فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۶۲۱ تا ۲٬۶۴۰ مورد از کل ۴٬۸۵۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
زاگرس شمال غربی به دلیل شرایط جغرافیایی و زمین شناسی، ازجمله مناطق مستعد برای رخداد زمین لغزش در ایران است. با توجّه به تراکم بالای جمعیّت و پتانسیل بالای محیط طبیعی در این نواحی، پهنه بندی رخداد خطر زمین لغزش با هدف مدیریت خطر این نواحی، از اهمّیّت بسزایی برخوردار است. هدف از این پژوهش، ارزیابی مدل آنتروپی در پهنه بندی رخداد زمین لغزش، تهیّه ی نقشه ی پهنه بندی خطر زمین لغزش و شناخت میزان تأثیر هر یک از عوامل پنج گانه در وقوع زمین لغزش در تاقدیس نسار است که درنهایت منجر به ارائه ی راهکارهایی برای مدیریت بهینه ی منطقه از نظر وقوع زمین لغزش می شود. در این پژوهش از روش های میدانی، کتابخانه ای و مدل آنتروپی استفاده شده است. نخست مهم ترین عوامل مؤثّر بر رخداد زمین لغزش (لیتولوژی، فاصله از گسل، ارتفاع، شیب و جهت شیب) مشخّص و سپس ماتریس آنتروپی برای این عوامل محاسبه و در محیط GIS، پهنه بندی خطر زمین لغزش منطقه انجام شد. نتایج نشان می دهد که مدل آنتروپی کارایی مطلوبی در برآورد میزان خطر رخداد زمین لغزش دارد و ارتفاع، شیب، فاصله از گسل، جهت شیب و لیتولوژی، به ترتیب بیشترین نقش را در رخداد زمین لغزش دارند. منطقه ی مورد مطالعه جزء نواحی پُرخطرِ رخداد زمین لغزش به شمار می رود و 98 درصد از مساحت آن، جزء نواحی ای با میزان خطر زیاد و متوسّط است. راهکارهای مدیریتی برای مقابله ی علمی با این مخاطره در منطقه ی مورد مطالعه را می توان به دو دسته بخش بندی کرد: الف) تهیّه ی نقشه ی پهنه بندی خطر زمین لغزش منطقه و جلوگیری از فعّالیّت های عمرانی در فواصل کمتر از 2 کیلومتری حاشیه ی تاقدیس و جابه جایی تأسیساتی که در فاصله ی 1 کیلومتری تاقدیس قرار گرفته اند؛ ب) جلوگیری از عملیّات خاک برداری، زیربُری و انجام عملیّات آبخیزداری در دامنه های تاقدیس، به عنوان عوامل تسریع کننده رخداد زمین لغزش.
بررسی رابطه بارش و روان آب در حوضه گوجان (سرشاخه کارون)
حوزههای تخصصی:
بررسی عملکرد فرایندهای یخچالی با استفاده از تحلیل آماری قطر سنگ های سرگردان (مطالعه ی موردی: روستای اسلامیه (فراشاه)، شهرستان تفت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش تلاش دارد با استفاده از روش های کمّی و مدل های آماری به این پرسش پاسخ دهد که آیا فرایندی غیر از فرایندهای یخچالی، این چشم انداز رابه وجود آورده است؟ با توجه به نتایج پژوهش حاضر، وجود اختلاف معنادار بین میانگین قطر ذرّه های زبانه های یخچالی، مؤید تفاوت معنادار در توان هر زبانه است، به گونه ای که نتایج آزمون دانکن زبانه ها را به سه گروه مختلف تقسیم بندی می کند. گروه اول شامل زبانه های 3، 4 و 5، گروه دوم شامل زبانه های 1، 3 و 5 و گروه سوم شامل زبانه های 1 و 2 است. با توجه به اندازه ی میانگین قطر سنگ ها در گروه سوم، می توان نتیجه گرفت نیروی فرایند یخچالی در زبانه های گروه سوم بیشتر از دو گروه دیگر بوده است. همچنین آزمون مقایسه ی میانگین ها، آثار پنج زبانه ی یخچالی موجود در منطقه را در سه گروه قرار می دهد یعنی اینکه بر پنج زبانه ی موجود در منطقه،سه وضعیت حاکم بوده است. از سوی دیگر، عدم وجود اختلاف معنادار بین مقاطع، حاکی از یکنواخت بودن میانگین قطر سنگ هاست؛ یعنی هیچ اختلاف معناداری بین قطر سنگ ها در مقاطع مختلف به فواصل مختلف در طول بلوک ها (زبانه های یخچالی) وجود ندارد. یعنی اینکه هیچ گونه جورشدگی روی سنگ ها اتفاق نیفتاده است که بتواند آرایش تصادفی حاصل از فرایند یخچالی را تغییر دهد. پس با قطعیت می توان اظهار داشت که پس از وقوع فرایند حاصل از ذوب یخ،فرایندی بزرگتر از فرایند یخچالی رخ نداده است. بنابراین فرضیه ی رخ دادن سیلاب های بزرگ بعد از دوره های یخچالی در منطقه ی مورد مطالعه، قطعی نیست.
