مزدک انوشه

مزدک انوشه

مدرک تحصیلی: استادیار گروه زبان شناسی، دانشگاه تهران

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۲۳ مورد.
۱.

تناظر یا تقابل ساختی مصدرهای مرکب و همتای فاقد همکرد تبیینی در چارچوب صرف توزیعی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: مصدر مرکب اسم مصدر حاصل مصدر زایایی شفافیت صرف توزیعی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۸ تعداد دانلود : ۲۱
رابطه ساختاری و معنایی میان مصدر مرکب و همتای متناظر فاقد همکرد آن از موضوعات مورد توجه در حوزه صرف و نحو زبان فارسی است که عموماً بر فرض حذف همکرد در جفت متناظر استوار است، بدون آنکه در تأیید یا ردّ آن، پژوهشی انجام شده باشد. نوشته حاضر بر آن است با بررسی ساخت نحوی و ویژگی های اسم فعل گونه مصدر مرکب، فرض حذف همکرد در همتای متناظر بسیط را ارزیابی کند و بنابراین، در پی آن است که نحوه اشتقاق و تقابل یا تناظر احتمالی دو ساخت مذکور را مشخص و تبیین نماید. برای نیل به هدف مذکور، از چارچوب صرف توزیعی استفاده شده است؛ چراکه به دلیل فاقد مقوله بودن ریشه ها در بدو اشتقاق، رفتار دو یا چندگانه واحدهای واژگانی زبان به خوبی قابل توضیح است. نتایج حاصل از بررسی، مؤید آن بود که نه تنها ساخت نحوی یکی با حذف همکرد از دیگری به دست نمی آید، بلکه دو ساخت مذکور از نظر نحوی کاملاً متفاوت هستند. مصدر مرکب مراحل اشتقاق را طبق الگوی پیشنهاده پیموده و کلیه ویژگی های اسم فعل گونه را کسب می کند در حالی که ساخت های فاقد همکرد، در واقع ساخت های اسمی و بالطبع صرفاً با ویژگی های اسمی هستند. در این راستا تحلیلی برای تبیین میزان شفافیت و زایایی این دو ساخت و نحوه رفع محدودیت های ناشی از آن ارائه شد.
۲.

پدیده حذف درون بند (رویکردی فاز بنیاد)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: حذف گروه ایستایی سامانه متمم ساز شکافته نظریه فاز ادغام صرفی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۴ تعداد دانلود : ۱۳
در سنت دستور زایشی، پدیده حذف یا زدایش، ساخت های گوناگونی را دربرمی گیرد که در آن ها عناصر پیش بینی پذیر نحوی ذیل شرایط خاصی از اشتقاق زدوده می شوند. از سرآغاز نظریه اصول و پارامترها، یافت تعمیمی که بتواند همه گونه های حذف را تبیین کند، یکی از مسائل بنیادین زبان شناسان بوده است. مقاله حاضر می کوشد تا در چارچوب کمینه گرایی فازبنیاد گامی به سوی این هدف بردارد و تبیین جامعی از انواع مختلف حذف در جملات زبان فارسی به دست دهد. برای این منظور، نخست به مهم ترین موارد حذف در پیشینه پژوهش نگاهی می افکنیم و تبیین های مختلف از این پدیده زبانی را ارزیابی می کنیم. سپس به معرفی سامانه متمم ساز شکافته و بررسی فرافکن های نقش نمای فراتر از گروه زمان می پردازیم تا از این طریق، فرافکنی را که در زبان فارسی هسته فاز بالایی را تشکیل می دهد، بیابیم. بررسی شواهد زبانی نشان می دهد در فارسی، مانند زبان آلمانی، عناصر متمم سازی مانند «که» و «تا» در هسته گروه ایستایی تولید می شوند و سپس به هسته گروه عامل ارتقا می یابند و بنابراین، گروه ایستایی را باید نقطه فاز بالایی تلقی کرد که برخی از فرایندهای حذف را در درون ساختار بند موجب می شود. در ادامه این مبحث، توصیفی تفصیلی از انواع حذف در درون جمله به دست می دهیم و می کوشیم ساخت های محذوفی همچون کافت، شبه کافت، ارتقای گره راست، حذف گروه فعلی، بندزدایی، پی پرسش و خرده پاسخ را براساس رویکرد کمینه گرا تحلیل کنیم. سرانجام در بخش پایانی پژوهش استدلال می کنیم که انواع حذف درون بند بر فرافکن فاز پایینی (vP) یا فاز بالایی (FinP) اعمال می شوند و هسته ها و/ یا سازه هایی را از اشتقاق نحوی می زدایند. این تحلیل با تکیه بر فرایندهای پسانحوی حذف و ادغام صرفی توضیح می دهد که چرا در محمول های مرکب فارسی، جزء غیرفعلی محمول می تواند حفظ یا حذف شود.
۳.

