مقالات
حوزه های تخصصی:
وزن کردن اعمال در قیامت، بر اساس آیات قرآن کریم و روایات متعددی از ائمه (ع) امری قطعی و از مراحل مهم حسابرسی اعمال است. آنچه در مسئله میزان، منشأ اختلاف نظرهای فراوان شده است، کیفیت اندازه گیری اعمال و حقیقت برپایی میزان در قیامت و برخی جزئیات مورد اشاره در آیات و روایات است. ملاصدرا بعنوان فیلسوف و مفسر قرآن کریم، بر اساس مبانی عقلی خود و با در نظر گرفتن آیات و روایات، در تبیین این آموزه کوشیده است. این نوشتار درصدد است با روش توصیفی تحلیلی، ضمن تبیین دیدگاه ملاصدرا درباره حقیقت و چیستی میزان، میزان علوم، میزان اعمال و نیز سبکی و سنگینی اعمال، به سنجش و ارزیابی آن بر اساس آیات و روایات بپردازد و میزان سازگاری آن را با آیات و روایات نشان دهد.
بررسی تحلیلی- تطبیقی نظریه «ضرورت ثبوت ثابت» در آراء سید سند و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در «قاعده فرعیه» که از قواعد مهم فلسفی است، هر چند حکما درباره «ضرورت ثبوت مثبت له» وفاق دارند، اما «ضرورت ثبوت ثابت» مورد اختلاف نظر فلاسفه واقع شده است. درباره ثبوت ثابت دو نظریه مطرح شده است؛ از نظر مشهور فلاسفه، ثبوت ثابت ضرورت ندارد و در مقابل، برخی قائل به ضرورت ثبوت ثابتند. ملاصدرا از قائلان به ضرورت ثبوت ثابت است. او نظریه عدم ضرورت ثبوت ثابت را از قائلی بدون ذکر نام نقل کرده است. برخی از شارحان وی، این نظریه را علاوه بر سید شریف جرجانی و علامه دوانی، به سید سند نیز نسبت داده اند، در حالی که این نظریه با آنچه در بیانات سید سند (در نسخ خطی وی) یافت میشود، انطباق ندارد و برعکس، وی از قائلین به «ضرورت ثبوت ثابت» است. قول به عدم ضرورت ثبوت ثابت، قول معاصرش، علامه دوانی است. در نهایت، در این نوشتار بیان شده است که ملاصدرا ضمن استفاده از نظریه سید سند، نظریه یی متفاوت با نظریه وی ارائه داده است.
تأثیر اصول فلسفی معادشناختی صدرایی در ترمیم نظریه های معاد جسمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معاد جسمانی از دیرباز در میان متکلمان و فیلسوفان اسلامی جزو مسائل بحث برانگیز بوده است. متکلمان بر اساس مبانی و نوع نگاه خود به حقیقت انسان، معادی متفاوت با معاد فیلسوفان را به اثبات رسانده اند. در بین فیلسوفان، حکمای مشاء، مبانی هستی شناختی و انسان شناختی خاصی را در جهت تبیین معاد روحانی بکار برده و حکمای اشراق با توجه به آن مبانی، معاد مثالی را نتیجه گرفته اند. ملاصدرا با استفاده از اصول معاد شناختی خاصی در نظام فلسفی خود، معاد جسمانی روحانی را تبیین میکند. این پژوهش نقش اصول معاد شناختی را در بازسازی نظریه معاد جسمانی بررسی کرده و به این نتیجه میرسد که عدم توفیق متکلمان و حکمای مشاء و اشراق در اثبات معاد جسمانی روحانی، ناشی از عدم دستیابی آنها به برخی از اصول معاد شناختی بوده و بهمین دلیل بود که معادِ اثبات شده آنها، از سوی ملاصدرا پذیرفته نشد. متکلمان با عدم دستیابی به اصولی مانند «تشکیک وجود»، «نفس، عامل شیئیت انسان و بدن» و «تجرد نفس و قوه خیال»، معاد انسان و لذات و آلام او را در معاد، مادی دانسته اند. ابن سینا و شیخ اشراق نیز با عدم دستیابی به اصولی مانند «تجرد قوه خیال»، «آثار خارجی داشتن تصورات، خُلقیات و ملکات» و «ماهیتِ ابصار، اختراع صورتهای مجردِ مشابه با صورتهای خارجی توسط نفس» در اثبات معاد جسمانی با مشکل مواجه شده اند.
اعتبارسنجی داده های فرقه نگاران اهل سنت پیرامون دیدگاه متکلمان نخستین امامیه در مسئله استطاعت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در پژوهش حاضر سعی شده تا دیدگاه چهار متکلم برجسته امامی در عصر امام صادق (ع) که زمان شکوفایی و رونق بحثهای کلامی بشمار میرود، پیرامون مسئله استطاعت از میان آثار رجالی، فهرستی، فرقه نگاری و روایی استخراج شود. در این راستا روشن میگردد که افرادی چون زراره بن اعین، هشام بن سالم و مؤمن الطاق در بحث استطاعت قائل به استطاعت پیش از فعلند و بعضاً آن را منحصر در سلامتی میدانند، اما هشام بن حکم استطاعت را منوط به پنج امر میداند که بخشی از آن پیش از فعل و بخشی حین الفعل محقق میگردد.
