واکاوی جامعه شناختیِ گرایش به کُنش انقلابی و طردگرایی در عصیان سروده های عبداللّه پَشیو و مُفدی زکریا (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
آرشیو
چکیده
عبداللّه پَشیو و مُفدی زکریا از شعرای معاصر هستند که دوران حیاتشان همزمان با سیطره رژیم بعث بر کردستان عراق و استعمار الجزائر توسّط دولت فرانسه بوده است. در چنین شرایطی، دو شاعر به عنوان شعرای متعهّد، سروده های خود را به آینه بازنمایی رنج های مردم استعمارشده کُرد و عرب تبدیل کرده اند و با تأکید بر لزوم استعمارزدایی، انقلاب را تنها گریزگاه رهایی از چنگال استعمار و اشغالگری می شمارند. در پس زمینه گرایش دو شاعر به انقلاب، علاوه بر رنج بردن از اِشغال سرزمین و احساس حقارت و سرخوردگی ناشی از آن، عواملی همچون محرومیّت، آسیمیله کردن مردمِ استعمارزده و ارتکاب جنایات وجود دارد که پَشیو و مُفدی را به سوی طردگرایی و کُنش انقلابی سوق داده است. از آن رو که تاکنون جستار مستقلّی به بررسی عوامل گرایش پَشیو و مُفدی به کنش انقلابی نپرداخته است، نگارنده بر آن است تا به بررسی تطبیقی این پدیده در اشعار دو شاعر بپردازد. مسئله بنیادین پژوهش حاضر این است که عوامل زمینه سازِ کُنش انقلابی، چگونه و در چه قالب هایی در سروده های دو شاعر، نمود یافته و با چه مفاهیمی پیوند خورده است. جهت بررسی این مسئله، نگارنده از روش تحلیلی و تطبیقی مُبتنی بر بررسیِ جامعه شناختی بُن مایه های سروده هایِ دو شاعر بهره گرفته است. وجود عوامل زمینه ایِ نشأت گرفته از هژمونی استعمارگر و اشغالگر، دو شاعر را به طردگرایی و رویکرد انقلابی واداشته است. دامنه اشعار انقلابی مُفدی بسیار وسیع تر از اشعار پَشیو است؛ امّا سروده های پَشیو، اِلقاکننده خشمی فراگیرتر است که گاه با کاربرد الفاظ رکیک و آتشفشانی از خشم و نفرت آمیخته می شود.A Sociological Analysis of the Tendency towards Revolutionary Action and Rejectionism in the Rebellious Poems of Abdullah Pashew and Mofdi Zakaria
Abdullah Pashew and Mofdi Zakaria are contemporary poets who lived during the reign of Ba’ath in Iraqi Kurdistan and the colonization of Algeria by the French, respectively. As committed poets in such situations, the two have turned their poetry into a mirror for reflecting the suffering of the colonized Kurdish and Arab peoples and by emphasizing the necessity of decolonization, they consider revolution as the only path to freedom from the clutches of colonialism and occupation. In addition to the suffering caused by the occupation of the lands, feelings of humiliation and frustration as the main reasons for these poets' revolutionary tendencies, deprivation, cultural assimilation of the colonized people and other crimes have pushed Pashew and Mofdi to take action in the form of rejectionism and revolution. Due to a lack of independent research on the causes for Pashew's and Zakaria's tendencies for revolutionary action, the present paper intends to do a comparative analysis of this phenomenon as reflected in these poets' works. The main questions to ask are, how and in what forms the underlying factors for revolutionary action are manifested in their poetry and to which concepts these factors are tied. To do so, the author has used a descriptive-analytical and comparative method based on a sociological study of their motifs. The study shows that issues originated from the hegemony of colonization and occupation have forced these poets towards rejectionism and revolutionary action. The scope of Mofdi's revolutionary poems is much wider than Pashew's, but Pashew's poems express a much deeper anger, which is at times mixed with cursing and eruptions of rage and hatred.