معماری اقلیم گرم و خشک
معماری اقلیم گرم و خشک سال نهم بهار و تابستان 1401 شماره 15 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
تغییرات ناشی از توسعه های معاصر، نه تنها موجب دگرگونی بسیاری از شهرهای تاریخی شده است، بلکه باعث از دست رفتن بسیاری از تجربیات علمی و شبه علمی دوره های مختلف تاریخی نیز گردیده است. این تجربیات، امروزه در میراث جهانی به عنوان بخشی از ثروت های فرهنگی و میراث ناملموس، قابل ارزیابی هستند. یکی از وجوه بنیادیِ شکل گیری محصولات معماریِ گذشته در برخی از شهرهای قدیمی، وجه نجومی آن هاست که در کنار علوم دیگر به کار می رفت. این وجه نجومی در فراورده های معماری، از نگاهی فراسازه ای و فرامکانی ست و بخشی از دانش ها و عادات زمانه خویش به شمار می آید که با خود شأن و مرتبه ای را نیز برای بناها و شهرهای با اهمیت فراهم آورده است. بر این اساس بازیابی و بازشناسی ابعاد نجومی مکان ها و محوطه های تاریخی موجب ارتقای آگاهی از لایه های پنهانِ موجود در آن ها خواهد شد و می تواند بازدیدکنندگان را به ابعاد گسترده تری از شناخت رهنمون شود. محوطه میراث جهانیِ میدان نقش جهان، یکی از مهم ترین آثار معماریِ شهری ایران و نماد پایتخت حکومت صفوی در اصفهان است. تا کنون پژوهشگران بسیاری این میدان را از دیدگاه های گوناگون مورد بررسی قرار داده اند. تحقیقِ پیشِ رو کوشیده است برای نخستین بار هم ترازیِ میدان نقش جهان را با اوضاع فلکیِ آسمانه اش مورد بررسی قرار داده و به بازشناسی و بازخوانی ملاحظات نجومیِ اختیار شده در هنگام بنا کردنِ آن بپردازد. نگارندگان با روش تفسیری تاریخی، دو بازه زمانیِ محتمل را برای آغاز به ساختِ میدان نقش جهان و بازار قیصریه از روی وقایع نگاری های عهد صفوی استخراج نموده و سپس بر مبنای احکام نجومی و با استفاده از نرم افزارهای شبیه سازِ آسمان، به بررسی نسبتِ باورهای تنجیمی با معماریِ این فضای شهری پرداخته اند. یافته های این تحقیق، استنتاجی نو از زمان دقیق طرح اندازی میدان و تأثیرپذیری محورِ آن از منظر و چشم انداز آسمانی اش به دست می دهد.
واکاوی تأثیر فرهنگ بر مسکن بلوچ ها از طریق سپهر نشانه ای یوری لوتمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دوری از مرکز سیاسی کشور و شرایط جغرافیایی بلوچستان سبب گردیده مسکن بومی بلوچ ها حتی پس از یکجانشینی الگویی ثابت را که در پیوند با فرهنگ این قوم بوده، تا سال های بسیاری حفظ کرده و با تغییر و تحولاتی اندک به حیات متوازن خود ادامه دهد. خانه ی بلوچ همواره در حکم بازنمودی از فرهنگ قوم بلوچ، از یک سو در مناسباتی نزدیک و درهم با ویژگی های مبتنی بر بافت قبیله ای این مردمان بوده و از سوی دیگر، قائم به قواعد سیستمی درون ماندگار معماری مسکن بومی پدید آمده است. اما در سال های اخیر شرایط مخدوش حاکم بر پیکره ی معماری و شهرسازی کشور توازن آن را بر هم زده و ناهمسازی هایی را ایجاد نموده است. بدیهی است ادامه ی این روند، هویت معماری بومی منطقه ی بلوچستان را بیش از پیش دچار خدشه می نماید. هدف پژوهش حاضر یافتن نشانه هایی است که مسکن بومی بلوچ ها را در پیوندهایش با آنچه در مرکز و پیرامون فرهنگ بلوچ رخ می دهد، پدید آورده و به همین منظور از سپهرنشانه ای به عنوان ابزار تحلیل سازوکار عملکرد نشانه ای فرهنگ استفاده می نماید. سپهرنشانه