مقالات
حوزه های تخصصی:
یکی از بحث انگیزترین مباحث به ویژه در جوامع درحال توسعه، موضوع فرهنگ و توسعه آن است. توسعه به عنوان فرایندی چند بعدی، تلاشی برای بهبود زندگی مادی و معنوی انسانی، و فرهنگ، به منزله بنیان زندگی فکری و معرفتی جامعه محسوب می شود. ارتباط متقابل این دو امکان رشد توانایی های انسان را فراهم می آورند. توسعه فرهنگی زیربنای توسعه پایدار شمرده می شود. لذا توسعه شهری زمانی پویا خواهد بود که در ارتباط نزدیک با توسعه فرهنگی و درواقع بخشی جدایی ناپذیر از آن باشد. در این راستا هدف از این مقاله بررسی چگونگی یا نحوه برخورداری مناطق چهارگانه شهر ارومیه از لحاظ شاخص فرهنگی، به منظور دستیابی به میزان نابرابری های ناحیه ای می باشد. با توجه به مؤلفه های موردبررسی، رویکرد حاکم بر این پژوهش «توصیفی _ کمی و تحلیلی» است. جامعه آماری پژوهش، مناطق چهارگانه شهر ارومیه را شامل می شود که برای تجزیه وتحلیل داده های پژوهش آزمون های (ANOVA, Independent- samples T test, Tukey HSD) در نرم افزار SPSS، و همچنین عملگر (Gama Fuzzy) در نرم افزار Arc GIS استفاده شده است. نتایج مطالعه حاضر حاکی از آن است که منطقه 3و 4 شهر ارومیه با میانگین (38/24 و 08/24) به عنوان گزینه برخوردار، از اولویت بهتر توسعه نسبت به دو منطقه دیگر برخوردار هستند، و مناطق 1و2 به ترتیب با میانگین (46/21 و 74/22). به عنوان مناطق محروم از لحاظ توسعه فرهنگی شناخته می شوند. البته این امر در عملگر(7/0Gama ) با جزئیات دقیق تری نشان داده شده است که همگی مبین وجود نابرابری های ناحیه ای موجود در شهر ارومیه است.
ژئوپلیتیک جهانی شدن و تأثیر آن بر اقتصاد جهانشهرتهران با استفاده از مدل SWOT(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جهانشهرها به مثابه پدیده های سیاسی - فضایی، بر روابط و قدرت سیاسی یکدیگر در چهارچوب ژئوپلیتیک جهانی شدن در سطوح ملی، منطقه ای و بین المللی اثر می گذارند. این فضای رقابتی از طریق ایجاد اقتصاد بازار آزاد، جریان سرمایه و کالا، دیپلماسی شهری، روابط بین الملل، حوزه نفوذ جهانشهرها در بستر جهانی شدن تحقق می یابد و شبکه ای از سلسله مراتب جهانشهرها را به وجود می آورد. در جریان این تحولات، دو قطب متضاد با فضای ژئوپلیتیکی متفاوت از جهانشهرهای برتر مانند لندن، نیویورک و توکیو و جهانشهرهای سیاه چاله ای منجمله تهران، علی رغم برخورداری از موقعیت ژئوپلیتیک برتر، همچنان در انزوا به سر می برند و در فرآیندهای ژئوپلیتیک جهانی شدن سهم عمده ای ندارند. هدف از این پژوهش، بررسی روابط و میزان تأثیرپذیری تهران از ژئوپلیتیک جهانی شدن و تحولات اقتصادی آن(رفع محرومیت و افزایش رفاه اجتماعی) در جریان رقابت پذیری، روابط سیاسی و دیپلماتیک با سایر جهانشهرهاست. روش تحقیق براساس ماهیت نظری آن تاریخی و توصیفی_ تحلیلی و برپایه ی مدل تحلیلی SWOT (سه معیار عمده ژئوپلیتیک جهانی شدن، رقابت اقتصادی و عوامل دیپلماسی شهری) است. یافته های پژوهش نشان می دهد جهانشهرهای خاورمیانه مانند استانبول، ابوظبی، قاهره، دبی و ریاض با درک وضعیت ژئوپلیتیک جهانی شدن با سایر جهانشهرهای قدرتمند(آلفا، بتا و گاما) توانسته اند تا حدودی جایگاه مناسب تری در سلسله مراتبی جهانشهرهای جهان نسبت به تهران بیابند. در پایان نیز به منظور ایجاد اصلاح در مناسبات سیاسی_اقتصادی تهران با کشورهای خاورمیانه و کشورهای غربی در بستر ژئوپلتیک جهانی شدن، پیشنهادهایی ارائه شده است.
