مقالات
حوزه های تخصصی:
برداشت کانت از فرهنگ، عمدتاً به آثار متاخر او در حوزه تاریخ، انسان شناسی و غایت شناسی محدود شده است. همچنین به دلیل استعمال مبهم و نامنظم اصطلاحات Kultur و Bildung (و آمیختن آنها با مفاهیمی همچون Zivilisation و Erziehung) در نیمه دوم قرن هجدهم، در فضای فکری آلمان، عمدتاً فهم معنای فرهنگ بسیار مبهم و مناقشه برانگیز است. لذا مقاله حاضر، نه تنها محدوده بحث خود را به دوره نقادی کانت و سه نقد اصلی او محدود کرده است و نیز نه تنها به تفکیک نشان داده است که استعمال اصطلاحات Kultur و Bildung نزد کانت در این آثار چگونه و به چه معنا صورت پذیرفته است، بلکه همچنین همواره به مبانی نظری و متافیزیکی این کاربردها نظر داشته است. در یک کلام، مقاله حاضر می کوشد تا با دسته بندیِ موضوعی و تحلیلیِ کاردبردهای مختلف فرهنگ در سه نقد اصلی کانت، معنا و دلالت های مفهومی این اصطلاحات را روشن سازد و در نهایت به این پرسش اصلی پاسخ دهد که مفهوم «فرهنگ» در فلسفه نقادی کانت به چه معناست؟
آیا قضایای ناتمامیت گودل را می توان در مکانیک کوانتومی به کاربرد؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مکانیک کوانتومی نظریه ای است که ساختار فکری بشر را دگرگون کرد. اما با وجود موفقیت ها ی زیاد آن از زمان اینشتین تاکنون عده ای در مورد کامل بودن آن دارای شک ، تردید و شبهه هستند. یکی از راه هایی که عده ای کامل بودن این نظریه را مورد تردید قرار می دهند قضایای ناتمامیت گودل است. کورت گودل در دوران دکترا و اندکی پس از تحقیق در مورد برنامه های تمامیت و سازگاری هیلبرت در سیستم های صوری، به اثبات دو قضیه مهم در منطق و ریاضی پرداخت که تمامیت هرگونه نظریه اصل موضوعی را در حساب نفی می کنند. تعمیم پذیری این قضایا به نظریات علوم طبیعی و فیزیک یکی از موضوع ها ی مورد بحث است. در این مقاله پس از بیان و شرح مسئله ، امکان به کار بردن قضیه ها ی گودل در مورد مکانیک کوانتومی مورد نقد و بررسی قرار خواهد گرفت.
عرفان در مکتب ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بحث از نکته های عرفانی در نوشته های ابن سینا، این پرسش را پیش روی پژوهشگران نهاده است که آیا می توان او را یک نظریه پرداز در گستره عرفان تلقی کرد یا این مباحث او را باید به صورتی دیگر، تفسیر نمود. آیا ابن سینا فقط فیلسوف مشائی است یا به اصطلاح خودش فیلسوف مشرقی؟ آیا می توان او را عارفی با جهان بینی عرفانی دانست؟ در این نوشتار نخست، دیدگاه مخالفان و موافقان عرفان شیخ الرئیس را بررسی می کنیم. آنگاه دیدگاه ابن سینا را درباره گرایش به مشائیان، نوافلاطونیان یا عرفان در سخنانش جست وجو می کنیم. سپس با بررسی آثار فلسفی و عرفانی او گرایشش را به سلوک عقلی محض، عرفانی، هم عقلی و هم عرفانی، یا تفکیک دوران زندگی علمی او به دو دوره گرایش فلسفی مشائی و گرایش باطنی می سنجیم. درنهایت می کوشیم، نشان دهیم ابن سینا افزون بر اینکه مشائی و اهل برهان است به عرفان و سلوک باطنی نیز عالِم بوده، حتا از آن بهره مند است.
