تحلیل روان کاوانه شخصیتِ زنِ رمانِ دل فولاد براساس آرای کارن هورنای (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
آرشیو
چکیده
کارن هورنای (۱۹۵۲- ۱۸۸۵) از جمله روان کاوانی است که بیش از فروید بر تعامل های اجتماعی به مثابه عواملی مؤثر بر شکل گیری شخصیت تأکید کرد و در تحلیل هایش، روان کاوان را به دقت در بسترهای اجتماعی ای که فرد در آن رشد می کند، فراخواند. ما نیز در این جُستار با بهره گیری از آرای او به تحلیل و بررسی شخصیت اصلی رمان دل فولاد؛ یعنی، افسانه پرداختیم. روش ما در این پژوهش توصیفی تحلیلی و مقصودمان، پاسخ به این پرسش اصلی بود که افسانه برای محافظت خویش در برابر اضطراب بنیادی از چه سازوکاری بهره گرفته است. یافته های این پژوهش نشان داد که، کلیدِ فهم و شناختِ اضطراب افسانه، درک نظام مردسالاری است که او مجبور به زیستن در آن است. در بستر مناسبی که نظام مردسالار فراهم می کند، پدر خشن و همسر قمارباز افسانه خود را مُحق می دانند تا دست به تحقیر و آزار او بزنند که همین امور موجبات اضطراب بنیادی را در شخصیت او فراهم می کنند. اضطراب افسانه بعد از مهاجرت به تهران و در پی اثبات شایستگی خویش به پدرش افزایش می یابد. از این رو، او برای مقابله با آن از گرایش روان رنجورانه ی حرکت علیه مردم استفاده می کند، اما این سازوکار در تعارض با گرایش های عزلت گزینی و مهرطلبی قرار می گیرد و موجب شکل گیری تضاد بنیادی در شخصیتش می شود.Psychoanalytical analysis of the female character in the novel "Heart of steel" based on the views of Karen Horney
Karen Horney (1885-1952) is among psychoanalysts who have emphasized on social interactions as effective elements in the making of one's personality and has called on psychoanalysts to scrutinize the social backgrounds in which the individual has grown up. Similarly, we have analyzed and studied "Afsaneh" the main character in the novel "Heart of steel" based on Karen's views. Our descriptive analytical method has aimed to find out which neurociticism has Afsaneh been using to counter her basic anxiety. The study has found that The key to understanding and recognizing the anxiety of the Afsaneh is to understand the patriarchal system in which she is forced to live. In the proper context provided by the patriarchal system, the violent father and the gambling wife of the legend consider themselves justified in humiliating and harassing him, which causes fundamental anxiety in his character. Afsaneh's anxiety increases after immigrating to Tehran and after proving his worth to his father. Therefore, to deal with it, she uses the neurotic tendency of moving against people, but this mechanism is in conflict with the tendencies of moving toward people and moving away from people and causes the formation of a basic conflict in her personality.