سنجش و تحلیل عدالت فضایی کاربری های خدمات شهری (مطالعه موردی: محلات منطقه دو شهر اردبیل)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عدالت فضایی شهر عمدتاً بر وجه توزیعی عدالت با توجه به ناهمسانی های ناحیه ای، حفظ تعادل مناسبات انسان و محیط، برخورداری همسان شهروندان از فرصت ها و کاهش آثار زیان بار ناشی از عدم توزیع عادلانه و فرصت ها و امکانات در گستره ی سرزمین ملی با محوریت مقوله تنوع فضایی تأکید دارد. هدف اصلی این پژوهش بررسی و ارزیابی کاربری های خدمات شهری در محلات منطقه دو اردبیل می باشد. پژوهش حاضر از لحاظ هدف، کاربردی و از نظر روش، توصیفی- تحلیلی می باشد روش جمع آوری اطلاعات اسنادی و کتابخانه ای می باشد که از ده شاخص خدمات شهری برای نیل به هدف استفاده شده است در این پژوهش از مدل آنتروپی شانون برای وزن دهی و اهمیت شاخص ها و از مدل های ویکور و تاپسیس برای رتبه بندی و میزان برخورداری محلات استفاده شده است با توجه به اینکه نتایج حاصل از این دو مدل (ویکور و تاپسیس) در مواردی با هم تفاوت داشت در نتیجه برای رسیدن به نتیجه ی واحد در رتبه بندی و میزان برخورداری محلات از تکنیک تلفیقی کپ لند استفاده شده که نتایج بیانگر آن است در محلات یازده گانه توزیع کاربری های خدمات شهری نامتعادل است به طوری که محله های هشت، چهار و نه به ترتیب در رتبه های اول، دوم و سوم در سطح برخوردار، محله های یک و یازده در رتبه های چهارم و پنجم در سطح نسبتاً برخوردار، محله های پنج و سه در رتبه ششم در سطح نیمه برخوردار و محله های هفت و دو در رتبه های هفتم و هشتم در سطح نیمه برخوردار و نهایتاً محله های شش و ده در رتبه آخر در سطح محروم قرار دارند. همچنین نتایج بر اساس مدل رتبه- اندازه نشان داد که از نظر جمعیت و خدمات بین محلات شهری منطقه دو، تعادل فضایی وجود ندارد بر این اساس محله یک و سه دارای وضعیت مناسب و منطقه چهار و ده در وضعیت نامناسب قرار دارند.