پهنه بندی تأثیر خشکسالی بر پوشش گیاهی توسط سنجش از دور در دشت یزد اردکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در پژوهش پیش رو شاخصی به نام نمایه ی تأثیر خشکسالی (IDI) معرّفی شده است که بیانگر تأثیرات درازمدّت شرایط اقلیمی منطقه ی مطالعاتی، بر وضعیّت پوشش گیاهی مراتع آن منطقه است. نمایه ی تأثیر خشکسالی با تلفیق عواملی چون بارندگی و دما (به عنوان مهم ترین عناصر اقلیمی تأثیرگذار بر پوشش گیاهی منطقه ی مطالعاتی) و شاخص پوشش گیاهی SAVI با استفاده از تصاویر ماهواره ای محاسبه می شود. از مزایای نمایه ی مذکور این است که در GIS قابل محاسبه بوده و خروجی آن به صورت نقشه است و بنابراین می تواند پهنه بندی آثار خشکسالی بر پوشش گیاهی منطقه ی مطالعاتی را انجام دهد. در این پژوهش نمایه ی IDI با تلفیق داده های ایستگاه های هواشناسی دشت یزد اردکان برای تهیّه ی نقشه های بارندگی و دمای دشت (آمار هشت ایستگاه از بدو تأسیس تا کنون) و یک سری زمانی از داده های ماهواره ای سنجنده ی مادیس برای تهیّه ی نقشه ی SAVI مراتع (مشتمل بر 30 تصویر از ماه های دارای حداکثر پوشش گیاهی، بین سال های 2000 تا 2009 میلادی) محاسبه و سپس پهنه بندی شد. نتایج پژوهش نشان می دهد که مناطق شمالی دشت، دارای بیشترین مقدار IDI نسبت به مناطق دیگر هستند. بیشتر بودن مقدار عددی این نمایه در این مناطق، نشان دهنده ی تأثیرپذیری بیشتر پوشش گیاهی مناطق مذکور از پدیده ی خشکسالی ها و شرایط حاد محیطی است. طبقه بندی IDI به کلاس های شدید، متوسط و ضعیف، نشان می دهد که بیشترین مساحت مراتع دشت یزد اردکان به شدّت تأثیر متوسّط اختصاص یافته (حدود 50%) که این نواحی کمابیش در تمامی نقاط دشت پراکنده شده اند. همچنین تأثیر خشکسالی بر 39 درصد از مساحت مراتع منطقه ی مطالعاتی کم و بر 11 درصد باقیمانده شدید بوده است.
هیدرولوژی سیلاب های قدیمی با استفاده از رسوبات آب راکد (مطالعه ی موردی: رودخانه ی درونگر خراسان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هیدرولوژی پالئوسیلاب که شاخه ای از ژئومورفولوژی رودخانه ای و مبتنی بر ژئومورفولوژی تاریخی است، سیلاب های قدیمی یعنی سیلاب هایی که با ایستگاه های دبی سنجی یا مشاهده های مستقیم انسان ثبت نشده اند را مطالعه می کند. در این شاخه ی علمی از شواهد بسیاری برای تشخیص سیلاب ها استفاده می شود که یکی از مهم ترین آنها رسوب های آب راکد است. این مطالعه به کشف و تحلیل چینه شناسی نمونه هایی از این رسوب ها در بخشی از حوضه ی آبریز رودخانه ی درونگر و همچنین بازسازی جریان های سیلابی قدیمی در سایت های مربوطه می پردازد. در این پژوهش نخست با بازدیدهای میدانی دقیق، سایت های رسوبات آب راکد مورد شناسایی قرار گرفته و پس از تحلیل چینه شناسی در محل، نمونه هایی از رسوب برای مطالعه ی دقیق تر به آزمایشگاه انتقال داده شده است. برای برآورد سطح سیلاب ها با توجّه به ارتفاع رسوبات آب راکد، پس از نقشه برداری تفصیلیِ مقاطعِ عرضی و طولی کانال رود در سایت های نمونه، دبی سیلاب ها با استفاده از فرمول های رایج مدل سازی شده است. نتایج نشان می دهد که در سایت های نمونه، تعداد 10 تا 20 سیلاب قدیمی تشخیص داده شده که دبی اوج آنها از 112 تا 519 مترمکعّب در ثانیه تغییر می کرده است. این نتایج با برآوردهای انجام شده به روش های مرسوم هیدرولوژی اختلاف چشمگیری را نشان می دهد.
