هدف اصلی این مقاله، بررسی تحول در نقش بازیگران دولتی و غیردولتی از منظر حقوق بین الملل و تئوریهای روابط بین الملل می باشد. به طور سنتی، وقتی از سیاست در روابط بین الملل سخن گفته می شود، روابط میان دولتها مطرح است، اما فراملی گرایی بر روابطی در ورای روابط دولتها و میان بازیگرانی غیر از دولتها تاکید دارد. این روابط و بازیگران، بر بازیگران دولتی و روابط میان آنها نیز تاثیر می گذارند. بازیگران غیردولتی، طیف وسیعی از وظایف را بر عهده گرفتهاند که در اغلب موارد، بدون رضایت اولیه دولتهای میزبان، در مسایل داخلی آنها مداخله بشردوستانه نموده اند. در این مقاله، پس از تشریح تاثیر پایان جنگ سرد و فرایند جهانی شدن بر روابط بین الملل، تحول در نقش بازیگران دولتی و غیردولتی را از منظر تئوریهای روابط بین الملل و همچنین حقوق بین الملل، مورد بررسی قرار میدهیم.