تفسیر و تحلیل متون زبان و ادبیات فارسی (دهخدا)
تفسیر و تحلیل متون زبان و ادبیات فارسی (دهخدا) دوره 12 تابستان 1399 شماره 44 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
بیهقی در تاریخش به نکته های ارزشمندی در رابطه با رفتار و کردار اشخاص و علل وقوع حوادث اشاره کرده است. مخاطب به سبب توصیفات جزئی و متوالی، مسحور سخن او می شود و تاریخ را به بهانه شکل داستانی آن می خواند و می پذیرد. این تاریخ مانند تواریخ دیگر تابع ساخت کلیشه ای نیست و بیهقی با برجای گذاشتن برخی نشانگان زبانی، تناقضی در ذهن مخاطب ایجاد کرده و او را به تفکر برای تحلیل و بازیابی نکات و گره های کور تاریخ، فرا می خواند. زبان که پیکره ای از بازی ها و کارکردهای زبانی است، وسیله ای برای دریافت این تناقضات است، اما فهم یک بازی زبانی مستلزمِ شرکت در آن شکلی از زندگی است که بازیِ زبانیِ موردِ نظر در بسترِ آن واقع م ی شود. این مقاله بر آن است با توجه به شکل روایی و رمان گونگی تاریخ بیهقی، توجه مخاطب را به تلاش بیهقی برای کنار هم چیدن تمام گفتمان ها و دیالوگ ها، و تبیین زوایای آن جلب نماید و در مراتب بعد به تحلیل فراتابی ها و بازی های زبانی این گفتمان و اشخاص آن تاکید ورزد. با بررسی آواهای برخاسته از متن، مخاطب به شاکله ذهنی گوینده نزدیک تر می شود و معنای حقیقی حاصل می شود. بنابراین باید با بهره گیری از اطلاعات و نشانه های زبانی برای پر کردن جاهای خالی متن، گام برداشت و با تحلیل لایه های نهانی متن، از «گفتگو» به «زیرگفتگو» رسیده و معانی متن را فعال کرد. ضمن اینکه توجه به عناصر فعال در زمینه متن، سبک نوشتاری و پیش فرض ها و دلالت های ضمنی و داستان های موازی، ما را با بازی های زبانی و کاربرد موقعیت های درون و برون زبانی به جای یکدیگر برای اغوا و ایجاد توهم، آشنا می کند.
بررسی شیءوارگی در آثار زویا پیرزاد با تأکید بر رویکرد جورج لوکاچ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
واژه شیء وارگی[1] که در اندیشه مارکسیسم غربی پا گرفت، مفهوم بت انگاری کالا در نظام سرمایه داری است که بن مایه اصلی اندیشه «جورج لوکاچ[2]» است. اولین دلالت های خود را از مفاهیم بیگانگی[3] و بت انگاری کالای[4] مارکس[5] و مفهوم عقلانی شدن[6] وبر[7] می یابد و مکتب فرانکفورت با تعبیر عقلانیت مدرن به عقلانیت ابزاری این نقد را ادامه می دهد. این جستار با تکیه بر اندیشه لوکاچ در زمینه شناخت کلیت واقعیت اجتماعی، از طریق تعامل دوسویه فرهنگ و جامعه به بررسی شیء وارگی در آثار نویسنده معاصر «زویا پیرزاد» پرداخته است. توجه نویسنده به مسائلی چون بی توجهی به طبقه کارگر، تلاش طبقه کارگر برای احقاق حقوق از دست رفته و مسائلی از این دست در این رمان ها نمود دارد. نویسنده حامی طبقه کارگر و مخالف طبقه سرمایه دار و پرولتاریا است. رمان های پیرزاد، داستان زندگی افرادی است که در سطح پایین جامعه زندگی می کنند. طبقه زحمتکشی که در جامعه سرمایه داری تحت سلطه نظام سرمایه داری حاکم بر جامعه است. شخصیت های رمان که نمونه کوچکی از جامعه بیرون نیز هست، همگی به طبقه فرودستی تعلق دارند که به دنبال دستیابی به حقوق تضییع شده شان هستند. نویسنده به واسطه قهرمان داستان هایش به انتقاد از نظام سرمایه داری برخاسته است.
