مقالات
حوزه های تخصصی:
رعایت نظم عمومی یکی از امور ضروری برای تحقق یک جامعه مطلوب و بسامان است. اما چگونه و از چه راهی میتوان به این هدف دست یافت؟ آیا باید رسانه ها و مراکز فرهنگی با آموزش اخلاقی افراد جامعه، آنها را به رعایت نظم عمومی برانگیزانند یا باید با وضع قوانین بازدارنده، افراد جامعه را ناگزیر به انجام این کار کرد و یا انجام هر دو کار لازم است. پرسش دیگری که در اینباره مطرح میشود اینست که آیا رعایت نظم عمومی در یک جامعه بخودی خود ارزشمند است و انگیزه فرد از انجام آن، چه احساس تکلیف باشد چه بیم از مجازات، در هر حال نیکو ارزیابی میشود یا ارزشمندی رعایت نظم عمومی تنها در گرو احساس تعهد و وظیفه شناسی اخلاقی است. پرسش سومی که در پی پرسش دوم مطرح میشود اینست که اگر فرد بدلیل ترس از جریمه، نظم را رعایت کرد، آیا میتوان فعل او را نیکو تلقی کرد؟ در این مقاله پس از تحلیل سه پرسش یاد شده، با استفاده از اندیشه های فیلسوفان بزرگی چون افلاطون، ارسطو و کانت، میکوشیم نشان دهیم که ارزشمندی رعایت نظم عمومی از منظر اخلاق فردی در گرو احساس تعهد اخلاقی است و از منظر اخلاق اجتماعی به هر انگیزه یی که باشد، البته با شدت و ضعف، فضیلت تلقی میشود، چراکه افراد جامعه از آن سود میبرند.
لوازم وجودشناختی، انسان شناختی و معرفت شناختی نظریه اتحاد عاقل و معقول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله اتحاد عاقل و معقول یکی از مباحث مهم در فلسفه اسلامی است. سابقه این اصل در فلسفه اسلامی به ترجمه کتاب اثولوجیا بازمیگردد و صدرالمتألهین آن را بمدد اصول فلسفی خود همچون اصالت وجود، تشکیک وجود و حرکت جوهری نفس تبیین کرده است. ملاصدرا حصول علم برای نفس را مانند پیدایش صورتهای جسمانی برای ماده میداند؛ نفس با صور علمی خود متحد میگردد، آنچنانکه ماده و صورت با یکدیگر متحدند. او با اثبات اتحاد عاقل و معقول، نظریه جدیدی در وجودشناسی، انسان شناسی و معرفت شناسی عرضه کرد و از این رهگذر برای معضلات و پرسشهای فراروی فیلسوفان مسلمان، پاسخهای جدیدی فراهم آورد. در پرتو این اصل است که وی تبیین فلسفی نوینی از مسائلی چون استکمال و اشتداد وجودی نفس، تجسم اعمال، عقل بسیط، تجرد فوق عقلی نفس، اتحاد نفس با عقل فعال و مسائل مربوط به وجود ذهنی ارائه میدهد.