تحلیلی بر تأثیرگذاری برنامه های بازاریابی اجتماعی اجرا شده توسط شهرداری همدان بر باورهای زیست محیطی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بسیاری از آسیب های زیست محیطی از رفتارها و نگرش های نامطلوب ناشی می شود. از طرفی بازاریابی اجتماعی فرآیندی است که با بهره گیری از اصول بازاریابی تجاری به منظور تأثیرگذاری بر باورها و رفتارهای مخاطبِ هدف بهره می برد. بسیاری از مشکلات مدیریت شهری به ویژه در زمینه محیط زیست ناشی از باورهای اشتباه شهروندان می باشد. لذا انتظار می رود سازمان های مرتبط با مدیریت شهری با اجرای آمیخته بازاریابی اجتماعی، باورها و رفتارهای نامطلوب را اصلاح نموده و از بروز بسیاری از مشکلات زیست محیطی جلوگیری نمایند. این تحقیق با ارائه ی مدلی مفهومی به دنبال تبیین تأثیرگذاری اجرای آمیخته بازاریابی اجتماعی بر باورهای زیست محیطی از منظر شهرداری همدان می باشد. نتایج نشان داد با اجرای آمیخته بازاریابی اجتماعی از طریق تأثیرگذاری بر ارزش احساسی و عملیاتی می توان بر باورهای زیست محیطی افراد تأثیر گذاشت. در حقیقت با اجرای آمیخته بازاریابی اجتماعی می توان موجب اقدامات پیشگیرانه شد. با معرفی ارزش احساسی و عملیاتی به عنوان پیامدهای مؤثر در اجرای یکپارچه آمیخته بازاریابی اجتماعی مشخص شد این عوامل بر پیش بینی باورهای زیست محیطی افراد تأثیر می گذارند.
تحلیل جایگاه حکمروایی خوب در عملکرد مدیریت شهری (مطالعه موردی: شهر بابل)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حکمروایی به عنوان رویکردی که در مقابله با مفهوم حکومت شکل گرفته است و در این رویکرد تلاش می شود تا با اصولی همچون مشارکت پذیری، شفافیت، عدالت محوری، مسئولیت پذیری، پاسخگویی، قانون مداری، توافق جمعی و کارایی زمینه را برای افزایش عملکرد مدیریت شهری، فراهم نماید. هدف پژوهش تحلیل جایگاه رویکرد حکمروایی خوب در عملکرد مدیریت شهری بابل بوده است. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی که روش گردآوری داده ها با استفاده از پرسشنامه برای شهروندان و متخصصین شهری به منظور آگاهی از نظرات آن ها استفاده گردید. روش تحلیل با استفاده از آزمون های آماری توصیفی (میانگین، واریانس و انحراف معیار) و آمار استنباطی (آزمون هایT تک نمونه ای و Friedman) بهره گرفته شد. نتایج به دست آمده نشان می دهد که شاخص های حکمروایی در عملکرد مدیریت شهری بابل در سطح نامطلوبی قرار دارد و الگوی حکروایی خوب در عملکرد مدیریت شهری شکل نگرفته است. بر اساس نتایج حاصل از مدل SWOTبرای افزایش عملکرد مدیریت شهری در چارچوب رویکرد حکمروایی خوب در شهر بابل، استراتژی رقابتی به منظور توسعه نهادسازی محلی و مردمی به منظور تقویت و ارتقاء عملکرد مدیریت شهری در اولویت قرا گرفته است.