بررسی تأثیر اجزای بافت خاک و میانگین هندسی قطر ذره ها روی پاسخ طیفی سطح خاک (مطالعه ی موردی: بخشی از کویر خاتم، یزد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه با پیدایش فناوری سنجش از دور، امکان بهره برداری از آن برای مطالعه ی بسیاری از ویژگی های خاک، همچون اندازه ی هندسی ذره ها و تعیین بافت خاک با صرف وقت و هزینه ی کمتری فراهم شده است. هدف این پژوهش، بررسی تأثیر اجزای بافت خاک و میانگین هندسی ذره ها بر پاسخ طیفی سطح خاک، در دشت خاتم با استفاده از داده های ماهواره ای سنجنده ASTER است. بدین منظور در 23 آگوست سال 2007 میلادی، مطابق با زمان اخذ تصویر، نمونه برداری از سطح خاک در 76 پروفیل به شکل تصادفی انجام گرفت. مقادیر مربوط به بافت نمونه های خاک به روش هیدرومتری در آزمایشگاه و درنهایت میانگین هندسی قطر ذره ها برای هر نمونه محاسبه شد. پس از انجام تصحیحات هندسی و رادیومتریک و سایر پردازش ها روی تصاویر، برای بررسی اثر بافت و میانگین هندسی ذره های خاک بر بازتاب زمینی، از روش رگرسیون چندمتغیره بین مقادیر تخمینی هر لایه ی اطلاعاتی و مقادیر آزمایشگاهی در نقاط آموزشی استفاده شد. درنهایت دقت مدل ها بر اساس ضریب تبیین حاصل از برازش خط بین مقادیر مشاهداتی و تخمینی نقاط تست مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد که باند مادون قرمز نزدیک سنجنده ی استر، می تواند در تعیین درصد شن (با ضریب تبیین 5/0 و خطای استاندارد 9/11)، سیلت (با ضریب تبیین 4/0 و خطای استاندارد 09/10)، رس (با ضریب تبیین 57/0 و خطای استاندارد 46/3) و میانگین هندسی ذره های خاک (با ضریب تبیین 4/0 و خطای استاندارد 09/0) منطقه ی مطالعاتی مؤثر باشد. همچنین نتایج نشان داد که ارتباط معناداری بین مقادیر بازتاب طیفی سایر باندهای اصلی و فاصله ی اقلیدسی از خط خاک با مقادیر آزمایشگاهی سیلت، شن و میانگین هندسی ذره ها وجود ندارد.
اولویت بندی معیارهای طبیعت گردی در اکوسیستم های بیابانی و نیمه بیابانی با روش دلفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تقاضا برای گردشگری در طبیعت، برنامه ریزی همه جانبه و توجه به محیط زیست و جلوگیری از تخریب آن را ضروری ساخته است. به منظور برنامهریزی گردشگری متکی به طبیعت در مناطق خشک و بیابانی کشور، پس از بررسی و جمع بندی مراجع داخلی و خارجی، 12 معیار اصلی و 41 زیرمعیار حاصل شد. معیارهای حاصل برای تعیین معیارهای مکانیابی عرصه های طبیعت گردی در مناطق بیابانی و نیمه بیابانی و اولویت بندی آنها، در قالب پرسشنامه دلفی در اختیار متخصّصان گردشگری و محیط زیست قرار گرفت. نتایج بر اساس درصد اهمیت و درجه اهمیت معیارهای مورد بررسی نشان داد که 11 معیار اصلی شاملاهمیت تفرّجگاهی، عوامل مدیریتی، خصوصیات فیزیکی سیمای سرزمین، حیات وحش منطقه، منابع آب، حساسیت محیط، سیمای فرهنگی و تاریخی، اقلیم، ویژگی های اجتماعی، پوشش گیاهی و جنبه های اقتصادی مشتمل بر 28 زیرمعیار برای برنامه ریزی طبیعت گردی در اکوسیستم های بیابانی و نیمه بیابانی دارای اهمیت و در تصمیم گیری به ترتیب دارای اولویت است. واضح است که کاربرد معیارهای طبیعت گردی در سایر اکوسیستم های طبیعی نیازمند بررسی های مستقلی است.