گلشن کرمانی تقلیدی دیگر از گلستان سعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در ادب فارسی آثار ارزشمندی وجود دارد که هدف از نگارش آن ها، هدایت انسان و هموار کردن مسیر او برای زندگی سالم و بهتر است. نویسندگان و شاعران همواره کوشیده اند تا مبانی و مفاهیم اخلاقی را در قالب زبانی زیبا و تأثیرگذار بیان کنند. سعدی چون معلم اخلاق، برآن بوده تا انسان ها را از جهل خود آگاه سازد و راه درست را به آنان نشان دهد؛ از این رو آثار وی همواره مورد توجه نویسندگان و شعرای ادب فارسی بوده است. محمدرحیم کرمانی از نویسندگان و شاعران قرن سیزدهم هجری نیز در کتاب گلشن از مضامین و روش و سبک سعدی تأثیر پذیرفته است. این پژوهش که به روش تحلیلی - تطبیقی انجام شده ضمن معرفی نسخه خطی گلشن به تطبیق وجوه اشتراک آن با گلستان سعدی پرداخته است. نتایج نشان می دهد که پیروی از سبک سعدی در گلشن با نگاهی هنری، خلّاقانه و ادیبانه صورت گرفته است و استفاده از سجع و آرایه ها و تشبیهات بر پایه معیارهای فصاحت و بلاغت شکل گرفته است. کلام وحی و احادیث نبوی یکی از منابع الهام بخش در گلستان و گلشن است. کرمانی کوشیده است، با داستان پردازی و یا استفاده از بیانی سحرانگیز چون سعدی، مفاهیم متعالی را به مخاطب عرضه دارد. مضامین مشترک گلشن با گلستان عبارتند از: شکرگزاری، نعت پیامبر، توجه به عقل، پرهیز از خشم و حسد، عدالت ورزی و نصیحت پادشاهان.
فرامتن های تذکره الاولیاء عطار بر مبنای نظریه ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برپایه نظر ژنت «هرگاه متن 1 به نقد و تفسیر متن 2 اقدام کند رابطه آنها رابطه ای فرامتنی خواهد بود؛ زیرا متن 2 که به تفسیر و تشریح یا نقد می پردازد، نسبت به متن 1، فرامتن محسوب م ی شود. بر مبنای این تعریف می توان دو دسته فرامتن برای تذکره الاولیاء در نظر گرفت. یکی فرامتن های درونی یا اظهارنظرهای تأییدی و تأویل هایی که در میانه یا پایان حکایات و اقوال آمده است و جنبه شرح و تفسیر دارد و دیگر فرامتن های بیرونی شامل اظهارنظرهایی تأییدی یا انکاری درباره متن که جنبه نقادانه می یابد و تأویل هایی که به طور مجزا از متن تذکره الاولیاء ارائه می شود. تذکره الاولیاء کتابی است که عمده مطالب آن، حکایات و اقوال اولیاست. بنابر گفته عطار در مقدمه کتابش او قصد داشته در میانه کتابش کمتر سخن و شرحی از خود بیاورد. اما خواننده تذکره الاولیاء در مطالعه این کتاب به عباراتی برمی خورد که شرح و تأویل اقوال و حکایات عارفان است و یا نشانگر نظرگاه نویسنده به آنهاست. این اظهارنظرها که اغلب تأییدی است و این تأویل ها که گاه در میانه و گاه در پایان مطلب آمده است به شیوه ها و عناوین گوناگون مطرح شده است و گونه ای فرامتن به حساب می آید. همچنین انتقادها و نظرات نویسندگان، محققان و منتقدان حوزه عرفان و سرگذشتنامه های عرفانی، گونه ای دیگر از فرامتن های این اثر را تشکیل می دهند.
کاربرد الگوی کنشگر گِرِماس درتحلیل روایت شناسیِ جایِ خالیِ سُلوچ (مطالعه موردی: «مِرگان در جُست و جوی سُلوچ»)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گِرِماس یکی از نظریه پردازان نشانه- معناشناسی روایی است که الگویی جامع و جهان شمول برای تجزیه و تحلیل متون روایی به دست می دهد و با هدفِ دست یافتن به ژرف ساخت روایت و مطالعه ساختاری متون روایی، به تحلیل سیرِ منطقی حوادث و معانیِ درونیِ متن و درکِ پیرنگِ روایت می پردازد. در تحلیل متن های روایی، الگوی کنشگر گِرِماس، نسبت به دیگر الگو های روایی، قابلیّت انطباق بهتری برای تحلیل روایی گری متن های روایی دارد و در پی دست یافتن به کنش گفتمان است. این مقاله، با کاربرد الگوی کنشگر گِرِماس، به تحلیلِ ساختاری حکایتِ«مِرگان در جُست و جوی سُلوچ» دررمان جای خالیِ سُلوچ می پردازد و عناصری را که در شکل گیری رخدادها و آن چه هسته و پیرنگ این داستان را در گستره روایت شناسی تشکیل می دهد بررسی می کند.در این مقاله، با روشی تحلیلی- توصیفی و روش کتابخانه ای در گردآوری اطلاعات، این پرسش اساسی مطرح است که رمان جای خالیِ سُلوچ ، تا چه میزان با نظریه نشانه- معناشناسی رواییِ گِرِماس قابل تحلیل است و براساس الگوی کنشگر گِرِماس، عوامل گفتمان درتولید معنا در آن کدامند؟ ازنتایج این پژوهش این است که راویِ داستانِ «مِرگان در جُست و جوی سُلوچ»، با ساختاری روایی و شخصیّت محور، صحنه ها و رخدادهای آن را با پویایی تمام بازنمایی و به نمایش گذاشته تا عواطف و احساسات خواننده را برانگیزد و موجب پویایی شخصیّت ها و عناصر درون متنی آن می شود. دراین داستان، لحنِ گفت و گو میان عناصر داستانی دارای اوج و فرود است و جنجال و کشمکش بر سراسر رخدادها سایه می افکند و تمام شخصیّت های داستان را در مقابل یکدیگر به کنش وا می دارد.
