علیرضا صیاد

علیرضا صیاد

مدرک تحصیلی: استادیارگروه سینما، دانشکده سینما و تئاتر، دانشگاه هنر

مطالب
ترتیب بر اساس: جدیدترینپربازدیدترین

فیلترهای جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۱ تا ۳۰ مورد از کل ۳۰ مورد.
۲۱.

جذابیت های کلانشهر برلین مدرن و ظهور ژانر فیلم خیابانی وایمار: مطالعه موردی فیلم خیابان (1923)

نویسنده:
تعداد بازدید : ۲۵۴ تعداد دانلود : ۱۹۰
در مطالعات فیلم سال های اخیر، ارتباط میان سینما و کلانشهر مدرن مورد توجه نظریه پردازان قرار گرفته است. در این رویکرد، همچنین بر شباهت های میان تجربه نظاره گری سینمایی و تجربه شهری تاکید می شود. غالبا از برلین دوره وایمار به مثابه یکی از درخشان ترین تبلورهای مدرنیته شهری یاد می شود. در این دوره، در سینمای آلمان ژانر جدیدی به نام «فیلم شهری» ظهور پیدا می کند. یکی از زیرشاخه های فیلم شهری، ژانر «فیلم خیابانی» بود که از آن با اصطلاح «ملودرام شهری» وایمار نیز یاد می شود. در آثار این ژانر، غالبا سکون، آرامش، و امنیت خانه در تضاد با حرکت، آشوب و هذیان شهر قرار می-گیرد. از فیلم خیابان (1923) ساخته کارل گرونه، غالبا به عنوان الگوی تمام عیار ژانر فیلم خیابانی وایمار یاد می شود. پژوهش حاضر که با روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای صورت گرفته است، در ابتدا می کوشد به تبیین مشخصه های کلانشهر برلین مدرن به مثابه بستر پیدایش ژانر فیلم خیابانی بپردازد. سپس با تمرکز بر فیلم خیابان، نحوه بازنمود تجربه حضور شخصیت اصلی فیلم در میان فضاهای شهر مدرن به مثابه یک پرسه زن، و نظاره گری وی به منظرهای شهری مورد مطالعه قرار می گیرد. این پژوهش که از مشخصه میان رشته ای برخوردار است و در تقاطع مطالعات سینمایی و مطالعات شهری قرار می گیرد، این نکته را آشکار می سازد که الگو های به نمایش در آمده در فیلم از تجربه پرسه زنی مرد در میان فضاهای شهری و نظاره گری پراکنده اندیش وی به مناظر و جذابیت های شهر مدرن با الگوهای نظاره گری سینمایی قابل تطبیق است.
۲۲.

پرسه زنی زنانه و گذار از ابژه بت واره به سوژه ناظر: مطالعه موردی فیلم کلئو از 5 تا 7(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ابژه بت واره پرسه زن مؤنث سوژه ناظر کلئو از 5 تا 7 مدرنیته شهری

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۴۷ تعداد دانلود : ۲۱۳
در نظریه فیلم سال های اخیر، سینما در غالب موارد به مثابه تکنولوژی برآمده از ظهور کلانشهر مدرن و مدرنیته شهری در نظر گرفته می شود. تجربه ادراکی پرسه زن مرد (فلانور)، به منزله سرنمون تجربه ادراکی مدرنیته، اغلب به مثابه الگویی برای تحلیل تجربه ادراکی تماشاگر فیلم مورد مطالعه قرار می گیرد. بااین حال، به رغم آنکه پرسه زنی تا سال ها عملی ذاتاً مردانه محسوب می شد، زنان در سال های انتهایی سده نوزدهم کوشیدند جایگاه خود را به عنوان ناظر متحرک در میان فضاهای شهری به دست آورند. این مقاله تلاش دارد با تمرکز بر چگونگی ظهور زنان در شهر و فرایند پرسه زنی، ویژگی های پرسه زن مؤنث (فلانوس) را مشخص کند و تمایزهای آن را با پرسه زن مذکر آشکار کند. این پژوهش نشان می دهد تمرکز بر ویژگی های ادراکی پرسه زن مؤنث می تواند در به چالش کشیدن نگره های مسلط، که ادراک و نگاه سینمایی را ذاتاً ادراک و نگاهی مردانه در نظر می گیرند، یاری رسان باشد. مقاله حاضر با بررسی فیلم کلئو از 5 تا 7 ، ساخته آینس واردا، مشخصه های منحصربه فرد پرسه زنی زنانه را بازشناسی می کند و نحوه بازنمایی تعامل سوبژکتیو زنانه با شهر به هنگام عمل پرسه زنی را بررسی می کند.
۲۳.