بررسی تأثیر حکمروایی خوب شهری بر میزان پایداری محله های شهر کهنوج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه حکمروایی خوب شهری نظریه جدیدی است که می تواند نحوه اداره مطلوب جامعه را از طریق ارتقای کیفیت شاخص های هشت گانه، برنامه توسعه سازمان ملل UNDP)) محقق سازد. هدف این پژوهش بررسی تأثیر ابعاد حکمروایی خوب شهری بر میزان پایداری محلات کهنوج می باشد. روش پژوهش از نوع توصیفی تحلیلی بوده از نظر نحوه گردآوری داده ها پیمایشی است. ابزار گردآوری اطلاعات، به صورت دو پرسشنامه محقق ساخته بر مبنای شاخص های حکمروایی و توسعه پایدار محلات شهر کهنوج می باشد. روایی سؤالات پرسشنامه به صورت روایی صوری و پایایی آن بر اساس ضریب آلفای کرونباخ 931/0محاسبه بدست آمد که نمایانگر ضریب اعتماد بالای آن است. جامعه آماری شامل تعداد 42400 نفر از شهروندان بالای 20سال محلات شهر کهنوج می باشد که تعداد 380 نمونه مورد ارزیابی قرار گرفت. بررسی شاخص های 5گانه حکمروایی خوب شهری نشان دهنده حد متوسط این شاخص در شهر کهنوج است. بررسی تأثیر حکمروایی خوب شهری بر پایداری محلات بیانگر آن است که از میان هفت متغیر موجود در معادله رگرسیونی، متغیر قانون مندی به بهترین وجه تغییرات متغیر وابسته (توسعه پایدار شهری) را تبیین می کند. مرتبه دوم اجماع گرایی از ضریب تأثیر استانداردی معادل 18/0درصد برخوردار است. متغیر مشارکت با ضریب تأثیر استاندارد 16/0 درصد در مرتبه سوم تأثیرگزاری بر متغیر توسعه پایدار شهری قرار دارد. همچنین متغیر اثربخشی و مسئولیت و پاسخگویی با ضریب تأثیر استاندارد 13/0 درصد و 12/0 درصد در رتبه چهارم و پنجم تأثیرگزاری بر متغیر توسعه پایدار شهری قرار دارند. در پایان پیشنهادهایی نیز برای پایدار ساختن محلات ناپایدار در راستای شاخص های حکمروایی و به تفکیک هر کدام از شاخص های حکمروایی خوب شهری شامل مشارکت، اثربخشی و کارایی، شفافیت، قانونمندی، مسئولیت و پاسخگویی، اجماع گرایی و داشتن چشم انداز ارائه گردیده است.
تحلیل اثرات برنامه های حمایت مالی در تعدیل نابرابری فضایی شهری، (بازکاوی تجربه سه دهه برنامه ریزی در شهر ریودوژانیرو)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نابرابری فضایی شهری به صورت اسکان غیررسمی در کشورهای در حال توسعه نمود بیشتری دارد. سکونت گاه های غیررسمی باعث شکل گیری فضاهای شهری نابرابر در ریودوژانیرو هستند، برنامه های زیادی با حمایت مالی فراوان در سه دهه اخیر برای تعدیل شکاف فضایی در شهر ریودوژانیرو تدوین شده است. این پژوهش سعی دارد با بررسی وضعیت تغییرات شکاف فضایی از سال 1985 تا 2015 در ریودوژانیرو به این سؤال پاسخ دهد که آیا برنامه های پرهزینه توانسته نابرابری فضایی را در ریودوژانیرو کاهش دهد یا شکاف فضایی بین مناطق مختلف شهر توسط رشد هزینه های خدماتی تشدید شده است؟ این تحقیق ابتدا به بازکاوی برنامه ها و رویکردهای حمایت مالی در شهر ریو می پردازد، سپس به تحلیل وضعیت شهر در جنبه های مورد نظر پرداخته؛ بنابراین روش تحقیق توصیفی – تحلیلی می باشد و از آنجا که تجربه مطالعه ریودوژانیرو می تواند رهگشای برنامه ریزی شهری در کشور باشد، از نوع تحقیقات کاربردی محسوب می شود. در این تحقیق، تحلیل جنبه های مختلف نابرابری فضایی از روش های عددی مانند ضریب همبستگی، ضریب تغییرات و ضریب جینی انجام گرفته، و نمایش نابرابری فضایی با استفاده از GIS انجام شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که حمایت های مالی فراوان در ریودوژانیرو باعث بهبود زیرساخت های سکونت گاه های غیررسمی شده است و جمعیت فاولاها در دوره مطالعاتی افزایش یافته، اما تغییرات ضریب جینی قیمت مسکن نشان از افزایش شکاف فضایی بین مناطق مختلف ریودوژانیرو دارد بدین ترتیب برنامه های حمایت مالی نه تنها نتوانسته نابرابری فضایی را در ریو را تعدیل بخشد بلکه نتیجه معکوس درپی داشته و شکاف فضایی در این شهر تشدید شده است.
