تفسیر و تحلیل متون زبان و ادبیات فارسی (دهخدا)
تفسیر و تحلیل متون زبان و ادبیات فارسی (دهخدا) دوره 6 پاییز 1393 شماره 21
مقالات
حوزه های تخصصی:
کاترین کربرات، زبان شناس مشهور فرانسوی، در یکی از آثار ارزشمند خود با عنوان «بیان غیر صریح »، بحثی را در مورد ارتباطات کلامی مطرح می کند که سرآغاز مطالعات بعدی در زمینه معنا شناسی، زبان شناسی و به ویژه علم ارتباطات قرار می گیرد.از نظر وی، امکان ایجاد بیان صریح بسیار کمتر است و اغلب ارتباطات کلامی روزمره ما صریح نیست و اصولاً ما بیشتر با بیان خود، نیات باطنی و اراده پنهانی خود را به طور غیر صریح در گزاره می گنجانیم.بنابراین، همواره در گزاره، حضور ناگفته ها بر گفته ها می چربد و حجم و وسعت آن ها نسبت به گفته ها یا بیان صریح در گزاره بسیار گسترده تر است.بیان چنین گزاره هایی مخاطب را وادار می کند تا در باره کم و کیف آن ها فکر گند و به رمز گشایی بپردازد. هدف از این پژوهش، بررسی بیان غیر صریح در شاهنامه فردوسی بر اساس نظریه معناشناسی کربرات و تجزیه و تحلیل این نوع بیان در این شاهکار بزرگ حماسی است.نتایج به دست آمده نشان دهنده آن است که: در شاهنامه فردوسی به وفور از بیان غیر صریح به شیوه ای زیبا و رسا و منطبق با اصول و قواعد معناشناسی زبان استفاده شده و فردوسی در به کارگیری زبان و عوامل فرا زبانی، بسیار موفق بوده است.
مقایسه ی اختلافات شرح مثنوی نیکلسون در دفتر اول با شرح مثنوی استادان فروزانفر، کریم زمانی و استعلامی
حوزه های تخصصی:
بسیاری ازآثارادبی وفرهنگی کشورما،با تاثیرپذیری از کلام وحی،احادیث نبوی وکلام معصومین(ع) خلق شده است.مثنوی معنوی نیز یکی ازاین آثاراست که افزون برغنای فرهنگی،علمی،عرفانی،تعلیمی ووسعت وعمق دیدگاه مولانادرحقایق انسانی، تاثیر بسیار زیاد کلام وحی برآن تا جایی است که آن را «قرآن عجم» نامیده اند و همچنین بهره مندی مولوی از احادیث و روایات نبوی وائمه ی اطهار(ع) موجب شده تا با وجود تفسیرها، شرحها وتوضیحات وهمچنین تلاش های بسیاری که در جهت شناساندن این اثرانجام شده، هنوز پژوهندگان عرصه ی ادب وزبان فارسی را به کنکاش ومطالعه ودقت وتأمل وا می دارد.دراین مقاله سعی شده است مقایسه ای بین شرح مثنوی نیکلسون با شرح مثنوی استادان فروزانفر،کریم زمانی، واستعلامی در دفتراول مثنوی مولوی موردبررسی قرارگیرد؛ به این منظور شرح مثنوی این استادان را مورد مطالعه و مقایسه قرارداده ایم وبا توجه به نکات مشترک بسیاری که دراین شروح وجود دارد تفاوتها و اختلافات موجود دراین چهارشرح را که ناشی از تفسیر ونگرش متفاوت آن هاست مورد بررسی قرارمی دهم.
