۱.
هدف پژوهش حاضر تحلیل ادراک و تجربه زیسته معلمان حرفه ای از مفهوم کیفیت تدریس است. در این زمینه از رویکرد پژوهش کیفی و روش پدیدارشناسی استفاده شده است. نمونه پژوهش 22 نفر(5 نفر مرد-17نفر زن) از معلمان حرفه ای و موفق استان یزد هستند که به روش نمونه گیری هدفمند از نوع ملاکی انتخاب شدند. پس از مصاحبه نیمه ساختاریافته با 16 نفر، اشباح نظری داده ها به دست آمد. برای اعتباربخشی به یافته ها، مصاحبه ها تا 22 نفر ادامه یافت. تحلیل داده ها با استفاده از راهبرد هفت مرحله ای کلایزی و نرم افزار MAXQDA 10 انجام گرفت. به منظور اعتبار یافته ها، اعضا روش بازبینی را به کار گرفتند. برای رعایت ویژگی ها کیفی پژوهش، از سه ملاک قابل قبول بودن، تأییدپذیری و قابلیت اطمینان استفاده شد. در تحلیل داده ها، 5 مضمون اصلی شامل: الف) تصمیم های هنرمندانه و فکورانه؛ ب) ترفندهای مهارتی معلم در تدریس؛ پ) ارتقای راهبردهای خلاقانه معلم؛ ج) پرورش شایستگی ها و صلاحیت های فکری و رفتاری یادگیرنده؛ د) پویایی و هوشمندی در شایستگی ها و عملکرد معلم و 49 زیرمضمون برای مفهوم کیفیت تدریس منتج شد. نتایج نشان می دهد ادراک معلمان از پذیرش کیفیت تدریس خط مشی خاصی دنبال نمی کند و تعابیری که از کیفیت تدریس بیان می شود، باتوجه به شرایط و موقعیت های مختلف، متنوع و متفاوت است. برای درک و تفسیر کیفیت تدریس توسط معلمان و اجرای آن در کف کلاس درس، نیاز به بسترسازی و پرورش معلمان هنرمند، آگاه و حرفه ای است و باید به طور جدی در راهبرد های کلان و خرد تربیت معلم لحاظ شود.
۲.
هدف پژوهش حاضر تعیین رابطه برنامه درسی پنهان با مسئولیت پذیری اجتماعی دانش آموزان مدارس متوسطه است. روش پژوهش ازنظر رویکرد کمّی و ازنظر هدف کاربردی و به لحاظ شیوه گردآوری اطلاعات پیمایشی و ازنظر نوع تحلیل توصیفی- همبستگی بود. جامعه آماری کل دانش آموزان مقطع متوسطه اول و دوم ناحیه ۳ شهر قم (20918دانش آموز) بودند که مبتنی بر جدول مورگان-کرجسی تعداد 385 نفر به عنوان نمونه و با شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامه استاندارد برنامه درسی پنهان (نعمتی، 1387) و مسئولیت پذیری نوجوانان (تقی پور و غفاری، 1388) با پایایی آلفای کرونباخ 89/0 و 91/0 استفاده شد. برای تحلیل داده ها علاوه بر آمار توصیفی از آزمون های استنباطی، همبستگی پیرسون و z فیشر استفاده شد. یافته ها نشان می دهد بین برنامه درسی پنهان در مدارس و مسئولیت پذیری اجتماعی دانش آموزان رابطه مثبت و معنی دار وجود داشت. بین مؤلفه های برنامه درسی پنهان یعنی ساختار فیزیکی مدرسه، جوّ اجتماعی، روابط موجود در مدرسه، تشویق و تنبیه با مسئولیت پذیری اجتماعی همبستگی مثبت و معنی دار وجود داشت؛ لکن بین مؤلفه فناوری اطلاعات و ارتباطات در تدریس با مسئولیت پذیری اجتماعی رابطه ای وجود نداشت. درنتیجه باتوجه به اینکه مسئولیت پذیری اجتماعی اکتسابی است و با برنامه درسی پنهان رابطه مثبت و معناداری دارد، متولیان تعلیم وتربیت در مدارس باید بر روی مؤلفه های تأثیرگذار برنامه درسی پنهان تمرکز کنند و زمینه اجرای بهتر آن را که منجر به افزایش مسئولیت پذیری اجتماعی می شود فراهم آوردند.
