۱.
در دوره ایلخانان، نخستین نسخ مصور شاهنامه تولید شد و اشعار فردوسی، زمینه ای مناسب برای تصویرسازی قرار گرفت. موضوع نگاره «نبرد کیخسرو با افراسیاب» در شاهنامه بایسنغری و طهماسبی، الهام گرفته از اشعار فردوسی است که در هر دو نسخه یکسان است؛ اما نگاره ها تفاوت هایی دارند که به دلیل داشتن تغییرات در بیان بصری حائز اهمیت هستند. پژوهش حاضر با هدف تحلیل و مقایسه دگرگونی های تصویرسازی نگاره ها می خواهد ژرف ساخت داستان را آشکار کند؛ از این رو به این پرسش می پردازد که نگارگران شاهنامه بایسنغری و طهماسبی، چگونه داستان نبرد کیخسرو با افراسیاب را به تصویر کشیده اند؟ شیوه تحلیل در این پژوهش، بین رشته ای است و از رویکرد ساختارگرایی با تکیه بر نظریه ولادمیر پراپ برای تحلیل متن و تصویر استفاده می شود. نتایج این پژوهش نشان می دهد که هر دو نگاره در تطبیق با شاهنامه فردوسی دچار دگرگونی ساختاری هستند. در این امر، دلایلی مانند متأثرشدن از هنجارهای سیاسی، نظامی، اجتماعی و مذهبی، همچون شرایط ایدئولوژیک حاکم بر زمانه و زمینه و اعتقادات شخصی پادشاهان به عنوان سفارش دهندگان و مکاتب حاکم بر نگارگری مؤثر بوده اند. همچنین سبک شخصی نگارگران در بروز ویژگی های تصویرسازی، سبب ایجاد دریافت متفاوت از داستان فردوسی شده است. این امر حاکی از نوعی دگرگونی ساختاری در عوامل بیرونی و درونی، از قبیل حذف شخصیت رستم، توس و سپس جانشینی شخصیت بایسنغرمیرزا به جای کیخسرو به عنوان قهرمان در نسخه بایسنغری و جانشینی شاه طهماسب به جای کیخسرو در نگاره نسخه طهماسبی است.
۲.
در ده ه های اخی ر، ورود مطالع ات می ان رشت ه ای به تحقیق ات ادبی، سبب تازگی و جذابیت پژوهش های ادبی شده است. با توجه به ظرفیت رباعی به عنوان یکی از قالب های شعر فارسی و عاطفه که یکی از اجزای اصلی شعر است، در این پژوهش، رباعیات خیام از منظر روان شناسی بررسی و تحلیل شده است. چهارچوب نظری این مقاله را نظریه پلاچیک تشکیل می دهد. بر اساس این نظریه، هشت هیجان یا عاطفه میان تمام موجودات زنده مشترک است. این عواطف هشتگانه عبارت اند از: تخریب، شادی، جذب، جهت یابی، دفاع، محرومیت، دفع و اکتشاف. تمام هیجان های مورد نظر پلاچیک، در رباعیات خیام قابل استنباط است. هیجان های تخریب 37 مورد، شادی 90 مورد، جذب 107 مورد، جهت یابی 61 مورد، دفاع 32 مورد، محرومیت 130 مورد، دفع 43 مورد و اکتشاف 103 مورد هستند. اگرچه تصور غالب بر این است که هسته مرکزی منظومه فکری خیام بر خوش باشی و عشرت تمرکز دارد؛ اما این بررسی روان شناختی روشن کرد که در این رباعیات، غم و اندوه بر شادی و لذت سیطره دارد. نتایج حاصل از این پژوهش گوشه ای از ابعاد شخصیت عاطفی خیام را آشکار می کند.
۳.