ارزیابی مدل منطق فازی در مقایسه با سایر مدل های مفهومی در پهنه بندی سیل خیزی با تأکید بر ویژگی های ژئومورفولوژیک،مورد شناسی: حوضه داورزن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سیل مخاطره ای طبیعی و رویدادی ناگهانی، سریع و مخرب است. مطالعات گذشته گویای آن است که علاوه بر ویژگی های بارش، خصوصیات مورفومتریک و ژئومورفوژیک حوضه های آبخیز در کمیّت و کیفیّت این پدیده نقش اساسی دارند. حوضه ی آبخیز داورزن در غرب دشت سبزوار واقع شده است. همه ساله سیلاب های مخربی در این حوضه به وقوع می پیوندد. هدف از این پژوهش، بررسی علل و عوامل مؤثر در وقوع سیل از جمله، شیب، لیتولوژی، اشکال ناهمواری (تیپ های فیزیوگرافی) ، نوع خاک، CN و وضعیت و گرایش پوشش گیاهی و سپس تجزیه و تحلیل سیل خیزی این حوضه است. برای دست یابی به این هدف از روش تلفیق عوامل مؤثر با استفاده از تکنیک پهنه بندی در مدل های مفهومی و قابل اجرا در محیط GISاز جمله مدل منطق بولین، مدل شاخص همپوشانی و مدل منطق فازی در قالب لایه های اطلاعاتی استفاده شده است. روش تجزیه و تحلیل بر پایه یک مقایسه تحلیلی و دست یابی به نتایج حاصل از این مدل ها استوار است. به کارگیری این مدل ها در محیط سیستم اطلاعات جغرافیایی از طریق وزن دهی به متغیّرهای مؤثر بر سیل خیزی حوضه بر اساس شدت و ضعف تأثیرگذاری آنها توانسته است شکل گیری سیل را در حوضه و در قالب پهنه های مشخص ارزیابی نماید. همچنین نتایج حاصل از مقایسه ی مدل های به کار گرفته شده نشان می دهد که مدل فازی گاما شاخص ترین ابزار مفهومی برای تعیین پهنه های در معرض سیل خیزی در این منطقه می باشد.
تبیین تأثیر فرم و فرآیندهای ژئومورفیک در سکونتگاه شهری یاسوج
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی مکان های مناسب گسترش سکونتگاه های شهر یاسوج با توجه به فرم ها و فرایندهای طبیعی موجود در منطقه پرداخته است. در این راستا باتوجه به ویژگی های طبیعی منطقه 5 معیار، 15 زیر معیار و84 کلاس جهت دستیابی به اهداف شناسایی شد. ابتدا با گردآوری نقشه های پایه شهر یاسوج، مبادرت به تهیه و تجزیه و تحلیل لایه های شیب، جهت شیب، طبقات ارتفاعی، جنس سازند، تراکم مراکز مسکونی، فاصله از مراکز مسکونی، کاربری اراضی، تراکم راه، فاصله از راه، تراکم گسل، فاصله از گسل، تراکم رودخانه، فاصله از رودخانه، بارش و دما گردید. سپس با استفاده از فرآیند تحلیل سلسله مراتبی عوامل مربوطه مورد ارزیابی قرار گرفت و تعیین وزن گردید. در پایان لایه های رستری عوامل در محیط نرم افزار Arc GIS 10 با یکدیگر تلفیق و نقشه نهایی گسترش سکونتگاه شهری منطقه ترسیم گردید. نهایتاً جهت تأیید نتایج، نقشه ارائه شده با نقشه فعلی شهر مورد ارزیابی مقایسه ای قرار گرفت. نتایج نشان می دهد که در بین عوامل موثر، زیرمعیارهای شیب، جنس سازند و فاصله از سکونتگاه به ترتیب با اوزان 205/0، 129/0 و104/0 به عنوان مهمترین عوامل در تعیین مکانگزینی سکونتگاه های شهری یاسوج شناسایی شده اند. براساس نقشه نهایی 46/13% (69/37 کیلومتر مربع) از مساحت منطقه مطالعاتی برای توسعه ی سکونتگاه شهری بسیارمناسب و 44/24% (406/68 کیلومتر مربع) مناسب می باشد. نتایج حاصل از ارزیابی دقت مدل و نقشه مکان گزینی فعلی شهر یاسوج روندی صعودی را برای توسعه سکونتگاه های شهری نشان داده و بیانگر دقت مدل مزبور است.
شناسایی اشکال فرسایش بادی دشت رفسنجان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بدیهی است میزان فرسایش بادی و حجم نقل و انتقال مواد به ویژگی های سرعت، جهت و فراوانی باد و از سویی به ویژگی های سطح زمین و مواد رسوبی وابسته است. هدف این پژوهش، شناسایی اشکال فرسایش بادی و عوامل مؤثّر در شکل گیری آنها در دشت رفسنجان است. با استفاده از تفسیر عکس های هوایی50000 :1 و 20000 :1 منطقه و همچنین مشاهدات صحرایی، عوارض بادی دشت رفسنجان شناسایی و واحدهای ژئومورفولوژی بادی آن تفکیک شده اند. این واحدها شامل سنگفرش بیابان، یاردانگ ها، زیبرها، پهنه ی ماسه ای، بارخان ها، سیف بارخان ها، سیف ها و تلماسه های خطّی گیاهی، نبکاها و تلماسه های پشته ای، گنبدهای ماسه ای، پارابولیک ها و پارابولیک سیف ها هستند. همچنین این مطالعه نشان داد که در تشکیل تلماسه های بادی این منطقه، عواملی چون، تغییر جهت وزش باد، توپوگرافی، پوشش گیاهی، اندازه ی ذرّات ماسه و مقدار ماسه ی موجود در هر محل نقش داشته اند. یاردانگ ها در محدوده ای از سطح پلایای دشت رفسنجان که توسّط گسل فعّال دشت رفسنجان بالا رانده شده، به دلیل فرسایش دیفرانسیل این محدوده توسّط ماسه های عبوری، ایجاد شده اند.