تأثیر هویت شهری در گذرهای تاریخی با رویکرد پیاده محوری، نمونه موردی: گذر کوچه اتابکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادراک هویت، درک کیفیت هاى فضاهاى شهرى و احساس تعلق به محیط، اغلب از طریق پیاده روى در محیط قابل دستیابی هستند. ازاین رو هویت پذیری، با ایجاد نقطه مشترکی بین گروه ها و نسل های مختلف سبب تشکیل هویت شهر و نتیجتاً ارتقاء هویت ساکنین می شود. بافت تاریخی در شهرها یکی از موارد مرتبط با هویت محسوب می شود که متناسب با شرایط انسانی و طبیعی خود نیازمند مداخله و اصلاح است، ازاین رو می توان پیاده محوری را به عنوان روندی مداخله ای در شهرها در راستای ارتقاء هویت مکان در نظر گرفت. لذا این تحقیق با مطالعات میدانی و با استفاده از روش توصیفی با استناد به متون و مصادیق موجود، تأثیر هویت شهری در گذرهای تاریخی با رویکرد پیاده محوری را در محدوده گذر کوچه اتابکان شیراز را به عنوان هدف خود قرار داده است و پرسشنامه ای تهیه گردید که توسط 148 نفر از شهروندان پاسخ داده شد. عدد آلفای کرونباخ آزمون پایایی برابر 9/92% به دست آمد و جهت تحلیل اطلاعات آماری از نرم افزار SPSS استفاده شد که در بخش تحلیلی از آزمون های ضریب همبستگی پیرسون، رگرسیون خطی ساده، تحلیل واریانس و تحلیل عاملی استفاده شده است. با توجه به داده های به دست آمده، ضریب همبستگی پیرسون 776/0 و سطح معناداری کوچک تر از 05/0، می توان گفت که بین معیارهای هویت شهری و گسترش پیاده محوری رابطه معنی دار وجود دارد و بر اساس تحلیل واریانس با سطح معنی داری 000/0 بین سه متغیر پیاده محوری، هویت شهری و بافت های تاریخی رابطه معنادار وجود دارد و درنتیجه با آزمون رگرسیون خطی ساده از بین معیارهای پیاده محوری، معیار شادی بخش بودن با 7/38 درصد بیشترین تأثیر، معیار راحتی با 2/8، معیار انعطاف پذیری با 1/3، معیار ارتباط با 6/2 درصد به ترتیب اهمیت تأثیرگذاری بر متغیر هویت شهری در بافت تاریخی می باشند و با استفاده از آزمون تحلیل عاملی با سطح معنی داری 000/0، بین سه متغیر هویت شهری، پیاده محوری و تمایل عابران اثر متقابل معنی دار وجود دارد و بر اساس تحلیل واریانس تمایل عابران تأثیر بیشتری نسبت به پیاده محوری بر روی گسترش پیاده محوری دارد.