مشخصه های مقوله گزینی در ساخت پوچ واژه: رویکردی کمینه گرا(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: ساخت پوچ واژه مشخصه مقوله گزینی محمول نامفعولی فاعل ساختاری اصل فرافکن گسترده

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۹ تعداد دانلود : ۷۷
  پوچ واژه ها یا اصطلاحاً فاعل های بدلی، عناصری نحوی اند که سهمی در شکل گیری معنای گزاره ندارند و به همین دلیل، نزد بسیاری از زبان پژوهان، از مهم ترین شواهدی به شمار می روند که تصریح می کنند تولید گزاره برپایه یک فاعل و محمول از الزامات نحوی، و نه معنایی، جمله است. هرچند در زبان های ضمیرانداز که تصریف غنی دارند، فاعل های ارجاعی می توانند آزادانه آشکار یا تهی باشند، پوچ واژه ها در چنین زبان هایی غالباً ناملفوظ اند. در نحو زبان فارسی، وجود قاعده درج پوچ واژه موضوع کم وبیش مناقشه برانگیزی در میان زبان شناسان بوده است. برخی از تحلیلگران استدلال کرده اند که این ضمیر غیرارجاعی در نحو زبان فارسی یافت می شود، اما برخی دیگر مدعی شده اند که فارسی فاقد هر دو نوع پوچ واژه آشکار و پنهان است. در پژوهش حاضر در چارچوب برنامه کمینه گرا و براساس مشخصه های مقوله گزینی محمول ها، استدلال می کنیم که شاخص گروه زمان در فارسی باید با یک اسم یا ضمیر پر شود و لاجرم، در آن دسته از محمول های نامفعولی که یک گروه اسمی حامل نقش تتا وجود ندارد، درج پوچ واژه ضمیری الزامی است. اما مهم تر از این نکته، می کوشیم تا به جای ارائه فهرستی تفصیلی از ساخت های حاوی فاعل های بدلی، تعمیمی برپایه آموزه های نظری و شواهد تجربی به دست دهیم تا اعمال قاعده درج پوچ واژه را در ساخت های نحوی فارسی پیش بینی کند. طبق این تعمیم، جایگاه فاعل ساختاری محمول های نامفعولی با پوچ واژه ضمیری پر می شود، اگر و فقط اگر یک گروه اسمی با حالت بازبینی نشده در اشتقاق جمله در دسترس نباشد. در چنین ساختاری اگر پوچ واژه فاعلی ناملفوظ درج نشود، اشتقاق نحوی به دلیل تخطی از اصل فرافکن گسترده فرومی ریزد. این تحلیل که برپایه داده های آن، پوچ واژه ضمیری آشکار در فارسی یافت نشده است، توضیح می دهد که چرا در حالی که اسم های ارجاعی و پوچ واژه ضمیری در توزیع تکمیلی اند، در برخی از اشتقاق های نامفعولی و از جمله در ساخت های ارتقایی، یک گروه اسمی آشکار ظاهراً می تواند در جایگاهی بنشیند که متعلق به پوچ واژه ضمیری پنهان است.
۴.

مصدر فارسی چه ماهیتی دارد و چگونه فرافکن می شود؟ تبیینی در چارچوب صرف توزیعی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ادغام صرفی نحوی سلسله مراتب فرافکنی صرف توزیعی مصدر فارسی مقوله سازی وند مصدری

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱ تعداد دانلود : ۷
پیرامون مصدر و ساخت نحوی اش اتفاق نظر وجود ندارد؛ برخی آن را اسم و دیگران فعل می دانند. دسته سومی نیز بنابه رفتار اسم فعل گونه آن، مصدر را ذیل مقولات مشکّک یا مقوله پذیر در بافت، تلقی می کنند. در پژوهش حاضر برآن بودیم تا بدون نیاز به نگرش سوم، پیشنهادی برای سلسله مراتب فرافکنی مصدر در چارچوب صرف توزیعی ارائه کنیم؛ به نحوی که نه تنها منطبق بر ویژگی های دوگانه اسم فعل گونه اش باشد، بلکه نشان دهد چگونه مصدر فارسی در مقام صفت نیز می تواند ایفای نقش کند. در نیل به این هدف، ساخت نحوی و ویژگی های مصدر فارسی بررسی شدند که این ویژگی ها، افزون بر موارد پیش گفته در سایر مطالعات، از این قرار بودند: مصدر فارسی با مصدر زبان هایی نظیر انگلیسی متفاوت است و از جنبه هایی به اسم مصدر میل می کند، گرچه رفتار آن مطلقاً بر اسم مصدر نیز منطبق نیست. بنابراین، ماهیت مصدر فارسی با هر دو مقوله مصدر و اسم مصدر انگلیسی تفاوت دارد و به تبع، اشتقاق شان یکسان نخواهد بود؛ پرسشواژه در ساخت مصدری به کار می رود؛ مصدر (منفی) می تواند به هیچ واژه مجوز حضور بدهد؛ همچنین، مصدر می تواند نه به عنوان اسم و نه به عنوان فعل، بلکه در مقام صفت به کار رود. بدین ترتیب، پیشنهادی برای سلسله مراتب فرافکنی مصدر ارائه شد و جایگاه ادغام وند مصدری نیز بررسی شد. شواهد نشان دادند که برخلاف فرض های محتمل اولیه، هیچ کدام از هسته های اسم کوچک، زمان و فعل کوچک محل درج وند مصدری فارسی نیستند. درنهایت، اتخاذ رویکرد صرف توزیعی اجازه داد رابطه میان فعل خودایستا و صورت متناظر مصدری اش در قالب فرایندهای نحوی مشترکی منعکس شود.
۵.