زمین لغزش بزرگ سیمره و توالی پادگانه های دریاچه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پادگان ه های دریاچ ه ای سیمره، در بالادست زمی ن لغزش سیم ره، به عنوان بزرگترین لغزش جهان، بیانگر احتمال رخداد مکرّر لغزش هستند. هدف این پژوهش تعیین وسعت و توالی پادگانه های اشاره شده و ارتباط آنها با ویژگی زمین لغزه های روی داده است. برای دست یابی به این هدف، از تصاویر ماهواره ای ETM 2002 و IRS سنجنده ی Pan و Liss III (سال های 2004 و 2006)، نقشه های توپوگرافی، نقشه های زمین شناسی، نقشه های رقومیDEM SRTM ده متر و نرم افزارهای ArcGis، به عنوان ابزارهای اصلی پژوهش استفاده شده است. روش پژوهش تجربی و برپایه ی تحلیل داده های میدانی است. برای این کار، ابتدا ارتفاع پادگانه ها و فاصله از بستر فعّال رودخانه و گسترش آنها تعیین و روی نقشه انتقال داده شده است. سپس مورفومتری آنها از طریق اندازه گیری و ترسیم مقاطع، نیم رخ ها و تلفیق داده های رسوب شناسی پادگانه ها تحلیل شده است. نتایج به دست آمده از طریق مقایسه ی مکانی زمانی مستند به ترتیب و توالی پادگانه ها نشان می دهد که در مسیر رودخانه ی سیمره، چهار پادگانه با اختلاف ارتفاع 630، 595، 585 و 575 متر از سطح دریا تشکیل شده است. ضخامت و گستره ی پادگانه ها، رسوب شناسی، مورفومتری و به ویژه سطوح ارتفاعی آنها، به خوبی روشن می کند که لغزش سیمره در سه یا چهار مرحله تکرار شده است. مقیاس لغزش های بعدی کوچکتر از لغزش اصلی و اوّلیّه بوده است. تکرار لغزش در مقیاس های متفاوت، موجب تشکیل دریاچه های سدّی در مسیر رودخانه های سیمره و کشکان شده است. در فرآیند سرریز شدن این دریاچه ها، سدّ لغزشی بریده شده و پس از تخلیّه ی مجدّد دریاچه و حفر رسوبات ته نشین شده در کف آن، پادگانه های دریاچه ای مورد اشاره در مسیر رود سیمره، به جای مانده اند. روشن است، تعیین سنّ پادگانه های دریاچه ای موجود، می تواند نتایج دقیق تری از زمان وقوع لغزش های مورد اشاره به دست دهد.
پتانسیل سنجی انرژی باد در استان کرمانشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کاهش سریع سوخت های سنگواره ای، بحث گرمایش جهانی و اثر پدیده ی گلخانه ای، آلودگی های محیطی و ریزش باران های اسیدی، لزوم توجّه به انرژی های تجدیدپذیر، به ویژه انرژی باد را به عنوان یک انرژی تمیز، پایان ناپذیر و رایگان، بیش از پیش افزایش داده است. در این پژوهش، ارزیابی پتانسیل انرژی باد در استان کرمانشاه، بر پایه ی داده های جهت و سرعت سه ساعته ی باد ایستگاه های همدید کرمانشاه، اسلام آباد غرب، روانسر، کنگاور و سرپل ذهاب، در طول سال های 1997 تا 2006 انجام شد. برای ترسیم گلباد ایستگاه ها از نرم افزار Wrplot و برای برازش داده ها از توزیع احتمال ویبول استفاده شد. در ادامه، چگالی توان باد سالانه در ترازهای ارتفاعی 10، 20 و 50 متر به دست آمد که برای برآورد سرعت باد در ارتفاع بالاتر از 10متر، از مدل قانون توان یک هفتم استفاده شد. همچنین پراسنج های دیگری همانند سرعت نامی، محتمل ترین سرعت و زمان کاربرد مناسب باد، محاسبه شده و در پایان، مناطق مستعدّ تولید انرژی باد در استان بر اساس جدول طبقه بندی سایت های بادی آمریکا رتبه بندی و به نمایش گذاشته شد. بر پایه ی محاسبات انجام شده، پتانسیل انرژی باد تراز 10 متر ایستگاه های روانسر، سرپل ذهاب، کنگاور، اسلام آباد غرب و کرمانشاه به ترتیب 254، 223، 214، 146 و82 وات بر مترمربّع در واحد سطح به دست آمد که این مقادیر در ترازهای بالاتر به یک نسبت مساوی، برای همه ی ایستگاه ها افزایش می یابد. نتایج پژوهش گویای این است که سه ایستگاه روانسر، سرپل ذهاب و کنگاور، پتانسیل مناسبی برای تولید انرژی باد دارند. منطقه ی اسلام آباد غرب در صورت استفاده از توربین های بادی مرتفع، برای بهره برداری از انرژی باد مناسب است و کرمانشاه برای استفاده از انرژی باد، پتانسیل مناسبی ندارد.
