دراین مقاله که بثّ شکوایی است در غربت و بیکسی انسان کامل عطار میکوشد جامعه ای را که در آن می زیسته است ‘ ارزیابی کند. در این جامعه دو نوع انسان حضور دارند‘ انسان متعالی و انسان مسخ شده و از خود باخته. در تحلیل عناصر شخصیت این دو نوع انسان عطار ناگزیر است که در اقطار مجهول و ناشناخته روح آدمی سفر کند و موج های سخت طوفان های روح را که حتی با طوفان نوح هم در خور سنجش نیست – باز شناسد. فلسفه دوران جام سرنگون فلک را باز شناختن و نکات ناسفته از روایح برخاسته از شیفتگی ها و سرمستی های منتهیان و واصلان را نمودن کار هر کس نیست . نوبتی مردن باید‘ تا نور فیض دریای منور عشق بی نشان را بتوان شناخت و جان های آزاد از شوایب این جهانی را از آن برخوردار ساخت. عطار در نیمی از این قصیده نماینده انسان کامل است و در نیمی دیگر از این دعوی استغفار می کند و نفس بیمار و برتری طلب خویش را در محکمه وجدان بیدار به سختی محکوم می کند.
داستانی که در این گفتار بررسی شده، در ادب فارسی مشهور و تمثیلی است برای خیالبافانی که از واقعیتها دور افتاده و بر نبوده ها تکیه کرده اند. برای مقایسه صورتهای مختلف داستان، نخست متن سنسکریت براساس متن ویراسته هر تل آوانویسی شده است.از آنجا که در زبان سنسکریت صورتهای ترکیبی فراوان و جدا کردن اجزاء ترکیب و شناخت آنها به سبب دگرگونی واجها دشوار است، یکبار دیگر صورتهای ترکیبی از یکدیگر مجزا شده و تمام متن بر این پایه نیز آوا نویسی شده است. تجزیه و تحلیل دستوری متن براساس همین آوانویسی دوم است.نکته درخور یادآوری آنکه، اجزاء ترکیب در سنسکریت همه جا شناسه صرفی نمی پذیرند و در بیشتر صورتها شناسه تنها در پایان ترکیب می آید، آخرین بخش این گفتار اختساس به ترجمه متن سنسکریت و نقل و مقایسه آن با صورتهای فارسی و نتیجه گیری دارد.شماره گذاری بندها در متن سنسکریت نیست و برای سهولت کار در آوانویسی افزوده شده است.