تبیین فازی موضوع درونی محذوف در گروه فعلی زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: فاز پویا حذف موضوع حذف گروه فعلی ابقای فعل ضمیر ناملفوظ زبان فارسی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳ تعداد دانلود : ۱۶
در این مقاله در چارچوب رویکرد پویا به نظریه فاز، به تبیین چگونگی حذف موضوع درونی فعل در زبان فارسی می پردازیم. ابتدا با استفاده از معیارهایی مانند خروج هسته فعلی به بیرون از گروه فعلی، همسانی فعل، حذف متمم گروه حرف اضافه، ساخت هم پایه، ترتیب قید حالت و مفعول و همچنین قلب نحوی به بررسی داده های موردنظر در زبان فارسی می پردازیم تا نشان دهیم که فرایند حذف از کدام نوع است: حذف موضوع و یا حذف گروه فعلی به همراه ابقای فعل اصلی. آنگاه با توجه به ناکارآمدی معیارهای ذکرشده در مطالعات پیشین، براساس رویکردی پویا به نظریه فاز در نحو کمینه گرا برمبنای آرای بشکویچ (2005, 2013, 2014) به تحلیل فرایند حذف در جملات مورد نظر می پردازیم و نشان می دهیم که دراین چارچوب نظری، آنچه در دامنه گروه فعلی ساده حذف می شود معادل کل فاز و یا متممِ فاز است. بدین ترتیب، بر مبنای این رویکرد می توان به جای تحلیل دوگانه حذف گروه فعلی به همراه ابقای فعل و یا حذف موضوع از ساخت های مورد نظر، تحلیلی جامع و به تبع آن اقتصادی به دست داد.
۶.

سازه های محذوف در جملات دارای فعل مرکب زبان فارسی: رویکردی فاز بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: حذف موضوع حذف گروه فعلی ابقای فعل فاز پویا فعل مرکب زبان فارسی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۱ تعداد دانلود : ۱۱۸
زبان شناسان درباره چگونگی عملکرد فرایند حذف در جملات دارای فعل مرکب در زبان فارسی اختلاف نظر دارند و تحلیلی جامعی در این خصوص وجود ندارد. برخی از این زبان شناسان معتقد هستند که براساس فرایند حذف شاهد حذف موضوع[1] هستیم، در مقابل برخی دیگر بر این باورند که حذف گروه فعلی به همراه ابقای فعل کوچک[2] حاصل فرایند حذف است. با توجه به دوگانگی ذکرشده در مطالعات پیشین و همچنین ناکارآمدی آن ها در تبیین سایر جملات دستوری، این پژوهش بر آن بوده است که براساس رویکرد پویا به نظریه فاز در نحو کمینه گرا و براساس آرای بشکوویچ (2005; 2013; 2014) تحلیلی نو از این فرایند زبانی ارائه کند. یافته های این پژوهش نشان می دهد که در این چارچوب نظری، آنچه در جملات دارای گروه فعلی مرکب حذف می شود نه حذف موضوع است و نه حذف گروه فعلی با ابقای فعل کوچک، بلکه سازه محذوف در جملات دارای گروه فعلی مرکب فاز یا متممِ فاز است.   [1] argument ellipsis [2] light Verb stranding VP-ellipsi
۷.

اشراف چندگانه در ساختار بند موصولی مفعولی در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: بند موصولی مفعولی ادغام متقارن اشراف چندگانه تطابق چندگانه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۵۴ تعداد دانلود : ۱۹۵
در این مقاله ساختار بند موصولی مفعولی در زبان فارسی و امکان ادغام متقارن یک گروه اسمی بین بند پایه و پیرو براساس مفهوم ادغام متقارن چیتکو ( 2011b ) و ریمزدیجک ( 2006a ) در زبان فارسی بررسی شد. بند موصولی مفعولی نوعی بند پیرو است که هسته آن در بند پایه و بند پیرو دارای نقش نحوی مفعول است. برای این منظور ابتدا مفهوم ادغام متقارن، ساختار بند موصولی مفعولی و ویژگی های آن براساس مفهوم ادغام متقارن و همچنین تقسیم بندی بند موصولی مفعولی به دو گروه دارای هسته و آزاد براساس چیتکو ( 2011b ) توضیح داده شدند. داده های زبانی مختلف از زبان فارسی برای تحلیل کاربست مفاهیم مطرح شده توسط چیتکو ( 2011b ) که شامل بندهای موصولی مختلف بودند، استفاده شدند. بررسی داده های زبانی نشان داد که تقسیم بندی بندهای موصولی مفعولی در زبان فارسی به دو گروه بند موصولی دارای هسته و آزاد براساس چیتکو ( 2011b ) به طور کامل منطبق بر حقایق زبان فارسی نیست، زیرا در بندهای موصولی مفعولی آزاد معیار در زبان فارسی، سازه مشترک بین بند پایه و پیرو نمی تواند یک پرسش واژه باشد، زیرا در این شرایط جمله دارای خوانش سؤالی خواهد شد که این موضوع برخلاف یافته های چیتکو ( ibid ) است. دیگر نتایج این پژوهش نشان دادند که ویژگی های بند موصولی مفعولی در زبان فارسی مانند یکسان بودن نظام حالت، نقش دستوری و نقش معنایی گروه اسمی مشترک بین بند پایه و پیرو، حاکی از اشتراک این سازه بین بندهای پایه و پیرو و همچنین اشراف چندگانه دو فعل واژگانی بر آن است.
۸.