ای در این پژوهش کارکردی دوگانه دارد، هم به عنوان یک ابرمفهوم و روشی کل گرا در تحلیل مسکن بومی بلوچ ها به کار می رود و هم مسکن بومی بلوچ را به عنوان فضایی که در آن همه ی اشکال ارتباطی رخ می دهد، در مقام یک سپهرنشانه ای در نظر گرفته و مورد واکاوی قرار می دهد. نتیجه آنکه ساختار فضایی خانه ی بومی بلوچ ها در پیوند بسیار محکم با فرهنگ و ساختار اجتماعی قومی/قبیله ای آن ها است که بدون دخالت معماران بر پایه ی نظام خویشاوندی، نظام طبقاتی و سنت های کوچ نشینی این قوم بنا نهاده شده و بازگوکننده ی زیست مردمانی است که در یک سپهر نشانه ای زیسته و بهترین پاسخ ها را برای مسائل خویش یافته اند. با یافتن نشانه های فرهنگی مسکن بومی بلوچ و معاصرسازی آن ها در ساخت وسازهای جدید می توان هم حیات را در این نوع مسکن جاری ساخت و هم هویت آن را که برساخته ی حافظه ی جمعی این قوم است، حفظ نمود.
بازخوانی الگوی معماری آیینی دوره قاجار (مطالعه موردی: حسینیه های ماداب، پهلوان، حاج نایب، دیزچه و درب باغ)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دوره قاجار به دلیل گرایشات مذهبی شاهان قاجار به عنوان یکی از ادوار مهم در تاریخ ایران در زمینه ارج نهادن به احداث بناهای مذهبی آیینی شناخته می شود؛ در این دوره حسینیه ها از جایگاه ویژه ای برخوردار شدند، همچنین شهر کاشان با توجه به پیشینه مذهبی و وجود علمای شیعه، بسیار مورد توجه شاهان قاجار قرار گرفت که منجر به ساخت اماکن مذهبی متعدد از جمله حسینیه ها گردید. لیکن چگونگی الگوی معماری این حسینیه ها به عنوان الگوی معماری آئینی دوره قاجار همواره مورد پرسش بوده و با شبهاتی قرین گشته است. لذا دستیابی به الگوی معماری به کار رفته در حسینیه های دوره ی قاجار به عنوان نمونه ای از معماری آئینی این دوره جهت رفع ابهامات و از آن مهم تر معرفی الگویی همخوان با زمینه و عملکرد به منظور ارتقاء کیفی و فرهنگی معماری کنونی شهر کاشان حائز اهمیت است؛ از این رو هدف پژوهش بر مبنای بازخوانی و دستیابی به الگوی معماری حسینیه های دوره قاجار شهر کاشان شکل گرفته است. در این راستا 5 حسینیه دوره قاجار شهر کاشان شناسایی شد و بر اساس روشی توصیفی تحلیلی با مطالعات میدانی در کنار مطالعه اسناد، مدارک و متون تاریخی در سه سطح کلان، میانی و خرد مورد تحلیل و بازخوانی قرار گرفت و در نهایت با تطبیق و تحلیل اطلاعات گردآوری شده به پرسش های مطرح شده در پژوهش شامل چگونگی ویژگی-های الگوی کالبدی فضایی حسینیه ها و نیز تشابهات و تمایزات موجود در این الگو پاسخ داده شد. با وجود تمایزات اندکی در اجزاء ورودی و نیز تعداد ورودی ها، ابعاد گنبدخانه و الحاقات، نتایج حاصل از مقایسه و تطبیق تحلیل ها در مورد هر یک از نمونه ها حاکی از وجود الگوی معماری ثابت، مشخص و مرکزگرا از جنبه پلان، فرم، سازماندهی فضایی، نما، مصالح و همچنین تزئینات است که از مهم ترین اصول معماری آیینی (تقارن، سلسله مراتب، مرکزگرایی و درون گرایی) پیروی می کند. در نتیجه می توان گفت شاخص-ترین ویژگی های الگوی معماری (کالبدی و فضایی) حسینیه ها عبارت است از هندسه و فرم مشخص، دسترسی پذیری، تجلی فضایی نمایشی، مقدس و متمرکز بواسطه سازماندهی فضایی و بکارگیری عناصر کالبدی خاص نظیر نورگیر، گنبد و کاربندی در فضایی با وسعت متوسط 200 تا 350 مترمربع.