ردّ پای واسوخت بر جاده ی شعر فارسی(از سبک خراسانی تا درخشش در قالب یک مکتب مستقل)
حوزه های تخصصی:
نویسندگان این مقاله نخست سعی دارند به ارائه تعریف دقیقی از واسوخت ، انواع و اهداف آن بپردازند و مشخّص کنند که شاعران از چه زمان و به چه دلیل رو به سرایش اشعار واسوختی آورده اند . نیز تبیین شباهت ها و تفاوت های مضامین واسوختی در سبک خراسانی و عراقی در مقایسه با مکتب واسوخت از جمله دستاوردهای این پژوهش است. واسوخت از مصدر مرکب مرخّم به معنی بیزاری و رویگردانی عاشق از معشوق می باشد. مضامین واسوختی از ابتدا همراستا با جریان سوخت- البته نه به فراگیری آن- بلکه همواره با شدّت و ضعفی متفاوت از جانب شاعران مختلفی به شعر کشیده شده که البته پرداختن به این مضمون با اعمال پاره ای تغییرات امروزه نیز کاربرد دارد. مضمون واسوخت در سبک خراسان از اعتدالی نسبی برخوردار است به طوری که رفتار واسوختی به یک اندازه از محبّ و محبوبِ اشعار سبک خراسانی سر می زند. در سبک عراقی هرچند معشوق بر مسند ناز تکیّه می زند و عاشق بر مفرشِ نیاز نزول می کند؛ امّا رگه هایی کمرنگ از واسوخت گویی در سروده های شاعران سبک عراقی نیز به چشم می آید که در نوع خود جالب توجّه است.گفتنی است این شیوه از واسوختگویی که در سبک های خراسانی ، آذربایجانی و عراقی بیشتر در لابه لای اشعار سوختی قرار می گرفت، با روی کار آمدن مکتب واسوخت تغییر نمود و شکلی مستقل یافت. واسوخت و سوخت هر دو از بطن وقوع گرایی زاده شدند. وقوع نیز تحت الگوی حقیقت سرایی و حقیقت انگاری شکل گرفته است.
جای خالی سلوچ و فلسفه بوم شناختی
حوزه های تخصصی:
آرنی نیس Arne Naess، فیلسوف نروژی، فلسفه بوم شناختی یا Ecosophy را در سال 1970 به جهان معرفی نمود. این نگاه فلسفی، پایه جنبشی سیاسی قرار گرفت که جنبش بوم شناختیِ ژرف، The Deep Ecology Movement، نامیده شد. تکیه بر کلمه ی «ژرف» نشان دهنده تاکید جنبش بر ایجاد تغییرات اساسی بر دیدگاه و عملکرد انسان ها، و قابل بازبینی و تغییر بودن مداوم این دیدگاه و عملکرد می باشدChalquist on) (line . هدف غاییِ جنبش بوم شناختیِ ژرف، دست یافتن به خودشناسیِ جمعی از طریق مقاومت بدون خشونت است و هر کدام از پیروان این جنبش می توانند فلسفه ی بوم شناختیِ خاص خود را بیافرینند؛ به این شرط که اصول هشت گانه نیس- سِشِنز در آن لحاظ شود. فلسفه بوم شناختی شخصیِ آرنی نیس Tvergastein )فراسوی سنگ ها) نام دارد که نام کلبه ای کوهستانی است که نماد وابستگی نیس به عناصر طبیعی محسوب می شود .(Drengson, Devall Schroll, 2011: 107-109) فلسفه بوم شناختی ژرف، البته یک رویکرد ادبی محسوب نمی شود، اما نویسنده ی این مقاله بر این عقیده است که این نگاه قابلیت تبدیل شدن به رویکرد ادبی را دارد و می تواند جای خالی ناگفته های بسیاری را که خارج از رویکرد نقد ادبی زیست محیطی Ecocriticism Literary به شمار می آید، پر کند. در همین راستا، نگارنده بعضی از مطرح ترین مفاهیم فلسفی معرفی شده توسط آرنی نیس را بر روی رمان جای خالی سلوچ اثر محمود دولت آبادی به عنوان یک رویکرد نقد ادبی پیاده کرده است. طبق دسته بندی نیس، مفاهیمی مثل تنوع، پیچیدگی و هم زیستی، زیرِ عنوان خودشناسیِ جمعی و حقیقت و بی باکی، زیر عنوانِ مقاومت بدون خشونت قرار می گیرد. در عین حال، این مفاهیم وابستگی عمیق و درهم تنیده ای به یکدیگر دارند.