تبیین حرکت مفعول مستقیم بر پایه شواهد روان زبان شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: فراگشت مفعولی مفعول مستقیم نظریه پیچیدگی اشتقاقی قضاوت دستوری بودن خوانش خودگام

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۹ تعداد دانلود : ۱۱۱
جایگاه موضوع های درونی فعل مسئله ای زبان ویژه است. در زبان فارسی تقدم و تاخر موضوع های درونی نسبت به هم در ساخت های دو متعدی موضوعی قابل توجه و متفاوت از ساخت های دو مفعولی در زبان های دیگر است. در دستور زایشی جابه جایی مفعول که با قلب نحوی متفاوت است و در برخی از زبان ها مانند زبان های اسکاندیناوی رخ می دهد و نخستین بار توسط هولمبرگ(1986) مطرح شد، فراگشت مفعول نام دارد. در این فرایند سازه مفعول از محل تولید خود به جایگاهی بالاتر منتقل می شود . در زبان فارسی کریمی(2005) و انوشه(1400) معتقدند مفعول مستقیم مشخص و همراه با «را» به جایگاهی بالاتر از مفعول غیرمستقیم جابه جا می شود. در این پژوهش برآنیم تا فراتر از مرزهای زبان شناسی با تکیه بر شواهد عملی و با کمک دو آزمون روان زبان شناختی از جمله قضاوت دستوری بودن و خوانش خودگام و بر اساس نظریه پیچیدگی اشتقاقی مرنتز(2005) نشان دهیم در ساخت های دومتعدی و نیز در ساخت های دارای محمول ثانویه فراگشت مفعول مستقیم رایی رخ می دهد و جمله حاصل بی نشان است اما، مفعول مستقیم بدون «را» دچار فراگشت نمی شود. جابه جایی های مفعولی دیگر به جز فراگشت به انگیزه های کلامی صورت می گیرد و جملات نشان دارتولید می کند.
۹.

بررسی ساخت های دومفعولی و دومتعدی در زبان فارسی در چارچوب صرف توزیعی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ساخت دومتعدی ساخت دومفعولی هسته معرف موضوع معناشناسی تعبیری نقش مفهومی - معنایی ریشه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۲۸ تعداد دانلود : ۲۱۳
مقاله حاضر به بررسی ساخت های دومفعولی و دومتعدی در زبان فارسی بر اساس آراء وود و مرنتز (2017) در چارچوب صرف توزیعی می پردازد و نشان می دهد چگونه می توان تناوب موضوعی را به ویژگی های نحوی معنایی یک هسته معرف موضوع با بر چسب i* فروکاست تا تحلیل واحدی برای هسته های معرف موضوع ارائه کرد. پدیده انتقال مالکیت در ساخت های دومفعولی و رابطه مکانی در ساخت های دومتعدی با این فرض تبیین می شود که توانایی فعل برای حضور در ساخت دومفعولی مستلزم گزینش یک گروه معرف مرکب به صورت D*P و توانایی فعل برای رخداد در ساخت دومتعدی مستلزم گزینش یک گروه حرف اضافه ای مرکب به صورت P * p مکانی است که از رهگذر ترکیب هسته i* با یک متمم DP و pP ، به ترتیب نقش تتایی مالک و پیکر به شاخص اعطا می شود. چگونگی تعبیر این نقش ها از یک قاعده تعبیری وابسته به بافت مایه می گیرد که در سایه ساخت های نحوی تعریف و بر اساس اصل خوانش معنا تحدید می شود. تعبیر موضوع های برونی در ساخت های یادشده از جایگاه ساختاری یک هسته نحوی و نقش مفهومی معنایی ریشه مایه می گیرد.
۱۰.

ساخت نمود کامل در فارسی بر پایه صرف توزیعی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: نمود کامل زمان دستوری صفت مفعولی واژگونگی درج مؤخر

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۳۹ تعداد دانلود : ۱۵۵
رویکرد ناواژه گرای صرف توزیعی که به کوشش هله و مرنتز (1993, 1994) در اوایل دهه نود میلادی پی ریزی شد، فاقد واژگان زایای پیشانحوی برای ذخیره واحدهای چندجزئی است و همه عناصر صرفی نحوی برای درج در هسته فرافکن های نقش نمای مستقل رقابت می کنند. مقاله حاضر برپایه این رویکرد صوری به دستور و بی آن که گام به ساحت معنا بگذارد، به بررسی ساخت هایی می پردازد که دارای عنصر دستوری نمود کامل اند. این عنصر که در سنت دستور زایشی، وند «-en» خوانده می شود، یکی از پرکاربردترین هسته های نقش نمای زبان فارسی است و فارغ از زمان و وجه، در افعال حال و گذشته، و وجوه اخباری و التزامی حضور می یابد و علاوه بر بندهای خودایستا و ناخودایستا (یعنی بندهای با یا بدون زمان و شخص وشمار)، حتی در سازه های کوچک تری همچون واژه نیز یافت می شود. این پژوهش در دو بخش پیاپی ماهیت این وند و ساختار سازه هایی را که میزبان آن هستند، بررسی و تحلیل می کند. در بخش نخست می کوشیم تا مستقل از نظریه صرف توزیعی و تنها با تکیه بر شواهد زبانی و استدلال های صرفی نحوی، نشان دهیم که صورت انتزاعی «-De» گونه زیربنایی وند نمود کامل است که در سطح آوایی، با یکی از دو واژگونه « ده» یا « ته» بازنمود می یابد و در زبان فارسی، هرگز با وجه التزامی در زمان گذشته همراه نمی شود. پیامد این سخن آن که اولاً صورت موسوم به صفت مفعولی، متشکل از نشانگر زمان گذشته و پسوند « ه» نیست، بلکه واژگونگی بافتی که نقش مهمی در این پژوهش ایفا می کند، شکل خاصی از یک ریشه را در برخی از بافت ها، و از جمله در مجاورت وند نمود کامل، عینیت می بخشد. ثانیاً اگرچه وند نمود کامل توزیع گسترده ای در زبان فارسی دارد، اما این زبان فاقد بندهایی با ساختار گذشته کامل التزامی است. در بخش دوم مقاله، یافته های این تحلیل را در چارچوب بنیادهای نظری صرف توزیعی بررسی می کنیم و با تمرکز بر ساخت حال کامل اخباری (ماضی نقلی)، یافته های خود را با اندک تفاوت هایی در فرایندهای پسانحوی، به افعال گذشته کامل اخباری و حال کامل التزامی و صورت سببی این ساخت ها بسط می دهیم. در این میان، تصریح می کنیم که وند نمود کامل در هسته گروه نقش نمای حرف درج می شود که از سوی فرافکن نمود مجوزدهی شده است.
۱۱.

