معماری اقلیم گرم و خشک
معماری اقلیم گرم و خشک سال پنجم بهار و تابستان 1396 شماره 5 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
مسئله ی نظافت از دیرباز بین ایرانیان حائز اهمیت بوده و با ورود اسلام و وجوب انجام فرایض دینی بر اهمیت آن افزوده شده است. در دوره های تاریخی مختلف شکل و معماری حمام های ایران دستخوش تغییرات شده است، اما نحوه ی استقرار فضایی آن ها همواره از الگویی ثابت پیروی می کند. نمونه های موجود از حمام های عمومی استان فارس، اغلب متعلق به دوره های صفویه، زند و قاجار هستند. پژوهش حاضر در پی شناخت الگوی طراحی گرمابه های فارس در عصر قاجار است که به منظور دستیابی به این هدف به بررسی الگوهای ساختاری، تناسبات و نحوه ارتباطات فضایی آن ها با یکدیگر و چگونگی ارتباط آن ها با مسائل اقلیمی پرداخته شده است. در همین راستا اقدام به انجام بررسی میدانی و کتابخانه ای با تجزیه وتحلیل پلان های معماری و اجزاء سازنده اصلی از قبیل: بینه، گرمخانه، میاندر و فضاهای خدماتی14 حمام از سراسر استان فارس، نه نمونه در اقلیم گرم و پنج نمونه دیگر در اقلیم سرد گردیده است. در این بررسی ها به مصالح، تناسبات، تزئینات، فرم و الگوی استقرار و ارتباط فضایی پرداخته شده است. نتایج حاصل از این تحقیق نشان می دهند: 1)فضاهای اصلی اغلب این حمام ها بر اساس هندسه و فرم هشت ضلعی شکل گرفته اند و مشابهت های آن نشان از یکسان بودن سبک آن ها دارد که احداث فضای چال حوض ازجمله اصلی ترین مشخصات اقلیم گرم و خشک و نیمه مرطوب جنوبی استان است؛2) در هر دو اقلیم گرم و سرد اغلب از مصالح سنگ، آهک و ساروج استفاده شده است؛3) به طور میانگین در اقلیم گرم نسبت طول به عرض حمام ها1/1.67و در اقلیم سرد 1/1.7 است؛ 4) بینه در حمام های قاجاری سطح استان بزرگ تر از گرم خانه است، به طور میانگین مساحت فضای بینه و گرم خانه در اقلیم سرد نسبت به گرم در کل فضای یک حمام بزرگ تر است و این در حالی است که مساحت کل حمام های این اقلیم کوچک تر از اقلیم گرم استان هستند؛ ودر نهایت اینکه 5) تزئینات حمام ها عموماً شامل کاربندی است.
بررسی نقش عمق و سایه ورودی خانه های سنتی در تأمین آسایش حرارتی بیرونی- نمونه موردی: بافت قدیم شهر شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ورودی دارای نقش های کالبدی گوناگون مانند تأمین و نظارت بر ارتباط درون و بیرون، نفوذپذیری، تبدیل پذیری، خوانایی و دعوت کنندگی است. بر اساس تحقیقات بر ورودی ساختمان های سنتی، عامل آسایش حرارتی بیرونی کاربران نقشی تعیین کننده دارد. مقاله حاضر با هدف تامین آسایش حرارتی بیشتر ورودی بناها، به بررسی رابطه این پارامتر در ورودی خانه های سنتی شیراز با کمک تکنیک های سایه اندازی و عمق ورودی پرداخته است. سردر این خانه ها با کمک عمق ورودی، نقش سایبان افقی را اجرا نموده اند. در این مسیر میانگین ماهیانه حداکثر زاویه تابش خورشید نسبت به سطح زمین شیراز اندازه گیری شد و شرایط سایه افکنی در عمق ورودی با محاسبه میانگین ماهیانه ارتفاع سایه پیش بینی گردید. با کمک مقایسه نتایج حاصله از میانگین ماهیانه و سالیانه سایه مدخل ورود زمستان و تابستان، ارتفاع سایه و عمق ورودی مطلوب ماهانه مشخص شد. همچنین نسبت طول سایه مطلوب زمستان و تابستان برابر 61/11 گردید. از این روبا بهره گیری از این تکنیک ها، آسایش حرارتی با گرمای تابش خورشید در فصل سرد و با سایه در فصل گرم فراهم می شود. به علاوه عمق ورودی بهینه شیراز در جهت جنوب برابر با 2207/0 متر (معادل تنها 22 سانتی متر) محاسبه گردید. بنابراین در تعیین جهت تقسیم بندی زمین، یا در انتخاب جهت ورودی و طراحی ورودی و حتی فرم آن، می توان نکات به دست آمده از معماری سنتی و فرمول های حاصله را لحاظ نمود. بنابراین عمق و ارتفاع و جهت و میزان سایه مطلوب تابستان و زمستان ورودی قابل تعیین و پیشنهاد است.
