، می توان تا حدودی تغییرات ثانویه نمک بعد از رخنمون یافتن گنبد نمکی بر روی زمین را متأثر از شرایط آب و هوایی به ویژه دما دانست.
تحلیل میزان فرسایش و رسوب ناشی از رخساره های فرسایشی حوضه کاخک با مدل شبیه ساز باران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در حوضه آبخیز کاخک واقع در خراسان رضوی، انواع ناهنجاری های طبیعی از جمله فرسایش خاک ، انواع رخساره های فرسایشی (سطحی-شیاری، شیاری و شیاری - گالی ) و رسوب زایی متوسط تا بالا دیده می شود. برای انجام این پژوهش، ابتدا 4 واحد همگن (واحدهای کاری) بر مبنای نوع لیتولوژی شامل شیل و ماسه سنگ و گابرو، رخساره های فرسایشی در کاربری مرتعی و در شیب مشابه انتخاب شد. 32 آزمایش در شدت بارش 36 میلی متر در ساعت و به مدت 30 دقیقه با شبیه ساز باران بر روی واحدهای کاری، انجام شد. مقدار رسوب هر یک از آزمایش ها اندازه گیری شد. به منظور بررسی عوامل موثر در تلفات خاک و فرسایش پذیری، نمونه برداری از خاک در لایه 0 تا 15 سانتی متری نیز از مجاور پلات های مورد آزمایش برداشته شد. آنالیز آماری اطلاعات با استفاده از نرم افزار SPSS انجام شد. نتایج نشان داد که لیتولوژی های مورد بررسی از نظر فرسایش و رسوبدهی با یکدیگر تفاوت معنی دار دارند. دو واحد کاری شامل شیل واجد فرسایش شیاری-خندقی (Jsh-RG) و ماسه سنگ واجد فرسایش سطحی-شیاری (Js-SR) به ترتیب با رسوبدهی 12/68 و و 12/45 گرم در مترمربع دارای بیشترین و کمترین مقدار رسوبدهی می باشند. برخی از ویژگی های خاک مانند درصد سیلت، شوری و نسبت جذب سدیم با میزان فرسایش و رسوبدهی خاک دارای همبستگی مستقیم و فاکتورهای درصد پوشش گیاهی و درصد سنگریزه موجود در سطح خاک و همچنین درصد ماسه، کربن آلی و درصد آهک فعال خاک با میزان فرسایش و تولید رسوب، همبستگی معکوس و معنی دار نشان می دهند.
پیش بینی مدل مکانی سطح ایستابی با استفاده از تابع هایپربولیک تانژانت شبکه ی عصبی مطالعه ی موردی: دشت سرخون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۶ پاییز ۱۳۹۸ شماره ۲۰
101 - 119
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر سطح تراز آب های زیرزمینی در اثر تغییرات اقلیمی و همچنین شیوه و میزان بهره برداری از آن ها، روند نزولی داشته است. با توجه به افزایش تقاضای آب و افت شدید آب های زیرزمینی، مدیریت پایدار این منابع از اهمیت شایانی برخوردار است. پیش بینی سطح ایستابی با استفاده از مدل های ریاضی و آماری می تواند کمک قابل توجهی به برنامه ریزی و تصمیم گیری های مناسب جهت تأمین آب در درازمدت، داشته باشد. در این مطالعه تلاش شده است تا سطح آب های زیرزمینی با استفاده از شبکه ی عصبی گرادیان دیسکنت و تابع انتقال Hyperbolic Tangent پیش بینی شود. مدل تابع انتقال Tanh با تعداد 40 نرون در لایه پنهان با ضریب همبستگی 99/0 و مجذور مربعات خطا 01/0 برای پیش بینی سطح ایستابی پیاده سازی شد. با تعمیم این مدل به ده چاه مشاهده ای و برون یابی در محیط سامانه ی اطلاعات جغرافیایی، مدل مکانی پیوسته سطح ایستابی در دشت سرخون برای سال 1400 تخمین زده شد. نتایج نشان داد که سطح ایستابی در قسمت های غربی دشت با مقدار 98/72 متر بیشترین و در بخش شرقی دشت با توجه به تراکم جمعیتی بیشتر مقدار با 72/18 متر کمترین سطح ایستابی را خواهند داشت. با توجه به میزان خطای پایین مدل، می توان نتیجه گرفت که با اجرای این مدل در دیگر حوزه ها می توان پیش بینی صحیحی از سطح آب های زیرزمینی به دست آورد و در برنامه ریزی و مدیریت پایدار آب های زیرزمینی از آن استفاده نمود
پهنه بندی خطر زمین لغزش با استفاده از تلفیق دو مدل فرآیند تحلیل سلسله مراتبی و فازی (مطالعه موردی: حوضه آبخیز کمه، استان اصفهان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ژئومورفولوژی کمی سال هفتم بهار ۱۳۹۸ شماره ۴ (پیاپی ۲۸)
142 - 159
حوزههای تخصصی:
در پژوهش حاضر با استفاده از نقاط لغزشی برداشت شده از حوضه آبخیز، اقدام به شناسایی پهنه های لغزش در منطقه گردید. عواملی مثل ارتفاع، شیب، جهت شیب، زمین شناسی، کاربری اراضی، فاصله از گسل، فاصله از جاده، فاصله از رودخانه، فاصله از مراکز مسکونی و مقدار بارش به عنوان متغیرهای تأثیرگذار در وقوع لغزش های در منطقه بررسی شدند. جهت تهیه لایه ها و طبقه بندی هر یک از آنها برای هر متغیر، از روش تلفیق لایه زمین لغزش و متغیر مورد نظر استفاده شد و در واقع همان روش تعیین عضویت فازی با استفاده از مدل نسبت فراوانی است. پس از محاسبه نسبت فراوانی و عضویت فازی طبقات، اپراتورهای مجموعه فازی، شامل جمع، ضرب و گاماهای 7/0، 8/0 و 9/0، به عنوان روش های همپوشانی متغیرهای رده بندی شده با مقادیر عضویت فازی مورد استفاده قرار گرفتند تا نقشه های پهنه بندی خطر زمین لغزش در منطقه مورد مطالعه تهیه شوند. به منظور انتخاب روش بهینه از میان اپراتورهای همپوشانی فازی، از دو روش مجموع کیفیت و دقت روش استفاده شد تا مشخص شود که کدام اپراتور یا روش فازی دقت بهتری برای پهنه بندی خطر زمین لغزش در حوضه آبخیز کمه دارد. مقدار شاخص مجموع کیفیت (Qs) که مقایسه و ارزیابی روش ها را در قیاس با یکدیگر نشان می دهد، حاکی از آن است که اپراتور فازی گامای 8/0 با 44/6، بالاترین مقدار Qs را در میان سایر اپراتورهای فازی دارد.