ادغام متقارن در نحو زبان فارسی براساس شواهدی از جمله های هم پایه پرسش واژه ای دارای حرکت موازی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ادغام متقارن جمله های هم پایه پرسش واژه ای دارای حرکت موازی ارزش گذاریِ مشخصه ها ترتیب خطی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۸۹ تعداد دانلود : ۴۴۹
رابطه عدمِ تقارنِ میانِ سازه های جمله، بخش آوایی زبان را قادر می سازد که بر پایه «اصل تناظر خطی»، اجزای جمله به ترتیب تلفظ شوند. در جمله هایی که توسط نظام محاسباتی زبان ایجاد شده اند، ساختارهای گوناگونی وجود دارند. همچنین تحلیل های گوناگونی درباره این ساختارها- مانند جمله های هم پایه پرسش واژه ای دارای حرکت موازی، ارائه شده اند. این دو مسئله، احتمال وجود رابطه عدمِ تقارن بین سازه های این جمله ها را تقویت کرده است. در این پژوهش، ویژگی ها و روابط نحوی میانِ سازه های جمله های هم پایه پرسش واژه ایِ دارایِ حرکتِ موازی، بر پایه شواهد نظریِ ادغامِ متقارن بررسی می شوند. یافته های پژوهش نشان می دهد که یک گروه اسمی، گروه بیشینه متمم نما، گروه بیشینه زمان و گروه بیشینه فعلی کوچک بین دو هم پایه مشترک هستند. این نتیجه گیری، بر پایه شواهدی- مانند هم زمان بودنِ حرکتِ گروه اسمی از هر دو هم پایه- یکسان بودنِ نظام ِحالتِ گروه اسمی مشترکِ میانِ دو هم پایه و عدم امکان استفاده از موضوع های مختلف یک محمول در هم پایه ها به دست می آید. پذیرفتن اشتراک این سازه ها در جمله های هم پایه پرسش واژه ای دارای حرکت موازی، سبب ارائه تحلیلی ساده و باصرفه در پیوند با این جمله ها می شود.
۱۲.

زبان فارسی، زبانی بدون رد وابسته(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: رد وابسته برنامه ی کمینه گرا حرکت کناره ای ادغام متقارن

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۷۴ تعداد دانلود : ۳۹۷
در این مقاله رد وابسته در زبان فارسی بر اساس دو رویکرد پیشنهادی در برنامه ی کمینه گرا به نام های «حرکت کناره ای» و «ادغام متقارن» تحلیل می شود. این مقاله ادعا می کند که رویکرد «حرکت کناره ای» با قائل شدن به حرکت کناره ای یک گروه اسمی از بند ادات به بند اصلی جمله جهت بازبینی و ارزش گذاری مجدد مشخصه ی حالت خود، با مبانی برنامه کمینه گرا مبنی بر حذف شدن مشخصه های تعبیرناپذیر پس از ارزش گذاری آن ها، در تضاد است. استفاده از رویکرد «ادغام متقارن» و پذیرش رد وابسته به عنوان یک گروه اسمی مشترک بین بندهای ادات و اصلی جمله نیز با توجه به نمونه های زبانی از زبان فارسی که در آن ها مشخصه های حالت مختلفی برای گروه اسمی مشترک در بندهای جمله وجود دارد، نمی تواند مبنای توضیح این پدیده نحوی قرار گیرد. شواهد تجربی از زبان فارسی، نشان دهنده ویژگی های متفاوتی برای ساختارهای دارای رد وابسته است به گونه ای که گروه اسمی جابه جاشده می تواند دارای مشخصه حالت متفاوتی در هر دو بند جمله باشد و وجود ضمیر در جایگاه رد اصلی در جمله باعث بدساختی جمله نمی شود. این مقاله ادعا می نماید که شواهد تجربی از زبان فارسی باستان و میانه مبنی بر عدم وجود جمله های دارای رد وابسته در آن ها و همچنین شواهد زبان فارسی نو مبنی بر ویژگی های خاص این پدیده ، نشانگر این واقعیت است که زبان فارسی فاقد پدیده نحوی رد وابسته است و ساختارهایی از زبان فارسی نو که در آن ها به ظاهر رد وابسته وجود دارد، نشان دهنده تغییرات تدریجی در زبان فارسی نو و پیدایش این نوع از ساخت ها است.
۱۳.