تحلیل تغییرات مؤلفه های مبنای نمایه های فرین بارش شهرزنجان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اقلیم به عنوان سامانه ای متشکل از چندین متغیر است. تغییر در هریک از این متغیرها نتایج متنوع و متفاوتی درپی دارد. اخیراً دانشمندان به منظور تحلیل تغییرات اقلیمی توجه خود را به دنباله توزیع فراوانی (فرین های) هریک از عناصر اقلیمی معطوف داشته و نمایه های مختلف و متنوعی برای ردیابی این مشخصه ها ارائه نموده اند. یکی از عناصری که قادر است تغییرات اقلیمی را منعکس نماید، بارش و رفتار زمانی آن است. بررسی تغییرات توام تمامی مشخصات فرین بارش، قادر است فضای چند بعدی این عنصر اقلیمی را بهتر نمایش دهد. یکی از روش های تحلیل توام تغییرات این عنصر و هر عنصر اقلیمی دیگر، به کارگیری تکنیک های آماری چند متغیره است. به منظور بررسی توام فرین های بارش ، 26 نمایه فرین بارش از بارش های روزانه شهر زنجان طی دوره آماری 2006-1961 استخراج گردید. سپس با استفاده از تکنیک تحلیل مؤلفه های مبنا، 6 مؤلفه از 26 نمایه حدود 4/86 درصد از تغییرات را توضیح می داد. این شش مولفه به لحاظ وجود روند، جهش و چرخه هاآزمون شدند. از سال 1982 به بعد مولفه اول با تغییر سطح معنی دار بر کاهش بارش های حاصل از صدک اول دارند. مولفه دوم به عنوان نماینده فراوانی و تداوم بارش های بزرگ حاوی روند کاهشی معنی داری بوده است. بقیه مولفه ها فاقد روند و جهش بوده اند. تحلیل طیفی مؤلفه های مبنای فرین های بارش نیز نشان داد که مولفه دوم علاوه بر روند بلند مدت، حاوی چرخه های حدوداً سه ساله است. مولفه چهارم به عنوان نماینده بارش های ابر سنگین با چرخه های تقریبی چهار ساله و مولفه پنجم که نماینده میزان، فراوانی و تداوم بارش های کم مقدار است، حاوی چرخه های 3-2 ساله هستند.
پتانسیل سنجی و برآورد مشخصه های نیروی باد برای تولید انرژی در ایستگاه های همدیدی استان یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در پژوهش حاضر، پتانسیل انرژی باد در ایستگاه های همدیدی استان یزد که دارای اطّلاعات باد با دوره های آماری 10 ساله و بیشتر بودند، شامل ایستگاه همدیدی یزد (2006-1976)، طبس (2006-1987)، رباط پشت بادام (2006-1992)، بافق (2006-1993) و مروست (2006-1997) مطالعه شده. داده های باد مورد استفاده در این مطالعه، با فواصل زمانی سه ساعته و در ارتفاع 10 متری از سطح زمین برداشت شده اند که از دفاتر همدیدی اداره کلّ هواشناسی استان یزد استخراج گردیده اند. داده های منفصلِ باد با استفاده ازتابع توزیع پیوسته ویبول جایگزین گردیدند. این کار پس از محاسبه فراسنج های C و K تابع ویبول از طریق برازش حدّاقل مربّعات صورت پذیرفته است. سپس با استفاده از قانون یک هفتم نیرو، اطّلاعات باد در ارتفاع 10 متری به ارتفاع 50 متری (که ارتفاع محور اکثر توربین های بادی است) تبدیل و خصوصیّات سرعت و توان باد در هر دو ارتفاع مذکور محاسبه شده اند. نتایج نشان می دهند که ایستگاه همدیدی مروست با چگالی توان بادی معادل 224/223 و 938/444 وات بر متر مربّع، به ترتیب در ارتفاع 10 و 50 متری، میانگین سرعت بادی معادل 78/7 متر بر ثانیه در ارتفاع 50 متری، موجودیّت بادی معادل 1/4457 ساعت در سال، احتمال وزش باد با سرعت های بین 3 تا 25 متر بر ثانیه ای معادل 94/0 در ساعات موجودیّت باد، محتمل ترین سرعت بادی معادل 25/7 متر بر ثانیه و انحراف معیار سرعت هایی معادل 95/1 متر بر ثانیه، از پتانسیل خوبی در زمینه انرژی بادی برخوردار است و می تواند به عنوان مکانی مناسب برای سرمایه گذاری و مطالعه بیشتر در خصوص استقرار توربین های بادی و بهره برداری از انرژی لایزال باد تعیین گردد. استفاده از انرژی باد در ایستگاه همدیدی یزد به شرط استفاده از توربین هایی با سرعت شروع به کار 32/2 متر بر ثانیه و کمتر، و با ارتفاع محور50 متر به بالا، برای تولید انرژی مقرون به صرفه ارزیابی گردید. همچنین، استفاده از انرژی باد در ایستگاه همدیدی طبس برای مصارف کشاورزی مناسب تشخیص داده شد. افزون بر این، در این مطالعه رابطه ای به دست آمد که محاسبه میزان ساعات موجودیّت باد در یک مکان را به گونه ای ساده تر و کوتاهتر از روش های پیشین امکان پذیر می سازد.