مکان یابی فضاهای بهینه شهری با استفاده از منطق فازی و سامانه های اطلاعات جغرافیایی با تأکید بر زلزله (مطالعه ی موردی: شهرستان سپیدان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ساخت و سازهای غیراصولی و بی رویه در مناطق شهری و پیرامون آن ها بدون در نظر گرفتن شرایط محیطی از قبیل شیب، نوع خاک و ضخامت آن، سطح ایستابی آب های زیرزمینی، فاصله ی مناسب از کانون زلزله های احتمالی و...، منجر به پدیده ی مکان یابی و مکان گزینی غیراصولی شهرها می گردد. این پژوهش با ارائه ی الگویی مناسب به دنبال مکان یابی فضای بهینه در شرایط وقوع زلزله در شهرستان سپیدان می باشد. در مرحله ی اول به شناسایی عوامل مؤثر بر مکان گزینی پرداخته شده، سپس لایه های اطلاعاتی عوامل تأثیر گذار در مکان یابی، با استفاده از منطق فازی در سامانه های اطلاعات جغرافیایی تهیه و نقشه ی نهایی از روی هم گذاری لایه های اطلاعاتی، به دست آمده است. نتایج حاکی از آن است که با توجه به امکانات شهر سپیدان، برای ایجاد فضای بهینه در شهرستان، مناسب تر است که سه سطح مدیریتی و شش پایگاه مختلف در نظر گرفته شود تا در مواقع بروز حادثه ی زلزله، امدادرسانیِ به موقع و مناسب تر در تمام نقاط صورت گیرد. این سه سطح عبارت اند از: اولویت اول روستای خانی وزک، اولویت دوم اطراف ده لاله و اولویت سوم روستای خفری که دو سطح در غرب شهر و یک سطح در جنوب قرار دارد و نقاط روستایی اطراف خود را پوشش می دهند.
ساماندهی شهرهای جلگه ای با تأکید بر رویکرد توسعه میان افزا، مطالعه موردی: شهر بهشهر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در دهه های اخیر با بروز مشکلاتی ناشی از رشد کالبدی فضایی وسیع شهرها مانند کاهش کیفیت زندگی و شاخص های توسعه انسانی، عدم برخورداری کامل شهروندان از خدمات و مسکن، وجود فضاهای رها شده شهری و متروکه و بافت های فرسوده در نواحی شهر سبب شده به رویکرد توسعه میان افزا با احیای ظرفیت های موجود درون شهرها در جهت جلوگیری از تخریب محیط زیست و منابع طبیعی، ساماندهی فضایی و کالبدی شهر و استفاده بهینه از اراضی شهری توجه شود. هدف اصلی این پژوهش نقش رویکرد توسعه میان افزا در ساماندهی شهر جلگه ای بهشهر می باشد. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش، توصیفی –تحلیلی است. جامعه آماری پژوهش، مدیران و کارشناسان دستگاه های اجرایی و شهروندان می باشند. با توجه به معیارهای توسعه میان افزای، اثرگذاری این رویکرد در ساماندهی و هدایت اصولی برنامه های توسعه شهری و عملکرد نهادهای مدیریت شهری در بهبود فضایی – عملکردی و ساماندهی شهری 29 شاخص به عنوان چارچوب تحلیلی پژوهش در نظر گرفته شده است. نتایج حاصل نشان می دهد در بهره برداری از ظرفیت ها و عرصه های توسعه درونی شهر بهشهر، تنها به معیارهای زیست محیطی( با میانگین2.91 و آماره تی 1.21-) در برنامه های توسعه شهری توجه شده و نهادهای مدیریت شهری بادید تک بعدی به بهبود شاخص های زیرساختی(با میانگین 3.09 و آماره تی 2.54) از میان ابعاد پنج گانه توجه نموده اند. همچنین در حوزه بهبود فضایی – عملکردی و ساماندهی شهری بهشهر، نهادهای مدیریت شهری تنها در توسعه تراکم خالص شهری، استفاده بهینه از زیرساخت ها و تسهیلات موجود، توسعه شبکه معابر و شناسایی و بهره گیری از ظرفیت های موجود جهت توسعه درونی دارای عملکرد نسبتاً مطلوب بوده و به وضعیت سرانه ها در نواحی شهری و کاهش فشار توسعه در پهنه های فضای سبز توجه چندانی نداشته اند. در نهایت بر اساس نظرات متخصصان شهری، توجه به پهنه بندی عملکردی، هزینه ها و نیازهای مالی، تراکم در نواحی شهری، مشکلات از نگاه ساکنین و شهروندان و بهبود زیرساخت ها به عنوان مهم ترین عوامل مؤثر بر توسعه میان افزای شهر بهشهر تعیین شده است.