مسکن خوانش پذیر تبیین عوامل مو ثر بر خوانش پذیری مسکن در جهت ارتقای پیوند ساکن و مسکن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خانه اصلی ترین مکانی است که انسان در تمام دوران زندگی اش با آن سروکار دارد. نخستین و مهم ترین جهانی است که آدمی درطول حیات خویش در آن سکنی می گزیند و شخصیت می یابد. هم چنان که انسان در حال رشد، تحول و شکوفایی است، خانه نیز فراتر از یک چهار دیواری خنثی، به تجربه در می آید و به نمادی از خود مبدل می شود. خودی که همواره در حال تغییر و تحول است. از این منظر، خانه مکانی برای «شدن» است، نه «بودن». همچون ساکن رشد می کند، شخصیت می یابد و این گونه در پیوند عمیق با ساکن قرار می گیرد. در راستای تحقق این امر، پژوهش حاضر، خانه ای «خوانش پذیر» را پیشنهاد می کند که تازه ترشدن آدمی در طول دوران، موجب خوانش های نوینی از آن می شود و می تواند با ساکن در دوره ها و حالات مختلف ارتباط برقرار کند. چنین خانه ای با فراهم کردن امکان تفاسیری متنوع و خلاقانه برای مخاطبانش به آیینه ای بدل می شود که در هر زمان هر بیننده به لحاظ شفافیت آن، عکس خود را در آن می بیند، با آن به گفت وگو می نشیند و نه تنها «درخانه » بلکه «با خانه» زیستن را تجربه می کند. لذا این پژوهش با هدف تبیین «عوامل مؤثر بر شکل گیری مسکن خوانش پذیر» در قالب تحقیقی از نوع کیفی و با تکیه بر مطالعات کتابخانه ای و تحلیل دیدگاه ها و نظریه های مرتبط، ابتدا به بحث «خوانش» پرداخته و با بررسی چگونگی فرایند ادراک و خوانش مکان، هم زمان دو مشخصه ی «تعین وقاعده مندی» و «عدم تعین و رازآمیزی» را در «خوانش پذیری» مسکن مهم می شمرد. از این منظر معانی بالقوه ای که در مسکن جاری هستند بایستی در حدی باشند که هم احتمال و پیش بینی آن ها با توجه به الگوهای عام و از قبل شناخته شده را بدهند (تعین) و هم به سبب پرسش انگیزی آفرینش معنای جدید را ممکن سازند (عدم تعین). درادامه پس از تبیین این دو مشخصه، براساس نسبت درست بین این دو، عوامل مؤثر برخوانش پذیری مسکن بیان می شود. براین اساس آشنایی، خوانایی و هم افزایی لایه های معنا در بخش تعین مسکن و عواملی چون معانی چندگانه و معانی عمیق هستی بخش در بخش عدم تعین و رازآمیزی مسکن معرفی شده اند. در این راستا، غنای حسی، تنوع و پیچیدگی فضاها و جزءفضاها در ارتباط با حضور معانی چندگانه و سکوت کالبد، حضور فضاهای سرنمونی و عناصر آشنایی زدا در ارتباط با معانی عمیق هستی بخش بیان شده اند.