بسط ادراکات فضایی تماشاگر از طریق امپاتی با کالبدهای فیلمی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: فیزیولوژی امپاتی تماشاگر فیلم ادراک فضایی بدن های فیلمی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۴۳ تعداد دانلود : ۲۱۳
مطالعه در روند شکل گیری و تکامل سینما، نمایانگر علاقه به تشریح حالت بدن انسانی و تسخیر حرکت جسمانی است. مرکزیت بدن در گسترش سینمای اولیه، نکته ای است که با توجه به «چرخش جسمانی» در تئوری های معاصر فیلم، مورد توجه نظریه پردازان قرار گرفته است. تحلیل و بررسی تلاش های پیشگامان اولیه سینما همچون ماری، مایبریج و ملیس، نمایانگر این مهم است که تبارشناسی تصویر متحرک را به جای الگوهای اپتیکی مرسوم در تئوری های روان کاوانه، می توان در آزمایش های فیزیولوژیکی انتهای قرن نوزدهم ریشه یابی نمود. مقاله حاضر می کوشد با مورد تاکید قرار دادن این ماهیتِ ذاتاً «بدن مندِ» مدیوم سینما، با بهره گیری و بازخوانی مفهوم امپاتی، رابطه فضایی و کالبدی تماشاگر با فیلم را مورد بررسی قرار دهد. امپاتی، عمل «احساس کردن در درون دیگری» است که نخستین بار توسط ویشر مطرح شد و بعدها توسط نظریه پردازانی چون لیپز، اشمارسو و ولفلین بسط داده شد. مبتنی بر خوانش پدیدارشناسانه از امپاتی، تماشاگر از طریق بیرون افکنی بدن خود به کالبدهای فیلمیک، می تواند تجربه فضایی آنها را تجربه کند و از این طریق خود را در موقعیت های فضایی متفاوتی قرار دهد. از این رو می توان فیلم ها را به مثابه منابع غنی و ارزشمندی در نظر گرفت که برای مخاطبان، امکان تجربه های غریب و ناممکن فضایی را فراهم می آورند.
۲۴.

نگاه خیره نظارت کننده و شکل دهی به بدن مطیع مدرنیزه شده در فیلم بلوچ (1351)(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: بدن مطیع بلوچ پیکر منسجم اجتماعی قدرت انضباطی مدرنیزه کردن نگاه نظارت کننده

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۰۱ تعداد دانلود : ۱۸۸
بلوچ (1351) داستان انتقام مردی روستایی از دو مرد شهری قاچاقچی عتیقه جات است که به همسر وی تعرض کرده اند. در طول فیلم شخصیت امیر قدرت خود را از امکان نامرئی بودن و دیدن بدون دیده شدن، به دست می آورد. او ابتدا بلوچ را که در پی انتقام گیری است از طریق ساز و کارهایی به سوژه مرئی خود مبدل می سازد، و از این طریق وی را تحت نظارت خود قرار می دهد. با این حال نگاه نظارت کننده امیر، از ظرفیت تاثیرگذاری برخوردار است و می تواند با حکاکی اصول خود بر بدن بلوچ، وی را به بدنی مطیع و منضبط مبدل سازد. در انتهای فیلم اما چرخشی اساسی در جهت نگاه پدید می اید، و با واژگونی مدل سراسربینانه، بلوچ نیز از قدرت نگاه برخوردار می شود و جایگاه نظارتی امن و نامرئی امیر از بین می رود. پژوهش حاضر که با روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای صورت گرفته است، با بهره گیری از آرای میشل فوکو در رابطه با ساز و کار نظارتی قدرت انضباطی، می کوشد نگاه نظارت کننده امیر بر بلوچ و نقش این نگاه در تبدیل کرن بلوچ به بدن مطیع را مورد بررسی قرار دهد. پژوهش این بحث را مطرح می سازد که تلاش امیر برای مطیع و مدرنیزه سازی بدن بلوچ، در ارتباط با نگاه انضباطی حکومت پهلوی و تلاش های این حکومت برای شکل دهی به پیکر اجتماعی منسجم قابل بررسی است. نگاه خیره همگن کننده ای که با نفی و از بین بردن تفاوت ها، در پی شکل دهی به پیکر مطیع و همگن اجتماعی است.
۲۵.

