هستی و شناخت

هستی و شناخت

هستی و شناخت جلد پنجم پاییز و زمستان 1397 شماره 2 (مقاله علمی وزارت علوم)

مقالات

۱.

بررسی واکنش های نظری به بهره گیری فیلسوف از متون دین(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: فلسفه اولی متون دین نقل عقل مقام گردآوری مقام داوری

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۲۹ تعداد دانلود : ۱۹۸
فلسفه اولی احکام کلی هستی را به روش عقلی مطالعه می کند و به تعبیری هستی شناسی عقلی است. از سوی دیگر، با مطالعه ای نه چندان گسترده و عمیق می توان به این حقیقت دست یافت که بخش قابل توجهی از آموزه های نهفته در قرآن و حدیث به معرفی هستی مربوط می شود و می توان این بخش از دین را هستی شناسی دینی نامید. این وضعیت نقطه های مشترکی را میان دین و فلسفه ایجاد می کند. پرسش این است که فیلسوفان مسلمان با این بخش از معارف دین چه مواجهه ای دارند. پاسخ این پرسش، تلاش برای ایجاد رابطه ای دوسویه میان اندیشه های فلسفی و آموزه های دینی است. در این نوشتار، واکنش های نظری درباره چگونگی بهره گیری فلسفه از معارف نظری دین بررسی و با استناد به چندین نمونه نشان داده می شود که معارف نظری دین در غیر مقام داوری و قضاوت، نه تنها ظرفیت به کارگیری را دارند، بلکه کم و بیش مورد استفاده قرار گرفته اند.
۲.

نقدی بر انتقاد کریپکی از نظریه معنای فرگه در فرایند معنابخشی و تثبیت مدلول(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: کریپکی نظریه معنا نام گذاری و ضرورت فرگه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۶۳ تعداد دانلود : ۴۲۲
نظریه معنا و فرایندهای حصول و تطابق آن با کلمات، عبارات یا جملات همواره مورد نظر و مناقشه بوده است. شیوه معنابخشی به یک کلمه یا عبارت، به خصوص نام های خاص، یکی از موضوعات مورد توجه در این بحث است. علاوه بر موضوع معنا بخشی، شیوه دلالت لفظ از طریق معنا بر مدلول، که به فرایند تثبیت مدلول مشهور شده، نیز همواره مورد مناقشه قرار گرفته است. کریپکی انتقاداتی را بر نظریه گوتلوب فرگه درباره معنای نام های خاص و توصیفاتِ او از روند معنابخشی به یک نام خاص و به دنبال آن، فرایند تثبیت مدلول از طریق معنای مطرح شده وارد می کند. او با بیان خلط موجود در فرایندهای دوگانه نظریه فرگه، و به تبع آن راسل، معتقد است که این نظریه ناکارآمد، ناقص و باعث گمراهی است. این نوشتار در پی به دست دادن تمام زوایای نگاه و توصیف کریپکی از نظریه معنای فرگه نیست، بلکه درصدد است مهم ترین توصیف کریپکی از این نظریه، که در نام گذاری و ضرورت منعکس شده، را مطرح کند و نقد کریپکی را به چالش بکشد. از این رو، دامنه مباحث به کتاب نام گذاری و ضرورت و آثار مورد ارجاع کریپکی از فرگه و راسل محدود خواهد بود؛ در تشریح نظریات، فراتر از این آثار خواهیم رفت، اما در نقد دیدگاه کریپکی، بر اساس مدعیات او در کتابش عمل خواهیم کرد. انتقاد کریپکی بر فرگه مبنی بر خلط بین دو فرایند تثبیت مدلول و معنابخشی به یک عبارت در معنا در این نظریه صحیح نیست و کریپکی با یک مصادره به مطلوب و انتساب رأی محتمل به آرای فرگه، این نظر را خلق و نقد می کند، در صورتی که فرگه هیچ تصریحی به ادغام این دو فرایند در معنا ندارد و نمی توان برداشت دقیقی از نظر او اراده کرد. از آنجا که کریپکی این نظریه را برای گسترش دیدگاه خود نقد می کند، می توان انتظار داشت که برخی از زوایا نادیده انگاشته شوند یا حتا میزان دقت لازم و وفاداری مورد نیاز برای تشریح نظریه مخالف و آنچه واقعاً مورد نظر فرگه و راسل بوده است، به کار نرفته باشد. جهت حصول این نتیجه، ابتدا باید نظریه معنای فرگه بر اساس مقاله «معنا و مدلول» به خوبی تشریح شود و پس از آن، بر اساس مدعیات کریپکی در باب دو فرایند تثبیت مدلول و معنابخشی به یک عبارت تحقیق شود. این مقاله مدعی است که نمی توان بر اساس نظرات فرگه این دو مقام را در معنا جست و کریپکی در توصیف خود از این نظریه و تشریح آن، به عمد یا به سهو، دقت کافی را به کار نبرده است.
۳.