نقد ساختارگرایانه رمان «دشتبان» بر پایه نظریه کلود برمون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جنگ تحمیلی عراق علیه ایران با وجود تبعات ناخوشایندی که به دنبال داشت، روندی مثبت در ادبیات ما به جا گذاشت و باعث شکل گیری یک ژانر ادبی با عنوان «ادبیات دفاع مقدس» شد که به مقتضای نیاز جامعه «ادبیات کودک و نوجوان دفاع مقدس» نیز از دل آن برخاست.رمان «دشتبان» از احمد دهقان یکی از این آثار در حوزه ادبیات کودک و نوجوان است. در پژوهش حاضر، ساختار این رمان برپایه نظریه کلود برمون بررسی شده است. روش تحقیق تحلیل ساختاری متن داستان و هدف پژوهش، پاسخ به این پرسش اصلی است که آیا ساختار رمان مذکور براساس نظریه کلود برمون قابل تحلیل است؟ یافته های پژوهش نشان می دهد که این رمان منطبق بر نظریه مذکور بوده و از یک پی رفت اصلی و چندین پی رفت فرعی تشکیل شده و انواع توالی های زنجیره ای،انضمامی و پیوندی در آن به کار رفته است. همچنین هر سه کارکرد امکان، فرایند و پیامدی که در نظریه برمون مطرح شده است، با ساختار این رمان کاملا هم خوانی دارد. دهقان با آشنایی کامل از مخاطب نوجوان و هنر روایت گری، داستانی ساختارمند خلق کرده است که نقش به سزایی در انتقال مفاهیم ارزشمند دفاع مقدس به کودکان و نوجوانان امروز ایران دارد.
اشتراکات مصادیق فضیلت در اندیشه مولانا و لیندا زاگزبسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مؤلفه فضیلت و اخلاق فضیلت گرا، یکی از مهم ترین مسائلی است که در تفکر مولوی و زاگزبسکی جایگاه ویژه ای دارد. مولوی در نشان دادن و ترویج این امر، با الگو قرار دادن اخلاق فضیلت سعی در تفهیم این اخلاق برای مخاطب خود دارد. در این بین و با توجه به تطبیق آرای زاگزبسکی با مولانا می توان به این امر رسید که اخلاقیات و فضیلت در نزد مولوی در تطابق با نظریات زاگزبسکی قرار گرفته است.این مقاله که به روش توصیفی- تحلیلی بر مبنای داده های کتابخانه ای صورت گرفته است نشان می دهد که مولانا و زاگزبسکی هر دو بر این باور هستند که فضیلت تحسین آمیز است و خیری دائمی در آن نهفته است. در واقع فضایل اخلاقی در نزد مولانا عواطف و احساسات وی را به سمت راستی و درستی هدایت می کند و باعث می شود که این شاعر، اهداف خود را بر طبق این فضایل هدایت کند. و این عمل با نظریه زاگزبسکی در تعامل است که معتقد است، فرآیندها و عادت هایی که عواطف و امیال ما را مدیریت می کنند، فضایل اخلاقی نام دارند. زاگزبسکی انگیزه بنیادین فضایل اخلاقی را عشق به هستی و انگیزه بنیادین فضایل فکری را عشق به حقیقت معرفی می کند. زاگزبسکی و مولوی در اندیشه های خود، خداوند را بنیان نهایی تمام اوصاف و ارزش های اخلاقی می دانند و بر این باورند که خدا دارای انگیزه های عالی است و فضایل وی نمونه اعلای ملکات خوب هستند.