پژوهش حاضر تحلیل تطبیقی و بین رشته ای مسئولیت پذیری در معنادرمانی ویکتور فرانکل، روان پزشک اتریشی و مولانا، شاعر و عارف نامدار ایرانی است. در معنادرمانی آزادی اراده و مسئولیت پذیری توأمان و نمایانگر انسان بودن است. به باور فرانکل شناخت مسئولیت راهی برای کشف معنای زندگی است. مولانا نیز مسئولیت پذیری را مبنای زندگی می داند و انسان را به پذیرش مسئولانه اعمال در دنیا و آخرت رهنمون می سازد. او همچون فرانکل ما را در قبال خداوند، خود، دیگران، موقعیت و سرنوشت مسئول می شمارد و از فرافکنی برحذر می دارد. هدف از این پژوهش بیان شباهت ها و تفاوت های دیدگاه این دو اندیشمند درخصوص مسئولیت پذیری و مقایسه یک نظریه مطرح روان شناسی با اندیشه عرفانی تعلیمی مولاناست. پژوهش بین رشته ای حاضر به روش توصیفی تحلیلی درصدد پاسخ به این پرسش هاست که وجوه هم سویی یا تفاوت های احتمالی این دو دیدگاه در چیست؟ دستاورد پژوهش بیانگر این است که آبشخورهای دو اندیشه برای بیان یک آموزه واحد متفاوت است. فرانکل از منظر روان شناسی وجودگرا و مولانا بر اساس آموزه های قرآنی و عرفان اسلامی به مسئولیت پذیری پرداخته است. فرانکل معتقد به کشف مسئولیتی منحصربه فرد در تمامی جنبه های زندگی است؛ اما مولانا غیر از باورمندی به مسئولیت های خاص هر فرد، مسئولیت های بنیادین انسانی را نیز بیان کرده است. به عقیده فرانکل انسان در دنیا مسئول انتخاب هایش است؛ اما در نگاه مولانا انسان نه تنها در دنیا مسئولیت انتخاب هایش را بر عهده دارد؛ بلکه با اعمال دنیایی پاداش و جزای اخروی خویش را نیز رقم می زند. فرانکل مسئولیت گریزی را نتیجه ناتوانی در کشف معنا می شمارد و مولانا آن را حاصل غلبه نفس اماره و ریشه بسیاری از بی اخلاقی ها می داند.
۴.
مقاله حاضر، پژوهشی تطبیقی در باب تبیین علل عصیان و مرگ اندیشی در آثار دو شاعر معاصر، نصرت رحمانی و هنری چارلز بوکوفسکی، به کمک نظریات ژاک لکان در سه ساحت خیالی، نمادین و امر واقع است. هدف تحقیق، ابتدا آشکارسازی این موارد در اشعارآن دو و سپس یافتن دلایل روانی، اجتماعی آن است. یکی از اشکال عصیان گری در آثار این دو شاعر، بیان صریح اعتیاد راویان آن ها به مواد مخدر و الکل است. این عصیان و اعتیاد، راویان را به مرز مرگ، یأس و بدنامی کشانده است و در عین حال هیچ یک از این پیامدها سبب ترک این فانتزی از طرف آن ها نمی شود. درواقع ژوئَسانس یا لذتی که با درد و گناه همراه است، آن ها را به سمت مرگ سوق می دهد. با بررسی عصیان گری و مرگ اندیشی در شخصیت های این دو شاعر، درخواهیم یافت که ریشه این معضلات، عواطف سرکوب شده ای است که در نتیجه تقابل سوژه ها با دیگری بزرگ به وجود می آیند. درواقع آن ها اسیر چرخه ای در ساحت نمادین هستند که برای خاتمه دادن به آن چاره ای جز عصیان گری و مرگ اندیشی ندارند. با ورود به امر واقع و درک این فقدان، راویان دچار روان ضربه شده اند و با آرزوی بازگشت به ساحت خیالی مادر، سعی در تسکین آلام خود دارند.
۵.