فلسفه سینوی و تفسیر جایگاه «شرّ» در نظام هستی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مباحث مربوط به خیر و شر، یکی از دشوارترین پرسمان ها در فلسفه و آیین الاهی است و همه ادیان به این مسئله اذعان دارند و از سویی هیچ کس وجود آن را رد نکرده است. ازاین رو، با نخستین نگاه وجود شر در پیکره نظام هستی پدیدار شده و پلیدی خود را نشان می دهد؛ چراکه شر در واقع، نقطه مقابل نیکی هاست و با شکل گیری آن در میان انسان ها، ساختار زندگی آنان دچار نابسامانی شده، به جامعه بشری آسیب می رساند. فیلسوفان و عالمان، این مسئله را با دو نگاه کلی بررسی کرده اند. گروهی از دانشمندان بر این باورند که این مسئله مربوط به قوانین طبیعت است و باید با توجه به قوانین طبیعت بررسی شود؛ بنابراین این مسئله یک امر مادّی به شمار می آید. گروهی دیگر پدیده شر را در عالَم هستی با نگاه دینی و متافیزیکی تفسیر می کنند؛ در واقع از وجود شر، یک خوانش متافیزیکی ارائه می دهند و آن را به گونه ای به فعل خداوند پیوند می زنند. این نوشتار بر آن است با رویکرد به تعریف ابن سینا از شر و تبیین مفهوم آن با توجه به دو تفسیر یادشده، به بررسی و تحلیل داده های آن بپردازد و حکمتِ وجودی شر را در نظام هستی آشکار و جایگاه آن را تبیین نماید.
«بررسی مقایسه ای جایگاه لذت در نظریه سعادت سن توماس و ملا صدرا»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از جمله موضوعاتی که فلاسفه اهتمام زیادی به آن داشته اند چیستی سعادت انسان و نسبت لذت با آن است. سن توماس اکویناس در سنت فلسفه مسیحی، و صدرالمتالهین شیرازی در سنت فلسفه اسلامی به این موضوع پرداخته اند و معتقدند هرگاه انسان در خصیصه خود که قوه عقل است به فعلیت کامل رسید، و عالیترین معقول را تعقل کرد به سعادت رسیده است؛ و از آنجا که لذت را ادراک و نیل به چیزی که ملائم قوا است می دانند طبعا عالیترین و تام ترین لذت را هم خواهد داشت. ولی سن توماس لذت را از لوازم آن ادراک می داند، و ملا صدرا قائل به عینیت آن است. به تعبیر دیگر در ملا صدرا نفس ادراک تام و لذت تام یک حقیقت واحد اند که به دو اعتبار دو نام دارند؛ و در سن توماس دو حقیقت اند که یکی از مقوله فعل است و دیگری از مقوله انفعال و لذت بعنوان عرض خاص سعادت معرفی می شود.
پاسخی به استدلال جیگون کیم در مورد نقش علّی اوصاف اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رویکردهای مختلفی نسبت به نقش علّی اوصاف اخلاقی در تحقق امور فیزیکی و کارکرد این ادعا وجود دارد. برخی همانند جیگون کیم بر این باورند که اوصاف اخلاقی، همچون امور ذهنی از هیچ گونه نقش علّی در تحقق امور فیزیکال برخوردار نیستند و همین دلیلی بر وجود اوصاف اخلاقی است. در مقابل، شفر لانداو بر این باور است که اگرچه اوصاف اخلاقی نقش علّی مستقلی نسبت به امور فیزیکی ندارد؛ ولی این امر دلیلی بر عدم وجود این اوصاف نیست و به طورکلی، وجود یا عدم وجود اوصاف اخلاقی ربطی به نقش علّی داشتن یا نداشتن آن ها ندارد. در این نوشتار، می بینیم که شفر لانداو دیدگاه نخست را رد می کند؛ ولی دیدگاه وی نیز رد شده و روشن می شود که اولاً اوصاف اخلاقی از نقش علّی برخوردار هستند و دوم اینکه همین نقش علّی، دلیلی بر برخورداری آن اوصاف از وجودی خارجی است. در این پژوهش، نخست استدلال علّی را به سود ناواقع گرایی اخلاقی تبیین نموده و پاسخ می دهیم و درنهایت، آن استدلال را در اثبات رویکرد کلی واقع گرایی اخلاقی به کار می بریم. دستاورد سخن این است که رویکرد واقع گرایی اخلاقی نسبت به ناواقع گرایی اخلاقی موفق تر است؛ ازاین روی که می توان آن را تبیین بهتری برای مشاهده خصوصیات اخلاقی تلقّی کرد.