۳.
خلاقیت دارای ابعاد شناختی، انگیزشی و غیرشناختی است. پرورش خلاقیت در کودکان اغلب در ابعاد شناختی دنبال شده است؛ در صورتی که ابعاد انگیزشی و غیرشناختی نقش بسزایی در تحریک خلاقیت کودکان دارند. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی اجرای حرکات هماهنگ دودستی بر پرورش خلاقیت کودکان است. پژوهش به روش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه با دانش آموزان پسر پایه ششم مدرسه ابتدایی امام حسین(ع) در منطقه دو تهران در سال تحصیلی 1397-98 انجام گرفت. نمونه مورد مطالعه به روش نمونه گیریِ دردسترس از بین کلاس های پایه ششم انتخاب شد. برای این منظور به صورت تصادفی یک کلاس به تعداد (31 نفر) به عنوان گروه آزمایش و کلاس دیگر به تعداد (30 نفر) به عنوان گروه شاهد در نظر گرفته شد. به منظور سنجش خلاقیت از پرسشنامه سنجش خلاقیت تورنس- عابدی استفاده شد. پس از اجرای پیش آزمون بر روی هر دو گروه؛ گروه آزمایشی به مدت دو ماه طبق برنامه تنظیم شده به انجام حرکات هماهنگ دودستی پرداختند و سپس پس آزمون از هر دو گروه به عمل آمد. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیری تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان می دهد انجام مستمر فعالیت های هماهنگ دودستی به طور معناداری مؤلفه های خلاقیت همچون انعطاف پذیری، اصالت، سیالی و بسط را در دانش آموزان افزایش می دهد.
۴.
پژوهش حاضر ازلحاظ هدف کاربردی و از جهت نحوه گردآوری داده ها، کیفی وکمی است. ازآنجاکه پژوهش حاضر درصدد به دست آوردن شناختی همه جانبه از مؤلفه های الگوی جذب اعضای هیأت علمی دانشگاه فرهنگیان بود، بنابراین سعی شد از داده های کیفی و کمی برای نیل به هدف یادشده استفاده شود. بنابراین، در این پژوهش از رویکرد آمیخته استفاده شد. در این راستا، تعداد 20 مصاحبه با اعضای هیئت علمی به روش نمونه گیری هدفمند از نوع گلوله برفی انجام شده است. ابزار سنجش پژوهش یک فرم مصاحبه نیمه ساختاریافته بود که فرم مزبور به کمک مصاحبه و فن دلفی توسط خبرگان از طریق کدگذاری انتخابی نهایی گردید. برای جمع آوری اطلاعات کمی از پرسشنامه محقق ساخته و برای تعیین روایی محتوا از دیدگاه استادان و جهت بررسی روایی سازه از تحلیل عاملی تأییدی بهره گیری شد. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها کیفی و برای پاسخ به سؤال اول پژوهش، از تکنیک تحلیل محتوا استفاده شد؛ همچنین معادلات ساختاری برای مدل سازی روابط علی با تأکید بر نرم افزار لیزرل در راستای تحلیل های تکمیلی بخش کمی انجام شد. روش تجزیه وتحلیل داده ها مشتمل بر سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی می باشد که پس از اشباع نظری خبرگان، الگوی مزبور مشتمل بر 5 بعد، 17 مؤلفه 111 شاخص است. همچنین تحلیل های مدل یابی معادلات ساختاری، برازندگی مدل را با داده ها موردحمایت قراردادند. با توجه یافته های حاصل الگوی حاضر می تواند، مدل مناسبی برای جذب اعضای هیأت علمی دانشگاه فرهنگیان باشد.
۵.