حکیم جمال الدّین ابومحمّد الیاس بن یوسف بن زکی بن مؤید نظامی گنجوی از شاعران بزرگ فارسی است که آثار ارزشمندش، به ویژه خمسه ، بر شاعران پس از وی تأثیر گذاشته است. اهمّیت وی در میان شاعران فارسی زبان، سبب توجّه نویسندگان و منتقدان به آثار وی و نگارش مقاله ها و کتاب های بسیار زیادی در این زمینه شده است. به منظور شناسایی زمینه های تحقیقی بیشتر آثار نظامی، تحلیل مقاله های نوشته شده در این زمینه لازم است. امروزه یکی از انواع مطالعات میان رشته ای، استفاده از روش های علم اطّلاعات، ازقبیل انواع تحلیل های هم استنادی، هم واژگانی و هم نویسندگانی در ترسیم نقشه علمی هر حوزه است. پژوهش حاضر، مقالات چاپ شده با موضوع نظامی گنجوی در نشریات و پایگاه های اطّلاعاتی را با استفاده از روش هم واژگانی تحلیل می کند. این پژوهش از نوع توصیفی تحلیلی است و با رویکرد علم سنجی انجام شده است. جامعه مورد مطالعه آن، مقالات فارسی حوزه نظامی گنجوی، نمایه شده در پایگاه های اطلاعاتی معتبر در بازه زمانی 1378 تا سال 1399 است. برای ترسیم و تحلیل شبکه هم رخدادی واژگان، از نرم افزار «راور ماتریس»، «اس. پی. اس. اس» و «یو. سی. آی. نت» استفاده شده و طبقه بندی موضوعات با استفاده از روش خوشه بندی موضوعی صورت گرفته است. نتایج نشان می دهند که خسرو و شیرین ، لیلی و مجنون ، هفت پیکر ، مخزن الاسرار ، اسکندرنامه و خمسه نظامی، موضوعات اصلی منتسب به واژه های کلیدی و خسرو و شیرین پرکاربردترین واژه کلیدی به کاررفته در مقالات است.
۶.
کارن هورنای (۱۹۵۲- ۱۸۸۵) از جمله روان کاوانی است که بیش از فروید بر تعامل های اجتماعی به مثابه عواملی مؤثر بر شکل گیری شخصیت تأکید کرد و در تحلیل هایش، روان کاوان را به دقت در بسترهای اجتماعی ای که فرد در آن رشد می کند، فراخواند. ما نیز در این جُستار با بهره گیری از آرای او به تحلیل و بررسی شخصیت اصلی رمان دل فولاد؛ یعنی، افسانه پرداختیم. روش ما در این پژوهش توصیفی تحلیلی و مقصودمان، پاسخ به این پرسش اصلی بود که افسانه برای محافظت خویش در برابر اضطراب بنیادی از چه سازوکاری بهره گرفته است. یافته های این پژوهش نشان داد که، کلیدِ فهم و شناختِ اضطراب افسانه، درک نظام مردسالاری است که او مجبور به زیستن در آن است. در بستر مناسبی که نظام مردسالار فراهم می کند، پدر خشن و همسر قمارباز افسانه خود را مُحق می دانند تا دست به تحقیر و آزار او بزنند که همین امور موجبات اضطراب بنیادی را در شخصیت او فراهم می کنند. اضطراب افسانه بعد از مهاجرت به تهران و در پی اثبات شایستگی خویش به پدرش افزایش می یابد. از این رو، او برای مقابله با آن از گرایش روان رنجورانه ی حرکت علیه مردم استفاده می کند، اما این سازوکار در تعارض با گرایش های عزلت گزینی و مهرطلبی قرار می گیرد و موجب شکل گیری تضاد بنیادی در شخصیتش می شود.
۷.