نسبت انسان و جهان در اندیشه هیدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین فیلسوفان اگزیستانسیالیست نامدار آلمانی در سده بیستم «مارتین هیدگر» است. بنیادی ترین پرسش از نگاه هیدگر، پرسش از «هستی» است که متأسفانه هماره به دلیل توجه بیش ازحد به هستندگان به جای هستی، مورد غفلت قرار گرفته است؛ ولی این پرسش تنها از راه بررسی و شناخت تنها پرسشگر هستی، یعنی «دازاین» انجام شدنی است. منظور از دازاین، وجود انضمامی یا «در جهان بودن» است؛ ولی مراد از «جهان» نیز، عالم اشیای فیزیکی یا جهان پیرامون ما نیست، بلکه مراد از آن، دل مشغولی ها و دل بستگی های ما است که برخلاف پندار رایج، نه تنها تقابلی با انسان ندارند، بلکه ذاتاً آن روی سکه وجود آدمی و درنتیجه از وجود وی جداناپذیر هستند.
مفهوم واژه «طبیعت» در تفکر ابتداییِ یونان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این نوشتار به بررسی و تحلیل شواهد و قرائن موجود برای روشن کردن مفهوم/ مفاهیم واژه «طبیعت» در نوشته های کهن یونانی، اعم از فلسفی یا غیر فلسفی، اختصاص یافته است. یافتن مفهوم و معنای واژگان و تأثیراتی که این کار در جلوگیری از ایجاد مغالطه ها و بدفهمی های بنیادی می تواند داشته باشد، بسیار با اهمیت است. به ویژه هنگامی که با متون به اصطلاح قطعه قطعه یا ناقص روبه رو باشیم، این کار با نمایاندن تمام شقوق معنایی برای آن واژه، می تواند ما را به مقصود و مدلول اصلی نویسنده نزدیک تر کند. در اینجا، نخست تفاسیر گوناگونی را که معنایی واحد را به واژه طبیعت اختصاص داده اند، به اختصار مرور کرده ایم. پس ازاین، با استناد به متون دست اول، گستره معنایی و تعدد معانیِ ممکن برای این واژه را نشان داده ایم و کوشیده ایم تا مهم ترین شواهد به دست آمده و سیاقی که واژه طبیعت در آن بوده به دقت ترجمه و تفسیر شود. در پایان، دیدگاه معنایی واحد یا محدود برای واژه طبیعت که در بخش آغازین، به اختصار نظر باورمندان به چنین دیدگاهی را مرور کردیم، طرد شده است. < p>
شهود از منظر افلاطون و فلوطین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
افلاطون و فلوطین، به عنوان دو تن از تاثیرگذارترین فیلسوفان دوره ی کلاسیک، توجه ویژه ای به شهود داشته اند. تفاوت هایی که این دو در مباحث فلسفی مختلف دارند، موجب می شود که نگاه واحدشان به شهود را مورد تردید قرار دهیم. مساله ی جدی جستار حاضر این است که شهود در نظر هر یک از این دو فیلسوف به چه معناست، با چه روشی حاصل می شود، چه ویژگی هایی دارد و به کدام امور تعلق می گیرد؟ پاسخ این پرسش، که در پایان روشن خواهد شد، این است که شهود برای هر دوی ایشان آگاهی بی واسطه ای است که برای عقل انسان رخ می دهد؛ درحالی که هم افلاطون و هم فلوطین فعالیت هایی را برای حصول شهود عقلانی به سالکان توصیه می کنند که عمدتا بر دو نوع فعالیت های ممارستی عقلی و فعالیت های مربوط به تزکیه ی نفس هستند. همچنین در پایان بدین نتیجه رهنمون خواهیم شد که، علی رغم تفاوت های چشمگیر این دو فیلسوف در مشی فلسفی و نحوه ی بیان مطالب، مراد هردوی ایشان از شهود، امری واحد است که با رعایت دو جنبه ی نظری و عملی حاصل می شود.