پژوهشی در باب چیستی پدیدارشناسی کربن (مطالعه ای تطبیقی با تکیه بر مسائل اساسی پدیدارشناسی)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: پدیدارشناسی هوسرل هایدگر کربن آگاهی هستی زمان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۱۷ تعداد دانلود : ۵۴۴
در این گفتار تلاش بر این است که از معبر تلاشی تطبیقی و با در نظر گرفتن نسبت(های) مسائل اساسی پدیدارشناسی کربنی، یعنی «آگاهی»، «هستی»، «زمان» و «پدیدارشناسی به مثابه روش»، با سنت معهود پدیدارشناسی (هوسرل و هایدگر) پرتوی تازه بر چیستی پدیدارشناسی کربنی که غالباً مفروغ عنه پنداشته شده افکنده شود. بااین هدف، به اختصار از سرگذشت این مسائل در سنت پدیدارشناسی سخن گفته ایم و پس از آن تلقی کربن از این مسائل را بررسی کرده ایم. ماحصل این تلاش تطبیقی آشکار شدن تفاوت های دیدگاه کربن با دیدگاه سردمداران جنبش پدیدارشناسی است؛ به نحوی که تا حد زیادی می توان به این نتیجه نزدیک شد که پدیدارشناسی کربنی از اساس متفاوت و حتا مغایر با آنی است که در زبان اهل فلسفه پدیدارشناسی خوانده می شود. به عبارت دیگر، بار یزدان شناسانه این پدیدارشناسی سنگین تر از آن است که بتوان به همسان انگاری «تأویل» کربنی با پدیدارشناسی سنتی چیزی که در آثار نویسندگان و مترجمان ایرانی شاهد آن هستیم رأی داد. آنچه در ادامه خواهد آمد کندوکاوی در باب نسبت این مبادی تصوری با آن چیزی است که در سنت پدیدارشناسی سراغ داریم.
۴.

چالش های قضیه سالبه المحمول(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: سالبه المحمول معدوله المحمول سالبه محصله مفاد ایجاب مفاد سلب صدق حملیه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۰۹ تعداد دانلود : ۲۱۹
از مباحث چالش برانگیز در دانش منطق، قضیه سالبه المحمول است. منطق دانان در پذیرش این قضیه به دو گروه تقسیم شده اند و گروهی که وجود آن را پذیرفته اند نیز درباره مفادش هم نظر نیستند. گویا خونجی نخستین منطق دانی است که از این قضیه یاد کرده و البته بدون توجه به چالش های احتمالی درباره سالبه المحمول، وجود آن را مسلّم انگاشته و احکام آن را، مانند دیگر قضایا، تفصیل داده است. پس از خونجی، ابهری سالبه المحمول را طراحی کرد، ولی استدلالش در اثبات این قضیه با مخالفت خواجه طوسی روبه رو شد. استدلال ابهری و اشکال طوسی پیروانی پیدا کرده و افزون بر آن، استدلال دیگری نیز برای اثبات سالبه المحمول ذکر شده که برخی دیگر آن را نقد کرده اند. نگاشته حاضر تلاش دارد با تمرکز بر طرح دو مسئله مهم درباره ساختار منطقی و مفاد قضیه سالبه المحمول و بررسی سخنان گفته شده درباره این دو مسئله، نشان دهد که دلیلی محکم برای اثبات سالبه المحمول وجود ندارد و اشکالات این قضیه قوی تر از ادله اثبات آن هستند.
۵.