هدف پژوهش حاضر مقایسه ای اثربخشی روش های تدریس بازی های رایانه ای و دست سازه ها بر یادگیری دانش آموزان دچار اختلال نافرمانی مقابله ای بود روش پژوهش حاضر شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان با اختلال نافرمانی مقابله ای مقطع ابتدایی منطقه 5 شهر تهران بود که حجم نمونه پژوهش با روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شد بدین صورت که از بین 29 مدرسه ابتدایی به طور تصادفی 10 مدرسه انتخاب شد و به کمک مسئولان مدرسه و روان شناسان و متخصصان حوزه علوم تربیتی و طی گذر از فرایندهای مختلف جهت گزینش تعداد 24 دانش آموز با اختلال نافرمانی مقابله ای شناسایی شد و این افراد به عنوان نمونه پژوهشی انتخاب شدند. ابزار پژوهش از نوع آزمون های محقق ساخته شامل 12 سؤال که پایایی آن با آلفای کرونباخ 82/0 به دست آمد و روایی صوری و محتوایی پرسشنامه توسط متخصصین مورد تأیید قرار گرفت. یافته های پژوهش نشان داد که در روش آموزش بازی های رایانه ای بین میانگین نمرات دانش آموزان با اختلال نافرمانی مقابله ای در پس آزمون(90/17) با میانگین نمرات دانش آموزان با اختلال نافرمانی مقابله ای در پیش آزمون(20/12) و در روش آموزش دست سازه ای بین میانگین نمرات دانش آموزان با اختلال نافرمانی مقابله ای در پس آزمون(19/19) با میانگین نمرات دانش آموزان با اختلال نافرمانی مقابله ای در پیش آزمون(25/13) تفاوت معناداری وجود دارد(001/0>P) و بین میانگین نمرات دانش آموزان با اختلال نافرمانی مقابله ای در بازی های رایانه ای و دست سازه ای تفاوت معناداری وجود دارد(001/0>P). نتایج حاکی از آن است که روش های آموزش به شیوه بازی های رایانه ای و دست سازه ای بر یادگیری دانش آموزان با اختلال نافرمانی مقابله ای تأثیر مثبت دارند و روش آموزش دست سازه ای نسبت به روش آموزش بازی های رایانه ای تأثیر بیشتری بر یادگیری دارد.
۶.
موضوع یادگیری، همواره یکی از دغدغه ها و مسائل مهم پیش روی پژوهشگران، صاحب نظران و مربیان بوده است. متغیرهای بسیاری اثرات مثبت و یا منفی در یادگیری و فرایند آن ایفا می کنند. اهمال کاری به عنوان یکی از این متغیرها جایگاه ویژه ای در یادگیری دانش آموزان دارد. در همین راستا این پژوهش با هدف بررسی تدوین مدل ساختاری اهمال کاری و ذهن آگاهی با تأکید بر نقش میانجی توانایی های شناختی دانش آموزان مقطع دوم متوسطه شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 1400-401 انجام گرفت. روش پژوهش توصیفی و همبستگی از نوع مدل معادلات ساختاری بود. جامعه آماری مورد مطالعه شامل کلیه دانش آموزان مقطع متوسطه دوم شهر کرمانشاه بود که به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای تعداد 379 نفر آنها انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های استاندارد اهمال کاری تاکمن (1991)، ذهن آگاهی بائر و همکاران (۲۰۰۶) و مهارت های شناختی نجاتی (1392) استفاده شد. داده ها با استفاده از آمار توصیفی و مدل معادلات ساختاری تحلیل و نتایج به دست آمده نشان می دهد اهمال کاری دانش آموزان تابعی از توانایی های شناختی و ذهن آگاهی آنان است. همچنین نتایج نشان از این دارد که توانایی های شناختی قادر است تا بر رابطه میان اهمال کاری و ذهن آگاهی دانش آموزان تأثیرگذار باشد؛ یعنی اهمال کاری متأثر از ذهن آگاهی و توانایی های شناختی قرار می گیرد و درنتیجه ذهن آگاهی بالا و توانایی شناختی مطلوب بهبود می یابد. بر همین اساس می توان یافته های پژوهش را در جهت بهبود اهمال کاری دانش آموزان به کار گرفت و با آموزش ها و دوره های تکمیلی برای والدین و دانش آموزان در بهبود و کنترل این متغیر گام برداشت.