ارزیابی اجتماع پذیری حیاطِ عِلیینْ در دانشکده هنر و معماری یزد بعد از افزونه پوششِ متحرکِ چوبی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با دغدغه توجه به کیفیتهای محیطی، پژوهش حاضر به ارزیابی اجتماع پذیری حیاط علیین به مثابه یک فضای باز دانشگاهی در شرایط بعد از افزونه پوشش نسبت به حالت قبل آن می پردازد. به موازات مطالعات کتابخانه ای، نظرات کاربران معطوف به تجربه زیسته آنان اعم از دانشجویان(25 نفر) و استادان(13نفر) با اتکا به نتایج پرسشنامه های با سوالات باز، بسته، تصویری و کروکی در مطالعات میدانی جمع شده است. تدابیر به کارگرفته شده در استخراج نشانه های کالبدی و غیرکالبدی ارزیابی اجتماع پذیری عبارتند از: مشاهده مشارکتی، عکاسی و یادداشت برداری از احوالات حیاط علیین. نتایج بیانگر آنست که اجتماع پذیری حیاط علیین به مثابه یک فضای باز دانشگاهی در قالب هفت شاخصه در سه سطح مولفه های عینی، ذهنی و عینی-ذهنی قابل احصاست. حیاط علیین پس از پوشش، در هر هفت شاخص، نشانه هایی از متوسط تا قوی برای اجتماع پذیرتر بودن نسبت به حالت قبل از پوشش دارد. وجود پوشش در وهله نخست به تقویت نقش مفصلی حیاطِ علیین کمک کرده و از این رهگذر، گاه این نقش به نقش تازه ی مقصدبودنْ تغییرِمکان داده و حیاط به سوی هویتِ مستقل داشتن حرکت کرده است. شاخصه هفتمی در سطح مولفه های ذهنی با عنوان "عاطفی" برای اجتماع پذیری حیاط علیین به صورت منحصر به فردی متبلور شده است که بیانگر حسّ تعلق کاربران به ویژه دانشجویان به حیاط است. از شواهد مرتبط با استخراج شاخصه عاطفی می توان به نقش زنجیره روایت ها از هویت حیاط حاصل از تجربه های زیسته دانشجویان دوره های مختلف در میزان اجتماع پذیری آن اشاره نمود. یکی از روایت ها مربوط به ساخت پوشش و مشارکت مستقیم یا غیرمستقیمِ دانشجویان در آن است. چنین روایت زیسته ای از همبستگی مثبت میان اجتماع پذیری حیاط و مشارکت دانشجویان در ارتقای فضای باز دانشگاهی محل تحصیل خود در جهت تامین شرایط مطلوبتر برای حضور بیشتر و موثرتر در فضا خبر می دهد.