الاهیات سلبی در حوزه هستی شناسی صفات الاهی در اندیشه افلوطین و قاضی سعید قمی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: الاهیات سلبی الاهیات ایجابی هستی شناسی صفات افلوطین قاضی سعید

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۹۵ تعداد دانلود : ۲۸۹
«الاهیات سلبی» نظریه ای مهم و پرطرفدار در حوزه «زبان دین» در میان الاهیدانان یهودی، مسیحی و مسلمان است. الاهیات سلبی در سه حوزه هستی شناسی، معرفت شناسی و معناشناسی صفات الاهی مطرح است که میان آن ها پیوند ناگسستنی برقرار است. افلوطین در حوزه الاهیات مسیحی و قاضی سعید در حوزه الاهیات اسلامی و میان اندیشوران امامیه از جایگاه ویژه ای در میان پیروان الاهیات سلبی برخوردارند. نوشتار حاضر با روش توصیفی تحلیلی این دو دیدگاه را تبیین و ارزیابی کرده است. از رهگذر این جستار مشخص می شود که در اندیشه افلوطین، «واحد» فراهستی است و تمام صفات ایجابی مربوط به «هستی»اند؛ بنابراین باید این صفات را از واحد سلب کنیم. قاضی سعید نیز ضمن نقد الاهیات ایجابی زیادت و عینیت، الاهیات سلبی را در پرتو فرهنگ دینی و ادله عقلی توجیه کرده است. الاهیات سلبی در این دو دیدگاه کاستی هایی نیز دارد که نوشتار حاضر آن ها را ضمن اشتراکات و افتراقات این دو دیدگاه مطرح می کند. 
۶.

ارایگنیس: خاستگاه زبان و فهم در اندیشه هایدگر و گادامر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: ارایگنیس زبان فهم هایدگر گادامر

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۹۱ تعداد دانلود : ۴۰۹
هایدگر در کتاب در راه زبان، موضع فکری خود را از هستی شناسی بنیادین به تفکری اصیل تر (به گمان خود)، یعنی سخن گفتن از ذات زبان تغییر می دهد. نوشتار پیش رو قصد دارد، نشان دهد که زبان از طریق خود چگونه می تواند بنیادهای درونی را توصیف کند. هایدگر در جستجوی پاسخ این پرسش، به موقعیت اصیل زبان، یعنی ارایگنیس (Ereignis)بازمی گردد. هایدگر می گوید ارایگنیس نیروی محرکه ای است که آوای مسکوت زبان را به گفتار تبدیل می کند. زبان از طریق گفتار، خود را آشکار کرده و درباره خود سخن می گوید. از سویِ دیگر، ارایگنیس تمامی هستندگان را در موقعیت خاص خود به فراخور نسبت هرمنوتیکی که با دازاین و جهان دارند به ساحت حضور فرامی خواند. در اندیشه گادامر، ارایگنیس به شکلی غیرمستقیم، در چهارچوب گفتگو، میان مفسر و متن تعین می یابد. در فرایند گفتگو، ارایگنیس ضمن اجازه واگشایی مفسر و متن، این امکان را به دو افق می دهد که هر یک با توجه به ماهیت خودشان به افق دیگری ورود کرده و در هنگام گفتگو به یک موضع مشترک برسند؛ بنابراین ارایگنیس در تفکر هایدگر و گادامر به عنوان آشکارکننده وجوه پنهان زبان و متن و مفسر، تأویلی نو از نسبت دازاین با هستی و گفتگوی میان مفسر و متن ارائه می دهد و ذات زبان بماهو زبان را همچون زبان (گفتن) به زبان (گفتار) می آورد.

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۷