مقایسه و تطبیق، اگرچه به مثابه کنشی انسانی و اجتماعی، مقوله ای دیرپاست؛ اما در حوزه مطالعات ادبی، از سده نوزدهم میلادی، خود را در قامت یک رویکردِ جدید ادبی؛ یعنی «ادبیّات تطبیقی» بازنمایاند. جستار پیشِ رو، بر آن است تا با درنظرداشت رویکردهای نوین ادبیّات تطبیقی، به ویژه سویه میان رشته ای آن، به نمودها و نمونه های ادبی نظریه «سلسله مراتب نیازهای آبراهام مزلو» در چند اثر برگزیده کلاسیک، همچون فرج بعد از شده، کلیله و دمنه، قابوس نامه، تاریخ بیهقی، غزلیات حافظ ، و... بپردازد و با بازجستی روان شناختی ادبی، افزون بر آشکار کردن کارآمدی این دو حوزه، دریچه هایی تازه را بر پژوهش های آتی بگشاید. پژوهش گویای این واقعیت است که آنچه مزلو با نگرشی انگیزه شناختی، در چهارچوب هرم نیازهای خود مطرح کرده است، پیش از این به گونه ای هوشمندانه در متون ادبی ما، چه در قالب چهارچوب های نظری و چه در فرم های روایتی مطرح شده است. نوشتار حاضر، نخستین پژوهشی است که با مبنا قراردادن هرم نیازهای هشت گانه مزلو، به تطبیق و تحلیل آرای مزلو با روایت گزاره های ادب فارسی پرداخته و درنهایت، به دو نتیجه کلّی: الف. اثبات کارایی یک نظریه روان شناختی در پیوند با متون ادبی و ب. درک بهتر ارزشمندیِ متون ادبی در نمودبخشی به مفاهیم انتزاعی ذهنی، دست یافته است.
۸.
امپرسیونیسم و اگزیستانسیالیسم هر دو از مکتب هایی هستند که انسان و وجود داشتن او را مرکز مدار هستی می دانند. پژوهش حاضر در پی آن است تا به این پرسش پاسخ گوید که چرا و چگونه علوی در اثر خود، «ایستگاه» و الغرباوی در آثارش «الوحید» و «تقابل» از ترکیب امپرسیونیستی اگزیستانسالیستی بهره گرفته اند. اهمیت پژوهش نیز در آن است که به بررسی یک شکاف نقدی می پردازد. به نظر می رسد نقدهای میان رشته ای به شکل جامع تری می توانند به کشف متن نائل آیند و لذا پژوهش حاضر نیز تلاش دارد با ترکیب دو مکتب امپرسیونیسم و اگزیستانسیالیسم، شکل جدیدی از خوانش متن را تبیین کند. به این منظور سه متن کوتاه و خیلی کوتاه انتخاب شده اند که یکی از ادبیات معاصر فارسی و دو متن دیگر از ادبیات معاصر عربی است و ضمن تحلیل ویژگی های امپرسیونیستی آن ها، به تحلیل بریقای امپرسیونیستی اگزیستانسیالیستی در این نوشته ها پرداخته می شود. نتایج پژوهش حاکی از آن است که علوی و الغرباوی درصدد بیان تنهایی و پوچی انسان معاصرند؛ اگرچه علوی بیشتر تمایل دارد این تنهایی را با نقد جنسیتی همراه سازد؛ اما هر دو نویسنده به منظور تلفیق یک لحظه شهودی و درک احساس پوچی فلسفی، به خوبی توانسته اند از دو مکتب امپرسیونیسم و اگزیستانسیالیسم بهره گیرند.
۹.