تأثیر سیاست های آموزشی بر کالبد معماری مدارس دوره اسلامی، نمونه موردی: مدارس دوره تیموری و صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تعلیم و تربیت از دیر باز در ایران جایگاه ویژه ای داشته است؛ و بنا به شرایط فرهنگی و هنری، اجتماعی و سیاسی هر دوره تاریخی، نمود و ظهور خاص خود را پیدا کرده است. با تغییر دوره های تاریخی و با پیشرفت فنون معماری و تغییر شیوه های معماری، تغییرات کالبدی در مدارس دوره های تاریخی رخ داد. رویکرد آموزشی در هر دوره به نظام آموزشی و فضاهای متناسب با آن در ارتباط است. در واقع چگونگی تأثیر سیاست های نظام آموزشی بر عناصر معماری مدارس تیموری و صفوی مسأله این تحقیق است. لذا، پرسش اصلی پژوهش به دنبال پاسخ به این سوال است که سیاست های آموزشی تیموری و صفوی چه تأثیری بر عناصر کالبدی معماری مدارس این دو دوره داشته است. روش گردآوری اطلاعات پژوهش، به لحاظ نوع نتایج توصیفی-تحلیلی و به لحاظ رهیافت تاریخی-تفسیری است که به شیوه تحلیل گونه شناختی و با شیوه گردآوری داده کتابخانه ای (اسنادی) و با ابزار نقشه خوانی، سندخوانی و فیش برداری انجام شده است. معماری مدارس منتخب این دو دوره از منظر کالبدی بررسی شد تا روند تحولات مدارس صفوی پس از دوره تیموری مشخص شود. یافته های تحقیق نشان می دهد که میزان پشتیبانی مالی بانیان بر ابعاد و اندازه ها و بسیاری از عوامل دیگر مانند شیوه ساخت مدارس تأثیر بسزایی داشته است. مفهوم آموزش در هردوره با توجه به سیاست های حاکم در کشور تغییراتی داشته که این تغییرات بر سیاست آموزشی و مفهوم مدارس و در نتیجه در کالبد و معماری مدارس تیموری و صفوی اثر گذاشته است؛از جمله تأثیرات سیاست های آموزشی بر کالبد مدارس دوره تیموری می توان به گسترش ابعاد مدارس، کیفیت حجره ها و مدرس ها، تأمین محل اقامت طلاب، تغییرات دستگاه ورودی اشاره کرد. این مسئله در دوره صفوی به دلیل عمومی تر شدن رویکرد مدارس تأثیر دوچندان داشت و ابعاد و کیفیت فضایی مدارس را متأثر کرد. عمده ترین دگرگونی ها در دو دوره، پاسخ به تأمین فضای اقامتی، آموزشی و نیایشی مطلوب تر بوده است.
بررسی میزان و چگونگی کاربرد تناسبات در شمسه های کاشی کاری شده مساجد شیخ لطف الله و سید اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کاربرد تناسبات در آرایه های معماری ایران متناسب با کاربرد آن در معماری، در ادوار مختلف رشد یا افول داشته است. مساجد دوره صفوی و قاجار، از متناسب ترین بناهای ایرانی محسوب می شوند که زیبایی تزئینات آن ها، به واسطه استفاده از تناسبات هندسی جلوه بیشتری می یابد. در این پژوهش کاشی های مساجد شیخ لطف الله و سید در اصفهان موردبررسی قرارگرفته و پرسش مطرح شده این است که پرکاربرد ترین تناسبات به کاررفته در نقوش شمسه های این دو مسجد چیست؟ چه شباهت ها و تفاوت ها یی در تناسبات آن ها وجود دارد؟ هدف این پژوهش، دستیابی به میزان و چگونگی استفاده از تناسبات طلایی و ایرانی در شمسه های این مساجد است. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی و روش داده اندوزی، کتابخانه ای و میدانی بوده است. نتایج حاکی از آن است که تناسبات بکار رفته در شمسه های کاشی کاری این مساجد تفاوت آشکاری دارند. اگرچه در شمسه های هر دو مسجد از تناسبات طلایی و ایرانی استفاده شده اما در مسجد شیخ لطف الله، نسبت های بین 1 و 2، حدود 12درصد بیشتر از مسجد سید از استفاده شده است. همچنین استفاده از نسبت های ایرانی 2√ و 3√، در مسجد سید به نسبت مسجد شیخ لطف الله، حدود 26درصد کاهش یافته که می تواند ناشی از تغییرات ایجادشده در دوره قاجار و تأثیرات آن بر هنر و معماری آن دوران باشد ازجمله روند کم رنگ شدن اهمیت استفاده از هندسه و تزاید گونه های جدید تزیینی.
بررسی دگرگونی های الگوهای معماری مساجد مردمی در ابتدای مدرنیته در ایران، نمونه موردی: مساجد شهر قم در اوایل دوره ی پهلوی (1340-1304ش)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی تاریخ معماری عامیانه ایران از موضوعات پژوهشی ضروری و نسبتاً مغفول مانده برای شناخت راه آینده معماری است. این پژوهش به بخش خاصی از این معماری، یعنی مساجدی می پردازد که در دوران ممنوعیت های مذهبی رضاخانی و بعد از برداشتن آن در عمق بافت درهم پیچیده شهری قم به تعداد زیاد ساخته شده است. این تحقیق با روش تفسیری تاریخی زمینه های اجتماعی سیاسی و کالبدی ظهور این دسته از بناها و تحلیل الگوهای فضایی آنها را بررسی کرده است. برای این پژوهش با بررسی میدانی، بیش از 50 مسجد متعلق به دوران 40ساله اوّل و دوم دوران پهلوی (قبل و بعد از مدرن سازی اجباری) شناسایی و به صورت اولیه تحلیل شد و از بین آنها، 20 مسجد (با سبک غیر سنّتی) که کمتر دچار تغییرات شده بودند، برای تحلیل عمیق انتخاب شد. در ضمن این مطالعه، دو الگوی مسجد بر فرازآب انبار و مساجد سرپوشیده، از لحاظ فضایی و عملکردی، به عنوان ویژگی های خاص مساجد مزبور شناسایی شد. درهمچنین ایجاد بالکن در داخل مساجد پدیده دیگری بود که ردپای آن در سنّت تکایا، پیگیری شد. از لحاظ ساختی و فرمی، الگوی تیرآهن و طاق ضربی آجری نمایان به همراه ستون های لوله ای، نمونه هایی از پدیده های خاص شناسایی شده برای این مساجد بود و در کنار آن، استفاده از پنجره های باریک عریض یا طویل مطابق سبک مدرن و کتابخانه در مساجد، از مواردی بود که در امتداد تحول مدرن در این مساجد ارزیابی گردید. در مورد علت یابی این پدیده ها که پرسش اصلی این مقاله بود، رویکرد جامعه در واکنش به سیاست مدرن سازی رضاشاهی و تلاش عامه برای استفاده از پتانسیل های محلی برای حفظ قالب های فرهنگی در مقابل خواست حکومتی به عنوان یافته های اصلی ارائه شده است.
بررسی ساختار معماری کبوترخانه میرزا احمد گَوَرت (نوآوری در افزایش تولیدات کشاورزی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین سازه های بومی ایران که ارتباط مستقیم با اقتصاد کشاورزی دارد، بناهای موسوم به کبوترخانه است. استان اصفهان از مناطقی است که در زمینه پیشینه و ساخت کبوترخانه در تاریخ محلی ایران نقش به سزایی داشته است. از آنجایی که کبوترخانه های گورت تاکنون از نظر تاریخی و باستان شناسی به دقت مطالعه نشده اند، هدف پژوهش حاضر، نشان دادن اهمیت بناهای مذکور را در این پهنه فرهنگی و همچنین مطالعه ویژگی های معماری و ساختاری کبوترخانه ها را مشخص سازد. مهم ترین پرسش این پژوهش این است که چه تمهیداتی در ساخت این بنا اندیشیده شده است؟ روش پژوهش به کار رفته شامل گردآوری و تحلیل اطلاعات به روش میدانی و کتابخانه ای انجام گرفته است. به منظور دستیابی به اهداف یاد شده، کبوترخانه میرزا احمد به عنوان کبوترخانه اصلی مورد مطالعه موردی قرار گرفته است. نتایج پژوهش نشان می دهند که این کبوترخانه با توجه به اسناد برجای مانده، مربوط به دوره صفوی است که در دوره قاجار نیز مورد استفاده قرار گرفته است. این بنا دو طبقه است و نقشه آن استوانه ای شکل و با خشت ساخته شده است مصالحی که کاملاً بوم آورد بوده و آسیبی به محیط زیست نمی رساند. همانند سایر کبوترخانه های مناطق دیگر ایران هدف اصلی ساخت این کبوترخانه ها تولید کود برای تقویت زمین های کشاورزی بوده است که به نوعی جهت افزایش تولیدات کشاورزی بوده است، هرچند مصارف دیگری نیز برای آن ها فرض کرده اند. معماری و سازه این بناها از الگوی نسبتاً واحدی برخوردار هستند و در ظاهر بسیار ساده به نظر می رسند ولی مهندسی پیشرفته در ساخت آن ها، ذوق، هنر و دانش مهندسی معماران ایرانی را نشان می دهد. مهندسان این سازه ها برای ساخت این عمارت ها از علم مهندسی سازه، جانورشناسی و ریاضیات بسیار بهره برده اند.
منطق چیدمان فضایی سکونتگاه های یزد بر اساس قنات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طرح هویت مکانی و تاثیراتی که در تحلیل الگوهای استقرار سکونتگاهها و چیدمان آن ها دارد با استفاده از حوزههای معرفتی مانند چیدمان فضا و پدیدارشناسی و خلق مفاهیم بدیع، علاوه بر تأکید مضاعفی که بر درهم تنیدگی مسائل طبیعی و انسانی دارد، نقش مکان در رفتار و سبک رخدادهای انسانی و فضایی را برملا می سازد. این پژوهش جهت نشان دادن قابلیت دیدگاه تأویلی، نگاره یزد در متن جغرافیایی ایران مرکزی را محدوده تجربی خود انتخاب کرده است و بر آن است تا هویت مکانی و مدنیت های استوار بر نگاره سرزمینی یزد و ویژگی های لندفرم های آن و سازه های ساخت بشر مانند قنات را بر نهادهای اجتماعی بنیادین یزد مطالعه نماید. به همین منظور، در این پژوهش با اتکاء به چند حوزه معرفتی که در نوع خود رویکردی نوین و خلاقانه به شمار میآید (از جمله مدلهای مفهومی چون تکنیک دادهمبنا، تکنیکهای ترسیمی فهم، تکنیک قواعد چیدمان فضایی هیلییر، رشد ارگانیک شهر و نسبتهای آلومتریک فضایی)، ارتباط بنیان های نظری و معرفتی هویت مکانی و رفتارهای اجتماعی، در مقیاس خاصی تبیین گردید. در این میان ابداع قنات که دستاورد فناورانه مردم این خطه، جهت استمرار رابطه آلومتری طبیعی بین چکاد و چاله ی منطقه در برابر تغییرات عمده ی محیطی است، را می توان جزو هوشمندیهای تجربی این مردمان، با درک و فهمی شناخت شناسانه از محیط تلقی کرد. هدف تحقیق، شناخت رابطه سازه ی دست ساز انسانی قنات با چیدمان فضایی بناهای مسکونی شهر در بافت قدیمی شهر یزد است که بر اثر کشف معنا از دیدگاه پدیدارشناسی، حاصل شده است. نتایج حاصل از پژوهش چنین بیان داشت که منطق چیدمان سازمندی "شهری" منطقه مدیون هویت مکانی "دریاچه یزد در دوره کواترنری" و منطق چیدمان سازمندی "روستایی" و هویت مکانی آن، ناشی از "عملکرد یخرودها و خط تعادل آب و یخ"بوده، در نتیجه قنات و ابداع آن در این ناحیه تنها یک کانال زیرزمینی انتقال آب سفرههای زیرزمینی نبوده، بلکه نشانی هوشمندانه از خوانش منظر، توسط ساکنان منطقه دارد و به عنوان راهبردی مدیریتی جهت حفظ و تقویت تعادل محیطی در برابر تغییرات عمده اقلیمی بشمار میآید. نتایج این مباحث می تواند عامل مؤثری در درک و فهم بهتر محیط و رابطه ساکنین و آمایش آینده ی این مناطق باشد.
تبیین رابطه نورگیری فضا با مزاج زنان خانه دار: مطالعه مقدماتی در اقلیم گرم و خشک کرمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از موضوعات مورد توجه علوم مختلف،کیفیت محیط زندگی است. در این بین به نظر می رسد تعامل دانش معماری با طب سنتی می تواند به این کیفیت کمک کند. یکی از فاکتورهای موثر بر کیفیت فضا، بهره گیری از نور طبیعی است که در طب سنتی ایران تأثیر آن بر سلامتی و درمان افراد از اهمیت خاصی برخوردار است. تاثیرنور روز بر وضعیت سلامت جسمی و حالات روانی انسان در مطالعات متعدد طراحی محیط با رویکرد سلامتی و درمان مورد بررسی قرار گرفته است. با این حال شواهد حاکی از نبود تحقیقات در زمینه ارتباط نورگیری فضا با تفاوت های مزاجی انسان است. به نظر می رسد چگونگی دریافت نور طبیعی در محیط مصنوع یکی از عوامل تاثیرگذار بر مزاج ساکنین بناهاست. از این رو هدف از پژوهش بررسی رابطه نورگیری فضا با مزاج افراد است. در این مقاله که به دلیل محدودیت ها مطالعه ای پایلوت است سعی شده که با روش تحقیق همبستگی به کشف روابط میان مزاج افراد و چگونگی دریافت نور طبیعی فضا پرداخته شود. جهت بررسی فرضیه، پژوهش در واحدهای مسکونی واقع در شهر کرمان برروی144 زن خانه دار انجام شد. در این بررسی، داده ها از طریق پرسشنامه پزشکیِ تعیین مزاج و مشاهده نقشه های واحدهای مسکونی گردآوری گردید. تحلیل داده ها در نرم افزار spss22 با آزمون کای دو صورت گرفت. یافته ها حاکی از این است که 7/70 درصد زنان ساکن در واحد های تیپ A که سطح عنصر نورگذر کوچکتری دارند و از سمت شمال شرق و جنوب غرب نور روز را دریافت می کنند ، دارای مزاج سرد می باشند و 8/76 درصد از زنان ساکن در خانه های تیپ B و 3/77 درصد زنان ساکن در خانه های تیپ C دارای مزاج گرم و معتدل (در گرمی و سردی) می باشند. نتایج حاصل از آزمون کای دو از ارتباط معنی دار بین نورگیری فضا و مزاج افراد، حکایت داشت .شاید بتوان گفت نورگیری فضا با تاثیر گذاری بر مزاج کاربران سلامتی آنها را تحت تاثیر قرار می دهد و معمار در طراحی ساختمان با توجه به میزان و چگونگی قرارگیری عناصر نورگذر، جهت استفاده حداکثر و مطلوب از نور طبیعی، می تواند به تعدیل مزاج و سلامتی کاربران کمک کند.