بازخوانی و بازشناسی ساختار و سیر تحول تاریخی محله امام زاده جعفر (ع) یزد تا پیش از تغییرات دوران معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شهرهای تاریخی مشحون از آثار و لایه هایی هستند که در گذر زمان به تدریج در زیر لایه های جدید پنهان گردیده یا در اثر عوامل مختلف، در معرض فرسایش و دگرگونی قرار گرفته اند، اما با این وجود، قصه شکل گیری هسته های تاریخی شهرها و عناصر مهم و شاخص آنها در همین لایه ها مضبوط گردیده است. معمولاً در روند حفاظت عالمانه از شهرهای تاریخی جهان سعی می گردد از آثار و لایه های تاریخی شهرها به نحو شایسته ای صیانت گردد تا از طریق برقراری ارتباط معنادار میان آنها بتوان به سیر شکل گیری، تحول، تکامل و دگرگونی شهر در ادوار مختلف راه یافت، اما متأسفانه برخی از طرح هایی که در حوزه بافت های با ارزش شهرهای ایران به مرحله اجرا می رسند به دلیل عدم شناخت کافی منجر به پاکسازی لایه های تاریخی شهر می گردند که اثرات جبران ناپذیری بر ساختار شهرها به جا می گذارند. یکی از دلایل این امر را می توان در ضعف مطالعات و منابع مکتوب پیرامون هسته ها و مناطق تاریخی شهرها جستجو نمود. به عنوان نمونه طرح توسعه امام زاده جعفر(ع) یزد در سال 1392 یکی از نمونه طرح هایی بود که بدون درک زمینه و خطوط تاریخی به مرحله تصویب رسید و مداخلاتی نیز در راستای تحقق آن به اجرا درآمد که غالباً با تخریب هایی در بافت تاریخی پیرامون امام زاده همراه بود. با توجه به این مهم، این مقاله در پی آن است تا با بررسی محله تاریخی امام زاده جعفر(ع) از طریق مطالعات میدانی و کتابخانه ای و استناد به مفهوم و شکل شهر و محله ایرانی، ضمن معرفی عناصر شاخص و ساختار تشکیل دهنده محله، به تبیین لایه های پنهان محله و نسبت آن در ارتباط با توسعه شهر بپردازد که در طرح های بزرگ مقیاس در این محدوده، مغفول مانده و بعضاً پاکسازی شده است. پژوهش حاضر با به کارگیری ترکیبی از روش های تحقیق تاریخی و توصیفی تحلیلی به انجام رسیده است. نتایج اصلی این پژوهش، بیان دلایل و زمینه های توسعه و رونق شهر در محدوده محله امام زاده، شناخت گذرهای تاریخی شهر و روند توسعه بازار در ارتباط با عناصر ساختاری محله امام زاده و نظام های قابل شناسایی در این روند می باشد که باید در طرح های شهری مرتبط با این محدوده مورد توجه قرار گیرد.
"پایه داری" وجه مغفول رویکرد "معماری پایدار" در نسبت با طبیعت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله با هدف ارتقاء مفهوم معماری پایدار، در پی پاسخ به این سوال است که "چگونه می توان رابطه هم افزایی میان معماری و طبیعت برقرار ساخت؟" در این مسیر با بهره گیری از روشی کیفی و ترکیبی، پس از آسیب شناسی تفکر پایداری محیطی در معماری بر پایه متون حوزه دانش پایداری و معرفی شکل مطلوب رابطه معماری و طبیعت مبتنی بر مبانی ایرانی اسلامی و تلخیص و تفهیم محتوای این متون از طریق روش تحلیل محتوا، سعی کرده وجه بنیادین اما مغفول "معماری پایدار" را شناسایی و در قالب روش استدلال منطقی، مفهوم "معماری پایه دار" را برای تکمیل آن مطرح نماید. سپس با رجوع به مصادیق موجود معماری گذشته ایران با روش نظریه مبنایی، پایه داری در معماری را که بر اساس فهم وجوه سه گانه طبیعت (کالبدی، ذاتی و نشانه ای) در سه سطح عینی، سرشتی و نمادین با طبیعت گفتمان برقرار می کند، معرفی و تشریح نماید. متناظر با این سه سطح "حضور مستقیم عناصر طبیعی"،"بهره مندی از قوانین طبیعی و ویژگی های سرشتی "و"حضور نمادین عناصر طبیعی" در این معماری، هماهنگی قابل اعتمادی میان معماری و طبیعت را موجب می شود، هماهنگی که ضمن بهره مندی معماری از طبیعت، نه تنها به طبیعت آسیب نمی رساند، بلکه باعث هم افزایی معماری و طبیعت نیز می گردد. به نظر می رسد توجه به مفهوم پایه داری و ذکر مصادیق آن در معماری گذشته ایران، می تواند مفهوم پایداری در معماری ایران را روشن ساخته و ارتقاء ببخشد.