ژئومورفولوژی، هیدروژئولوژی و مطالعه فاکتورهای مؤثر بر توسعه کارست در منطقه گرین، غرب ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
منطقه گرین در زون زاگرس رورانده و در مرز استانهای همدان و لرستان قرار دارد. هدف از انجام این پژوهش ارزیابی وضعیت گسترش کارست و پتانسیل آن از منظر ژئومورفولوژی و هیدروژئولوژی میباشد. تکتونیزه شدن شدید در این منطقه و گسترش سنگهای کربناته انحلالپذیر، باعث شده تا کارستی شدن گسترش قابل ملاحظهای داشته و پدیدههای ژئومورفولوژی کارست نظیر دولین، کارن، غار و چشمههای کارستی مانند چشمه گاماسیاب در این منطقه شکل بگیرد. به منظور ارزیابی وضعیت هیدروشیمی آبخوان منطقه، از نتایج آنالیز 26 چشمه استفاده شده است. آنالیز نمونههای آب نشان میدهد که تیپ آب موجود در اکثر چشمههای منطقه به صورت بیکربنات کلسیم-منیزیم بوده که با تیپ آب آبخوانهای کارستی مطابقت دارد. ارزیابی نمایههای اشباع کلسیت و دولومیت نشان میدهد که منطقه نسبت به این دو کانی تحت اشباع بوده و آب زیرزمینی مسیر زیادی را طی نکرده و به تکامل ژئوشیمیایی نرسیده است. همچنین بر اساس نتایج آزمایش ردیابی، سرعت متوسط جریان آب زیرزمینی در مناطقی که ماده رنگی ردیابی شده است، در محدوده سرعت حرکت آب در نواحی توسعه یافته کارستی قرار دارد و نشان دهنده حاکم بودن رژیم جریان مجرایی میباشد.
تحلیل سینوپتیکی و فضایی توفان برف استان گیلان (فوریه 2005)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مخرب ترین توفان های دهه ی اخیر، توفان برف فوریه 2005 رشت می باشد. در پژوهش حاضر اهمیت توفان از نظر اقتصادی، سیاسی و انسانی، تعیین بعد فضایی(با کمک تصاویر ماهواره ای (MODIS، بعد زمانی، قدرت تخریب و عوامل مؤثر در شکل گیری توفان شامل مباحث دینامیک، ترمودینامیک و مباحث اقلیمی، توفان برف 2005 مورد بررسی قرار گرفت. برای تحلیل سینوپتیکی دقیق تر توفان برف گیلان، الگوهای فشار سطح زمین بارش برف برای رشت تعیین شد. به منظور شناسایی الگوهای بارش برف شهرستان رشت، آمار بارندگی روزانه ایستگاه سینوپتیک رشت، طی دوره ی آمار(2005–1995) از سازمان هواشناسی تهیه شده و روزهای برفی رشت انتخاب شدند. با استفاده از روش تحلیل خوشهایWards سه الگوی بارش برف برای روزهای برفی رشت تعیین شد. الگوی اول زبانه پر فشار بالکان(زبانه پر فشار حوضه ی بالکان از شمال وشمال غربی دریای خزر منطقه را تحت تأثیر قرار می دهد). الگوی دوم پرفشار سیبری (آنتی سیکلون سیبری از شمال شرقی و شرق روی دریا گسترده شده و تا سواحل جنوبی دریا گسترش می یابد).الگوی سوم پرفشار ترکیبی ( زبانه پرفشار بالکان و سیبری با یکدیگر ادغام شده و دریای خزر را تحت تأثیر قرار داده است ). در سطح 500 هکتوپاسکال تراف بادهای غربی روی منطقه حاکم است. بارش برفی که ارتفاع آب معادل آن برابر با mm 73 باشد، به عنوان آستانه برف سنگین رشت تعیین شد. بارش سنگین برف گیلان در فوریه 2005 (بهمن ماه 1383)، نتیجه ی استقرار الگوی سوم است. با توجه به بررسی نقشه های سینوپتیکی از روز3 فوریه این دو زبانه پرفشار باهم ادغام شده و در روز 5 فوریه دریای خزر را تحت تأثیر قرار می دهد. از ساعت 21 گرینویچ 7 فوریه بارش سنگین برف شروع می شود. در سطح hpa 500، تراف خوابیده با محور شمال شرقی- جنوب غربی بادهای غربی حاکم است. مساحت پوشش برفی به دست آمده از تجزیه و تحلیل داده های ماهواره ای MODIS نشان می دهد، که بالغ بر 275/2420 کیلومربع از سطح استان به زیر پوشش برف رفته است. تخریب بالغ بر پنجاه هزار واحد مسکونی، تجاری، صنعتی، اداری و آموزشی و صدها کیلومتر شبکه برق استان، خود گواهی روشن بر حجم عظیم توفان برف رشت می باشد، درحالی که هیچ گاه چنین خسارتی در پیشینه برف رشت وجود ندارد.
