هدف و زمینه :برخی از مدیران و فرماندهان پلیس از «خستگی روانی» تعدادی از کارکنان خویش شکایت دارند. آنان معتقدند که این عامل موجب تقلیل عملکرد شغلی و بروز و ظهور پاره ای از مشکلات رفتاری و بدکارکردی های سازمانی شده است.این پژوهش بر آن است تا این موضوع را مورد بررسی قرار دهد. روش: در این پژوهش از روش پیمایشی و آزمون های همبستگی استفاده شد جامعه آماری شامل کلیه کارکنان (اعم از افسر و درجه دار) پلیس است که در دوره های «استاندارد سازی رفتار» شرکت کرده اند. حجم نمونه 682 نفر برآورد شد. برای نمونه گیری از روش نمونه گیری در دسترس استفاده شد و از پرسشنامه محقق ساخته با اعتبار 86% استفاده شده است. یافته ها: هدف نخست شناسایی میزان شیوع نشانگان (سندرم) خستگی روانی در بین گروهی معرف از کارکنان پلیس بوده است. هدف دوم شناسایی عوامل مولد خستگی روانی، هدف سوم شناسایی آثار و پیامدهای فردی و سازمانی آن و سرانجام هدف آخر به دست دادن روش ها و راهکارهایی بوده است که با جامه عمل پوشاندن به آن ها می توان خستگی روانی را از میان راند. برای تحقق این چهار هدف، گروهی از افسران و درجه داران پلیس انتخاب و با استفاده از چند آزمون برخوردار از روایی و پایایی بسنده مورد مطالعه قرار گرفتند. نتایج نشان داد که اولاً؛ خستگی روانی شیوع معناداری در بین کارکنان پلیس دارد. ثانیاً؛ هم عوامل درون فرد، هم عوامل خانوادگی، هم عوامل سازمانی و هم عوامل اجتماعی سهم و نقش معناداری در ابتلا به این نشانگان دارد. ثالثاً؛ ابتلا به سندوم خستگی روانی عملکرد شغلی و کارایی فردی را تقلیل می دهد. نتیجه گیری: از بین سه دسته عوامل مؤثر بر خستگی مزمن (یعنی عوامل سارمانی، عوامل فردی، و عوامل خانوادگی)، سهم عوامل فردی بیش از بقیه عوامل بود. بنابراین، می توان نتیجه گرفت که خستگی مزمن بعضی از کارکنان پلیس در وهله اول ناشی از ویژگی های روان شناختی آنان، و در وهله های بعد ناشی از عوامل درون سازمانی و درون خانواده، است. آشکار است که برای از میان راندن این سندرم ناگزیر باید در هر سه این عوامل «مداخله» نمود.