پرسش از زبان معماری در امتداد زبان هستی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دانشوران کوشیده اند بر اساس نحله های مختلف زبانشناسی و تعمیم آنها در حوزه معماری، به بیان سرشت زبانی معماری بپردازند. دیدگاه های مختلف متاثر از فلسفه یا حکمت، تلقی های مختلفی از زبان ارایه نموده است و از این رو تبیین های متنوعی از معماری به مثابه زبان اندیشیده شده است. در تمامی جستجوهایی که انجام شده است، زبان معماری وابسته به ریشه های تفکر در نوع جهان بینی یک گفتمان خاص سنجیده شده است. نوشتار حاضر تلاش کرده است زبان معماری را در اتصال به ریشه هایی از هستی مورد مطالعه قرار دهد. به بیان دیگر، به زبان معماری به مثابه زبانی در امتداد زبان هستی در قالب تحقیقی در مدخل موضوع بیندیشد. روش تحقیق به صورت ترکیبی از استدلال منطقی و توصیفی-تحلیلی می باشد. در نتیجه تحقیق؛می توان گفت زبانی برای معماری وجود دارد که خاصیت خود را مرهون شناخت انسانها از هستی است. تکیه بر فهم هستی و شیوه های بودن در هستی چارچوبی برای فهم آن می گشاید. از اصول مترتب بر زبان معماری، اصل ظهور، تشابه، تفرد، تفاهم، تحول و توصل است. از استعدادهای این زبان، استعداد معناداری، روایت حیات انسان، متبلور ساختن توصیفات، ایجاد مامن، استعداد ایجاد پذیرش، ایجاد لطافت، خویشاوندسازی، استعداد منحصر به فرد بودن بیان می شوند.از وجوه آن تقرب به فهم استعدادهای مصالح، تقرب به قاعده های رشد، دوری از اتلاف و حرکت در جهت قدر شناسی مصالح، تقرب به فهم تناسبات طبیعی، توجه به کهن الگوها، توجه به شیوه های زیستن، تاکید بر رویش نو از نهاد کهنه قابل بیان هستند. قواعد همنشینی اجزای ساختن به صورت سازگار با هستی، مصلحت اندیشی در استخدام مصالح، دقت در شناخت اصالت های زندگی و رفتار انسان و توجه به نیت های برپایی بناها از منازل قدم گذاشتن در این عرصه است. امروزه موانعی برای پذیرش و باور به استقرار زبان معماری در امتداد زبان هستی وجود دارد که عبارتند از: تغییر نوع نگاه به انسان، جایگزینی حل مساله به جای کشف راز، اصالت یافتن زمان قراردادی به جای زمان حقیقی، کسب منفعت به جای اعطای محبت، جایگزینی کمیت به جای کیفیت که می بایست در مورد آنها تامل جدی شود.
کارخانه یا کار و خانه؛ بررسی مفهوم کار و تولید در شکل گیری خانه های تاریخی ایرانی در بشرویه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تفاوت و تنوع های موجود در الگوهای معماری مسکونی در یک ناحیه اقلیمی، می تواند ناشی از تنوع سبک های زندگی و روش های تأمین مایحتاج یک خانواده باشد. هدف اصلی این پژوهش آن است که شکل گیری و سازماندهی فضاها را در معماری مسکونی از گذر نگاه به معیشت و فرهنگ جستجو کند. این پژوهش بر مبنای روش تحلیل کیفی پیش می رود. پس از بررسی مبانی نظری و پژوهش های پیشین، معیارهای بررسی خانه ها مشخص شده و سپس با استفاده از پدیدارشناسی معماری به مقایسه داشته های فضایی گونه های مختلف خانه در محدوده مورد پژوهش می پردازد. این مقاله پس از مقایسه تطبیقی چند معیار مشخص شامل ابعاد حیاط مرکزی، تعدد فضاها و اتاق ها و آثار گود برک در خانه های تاریخی تقسیم بندی ساده ای از خانه های تاریخی دارد که دو گروه اصلی ساختمان های مسکونی را در این بافت نشان می دهد. خانه های با حیاط کوچک و خانه های با حیاط بزرگ از سویی و خانه های دارای گود برک در ایوان و خانه های فاقد آن از سوی دیگر. نتایج این مقاله حاکی از آن است که وجود گود برک در ایوان خانه های کوچک به اثبات رسیده است و خانه های بزرگ تقریباً فاقد چنین تشکیلاتی هستند. آنچه که در این خانه ها در نگاه اول به چشم می آید، وظایف متفاوت هر کدام از فضاهای آن است. این پژوهش با تجزیه و تحلیل نظام فضاهای پر و خالی و جهت گیری فضاها و همچنین آثار و ادوات برک بافی در برخی از نمونه های شاخص تر این خانه ها، به این نتیجه می رسد که نظام شغلی و خانوادگی، در شکل این تفاوت ها مؤثر بوده اند. این مقاله نتیجه می گیرد که آنها در واقع واحدهای تولیدی یک شهر صنعتی پیشامدرن بوده اند که کار و زندگی را در هم آمیخته اند و تجسم کالبدی واژه کارخانه در زبان پارسی را تحقق بخشیده اند.