بررسی زیبایی شناسی بازنمایی تصویر خاطره ای در فیلم درخت گلابی بر اساس رویکرد نئوفرمالیستی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: بازنمایی خاطرات فرم زیبا شناسانه تصویر خاطره ای داریوش مهرجویی درخت گلابی (1376) رویکرد نئوفرمالیستی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۸۳ تعداد دانلود : ۱۹۸
مقاله ی حاضر با هدف پی بردن به چگونگی بازنمایی تصاویر خاطرات در فیلم درخت گلابی (1376) داریوش مهرجویی، این تصاویر را با نگاهی زیبایی شناسانه وا می کاود. به منظور بررسی چگونگی به تصویر کشیده شدن خاطرات و چرایی به کارگیری تمهیدات سینمایی به کار گرفته شده، پژوهشگر با رویکردی نئوفرمالیسیتی به تجربیات و عملکرد انسان در یادآوری خاطرات توجه می کند و با جستجو در تجربه های موفق بازنمایی خاطرات در سینمای جهان، که سعی بر تقلید از این تجربیات داشته اند و با استفاده از ابزارهای سینمایی چون فیلمبرداری و تدوین به دنبال همگام سازی فرم و محتوا بوده اند، مطالعه را به سرانجام می رساند. پژوهشگر در انتهای متن با تحلیل تصاویر خاطرات در نمونه ی منتخب و تطابق نتایج بررسی های صورت گرفته بر سینمای جهان، به این نتیجه دست می یابد که داریوش مهرجویی در این فیلم دغدغه ای فرمال برای به تصویر کشیدن خاطرات داشته و در این راه به مانند تجربه های موفق پیشین در سینما کوشیده تا با بهره گیری از نوع شکل گرفتن این تصاویر در ذهن انسان، سکانس های خاطرات فیلم را با به کارگیری امکانات فیلمبرداری و تدوین به تجربه ی حقیقی انسان از یادآوری خاطرات نزدیک سازد که این خود باعث به وجود آمدن فرمی زیبایی شناسانه در تصاویر خاطرات فیلم درخت گلابی (1376) شده است.
۲۶.

بازنمایی ویرانه شهری در سینمای موج نوی ایران: مطالعه موردی فیلم های خشت و آینه (1343)، تنگنا (1352)، دایره مینا (1357)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: سینمای موج نوی ایران سینمای ویرانه ویرانه های شهری مدرنیزاسیون شهری کلانشهر تهران