بررسی رمان «پرنده ی من» اثر فریبا وفی از منظر سبک شناسی انتقادی
حوزه های تخصصی:
ین مقاله در پی آن است که نشان دهد برای کشف گفتمان مسلط و ایدئولوژی حاکم در رمان «پرنده ی من» چگونه می توان از سبک شناسی انتقادی بهره برد. در این مقاله بر پایه ی اصول سبک شناسی انتقادی ،رمان را در کلان لایه های روایی و متنی با تجزیه و تحلیل کانون سازی، میزان تداوم کانون سازی، جنبه های کانون سازی و نیز خرد لایه های واژگانی، نحوی، بلاغی و ... در ارتباط با لایه ی بیرونی آن (بافت موقعیتی متن) مورد توجه قرار داده ایم. در پایان ، این مقاله به این نتیجه می رسد که با بررسی لایه ای رمان پرنده ی من،گفتمان مسلط و ایدئولوژی حاکم بر رمان راحت تر در دسترس قرار می گیرد و از این رهگذر بهتر می توان به عمق یک اثر و به تبع آن اندیشه های نویسنده دست یافت. رمان پرنده ی من، با پرداخت به مسائل زنان، تنگناهای زیستی زنان را در ابعاد مختلف به نمایش می گذارد و راه کارهایی برای فرار از تسلط نظام مرد سالار پیشنهاد می کند. اگر چه بر این تسلط اذعان دارد، اما تن به تسلیم نمی سپارد.
خوارق عادات در بهین نامه فردوسی با تکیه بر صنعت ادبی اغراق
حوزه های تخصصی:
نخستین و برترین ویژگی حماسه های طبیعی و ملی، اساطیری بودن است و ویژگی سرشتینه اساطیر، خارق العادگی. بنابراین حماسه ها از راه پیوند با اساطیر، و اساطیر از راه همبستگی با خوارق عادات، قداست پیدا می کنند. روایتگران حماسه ها نیز برای برانگیختن توجه و احساسات مخاطبان خود به رنگ آمیزی و جلا دادن خوارق عادات و بزرگ نمایی در حماسه ها می پردازند. دانسته است که هر ملتی دوست دارد قهرمانان ملی خود را در مقام قداست و شکوه مندی ببیند، لذا به صنعت اغراق روی می آورد تا از این راه تعجب و شگفتی مخاطبان را برانگیزد و به آن ببالد. بزرگ نمایی، ویژگی ذاتی شعر است و به ویژه در ادبیات حماسی با تمام گونه ها رخ می نماید همچون: شود کوه آهن چو دریای آب اگر بشنود نام افراسیاب شایان توجه خواهد بود که بدانیم سرایندگان متون حماسی، آفرینندگان حماسه و اساطیر آن نیستند بلکه هنر آفرینندگی خود را در پردازش و آرایش صحنه ها و بزرگ نمایی آنها به کار می گیرند.
کارکرد عناصر فرهنگ عامه در اشعار اخوان ثالث
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار، کارکردهای گوناگون عناصر فرهنگ عامه در اشعار اخوان ثالث بررسی شده است. اخوان که شاعری است ملی گرا و شیفته ی فرهنگ اصیل کشورش، اشکال متنوع فولکلور را از ادبیات شفاهی گرفته تا آداب و رسوم، باورهای عامیانه و خرافی، دانش عامیانه، بازی ها و... به طرزی گسترده، به انحاء مختلف و با مهارتی بی نظیر در سروده هایش به کار گرفته است. مطالعه ی دقیق اشعار او بیانگر آن است که علاوه بر استفاده ی تفنّنی شاعر از این عناصر در مضمون پردازی، اشکال مختلف فولکلور در شعر او کارکردهای مخصوصی یافته است که مهم ترین آنها عبارت است از بیان حسب حال، انتقادات اجتماعی و سیاسی، پند و اندرز، نفوذ در دل ها ، گسترش حوزه ی تخیل و پدیدآوردن ایجاز هنری. این کارکردها در این نوشتار به شیوه ی توصیفی- تحلیلی بررسی می گردد.
بررسی تطبیقی نمودهای گذر از آتش
حوزه های تخصصی:
بررسی اساطیر ایرانی از سویی و مطالعه متون دینی و پهلوی از سوی دیگر نشانگر اجرای آزمون گذر از آتش در روزگاران کهن است، بنابراین می توان ردّ پا و نشانه برگزاری این آزمون را در کتاب مقدّس اوستا و متون پهلوی، از قبیل دینکرد، بندهشن، زادسپرم و... شناسایی کرد. علاوه بر این، این آزمون جایگاه ویژه ای در روایات ملّی، مذهبی و اساطیری ایران دارد، لذا در این نوشتار، ضمن بررسی نمودهای ملی، مذهبی و اساطیری گذر از آتش در قالب داستان هایی مانند ابراهیم (ع)، سلامان و ابسال، ویس و رامین، داستان زرتشت و اپیزود سیاوش و سودابه، اشتراکات و افتراقات این سه نمود را مطرح و به بیان این مسأله خواهیم پرداخت که چرا آتش نیکان و پاکان را نمی سوزاند؟