گروه فعلی شکافته در فارسی: تمایز هسته جهت و فعل کوچک(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: گروه فعل کوچک شکافته فعل کوچک جهت موضوع بیرونی ساخت سببی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۰۱ تعداد دانلود : ۵۸۶
در بیش از دو دهه گذشته، این فرضیه که گروه فعلی متشکّل از دو فرافکن گروه فعلی کوچک یا گروه جهت و گروه فعل واژگانی است، فرضیه پذیرفته شده ای در میان زبان شناسان چامسکیایی محسوب می شود؛ امّا پژوهش های اخیر درباره ساختار گروه فعلی، براساس فرضیه گروه فعل کوچک شکافته، هسته جهت را متفاوت از هسته فعل کوچک و گروه فعلی را متشکّل از سه فرافکن می دانند که عبارت اند از: گروه فعلی کوچک، گروه جهت و گروه فعل واژگانی. در این تحلیل، فعل کوچک، فعل ساز است و نوع رویداد را نشان می دهد. جهت، موضوع بیرونی را معرّفی می کند و هسته گروه فعل واژگانی، ریشه ای بی مقوله است. تعامل تکواژ سببی و فعل سبک در ساخت های سببی مرکّب و حضور موضوع بیرونی در ساخت های دارای فعل سبک، نمونه مواردی هستند که طرح دولایه ای گروه فعلی را در زبان فارسی به چالش می کشند. پژوهش حاضر با ارائه شواهدی از ساخت های سببی در زبان فارسی نشان می دهد که گروه فعلی، سه لایه ای بوده و هسته جهت و فعل کوچک به طور مستقل و متفاوت از یکدیگر در گروه فعلی ایفای نقش می کنند.
۱۴.

نمود دستوری در ساخت فعل های پیاپی در زبان فارسی: رویکردی کمینه گرا(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: ساخت فعل های پیاپی فعل دستوری فعل کمکی نمود ناقص نمود کامل

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۴۳ تعداد دانلود : ۵۵۳
فرایند پیاپی سازی افعال پدیده کم وبیش مبهم و بحث برانگیزی است و بسیاری از زبان شناسان کوشیده اند تا ویژگی های این ساخت های نحوی را تبیین کنند. اغلب پژوهشگران در این نکته هم سخن اند که ساخت فعل های پیاپی به توالی دو یا چند فعل اطلاق می شود که به مثابه محمولی واحد عمل می کنند و نمی توان میان شان حروف عطف هم پایه و ناهمپایه آشکار یا پنهان درج کرد. در مقاله حاضر، از منظر برنامه کمینه گرا، به بررسی ویژگی های نحوی افعال پیاپی در فارسی می پردازیم و نشان می دهیم که دو یا سه فعلی که معمولاً در چنین ساخت هایی حضور می یابند و از جمله در تولید جملات حال و گذشته مستمر به کار می روند، دست کم دارای یک موضوع درونی یا بیرونی مشترک اند و مشخصه های فعلی یکسانی دارند (شامل زمان، شخص وشمار، نمود و وجه). بااین همه، یافته های پژوهش تصریح می کنند که افعال پیاپی در فارسی محدود به نمود دستوری ناقص نیستند و این ساخت ها در حضور فرافکن نمود کامل و در جملات حال و گذشته کامل نیز تولید می شوند (مانند: او گرفته بود خوابیده بود). در این میان، پرسش اصلی این است که اگر ساخت های یادشده زنجیره ای از فعل ها را تشکیل می دهند، چه نوع اشتقاق نحوی را می توان به آنها نسبت داد. در پژوهش حاضر به پیروی از بیکر و استوارت (2002) استدلال می کنیم که در این ساخت ها فعل های دستوری مانند «گرفتن» و «داشتن» که از معنای واژگانی خود تهی شده اند و رفتار نحوی متفاوتی با افعال کمکی فارسی دارند، در ذیل یک گروه نمود فرعی (نمود کامل یا نمود ناقص) به گروه نمود اصلی جمله متصل می شوند. این سخن بدین معناست که افعال پیاپی در فارسی در ساختاری ادات گونه به بند اصلی افزوده می شوند.
۱۵.

مسئله مجهول صفتی در زبان فارسی: برپایه آزمونِ پردازشیِ خوانشِ خودگام(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: مجهول صفتی مجهول فعلی پردازش جمله آزمون خوانش خودگام نحو کمینه گرا

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۰۰ تعداد دانلود : ۲۱۶
تقسیم بندیِ ساخت های مجهول به دو گونه صفتی و فعلی همواره مبحثی پردامنه و مناقشه برانگیز در تحلیل های نحویِ برخی از زبان ها بوده است. این موضوع در زبان فارسی نیز مباحثات بسیاری را پیش کشیده و دیدگاه های مختلفی را برانگیخته است. از آن میان، برخی از تحلیلگران بر این باورند که این زبان مجهول فعلی ندارد و ساخت «اسم مفعول+ شدن» محمول مرکب نامفعولی، یا به عبارتی، مجهول صفتی به شمار می رود. در مقابل، شماری دیگر نیز توالیِ یادشده را مجهول فعلی دانسته اند و «شدن» را فعل کمکی تلقی کرده اند. در پژوهش حاضر با تکیه بر آزمونِ رفتاریِ خوانشِ خودگام، ساخت «اسم مفعول+ شدن» را با ساخت «اسم مفعول+ بودن (ربطی)» که در سنت دستورنویسی جمله اسنادی خوانده می شود ازمنظر مدت زمان خوانش و درک مقایسه می کنیم. طبق انگاره های پردازش جمله و نحو کمینه گرا، اگر «اسم مفعول+ شدن» مجهول فعلی باشد، انتظار می رود که به دلیلِ پیچیدگیِ ساختاری و داشتن فرافکن اضافه مجهول، مدت زمان پردازش ذهنی آن به طور معناداری از مدت زمان درک محمولِ مرکبِ نامفعولی بیشتر باشد. بااین همه، یافته های پژوهش و نتایج حاصل از آزمون های آماری، این پیش بینی را تأیید نمی کنند و نشان می دهند که زمان پردازشِ دو ساخت یادشده کم وبیش همسان است. این سخن بدین معناست که توالی «اسم مفعول+ شدن» در فارسی نوعی مجهول صفتی یا همان محمول مرکب نامفعولی است و فعلِ دستوریِ «شدن» در این زبان همواره در جایگاه فعل سبک می نشیند.
۱۶.