عبداللّه پَشیو و مُفدی زکریا از شعرای معاصر هستند که دوران حیاتشان همزمان با سیطره رژیم بعث بر کردستان عراق و استعمار الجزائر توسّط دولت فرانسه بوده است. در چنین شرایطی، دو شاعر به عنوان شعرای متعهّد، سروده های خود را به آینه بازنمایی رنج های مردم استعمارشده کُرد و عرب تبدیل کرده اند و با تأکید بر لزوم استعمارزدایی، انقلاب را تنها گریزگاه رهایی از چنگال استعمار و اشغالگری می شمارند. در پس زمینه گرایش دو شاعر به انقلاب، علاوه بر رنج بردن از اِشغال سرزمین و احساس حقارت و سرخوردگی ناشی از آن، عواملی همچون محرومیّت، آسیمیله کردن مردمِ استعمارزده و ارتکاب جنایات وجود دارد که پَشیو و مُفدی را به سوی طردگرایی و کُنش انقلابی سوق داده است. از آن رو که تاکنون جستار مستقلّی به بررسی عوامل گرایش پَشیو و مُفدی به کنش انقلابی نپرداخته است، نگارنده بر آن است تا به بررسی تطبیقی این پدیده در اشعار دو شاعر بپردازد. مسئله بنیادین پژوهش حاضر این است که عوامل زمینه سازِ کُنش انقلابی، چگونه و در چه قالب هایی در سروده های دو شاعر، نمود یافته و با چه مفاهیمی پیوند خورده است. جهت بررسی این مسئله، نگارنده از روش تحلیلی و تطبیقی مُبتنی بر بررسیِ جامعه شناختی بُن مایه های سروده هایِ دو شاعر بهره گرفته است. وجود عوامل زمینه ایِ نشأت گرفته از هژمونی استعمارگر و اشغالگر، دو شاعر را به طردگرایی و رویکرد انقلابی واداشته است. دامنه اشعار انقلابی مُفدی بسیار وسیع تر از اشعار پَشیو است؛ امّا سروده های پَشیو، اِلقاکننده خشمی فراگیرتر است که گاه با کاربرد الفاظ رکیک و آتشفشانی از خشم و نفرت آمیخته می شود.
۱۰.
عرفان به عنوان مفهومی جهان شمول، در سرزمین های غرب و شرق تعاریف و نمودهای متفاوتی دارد. اما در همه دیدگاه ها حضور پیری وارسته و کامل برای هدایت فرد در مسیر سیروسلوک ضروری ست. این پژوهش به بررسی مفهوم پیر از منظر عرفانی در دو رمان نوجوان ایرانی و خارجی (سه گانه اشوزدنگهه نوشته آرمان آرین و سه گانه ارباب حلقه ها نوشته جی.آر.آر. تالکین) می پردازد. پژوهشگران بسیاری به بررسی مؤلفه های عرفانی در آثار بزرگ سال پرداخته اند ولی هیچ اثر مستقلی، مؤلفه ای عرفانی را در آثار ادبی نوجوان، آن هم به صورت تطبیقی، بررسی نکرده است. بدین منظور، پس از ارائه تعریفی از مفهوم پیر و ویژگی هایش، این مؤلفه را در این دو رمان نوجوان به شیوه توصیفی تحلیلی از منظر توانایی ها و دانش، مسئله تسلیم و اختیار، شیوه هدایت و آموزش، و غایت سیروسلوک مقایسه می کنیم. با مطالعه چگونگی بازتاب این مؤلفه در این آثار و یافتن شباهت ها و تفاوت ها درمییابیم تفاوت های فرهنگی و زبانی موجب تفاوتی معنادار در بازنمود این مؤلفه ثابت عرفان (پیر) می شود؛ تفاوت ها برآمده از تفاوت های دو دیدگاه عرفان خدامحور و انسان محور است. می توان این دو اثر را بازنمود عرفان اسلامی که پس از خودشناسی، غایتش از خودگذشتن و به خدا رسیدن است و عرفان پست مدرن (باطن گرایی جدید ) که هدفش پروراندن نیروهایی درونی سالک و چیرگی بر نیروهای تاریک درون است، دانست.
۱۱.
شبکه جهان گستر وب در بستر اینترنت، عرصه جدیدی برای گوگل، به عنوان یکی از پرکاربردترین نام های تجاری در دو دهه اخیر به وجود آورده است که بیش از 4000 نمونه لوگوی مناسبتی با عنوان دودل، از سال 1998 تا سال 202۲ طراحی کرده است. برای رمزگشایی آن ها که مصداق کاملی از نمونه های ارجاع دهی است، باید به روابط گسترده تأثیر پذیری از متن های پیشین توجه شود که از این رو مقاله حاضر با شیوه توصیفی تحلیلی به خوانش بیش متنی ژنت (اندیشمند فرانسوی) می پردازد. بیش متنیت رابطه برگرفتگی متن دوم از متن اول است؛ به گونه ای که اگر متن اول نبود، متن دوم شکل نمی گرفت. گردآوری اطلاعات از طریق منابع اسنادی و مشاهده ای انجام گرفته و روش نمونه گیری به طور هدفمند 11 مورد از دودل گوگل های طراحی شده دو دهه گذشته با محوریت بزرگداشت نقاشان است. نتایج این پژوهش نشان می دهد گوگل از راهبردهای گوناگونی استفاده کرده است و طراحی دودل ها بر پایه چهار اصل از شش گونه بیش متنیت (همان گونگی و تراگونگی) شکل گرفته اند: در مواردی بر اساس گونه پاستیش (تنها یک اثر شاخص هنرمند تقلید شده است) و در بسیاری از نمونه ها بر مبنای پارودی (اصولاً کلاژی ترکیبی از چند اثر هنرمند) دودل ها ایجاد شده اند. همچنین به طور همزمان بسیاری از آن ها در گونه فورژی و جایگشت نیز قرار می گیرند.