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶۶ تعداد دانلود : ۲۰۹
بیان مسئله: ویرانه شهری به عنوان محصولی از فرایند مدرنیزاسیون و تغییرات شهری، علاوه بر پیوندی که با گذشته دارد نمایانگر تضاد های ذاتی مدرنیته است و از دیالکتیک تخریب/تولیدی سخن می گوید که جامعه در حال توسعه در بطن خود پرورش می دهد؛ جامعه ای که همچنان که خواهان پیشرفت و جلوه گری است، به زیست شهری و زندگی مردم بی توجهی می کند. ویرانه ها با سر بر آوردن از متن شهر مدرن، همچون روایتگرانی به جامانده از گذشته ای نه چندان دور و گواهی بر تاریخ معاصر و وضعیت پرتلاطم اقتصادی، اجتماعی و سیاسی آن ظاهر می شوند. پژوهش حاضر می کوشد با بررسی چگونگی بازنمایی ویرانه های شهری در آثار سینمای موج نوی ایران، به نقش و ماهیت این عنصر در مدرنیزاسیونِ پیش از انقلاب اسلامی ایران بپردازد. مقاله در ابتدا مدرنیزاسیونِ شهری تهران در دوره پهلوی را در ارتباط با پروژه هاسمانیزاسیون پاریس و نیز اهمیت زوال و تولید ویرانه در هر دو پروژه مورد مطالعه قرار می دهد و سپس با در نظر داشتن این نکته که شهر تهران به مثابه بستر روایت در بسیاری از آثار سینمای موج نو عمل می کند، سه اثر شاخص سینمای موج نو به عنوان نمونه موردی مباحث مورد بررسی قرار می گیرند: خشت و آینه (3134) ساخته ابراهیم گلستان، تنگنا (1352) ساخته امیر نادری و دایره مینا (1357) به کارگردانی داریوش مهرجویی. هدف پژوهش: این مقاله بر آن است تا با بررسی ویرانه های شهری در این آثار، نه تنها نقشی که در متبلورساختن تناقض ها و تضادهای مستتر در بطن مدرنیزاسیون پهلوی دارند را برجسته کند که می کوشد چگونگی قدرت آنها در عیان کردن سوی دیگرِ پیشرفت ظاهریِ جامعه را شرح دهد. روش پژوهش: مقاله با روش توصیفی-تحلیلی و با بهره گیری از منابع کتابخانه ای انجام شده است. نتیجه گیری: مدیوم سینما علاوه بر رویکردی مستند در بازنمایی امر ویرانه، قادر است همگام با این عنصر، با نگاهی خلاقانه و از طریق شخصیت ها و هم زیستی شان با چنین مکان هایی، فانتاسماگوریای شهر مدرن را به چالش کشد و از گسست ها و معضلاتی بگوید که مدرنیته برای بقای خود آنها را حاصل می کند.
۲۷.

دیالکتیک آشکار و پنهان سازی: بازنمایی چهره به مثابه یک منظر زیباشناسانه در فیلم شیرین (1387)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: فیلم شیرین (1387) عباس کیارستمی منظر چهره چهره شناسی سینما و موزه

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳۶ تعداد دانلود : ۱۳۴
عباس کیارستمی در فیلم شیرین (1387)، تعدادی از ستارگان زن سینمای ایران را در جایگاه تماشاگر قرار داده و واکنش شان به فیلمی فرضی را در نماهایی که غالباً نمای نزدیک هستند، ضبط می کند. کیارستمی با تمهیدی که به کار می گیرد این چهره های خاص را به منظر زیباشناسانه و ابژه های هنری برای تأمل مخاطب، بدل می کند. این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی انجام شده است و با وام گیری از مباحث تام گانینگ و جولیانا برونو، به اهمیت چهره و چهره شناسی در سینمای اولیه می پردازد؛ سپس، فراخوانی این زیبایی شناسی را در شیرین بررسی می کند. این پژوهش ادعا می کند کیارستمی با قراردادن ستاره سینمایی در جایگاه تماشاگر فیلم فرضی روی پرده سینما و دادن امکان آشکارسازی شخصیت او به مخاطب فیلم شیرین، از جایگاه ستاره سینمایی، افسانه زدایی می کند. اما این رابطه یک طرفه نمی ماند و همین که منظر پیش رو، نه از آن مخاطب عادی بلکه از آن ستارگان سینمایی ا ست، و با یادآوری خاطرات سینمایی در ذهن مخاطب، از فیلم ها و شخصیتی که ایشان رقم زده اند، مجدداً از آن ها افسانه سازی می شود. اینکه افرادی که به تصویر کشیده می شوند، هنرپیشگانی هستند که مهارت بالایی در ایفای نقش و اتخاذ ماسک بر چهره دارند، اطمینان مخاطب در خوانش و نفوذ به فضای تصویری ایشان را هم در این مورد، و هم در کل، در خاطرات سینمایی که بازخوانی می شوند، مخدوش می کند. بازی که کیارستمی بین مخاطب و این ستارگان می چیند، در کنار افشاگری و تخریب روابط پیشین این دو، مخاطب را وامی دارد با مونتاژ لحظات گسسته ای که در این فضای موزه مانند با آن ها مواجه می شود و خاطرات فردی-جمعی سینمایی که تداعی می شوند، فیلم شیرین را در ذهن خود بسازد و این فیلم ذهنی، تاریخی شخصی و متفاوت از سینمای ایران می شود که اهمیت و عدم امکان طرد و حذف ستارگان زن سینمای ایران را یادآوری می کند.
۲۸.