کاربرد الگوی کمانک تطبیقی چندمتغیره در الگوبندی و تبیین درازمدت شوری و باقی مانده خشک آب رودخانه مطالعه موردی: حوضه های آبریز استان خراسان جنوبی
حوزههای تخصصی:
شوری (Ec) و باقی مانده خشک (TDS) از عوامل کیفی آب های شرب، کشاورزی و صنعت محسوب می شوند. ابتدا رابطه بین دبی- شوری و دبی- TDS (توابع سنجه) نمونه های برداشت شده با برازش الگوهای رگرسیونی نمایی، توانی و شبکه عصبی انجام می شود. سپس تحلیل دراز مدت Ec و TDSآب رودخانه (مقیاس روز، ماه و سال) با الگوی انتخابی صورت می گیرد. نمونه های برداشتی اغلب از جریان عادی و سیلاب های کوچک است. سیلاب های بزرگ و کم آبی های شدید رودخانه اثرات مهمی در تحلیل و تبیین نوسانات Ec و TDS دارند. لذا نیاز به تخمین Ec و TDSاین سیلاب ها و کم آبی هاست (برون یابی). الگوهای رایج در برون یابی به دلیل کران دار بودن شوری و باقیمانده خشک خوب عمل نمی کنند. هدف مقاله حاضر به کارگیری الگوی جدید کمانک تطبیقی چند متغیره[1] (MARS) برای حل این مشکل است. حوضه های آبریز خراسان جنوبی نیز برای مطالعه موردی انتخاب شد. MARS یک الگوی رگرسیون تکه ای خطی (یا غیرخطی) کمانکی است که در برون یابی و رعایت کران ها عملکرد بهتری دارد. سه الگوی نمایی، توانی و MARS (با نردبان تبدیل) بر آمار دبی- Ec و دبی- TDS ایستگاه های استان خراسان جنوبی برازش داده شد. دو دیدگاه آماری و فیزیکی این الگوها معیار انتخاب الگوی برتر است که MARSبرتری خود را در این دو حالت نشان داد. نتایج الگوهای برازشی در دو حالت درون یابی و برون یابی با هم مقایسه شد. برون یابی الگوی MARSاعداد معقول و برون یابی سایر الگوها اعدا بسیار بزرگ (حتی بی نهایت) ارائه می کنند. تحلیل ها نشان داد که الگوی MARS با نردبان تبدیل می تواند جایگزین خوبی برای الگو بندی منحنی سنجه Ecو TDS باشد.
بررسی عملکرد شاخص های خشکسالی هواشناسی در ارزیابی خشکسالی و پهنه بندی آن در استان قزوین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خشکسالی یکی از پدیده های محیطی است که سالانه موجب وارد آمدن خسارات زیادی به جوامع انسانی می گردد. در این مطالعه به بررسی عملکرد شاخص های خشکسالی هواشناسی برای ارزیابی شدت خشکسالی و پهنه بندی آن در استان قزوین پرداخته شد. شاخص های مورد استفاده شامل؛ شاخص Z چینی، شاخص Z چینی اصلاح شده، شاخص بارندگی استاندارد شده، شاخص عدد Z و شاخص دهک ها می باشد. پس از جمع آوری داده های بارش ایستگاه های موجود در منطقه مورد مطالعه، مقادیر شدت خشکسالی با استفاده از شاخص های مورد نظر در مقیاس زمانی سالانه محاسبه شد. نتایج نشان داد که شاخص های بارندگی استاندارد شده و شاخص دهک ها را می توان در جایگاه نخست و شاخص عدد Z در رتبه دوم و شاخص های Z چینی و شاخص Z چینی اصلاح شده به ترتیب در رتبه های سوم و چهارم به لحاظ شناسایی خشکسالی های شدید قرار می گیرند. مشابهت عملکرد شاخص عدد Z به شاخص بارندگی استاندارد شده در نشان دادن خشکسالی های شدید از دیگر نتایج به دست آمده می باشد. همچنین شاخص شاخص دهک ها با توجه به عملکرد مناسب درمشخص کردن خشکسالی های شدید، دارای اندکی مبالغه در نمایش خشکسالی های شدید می باشد.