مقالات
حوزه های تخصصی:
مشیت بعنوان اولین تجلی ذات حق، فارغ از زمان و مکان، پنجره بروز و ظهور سایر مخلوقات از منشأ هستی است. در اندیشه حکمت متعالیه مشیت الهی ذیل مباحثی مانند قدرت، علم و اراده خداوند مطرح میشود. اما این صفات با ذات حق، تنها در مفهوم مغایرت دارند و بحسب مصداق و وجود عین ذات خداوند هستند. ملاصدرا در توجیه عینیت ذات و صفات، بر این مبنا استدلال میکند که خداوند بسیط الحقیقه و صرف الوجود است و بهمین دلیل نمیتوان به غیریت و تعدد وجودی صفات با یکدیگر و با ذات حق رأی داد. قدرت خداوند قرین اراده و مشیت ازلی اوست و بهمین دلیل است که فعل بدون تراخی از ذات حق صادر میگردد. بنابرین فعل فاعل قادر برخلاف نظر متکلمان که آن را به صحت فعل و ترک معنا کرده اند همراه با مشیت است؛ مدار قادریت اینست که مشیت سبب صدور یا ترک فعل باشد. از طرفی، عنایت خداوند همان علم تفصیلی حق تعالی به ذات خود و نظام خیر است که موجب پیدایش فعل میگردد. مشیت الهی بهمراه عنایت او سبب تحقق خارجی فعل مورد رضایت خداوند است. تحقق عینی موجودات مطابق خصوصیاتی است که در علم و مشیت ازلی خداوند مقدر شده است. این همان قضا و قدر و آخرین مرتبه علم الهی است که بدنبال مشیت ازلی که شامل عنایت، علم، علیت و رضایت ذات حق است ظهور می یابد. تمام ممکنات، از جمله اختیار انسان، مشمول این مشیت و قضا و قدر الهی خواهد بود.
مسئله جبر و اختیار و راه حل ابتکاری ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله قضا و قدر الهی و رابطه آن با افعال انسان، از دیرباز ذهن اندیشمندان مسلمان را بخود مشغول داشته است. عمومیت انکار ناپذیر قضا و قدر خداوند و سازگاری یا ناسازگاری آن با اختیار انسان، سبب پیدایش مسئله جبر و اختیار و بروز سه دیدگاه عمده کلامی و اعتقادی جبر، تفویض و امر بین الامرین شده است. این نوشتار با تبیین مسئله جبر و اختیار و ردّ دیدگاه جبریون و مفوضه، بر اساس آموزه های مکتب تشیع و حقانیت نظریه حد وسط امر بین الامرین، در پی اثبات سازگاری قضا و قدر الهی با اختیار انسان و تفسیر بدیع ملاصدرا درباره آن است.
نقد و بررسی تطبیقی مسئله «پیدایش نفس» در فلسفه ابن سینا و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در حوزه علم النفس در فلسفه» اسلامی، دو نظریه پیرامون مسئله حدوث و «پیدایش نفس» مطرح شده است؛ نظریه حدوث روحانی را ابن سینا مطرح کرده و ملاصدرا مبتکر نظریه حدوث جسمانی نفس میباشد. اما بر خلاف تصور ملاصدرا هیچگاه مقصود ابن سینا از تجرد نفس هنگام حدوث، تجرد کامل و در حدّ عقل بالفعل نبوده و بهمین دلیل اشکالات ملاصدرا به ابن سینا وارد بنظر نمیرسد و قابل جواب است؛ همانطور که مقصود ملاصدرا از جسمانی بودن حدوث نفس، جسم بودن یا از سنخ جسمانیات بودن نفس نیست بلکه مراد اینست که نفس هنگام حدوث در حدّ عقل بالقوه و در نهایت مرتبه» جسمانیات و ابتداء مرتبه مجردات است. قرائن دیگری نیز وجود دارد که سخن این دو حکیم را به هم نزدیک و قابل تطبیق میسازد.
مقابله قاضی عضدالدین ایجی با حکما در مسئله اعاده معدوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حکمای مسلمان بتناسب مباحثی که در فلسفه بعنوان عوارض ذاتی وجود شناخته میشوند، مسئله اعاده معدوم را در جایگاه امور عامه قرار داده و آن را از بحثهای تبعی تبیین احکام وجود قلمداد کرده اند و تقریباً مشهورترین و معروفترین ایشان، از جمله ابن سینا، سهروردی، ملاصدرا، سبزواری و از معاصرین نیز علامه طباطبایی تماماً در موضعی واحد بر امتناع آن استدلالهای تام و تمامی آورده اند. امّا ظاهراً این مسئله گروهی از اندیشمندان مسلمان بویژه متکلمان را خوش نیامده است و از آنجایی که بخشی از رسالت و انگیزه متکلمان تبیین معاد است، بگمان ایشان این تفکر فلسفی مانع جدی بر سر راه پذیرش حشر جسمانی است که در دین مبین به آن اشاره شده است. قاضی عضدالدین از متکلمان برجسته سده هشتم هجری از جمله شناخته شده ترین متکلمان اهل سنت است که در کتاب المواقف بحث خود را در معاد با دفاع از ایده اعاده معدوم آغاز کرده و با جدیت تمام به مقابله با آراء حکمای پیشین پرداخته است. این مقابله نشان میدهد که وی از مواضع فیلسوفان درباره عدم انقیاد در مسئله اعاده معدوم آگاه بوده و بگمان خویش توانسته است شبهات ایشان را پاسخ دهد. امّا علیرغم تلاشهای وی حتی حکمایی هم که بعد از وی در حوزه اندیشه اسلامی ظهور یافتند، یکی پس از دیگری، همچنان در این مقابله جانب حکمای سلف را گرفته و تبیین قاضی عضدالدین از این مسئله را خرسند کننده نیافته و با علم به انگیزه مقدس وی همچنان اعاده معدوم را ایده یی غیرقابل دفاع دانسته اند. در این میان تلاش امثال ملاصدرا و شارحان بعدی مکتب او قابل ستایش است. نگارنده این مقاله سعی نموده است با مقابل قرار دادن دیدگاه های ارائه شده «له» و «علیه» اعاده معدوم، امر داوری را بسود حکما آسان نماید، هر چند دفاع از عقیده امتناع اعاده منحصر نزد حکما نبوده بلکه بعضی از متکلمان، اعم از شیعه و سنی، نیز در این باب از عقیده حکما دفاع کرده اند.
