به حکم آن که تن را به بند توان کشید ولی روح را نه؛ ملک الشعرای بهارنیز که به جرم حق خواهی و سعایت حسودان چند سالی به بند کشیده شده بود، طبع لطیفش در فراخنای آسمان ادب همچنان در پرواز بود. زندان سروده های او حاصل دلمشغولی هایش در حبس است که به شیوه مسعود سعد، خاقانی و ناصر خسرو سروده است. این تحقیق کوشیده است تا حبسیات بهار را از جهت برخی ویژگی های لفظی و محتوایی به اجمال بررسی کند و دراین رهگذر از خلال تصویر های برساخته از شب، پرنده، گل، سازهای موسیقی، علایق و مکروهات بهار را بجوید.
در ادبیات عرفانی ما، در هر دو حوزه نظم و نثر، سخن از عقل و اقسام و مراتب آن بسیار است. گاهی از آن تمجید و ستایش شده است و گاهی نیز نکوهش، به ویژه وقتی که پای عشق در میان باشد و عقل در مقابل عشق قرار گیرد. بیشترین مطالب را درباره عقل و اقسام و مراتب آن، مولانا در اثر عظیم خود مثنوی معنوی ارائه کرده است. با اینکه او این مطالب را از نظر علمی و فلسفی، سیستماتیک و منظم مطرح نکرده است می توان گفت در این موضوع عالیترین مطالب را عرضه نموده است. به طور کلی، تعبیرات مولانا را از عقل می توان به دوگروه عمده عقل ممدوح و عقل مذموم تقسیم کرد. تعبیرات و اصطلاحات او از عقل ممدوح عبارت اند از: عقل کل، عقل کلی، عقل کامل، عقلِ عقل، عقل ایمانی، عقل روشن و عقل خدادادی؛ و از عقل مذموم عبارت اند از: عقل جزوی، عقل تحصیلی، عقل پای سست، عقل کاذب، عقل بحثی، عقل عام، عقل اسیر، عقل مُفَلسف و.... دلیل نکوهش مولانا از عقل جزئی و نظایر آن این است که این عقل پا را از حدِ خود فراتر می نهد و از قلمرو مجاز خود که امور مادی و این جهانی است خارج می شود و معمولاً کارش سودجویی و حیله گری است.
مولانا سائل همدانی، عارف و شاعر قرن دهم هجری است. از شرح حال او اطلاعات اندکی از تذکره ها به ما رسیده است. او از نویسندگان دوره صفویه است که بنیان فکری خود را بر عشق و مباحث عرفانی نهاد و در این راه به جنون رسید. عوام حالات او را که از بیخودی عرفانی ناشی بود درک نکردند و او را به زنجیر کشیدند. او، سرانجام، در آوارگی جان باخت.
رساله ای که در این مقاله تصحیح و ارائه شده از آثار مکتوب به جا مانده از اوست. نثر این رساله فصیح و آمیخته به نظم است. موضوع آن عشق از دیدگاه عرفان است.