۷.
هدف این مقاله بررسی مفهوم ناهنجاری فرهنگی در بین فراگیران زبان دوم است. این پژوهش با روشی اسنادی و کتابخانه ای سعی بر این دارد تا ضمن بررسی ارتباطات بین فرهنگی در آموزش زبان با نگاهی ویژه به زبان دوم و تأثیر این زبان مانند دیگر زبان ها در نحوه تفکر انسان چالش های فرهنگی موجود در یادگیری زبان دوم را معرفی کند. فرهنگ و الزامات ذاتی آن در بستر زبان منتقل می شوند و این مقوله مبین اهمیت سازوکار آموزش و فراگیری زبان است؛ زبان فرهنگ محور است و در حقیقت آموختن زبان در روند رشد بافت های دیگر اجتماعی نیز مداخله دارد. آموزش زبان دوم بدون مبادله فرهنگ امکان پذیر نیست. برای افراد دوفرهنگی، زبان می تواند به معنی محیطی تازه باشد که چارچوب هایی را تغییر دهد و نگرش زبان آموز را هدایت می کند. این پژوهش به ما می گوید: تأثیر بافت فرهنگی غالب ب ر زب ان دوم موجب می شود تا فرهنگ در جهتی که با بافت زبانی همسوتر است، عملکرد بهتری داشته باشد و به طریق اولی زبان اول و فرهنگ شکل گرفته در آن مورد کم توجهی واقع شود؛ که این مقوله رفتارهایی آنومیک را در پی خواهد داشت. علاوه بر این تغییر در زبان و ادبیات فراگیران زبان، تغییرات هویت و ایجاد تنهایی و ازخودبیگانگی، از دیگر تأثیرات شبکه های اجتماعی مجازی بر شاخص های آنومی است.
۸.
هدف پژوهش حاضر آگاهی از نقش رهبری تحول آفرین و روحیه کارآفرینی در ایجاد سلامت سازمانی مدارس ابتدایی شهر یاسوج بود. روش پژوهش توصیفی- همبستگی و جامعه آماری آن عبارت بودند از کلیه مدیران، معاونان و آموزگاران مدارس ابتدایی شهر یاسوج (۸۲۸۳ نفر) که در سال تحصیلی ۱۳۹۷-۱۳۹۸ مشغول به کار بودند. با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای تعداد (۱۰۰مدیر و۲۳۰ معلم) انتخاب و با تکمیل پرسشنامه های رهبری تحول آفرین بس و آوولیو(۲۰۰۰)، روحیه کارآفرینی لئونیدا و واسیلیس (۲۰۰۷) و سلامت سازمانی هوی و فیلدمن (۱۹۹۶) در این پژوهش شرکت کردند. مبنای انتخاب حجم نمونه قاعده کلاین (۲۰۰۵) بود. پایایی پرسشنامه ها با روش ضریب آلفای کرونباخ ۸۴/۰، ۹۲/۰ و ۸۶/۰ گزارش شده است. داده ها با استفاده از روش های آمار توصیفی و تحلیل رگرسیون هم زمان و آزمون t مستقل تحلیل شدند. یافته ها نشان دادند؛ روحیه کارآفرینی و رهبری تحول آفرین به صورت مثبت و معنادار سلامت سازمانی مدارس را پیش بینی می کنند . از میان ابعاد رهبری تحول آفرین بعد ملاحظات فردی به صورت مثبت و معنادار و ویژگی های آرمانی به صورت منفی و معنادار سلامت سازمانی مدارس را تبیین نموده است. دستیابی به بینش و شناخت مناسب از مزیت حاصل از به کارگیری و آموزش رهبری تحول آفرین و روحیه کارآفرینی و تأثیر آن بر سلامت سازمانی، مدارس این امکان را می یابند تا فعالیت ها و اقدامات مناسب تری را جهت فراگیری مهارت های رهبری تحول آفرین، ارتقاء سلامت سازمانی و بهبود احساس انصاف و ادراک کارآفرینی، در سازمان های خود برنامه ریزی و مدیریت نمایند.