«پیله و پروانه» یا «مرغ و قفس»؟ ارزیابی تطبیقی دیدگاه ابن سینا و ملاصدرا در باب رابطه نفس و بدن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله اصلی مقاله حاضر اینست که نفس در اندیشه ابن سینا و ملاصدرا چه نوع ماهیتی دارد و نسبت آن با بدن چگونه تبیین و توجیه میشود؟ آیا این دو فیلسوف دیدگاهی همسان درباب چیستی نفس و نسبت آن با بدن دارند یا دیدگاهشان متفاوت است؟ همچنین کدامیک از آنها با طرز تفکر و شیوه نگرش قرآنی اسلامی سازگاری و همداستانی بیشتری دارد؟ مدعای مقاله حاضر اینست که هرچند ابن سینا در توجیه تجرد نفس و بقای روحانی آن براهین نیرومندی اقامه کرده است ولی بخش عمده این براهین، اگر نگوییم همه آنها، متأثر از شیوه نگرش افلاطونی نوافلاطونی درباب چیستی نفس و رابطه نفس بدن است؛ و اگرچه ابن سینا در این باب ریزه کاریها و نوآوریهایی دارد، اما چارچوب کلی و استخوانبندی بحث او همان است که در سنت افلاطونی نوافلاطونی ملاحظه میشود. از سوی دیگر، ملاصدرا هرچند به براهین ابن سینا درباب تجرد و بقای نفس توجه ویژه یی دارد و تقریر تازه یی از آنها بدست میدهد ولی با اتکا به نگره حرکت جوهری و حدوث جسمانی نفس و بقای روحانی آن، دیدگاهی را عرضه میکند که تنها از شجره طیبه حکمت متعالیه برمی آید و میبالد و نه تنها با دیدگاه عقلانی متعالیه، که با دیدگاه اسلامی قرآنی درباب طبیعت نفس و رابطه نفس و بدن هم سازگاری دارد. دیدگاه ابن سینا و ملاصدرا درباب رابطه نفس و بدن را میتوان بترتیب چون رابطه «مرغ و قفس» و «پیله و پروانه» دانست. در نگاه ملاصدرا نفس هنگام حدوث در واپسین مرحله تکامل صورتهای مادی و نخستین مرحله صورتهای ادراکی قرار دارد و هستیش در این هنگام واپسین پوسته جسمانی و نخستین مغز روحانی بشمار میرود.
بررسی آراء میرزا ابوالحسن جلوه در نقد حرکت جوهری ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حرکت جوهری که برآمده از مبانی فلسفی ویژه حکمت متعالیه است، یکی از اساسیترین نظریه های بدیع در تاریخ فلسفه اسلامی است که توانسته بسیاری از معضلات و ابهامات فلسفی را حل نماید. اما حکیم میرزا ابوالحسن جلوه انتقاداتی بر این نظریه وارد کرده است که مهمترین آنها عبارتند از: بازگشت همه تغیرها در جهان به حرکت وضعی فلک، اعتقاد به کون و فساد آنی حرکات در جهان، نیاز حرکت جوهری به موضوع ثابت و انقلاب ماهیت در صورت پذیرش حرکت جوهری. در این مقاله این انتقادات هم بلحاظ مبنایی و هم بلحاظ تبیین و استدلال مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. یافته های مقاله نشان میدهد که حکیم جلوه با نگاه مشائی و غفلت از اصول اساسی فلسفه ملاصدرا، این انتقادات را مطرح نموده است و همچون شیخ الرئیس در همه» اشکالاتی که بر حرکت جوهری وارد کرده، بین احکام وجود و احکام ماهیت خلط نموده است.
وحدت وجود از نگاه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ملاصدرا در سیر اندیشه فلسفی خود توانست با مبانی و اصول فلسفی خود، از وحدت تشکیکی به وحدت شخصی وجود برسد. وی با تفسیر علیت به تجلی، حقیقت وجود را منحصر در واجب تعالی دانست و غیر او را تطورات و تجلیات وجود واحد واجبی تلقی کرد. نگارنده در این مقاله میکوشد نظریه» نهایی ملاصدرا در باب وحدت وجود را بدست آورد و همانندی وحدت وجود در حکمت متعالیه با وحدت وجود عرفانی را نشان دهد.