تحلیل نظام ستاره سازی سینما به مثابه دستاویزی برای نقد مدرنیزاسیون آمرانه پهلوی (مورد مطالعه: فیلمی از عباس شباویز)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ستاره سینما مدرنیزاسیون آمرانه توده ها صنعت سرگرمی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳۱ تعداد دانلود : ۱۷۷
   در ساخته (1348) عباس شباویز، کاباره دار صاحب نفوذی به نام شاهین، مجذوب استعداد خوانندگی دختری کولی به نام آتش می شود، و می کوشد وی را به ستاره کاباره های خود تبدیل کند. بعد از آنکه تحت نظارت و حمایت شاهین، آتش به ستاره شناخته شده ای بدل می شود، علیرغم مخالفت شاهین، دلباخته استاد موسیقی خود می شود. شاهین این بار از قدرت خود بهره می گیرد تا از ادامه فعالیت این زوج جلوگیری، و آن ها را از صنعت سرگرمی طرد کند. پژوهش توصیفی-تحلیلی حاضر، با رجوع به آرای نظریه پردازانی همچون لورا مالوی و ماری ان دوان در رابطه با مفهوم ستاره زن، می کوشد نحوه بازنمایی فرایند برساخته شدن آتش به عنوان یک کالای محبوب در صنعت سرگرمی تحت نظارت شاهین را مورد مطالعه قرار دهد. سپس پژوهش، امکان اینکه بازنمایی شباویز از این سازوکار، استعاره ای انتقادی از مدرنیزاسیون آمرانه پهلوی، و استراتژی رژیم در جذب توده ها با وعده های جذاب مدرنیته و اعمال تغییرات بر او باشد را، در نظر می گیرد. ذیل این فرض، تغییر شکل و رفتار آتش تحت نظارت شاهین، به عنوان نمادی از تغییرات غیر اخلاقی، نمایشی و «معطوف به ظواهرِ» مدرنیزاسیون پهلوی، بررسی می شود. پژوهش نتیجه می گیرد که فیلم شباویز، با بهره گیری از تمهیدات سینمایی متناسب، در بازنمایی سازوکار نظام ستاره سازی موفق بوده است، و فیلم، این سازوکار را استعاره ای از مدرنیزاسیون آمرانه در نظر می گیرد و معطوف بودن پروژه مدرنیزاسیون به ظواهر جامعه را نقد می کند. از سوی دیگر پژوهش، ضرورت پژوهش هایی مبتنی بر بازخوانی آثار سینمای ایران، مخصوصاً آثار مهجور فیلم فارسی، با بهره گیری از آرای نظریه پردازان معاصر را خاطر نشان می سازد. 
۲۹.