انسانیت زدایی از خدا و جهان در فلسفه جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تا پیش از فلسفه جدید، تلقی غالب در اندیشه بشری نسبت دادن ویژگی های انسانی هم به خدا و هم به جهان بود. بر این اساس، می توان تشبیه یا انسان وارانگاری هم درباره خدا و هم درباره جهان را ویژگی غالب تا پیش از دوران جدید دانست. این ویژگی ها عمدتاً شامل مواردی چون داشتن ادراک و اراده بود. در دوره مدرن و با تحولات فکری و فلسفی بشر جدید، تدریجا ویژگی انسانی از خدا و جهان نفی و سلب و تنها به انسان منحصر دانسته شد. در تلقی جدید، هم خدا عمدتاً خدای الهیات سلبی است و هم جهان تابع نیروهای مکانیکی و بنابراین فاقد نفس و به تبع آن ادراک و اراده است. بر این اساس به نظر می رسد مجاز باشیم تا از عنوان «انسانیت زدایی» از خدا و جهان در اندیشه انسان جدید سخن بگوییم. این تلقی جدید، در درک انسان از خودش، خدا و جهان و نسبت این سه، آثار مهمی بر جای گذاشته است.
بازخوانی نظریه قانون طبیعی درالاهیات فلسفی: بررسی رویکرد فرااخلاقی پروفسور فینیس و علامه طالقانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در تاریخ اندیشه اسلامی و مسیحی قانون طبیعی از مهم ترین نظریه هایی است که به توضیح سرشت اخلاق مورد توصیه دین پرداخته است. پروفسور فینیس (فیلسوف و متأله مسیحی) و علامه طالقانی (فیلسوف و متأله اسلامی) دو چهره شناخته شده در فلسفه و الاهیات به شمار می روند. در این نوشتار با صرف نظر از محتوای اخلاقی نظریه این دو تفکر، به بررسی پیامدهای مترتب بر مبانی آنان می پردازیم و نشان می دهیم که بازخوانی منطقی مبانی آنان از زاویه الاهیات، انسان شناسی، معرفت شناسی و متافیزیک، به خوانشی حداکثری از نظریه دینی قانون طبیعی منجر می شود؛ مقصود از خوانش حداکثری، خوانشی است که در کنار متافیزیک واقعگرایانه به نوعی «معرفت شناسی طبیعی» در اخلاق دینی قائل است، بدین معنا که افزون بر قول به عینی بودنِ هنجارهای اخلاق دینی، که از نظر این دو متفکر همان قانون طبیعی است، شناخت مفاد این هنجارها را نیز بدون مراجعه به متون مقدس و صرفاً در پرتو خردطبیعی ممکن می داند.
رویکرد واقع گرایانه چرچلند در حل مسئله گزاره گرایی و نقد آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از رویکردهای مربوط به تحلیل نظریه های علمی می توان به رویکرد های پوزِتیویستی و مدل-نظریه ای اشاره کرد. این رویکردها هرکدام اشکالاتی دارند و در تحلیل نظریه های علمی ناتوان به نظر می رسند. رویکرد مدل-نظریه ای که مطلوب ون فراسن نیز می باشد، چندان خوشایند واقع گرایان نیست و چرچلند به عنوان یک واقع گرای علمی، سعی می کند تعبیری واقع گرایانه برای تحلیل نظریه های علمی پیشنهاد کند. وی از دستاوردهای علوم شناختی استفاده کرده و مدل پیوندگرایانه را به عنوان جایگزین رویکردهای گزاره ای و مدل -نظریه ای ارائه می کند؛ امّا پیشنهاد وی دارای مشکلی اساسی است: به صِرف مدل کردن ساختار نظریه های علمی در قالب مدل های پیوندگرایانه، نمی توان درباره رابطه بین بازنمایی علم در شبکه های عصبی و واقعیت جهان خارج ادعایی کرد درحالی که چرچلند این رابطه را مفروض گرفته و برای آن استدلالی ارائه نمی کند. در این نوشتار برآنیم تا اساس رویکرد چرچلند و پیشینه آن را بیان کرده و سپس این نقصیه را برطرف نموده و رویکرد شناختی را به منزله امتدادی برای واقع گرایی معرفی کنیم.