«نفس» نور است یا وجود؟ بررسی تفسیر وجودی ملاصدرا از دیدگاه شیخ اشراق درباره نور بودن نفس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ملاصدرا در آثار خود، بویژه در تعلیقات بر شرح حکمهالاشراق، از آراء شیخ اشراق درباره» نور خوانشهایی ارائه میدهد که همسو با آموزه های مکتب فکری خود وی، یعنی متکی بر مباحث وجودی است. از مهمترین این خوانشها، تفسیر نور بودن نفس یا «من» به «وجود» است. نظرات ملاصدرا در این نوع خوانشها، که بر تفسیر نوریت نفس به وجود هم اثر میگذارد، بر یکسان انگاری نور و وجود استوار است، حال آنکه با توجه به آموزه های مکتب اشراق نمیتوان نور، بمعنای مورد نظر شیخ اشراق را با وجود یکی دانست. در این مقاله، نخست مشروح مباحث شیخ اشراق و خوانشهای وجودی ملاصدرا در مبحث نوریت نفس، تقریر و آنگاه در دو مرحله خوانشهای ملاصدرا بررسی و نقد میشود؛ اول با بررسی و نقد نظریه یکسان انگاری نور و وجود و دوم بررسی و نقد مضمون خوانشهای وجودی. علاوه بر مبنامحوری، دلیل تفاوت تعبیر شیخ اشراق و ملاصدرا از نفس اینست که شروع فلسفه از نفس، ویژگی منحصر بفرد مکتب اشراق است حال آنکه نفس شناسی نزد ملاصدرا جزو مباحث حکمت بشمار می آید. با شروع از نفس، اصطلاح نور شکل میگیرد، حال آنکه در مبنای ملاصدرا اصطلاح وجود از قبل سامان یافته و نفس به آن متصف و تفسیر میشود.
بررسی خداشناسی و خداگرایی فطری با تکیه بر مبانی حکمت صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فطرت یکی از مبانی مهم در انسان شناسی دینی است. از آنجایی که انسان محور همه علوم انسانی است، اعتقاد به انسان شناسی فطری موجب جهتگیری خاصی در این علوم میگردد. فطرت انسانی همان هستی خاص انسان است که لوازم و ویژگیهای خاصی را در پی دارد که از آنها بعنوان فطریات یا ویژگیهای فطری یاد میشود. خداشناسی و خداگرایی فطری از مهمترین مصادیق فطریاتند. نوع نگاه به فطرت در اندیشه اسلامی و غربی متفاوت است. برخی از اندیشمندان مسلمان معتقد به خداگرایی فطری هستند و برخی دیگر به خداشناسی فطری معتقدند؛ از گروه دوم، برخی خداشناسی فطری را از سنخ علم حضوری میشمارند و طیف دیگر آن را از سنخ علم حصولی میدانند. بر اساس مبانی مبرهن حکمت صدرایی، از جمله: اصالت وجود، فقر وجودی، وحدت تشکیکی یا شخصی دانستن هستی در پرتو تحلیل عمیق اصل علیت و نیز توجه به نامتناهی بودن هستی خداوند، میتوان تبیینی قابل دفاع از خداشناسی فطری، بمعنای علم حضوری و شهود درونی فقر و ربط به حق ارائه داد. با پذیرش این زمینه فطری بسهولت زمینه برای استدلال و علم حصولی فطری، بمعنای بدیهی غیراولی فراهم میشود؛ استدلالهای عقلی متعدد در اثبات وجود خدا، مؤید بدیهی غیراولی بودن خداشناسی حصولی است. در نهایت، با تبیین خداشناسی فطری، خداگرایی فطری کشش درونی بسوی خدا به آسانی تبیین میشود، زیرا امکان ندارد موجودی فقر و نیاز محض و عین ربط به کمال و جمال مطلق باشد ولی مجذوب جمیل علی الاطلاق نگردد.
اعتبار برهان لمّ و انّ بر پایه قاعده «ذوات الاسباب لاتعرف الا باسبابها»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
منطقدانان هر یک از دو روش لمّ و انّ در اقامه استدلال را برهان میشمارند، اما پرسش اینست که آیا هر دوی آنها از اعتبار یکسان برخوردارند و آیا هر دو مفید یقین منطقی هستند؟ ابن سینا بر پایه قاعده «ذوات الاسباب» که میگوید شناخت موجودات دارای سبب، تنها با شناخت سبب آنها ممکن است بر این باور است که تنها برهان لمّ که مفید یقین تام است از اعتبار منطقی برخوردار است و برهان انّ را بدلیل اینکه مفید یقین منطقی نیست، نمیتوان معتبر دانست؛ البته او برهان انّ از راه ملازمات عامه را معتبر و مفید یقین تام میداند. ملاصدرا، برخلاف ابن سینا، همه براهین انّ را معتبر میداند، چراکه بنظر وی وجود معلول بگونه یقینی از وجود علت حکایت میکند و در نتیجه با علم به وجود معلول، بگونه یقینی علم به وجود علت نیز بدست می آید. این نوشتار نشان خواهد داد که سخن ابن سینا درست است و دیدگاه ملاصدرا، بدلیل ناسازگاری با مبانی پذیرفته شده منطقی، پذیرفتنی نیست.