۹.
آموزش وپرورش سایه مجموعه ای از فعالیت های آموزشی خارج از مدرسه رسمی است که در سده اخیر، این نوع آموزش با استقبال زیادی در جهان مواجه شده است. این آموزش برای بهبود شانس دانش آموزان برای حرکت موفقیت آمیز در فرایند آموزش طراحی شده است. در مقابل برخی از محققان وجود آموزشِ در سایه را تهدید برشمرده و حتی آن را نوعی کودک آزاری معرفی کرده اند. پژوهش های متعددی به بررسی آثار و پیامدهای آموزش وپرورش سایه پرداخته اند. هدف پژوهش حاضر مرور نظام مند آثار و پیامدهای آموزش وپرورش سایه است. روش پژوهش، مرور نظام مند براساسِ مدل رایت و همکاران (2007) بوده است. جست وجوی نظام مند باتوجه به کلمات کلیدی در پایگاه های اطلاعاتی معتبر، به 940 تحقیق پژوهشی در بازه زمانی 2010 تا 2021 رسید که با در نظر گرفتن معیارهای شمول و عدم شمول، درنهایت 40 مقاله به عنوان نمونه برای تحلیل عمیق هدف پژوهش انتخاب شد. براساسِ تجزیه وتحلیل تحقیقات، آثار و پیامدهای شناسایی شده در حوزه آموزش وپرورشِ سایه آثار مثبت (آثار مثبت تحصیلی و روان شناختی برای دانش آموزان و آثار مثبت برای معلمان) و آثار منفی (برای دانش آموزان، جامعه، نظام آموزش رسمی و والدین) بودند و دسته ای از تحقیقات نیز آموزش وپرورشِ سایه را بی تأثیر نشان داده اند. بیشترین آثار مثبت شناخته شده در این حوزه، مربوط به پیشرفت تحصیلی دانش آموزان بوده و بیشترین مورد ذکرشده درزمینه آثار منفی، تشدید نابرابری های اجتماعی و آموزشی بوده است.
۱۰.
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی روش یادگیری فعال بر احساس تعلق به مدرسه و انگیزش تحصیلی دانش آموزان دوره ابتدایی در شهرستان شهریار انجام شده است. روش تحقیق در این پژوهش ازنظر هدف کاربردی و ازنظر روش گردآوری اطلاعات از نوع نیمه تجربی از نوع گواه و آزمایش بوده است. جامعه آماری تحقیق نیز شامل دانش آموزان ابتدایی مدرسه مهر شهریار تهران بوده است و نمونه آماری نیز 30نفر از دانش آموزان همین مدرسه بود که در دو گروه 15نفره (گروه آزمایش وگواه) قرار گرفتند و به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها در این پژوهش پرسشنامه بوده است و از دو پرسشنامه استاندارد انگیزش تحصیلی هارتر و پرسشنامه احساس تعلق به مدرسه استفاده شده است. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون کوواریانس و نرم افزار 24 SPSS استفاده شد. براساسِ نتایج پژوهش میانگین متغیر احساس تعلق به مدرسه در گروه آزمایش پس از آزمون بیش از میانگین این متغیر در قبل از اجرا روش یادگیری فعال شد که تفاوت آنها برابر با 34/1 است. بنابراین فرضِ «روش یادگیری فعال بر احساس تعلق به مدرسه دانش آموزان تأثیر دارد» پذیرفته می شود. همچنین میانگین متغیر انگیزش تحصیلی در گروه آزمایش پس از آزمون بیش از میانگین این متغیر در قبل از اجرا روش یادگیری فعال شده که تفاوت آنها برابر با 495/1 است. ازاین رو فرض «روش یادگیری فعال بر انگیزش تحصیلی دانش آموزان تأثیر دارد» نیز پذیرفته می شود. بنابراین براساسِ یافته های پژوهش، فرضیه ها تأیید شد؛ به این معنی که روش یادگیری فعال بر احساس تعلق به مدرسه و انگیزش تحصیلی دانش آموزان تأثیر مثبت دارد.