هستی شناسی اعتباریات؛ اعتبار بمثابه نحوه هستی انسان در جهان مادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برغم وجود دیدگاههای متفاوت و در مواردی متضاد درباره نظریه اعتباریات علامه طباطبایی، تقریباً همه پژوهشهایی که در این زمینه صورت گرفته است، در داشتن این پیشفرض مشترک همداستانند که نظریه اعتباریات نظریه یی از اساس معرفت شناختی است؛ نظریه یی که میکوشد به توجیه دسته یی از ادراکات انسان بپردازد که مطابقی در خارج ندارند. این پیشفرض برغم اینکه پیشفرض نادرستی نیست، مبین همه واقعیتهای قابل طرح در باب نظریه اعتباریات هم نیست. مدعای ما در پژوهش حاضر اینست که نظریه اعتباریات بیش از آنکه نظریه یی معرفت شناختی باشد، نظریه یی از اساس هستی شناختی است. با توجه به نحوه طرح نظریه اعتباریات در رساله های الولایه و الانسان، بنظر میرسد اعتبار بمثابه یکی از مشخصه های هستی انسانِ مجردی است که در جهان مادی بسر میبرد؛ مشخصه یی که دسته یی از افعال انسانی را که بنحوی به امور مادی مرتبط هستند، ممکن میسازد.
سیاست و سلوک حاکم در آیین سیاسی شیخ اشراق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«سلوک» در آیین سیاسی اشراقی سهروردی، واژه یی کلیدی است. سلوک با خودشناسی در مرحله فردی آغاز میگردد و شخص را تا مرحله اجتماعی و سیاسی و حکومت بر یک جامعه پیش میبرد. حاکم مورد نظر سهروردی، حکیمی است که از رهگذر این خودشناسی، پای در عوالم برتر، از جمله عالم مثال میگذارد که اولین عالم برتر بعد از عالم اجسام در اندیشه شیخ اشراق است و با سیر در این عالم، واسطه بین عالم انسانها و عالم خدا و فرشتگان میگردد. او با خودشناسی، سیر و سلوک در عالم مثال و اطاعت پروردگار به مرحله قطب، امام و ریاست عالم میرسد. سهروردی با قائل شدن به مرتبه قطب برای حاکم و نیز کسی که قادر است با عالم مثال مرتبط باشد و واسطه انسانها و خداوند قرار گیرد، سیاست و حکومت و حاکمیت آرمانی و مدینه آرمانی را با اندیشه نوینی مورد بررسی قرار داده است. عقیده سهروردی در حکمت عملی و بویژه سیاست، مطابق و همردیف با حکمت نظری او درباره قواعدی چون تشکیک، امکان اشرف، قهر و محبت و ذومراتب بودن عالم است و همانطور که عالم مثال که ابداع سهروردی است واسطه عالم ماده و عالم انوار قاهره است، حاکم حکیم مرتبط با عالم مثال نیز واسطه انسانها و خداوند و نیز فرشتگان است. حکومت حاکمی با ویژگیهای مورد نظر شیخ اشراق، ایدئالیستی و دست نیافتنی یا مختص برخی انسانها نیست بلکه وجود حاکمی با ویژگیهای مورد نظر او امری شدنی و واقعیت پذیر است. توجه چنین حاکمی، هم بر سعادت دنیوی مردم است و هم سعادت اخروی.
سلامت و بیماری از منظر حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چیستی سلامت و بیماری و نسبت آن دو با یکدیگر اولین و ضروریترین مبحث نظری در فلسفه پزشکی است که هر بحث دیگری در این شاخه نظری مترتب بر آن بوده و به اختلاف زاویه های نظری و عملی بسیاری می انجامد. در میان فلاسفه و حکمای اسلامی صدرالمتألهین شیرازی همچون برخی دیگر از حکمای بزرگ اسلامی به این مسئله پرداخته است. او در مباحث خود، مواضع ابن سینا را شرح و از آنها در برابر ایرادات مستشکلین که سرآمد آنها فخر رازی است دفاع میکند. وی در اینباره بر ممشای حکمت رایج عصر خود رفته و سلامت را «حالت یا ملکه نفس که بواسطه آن افعال نفس بخوبی از مجاری مخصوص بخود صادر میشوند» تعریف کرده و بر نفسانی بودن سلامت و بیماری تأکید میکند. ملاصدرا صریحتر از ابن سینا رابطه آن دو را ملکه و عدم ملکه برشمرده است، هرچند در مسئله واسطه میان سلامت و بیماری موضع شفافی نگرفته است. با پژوهش در آثار ملاصدرا به این نتیجه رهنمون میشویم که گذشته از تصریحات وی، بر اساس مبانی حکمت متعالیه میتوان سلامت را «نحوه وجود نفس از آن حیث که در مرتبه بدن مادی و عنصری افعال خود را بدون مشکلی جاری میکند» تعریف کرد و با تأکید بر وجودی بودن سلامت و عدمی بودن بیماری و بتبع، مشکک بودن آنها، مرز و واسطه میان سلامت و بیماری را منتفی دانست و بدین ترتیب به تصویری متمایز از سلامت و بیماری دست یافت.