بررسی کاربردشناسی کنش های گفتاری در بابِ شیر و گاوِ کلیله و دمنه بر اساس نظریه پلاچیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به بررسی و تحلیل کاربردشناسیِ کنش های گفتاری باب شیر و گاوِ کلیله و دمنه و رابطه آنها با احساسات و عواطف بر اساس نظریه پلاچیک (غم و شادی، خشم و ترس، اعتماد و تنفر، تعجب و پیش بینی) پرداخته شده است که برای رسیدن به اهداف منظورشناسانه این اثر، بسیار مفید است. نویسندگان ضمن بیان مقدماتی درباره کاربردشناسی، کنش های گفتاریِ دیالوگ های چهار شخصیت اصلی را با رویکرد پلاچیک (Plutchick) مورد بررسی قرار داده اند. یافته ها حاکی از آن است که علی رغم بسامد بالای کنش های اظهاری و ترغیبی، هیجانات و احساسات متنوع دیگری به خواننده انتقال پیدا می کند. در این بین، اکثر پاره گفتارهای دمنه در قالب کنش گفتاری ترغیبی بیان شده است که با هیجان امید آغاز می شود و با ریا ادامه پیدا می کند و با انزجار پایان می یابد. پاره گفتارهای کلیله بیشتر در قالب کنش های ترغیبی مطرح شده است که با احساسِ احتیاط آغاز می شود و با هیجان غم پایان می یابد. همچنین پاره گفتارهای شیر در قالب کنش های اظهاری بیان شده است که با احساسِ هراس آغاز می شود و با هیجان احساسِ گناه پایان می یابد و در نهایت پاره گفتارهای گاو است که در قالب کنش های اظهاری مطرح شده و در قالب هیجان ترس آغاز می شود و با تقدیرگرایی پایان می یابد.
بررسی وجوه هنری بیگانه سازی صورخیال در مجموعه شعر میخانه بی خواب اثر مهدی فرجی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برجسته سازی ویژگی و مشخّصه اصلی زبان ادبی است. برجسته سازی را می توان با هنجارگریزی و بیگانه سازی یا آشنایی زدایی یعنی انحراف هدفمند از قواعد زبان معیار ایجاد کرد. شاعران نوآور تلاش می کنند با کمک عناصر خیال و بهره گیری از مسائل زیبایی شناسی و با روش ابداعی و هنرمندانه در شعر، به واژه های روزمره که هیچ تشخّص ویژه ای ندارند، جان بخشند و مخاطب خویش را به اوج التذاذ ادبی برسانند. پژوهش حاضر به روش توصیفی – تحلیلی نگاشته شده است و بر آن است تا تحوّل زیبایی شناسانه صور خیال و تصویرسازی های ادبی ای را که از رهگذر آشنایی زدایی ادبی از اشیا و پدیده های پیرامون خود عادت زدایی می کنند و به کلام جلوه هنری می بخشند، در مجموعه شعر میخانه بی خواب از مهدی فرجی مورد بررسی قراردهد. این پژوهش با بررسی ابعاد زیبایی شاسانه صور خیال موجود در این اثر و با ذکر شاخص ترین شواهد مثال مربوط به هر حوزه، بیشترین نوآوری مهدی فرجی را در این اثر از آن تشبیه و استعاره و کمترین نوآوری را در زمینه مجاز مرسل و کنایه دانسته است.
نشانه شناسی مفهوم عشق در منظومه ویس و رامین بر اساس نظریه رمزگان دانیل چندلر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کتاب ویس و رامین اثر فخرالدین اسعد گرگانی ازجمله منظومه های عاشقانه ماندگار در ادب پارسی است. این کتاب روایت عشق ممنوعه ویس بر برادر همسر خود رامین و البته احساس عاشقانه متقابل رامین به اوست. فخرالدین اسعد گرگانی یک داستان قدیمی پهلوی را که پیرامون منشأ آن بین مورخین اختلاف وجود دارد را به نظم درآورده و به نظر می رسد قدری باورهای خود را در آن دخیل کرده است چراکه در بسیاری از ابیات و تکه های داستان با نگاهی شگفت مندانه و قاضی مأبانه روبه رو هستیم. در اینجا ما با روش نشانه شناسی و با استفاده از نظریه رمزگان دانیل چندلر به دنبال بررسی مفهوم عشق در قالب رمزگان های اجتماعی، ادراکی، تفسیری و متنی هستیم. این داستان سرشار از مفاهیم ناب عاشقانه بر مبنای رمزگان های یادشده و تجربیاتی جالب در قیاس با نظریات جدید است.