۱۱.
هدف این مقاله بررسی ادراکات دانش آموختگان دانشگاه فرهنگیان از مسائل و مشکلات حرفه معلمی در نظام آموزش وپرورش است. درک و فهم دانش آموختگان از مسائل و مشکلات حرفه معلمی بر عملکرد حرفه ای و شغلی آنها اثر می گذارد. روش پژوهش در این مقاله روش کیفی با رویکرد پدیدارشناسی است. جامعه آماری مطالعه شدهْ دانش آموختگان دانشگاه فرهنگیان البرز در سال 1401 هستند. نمونه ها براساسِ نمونه گیری هدفدار از 19 نفر از دانش آموختگان در سال 1401 انتخاب شدند. تعداد نمونه ها براساسِ اصل اشباع نظری تعیین شد. روش جمع آوری اطلاعات، روش مصاحبه ساختارنیافته و روش تحلیل اطلاعات، روش تحلیل مضمون است. پس از پیاده سازی مصاحبه های دانش آموختگان از مسائل حرفه معلمی به کدگذاری روایت های دانش آموختگان از مسائل حرفه معلمی پرداخته شد. درنهایت کدهای استخراج شده در 4 مضمون اصلی مسائل اقتصادی، مسائل اجتماعی، مسائل آموزشی و مسائل روانی دسته بندی شدند. بی توجهی به مشکلات حرفه معلمی از دیدگاه دانش آموختگان دانشگاه فرهنگیان به کاهش انگیزه و علاقه مندی آنان به حرفه معلمی منجر می شود و به تدریج زمینه های خروج آنان از حرفه معلمی را فراهم می کند.
۱۲.
پژوهش حاضر با هدف اثربخشی آموزش های روانی- تربیتی با رویکرد معنوی بر هویت ملی و خویشتن داری در دانش آموزان دختر پایه هشتم شهر گلوگاه صورت گرفت. روش انجام پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با گروه گواه و آزمایش است. جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه دانش آموزان دختر پایه هشتم شهر گلوگاه به تعداد 1521 نفر در سال تحصیلی 1399-400 هستند. باتوجه به معیارهای ورود به مطالعه که شاملِ دانش آموزان دختر، همگن بودن جامعه آماری و تمایل به شرکت در پژوهش و جلب رضایت والدین جهت مشارکت در پژوهش، دانش آموزان موردمطالعه به صورت نمونه گیری در دسترس به دو گروه 25 نفرِ (25 نفر گروه گواه و 25 نفر گروه کنترل) به عنوان نمونه تقسیم شدند. یک گروه آزمایش که دوره آموزشی روانی- تربیتی با رویکرد معنوی در آنها اجرا شد و گروه گواه که این آموزش در آنها اجرا نشد. ابزار گردآوری داده ها نیز شامل پرسشنامه های استاندارد خویشتن داری نیک منش ( 1386) و هویت ملی ابوالحسنی (1387) بود. ابزار مداخله نیز شامل 12 جلسه 90دقیقه ای اثربخشی آموزش های روانی- تربیتی بارویکرد معنوی براساسِ الگوی پیری و همکاران ( 1396) بود. تجزیه و تحلیل دادها از طریق آزمون کوواریانس با استفاده از نرم افزار 24 SPSS صورت گرفت. یافته ها نشان داد آموزش های روانی- تربیتی با رویکرد معنوی بر مؤلفه های هویت ملی (فرهنگی، زبانی، اجتماعی، سیاسی، سرزمینی و دینی) دانش آموزان تأثیر مثبت و معناداری داشت و همچنین رویکرد توانست بر مؤلفه های خویشتن داری (خطرپذیری، واکنش معنایی و غی معنایی، پشتکارداشتن، خودمحو بودن، تابع امیال آنی بودن و عصبانیت) در دانش آموزان دختر پایه هشتم شهر گلوگاه تأثیر معناداری داشته باشد.