۱۲.
از نظر بارت، هر متن، نظامی از نشانه هاست و خواننده نقش محوری در تحلیل نشانه ها و ساخت معنا دارد. این مقاله یک پژوهش میان رشته ای است که به نشانه شناسی نظریات مد با رویکرد تحلیل لایه ای رولان بارت می پردازد. در این روش با استفاده از رمزگان های پنج گانه؛ یعنی رمزگان هرمنوتیک یا سؤالی، رمزگان پروآیرتیکی یا کنشی، رمزگان دال ها، رمزگان نمادین و رمزگان فرهنگی به تحلیل معنا پرداخته می شود. روش این مقاله از نظر هدف، توسعه ای کاربردی است. داده ها به روش کتابخانه ای و اسنادی گردآوری شده اند که به روش توصیفی تحلیلی و با هدف آشنایی با معنای نهفته در نظریات مد بررسی می شوند تا به محققان، تولیدکنندگان، طراحان و مصرف کنندگان مد، دید روشنی نسبت به کالاهای مد، به خصوص لباس ببخشد. در این مقاله مشخص شد که نظام مد یک متن نوشتنی است و رمزگان های پنج گانه در آن مصداق کامل دارند. پیوند این رمزگان ها، به شکل گیری اثرات سوءِ اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی مد می انجامد که به این ترتیب ضرورت شکل گیری نظام مد پایدار را روشن می کند.
۱۳.
برتراند وستفال متولد دهم می 1962 در استراسبورگ فرانسه است. در سال 1988 دوره دکترای خود را در رشته ادبیات عمومی و تطبیقی دانشگاه استراسبورگ به پایان رسانده و یازده سال (1992 1987) در مؤسسه دانشگاهی زبان های مدرن در میلان ایتالیا و شش سال (1998 1992) هم در دانشگاه میلان تدریس کرده است. در سال 1998 به فرانسه برمی گردد و از آن زمان تاکنون در رشته ادبیات تطبیقی و عمومی در دانشگاه لیموژ فرانسه تدریس می کند. از سال 1999 تا آگوست 2019، پنج دوره پی در پی مدیریت گروه پژوهشی EA 1087 EHIC را داشته و از 2016 تا 2019 نیز رئیس مؤسسه تحقیقات لیموژ SHS بوده است که کارهای علمی فرابخشی را در دانشگاه های نیو آکیتن فرانسه مدیریت می کند. از سال 2013 عضو آکادمی اروپا شده و در دانشگاه های کشورهای مختلفی همانند آمریکا، ایتالیا، ساحل عاج، چین و اسپانیا استاد مدعو بوده است. محورهای پژوهشی او شامل این موارد است: نقد جغرافیایی، نظریه ادبی، پست مدرنیسم، نقد پسااستعماری، ادبیات جهان، پساانسان گرایی، نقشه نگاری و هنرهای معاصر؛ اما فعالیت های علمی اش بیشتر بر اساس نقد جغرافیایی است که طرح آن از سال 1999 آغاز شد و در آثاری همچون نقد جغرافیایی، واقعیت، خیال و فضا و قفس نصف النهارها و اطلس سرگردانی ها: مقالات نقد جغرافیایی به طور مشروح ارائه شده است.