بازنگری در تصریف زمان گذشته در زبان فارسی بر پایه نظریه صرف توزیعی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: ریشه وند گذشته ادغام صرفی هم جوشی شکافت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۱۵ تعداد دانلود : ۴۵۲
صرف توزیعی انگاره ای دستوری است که در دهه 90 میلادی به کوشش هله و مرنتز ( 1993 ، 1994 ) در بستر نظریه اصول و پارامترها بالیدن گرفته است. این نظریه که مجموعه فرض هایی در باب تعامل بخش های مختلف دستور و ازجمله صرف و نحو و واج شناسی فراهم می آورد، تصریح می کند که ساختار واژه ها نیز مانند گروه و جمله در نحو تولید می شود. بر پایه این رهیافتِ پادواژه گرا، در مقاله حاضر می کوشیم تا ویژگی های هسته های نقش نما مانند زمان و مطابقه را که جایگاه اتصال عناصر فعلی زبان فارسی هستند، بررسی کنیم و نشان دهیم که چگونه این عناصر وندهای زمان و شخص و شمار را جذب می کنند. برای این منظور، پس از معرفی اجمالی پیشینه پژوهش در باب وندهای گذشته زبان فارسی و تک واژگونگی ریشه های فعلی، به بررسی مبانی صرف توزیعی و به ویژه تمایزهای آن با کمینه گرایی واژه گرا می پردازیم. در ادامه، بر مبنای فرضیه حرکت فعل در محمول های بسیط و مرکب زبان فارسی، نشان می دهیم که فعل های واژگانی و دستوریِ درون گروه فعلی کوچک از طریق فرایند پسانحوی ادغام صرفی به هسته زمان حرکت می کنند تا از این رهگذر، وندهای زمان و مطابقه را جذب کنند. سرانجام، استدلال می کنیم که خلاف توصیف های سنتی، تنها وند گذشته در فارسی تناوب واجی و خودکار « د/ ت» است. طبق این تحلیل، عنصری به نام ستاک حال یا گذشته در زبان فارسی وجود ندارد؛ بلکه ریشه ای مانند « √ بین» دارای دو واژگونه «بین» و «دی » است که جایگاه تظاهر هر یک کاملاً تابع محیط واجی (و نه ساخت واژی) است؛ بدین صورت که واژگونه دوم در مجاورت هر وندی که با واج / d / آغاز شود، می آید (مانند: می دیدیم، دیدن، دیدار) و واژگونه نخست در هر جایگاه دیگری درج می شود (مانند: می بینیم، بینا، بینش).
۱۷.

کافت و بندزدایی در زبان فارسی: رویکردی کمینه گرا(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: حذف حذف گروه فعلی کافت شبه کافت بندزدایی ارتقای گره راست

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۸۳ تعداد دانلود : ۵۱۷
زدودن عناصر زبانی از اشتقاق که با نام کلی حذف شناخته می شود، بحث پردامنه ای در میان زبان شناسان بوده است. هرچند این پدیده گونه های مختلفی دارد، اما در اغلب آنها سازه محذوف معمولاً دارای مرجعی زبانی یا غیرزبانی است. از آن میان، فرایند کافت که عنصر فعلی را (با یا بدون وابسته هایش) از جمله های همپایه حذف می کند، با توجه به ویژگی هایی که دارد، ساخت چالش برانگیزی در نظریه های نحوی به شمار می رود. جانسون (2009) نشان می دهد که به رغم شباهت های کافت و شبه کافت در انگلیسی، این دو پدیده ساخت های متفاوتی هستند و اولی از رهگذر فرایند گذر مشترک شکل می گیرد و دومی پیامد نوعی حذف گروه فعلی است. در تقابل با تحلیل جانسون درباره کافت در انگلیسی، مقاله حاضر استدلال می کند که کافت در فارسی گونه ای بندزدایی است که طی آن گروه زمان از ساخت همپایه دوم حذف می شود، اما پیش از آن، سازه های باقی مانده به شاخص یک یا چند گروه نقش نما (مانند گروه مبتدا یا گروه کانون) ارتقا می یابند. این تحلیل تصریح می کند که به دلیل ارتقای اجباری فعل از درون گروه فعلی، از یک سو ساخت شبه کافت در فارسی مجاز نیست و از سوی دیگر سازوکار حذف گروه فعلی به محو عنصر فعلی نمی انجامد.
۱۸.