دامِ نامرئی (1357)؛ بازنمودی اُتوپیایی از جامع نظارتی در حکومت پهلوی دوم(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: فیلم دام نامرئی (1357) نظارت سراسربینانه میشل فوکو قدرت انضباطی جامعه نظارتی پهلوی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۴ تعداد دانلود : ۱۲۲
مفهوم نظارت سراسربینانه در اندیشه ی میشل فوکو جایگاه ویژه ای داشته و در مطالعات اجتماعی به مثابه یکی از مولفه های اساسی برسازنده ی جوامع مدرن همواره مورد بررسی بوده است. فوکو معتقد بود قدرت های مدرن به منظور برقرار نظم در جامعه از سازوکارهای نظارتی سود می جویند. از طرفی این مفهوم اخیرا به حوزه مطالعات سینمایی نیز ورود کرده است و توجه قسمی از نظریه پردازان این حوزه را به نحوه بهره گیری از این مضمون در آثار سینمایی جلب کرده است. این مقاله می کوشد با تمرکز بر فیلم دام نامرئی نحوه ی بازنمایی نظارت را در این فیلم مورد مطالعه قرار دهد. دام نامرئی فیلم کمترشناخته شده ای در میان آثار سینمایی پیش از انقلاب است که به دستور نهاد امنیتی وقت در سال 1357 ساخته می شود. فیلم روایت گر ماجرای شناسایی و نظارت یکی از تیمساران ارتش شاه مخلوع به نام احمد مقربی است که سال ها با افسران ک.گ.ب همکاری محرمانه داشته است. پژوهش حاضر که به روش توصیفی-تحلیلی و با بهره گیری از منابع کتابخانه ای انجام گرفته است این بحث را مطرح می سازد که درحالیکه ساواک می کوشد با انتفاع از مکانیسم های مراقبتیِ الگوی نظارت سراسربینانه، بازنمودی بی نقص از جامعه نظارتی به دست دهد، روایت مقربی از چگونگی پیشبرد فعالیت های جاسوسانه اش، تصویر ایده ال حکومت پهلوی را مخدوش می سازد.
۳۰.

قدرت نگاه خیره: سینما به مثابه ساز و کار نظارتی مدرن(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: نظارت جامعه نظارتی سینمای نظارت میشل فوکو نگاه خیره

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۵ تعداد دانلود : ۴۷
پژوهش حاضر به تحلیل آپاراتوس سینمایی به مثابه یک تکنولوژی نظارتی پرداخته و نقش آن در شکل دهی، بازتولید و نقد مناسبات قدرت در جوامع مدرن را مورد بررسی قرار میدهد. این مطالعه با الهام از نظریات میشل فوکو، به ویژه مفهوم «سراسربین» و به روش ساختارشکنانه وی انجام گرفته است و بدین ترتیب، ماهیت نظارتیِ ساختار زیبایی شناختیِ کلاسیک سینما را از مسیر بررسی جایگاه دوربین، تکنیک های تدوین، روابط تماشاگر-پرده و تهیه کننده-تماشاگر، افشا می کند. یافته های تحقیق نشان می دهند که سینما از ابتدا با الگوهای نظارتی مدرن همسو بوده و با ایجاد لذت بصری و ارضای میل نظارتی مخاطب، نظارت را از یک امر تهدیدآمیز به تجربه ای لذت بخش تبدیل کرده است. اما از سوی دیگر، سینمای آگاه به ماهیت نظارتی سینما، تحت عنوان سینمای نظارت، با بهره گیری از ساختار نظارتی سینما، به نقد ابعاد مختلف نظارت در جوامع خود می پردازد. این پژوهش نشان می دهد که سینما و فناوری های نظارتی مدرن رابطه ای تعاملی دارند؛ به طوری که زبان سینمایی الهام بخش طراحی تکنولوژی های نظارتی شده و هم زمان پیشرفت این فناوری ها بر شکل گیری ژانرهای جدید و بازنمایی پیچیده تر نظارت در سینما تأثیر گذاشته است. تحلیل های ارائه شده، علاوه بر تبیین پیوند سینما با نظارت، نشان دهنده اهمیت تجربه گسترده سینمایی توسط توده ها، در سیطره و پذیرش نظارت در جوامع مدرن است. از طرف دیگر، به توانایی بالقوه سینما در نقد و افشای پیامدهای اجتماعی، روان شناختی و سیاسی نظارت، پرداخته شده است. در پایان، پیشنهاد می شود مطالعات آینده به بررسی سینمای ایران در ارتباط با الگوهای نظارتی رایج در این جامعه بپردازند.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان