مقالات
حوزه های تخصصی:
یکی از براهین ضدواقع گرایان علیه واقع گرایی علمی، برهان تعین ناقص است. بر مبنای این برهان، می توان تعداد نامتناهی توصیف تئوریک ناسازگار با یک دیگر درباره عالم داشت در حالی که همگی در نتایج تجربی با یک دیگر هم ارز باشند. نتیجه این که نمی توان به هیچ توصیف علمیِ واحد، مرجح و صادق درباره جهان باور داشت. برای نقد این دیدگاه، در این مقاله، ابتدا، واقع گرایی های معناشناسانه، معرفت شناسانه، و هستی شناسانه، تعریف، و پس از آن، پیش فرض ها و نکات کلی درباره تز تعین ناقص، و صورت بندی های مختلف از براهین له و علیه آن ارائه می شود. آن گاه، با توضیح روابط محتمل بین این تز و انواع واقع گرایی علمی، نشان داده می شود که حتی در صورت درستی تز تعین ناقص، نوعی واقع گرایی علمی موسوم به "اصالت موجود" می تواند باقی بماند. بر مبنای اصالت موجود، می توان به وجود هویاتی تئوریک در عالَم باور داشت، بدون آن که باور کنیم توصیف نظریه های علمی از آن هویات، صادق اند. در پایان نیز به اختصار توضیح می دهیم هرچند اصالت موجود می تواند سنگری برای واقع گرایان در برابر حملات ضدواقع گرایان باشد، اما دیدگاهی سازگار نخواهد بود مگر آن که نوعی تفکیک هستی شناسانه و معرفت شناسانه بین وجود هویات و باور به اصالت آن ها، از یک طرف، و ویژگی ها یا ماهیت آن ها، از طرف دیگر، برقرار سازد.
چگونگی تعریف خداوند از دیدگاه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از آنجا که خداوند فاقد ذاتیات ماهوی است تعریف او به ذاتیات ماهوی ممکن نیست. پرسشی که در این مقاله به آن پاسخ داده ایم این است که آیا می توان خداوند را به جز ذاتیات، به گونه ای دیگر تعریف کرد؟ پاسخ ابن سینا به این پرسش این است که برای خداوند و موجودات بسیط که تعریفشان به ذاتیات ممکن نیست، تعریف دیگری وجود دارد که از جهت ارزش و اعتبار معرفتی کمتر از تعریف به ذاتیات نیست. او این نوع تعریف را تعریف به لوازم و نمونه بارز آن را تعریف خداوند به لوازمش دانسته و با زرف اندیشی-های تحسین بر انگیزی در مورد آن سخن گفته است. ابن سینا در گام نخست خداوند را به «واجب الوجود بالذات» تعریف کرده و در گام های بعدی با تحلیل وجوب وجود از لوازم بی واسطه و باواسطه آن این تعریف را توسعه داده و تعمیق بخشیده است. در این مقاله پس از بیان چیستی لوازم وچگونگی تعریف به آنها، چگونگی کابرد آن را در مورد خداوند از دیدگاه ابن سینا توضیح داده ایم.
امکان باور به خدا در چهارچوب فلسفه کارنپ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کارنپ به عنوان شاخص ترین نماینده پوزیتیویست های منطقی جمله مشهوری دارد مبنی بر اینکه مابعدالطبیعه بی معنا است. در نگاه اوّل به نظر می رسد که هرگونه باور مذهبی، به خصوص باور به خدا، با چهارچوب فلسفه کارنپ ناسازگار است. از آنجا که کارنپ اخلاق را نیز مانند مابعدالطبیعه بی معنا می داند ولی رفتارهای اخلاقی را با ارزش می شمارد، شاید به نظر برسد که در چهارچوب کارنپی حداکثر بتوان رفتارهای مذهبی را نیز، در عین بی معنا بودن ادّعاهای مذهبی، با ارزش تلقّی کرد. برخلاف داوری عجولانه بالا، گرچه باور به خدای فلاسفه در چهارچوب فلسفه کارنپ جایگاهی ندارد، اما باور به خدای ادیان با مبانی فلسفی کارنپ کاملاً سازگار است. در نظر کارنپ تنها تجربه است که منشأ شناخت قرار می گیرد و تمام احکام تجربی صرفاً احتمالی هستند. در عین حال، باور به درستی احکام تجربی کاملاً معقول است، گرچه این احکام ضرورتاً صادق نیستند. در این مقاله نشان داده می شود که به همان نحوی که احکام علوم تجربی در نزد کارنپ مقبول واقع شده و تثبیت می شوند، می توان گزاره های دینی از جمله ادّعاهای ادیان درباره خدا را در چهارچوب کارنپی به طور معقول تثبیت نمود.
دیدگاه تقوم درباره شخص انسان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیکر بر أساس دیدگاه تقوم، ادعا می کند که اشخاص انسان اساسا نه نفس مجردی دارند (مجردانگاری) و نه صرفا حیوان اند (حیوان انگاری). اشخاص انسان بخشی از جهان طبیعی اند، اما بخشی متمایز. آنچه موجب می شود چیزی شخص باشد منظر اول شخص است. نوزاد انسان در ابتدا دارای آگاهی است و در مسیر رشد، خودآگاهی می یابد و می تواند خودش را از منظر اول شخص درک کند و مادام که منظر اول شخص دارد باقی می ماند. شخص با بدنش این همانی ندارد؛ شرایط بقای شخص و بدن با یکدیگر تفاوت دارند پس این همانی شخصی مستقل از این همانی بدنی است. ممکن است بدن شخص به تدریج تغییر کند اما منظر اول شخص و شخص باقی بماند. این مقاله نخست نظریه تقوم بیکر درباره شخص را تبیین می کند و سپس به برخی از اشکالاتی که از ناحیه این همانی شخصی به این نظریه وارد شده است پاسخ می دهد. از جمله اشکالاتی به این نظریه وارد شده این است که منظر اول شخص در طول زمان باقی نیست و قابل تقسیم و تکثیر است؛ پس نمی تواند ملاک این همانی شخصی باشد. افزون بر این، برخی از آزمایش های فکری نشان می دهند که منظر اول شخص نمی تواند ملاک مناسبی برای این همانی شخصی باشد.
تقریری از اصالت ماهیت و وجود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مابعدالطبیعه یا فلسفه ی اولی، به مثابه ی دانش کلی و به مثابه ی بنیاد دانش ها، عهده دار بحث از چیستی و هستی (= ماهیت و وجود) و احکام آن هاست. پرسش از چیستی ها و هستی های خاص و پاسخ به آن ها پرسش و پاسخ اصلی همه ی دانش هاست. مسائل هر فلسفه ی نظام مند در بن و پایه به این دو می رسد. از این رو فلسفه ی اسلامی در دوره ی اخیر خود این پرسش را به میان آورد که کدام یک از این دو اصیل است و دیگری اعتباری. دو نظریه ی اصالت ماهیت و اصالت وجود در پاسخ به این پرسش مطرح شد. هر کدام از این دو نظریه که در فلسفه ای پذیرفته شود چهره ی آن را متفاوت از فلسفه ای می کند که نظریه ی رقیب را برگزیده است، به طوری که هیچ اختلافی به اندازه ی این اختلاف در تفاوت فلسفه ها موثر نبوده است. شهرت نظریه ی اصالت وجود در دوره ی اخیر و ردّ اصالت ماهیت در ضمن تثبیت آن موجب شده است که تقریر مستقلی از اصالت ماهیت در کتاب های مشهور یا متداول این دوره به انجام نرسد. در این نوشتار می کوشیم نظریه ی اصالت ماهیت و جمع نهایی میان این دو نظریه در عین ترجیح اصالت ماهیت را از زبان محقق لاهیجی تقریر کنیم.
جریان شناسی «شبهه ابن کمّونه» و چگونگی انتساب آن به شیخ اشراق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در آثار حکما و متکلّمان شبهه ای را به ابن کّمونه نسبت داده اند که وی در آن شبهه «دلیل ردّ دو خدایی را کافی به مقصود ندانسته است»، و در شماری از آثار حکما و متکلّمان این شبهه آمده است. شبهه این کمّونه ناظر به برهان مشهور ترکیب است. او وجود دو واجب الوجود را به گونه ای پنداشته و فرض کرده است که مستلزم ترکیب آنها نباشد، در این صورت برهان ترکیب بی اثر می شود. از این رو، شماری از حکما و متکلّمان با ذکر شبهه درصدد بر آمده اند تا پاسخ این شبهه را بدهند و این معضل را حل کنند. در پاسخ برخی از آنان این مسئله عنوان شده است که ریشه این شبهه در آثار شیخ اشراق است. این مقاله بر آن است با بررسی تاریخی این شبهه چگونگی انتساب آن را به سهروردی پاسخ گوید و به این نکته توجه دهد که عبارتی که در کتاب المشارع و المطارحات سهروردی آمده با عبارت ابن کمّونه تفاوت دارد و نمی توان گفت ریشه این شبهه در آثار سهروردی است.
دفاع از عقلانیت دینداری با تکیه بر زندگی معنادار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله با ارائه تعریفی از عقلانیت 1)نظری و عملی و 2)عقلانیت ابزاری و غیرابزاری سازوکاری برای دفاع از عقلانیت عملی التزام به آموزه های دینی یا دینداری ارائه شده است. ابتدا با تکیه بر نظریه آبراهام مزلو درباره هرم نیازهای انسان و نظریه های تدئوس متز و سوزان ولف درباره معنای زندگی از عقلانیت "معناداری زندگی" به مثابه هدف اساسی در زندگی انسانها دفاع شده است سپس به مدد نظریه توصیفی نینیان اسمارت پدیدارشناس دین معاصر درباره ابعاد دین سازوکاری برای دفاع از عقلانیت عملی ابزاری دینداری ارائه کرده و نشان داده ایم که اگر ادیان بتوانند به مدد ابعاد گوناگون خویش سطح خاصی از نیازهای انسان در نظریه مزلو را تامین کرده و در نهایت، طبق نظریه متز و ولف، به زندگی مومنان معنا -بخشند، میتوان از عقلانیت ابزاری دینداری دفاع کرد. نیاز دفاع از عقلانیت ابزاری دینداری به عقلانیت نظری آموزه های دینی، فراگیری مفهوم "معناداری زندگی" به مثابه هدف دینداری در تبیین عقلانیت عملی دینداری در مقایسه با دیگر اهداف دینداری ، توان معنابخشی ادیان به زندگی انسانها یا دست کم، به زندگی مومنان به خویش به مثابه یکی از ملاکهای عقلانیت دینداری و تفکیک میان سازوکار عقلانیت دینداری و تحقق این سازوکار در مقام عمل از زمره نکاتی است که در ارزیابی بدانها اشاره شده است.
خوانش حداکثری از نظریه دینیِ قانون طبیعی: چالش های معرفت شناختی و راه حل های آنها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خوانش حداکثری از نظریه دینی قانون طبیعی، دیدگاهی است که تبیین و کشف توصیه های اخلاقی دین را بدون رجوع به متون مقدس ممکن می داند. این خوانش بر دو اصل زیر استوار است: (1) کاربست قانون طبیعی به عنوان چارچوبی تبیینی برای توصیه های اخلاقی دین؛ و (2) تاکید بر توانایی خرد طبیعی در شناخت کامل قانون طبیعی. یکی از بحث انگیزترین ابعاد این نظریه بُعد معرفت شناختی آن و نقش خرد طبیعی در شناخت قانون طبیعی است. این مدعا که در پرتو خرد طبیعی می توان همه توصیه های اخلاقی خداوند را شناخت، با چالش هایی مواجه است که در این مقاله آنها را بررسی می کنیم. چهار مولفه بایسته این خوانش برای حل چالش های معرفت شناختی عبارتست از: (1) اعتبار الاهیاتی قانون طبیعی؛ (2) دلالت دینی مستقل از متن مقدس؛ (3) فراگیری در ساحت اخلاق هنجاری و اخلاق عملی؛ و (4) تقدم رتبی بر متن مقدس. در این نوشتار به طرح چالش های معرفت شناختیای میپردازیم که خوانش حداکثری از قانون طبیعی با آن روبروست و می کوشیم با تبیین چهار مولفه مذکور، چارچوبی را نشان دهیم که در داخل آن خرد طبیعی می تواند به شناخت همه توصیه های اخلاقی خداوند دست یابد.
نتایج و پیامدهای اخلاقی اندیشه وجود عین الربطی معلول در فلسفه ملاصدرا بر زندگی انسان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله در زمینه فلسفه ملاصدرا به بررسی این پرسش می پردازد که نظریه وجود عین الربطی معلول چه پیامدهایی در بعد اخلاقی و اجتماعی دارد؟ از دیدگاه ملاصدرا وجود معلول عین الربط بوده و استقلالی ندارد و از مراتب وجود علت انتزاع می-شود. معلول پرتوی از انبساط وجودی وجود علت حقیقی است و علت در مرتبه علیت واجد تمام مراتب معلولات است. در پارادایم فکری صدرایی تمامى علّت ها و فاعل ها عین ربط به واجب تعالى بوده و هیچ نحوه استقلالى ندارند. افاضه وجود، منحصر در ذات بارى است و دیگر علّت ها از مجارى و واسطه هاى فیض اویند. این گونه نیست که تنها وجود فاعل مباشر مستند به او باشد، بلکه تمامى شؤون او نیز مستند به فاعل حقیقى است و هر آن، وجود و تمامى شؤون وجودى را به فاعل افاضه مى کند؛ زیرا فاعل مباشر عین تعلّق و وابستگى به اوست. با تحلیل نظرات ملاصدرا و با تکیه بر قاعده حرکت جوهری، برخی از پیامدهای احصا شده از این نوع نگرش عبارتند از: سعادت غایی و کمال اخلاقی، احساس تقرب بیشتر و علم حضوری به خداوند، مسئولیت و تکالیف اخلاقی به اندازه مرتبه وجودی، انبساط کرامت ذاتی در همه مخلوقات، وصول به حریت وجودی. این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی در صدد بررسی نتایج و پیامدهای اخلاقی نگرش عین الربطی وجود معلول با تکیه بر آراء ملاصدرا است.
جنس برتر از منظر ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آیا زن انسان برتر است یا مرد؟ این پرسش در آراء فمینیستی پاسخ های مختلفی دارد. برخی از فمینیست ها ملاک برتری زن یا مرد را در تمایزات جنسی و طبیعی آن ها جستجو کرده و نفس بهره گیری از اندام تولید مثل خاص یا قوای جسمانی و ... را دلیل برتری یک جسم بر دیگری محسوب می کنند و برخی دیگر این ملاک را در تمایزات جنسیتی، اجتماعی و برساختی آن ها کاویده و حضور در سپهر اجتماعی و به کارگیری ابزار تولید فرهنگ و ... را عامل برتری می شمارند. این تحقیق با روش توصیفی تحلیلی، پاسخ این پرسش را از مبانی حکمت صدرایی استنباط می کند. بر اساس این مبانی هر دو گرایش فمینیستی غیرقابل قبول است. انسان برتر انسانی است که در کمالات وجودی سعه بیشتری دارد و این سعه، با فعلیت مراتب عقل عملی و نظری محقق می شود. تمایز جنسی میان زن و مرد، به خودی خود موجب فعلیت این مراتب یا مانع از تحقق آن ها نمی شود چنانچه تمایزات جنسیتی نیز تنها اگر مورد تائید عقل نظری و عملی باشند موجب برتری فرد انسان می گردد. ملاصدرا در کتب مختلف خود اظهارات فراوانی در خصوص شخصیت زن نیز دارد که به باور این تحقیق هیچ یک منافات با نتیجه مذکور نداشته و صراحتی در فرودست محسوب کردن زن ازآن جهت که زن است ندارند.
بررسی شماری از پاسخ های ایجابی و سلبی به ناسازگاری علم پیشین خداوند و فعل اختیاری انسان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ذیل مسئله توحید افعالی، پرسش مهمی وجود دارد و آن اینکه آیا علم پیشین الهی و فعل اختیاری انسان سازگارند؟ اشاعره که علم پیشین و اختیار انسان را ناسازگار می دیدند، نتوانستند معنایی برای فاعلیت انسان بیابند تا از جبر سر در نیاورد. از نظر آنان، علم پیشین خداوند، به طور مطلق و بدون هیچ قید و شرطی، سبب و علت هر چیزی و از جمله افعال انسان است. در این میان، فعالیت های فخررازی بیشتر به چشم می آید که در این نوشتار یکی از دلایل وی مورد بررسی قرار گرفته است. در ادامه، هفت پاسخ نقل و بررسی شده است. برخی پاسخ ها در سنت غربی، برخی در سنت اسلامی و برخی مشترک است. در نهایت، راه حلی با توجه به دو راه حل دیگر، پیشنهاد و تبیین شد. پیچیدگی هایی که برای فهم علم مطلق خداوند (به ویژه پیش از آفرینش موجودات) وجود دارد، موجب شده که پرونده این مسئله از منظر فلسفی همچنان گشوده بماند.
تبیین معناداری و محتوای گزاره ها بر اساس نظریه های فروکاهشی صدق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تئوری های فروکاهشی صدق مدعی اند تصدیق یک جمله و آوردن محمول "صادق است" موجب نمی گردد که چیزی به محتوای جمله اضافه شود. اما بسیاری از تئوری های معناداری و محتوا، مفهوم صدق را پایه تعریف مفاهیم سمانتیکی دیگر قرار می دهند. در این مقاله بیان کرده ایم چگونه ممکن است با حذف مفهوم صدق و جایگزینی شرایط تحقیق پذیری یک گزاره معناداری آن را تبیین کنیم. همچنین شرایط تحقیق پذیری را نیز به کمک جامعه زبانی و کاربران موجود در آن جامعه، وجه اجتماعی و ابژکتیو داده ایم و بدین ترتیب توجیه کرده ایم که محتوا می تواند بدون مفهوم صدق، عینی و حقیقی باشد. همچنین نشان داده ایم که چگونه می توان بدون حضور مفهوم صدق، محتوای منطقی جملات و نقش آنها در استدلالها را تبیین کرد. اگر تفسیر ما از اپراتورهای منطقی بر اساس نحو و کاربرد آنها در استدلالها، و نه سمانتیک جدول ارزشی باشد و سپس صورت هم ارزی جملات را به صورت یک جمله کلی ارائه کنیم، موفق می-شویم کارکرد اپراتورها را در تعیین محتوای جملات مرکب توجیه کنیم.