واکاوی معماری خانقاه های یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یزد از اوایل قرن پنجم هجری که حکومت شیعی آل بویه در آن مستقر شد تا حکومت آل مظفر یک نوع استمرار وتداوم در فعالیتهای اجتماعی ، اقتصادی آن وجود داشته ، بطوری که کمتر دچار فراز ونشیب های اجتماعی گردیده ، ودر نتیجه بستری آرام را برای فعالیتهای شهری موجب شده است. وجود چنین زمینه هایی بود که باعث گردید عرفا وشیوخ صوفیه مانند شیخ دادا ، شیخ علی بنیمان، شیخ احمد فهادان و... در این منطقه سکنی گزینند ویزد بعنوان یکی ازکانونهای جذب متصوفه مشهورگردید. بنابراین با توجه به کاربرد زیاد خانقاه درمتون تاریخی یزد و همچنین عدم انجام پژوهشی مستقل درباره معماری خانقاه های یزد ،دراین مقاله به این موضوع پرداخته شده است.در این پژوهش، ابتدا به معرفی خانقاه های ذکرشده درمنابع تاریخی، یعنی در سده های میانی ( ازدوره اتابکان تا دوره تیموری ) در یزدپرداخته شده است. ولی باتوجه به اینکه بخش عمده ای از خانقاه های مذکور درمتون تاریخی متعلق به دوره آل مظفر هستند این مقاله با تاکید بردوره آل مظفر نگاشته شده است. این مقاله بر مبنای اسناد و مدارک تاریخی و همچنین مطالعات میدانی صورت گرفته است. روش این پژوهش تحلیلی-تاریخی و منبع اصلی آن، منابع تاریخی مانند کتاب تاریخ یزد وتاریخ جدید یزدوجامع مفیدی است. مقاله پس از معرفی ویژگی های معماری خانقاه ها درمتون تاریخی به معرفی ومقایسه تطبیقی فضاهای معماری خانقاه های موجود پرداخته شده است . فضاهای مورد بررسی دراین مقاله شامل ورودی،صحن،ایوان،گنبدخانه وچله خانه هست. ازاین مقایسه تطبیقی جهت رسیدن به دسته بندی الگوهای معماری خانقاه دریزد استفاده شده است. درنهایت این مقاله به معرفی سه گونه معماری خانقاه های یزد می پردازد.الگوی اول به گونه ترکیب گنبدخانه وایوان ورودی بوده والگوی دوم به صورت خانقاه هایی باحیاط های هشت ضلعی هستند. درآخر گونه سوم خانقاه ها برگرفته از الگوی مدارس بومی هستند.
تحلیل تمثیلی دولت خانه ی صفوی در اقلیم اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رابطه ی معماری صفوی در اصفهان به خصوص دولت خانه ی صفوی، با اقلیم این شهر اساساً تمثیلی است و تمثال های این دولت خانه بر اساس اقلیم این منطقه شکل گرفته اند. از این منظر معماری دولت خانه رابطه ای تنگاتنگ با اقلیم منطقه برقرار می کند، اما ظهور تمهیدات اقلیمی در این معماری تنها مبتنی بر وجه مادی نیست، بلکه صورت اثر به چیزی فرای آن نیز ارجاع می دهد. از همین راه غایت این مقاله به تبیین رابطه ی میان اقلیم و معماری دولت خانه ی صفوی اختصاص یافت، و روش اسطوره شناسی تمثیلی کروزر در حکم روش تحقیق انتخاب شد چرا که از مناسب ترین روش های تحقیق جهت کشف معنای بنیادین در آثار نمادین و تمثیلی است. این میان جای توجه دارد که به کارگیری روش های نوین در تحلیل روش مند و نظام مند تاریخ معماری ایران به نظر امری ضروری است، چرا که هرگونه نگاه نو به معماری تاریخی ایران وجهی جدید از آن را برملا می سازد و می تواند در فهم این آثار موثر واقع شود. بر این اساس این مقاله که بر آن بود با نگاهی نو به رابطه ی میان دولت خانه ی صفوی اصفهان با اقلیم این شهر بپردازد، با استفاده از روش اسطوره شناسی تمثیلی از صورت عناصر اقلیمی دولت خانه ی صفوی به سوی معنای آن سوق گرفت و با تبیین رابطه ی مذکور به معنای نهان آن دست یافت، و در نهایت به این نتیجه رسید که نیروی محرکه ی شکل گیری تمثال های این دولت خانه همانا اقلیم در معنای اصیل آن یعنی پدیده ها و پدیدارهای طبیعی مکان سکونت بوده است و تاثیر این نیروها چنان بوده است که نزد این اقوام جنبه ای نمادین پیدا کرده، موجب شکل گیری نگرشی متافیزیکی به این نیروها می شود، چندان که از این راه روایت هایی شکل می گیرد و در تمثال های آنان ظهور می یابد.