ساخت تعجبی در زبان فارسی: رویکردی کمینه گرا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ساخت تعجبی تعجب واژه گروه معرف کمیت نما گروه تأکید

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۱۹۹ تعداد دانلود : ۴۵۶
ساخت تعجبی در زبان فارسی: رویکردی کمینه گرا   مزدک انوشه[1] مینا رضوانیان[2] تاریخ دریافت: 30/11/93 تاریخ تصویب: 21/4/94     چکیده در رویکردهای زایشی به دستور زبان و از جمله در برنامه کمینه گرا، آن اندازه که به جملات پرسشی و پرسش واژه ها پرداخته شده، از ساخت های تعجبیکه با یک تعجب واژه ساخته می شوند، سخن به میان نیامده است. بر این اساس، مقاله حاضر از منظری کمینه گرا به بررسی آن دسته از ساخت های تعجبی زبان فارسی می پردازد که صرفاً با تعجب واژه «چه» ساخته می شوند، و در این روند، می کوشد تا نقش دستوری و جایگاه نحوی عنصر تعجبی «چه» را تبیین کند. در بررسی این دسته از جملات، نخست ساخت های تعجبی کیفی و کمی از هم بازشناخته می شوند و بر نقش دوگانه عنصر تعجبی «چه» در این ساخت ها تأکید می شود. استدلال های نحوی و شواهد تجربی نشان می دهند که در الگوی نخست تعجب واژه «چه» در هسته گروه معرف می نشیند و از جنس معرف هایی چون حروف تعریف و اشاری ها است. در الگوی دوم، همین عنصر، با معنای تعجبی «چقدر»، در نقش یک قید مقدار یا کمیت نما ظاهر می شود و بر کمیت وابسته خود تأکید می ورزد. در ادامه، ضمن اشاره به حرکت اختیاری ساخت های تعجبی، انگیزه حرکت و جایگاه فرود آنها بر پایه آموزه های نظری و داده های زبانی تبیین می شود و در این میان، نشان داده می شود که برخلاف حرکت اجباری تعجبی های زبان انگلیسی، این سازه ها در فارسی به مشخصگر گروه متمم ساز جابه جا نمی شوند، بلکه می توانند به انگیزه یافتن خوانش نشان دار، به مشخصگر یک گروه تأکید ارتقا یابند.
۱۹.

فرافکن های نمود و زمان در صفت های فاعلی مرکب بر پایه نظریه صرف توزیعی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: فرافکن زمان صرف توزیعی مرکب ترکیبی صفت فاعلی فرافکن نمود

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳۴۶ تعداد دانلود : ۱۱۶۳
در دو دهه اخیر رویکردهای مختلفی در تبیین ساخت واژه سربرآورده اند که گاه تفاوت های بنیادی با یکدیگر دارند. از آن میان، صرف توزیعی، در تقابل با نظریه های واژه گرا، برآن است تا تحلیلی همگون از ساخت سازه های مرکبی مانند کلمه، گروه و جمله به دست دهد. براین اساس، پژوهش حاضر می کوشد تا با بررسی مرکب های ترکیبی زبان فارسی و به ویژه تمرکز بر اشتقاق صفت های فاعلی مرکب این زبان، این فرضیه را تأیید کند که در ساخت واژه این کلمات که مانند جمله در نحو شکل می گیرند، دو عنصر دستوری نمود و زمان حضور دارند. برای این منظور، پس از معرفی مبانی صرف توزیعی، ساخت جملات ساده در این چارچوب نظری تحلیل می شود و در ادامه استدلال می شود که همین ساختار و سلسله مراتب فرافکن های واژگانی و نقشی، درون ساختار صفت های فاعلی مرکب نیز یافت می شود. بدین ترتیب، این تحلیل بر پایه ملاحظات نظری و شواهد تجربی ارائه شده، نتیجه می گیرد که الگوهای توصیفی دستور سنتی در بازشناسی صفت های فاعلی زبان فارسی چندان کارآمد و دقیق نیستند و برای مثال، جفت هایی همچون «درس خوان» و «درس خوانده»، فارغ از این که از ستاک حال یا گذشته ساخته شده اند، هر دو تعبیر فاعلی دارند و تنها در ارزش مشخصه زمان و بود یا نبود گروه نمود کامل در ساختار درونی شان متفاوت اند.
۲۰.

ضمیر پوچ واژه ای پنهان در زبان فارسی: رویکردی کمینه گرا(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: ضمیرانداز اصل فرافکن گسترده پوچ واژه ضمیری محمول صفرظرفیتی محمول نامفعولی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۲۱۱ تعداد دانلود : ۷۸۵
ضمیرانداز بودن از پارامترهای زبان ویژه ای است که در سنت دستور زایشی توجه بسیاری به آن شده و زبان شناسان کوشیده اند تا ویژگی های مشترکی در میان این زبان ها بیابند. از مهم ترین این ویژگی ها وجود پوچ واژه فاعلی پنهان در اغلب زبان های فاعل تهی است. بدین ترتیب، مقاله حاضر با توجه به این گرایش غالب و در چارچوب برنامه کمینه گرا، نشان می دهد که اگرچه فاعل های ارجاعی در زبان فارسی می توانند پنهان یا آشکار باشند، اما پوچ واژه فاعلی در این زبان الزاماً فاقد جوهر آوایی است. در این میان، استدلال می شود که ضمیر پوچ واژه ای در جایگاه فاعل همه محمول های صفرظرفیتی و نیز آن دسته از محمول های نامفعولی که موضوع درونی شان از مقوله گروه حرف اضافه ای یا متمم ساز است و لاجرم به حالت نیازی ندارد، حضور می یابد تا نیازهای ساختاری جمله و به ویژه اصل فرافکن گسترده را برآورده کند. شواهد تجربی ضمن حمایت از این رویکرد، نشان می دهند که ضمیر «این» در فارسی نمی تواند به نیابت از فاعل در نقش پوچ واژه به کار رود.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان