تحقیقات علوم قرآن و حدیث
تحقیقات علوم قرآن و حدیث سال نوزدهم بهار 1401 شماره 1 (پیاپی 53) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
در جریان انتصاب خلیفه الهی، قرآن کریم از تعلیم اسماء به حضرت آدم خبر می دهد؛ اسمائی که بر ملائکه عرضه می شود و آن ها اظهار بی اطلاعی می کنند: ﴿وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِکَهِ...﴾ (البقره:31). چیستی و مصادیق این اسماء همواره مورد بحث و اختلاف مفسران بوده که در دو رأی، قابل ساماندهی است: 1. تعلیم همه حقایق عالم 2. شناساندن ارواح اهل بیت علیهم السلام که مستند به سه روایت تفسیری است. پژوهش حاضر، با تحلیل سندی و محتوایی، سه روایت یادشده را به شهادت مؤیدات قرآنی و روایی، قابل اعتماد ارزیابی می کند. آنگاه در مواجهه این روایات با دسته دیگری از روایات، از میان سه رویکرد مفسران، دیدگاه جمع بین دو دسته روایت را برمی گزیند؛ اما برای رفع اشکال های برخی مفسران، به این تحلیل می رسد که حقایق همه موجودات عالم به حضرت آدم، تعلیم داده شد که والاترین مصادیق آن، ارواح اهل بیت(ع) بوده؛ اما اسمائی که بر ملائکه عرضه شده و آن ها به دلیل مرتبه ناز ل تر از آن مطلع نبودند، تنها حقیقت اهل بیت بوده است. شواهد درون متنی آیه نظیر تفاوت ضمائر آیه، تفاوت کاربرد واژگان تعلیم در مورد آدم و انباء در مورد ملائک، نیز دقت در کاربست الفاظ روایاتِ سه گانه این رأی را تقویت می کند. بنابراین، آیه تعلیم اسماء با استناد به این سه روایت بر وجود نوری اهل بیت و تقدم خلقت نوری آنان بر آفرینش حضرت آدم، دلالت دارد.
آسیب شناسی روشی اعتبارسنجی احادیث تأویلی معصومان(ع)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
احادیث معصومان (ع) مهم ترین منبع فهم معنا و مقصود آیات قرآن است. بخش مهمّی از احادیث به بیان باطن و تأویل آیات اختصاص دارد. بدون تردید، اعتبارسنجی دقیق و متقن این احادیث برای بررسی استناد آنها به معصومان(ع) و تبیین معنای باطنی و تأویل آیات مستند به آنها، ضروری است. صاحب نظران با استفاده از روش های گوناگون این اخبار را اعتبارسنجی می کنند؛ برخی سهل گیرانه و خوشبینانه به نقد و گزینش و پذیرش آنها، و برخی دیگر به استناد پدیده جعل و غلوّ، بدبینانه به نقد و ردّ احادیث تأویلی پرداخته اند. پژوهش حاضر در صدد پاسخ به این پرسش است که چه اموری در حوزه روش نقد، واقع نمایی نتیجه ارزیابی را مخدوش می کند؟ این نوشتار با این پیش فرض که مقوله اعتبارسنجی یا نقد احادیث تأویلی، نوعی داوری است که می تواند واقع نما و دارای ارزش علمی باشد یا خلاف آن توصیف شود، به شناسایی آسیب ها و بیان روش های نادرست در عرصه ارزیابی این احادیث می پردازد تا از داوری نادرست درباره احادیث تأویلی پیشگیری شود. بی توجّهی به تعریف غلوّ، عدم سنجش داده های رجالیان، بی توجّهی به گزارش و اقوال مخالف، فهم ناتمام متن روایت تأویلی، بی توجّهی به قاعده «توقّف و ردّ علم» در بررسی روایات تأویلی، استناد به برخی مبانی اختلافی، همسان پنداری تفسیر و تأویل و بسندگی به «تأویل اصولی کلامی» از آسیب های روشی اعتبارسنجی احادیث تأویلی به شمار می آیند که در این مقاله تبیین شده اند.
بررسی ارتباط آیات در سوره انعام از طریق استخراج خطوط ارتباطی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در خصوص ارتباط میان آیات یک سوره میان محققان اختلاف نظر است. از یک سو مفسرانی همچون سعید حوی آن را اساس کار تفسیری خود قرار داده و از سوی دیگر برخی محققان این ارتباط را رد کرده و با مستشرقانی که آیات درون سوره را گسسته می دانند، هم صدا شده اند. تحقیق حاضر به بررسی ارتباط میان آیات سوره انعام پرداخته تا ارتباط و انسجام میان تمامی آیات این سوره را نشان دهد. در این راستا ابتدا موضوعات مطرح در هر آیه را استخراج و دسته بندی می کند، با دسته بندی آنها، خطوط اصلی موضوعی مطرح در سوره را نشان داده و سپس با بیان ارتباط میان خطوط، ارتباط کل آیات سوره روشن می شود. خطوط ارتباطی در این مقاله به اختصار مطرح می شوند و بیشتر به اصل موضوع که همان ارتباط میان موضوعات و آیات سوره است پرداخته شده و از این رهگذر نشان داده می شود برخلاف نظر برخی محققان و مستشرقان که قائل به ارتباط میان تمام آیات یک سوره نیستند، ارتباط میان آیات سوره انعام از طریق استخراج خطوط ارتباطیِ (7 خط ارتباطی اصلی) قابل بررسی و اثبات است و انسجام این آیات در این بررسی نشان داده می شود. . روشن شدن این ارتباط علاوه بر کمک به فهم بهتر سوره، در تعیین رای قابل قبول در بررسی تطبیقی مواضع مورد اختلاف مفسران نیز، به کمک مفسر می آید.
تعیین مصداق «سبعا من المثانی» در آیه 87 سوره حجر با توجه به باهم آیی موضوعات در قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از آیاتی که در تفسیر آن اختلاف است آیه «وَ لَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانی وَ الْقُرْآنَ الْعَظیمَ» (حجر:78) است. در این پژوهش تلاش می شود از طریق شیوه ای جدید تحت عنوان «راهبرد توجه به باهم آیی مفاهیم و موضوعات قرآنی در تفسیر» درباره معنای این آیه داوری شود. در این شیوه جدید، نه موضوع آیه مورد بحث، بلکه موضوعات قبل و بعد این آیه، در دیگر سور قرآن جستجو می گردد و توجه می شود در سوره های دیگر قرآن، موضوعات مذکور با چه موضوعی پیوند می خورد. به تعبیر دیگر «جانشین» آیه مورد بحث در پیوستارهای مشابه، در دیگر سور قرآن، چه آیاتی هستند. به کارگیری این روش در تفسیر آیه 78 سوره حجر نشان می دهد که مراد از «سَبْعاً مِنَ الْمَثانی» بخش هایی از قرآن است که در دیگر کتب آسمانی نیز وجود داشته است و مراد از «الْقُرْآنَ الْعَظیمَ» بخش هایی از قرآن است که فزون تر از آن کتابهاست. . . . . . . . ... . . . . . . ... . . . . . . ... . . . . . . ... . . . . . . ... . . . . . . ... . . . . . . ... . . . . . . ... . . . . . . ... . . . . . . ... . . . . . . ..
سریانی گرایی در مطالعات قرآنی معاصر غرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از آغاز سده بیست ویکم آثاری از سوی برخی پژوهشگران غربی درباره قرآن منتشر شده است که آنها را می توان متمایل به منابع سریانی یا «سریانی گرا» نامید. سریانی گراها معتقدند که گویش سریانی در اندیشه جهان مسیحیت عربی رایج بوده است وقرآن عربی نیز در این جهان پدید آمد. بنابراین، قرآن، احادیث وباورهای نخستین اسلامی باید در پرتو منابع سریانیِ پیش از اسلام ومعاصر با پیدایش این متون و باورها تفسیر شوند.براساس این رویکرد، قرآن واحادیث اسلامی در بافت منابع سریانی – نسبت به دیگر منابع پیش از اسلام و منابع عربی پس از اسلام – بهتر فهم و تفسیر می شوند. در این مقاله پس از اشاره به پیشینه بحث و جریان شناسی قرآن پژوهان غربی دو سده گذشته در این زمینه و نیز دلیل اهمیت سریانی در فهم و تفسیر قرآن، چهار نمونه از پژوهش های سریانی گراها معرفی شده است که به ترتیب عبارتند از: دو تعبیر ثالثُ ثَلاثَهٍ و شُبِّهَ لَهُم در قرآن از سیدنی گریفیت؛ «مطالعه تطبیقی داستان حضرت یوسف با منابع سریانی» از یوزف ویتستوم؛ «نکوهش های قرآن در مقایسه با انجیل سریانی متّی»، نوشته عمران اقبال البدوی؛ و سرانجام، مقاله ای از ایلکا لیندشتِدت درباره وقایع آخرالزمانی در سده نخست هجری. براساس نتیجه مطالعه، علی رغم اینکه می توان پذیرفت شاید این منابع زمینه شفاهی داستانهای بایبلی را فراهم آورده باشند، و بنابراین، گاهی فهم بهتری از آیات قرآن – به ویژه در زمینه داستانهای پیامبران – به دست می دهند، اما نمی توان به بهانه اشکالاتی در منابع اسلامی، آنها را به کلی کنار گذاشت و یکسره به سراغ منابعی رفت که خود محل بحث و تردیدند.
چرایی مبنا بودن سیره تفهیم و تفاهم عقلا در تفسیر قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سیره تفهیم و تفاهم عقلا به معنای روش و بنای عموم خردمندان در گفتگو، معاملات و روابط اجتماعى آنان، بدون در نظر گرفتن مذهب، زبان، محدوده جغرافیایی و... به شمار می رود. این پژوهش با استعانت از رهیافت درون دینی به همراه روش تحلیلی-منطقی، در پی بیان دلایل مبنا بودن این شیوه در نزول و فرایند تفسیر و فهم آیات وحی است. اثبات این موضوع، اهمیت بسزایی در شیوه فهم و تعیین مراد خداوند متعال از بیان آیات قرآن دارد. به همین منظور، پس از آشنایی با مفهوم بنای عقلا و تبیین تفاوت معنایی آن با مفاهیم مشابه مانند عرف و حکم عقلی، دلایل عقلی و نقلی جهت اثبات ادعا، بیان می گردد. نتایج این پژوهش می تواند ضمن تبیین مبانی و تأکید بر روش های صحیح تفسیر قرآن از شیوه های ناصواب، امکان ارزیابی دقیق تر مکاتب تفسیری را فراهم آورد. تأکید بر تعیّن معنا به طوری که باعث یکتایی معنا و یا محدودتر شدن دایره معانی محتمل الفاظ و عبارات قرآن گردد، دیگر نتیجه این پژوهش خواهد بود. هر روش تفسیر متن که به همه یا بخشی از سیره تفهیم و تفاهم عقلا پایبند نباشد در مقابل نظریه مختار خواهد بود، که می توان از تکثرگرایی بی ضابطه معنایی و خواننده محوری هرمنوتیک منظرگرا یا عدم توجه اخباریون به حجیت ظواهر آیات وحی نام برد. سرانجام پایبندی مفسر به بنای عقلا و نتایج حاصل از آن، می تواند باعث تزلزل بنیان های بسیاری از سؤالات و شبهات مربوط به شیوه قرائت و فهم متون دینی باشد.
بررسی روایات و آراء رجالیان دربارهعبد الله بن خداش (ضمن ارزیابی جایگاه او بین راویان متهم به غلو در رجال نجاشی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عبدالله بن خِداش المَهری (البصری) یکی از راویان صاحب تألیف بوده که روایات او در الکافی، تهذیب الأحکام و سایر جوامع روایی انعکاس یافته است. این راوی از سوی نجاشی متهم به غلو گردیده، درحالی که از سوی شیخ کشی توثیق شده و همچنین از مشایخ حدیثی صفوان بن یحیی بوده و از این جهت نیز مشمول توثیقات عام است. در این تحقیق ضمن ارزیابی جایگاه ابن-خداش بین راویان متهم به غلو در رجال نجاشی، از طریق بررسی دقیق اقوال رجال شناسان درباره او و واکاوی اسناد و مضمون روایاتش، به این نتیجه دست می یابیم که اولاً ابن خداش جزء راویانی است که مستقیماً از سوی نجاشی، متهم به غلو شده، ثانیاً با تتبع و بررسی به عمل آمده در روایات موجود از ابن خداش، سخنی که دال برغلو باشد، مشاهده نشد و می توان گفت که روایات او، به فرض صحت انتساب او به غلو، بخوبی گزینش و پالایش شده اند. بعلاوه با توجه به وجود روایات فقهی از او که نقطه مقابل اباحی گری است، و نیز برخی روایات اعتقادی وی که در مخالفت با عقاید غلات می باشد، می توان در نسبت غلو به وی از جنبه هایی، تردید نمود. ثالثاً، روایات او دارای مویداتی نیز می باشد، لذا وجود ابن خداش در سند این روایات، باعث کنار گذاشتن این روایات نمی شود.