علم تفصیلی پیشین و قاعده «بسیط الحقیقه»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مهمترین ساحت علم الهی، علم پیشین (علم ذات به غیر در رتبه ذات) است. برخی معتقدند اگر این علم، تفصیلی و عین ذات باشد، بساطت ذات الهی مخدوش میشود. اما صدرالمتألهین بر اساس قاعده «بسیط الحقیقه» ایندو را جمعپذیر میداند، زیرا تفصیل و تمایز معلوم، غیر از تفصیل خود علم است. نظام وجود تشکیک طولی (علّی) دارد و معلول وجود ضعیف شده علت است. بنابرین، مرتبه بالا (علت) وجود مرتبه پایین (معلول) را بگونه یی برتر (بدون نواقص آن) در خود دارد. واجب الوجود، برترین و بسیطترین مرتبه نظام وجود است، پس وجود برتر همه اشیائست و علم حضوری او به خویش، علم تفصیلی به اشیاء، پیش از آفرینش آنهاست؛ بگونه یی که خود علم بسیط است اما کشفی تفصیلی از اشیاء دارد. از سوی دیگر، ذات واجب فاقد حدود و نواقص است. از اینرو برخی معتقدند تقریر ملاصدرا نیز مفید علم پیشین اجمالی است. بر اساس مبانی حکمت متعالیه میتوان چنین پاسخ داد: حقیقت وجود (وجود برتر اشیاء) مانند خطی است که اجزاء آن تحقق بالفعل ندارند. حدودِ حقیقت وجود، خارج را پر نکرده اند اما حقیقتاً بر آن صادقند، بنابرین فانی و مضمحل در متن وجودند. پس علم وجود برتر به خویش، کاشف از حدود فانی در اوست، بگونه یی که سبب بروز کثرت در ذات نمیگردد. معنای «علم اجمالی (بسیط) در عین کشف تفصیلی» همین است. بنابرین، تحقق حدود اشیاء در ساحت ربوبی مانند تحقق اضمحلالی اجزاء خط است، یعنی حدود و کثرت زاییده از آن، نفس الامر دارد اما وجود خارجی ندارد.
بازخوانی چیستی حیثیات و چگونگی دلالت آنها بر ترکب موضوعِ متحیث (با محوریت آراء میرداماد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اهمیت «حیثیات» در فلسفه تا بدانجاست که برخی مدعی شده اند «لولا الاعتبارات لارتفعت الحکمه» و فلسفه را بر حیثیات استوار دانسته اند. یکی از مباحث فلسفی که در پیوند با بحث از حیثیات قرار دارد، بحث از «ترکیب» است؛ حیثیت، هر گونه که باشد، بر نحوه یی از تکثر دلالت میکند، زیرا مناط اتصاف به یکی از حیثیات، عیناً مناط اتصاف به حیثیت دیگر نیست. بنابرین، حیثیاتی که از یک موضوع واحد (اعم از وحدت حقیقی یا اعتباری) انتزاع میشوند بر وجود نحوه یی از تکثر در خود موضوع (در حیثیت تقییدیه) یا امور خارج از موضوع (در حیثیت تعلیلیه) دلالت میکنند؛ مرکب بودن یکی از انحاء تکثر در موضوع است. این نوشتار در صدد است به بازخوانی مسئله» حیثیات و مباحث مقدم و مؤخر بر آن بپردازد.